سرنوشت عجیب یک دزد معتاد/ تنها چیزی که خوشحالم می کند اینکه همسرم بعد از ...
سایر منابع:
سایر خبرها
روایت عجیب زن جوان از ارتباط همسرش با دختر همسایه/ می خواهم خیانت را با خیانت پاسخ بدهم و...
...> درحالی که خانواده ام از این ارتباط پنهانی بی خبر بودند، مدتی بعد مشهد را به مقصد شهرمان ترک کردیم اما من دل باخته احمد بودم و ارتباط تلفنی ما با یکدیگر ادامه داشت تا این که روزی مادرم متوجه موضوع شد و من هم به ناچار پرده از این ارتباط پنهانی برداشتم. به همین خاطر 6 ماه بعد و در ایام نوروز دوباره به مشهد آمدیم و با وجود مخالفت های هر دو خانواده با یکدیگر ازدواج کردیم در چند ماه اول ازدواجمان ...
سرنوشت سیاه دختر 2 رقمی کنکور
....اعتراض کردم اما پاسخ اعتراضم فقط کتک بود پسرم در اوج ناراحتی و افسردگی من به دنیا آمد . اعتیاد همسرم هر روز بیشتر از روز قبل بود و دیگر دوستانش را هم پای بساطش به خانه می آورد. راه فراری نداشتم هر چه فکر می کردم می دیدم که چه سرنوشت شومی پیداکردم. صبحت های پدرم هر روز جلوی چشم ام بود که می گفت عجله نکن درس بخوان وبعد ازدواج کن. اعتیاد عروس نابغه یک روز صبح که ...
زن مطلقه ای که زندگی مرا خراب کرد همسایه ما بود
کرد و از نظر روحی و روانی در کنار او آرامش پیدا می کردم. یک سالی بود که اعتیاد به مصرف تریاک هم پیدا کرده بودم ولی وقتی به خانه ناهید همان زن همسایه می رفتم از هر نظر تأمین می شدم حتی برای کشیدن مواد هم در خانه او مشکلی نداشتم، تازه شرایط را هم برایم فراهم می کرد، اوضاع با همسرم اصلاً خوب نبود ولی رابطه ام با ناهید خوب پیش می رفت تا اینکه بعد از یک سال و نیم رابطه، یک روز همسرم که به ...
سرنوشت عجیب یک دزد افیونی در سراب
درد نیاورم؛ من ماندم با یک شکست سنگین مادی و افسردگی شدید روحی و روانی! اعتیاد مرد جوان گفت: باورتان می شود اصلاً نفهمیدم چطور یکی از همسایه ها معتادم کرد. همسرم از دستم عاصی شده بود. طلاق گرفت و دنبال سرنوشت خودش رفت. بیشتر از پنج شش سال از این وضعیت می گذرد و امروز یک معتاد تزریقی و سوهان عمر مادر پیرم شده ام. برای خرج مواد لعنتی، دله دزدی می کردم که مأموران کلانتری قاسم ...
شلیک وحشتناک مرد مشهدی به زن شجاع سابقش
به گزارش پایگاه خبری عصرتوس، این ها بخشی از اظهارات زن 42 ساله ای است که هدف شلیک های نافرجام همسر سابقش قرار گرفته بود. این زن جوان که وحشت زده فرزند 9 ساله اش را به آغوش می کشید، درباره این ماجرای تکان دهنده به افسر دایره اطلاعات و امنیت کلانتری معراج مشهد گفت: از سال ها قبل با همسرم دچار اختلاف شدیم تا جایی که دیگر نتوانستم این زندگی را تحمل کنم و به ناچار تقاضای طلاق دادم. بعد از ...
دردسر مطلقه شدن نرگس در 17 سالگی / او کودک همسر بود
.... فکر می کنم علی هم فهمیده بود که ازدواجش با من اشتباه بوده! چون اخلاقش خیلی تند شده بود، خانه نمی ماند و به هر بهانه ای شب ها نمی آمد و ...! مدام سرکوفت می زد که بچه ای و هیچ چیزی نمی فهمی! مدام طلاق پدر و مادرم را می کوبید به سرم و ...! منم همه چیز را رها کرده بودم، یعنی توان نداشتم ادامه دهم. 17سالم ام، ولی خیلی خسته، شکسته و درمانده ...
