سایر منابع:
سایر خبرها
مدیر مسئول ستاره صبح: هر بار که به دادگاه مطبوعات رفته ام گفته ام سهم ما از انقلاب حداقل داشتن یک نشریه ...
انکار و از ایشان هم اصرار. بار دیگر با مرحوم آقای قندهاری نماینده مجلس ششم گرگان آمد. با شرط قبول کردم. 18 اسفند 1381 مدیرمسئول روزنامه همبستگی شدم. نشان به این نشان که بیست روز بعد خبرنگاران برای حقوقشان زنده باد و مرده باد می گفتند. آن زمان خانم مسیح علی نژاد خبرنگار روزنامه همبستگی بود یقه من را گرفته بود و می خواست من را خفه کند. حقوقش را می خواست. من گفتم تازه آمده ام از کجا بیاورم؟! او و چند ...
تهرانِ مردم، تهرانِ آنها
سپری شود. بعدها و در یک روز بهاری سال 1393 به اتفاق همسر، نزد پدرم نشسته بودیم. برادرها و خواهرانم هم بودند، بچه ها حرف می زدند و بازی می کردند. پدر، با آن نگاه آسمانی کم نظیرش، به روی هر کدام از ما و بچه ها می نگریست و نگاه نوربخشی می پاشید. حرف توی حرف آمد. کوتاه و موجز گفتم: ما به تهران می رویم. برای سفر نه. برای هیمشه ... خانه و زندگی را می بریم تهران . آن همه برق و امید و حیات، به یک باره از ...
زن 42 ساله: دوست شوهرم شب از پنجره به اتاقم آمد و....
چوبه دار قرار گرفت. در این میان یک روز مردی از زندان با من تماس گرفت و خودش را دوست غلام معرفی کرد. او گفت با غلام مانند برادر است و با یکدیگر هم بند بودند . آن روز او خبر داد که 3 روز دیگر غلام را اعدام می کنند. بعد از این ماجرا ما برای آخرین ملاقات به زندان رفتیم و بعد هم همسرم اعدام شد. اما هنوز در سوگ شوهرم بودم که پرویز دوباره از زندان با من تماس گرفت و گفت: غلام قبل از مرگش مرا ...
عید قربان است رو بر درگه یزدان کنید // در منای عشق جانان نفس را قربان کنید
شادی رسید کربلا جز خنده ی دشمن نصیب ما نشد در منا خنجر به فرمان خدا گردید کُند از چه رو این ماجرا در کربلا اجرا نشد دلبر تو شادمان آمد به همراه پدر اکبرم از صدر زین افتاد و دیگر پا نشد پیکر فرزند من از بس که قطعه قطعه بود در حصیری جای دادند و تمامش جا نشد خواستم تا بوسه ای گیرم ز ماه روی او جای یک بوسه میان تیر دشمن ها نشد ...
تجلیل از شیخ رسانه و عمری که با قرآن گذشت
ما در اینجا ناممکن بود. ایشان گفتند؛ من را اینجا پیاده کنید و دو ساعت دیگر بیایید. سفیر پرسید، مگر شما زبان بلد هستید؟ گفتند؛ بله، من دکترای زبان کاشانی دارم. سفیر دلخور شد و ما را پیاده کرد. حاج آقا در مسجد را زد و یک روحانی آمد. حاج آقا گفت؛ من معلم قرآن هستم و سبکی دارم که می خواهم بیان کنم و چند موضوع را بیان کردند و در آخر انگشتر خود را به دست روحانی اعزامی از مدینه کردند. آن آقا هم گفت، این ...
از جان گذشتگی 3تفنگدار در سیل
گرفتار شده بود. او به شدت ترسیده بود و به کمک نیاز داشت. در آن لحظه فکر جان خودم نبودم و برای کمک جلو رفتم. چند متر آن طرف تر وانتی بود که یک طناب داشت. یک سمت طناب را به وانت بستم و سر دیگر را به سمت آن خانم پرتاب کردم و بعد با کمک خدا توانستیم او را خارج کنیم. البته شدت آب خیلی زیاد بود و برای کمک به آن خانم چند بار زمین خوردم و بلند شدم. من در این فیلم لباس نظامی به تن داشتم، آقای کرمانی لباس ...
