دوست شوهرم با تعریف های شیطانی اش کاری کرد که من ...
سایر منابع:
سایر خبرها
محسن یا سلیم ؛ آزار وحشتناک پسر بچه 4 ساله به دست پدرناتنی دو چهره!
و سپس به صورت غیرقانونی به همراه خانواده ام از افغانستان به مشهد مهاجرت کردیم. طولی نکشید که با سلیم آشنا شدم و با یکدیگر ازدواج کردیم. البته اولین شرط من برای ازدواج این بود که سلیم برای پسرم پدری کند و او را نیز دوست داشته باشد! اما بعد از به دنیا آمدن دخترم که اکنون 4 ماهه است، سلیم گاهی عصبانی می شود و دست به رفتارهای ناشایستی می زند که قلبم می لرزد اما او شوهر من است و ... ...
قتل پایان ازدواج عاشقانه مرد آبادانی / سرنوشت تلخ سودابه
داشت بخاطر مشکلاتی که در زندگی بین من و همسرم پیش آمده بود تصمیم به جدایی گرفتیم. پس از طلاق از زن اولم، تصمیم به ازدواج گرفتم، 10 سال از روز خواستگاری ام از سودابه گذشته بود و فهمیدم که دختر همسایه هنوز ازدواج نکرده است به همین خاطر تصمیم گرفتم به خواستگاری اش بروم که این بار جواب مثبت از خانواده سودابه گرفتم و با هم ازدواج کردیم. مرد جوان در خصوص روز قتل گفت: یک ماه قبل ...
همسر شهید زنجانی با 16 فرزند، 100 نوه و 10 نتیجه: نباید از فرزند دار شدن ترسید
به رفت و روب بچه ها و کارهای خانه را خودم انجام می دادم به طوری که در محله زبانزد خاص و عام بودم. ایرنا. بعد از آن روال به دنیا آمدن فرزندانتان چطور بود؟ بعد از 2 پسر، 2 دختر دیگر به دنیا آوردم. بعد از آن 2 پسر دیگرم به نام های علی و محمد به دنیا آمدند. ایرنا. با شروع جنگ، شهید بیگدلی به جبهه رفت؟ در کل همسرم چهار به جبهه اعزام شد و در آنجا به رزم مشغول بود ...
افشای راز زندانی فراری قبل از عروسی اش
قبلی اش صادر شده می گوید بعد از شکست عشقی تصمیم به ازدواج گرفتم که دستگیر شدم. سابقه داری؟ بله، 3 بار به خاطر درگیری و یکبار به خاطر سرقت. شنیدم برای سرقت به 10 سال زندان محکوم شدی؟ بله، تحت تعقیب بودم. اعتیاد داری؟ قرص روانگردان می خوردم. چرا دزدی کردی؟ به خاطر پول دزدی کردم. فقط به خاطر پول بود؟ نه، زمان سرقت روی قرص بودم و باور کنید ...
استوری عجیب و غریب دختر علی دایی در اینستاگرام غوغا کرد | منظور دنیز دایی از این جمله چیست؟
ت و بزرگ شده تهران می باشد. مشخصات کامل یک دختر آذربایجانی را دارد و لیسانس صنایع غذایی می باشد، او هشت سال از من کوچک تر است.علی دایی در خصوص انتخاب همسرش گفت:همسرم را هم من انتخاب کردم و هم مادرم. علی دایی در ادامه می گوید:همسرم فرزند اول خانواده است. نکته جالب در مورد ازدواج دایی مهریه همسرشان است. از آنجا که خانواده همسرم دارای اعتقادات ارزشمند اسلامی هستند، مهریه شان مثل مهریه حض ...
پشت پا به ریاست برای خدمت به مردم
سختی کار چندان موافق دنبال کردن رشته پزشکی نبود. سال اول کنکور دادم پزشکی قبول نشدم. اما این ماجرا باعث تغییر تصمیمم نشد. من دنبال خدمت به مردم و بیماران بودم و دوست داشتم با دنبال کردن این رشته دنبال پیدا کردن راه درمان بیماری های ناشناخته باشم. مطالعات بیشتری بر روی بیماری ها داشته باشم و از همه مهم تر اینکه وقتی کسی رنج درد و بیماری دارد سنگ صبورش باشم. سال دوم همراه خواهرم دوباره در کنکور ...