قتل تکان دهنده شراره به دست شوهرش در سد کرج
ما از بین برود و باید بچه ای به دنیا بیاید تا نوه پسری خانه شان باشد معصومه از تو قول عروسی گرفته بود؟ دروغ بود من به ساز مادرم می رقصیدم یعنی نمی خواستی با معصومه ازدواج کنی؟ اصلا من شراره را دوست داشتم ببینید سالگرد ازدواجمان هم برای من و هم برای همسرم مهم بود در صورتجلسه مأموران میبینید که همسرم برای آن روز ناهار هم درست کرده بود اما نمی دانم چرا تابع ...
در رسانه| تقلایِ زنانه برای یک لقمه نان
همان کودکی کمک حال من است، اکثر کارهای خانه را او انجام می دهد، حتی مراقبت از خواهر کوچکش فاطمه هم بر عهده اوست. او ادامه می دهد: همسرم کارگر ساختمانی بود و چون در شهرستان فرصت شغلی چندان مهیا نبود، چند ماه پس از تولد دختر بزرگم به تبریز آمدیم و در یکی از مناطق حاشیه شهر خانه کوچکی اجاره کردیم. همسرم مدتی در مغازه توزیع مواد غذایی پادویی می کرد ولی درآمد آن کفاف زندگی مان را ...
همسر عباس امیرانتظام:در پرونده ام نوشته بودند طاغوتی ام/ اوایل انقلاب صاحبان طرح های بزرگ یا دستگیر شدند ...
برخی نام ها و افراد خط قرمز هستند؛ مسلماً ما هم جزو آنها هستیم/ از طرف پدری از خانواده قاجار هستم؛ مادر پدرم، نوه مظفرالدین شاه و دختر سالارالدوله بود *دیگران شما را به واسطه آقای امیرانتظام می شناسند، همسر یکی از قدیمی ترین زندانیان سیاسی ایرانی پس از انقلاب که به عنوان یکی از چهره های سیاسی ایران هم می توان از او یاد کرد. اما فارغ از نام ایشان، می خواهم از خودتان بگویید. الهه میزانی که به نوعی از خاندان قاجار هم محسوب می شود در چگونه ...
روایاتی از نقش زنان همدانی در دوران دفاع مقدس؛ زنان همدانی هرجا انقلاب نیاز داشت، پای کار بودند
آن ها دیدار کنیم؛ چراکه همسرم قبل تر خوابی دیده بود که به دختر امام (ره) منتقل می شود. بعد از دیدار قرار شد وقتی برای عقد ما توسط امام خمینی (ره) اعلام کنند؛ این اتفاق برای من مانند یک رؤیا بود. همسرم روز عقد از امام (ره) خواست برایمان دعا کند که ایشان با توجه به لباس پاسداری که به تن همسرم بود، گفت انشاالله پیروزید. من شعارگوی زمان انقلاب بودم و حتی در سن کم نیز متنی را موقع تشییع جنازه برادرم در ...
اشک شوق در چشمان 6 اعدامی / سرنوشت هر کدام را جز به جز بخوانید + فیلم
تقدیر داده اند. علاوه بر این در کارهای فرهنگی شرکت داشته و به همه زندانیان کمک کرده ام. هر شب برای مقتول دعا می کنم و از خدا می خواهم که مرا ببخشد و حلالم کند. فکرش را می کردی که از سوی اولیای دم بخشیده شوی؟ راستش نه. آنها آنقدر بزرگوار بودند که بدون هیچ قید و شرطی مرا بخشیدند. اما من نیت کردم بعد از آزادی هر هفته برای مقتول خیرات پخش کنم و مقداری پول به نام او به خیریه بدهم ...