عجیب ترین طلاق در دنیا
حمید را پیدا کردم. فردای آن روز هم به بهانه خرید از بازار از خانه بیرون رفتم و برای اولین بار به حمید زنگ زدم . صحبت کردن با حمید برای سیمین در اولین تماس خیلی سخت بود؛ یکی، دوبار وقتی گوشی را برداشت قطع کردم اما بالاخره دلم را به دریا زدم و با او صحبت کردم. خودم را معرفی کردم و با قسم از حمید خواستم که قضیه را به برادرم نگوید. انصافا او هم رازدار بود و چیزی نگفت. بعد به او گفتم که برای گفتن یک ...
روایتی جالب از تنها سفر حج امام خمینی
، چند روزی هم قم بودند. پدرم قبایی خرید و گفت این هم خلعتی من برای حاجی مان باشد، اینها را آوردم دید نو است. گفتم: غیر از این لباسی نداری. گفت: تا تو را دارم همه چیز دارم. این وضع ورود ایشان از مکه به قم بود. مختصری سوغاتی آورده بود؛ دو نوع پارچه که آن هم مطابق پسند من نبود ولی دوختیم و پوشیدیم. بعد فهمیدیم که خرج مکه او را برادرانش به او قرض داده اند. (صفحه 88 تا 89 زندگی نامه خدیجه ث ...
خودکشی در دنیای عشق گمشده و خیانت / گریه های کودکانه مادرش را نجات داد
که متوجه شدم باردار هستم وقتی به محسن گفتم به جای اینکه خوشحال باشد شوکه شد و گفت که فعلا آمادگی پدر شدن ندارد و باید سقطش کنم . همین باعث شروع اختلاف من و محسن شد. هر چه سعی کردم او را قانع کنم نشد. حتی من را تهدید به طلاق کرد اما من مقاومت کردم. ماهان به دنیا آمد هر چند زندگی عاشقانه قبل را نداشتیم اما تنش های گذشته را نیز نداشتیم. یک روز که محسن برای خرید به بیرون رفته بود گوشی اش را ...
قتل هولناک پسر جوان توسط دوستش مقابل چشمان دوست دخترش
صرف صبحانه به پایان نرسیده بود که سجاد جوان 28 ساله باب گلایه از دوستش محمد را در حضور دوست دختر وی باز کرد و گفت: چرا به تماس هایم پاسخ ندادی! و مرا مدتی مقابل منزل تان سرگردان کردی؟ سپس ادامه داد: نمی خواستی من به خانه ات بیایم؟! هنوز سخنان سجاد به پایان نرسیده بود که محمد (جوان 29 ساله) گفت: اگر قصد نداشتم تو را به منزل راه بدهم که اکنون غذایت را نمی خوردم! و با این جمله سجاد چشم در ...
زن جوان: صیغه رئیسم شدم، مجرم نیستم
جدا شدیم. *حالا چرا از تو شکایت کرده است؟ چون چند باری شوهرش به خانه من آمد و درد دل کرد. می گفت نمی تواند دوری من را تحمل کند و رابطه اش با همسرش درست نشده است. من هم گفتم موضوعی است که خودش باید حل کند. *پسرت با حضور مرد دیگری در زندگی ات مشکلی نداشت؟ اوایل خیلی ناراحت می شد اما بعد قبول کرد. *حالا زندگی ات را چطور می گذرانی؟ ...
خبر خوب| ماجرای هدیه 700میلیون تومانی
استخوان حس کردند. پدر خانواده 12 سال قبل در یک نزاع ناخواسته مرتکب قتل شد و پس از طی روند قضایی پرونده، محکوم شد به قصاص نفس. آن روزها دختر خانواده کوچک بود. دخترها هم که بابایی. مادر چطور می توانست بگوید که پدرت مرتکب قتل شده و گوشه زندان است و عنقریب که طناب دار را دور گردنش بیندازند. اینطور شد که در جواب بابا بابا گفتن های دختری که روز به روز بزرگ و بزرگ تر می شد گفتند بابا رفته سفر ...
