سایر منابع:
سایر خبرها
همسرم شهادت را بجای خدمت در حرم امام رضا(ع) روزی خود کرد
...، از همسایه مان که آقای دکتری بود، سوال کردم این چه خبری بود به پسرم دادید؟ واقعیت دارد؟ او هم برای اینکه من نگران نشوم، گفت: نگران نباشید بمب بالاسر حضرت بوده. دنیا روی سرم خراب شد و دو دستی تو سرم زدم و گفتم: بالاسر حضرت جای همیشه اوست. وقتی خبر آن واقعه را از همسایه شنیدید چه اقدامی کردید؟ همراه امیر به منزل برادرشوهرم در خیابان امامت رفتیم. ولی از بس دلشوره داشتم ، آدرس آنها ...
برخی فکر می کنند به خانواده شهدا خیلی رسیدگی می شود
، در فرصتی که خردادماه امسال دست داد، با مهدی شقاقی آزاد برادر این شهید به گفتگو نشستیم. مشروح این گفتگو در ادامه می آید؛ * جناب شقاقی از ویژگی بارز اخلاقی برادرتان شروع کنیم. خسرو سوای اینکه همه را دوست داشت و سعی می کرد بین خواهران و برادران تبعیضی قائل نشود. سعی می کرد همیشه پشتیبان و حامی پدر و مادر باشد. بیرون که می رفتیم اگر می دید تار مویی از موهای خواهران ...
برسر دختر 16 ساله در مهمانی شوم چه گذشت؟جوان شیطان صفت چه بلایی بر سر او آورد؟
ترنم زیبای مهر مادری را هیچ وقت در این 16 سال حس نکردم... تنها چیزی که از مادرم در گوشه ذهنم مانده زورگویی، دستور و محدودیت بود... دیگر از دستورهایش خسته شده بودم و تاب چشم گفتن را نداشتم. خانه محلی شده بود برای حکومت نظامی مادرم... به دنبال آغوش مهر مادری بودم که مرا و رؤیاهایم را بفهمد.... از خیانت به شوهرم پشیمانم/ چند شب تا صبح با دوست پسرم بودم! راز زیبایی و سلامت پوست ...
صبور باش
.... خوابم را برایش تعریف کردم و گفتم: مادر جان! سید احمد از این که برای شهادتش گریه می کنی ناراحته ... او خیسی اشک را با روسری از گوشة چشمش گرفت و گفت: خدایا بهم صبر بده تا دیگه از دوری پسرم بی تابی نکنم. از آن به بعد مادر صبورتر شد و دیگر بی تابی نمی کرد. خاطره ای از شهید سید احمد موسوی راد راوی: زهرا موسوی راد، خواهر شهید ...
نطق یک نماینده درباره شاسی بلندها: آبروی ما رفته
سید غنی نظری خانقاه، نماینده کوثر و خلخال در مجلس گفت: واگذاری خودروهای شاسی بلند به نمایندگان مجلس باید شفاف شود. آبروی ما نمایندگان رفته است جایی رفته بودم یک پیرمرد 90 ساله به من گفت شما هم شاسی بلند گرفته اید؟ گفتم به والله نگرفته ام./ خبرگزاری دانشجو
از خیانت به شوهرم پشیمانم / چند شب تا صبح با دوست پسرم بودم !
مراکز خرید منتظرش بمانم. من هم آنجا ایستادم. ذوق زده بودم و فکر می کردم ندیم خیال دارد با خرید یک هدیه خاص غافلگیرم کند. یک ساعتی که از رفتنش گذشت و خبری نشد به تلفن همراهش زنگ زدم اما تلفنش خاموش بود. باورم نمی شد اما ندیم مرا آنجا رها کرده بود. درست مثل یک وسیله بی مصرف که چند روز از آن استفاده کرده بود و حالا که دلش را زده بودم مرا در شلوغی خیابان رها کرده بود. من عاشق او شده بودم و به ...