مرد جوان اشتباهی در پارک کشته شد / قتل مرد کارتن خواب به جای برادر + عکس و گفتگو
اسباب و اثاثیه خانه پدری ام را فروخته و خرج مواد مخدر کرده است .او مدتی است شب ها را در پارک می ماند و به خانه نمی آید .از رفتارهای او خسته شده بودیم. وی ادامه داد: حتی او در آخرین بار که با هم درگیر شده بودیم مرا با چاقو زد که می خواستم از او شکایت کنم .اما با وساطت برادر بزرگم منصرف شدم .خانواده ام از بدرفتاری های برادر معتادم خسته شده بودند .به همین خاطر تصمیم گرفتم او را از زندگی مان ...
شکنجه گاه مخوف یک خواستگار | دختر جوان خون آلود و زخمی پیدا شد | مجبورم می کرد روی خرده شیشه ها راه بروم ...
دو جوان دیگر هم ارتباط دارد! از سوی دیگر دختر 22 ساله نیز در تشریح این حادثه هولناک به کارآگاهان گفت: ازدواج اولم نافرجام بود و به طلاق انجامید اما از حدود 6 ماه قبل با امیر در بولوار هاشمیه آشنا شدم که او مرا خواستگاری کرد ولی خانواده ام مخالف این ازدواج بودند. با این حال رابطه من و امیر ادامه یافت تا این که از حدود 2 هفته قبل رابطه ام را با او قطع کردم. به همین دلیل او یک ...
شکایت مرد جوان از همسرش/او با فروشنده بوتیک رابطه نامشروع دارد!
روانی "اختلال دو قطبی" دارم و بایستی تحت درمان قرار گیرم. بعد از مدتی که حالم بهتر شد مرا از بیمارستان مرخص کردند و تا حدودی مورد توجه همسرم قرار می گرفتم با بزرگ شدن فرزندانم تصمیم گرفتم حرفه ای را برای خودم دست و پا کنم و با توصیه یکی از دوستانم به صورت اشتراکی آرایشگاهی را دایر کردیم و بیشتر اوقات خودم را در در محل کارم سپری می کردم و دیگر به کمبود محبت هایم فکر نمی کردم. ...
درباره مرد 74 ساله ای که با 124 سکه طلا به دادگاه رفت تا زنش را طلاق بدهد
پیدا کردن سخت شده! من این دادخواست را به دیوان عالی هم می کشانم که شوهرم را از طلاق منصرف کنم! وقتی قاضی رو به مرد می گوید که باید برای رسیدگی به اعتراض همسرش چند وقتی صبر کنند و ممکن است تا صدور حکم طلاق یک سالی طول بکشد، مرد در جواب می گوید: اگر این همه طول بکشد یا من خودکشی می کنم یا دق مرگ می شوم و بعد با عصبانیت از روی صندلی بلند می شود و دادگاه را ترک می کند. ...
فریب گرگی در لباس میش را خوردم/ لعنت به این زندگی که به خاطر بدهی مجبور شدم زن صیغه ای بشوم!
از من سفته گرفت و پول را به حسابم واریز کرد. اما هنوز یک ماه بیشتر از این موضوع نگذشته بود که شهریار از من خواست مبلغی از بدهی ام را به او بازگردانم، ولی شرایط کاری من طوری نبود که بتوانم به این زودی طلبش را پرداخت کنم. این گونه بود که روزی شهریار با ابراز علاقه به من پیشنهاد ازدواج موقت داد و گفت: حاضر است در قبال مهریه 10 میلیون تومانی به مدت سه ماه مرا به عقد خودش درآورد. ...
