سایر منابع:
سایر خبرها
افسوس آن تماس تلفنی را میخورم که زود قطع کردم!/ خودکشی شکوفه به خاطر خیانت همسرش و...
نامهربانی های روزگار نهفته بود. چند ماه بعد تازه متوجه شدم که غصه سنگینی دارد. یک روز سفره زندگی اش را در برابرم گشود و گفت: در 16 سالگی با جوان 30 ساله ای ازدواج کردم که هیچ گاه احساسات زنانه ام را نمی فهمید. او مردی بی مسئولیت، بی احساس و تهی از هرگونه مهر و محبت بود و از سوی دیگر من هم حتی الفبای زندگی مشترک را درک نمی کردم اما انگار محکوم به فهمیدن بودم. شکوفه سال ها بعد ...
مسافرکشی پس از قتل نامزد
او قطع شد؟ من ارتباطم را با او قطع نکردم. من عاشق او بودم و قرار بود با هم ازدواج کنیم. آنقدر به او وابسته بودم که دوری از او برای من غیر قابل تحمل بود. من تمام زندگی ام را به پای او ریخته بودم و در این مدت هر چه درآمد داشتم که حدود 70 میلیون تومان می شد در اختیار او قرار داده بودم تا سرمایه گذاری کند، اما چند روز قبل متوجه شدم او می خواهد رابطه اش را با من قطع کند. پس شما به خاطر طلبت ...
رابطه نافرجام با قتل زن جوان خاتمه یافت
ببینم که او نیز قبول کرد؛ راهی خانه مورد نظر شدم و ماشین را در کوچه پارک کردم دقایقی بعد مهتاب به پایین آپارتمان آمد و درب ساختمان را باز کرد. متهم افزود: داخل راه پله های ساختمان بودیم که به مهتاب گفتم من در این 4 سال همه کار برای تو انجام دادم اگر قصد داری این رابطه را به پایان برسانی باید 70 میلیون تومانی که از من گرفته بودی را برگردانی که مهتاب در پاسخ مدعی شد دیگر همه چیز تمام شده ...
هرچه بالا رفت پایین آمد، اِلا پرچمت!
(ع) را نگاه می کنند. با خودم فکر می کنم اگر اینها مردم این شهرند، اگر این همه عاشق داریم که ساعت ها به خاطر حب حسین و عزاداری شان خیابان های شهر بسته می شود پس کجاست آن به دار آویختن آخوندها؟ پس چه شدند مردم معترض؟ کدام شعار؟ کدام انقلاب... می گویند امام حسین مال جمهوری اسلامی نیست، بله کاملاً درست است؛ چون اتفاقاً این جمهوری اسلامی است که مال امام حسین است! در کشور ما کوه به ...
شهید نوجوانی که مانند اربابش تشنه لب در عملیات مرصاد شهید شد
عازم جبهه شد، بعد از رفتنش به خانه یکی از اقوام در نهاوند رفتیم و در این بین هم خبر حمله منافقین را از پسر بزرگم شنیدم. وی ادامه داد: بی قرار بودم، غروب همان روز هنگام نماز مغرب به ناگهان تلفن زنگ خورد، خبر دادند که شهروز زخمی شده و در بیمارستان طالقانی شهر کرمانشاه بستری است و می خواهد مرا ببیند. آتش به جانم افتاد نمی دانم چگونه خودم را به کرمانشاه رساندم وقتی به در خانه رسیدم حجله ...
هیچ ارگانی برای توسعه هنر آیینی تعزیه وجود ندارد
قاسم بود که هر سال در ایام محرم تعزیه برگزار می شد و گروه مرحوم عنایت الله صمصام به آنجا می آمد. این پیشکوست هنر تعزیه، با بیان اینکه آن زمان به عنوان سیاهی لشکر گروه تعزیه را همراهی می کردم، اما همه اشعار و نوحه های تعزیه را حفظ بودم، گفت: یکی از روزها به دلیل طولانی بودن راه و کمبود امکانات رفت و آمد، تعدادی از خواننده های گروه تعزیه حاضر نشدند و لذا داوطلب اجرا در گروه شدم و خوانندگی ...
