سایر منابع:
سایر خبرها
مردی که همسرش را به قتل رسانده بود، از قصاص نجات یافت
مسئولیت وی نبوده است. بنابراین، شایان بار دیگر تحت بازجویی قرار گرفت و گفت: 10 سال قبل وقتی فهمیدم به بیماری دوقطبی مبتلا هستم، حق طلاق را به همسرم دادم و از او خواستم اگر روزی بیماری افسردگی من بدتر شد و حال خودم را نمی فهمیدم، 2 فرزندم را بردارد و مرا برای همیشه ترک کند تا به آن ها آسیبی نرسانم. وی ادامه داد:، ولی آن روز وقتی دیدم به طور مشکوک با تلفن حرف می زند، گمان کردم در ...
قتل آتشین دوست به خاطر گوشی تلفن همراه
شدت سوختگی و عفونت ناشی از آن جان باخت. با مرگ اکبر پرونده در اختیار تیم جنایی تهران قرار گرفت و سه متهم دستگیر شدند. اصغر منکر جنایت شد و گفت: من بنزین را برای موتور گرفته بودم. ناگهان بنزین روی اکبر ریخت. از آنجا که فندک برای کشیدن مواد روشن بود، به ناگاه اصغر شعله ور شد. متهم بعد از چند روز اظهاراتش را تغییر داد و گفت: گوشی تلفن همراهم دست اکبر بود اما آن را نمی داد. آن روز خواستم او را بترسانم ...
قتل جوان روستایی به دست دهیار + جزییات
سوم دادسرای امور جنایی تهران در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. در همین حال یکی از شاهدان ماجرا گفت: روز حادثه مقتول به همراه 2 گوسفند و یک الاغ وارد جاده منتهی به روستای سنگان شد و دهیار به او گفت نباید وارد مسیر لغزنده شوی.برای همین با دهیار جر و بحثشان شد که در جریان درگیری دهیار با چاقو به گردن او ضربه ای زد. سپس متهم در اعتراف به قتل گفت: آذر سال گذشته به ...
ماجرای دیدار یک ساعته شهید طهرانی مقدم با فرمانده معظم کل قوا/ ابتکار حاج حسن در تجهیز حزب الله به موشک ...
شهید بهشتی را از دست داده اید. چرا اینقدر ناراحت هستید؟ حضرت آقا فرمودند که من با این شهید بزرگوار، 25 یا 26 سال رفیق بودم. شهید طهرانی مقدم همه چیزش را پای ولایت گذاشت. برادر شهید طهرانی مقدم در مورد جلسه خصوصی رهبر معظم انقلاب اسلامی با برادر شهیدش نقل کرد: در جلسه ای که مسئولین خدمت رهبر معظم انقلاب اسلامی بودند، بعد از اتمام جلسه، همه خداحافظی کردند، نماز خواندند و رفتند، اما آقا این ...
کودک آزاری پدر بی رحم با سیم داغ
کردم او را ترک بدهم و از این مسیر بازدارم، به نتیجه نرسیدم. حالا دیگر وضعیت نابسامان و آشفته ای در زندگی ام به وجود آمده بود و روی بازگشت نزد خانواده ام را هم نداشتم. مصرف موادمخدر همسرم هر روز بیشتر می شد و من و دخترم را نیز به فلاکت و بدبختی انداخته بود، به طوری که اکبر بعد از مصرف شیشه دچار توهم می شد و من و دختر خردسالم را کتک می زد. حتی یک بار دخترم را که به خاطر بیماری بهانه گیری می ...
ماجرای انتقام گیری مرگبار عمو از برادرزاده
نیاورد و جان باخت. پلیس با توجه به شواهد به دست آمده پنج مرد از جمله عموی مقتول را بازداشت کرد. اسکندر، عموی سینا، به قتل برادرزاده اش اعتراف کرد و گفت: مدتی قبل سینا در ماشین من مواد مخدر جاساز کرده بود تا بازداشت شوم اما متوجه شدم و خودم را از دامی که برایم پهن کرده بودند نجات دادم. بعد از آن بود که تصمیم گرفتم او را گوشمالی دهم. چند بار با سینا تماس گرفتم. جواب تلفن را نداد. از طریق یکی ...
قتل خونین پسر جوان به دست عمویش در زیرزمین خانه / انگیزه جنایت چه بود؟
. نادر گفت:من برادرزاده ام را نکشتم. ما هرچقدر هم با هم اختلاف داشتیم ولی من هرگز راضی به مرگش نبودم آن روز هم در زیرزمین خانه با او درگیر شدم ولی نمی دانم چه کسی به او ضربات چاقو را زد. چهار متهم دیگر نیزمنکر معاونت در قتل شدند و گفتند: ما چاقویی به مقتول نزدیم وقتی دیدیم بهنام وعمویش باهم درگیر شده اند تلاش کردیم آنها را از هم جدا کنیم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند. ...