طلاق عاقبت ازدواج اینترنتی زوج طلبه در تهران + جزییات
اینکه پیشنهاد ازدواج داد وقتی دیدم که از نظر دینی ، فکری و معیاری به هم نزدیک هستیم ماجرا را به خانواده ام اطلاع دادم و ... ازآنجایی اینکه همسرم ساکن شهرستان بود، چون دوستش داشتم پذیرفتم که درآنجا زندگی کنم .بنابراین زندگی درزیر یک سقف را شروع کردیم . همان اوایل زندگیمان متوجه شدم باهم هیچ تفاهم فرهنگی باهم نداریم ، آنجا بود که با خودم کلنجار می رفتم ای کاش براحتی بله نمی گفتم و زمان ...
دیدار با مادر و همسر شهیدی که 18 سال انتظار کشید | میان تابوت شهدا دنبال عبدالله می گشتم
هنوز از آب و گل درنیامده بودند که به توصیه خانواده ام ازدواج کردم. عبدالله 5 ساله بود و دخترم 7، 6 ساله. همسرم برای بچه ها پدری کرد. روابط خوبی با آنها داشت، جوری که حالا دخترم او را به اندازه من دوست دارد. مشکلات عاطفی و سختی های زندگی با ازدواج مجدد من تا حد زیادی برای من و فرزندانم جبران شد ... مادر وقتی از پسرش حرف می زند، مثل همه مادرها یک دنیا خاطره های خوب می آید جلوی چشمش، از ...
زندگی تلخ مردی که به جای برادر معتادش یک کارتن خواب را کشت
است شب ها را در پارک می ماند و به خانه نمی آید. از رفتارهای او خسته شده بودیم. وی ادامه داد: حتی او در آخرین بار که با هم درگیر شده بودیم مرا با چاقو زد که می خواستم از او شکایت کنم. اما با وساطت برادر بزرگم منصرف شدم. خانواده ام از بدرفتاری های برادر معتادم خسته شده بودند. به همین خاطر تصمیم گرفتم او را از زندگی مان حذف کنم. چون می دانستم برادرم شب ها را در پارک می خوابد به پاتوق او رفتم. او ...
چون اهل کثافت کاری نیستم، استقلال را به من نمی دهند!
خوبم است گفت برنامه وزارت ورزش این است یکی از خودشان را مدیرعامل کنند که چند روز بعد هم احمد مددی مدیرعامل استقلال شد. یادم است بعدش سلطانی فر یک حرف بسیار زشتی زد و گفت مدیرعاملی یکی از باشگاه های لیگ برتری که صد هوادار هم ندارد، برای خودش نوشابه باز می کند. به نظرم حرف ایشان به عنوان وزیر ورزش بسیار زشت بود و بعد هم دیدیم چه نتایجی به همراه جواد نکونام عزیز در فولاد گرفتم. من به زودی اگر شرایط مهیا باشد به فوتبال برمی گردم، با قدرت هم برمی گردم چون نمی خواهم فعالیت چند دهه ای من در عرصه مدیریت نادیده گرفته شود. ...
راز شوم عشق کور در باغ متروکه؛ مرد غریبه و راز خیانت زنانه
دهنده به رابطه نامشروع مخفیانه اش با مهری اشاره کرد و گفت: مدتی بود که با مهری رابطه داشتم و بعد از رابطه های مکرر بود که شیفته او شدم و این شیفتگی به حدی رسید که دلباخته هم شدیم و برای دیدن همدیگر لحظه شماری می کردیم. مهری در ملاقات هایی که باهم داشتیم، بارها گفته بود که شوهرش را دوست ندارد و او را آزار می دهد. دستور قتل توسط زن خائن ناصر ادامه داد: پس از مدتی سعید متوجه ...
صیغه زن جوان توسط بنگاه دار محله
قرار گرفتند تا این که بالاخره خبر این رابطه پنهانی به گوش پدرم رسید و او با عصبانیت نام مرا از شناسنامه اش خط زد و مرا از خانه طرد کرد. با آن که کتک مفصلی از پدرم خوردم و آواره شدم اما فقط به حرف ها و عشق ایوب دلخوش بودم چرا که احساس می کردم او مرا دوست دارد و می توانم در کنار او به خوشبختی برسم! ولی همه این رویاها و آرزوها ناگهان در هم فروریخت و برخورد و رفتارهای همسرم با من به کلی ...