این خانم بازیگران باعث توقیف فیلم هایشان شدند + عکس ها و خلاصه جذاب فیلم ها !
جدی شدن رابطه، امیر از ژانت تقاضای ازدواج می کند، ولی ژانت تقاضای این پسر مسلمان را نمی پذیرد؛ ضمن این که پدر و مادر او نیز با این وصلت مخالف اند. ماتیوس، برادر ژانت، به عنوان سرباز به جبهه می رود و اندکی بعد، امیر نیز عازم جبهه می شود. ژانت، که حالا به عنوان تنها فرزند خانه در مرکز توجه است، در یک بمباران هوایی پدر و مادرش را از دست می دهد، و به همراه ماتیوس که از جبهه برگشته، به شمال کشور نزد ...
نام بزرگترین بیمارستان مسیحی آفریقا به اسم امام حسین (ع) مزین شد
ا عمادی گذاشتند آنطور که آقای دکتر برام تعریف می کند محبوبیت زیادی بین مردم کشور های آفریقایی کسب کرده است، دکتر عمادی می گوید: دختر جوان آفریقایی سال 2009 در یکی از روستا های غنا به من مراجعه کرد، در آن زمان خودم به بیماری مالاریا مبتلا شده بودم اما اقدام به درمان این دختر کردم. دختر جوان مبتلا به زخم پای شدید بود که چند روز درمان او طول کشید. چند سال بعد همین دختر جوان در تلویزیون غنا حاضر شد ...
مخالفان حجاب بخوانند
اجتماع می گردد و از نظر وضع زن در برابر مرد، سبب می گردد که ارزش زن در برابر مرد بالا رود. فلسفه پوشش اسلامی به نظر ما چند چیز است. بعضی از آن ها جنبه روانی دارد و بعضی جنبه خانه و خانوادگی و بعضی دیگر جنبه اجتماعی و بعضی مربوط است به بالا بردن احترام زن و جلوگیری از ابتذال او. حجاب در اسلام از یک مسئله کلی تر و اساسی تر ریشه می گیرد و آن این است که اسلام می خواهد انواع ...
زن جوان :جمشید خواسته هایی داشت که از بیانش شرم دارم /تحمل این وضعیت برایم ممکن نبود
، به ناچار پس اندازهایم را به او می دادم تا آن تصاویر را به شوهرم نشان ندهد. با خودم فکر می کردم اگر فرشید آن تصاویر زننده را ببیند، نه تنها رسوایی بزرگی به بار می آید و آبروی خودم و خانواده ام می رود بلکه زندگی ام نیز فرو می پاشد و همسرم دیگر حاضر نمی شود با چنین زن بی بند و باری زندگی کند. این در حالی بود که جمشید از این شرایط سوءاستفاده می کرد و هر روز خواسته هایش فراتر می رفت. از سوی ...
این شش نفر خوش شانس ترین ایرانی های روز گذشته بودند
سفرم را به سوئیس جور کند اما یک روز گفت مردی که قرار بوده کارهای سفرم را انجام دهد پول ها را بالا کشیده و رفته که باورم نشد و با دوستم با او درگیر شدم و این زن را کشتیم. فرزندان مقتول چندی پیش دوستم را به شرط دیه و مرا هم اکنون بخشیدند . آزادی مرد همسرکش زندانی دیگر فرشید است که چهار سال قبل همسرش را کشته و اکنون رضایت گرفته است. او دراین باره گفت : من عاشق همسرم بودم و در یک ...
صدور حکم اعدام برای زنای محصنه
شکایت خود را مطرح کرد و گفت چون همسرش خیانت کرده و زنای محصنه انجام داده بنابراین درخواست مجازات او و سامان را دارد. سپس همسر سامان به نام لادن در جایگاه حاضر شد. او گفت: من و شوهرم زندگی خوبی داشتیم و اصلاً فکر نمی کردم او به من خیانت کند. اصلاً نمی دانستم با زنی رابطه داشته است. حالا درخواست مجازات شوهرم را دارم. وقتی نوبت به ژاله رسید او مدعی شد با شوهرش رابطه زناشویی ...