فرار عاشقانه دختر جوان از خانه پدری / نمی دانستم او شوهرم نیست!
داری باید فکری کنی و گرنه دیگر هیچ وقت صدای من را نمی شنوی اگر بخواهد این طوری باشد من خودم را می کشم. مینا التماس کرده بود و فرشاد حرف آخر را زده بود باید فکر کنیم. مینا اعتراض کرده بود و فرشاد از آن روز به بعد دیگر به تلفن های او جواب نداده بود مینا در دوری فرشاد ذره ذره آب می شد هر روز غمگین تر و ناراحت تر از قبل بود مریض شده بود و نمی دانست چکار کند تا اینکه یک روز وقتی ...
زن خطاکار به احترام محرم بخشیده شد
. در چنین شرایطی مأموران، بهروز را هم بازداشت کردند و او را مورد بازجویی قرار دادند، اما بهروز هم جرم خود را انکار کرد. در حالی که هشت ماه از حادثه گذشته بود همسر مقتول اعتراف کرد شوهرش را خودش به قتل رسانده است. وی گفت: شوهرم مرد دهن بینی بود و همه اسرار خانه را برای دوستان و بستگانمان تعریف می کرد. من و فرزندانم از کار های او ناراحت بودیم و همین موضوع باعث درگیری ما می شد. مدتی قبل از ...
صبحانه با طعم خمپاره
. مادرم به ما اصرار کرد از خرمشهر برویم؛ اما، چون من و خواهرم مخالف بودیم او هم به خاطر ما در خرمشهر ماند. شهادت برادر پنج روز پس از پدر پنج روز از شهادت پدرم گذشته بود که برادرم علی در دهم مهر شهید شد؛ چون مادرم نمی توانست داغ دیگری را تاب بیاورد، خبر شهادت علی را به او ندادیم، او مدام سراغ برادرم را از ما می گرفت، پس از گذشت چهار ماه مادرم را به خرم آباد خانه پدربزرگم بردیم و ...
قرار مرگ در زیرزمین خانه قدیمی/ عموی جنایتکار و دیگر عاملان جنایت اصرار بر بی گناهی دارند
...> به همین خاطر همیشه با هم رفیق بودیم. اما چند ماه قبل بهنام در ماشین من مواد مخدر جاسازی کرده بود تا من به جرم حمل مواد مخدر به زندان بروم که متوجه ماجرا شدم و مواد را از ماشینم خارج کردم و برادرزاده ام به هدفش نرسید. من از رفتار برادرزاده ام شوکه بودم و علت این رفتار را نمی دانستم. بعد از آن شب دنبال فرصت مناسبی بودم تا او را ادب کنم. چند باری نقشه کشیدم تا او را به جایی ...
قرار مرگ در زیرزمین خانه قدیمی/ عمویی که برادرزاده اش را به قتل رساند
ماشین من مواد مخدر جاسازی کرده بود تا من به جرم حمل مواد مخدر به زندان بروم که متوجه ماجرا شدم و مواد را از ماشینم خارج کردم و برادرزاده ام به هدفش نرسید. من از رفتار برادرزاده ام شوکه بودم و علت این رفتار را نمی دانستم. بعد از آن شب دنبال فرصت مناسبی بودم تا او را ادب کنم. چند باری نقشه کشیدم تا او را به جایی خلوت بکشانم و تنبیه کنم، اما نشد و او سر قرار حاضر نشد. آخرین بار از دوست ...
داستان صیغه دختر 16 ساله با مرد 28 ساله
دختر 16 ساله در تشریح سرگذشت اظهار کرد: 5 ساله بودم که اختلافات خانوادگی بین پدر و مادرم شدت گرفت. آن زمان پدرم که بنای ساختمانی بود و در یک پروژه بزرگ خانه سازی کار می کرد، به همین دلیل من و برادر 2 ساله ام نزد مادرم زندگی می کردیم و پدرم هر دو هفته یک بار سری به ما می زد و بعد از دو روز که در کنار ما بود اما در همین روزها پدر و مادرم مدام با یکدیگر مشاجره می کردند. ♥ کلیک کنید ...
آتش زدن مرگبار مرد جوان در پارک کودک!
... در ادامه تحقیقات مأموران به پرس و جو از خانواده قربانی پرداختند. خواهر شاهین گفت: 3 روز قبل از این ماجرا مهرداد به خانه ما زنگ زد و سراغ برادرم را گرفت. وقتی به او گفتم برادرم در خانه نیست گفت به برادرت بگو اگر پیدایش کنم زنده زنده او را به آتش می کشم تا پول گوشی ام را بدهد. همسر قربانی نیز گفت: مهرداد چندباری مقابل خانه مان آمد ولی شوهرم در خانه نبود. او آخرین بار تهدید کرد اگر ...