امام حسین (ع) انتخابم کرد شمر بشوم! من هم نذری بازی کردم
... من برای کاری رفته بودم ماهشهر خوزستان و یک مستندی را بازی می کردم. نمی دانستم بیمارم اما مثل همیشه نبودم و توان همیشگی را نداشتم. به همین خاطر گفتم بروم اطراف یک نگاه کنم ببینم کدام یکی از این نخلستان ها قشنگ تر است که یک پلان از آنجا بگیریم. همان طور که می رفتم یک دفعه پایم در گودالی فرو رفت که در واقع باتلاق بود و همکاران آمدند مرا بیرون کشیدند. در ادامه رفتیم یکی از کارخانه ...
برای این پدر شهید روضه علی اکبر نخوانید!
.... توی خانه راه می رفت و برای خودش روضه می خواند. زمزمه می کرد و ذکر لبش همیشه علی اکبر بود. از سوریه که برگشت تا لب می گشاد و از علی اکبر می خواند. بغضش می شکست. تمام زندگی شهید محمدابراهیم کاظمی همین چند خط است. چند خط عشق و ارادت به اکبرلیلا که همسر شهید برایتان نقل کرد. از آن شهدایی است که به علی اکبری بودنش معروف است. روضه مجسم علی اکبر است. جوانی در سن و سال جوان ارباب که شهادش هم ...
مصادیق قدرشناسی حضرت اباعبدالله(ع) از زنان حاضر در کربلا
...، 10 نوع ازدواج به تدریج پدیده آمده است. گفتن اینها وحشتناک است. یک نمونه آن ازدواج سپید است که بدون ثبت و رعایت قوانین شرعی، مدتی با یکدیگر زندگی می کنند که سیاه ترین ازدواج است و بعد از مدتی به راحتی زندگی مشترک را رها می کنند. ما روز به روز به سمت بحران های دیگر کشیده می شویم و اگر در این بحران ها ارتباط درست با فرزندان نداشته باشیم زمینه لغزش زیاد می شود. اگر دختر یا پسرتان نماز ...
مجاهدین عراقی برای حفظ ایران با منافقین درگیر شدند!
اطلاعات سپاه کشته شد. بعد از اشرف ربیعی، رجوی با فیروزه دختر بنی صدر ازدواج کرد که با او هم نساخت و جدا شدند. سپس در توافقی که با ابریشچمی مرد شماره 3 سازمان انجام داد، ابریشمچی همسرش مریم عضدانلو را طلاق داد و مسعود رجوی با او ازدواج کرد. از آن به بعد مریم عضدانلو به مریم رجوی معروف شد. در عملیات مرصاد، منافقین در یک حرکت کور و آن هم در آخرین روز های جنگ تحمیلی به کشتن دادند، چرا آن ها ...
دختر 20 ساله گریه مادرش را در آورد / دخترم درد زن مطلقه را نمی داند! + عکس
این رفتارها عصبانی شده بودم، خطاب به ناپدری ام فریاد زدم: تو پدر من نیستی و حق نداری به من امر و نهی کنی! مادرم ناگهان سمت شوهرش ایستاد و من ویران شدم. به همین دلیل من هم شبانه خانه را ترک کردم و به خانه دوستم رفتم. بعد از چند روز که در خانه دوستم به سر بردم، یک روز صبح متوجه شدم که او به صورت تلفنی آمار مرا به مادرم می دهد و بعد از چند ساعت متوجه شدم که مادرم به جلوی در خانه ...
تصمیم تلخ در شب ازدواج اجباری
نامادری هنوز داغ از دست دادن او در وجودم شعله می کشید که پدرم ازدواج کرد و بعد تصمیم گرفت مرا به زور شوهر بدهد....از وقتی مادرم رفت زندگی به کامم سیاه شد تا جایی که تصمیم گرفتم با خوردن جرم گیر به زنده بودنم پایان بدهم.... ازدواج اجباری مریم دختری 16ساله در حالی که از شدت ضعف دستانش می لرزید به دایره مشاوره آمد. او که رنگ بر رخ نداشت پس از چند دقیقه سکوت کم کم لب به سخن گشود و ...