قتل زن مطلقه توسط مرد مطلقه در نظام آباد / عشقی که رنگ خیانت گرفت
دیده است.برای همین روز حادثه یک چاقو در جیبم گذاشتم و مقابل خانه اش رفتم. قصد داشتی او را بکشی؟ نه اصلا! من می خواستم از زبان خودش بشنوم که من را نمی خواهد و وقتی این حرف را زد چاقو را در شکم خودم فرو کنم و خودم را بکشم! پس چه شد که دست به زدی؟ آن روز مقابل خانه لادن رفتم و از او خواستم دم در بیاید.وقتی آمد از او پرسیدم که چرا تکلیف من را معلوم نمی کند و ...
زنی در صف نانوایی مرا کنار کشید و ازم خواست...
که در صف نانوایی زن غریبه رمالی را معرفی کرد که می گفت می تواند مشکل نازایی ما را حل کند. ساعت 8صبح بود صف نانوایی محل مثل همیشه شلوغ بود کنار دیوار نانوایی ایستاده بودم بازیگوشی دختربچه ای مرا به خودش جلب کرد. و به او لبخندی زدم و مادر دخترک هم کنارم ایستاد و از شیطنت های دخترش گفت وقتی از من پرسید شما بچه دارید گفتم نه! هر وقت هر کسی این سوال را ازمن می پرسید انگار دست خودم ...
سرنوشت سیاه دختر 2 رقمی کنکور
که پا روی خواسته ام گذاشتم ، یکسال نشده بود که من باردارشدم ودراین شرایط بود که متوجه شدم شوهرم رامین اعتیاد دارد ....اعتراض کردم اما پاسخ اعتراضم فقط کتک بود پسرم در اوج ناراحتی و افسردگی من به دنیا آمد . اعتیاد همسرم هر روز بیشتر از روز قبل بود و دیگر دوستانش را هم پای بساطش به خانه می آورد. راه فراری نداشتم هر چه فکر می کردم می دیدم که چه سرنوشت شومی پیداکردم. صبحت های پدرم هر روز ...
بازنشسته نظامی آمریکا: فرازمینی ها را دیده ایم اما نمی خواهند کسی بداند
است و به کنگره گفت که چند همکار را می شناسد که توسط UAP ها مجروح شده اند. او همچنین گفت که با افرادی مصاحبه کرده است که مواد بیولوژیک غیر انسانی را از UAP های سقوط کرده بازیابی کرده اند. Grusch گفت که ترجیح می دهد از اصطلاح غیر انسان به جای بیگانه یا فرازمینی استفاده کند. او ماهیت آنچه را که دیده است این گونه توصیف کرد: من باید در اینجا بسیار مراقب باشم... [اما] آنچه که شخصاً شاهد آن بودم، خودم و همسرم، بسیار آزاردهنده بود. به نظر شما موجودات فضایی واقعاً وجود دارند و سال هاست که آن را از ما مخفی می کنند؟ ...
زنی که مزون عروس را داد و به جایش کارگاه لباس و پرچم محرم گرفت
کشیده بودم! جراحت انگشتانم طوری بود که تا یک ماه نمی توانستم به اجسام داغ دست بزنم. اما محرم که رسید و خیمه در تیمچه نصب شد، تمام این دردها و سوزش ها از یادم رفت. عشق حسین (ع) که مرد و زن نمی شناسد... وقت نصب خیمه که رسید، اول وقت خودم را به تیمچه حاجب الدوله رساندم. ابزار موردنیاز برای کار را که آماده می کردم، متولیان تکیه تیمچه جلو آمدند و ضمن خداقوت و تحسین نتیجه کار، گفتند ...