آتش افروزی مرگبار در پارک کودک
قربانی پرداختند. خواهر شاهین گفت: 3 روز قبل از این ماجرا مهرداد به خانه ما زنگ زد و سراغ برادرم را گرفت. وقتی به او گفتم برادرم در خانه نیست گفت به برادرت بگو اگر پیدایش کنم زنده زنده او را به آتش می کشم تا پول گوشی ام را بدهد. همسر قربانی نیز گفت:مهرداد چندباری مقابل خانه مان آمد ولی شوهرم در خانه نبود.او آخرین بار تهدید کرد اگر 4 میلیون تومان خسارت تلفن همراهش را ندهیم شاهین را آتش می زند ...
جنایت گانگستری با پوشش زنانه!
جنایت گانگستری با پوشش زنانه! جوان نقابداری که دو قبضه اسلحه کمری در دست داشت با شلیک 4 گلوله به شیوه گانگسترها، مغازه داری را مقابل چشمان فرزندان خردسالش به قتل رساند و متواری شد. بیشتر بخوانید کینه شوم از مجازات یک قاتل مرد کینه جو وقتی فهمید یکی از بستگانشان به اتهام قتل با وجود تلاش برای رضایت قصاص شده است، تاب نیاورد و پس از مدتی با انگیزه انتقام ...
حکایت واقعی از تاثیرات مثبت ساخت خوابگاه دختران بر ادامه تحصیل
طور شده دانشگاه دولتی قبول بشم. چشم های قادر پر از اشک شد. رویش را برگرداند تا سلیمه چشم های خیسش را نبیند. سلیمه باز هم گفت: از بچگی دوست داشت دکتر بشه. همه معلم هایش می گفتن این دختر آینده داره، بزارید درس بخوونه. قادر آمد وسط حرف سلیمه. _ مگه نذاشتیم؟ من که شش سال آزگار هر روز با موتور کلی راه بردمش مدرسه و برش گردوندم تا بتوونه درسش رو بخوونه. چیزی برایش کم ...
از بین بردن تمامی چروک های صورت با یک میوه تابستانی | بدون هزینه بوتاکس صورتت رو جوان و شاداب کن
شدند و مرد حدودا 55 ساله ای را مشاهده کردند که براثر اسیدپاشی سوخته بود؛ بررسی های اولیه نیز نشان می داد، مرد میانسال از سوی برادرش هدف اسیدپاشی عمدی قرار گرفته است که همین کافی بود تا متهم پرونده بازداشت شود. بدین ترتیب متهم برای تحقیقات ابتدایی به شعبه سوم دادسرای جنایی تهران منتقل شد و هنگامی که مقابل قاضی جنایی قرار گرفت، گفت: 13 سال قبل تحت تاثیر حرف های برادرم دست به قتل زدم ...
کینه شوم از مجازات یک قاتل
و ما را داغدار کرده است. فقط به یک خانواده ظنین هستم. آن هم خانواده ای است که 10سال قبل پسر آنها در جریان درگیری خیابانی برادرشوهرم را به قتل رساند. خانواده قاتل خیلی تلاش کردند رضایت بگیرند اما نشد و قاتل برادر شوهرم آذر سال گذشته در زندان اعدام شد. مدتی بعد از اجرای حکم قصاص قاتل، برادر او، با همدستی چند نفر برادرشوهر دیگرم را به شدت کتک زده و مصدوم کردند. آن زمان در دادسرا شکایت ...
کارآگاه بازی پسر مقتول، قاتل را گرفتار کرد
برادرش در بیمارستان بازداشت شدند. من و شاهدان حادثه با چشمان خودمان دیدیم که عموی آن پسری که با او درگیر شده بودم پدرم را با چاقو زد، اما او در بازجویی ها قتل را به گردن همدستان فراری اش که برادر زاده هایش هستند، انداخته است. شناسایی وی ادامه داد: در این مدت مأموران پلیس و اعضای خانواده ام به دنبال متهمان فراری بودیم تا اینکه مدتی قبل متوجه شدیم یکی از متهمان به تهران فرار کرده است. ما ...
متهم: فرمان قتل داشتم
یک سال قبل زنی میانسال به مأموران پلیس شهر ری خبر داد که پسر 20 ساله اش گم شده است. او گفت: چند سال قبل شوهرم به اتهام خرید و فروش مواد مخدر بازداشت شد و به زندان افتاد. مدتی بعد از آن هم پسرم محمود به همین اتهام بازداشت شد تا اینکه 10 روز قبل پسرم دوران محکومیتش را سپری کرد و آزاد شد. شاکی ادامه داد: روز گذشته پسرم برای انجام کاری از خانه بیرون رفت و دیگر برنگشت. من هر جا که سراغ داشتم گشتم، اما ...