به خاطر ازدواج با شوهرم از خانه فرار کردم اما او قاتل شد
هم زندگی می کردیم، ما دو بچه داشتیم من هم جایی برای رفتن نداشتم مدارا می کردم ولی رابطه خوبی نداشتیم. *چطور با هم آشنا شدید؟ در راه مدرسه با او آشنا شدم به خواستگاری ام آمد اما پدرم راضی به ازدواج نبود می گفت پسر خوبی نیست لات است. همه وقتش را سر خیابان می گذراند اما من عاشقش شده بودم تصمیم گرفتم ازدواج کنم و از خانه فرار کردم. *چند ساله بودی که از خانه فرار کردی ...
دوست صمیمی ام در خانه خودم با شوهرم به من خیانت کرد!
گذشت تا اینکه روزی مادر شوهرم تماس گرفت و گفت حال دخترم خوب نیست و خودم را به خانه برسانم. وقتی از او سراغ لیلا را گرفتم تازه فهمیدم چه کلاه بزرگی سرم رفته است. مادرشوهرم گفت، این چند ماه اخیر هر روز صبح شوهرت دخترت را به خانه ما می آورد و عصر او را می برد، خیلی وقت است من لیلا را ندیده ام! وقتی این حرف ها از دهان مادر شوهر من بیرون آمد انگار یک سطل آب سرد روی بدن من خالی کرده ...
طلاق عجیب نوعروس و داماد فقط به خاطر کشک 100 هزار تومانی!
خاصی شهرستان را ترک کرد و راهی خانه اش در تهران شد. طلاق به خاطر کشک تازه داماد جوان وقتی به خانه رسید چمدانش را باز کرد و با خوشحالی سوغاتی را که گرفته بود تقدیم عروس خانم کرد، اما بخت چندان با این همسر مهربان یار نبود! چون وقتی خانمش سوغاتی را دید، بیشتر از اینکه خوشحال شود عصبانی شد! زن نمی توانست تحمل کند همسرش برای او کشک خشک هدیه خریده باشد. هدیه دردسرساز مرد باعث بحث ...
درخواست طلاق به خاطر دستپخت مادرشوهر
تحمل کنم؛ ولی جمال مرتب در مقابل همه این کار را تکرار می کرد و من همیشه پیش مهمان هایم خجالت زده می شدم. 13ماه از زندگی مشترک ما گذشت ولی جمال رفتارهایش درست نشد. بعد از این همه وقت زندگی مشترک، هنوز هنگام غذاخوردن باز هم از مادرش حرف می زند. هرقدر تحمل کردم فایده ای نداشت. صبر من هم حدی دارد. شوهرم شخصیت مرا در نظر نمی گیرد. با خودش نمی گوید شاید من ناراحت شوم. به هرحال من هم برای غذا ...
عکس رابطه سیاه مرد 62ساله با زن 23ساله لو رفت ! / خشکم زد !
غرور همسرت را بشکنی!؟ با این جمله او وسوسه شیطانی بر وجودم غلبه کرد و پیشنهادش را پذیرفتم. روز بعد ستار زن 23 ساله مطلقه ای را به من معرفی کرد که پر از شور و محبت بود. به همین دلیل من و مهرانه شروع شد. او آن قدر به من توجه می کرد و عزیزجان می گفت که دیگر همه چیز را در زندگی فراموش کرده بودم. حتی زندگی خصوصی با همسرم را از یاد بردم و به دیدار فرزندانم نمی رفتم. همه وجودم در چشم ...
باید صبر داشته باشیم، روزهای خوب دوباره می آیند
من که لب به دود نزده بود، رفتم سراغ تریاک، بعد که تریاک دیگر جواب نداد، رفتم سراغ هرویین، آمدم کرمان و با یک راننده تریلی آشنا شدم که برایش کار می کردم، شیشه کشیدن را هم از او یاد گرفتم . لذتی که تبدیل به رنج و درد تمام نشدنی می شود عشق عرب زاده هرچند به فرجام رسید، اما اعتیاد به موادمخدر موجب شد تا او خانه و زندگی را رها کند و کارتن خواب شود، می گوید: روزهای اولی که موادمخدر ...