دامداری که دکتر شد و بی جنبه بود/ این زن راز شوهرش را فاش کرد
ابتدایی درس خواندم و زمانی که مادر بزرگم قصد داشت مرا در مدرسه راهنمایی ثبت نام کند به او گفتم دیگر علاقه ای به تحصیل ندارم! مادربزرگم نیز که همواره به خواسته های من احترام می گذاشت، برای ادامه تحصیل اصرار نکرد و به این ترتیب من درس و مدرسه را رها کردم و نزد مادربزرگم به امور خانه داری پرداختم تا این که روزی عمه ام ما را به مجلس عروسی دخترش دعوت کرد. او سال های زیادی بود که با خانواده ما ...
رد پای یک دختر در جنایت 4 مردی که با شمشیر، پسرجوان را کشتند
مأموران گفت: من و پسرم آن شب از جشن عروسی یکی از دوستانم به خانه برمی گشتیم که متوجه شدیم یک پژو در تعقیب مان است. پسرم می گفت راننده و سرنشینان پژو از دوستان او هستند که از قبل با آنها اختلاف داشته است. مرد سالخورده ادامه داد: من به پسرم گفتم به راننده اهمیتی ندهد و به مسیرش ادامه دهد اما راننده پژو یکباره مسیرمان را بست و 4 مرد پژو سوار در حالی که قمه و شمشیر در دست داشتند به ما حمله کردند ...
محاکمه غیابی مرد هزارچهره به اتهام قتل همسر و فرزند
به گزارش خبرنگار جام جم، سال 98 با گزارش قتل مادر و فرزندی در شهرک اندیشه شهریار تحقیقات جنایی در ارتباط با این پرونده آغاز شد. مردی که در همسایگی محل قتل زندگی می کرد با پلیس تماس گرفت و گفت: زوج جوانی در ساختمان زندگی می کنند که مدام صدای درگیری و دعوای شان به گوش می رسید. آنها فرزند خردسالی هم داشتند. چند روز قبل با هم دعوا کردند و بعد از آن دیگر صدای آنها را نشنیدم. حتی صدای گریه بچه شان هم ...
متجاوز سریالی در یک قدمی چوبه دار
به اجرا گذاشت و پس از آن با تهدید از خانه گریخت. دومین قربانی نیز گفت: ساعت 8 صبح بود و پنجره خانه را باز گذاشته بودم که ناگهان این متهم که ماسک روی صورتش داشت از دیوار پایین آمد و در حالی که دستکش داشت به سمتم حمله کرد و ابتدا می خواست مرا خفه کند که شروع به جیغ و فریاد کردم و همین باعث شد از ترس پا به فرار بگذارد و از پشت بام خانه راه فرار را پیدا کرد و گریخت. سومین طعمه زن ...
دیدار بسیجیان با خانواده شهید مدافع حرم حجت الاسلام والمسلمین قنبری
عالیات را بر عهده داشتند در منطقه پالایشگاه عراق 200 کیلومتر بالاتر از سامرا به شهادت رسیدند. در این نشست مادر شهید یکی از خصوصیات اخلاقی فرزندش را اهمیت دادن به حلال و حرام و اهل مطالعه و کاری بودن این شهید بیان کردند و گفتند فرزندم از 13 سالگی در دفتر فنی کار می کرد و هزینه روزمره خودش را با کار کردن تامین می کرد و از هیچ کاری عاری نداشت و حتی کاشی کاری و بنایی هم می کرد. وی در ادامه ...
ویدئو/ خوانندگی لادن ژاوه وند در پشت صحنه سریال نیوکمپ با صدایی عجیب
مخدر نیز اعتیاد پیدا می کند. او یک پسر داشته که در 37 سالگی فوت کرده است. وی به علت اعتیاد و حبس پانزده سال فرزندش را ندیده بود. بعد از آن، 23 سال کارتن خواب بوده و خودش می گوید سه روز در جوی بودم و برف سنگینی رویم را پوشاند. این بازیگر در فیلم مغزهای کوچک زنگ زده نقش مادر نوید محمدزاده را اجرا می کند. ...