مرد قاتل بعد از بخشش دست به اسیدپاشی زد/ برادر قاتل، طعمه اسیدپاشی شد
همه سال منتظر آزادی من مانده بود با اینکه من یک محکوم به قصاص بودم اما بعد از آزادی باز سروکله برادرم پیدا شد. اوبا حرف هایش روی مخم می رفت و می گفت در مدت 13سالی که زندان بودم، همسرم به من خیانت می کرده است. حرف های او باعث شد تا دوباره به متادون روی بیاورم و حتی مدتی در بیمارستان اعصاب و روان بستری شدم. همین موجب شد تا همسرم از من جدا شود و آتش کینه ای که نسبت به برادرم از سال ها قبل با قتل یک ...
اسیدپاشی مرد محکوم به اعدام روی صورت برادرش + جزییات
زندگی مرا نابود کرد و حرف هایش باعث شد مرد بی گناهی را به قتل برسانم و در این مدت عذاب وجدان نابودم کرد. چرا مرد بی گناهی را به قتل رساندی ؟ 16 سال قبل برادرم به من می گفت مرد جوانی که در همسایگی ما همراه خانواده اش زندگی می کرد، به زن من نظر دارد. او هر روز حرف هایش را تکرار می کرد و بعد از مدتی گفت او با همسرم ارتباط برقرار کرده است و می گفت من بی غیرتم. صحبت های او مرا دیوانه کرده ...
برزخ بخشش و قصاص
...، مقتول و یاسر درگیری لفظی پیدا کردند و ناخواسته از اسلحه شکاری یاسر گلوله ای به سمت مقتول شلیک شد و متاسفانه جانش را از دست داد. یاسر مدتی متواری بود، اما به دلیل عذاب وجدان شدید حاضر نشد به عراق فرارکند و با پای خودش به اداره پلیس رفت و خود را معرفی کرد. بعد از این اتفاق، از طریق بزرگان مان با شیوخ و خوانین درجه یک خانواده مقتول ارتباط برقرار کرده و آ نها نیز با بزرگواری برای کسب رضایت خانواده ...
مردی دوستش را به خاطر گوشی موبایل آتش زد!
...: مردی که جوانی را به خاطر چهار میلیون تومان با بنزین سوزاند و کشت پای میز محاکمه می رود. متهم که به خاطر گوشی موبایل چهار میلیون تومانی با یک ظرف بنزین اقدام به آتش زدن مرد جوان کرده بود ابتدا همه چیز را منکر اما بعد مجبور به اعتراف شد. یک سال قبل جسم نیمه سوخته مردی به بیمارستان منتقل شد. وضعیت دردناک مرد نشان می داد او زنده نخواهد ماند. با این حال پزشکان تلاش ...
معمای پلیسی را پاسخ بدهید جایزه بگیرید | راز قتل مرد میانسال در دفتر کار
. قدری راجع به امور شرکت صحبت کردیم... ساعت حدود یک ربع به 9من گفتم می خواهم بروم. به او گفتم تو نمی خواهی بروی که گفت با یک نفر قرار دارم، باید منتظر او شوم تا بیاید. من خداحافظی کردم و بیرون آمدم... متوجه شدم سوییچ را در دفتر جا گذاشته ام. برگشتم و آن را برداشتم و سپس با ماشین خود به منزل برگشتم... نیم ساعت بعد همسر وی تماس گرفت و راجع به شوهرش پرسید که گفتم من نیم ساعت قبل، از وی در شرکت جدا شدم ...
شهید مراد لراوند: خواهرم! حجاب تو کوبنده تر از خون سرخ من است
پیوندی ابدی در بزم عارفانه. عشق در منشور نور هشت هزار ستاره درخشان راه عاشقی، مأوای جاودانگی اش را به تصویر کشید تا درس استواری را در دل حادثه بر تارک تاریخ بنشاند. حالا می خواهیم هر روز را با نامی و یادی از این ستاره ها، شب کنیم و کار را با تبرک و مدد از این عارفان عاشق آغاز؛ باشد که ادای دینی باشد بر آن همه رشادت، شهامت، مجاهدت و شجاعت... برگ سبزی تحفه درویش، تا چه قبول افتد و ...
پایان انتظار بانوی استقامت
.... خبری که اعضای تحریریه قدیمی مان را که حالا هرکدام گوشه ای از تهران هستیم به هم پیوند زد. قصه های خواندنی تهران را اینجا دنبال کنید از آن روز که رفتی دلم برایت تنگ شد. دلتنگ تر شدم وقتی شنیدم شهید شده ای. بازهم دلتنگ تر زمانی که فهمیدم همه همرزم هایت، شهادتت را دیده بودند اما خبری از تو نبود. یکی می گفت، اسیر شدی و دیگری با سند و مدرک حرف می زد. دلم نمی خواست به حرف هایش ...