نامزدم مجبورم می کند پارتی های شبانه برگزار کنم
از این رفتارهای وحشتناک نامزدم خسته شده ام! درباره ماجرای ازدواجش به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری مصلای مشهد گفت: از روزی که به سن نوجوانی رسیدم مدام با خودم می اندیشیدم پدر و مادرم به شیوه سنتی با یکدیگر ازدواج کرده اند و به همین دلیل چگونگی برخورد و رفتار با فرزندان شان را یاد ندارند! و حتی نمی دانند چگونه باید با دختر و پسر نوجوان خود حرف بزنند! تصورم بر این بود که در خانه ما مادرسالاری حاکم ...
بابای سارا...
. ناتوانی جایگاهی در ذهن قاسم ندارد و می گوید خودم را به خدا سپردم. همت بالایش انسان را به وجد می آورد، تمام کارهایش را به تنهایی انجام می دهد. در کنار گاوداری و شالیکاری مشغول بلوک زنی است و در حال ساخت خانه است. خشت روی خشت می گذارد و با نگاهی پراز امید و ذوق می گوید می خواهم برای دخترم خانه بسازم. سجاد امدادی رهیار کانون همیاری اجتماعی شهدای سپیران فومن می گوید: قاسم انسانی عجیب است و ...
دوست دارم زودتر اعدام شوم!
احتمال می دادم ماموران سراغم بیایند و دستگیرم کنند . شب ها همیشه کابوس می دیدم . باور کنید اعدام می شدم تحملش آسان تر بود . این طوری یک بار می مردی اما من هر روز می مردم. هر شب امیر به خوابم می آمد می پرسید چرا مرا کشتی . کاش چاقو را نمی گرفتم و من جای امیر می مردم. این طوری عذابم کمتر بود. در این مدت کجا بودی؟ در خانه ای اجاره ای با چند نفری که مثل من می خواستند قاچاقی خارج شوند ...
زندگی شیرین زوج جوان کاشانی با چهار فرزند قد و نیم قد
این روزها که بسیاری از زوج های جوان منتظرند تا همه امکانات چفت هم شود و چند سال بعد از ازدواج به فکر بچه دار شدن باسند، شنیدن ماجرای زندگی ابوالفضل حمامیان خالی از لطف نیست. به گزارش پایگاه خبری پیام کاشان ، از گوشه و کنار شنیده بودم شخصی با 34 سال سن خود را پدری جوان با چهار فرزند می داند تلفنم را برداشتم و با ابوالفضل تماس گرفتم، شنیده بودم مدیریت آرایشگاه را به عهده دارد، گوشی را که ...
مادرم یک تنه زمین گندمی همسایه را درو کرد
گرفتم هیچ فردی را قضاوت نکنم. با دختران بی حجاب یا بدحجابی روبه رو شدم که با ورودشان به موکب مثل هانیه حال دلشان عوض شد و همان موقع روسری سر کردند. از دختر راجع به مشوقش می پرسم فقط به مادر نگاه می کند. نگاهشان که به هم گره می خورد مادر توضیح می دهد: من و همسرم در مسیری حرکت کردیم که از راه خدا دور نشویم و خداوند سربه راه بودن فرزندانمان را به ما هدیه داد . از این جواب مادر، دختر جوان ...
روایت زائران بیت ا... الحرام پس از سال ها انتظاراز حس و حال سفرشان به سرزمین وحی
به گزارش خبرنگاری رضوی؛ این روز ها که پس از سال ها دوباره امکان تشرف به سرزمین وحی و خانه خدا فراهم شده است، زائران با شور و شوقی وصف ناپذیر عازم این سفر معنوی هستند. برخی پس از سال ها انتظار، قرعه به نامشان افتاده است. برخی هم آن قدر مشتاق بوده اند که با وجود قیمت های زیاد، فیش حج را به صورت آزاد خریده اند و هرطور بوده است، خود را به کاروان زائران بیت ا... الحرام رسانده اند. امسال جمع زیادی از ...