تپش قلب متینا 8 ساله در سینه دختر 3ساله
.... به او گفتم مادر جان یک تکان بخور که بگویم هنوز زنده ای. تا صبح بالای سرش بودم. نمی توانستم رهایش کنم. وقتی اذان صبح را گفتند رفتم نمازخانه و با خدا صحبت کردم. گفتم شاید خدا نظری کند و دخترم به زندگی برگردد. وقتی صبح شد اعضای کمیسیون پزشکی بالای سر دخترم آمدند و مرگ مغزی او را تأیید کردند و مقدمات کار انجام شد. آن روز جراحی روی دخترم انجام شد و یک روز بعد پیکرش را از پزشکی قانونی تحویل گرفتم ...
سر و کله ژاله صامتی پیدا شد | تغییر باورنکردنی چهره ژاله صامتی همه رو انگشت به دهان کرد
...: فاصله سنی من با یاس بیست و شش سال است و این فاصله سنی نسبتا کم باعث شد در ابتدا مادر شدن برایم شکل خاله بازی باشد. (می خندد) به خصوص اینکه فانتزی های بامزه ای از مادر شدن در ذهن داشتم و یاس برایم هم حکم بچه را داشت و هم مانند عروسک و اسباب بازی ام بود. (می خندد) داشتن یاس برایم تجربه ای هیجان انگیز بود که تا مدت ها وقتی او را تر و خشک می کردم و شیر می دادم با خود می گفتم یعنی این بچه منه؟ و ب ...
ردپای یک دختر در جنایت مردان قمه به دست!
سپرده است. تحقیق از پدر قربانی جنایت پدر امیر در بازجویی ها به مأموران گفت: من و پسرم آن شب از جشن عروسی یکی از دوستانم به خانه برمی گشتیم که متوجه شدیم یک پژو در تعقیب مان است. پسرم می گفت راننده و سرنشینان پژو از دوستان او هستند که از قبل با آن ها اختلاف داشته است. مرد سالخورده ادامه داد: من به پسرم گفتم به راننده اهمیتی ندهد و به مسیرش ادامه دهد، اما راننده پژو ...
رجبعلی آهنی ؛ فرمانده ای که هیچ گاه از جهاد در راه خدا خسته نشد
خود را شیرعلی، چریک خمینی تکرار می کرد به هدایت نیروهای رزمنده مشغول بود. این رزمنده دوران دفاع مقدس ادامه داد: ساعت 9 صبح روز بعد عراق پاتک بسیار سنگینی زد و من برای کار با تیرباری که از عراقی ها غنیمت گرفته بودم دنبال پیدا کردن گلوله از این سنگر به آن سنگر می دویدم و جلوی سنگری پتویی آویزان بود و پتو را کنار زدم و داخل سنگر شدم. زمانی با بیان اینکه دیدم کسی داخل سنگر است و ...
لبنیات ایرانی، خوشمزه تره!
به گزارش جهان نیوز ، فارس نوشت: این آگهی بازرگانی در خاطرتان هست که گاو مادر به گوساله جانش می گفت پسرم، بیا شیرتو بخور! و او پاسخ می داد مامان جون بستنی ش خوشمزه تره! ؟ ظاهراً بقیه کشورها هم پی به این حقیقت برده اند که ماست و شیر و دوغ و کره ایرانی، خوشمزه تره ! یک وقت فکر نکنید ما از آن بقال ها هستیم که خودمان می گوییم ماست مان شیرینه! ، بلکه این موضوع را سازمان جهانی خواروبار و کشاورزی ملل متحد (فائو) تصریح کرده است که ایران بزرگترین صادرکننده محصولات لبنی در قاره آسیاست . ...
بی خوابی ؛ عامل تقاضای زن از شوهر
خوشی به اتمام رسید و وقتی مادر و پدر او از نزدیک با خانواده علی آشنا شدند، همه مخالفت های قبلی شان رنگ باخت و فرشته و علی بعد از مدتی به عقد هم درآمدند. گرچه این زوج جوان زندگی مشترکشان را با تفاهم کامل شروع کردند اما مدتی بعد یک اتفاق ساده همه چیز را به هم ریخت. روزهای اولی که سر زندگی مان رفته بودیم، فهمیدم که خواب علی به شدت کم است. او شب ها تا ساعت سه یا چهار صبح بیدار می ماند و فیلم ...