حکایت "به نیکان نیکی کن و به بدان بدی مکن"؛ یک حکایت با رویکرد متفاوت و جالب
سایرین کسب کرد. پادشاه به یاد آورد این پاسخ ها را در گذشته از پیرمرد آموخته و افسوس خورد و به خود گفت مقصر خود من بودم که دوستی ما بهم خورد. به وزیر دستور داد بی درنگ پیرمرد را با احترام به نزد وی آورند. وزیر که از رانده شدن پیرمرد خوشحال بود، دوباره آشفته خاطر شد و در اندیشه یافتن راهی برای نابود کردن پیرمرد افتاد. به نزد پیرمرد رفت و به او گفت که پادشاه منتظر اوست و سپس اضافه کرد بیا ...
لو رفتن رابطه پنهانی زن متاهل با اکبر بنگاهی سر کوچه + آبروریزی جلوی دختران و دامادها
کردم تا آبروی شوهرم را ببرم. وقتی اکبر روبه روی قضات ایستاد، گفت:من به درخواست گلی به خانه او رفته بودم. قسم می خورم حتی به او دست هم نزدم. من به آنجا رفته بودم تا به او در گرفتن حقش دفاع کنم. من خودم زن و بچه دارم و با گلی که سال ها از من بزرگتر است، کاری ندارم. سپس محمد شمس وکیل گلی به دفاع پرداخت و گفت: این زن قبلاً نیز شوهرش را تهدید به آبروریزی کرده بود و به نظر می رسد با همین هدف ...
روایت عجیب زن جوان از ارتباط همسرش با دختر همسایه/ می خواهم خیانت را با خیانت پاسخ بدهم و...
چیزی نمی دیدم و تمام خوبی های دنیا را در وجود احمد خلاصه می دیدم اما کم کم به روابط نامشروع و دوستی او با دختران دیگر پی بردم. باورم نمی شد اما حقیقت داشت. تصمیم گرفتم به این عشق ناخالص پایان دهم و به شهرم بازگردم اما التماس های مادر احمد مرا از این تصمیم منصرف کرد. در همین اثنا و درحالی که چند ماه از تولد فرزندم می گذشت دختر همسایه مان نیز از رابطه اش با احمد گفت. اگرچه به ...
قتل تکان دهنده شراره به دست شوهرش در سد کرج
ما از بین برود و باید بچه ای به دنیا بیاید تا نوه پسری خانه شان باشد معصومه از تو قول عروسی گرفته بود؟ دروغ بود من به ساز مادرم می رقصیدم یعنی نمی خواستی با معصومه ازدواج کنی؟ اصلا من شراره را دوست داشتم ببینید سالگرد ازدواجمان هم برای من و هم برای همسرم مهم بود در صورتجلسه مأموران میبینید که همسرم برای آن روز ناهار هم درست کرده بود اما نمی دانم چرا تابع ...
در رسانه| تقلایِ زنانه برای یک لقمه نان
چیزی از او بخرد و در نهایت آن دختر یکدست از لیف ها می خرد. اتوبوس به ایستگاه بعدی رسیده و زن جوان خوشحال از فروش اندک خود پیاده می شود. من هم همراه او پیاده می شوم و کنارش در ایستگاه روی صندلی می نشینم. پس از معرفی خودم از او می خواهم تا چند دقیقه ای از وقتش را در اختیارم بگذارد و از خودش برایم بگوید. در ابتدا مقاومت می کند، برای جلب اعتمادش کارت خبرنگاری ام را ...
ماه محرم کرمان به روایت طلبه روحانی/ شرح روزهای تبلیغ در سی و ده
.... یک طرفش را به او می دهم و طرفی دست خودم. آن قدر در جهت مخالف می چرخانیم تا آبش خالی شود. بعد بازش می کنیم و توی هوا می تکانیم. من از آشپزخانه و خانمم در انتهای پذیرایی. با تکان های مان بوی گلابِ کاشان هوای خانه را پر می کند. آن قدر عطرش لذت بخش است که تکان ها را بیشتر می کنیم تا گلابی که چند روز پیش روی عمامه زده بودم، دو اتاق دیگر خانه را نیز معطر کند. خیسی و رطوبت ...