ما به قربان تو رفتیم و همان جا ماندیم
قربان شود پیوسته در روز اما زیباترین تعبیر مولانا درباره عید قربان و قربانی کردن، در حکایتی است که در مثنوی ذکر کرده است. بر اساس این حکایت، دقوقی، عارف مشهور مشغول نماز شد و چون مردم برای نماز، تکبیر گفتند؛ او به آنان گفت که به سادگی نمی توان تکبیر گفت و معنی تکبیر در نماز این است که خدایا ما در برابر تو جانمان را قربانی می کنیم همچنان که هنگام قربانی کردن لازم است، تکبیر گفته شود: پیش ...
مصائب و فادارترین هوادار پرسپولیس
فوت کرد، اما چند روز قبل از آن هم دست از کُری خواندن و اعلام هواداری نکشیده بود و به چند نفری که برای گرفتن شیرینی از او بعد از کسب سه گانه توسط پرسپولیس در این فصل به بیمارستان آمده بودند، گفته بود که از قهرمانی تیمم خیلی خوشحالم، اما چون دیگر برایم تبدیل به عادت شده، شیرینی نمی دهم و اساسی خندیده بود! در پرونده امروز زندگی سلام با پدر او درباره ماجرای قطع نخاع شدن محمدرضا، نگاه جالب او به زندگی و ...
حجت الاسلام قرائتی از رموز موفقیت هایش سخن گفت/ هیچ وقت در طول عمرم طی نکردم ...
نشدن عضو ارشد گروهک منافقین/ وقتی پدرم جواب منفی داد آن خانم معلم گفت منتظر عواقب این حرف پدرت باش عکس | تصویری جنجالی از میرسلیم حین کار کردن با گوشی آیفون آمریکایی! ببینید | اظهارات عجیب رحیم پور ازغدی در تطهیر ترور: برخی مسئولین ترور شوند به نفع خودشان و ... ببینید | کواکبیان: صداوسیما اگر هنر دارد، برای خودش مخاطب جذب کند نه اینکه... مزایای تناسبی شدن انتخابات مجلس از نگاه باهنر در بحث مشارکت ...
ابتکار خانم معلم برای دانش آموز ناشنوا
بچه اش ندارد؟ احمدی می گوید: آنجا بود که فکر کردم بهتر است به مادر نیز همزمان با خود سینا آموزش دهم، چراکه در سال های بعد برای مادر کارآیی دارد. هر روز وقتی کلاس سینا تمام می شد، زمان بیشتری را در مدرسه می ماندم تا زبان اشاره و حروف الفبایی را که به سینا آموزش داده بودم به مادرش هم یاد بدهم. همزمان با سینا به مادر نیز سرمشق می دادم و همچنین به او می گفتم چگونه در خانه با فرزندش دروس مختلف ...
مجاهدی برای همیشه تاریخ انقلاب اسلامی
مثلا با تصادف رانندگی. چند روز بعد دوباره دبیرمان تماس گرفت پرسید که چه شد؟ با پدرت صحبت کردی؟ من گفتم ایشان می گویند کاری از من برنمی آید و ایشان شاکی خصوصی دارد و قاضی حکم را صادر کرده است اگر من بخواهم تخفیف قائل شوند به دور از انصاف و عدالت است. این خانم گفت پس منتظر عواقبش باشید. صبح روز هفتم تیر پدر لباس جدیدی که مادر برایشان خریده بود را به تن کردند. موقع خداحافظی وقتی ...
داستان کوتاه/ روزنامه فروش
افتخار خانم آماده می شد. چهار روز هفته را در منزل افتخار خانم کار می کرد و اندک دستمزدش را به زخم های زندگی مان می زد. از کنار باغچه که گذشتم صدای ننه را شنیدم که آرام زیر لب دعا می خواند. دیروز دسته ی صدتایی روزنامه ها را از کیوسک روزنامه فروشی آقای سهروردی گرفته بودم و باید تا امروز همه ی آن ها را می فروختم. از تک پله دالان حیاط گذشتم. در یک لنگه ی آهنی حیاط با جیغ ...