مادر شهید بیگلو: فرزندم را هدیه شش ماهه امام حسین(ع) کردم
در گهواره بردم مقابل امامزاده ای در استان البرز، همان بچه ای بود که فرشته ها به من داده بودند. جالب است من در دوران حاملگی سوریه هم رفتم. روز سه شنبه یک ربع به سه بعد از ظهر 6 اسفند سال 81 درد زایمان مرا گرفت و او را به دنیا آوردم در حالی که باران می بارید. *می خواستم بچه ام را سقط کنم چون در سن کم فرزند اولم را به دنیا آورده بودم خیلی سختی کشیدم و مشکل داشتم برای همین دیگر ...
ادای دین به علمدار کربلا
که نیاز به کمک مالی دارند، بدهم. چون خودم در زندان هیچ کسی را نداشتم و خیلی سختی کشیدم. می خواهم تا آخر عمرم این کار را برای زندانی ها به صورت سریالی انجام دهم. حرف آخر؟ از کاری که کردم پشیمان هستم و از امام حسین (ع) می خواهم به احترام این روز ها از خدا بخواهد مرا ببخشد. نذر عجیب متهم بخشیده شده دیگر، مرد 51 ساله تحصیلکرده ای است که چهار مدرک دانشگاهی، دو فوق لیسانس در ...
ناگفته های جنجالی عروس 13 ساله از شوهر بی بندوبارش / پدرم مرا به مرد پولدار داد!
عصبانیت به شدت کتکم زد و مرا از خانه بیرون انداخت چند روزی را در خیابان ها و پارک های شهر سرگردان بودم و نمی توانستم تصمیم درستی بگیرم در این وضعیت به خانه پدرم بازگشتم اما او حتی در حیاط را هم باز نکرد چرا که پول های کرامت را به من ترجیح می داد. حتی وقتی نزد خواهران و برادرانم رفتم آن ها نیز مرا نپذیرفتند. دیگر از همه جا رانده شده بودم که به ناچار دوباره نزد کرامت بازگشتم و از او ...
بی غیرتی شوهرم حد و حسابی ندارد/ درخواست های بیشرمانه مردمتاهل از همسرش و...
اقتصادی خودم افسوس می خوردم. خواستگاری مدیر شرکت تجاری تا این که روزی سالومه از من خواست در شرکت تجاری برادرش مشغول کار شوم. اگرچه حقوقش اندک و ناچیز بود اما به دلیل آن که طعم بی پولی را چشیده بودم از پیشنهادش استقبال کردم. دو سال بعد از این ماجرا در حالی که تحصیلاتم به پایان رسیده بود، سالومه مرا برای برادرش خواستگاری کرد. انوش که از وضعیت مالی پدرم خبر داشت ...
حلقه قرآنی بانوان ژاپنی | کلاس خانم های مهاجر حال و هوای خاصی دارد
آشنایی با این مرد قرآن را خوانده بودم. آنقدر آیه های قرآن روشن بود، آنقدر دلم را آرام می کرد که به همسرم گفتم شما کجا بودی تا حالا؟ کجا بودی تا زودتر این کتاب را به من هدیه می دادی! درست مثل فیلم ها مسلمان شدم و با همسرم ازدواج کردم. سال ها از ازدواجم گذشته و دو فرزند دارم و 5 نوه. هر روز هم بیشتر از دیروز عاشق قرآن و اسلام و ایران می شوم. معلم قرآن آیه هایی از قرآن را می خواند و پس از ...
وقتی شوهرم در بستر مرگ بود، در حال خوشگذرانی بودم...
در آنجا نگه داشت و به مدیر ساختمان هم؛ مرا به عنوان همسرش معرفی کرد. باورم شده بود که این رابطه برای او نیز جدی می باشد و کلی برنامه توی ذهنم چیدم که چطور طلاق بگیرم و با ندیم ازدواج کنم. بدون احساس تعهد به همسر بیمارم که در خانه بی خبر از همه جا انتظارم را می کشید روزها با ندیم ماندم و تن به خواسته هایش دادم. چند وقتی که گذشت یک روز ندیم به من پیشنهاد داد برای ...