دردسر مطلقه شدن نرگس در 17 سالگی / او کودک همسر بود
سفره عقدی که دوست داشتم دخترکان شاد اطرافش باشم تا عروس لرزان پر از دلهره !. از همان روزهای نخست زندگی مشخص بود، علی خواسته یا ناخواسته تلاش می کند مرا طوری تربیت کند که می خواهد و اصلا شخصیت من وآنچه هستم را نمی پسندد. هر روز که می گذشت، مطمئن تر می شدم که این ازدواج غلط است و روز به روز غلط تر هم می شود . تا به خودم آمدم، فهمیدم باردارم. بچه ای در انتظار بچه ای دیگر! ...
اشتباهات دختران مجرد چیست؟
شما روشن باشد. صحبت های فرناز را بخوانید تا متوجه شوید این موضوع از اهمیت بالایی برخوردار است:” من 3 ساله ازدواج کردم، راستش هنوز باورم نمیشه ازدواج کردم شوهرم رو خیلی دوس دارم ولی انگار تو برزخم، نه اینکه شوهرم بد باشه اصلا ولی واقعا اصلا خودم آدم ازدواج نمی بینم، ما 4 سال بود باهم دوست بودیم، خب من هیچ وقت قصد ازدواج نداشتم ولی تو اون 4 سال اینو مطرح نکردم و گذاشتم رضا هر طور دوس داره برای خودش ...
سرگذشت عجیب 3 نجات یافته از قصاص
وگو با او را بخوانید. چه احساسی داری از اینکه قرار است آزاد شوی و با بچه هایت زندگی کنی؟ انگار خوابم. باورم نمی شود که کابوس های زندان تمام شده است. بچه هایم را زیر پر و بال خودم می گیرم و برای اینکه آنها به خواسته هایشان برسند و موفق شوند، از صبح تا شب خانه های مردم کار می کنم. چرا بچه هایت را به بهزیستی سپردند؟ چون شوهرم که کسی را نداشت. خانواده ام ...
کتک خوردن مادر بینوا از پسر معتادش / با چشم گریان به پلیس پناه برد
تعهد می دادم . هنگامی که بزرگتر شد به خاطر نبود پدر که در همان سنین کودکی فوت شده بود به دلیل اینکه من مجبور بودم به خاطر تامین مخارج زندگی کار کنم نظارت کافی و لازم نداشتم و شر و شور بودن وی کم کم او را به جایی کشاند که به حرف هایم گوش نمی داد و شب ها را در بیرون از خانه سپری می کرد و وقتی می گفتم شب کجا بودی و دلیل را جویا می شدم می گفت با دوستانم هستم . از کنترل من خارج ...
همسر عباس امیرانتظام:در پرونده ام نوشته بودند طاغوتی ام/ اوایل انقلاب صاحبان طرح های بزرگ یا دستگیر شدند ...
برخی نام ها و افراد خط قرمز هستند؛ مسلماً ما هم جزو آنها هستیم/ از طرف پدری از خانواده قاجار هستم؛ مادر پدرم، نوه مظفرالدین شاه و دختر سالارالدوله بود *دیگران شما را به واسطه آقای امیرانتظام می شناسند، همسر یکی از قدیمی ترین زندانیان سیاسی ایرانی پس از انقلاب که به عنوان یکی از چهره های سیاسی ایران هم می توان از او یاد کرد. اما فارغ از نام ایشان، می خواهم از خودتان بگویید. الهه میزانی که به نوعی از خاندان قاجار هم محسوب می شود در چگونه ...
همسر عباس امیرانتظام: در پرونده ام نوشته بودند طاغوتی ام
زندگی الهه میزانی نکات بسیار جالبی دارد؛ به علت تحصیل پدر و مادر در آمریکا چند سال از کودکی را در ایران دور از پدر و مادر و در آغوش پدربزرگ ها و مادربزرگ هایش گذرانده است. در بهترین مدارس ایران درس خوانده و بعد به سیاسی ترین دانشکده دانشگاه لندن یعنی مدرسه اقتصاد و علوم سیاسی لندن رفته و در زمان حضورش در بانک جزو هسته اصلی بنیان گذار بیمه کشاورزی بوده است. بعد از انقلاب به خاطر تخصص مجبور شدند او را در بانک ادغام شده کشاورزی حفظ کنند. آن طور ک ...