سه سال آزار زن جوان و تهیه فیلم سیاه از او
وی ادامه داد: بعد از چند روز رامین با من تماس گرفت و گفت اگر به خواسته هایش تن ندهم فیلم را برای شوهرم ارسال می کند. او به مدت 3 سال با همین روش، تهدیدم کرد تسلیم خواسته های شومش باشم. در این مدت به افسردگی مبتلا شده و با همسرم اختلاف شدید پیدا کرده بودم تا اینکه همسرم به ماجرا پی برد و من حقیقت را به او گفتم. حالا آمده ام تا از رامین شکایت کنم. بازداشت شیطان با این شکایت، مأموران به ...
روزنامه سراج:شیخ رسانه/تجلیل از 44 سال مجاهدت شیخ کاشانی استاد و معلم قرآنی حجت الاسلام و المسلمین محسن ...
و یک مسجد پیدا شد، گفتند از سعودی هاست و نفوذ ما در اینجا ناممکن بود. ایشان گفتند؛ من را اینجا پیاده کنید و دو ساعت دیگر بیایید. سفیر پرسید، مگر شما زبان بلد هستید؟ گفتند؛ بله، من دکترای زبان کاشانی دارم. سفیر دلخور شد و ما را پیاده کرد. حاج آقا در مسجد را زد و یک روحانی آمد. حاج آقا گفت؛ من معلم قرآن هستم و سبکی دارم که می خواهم بیان کنم و چند موضوع را بیان کردند و در آخر انگشتر خود را به دست ...
3 سال سلطه گری جنسی بر یک زن متاهل؛ زن تهرانی با گریه راز سیاه رئیسش را فاش کرد | کشف فیلم های شیطانی در ...
به شوهرم هم حرفی بزنم. زن جوان گفت: بعد از چند روز رامین با من تماس گرفت و گفت اگر به خواسته هایش تن ندهم فیلم را برای شوهرم ارسال می کند. او به مدت 3 سال با همین روش تهدیدم کرد تسلیم خواسته های شومش باشم. در این مدت به افسردگی مبتلا شده و با همسرم اختلاف شدید پیدا کرده بودم تا اینکه همسرم به ماجرا پی برد و من حقیقت را به او گفتم. حالا آمده ام تا از رامین شکایت کنم. با این ...
امانتی که با شهادت به صاحب اصلی اش بازگشت
خداحافظی کرد و از من دور شد. صبح که بیدار شدم بعد از نماز خوابم را برای دوست سپاهی ام تعریف کردم. اشکش را نتوانست پنهان کند، صورت و پیشانی ام را بوسید و گفت: تو هم راضی باش به رضای خدا! دوستت به آنچه دنبالش بود رسید. سپس شهادت او را نه تسلیت که تبریک گفت و ادامه داد: خوشا به حالت! چه شفیع خوبی داری. شاید بتوانم به جرئت بگویم که به اندازه تمام عمر گریه کردم. نمی دانم چند روز بستری بودم ...
عجیب ترین دوقلوهای دنیا ایرانی هستند | این دوقلوها 10 سال باهم اختلاف سنی دارند
مخصوصا دکتر کلانتری، با خانواده فاطمی نژاد، همسر خانم دلاورزاده و پدر فاطمه السادات، وارد مذاکره شدند تا راضی شان کنند به انتشار این خبر خاص، آنها گفتند که این خبر، خیلی مهم است و حیف است که سکوت کنیم و این پیشرفت پزشکی ایرانی ها را به گوش بقیه نرسانیم. تاکید داشتند که کار بزرگی شده، به خاطر همین باید اطلاع رسانی کنیم. خانواده فاطمی نژاد هم راضی شدند و خبر منتشر شد. البته بعد از انتشار ...
خبر تکان دهنده از خودسوزی دختران و زنان جوان در کرمانشاه
.... من همان موقع بنزین را روی لباسم ریخته بودم و مادرشوهرم جلوی من را گرفته بود. بعد از کمی حرف زدن و نصیحت کردن من را راهی حمام کرد تا دوش بگیرم. داخل حمام دوباره همین فکرها به سرم زد، به خودم گفتم تو چند بار درخواست طلاق دادی، این قدر هم اذیت شدی و هیچ چیز درست نشد، همان جا در حمام لباسم را آتش زدم و آتش هم شدت گرفت... درد همه وجودم را گرفته بود. ترسیدم خواستم لباس تنم را دربیاورم که لباس در تنم ...