سرنوشت تلخ زن مطلقه در خانه شوهر دوم / بچه هایش زندگی را از من گرفتند
و ثروت ازدواج کرده ام، به محضر رفتم و همه حق و حقوقم را به طور رسمی به همسرم بخشیدم اما از آن روز به بعد بدرفتاری های صالح شدت گرفت، حالا دیگر با هر بهانه ای مرا کتک می زد و فرزندانش نیز تهمت های ناروا به من می زدند و به من توهین می کردند. آن ها می گفتند من انتظار مرگ پدر آن ها را می کشم تا از ارثیه ام استفاده کنم! به همین دلیل هم صالح همه اموال و املاک خود را به نام فرزندانش سند زد و مرا در ...
این دخترِ فراری، زیباترین خانم دکترِ روی زمین شد
بود که پدرم از من خواست به حرف هایش گوش کنم بعد با بغض گفت نمی دانم چرا من را مقصر طلاق می دانی اصلاً از خودت پرسیده ای مادرت کجاست؟! چرا یکبار هم سراغت نیامده است؟! واقعاً پرسیده بودم؟! دلیلش را این می دانستم که پدرم اجازه نمی دهد؟! پدرم سر به زیر انداخت و گفت مادرت اگر رفت، چون عاشق مرد غریبه ای شده بود که الان با او ازدواج کرده و در آلمان زندگی می کنند! چرا یکبار به او زنگ نزدی؟! چرا ...
زیبایی داماد تهرانی کار را به طلاق فوری کشاند
و او هم قبول کرد. فرشته که 21 سال داشت حرف شاهین را قطع کرد و گفت: آقای قاضی من اشتباه کردم معیارم برای انتخاب شریک زندگی اشتباه بود من فکر می کردم زیبایی و تیپ و قیافه برای ازدواج کافی است. البته او حرف های قشنگی می زد و مرا خام کرد من دوستی با او را به قصد ازدواج شروع کردم. یک ماه بعد هم به خواستگاری آمدند و من هم قبول کردم. خانواده هایمان راضی نبودند دلایل زیادی برای این مخالفت ...
به عشق پیمان پای سفره عقد نشستم/ آن نامرد با خواهرم رابطه داشت و من ساده ...
مالی بسیار خوبی دارد آن قدر با لبخند و خنده های بلند مرا تحت تاثیر قرار داد که شیفته خوش اخلاقی هایش شدم. عیسی معتقد بود در تجارت تخصص و تبحر خاصی دارد و از سوی شرکت های بزرگ و معتبر دعوت به همکاری می شود ولی من تصمیم گرفتم قبل از ازدواج از مشاوران زبده راهنمایی بگیرم و ... شایان ذکر است، چند روز بعد به تقاضای مشاور کلانتری، عیسی نیز در دایره مددکاری کلانتری در حالی حضور یافت که ظاهری ...
این زن شوهرش را به گلوله بست ! / میترا اعدام نمی شود !
در نزدیکی محل جنایت فاش کرد یک زن هم هیکل همسر قربانی ،از خودرو تاکسی اکبر پیاده شده فرضیه جنایت خانوادگی قوت گرفت و میترا بازداشت شد. وی به قتل همسرش اعتراف کرد و گفت: چون شوهرم مرد بداخلاقی بود و راضی طلاق نمی شد و به هر بهانه ای مرا کتک می زد به فکر قتل افتادم. من اسلحه را به قیمت 11میلیون تومان خریدم و آخرین بار پشت فرمان به سر او شلیک کردم. زن جوان در حالی در ...
شکست عشقی مرد جوان را سارق حرفه ای کرد
همسایه مان شدم. چند ماهی با هم دوست بودیم و رفت وآمد داشتیم. با هم به پارک یا رستوران می رفتیم و قرار ازدواج گذاشته بودیم. می خواستم به خواستگاری اش بروم اما یکباره ورق عوض شد. دختر موردعلاقه ام با زور و اجبار خانواده اش، با مردی که از دوستان پدرش بود نامزد کرد. می دانستم که او هیچ علاقه ای به مرد جوان ندارد و از ترس خانواده اش جرأت اعتراض نداشت. من که به شدت ناراحت و افسرده بودم، تصمیم گرفتم ...