روایتی دیدنی از مادر سردار شهید حاج کاظم نجفی رستگار
مادر سردار شهید حاج کاظم نجفی رستگار در روایتی از فرزندش می گوید: در محافل هفتگی جلسات قرآن شرکت می کردم اما از آنجایی که قادر به خواندن قرآن نبودم فقط سوره حمد را قرائت می کردم. شبی پسرم را در خواب دیدم، از من پرسید چرا حالت خوب نیست. گفتم در جلسات قرآن که شرکت می کنم نمی توانم قرآن بخوانم. گفت نگران نباش شما هم می توانی قرآن بخوانی. برای نماز صبح که بیدار شدم و قرآن را باز کردم متوجه شدم می توانم قرآن بخوانم. ...
سوء تفاهم در گروه واتساپی خانوادگی!
فامیل با خودم را نمی دانم گفت: همین که توی گروه نوشتی: ما میمون هستیم! گفتم: من همچین غلطی کردم؟! گفت آره و گوشی اش را آورد و پیام های من را نشانم داد که من نوشته بودم: به نظر من عمه شهلا و زن عمو فتانه و عمو صفر میمونن! به احتمال زیاد عمو رضا و پسراش هم میمونن! فریاد زدم منظورم گردش تفریحی و ماندن برای شب بود! منظورم از میمونن همان می مانند بوده بابا! این را که گفتم کل فامیل که تازه متوجه منظورم شده بودند زدند زیر خنده! من هم در کوچه را محکم پشت سرم به هم کوبیدم و به قهر از خانه پدری خارج شدم! ...
تبلیغات جنجالی لیدی گاگا واکنش کاربران را برانگیخت!
لیدی گاگا خواننده و بازیگر سرشناس 37 ساله روز قبل یک پست تبلیغاتی منتشر کرد و به شدت مورد انتقاد کاربران قرار گرفت. وقت صبح- لیدی پستی برای داروی میگرن شرکت فایزر در اینستاگرام با 55 میلیون مخاطب خود به اشتراک گذاشت و به شدت مورد انتقاد مخاطبانش قرار گرفت. به گزارش گروه ترجمه وقت صبح،لیدی در قسمتی از کپشن این پست تبلیغاتی نوشت: از بچگی با درد میگرن دست به گریبان بودم، وقتی ...
ماجرای نزاع مرگبار در تبریز با قندشکن / چند نفر به قتل رسید؟
حائل در محل نصب کرده بودم تخریب کردند و سپس با پسرم و دوستان پسرم درگیر شدند و قبل از حضور مأموران، صحنه را ترک کردند. پلیس پس از تحقیقات ابتدایی از احمد و اهالی ساختمان خواست به درگیری پایان دهند و در صورت مراجعه مرد همسایه و ایجاد اختلاف پلیس را با خبر کنند تا شرایط را به آرامش بازگردانند. دومین درگیری و جنایت خونین اما ماجرا به اینجا ختم نمی شود و آتش خشم مابین ...
پای خاطرات خانواده شهید گلنار مهابادی | حسین، مکانیک جبهه ها بود
. او را از زیر قرآن رد کرد و حسین رفت. مادر چشم انتظار برگشت فرزند روزها را به شب و شب را به صبح می رساند. ناگهان صدای زنگ تلفن به گوش رسید. حسین از پشت خط خبر از آمدنش آن هم در روز عاشورا داد. مادر به تقویم دلش نگاهی انداخت یعنی حسین 9 روز دیگر به خانه بازمی گردد؟ فردای آن روز نامه ای از حسین به دست مادر رسید و 8 روز بعد حسین به وعده خود وفا کرد. حسین آمد، اما چون حسین زهرا(س) گلگون کفن. ...
چیزی که مال دیگری است ...
بالاست ولی این آزمایش وضعیت او را نرمال نشان داده است. برادرم الان روی کاناپه دراز کشیده، من از صبح میدان تره بار بودم و الان دارم شماره سالن ورزشی و استخرها را پیدا می کنم. قرار است هفته بعد دوباره آزمایش بدهیم...