تیپ کژوال متین ستوده همه رو انگشت به دهان کرد | خانم با این لباس عجیب و مدل موی جدیدش دل همه رو برد
صحنه را براشون بازی کردم، چند روز بعد دوباره به دفترشون رفتم و مونولوگ هایی را که برام ایمیل کردند را براشون بازی کردم و همون روز برای نقش شیوا انتخاب شدم و فیلمنامه به دستم رسید و قرارداد کار را بستم و از اواخر شهریور و مهر سال گذشته، کار را شروع کردیم. جذاب ترین نکته ای که تو را ترغیب کرد تا در این کار با این مضمون خاصش بازی کنی؟ وقتی که قرارداد بستم برای نقش شیوا اول به خا ...
خاله بازی حاشیه ساز بچه در مهمونی !
، اما کوچک است، بچه ای است که به دلیل جو جامعه زود بزرگ شده. قبلا شناسنامه بچه را به ما داده و آگاهی داریم. من نه به عنوان علی فروتن که در حوزه کودک کار می کند، بلکه به عنوان یک پدر که قرار است فرزندم را مدیریت کنم، باید رصد کنم و بگویم دخترم یا پسرم این را نبین، این برنامه مخصوص تو نیست. علی فروتن در واکنش به این مسئله که شخصیت بچه کودک است و ناخودآگاه مورد توجه کودکان قرار می گیرد توضیح می دهد ...
خاندان شاه آبادی پیشتاز در عرصه ایمان و جهاد و شهادت
- ایشان به من فرمود که: در آن زمان شدت، مقابل منزل ما یک دکانی باز شد که مثل اینکه چیزهای خلاف می فروخت، دکان بدی باز شد. من به رفقایم گفتم که شما یکی یکی بروید نهیش کنید. یک روز قریب دویست نفر، یکی یکی صبح رفتند: سلامٌ علیکم! و علیکم السلام! آقا، این دکان این جا مناسب نیست این رد شد، یکی دیگر آمد. تا عصر حدود دویست نفر رفتند به این آدم گفتند. تمام شد. برچید بساطش را. نوه گرامی ایشان ...
آرزوهای بزرگ کودکان کار در گوشه و کنار خیابان های مشهد
.... یک روز با دوچرخه از سرکار برمی گشت، ماشینی بهش زد و فرار کرد. مادرم هم علف زنی می کند و روزی 170 هزارتومان درآمد دارد. چهارتا بچه هستیم. خرج خانه را باید در بیاورم. تازه 40 میلیون پول رهن خانه بود و 2 تومان هم اجاره! 20 میلیون قرض کردیم باید پس بدهیم. می پرسم دوست داشتی چه کاره شوی که چشمش را به نقطه ای خیره می کند و می گوید: معلم شوم. البته آرزو دارم برای خودم موتور تریلر بخرم. بعد ...
زن چشم سبز در این قتل کیست؟ / سرنخ هایی او را قاتل نشان می داد
...> : بعد از زدن تو چه کرد؟ - پا به فرار گذاشت. چند ثانیه ای جرات حرکت نداشتم، صدای روشن شدن موتور را شنیدم و دیدم سوار موتوری با باک سبزرنگ شد. کلاه کاسکت به سرش گذاشت و فرار کرد. : انگیزه اش سرقت بود: - تصور نمی کنم، او کینه ای برخورد کرد. سروان فروتن باید به دنبال زنی هفت تیر کش می گشت و این کار آسانی نبود. آن روز وقتی به اداره برگشت، پرونده قتل سوسن خانم ...
عبادی پور: متاسفم، عطایی تاوان این کارش را می دهد
شما مدارک را بگیرید. هر کشوری شرایط خاص خودش را دارد و یک سری کشورها بلافاصله بعد از به دنیا آمدن مدارک را می دهند اما در ایتالیا به ما گفتند که تا یک ماه بعد می توانیم برای گرفتن مدارک اقدام کنیم. قانون کنسولگری ایران در میلان این بود. اول از همه به دور انسانیت بود که من بخواهم خانواده ام را آنجا رها کم و به تیم ملی اضافه شوم. *بحث مصدومیتت چقدر جدی بود؟ بحث بچه یک طرف ولی در ...