حواس مان به کودکان باشد
...! صبح، کودکم بیدار نشد! پاهایم سست شد. نشستم کنارش. خب ایران که مرسوم نیست پزشک، بیمارش را در آغوش بگیرد، نوازش کند و غمش را به جان بخرد. پس مجبور است فقط بنشیند و زل بزند و حرافی کند. گفتم: چرا نبردیدش بیمارستان! گفت: بعد که از پیش شما رفتیم آرام تر شد. خیال کردیم بهتر شده. از پیش مادر که گذشتم، تا خانه با خودم کلنجار می رفتم که نکند من درست اصرار ...
شجاعت در شرایط دشوار را در وجود همراهانش تثبیت می کرد
! دخترم روی جعبه میوه می خوابد! ، اما این زندگی آنقدر عاشقانه و زیبا شروع می شود که انسان نمی تواند تصورش را کند. به حدی که غاده می گفت: بعد از شش ماه از ازدواج مان، وقتی به یکی از شهر های جنوب لبنان رفته بودم، یکی از دوستانم مرا دید و گفت غاده تو که آنقدر سخت سلیقه بودی و از همه خواستگارانت ایراد می گرفتی، شوهرت که کچل است! از این حرف آنقدر ناراحت و عصبانی شدم که به او گفتم چه کسی گفته که شوهرم کچل است ...
قسر در رفتن پیرمرد همسرکش از قصاص
چاقو از پا درآمده است. پسر قربانی که پلیس را مطلع کرده بود به ماموران گفت: من چند سال است ازدواج کرده ام؛ اما هر روز به مادر و پدر پیرم سر می زدم یا با آنها تلفنی صحبت می کردم. امروز هرچه با او تماس گرفتم تلفنم را جواب نداد. من که نگران شده بودم مقابل در خانه رفتم. وقتی پدرم در را باز کرد از او پرسیدم چرا مادرم جواب تلفن را نمی دهد. او گفت مادرم خسته بوده و خوابیده است. من که از لحن ...
خدمت جهادی در شفاخانه امام رضا(ع)
ایشان گفتم من پسرم را آوردم بیمارستان ولی او را از شما می خواهم. هنوز هشت ساعت بیشتر از فراخوان نگذشته بود که اعلام کردند پسری جوان طی حادثه ای در تهران در حال فوت است و کبدش از تهران با همان گروه خونی و با همان ویژگی های مورد تایید پزشک برای پسرم با پرواز ارسال شد و ساعت دو شب از بیمارستان تماس گرفتند که پسرتان بعد از عمل خوب شده و مشکلی ندارد. از همان لحظه با امام رضا(ع) عهد ...
از برملا شدن راز قتل توسط شناسنامه جامانده قاتل تا کشف راز جسد سوخته
به گزارش خبرنگار ایمنا ، بیست وهفتم مهرماه سال 1400 مردی هراسان به پلیس آگاهی رفت و از ناپدید شدن پسر 30 ساله اش به نام سهند خبر داد. این مرد گفت: پسرم مدتی است با ماشین پژو مسافرکشی می کند و راننده تاکسی اینترنتی است. او صبح برای کار از خانه بیرون رفت، اما دیگر بازنگشت. چند بار با گوشی موبایل پسرم تماس گرفتم، اما گوشی خاموش است و می ترسم بلایی سرش آمده باشد. با این شکایت، تلاش برای ...
محمود اسکندری باعث سقوط و اسارتم شد
گرفته یا نه که گفت نه کنارشان زدم. این طور موارد داشتیم. برای خود ما هم اتفاق افتاد. با اکبر صیاد بورانی بودم. گفت چه کار کنیم؟ گفتم بیا این ردیف را شخم بزنیم. 200 تا 300 گلوله فشنگ را آن جا شلیک کردیم. بعد هم در رادیو فحش را کشیدم به جانشان. گفتم این گلوله را می توانستم بزنم توی سرتان! بابا با شما هماهنگ شده! چرا باز می زنید؟ * به نظرتان کارشکنی نبود؟ این هایی که به سمت تان ...