سایر منابع:
سایر خبرها
گفت وگو با سید محمدحسین آقایی، نوجوان مداح اهل بیت(ع)
... از 8 سالگی با هیئت بیت الحسین(ع) آشنا شده ام و در کلاس های مدرسه مداحی رضوان شرکت می کنم. بر اثر عشق و علاقه خودم به اهل بیت(ع) و راهنمایی های پدرم، کم کم علاقه ام به مداحی بیشتر شد و در کنار آن، صوت و لحن و حفظ قرآن هم تمرین می کنم و جزء 30 را حفظ هستم. معنای آیات را نیز گاهی با نگاه کردن به ترجمه یا پرسیدن از پدر و مادرم متوجه می شوم. به چه فعالیت هایی ...
تعزیه در خانه شهید
پر غصه انتظارشان به سر آید و پیکر برادر مفقودالاثرش را در همین هیئت تشییع کنند. عبدالحمید مشکی از روزهای سخت خانواده شان می گوید: منافقان 237 نفر را اسیر کردند و به اردوگاهی در غرب بردند. علی اصغر هم در میان آن اسیران بود و وقتی خبر را شنیدیم، فکر می کردیم این دوران اسارت طولانی نیست. آن زمان دفتر نخست وزیری جوابگوی خانواده اسیران بود. پدر و مادرم هر روز برای پرس وجوی وضعیت علی اصغر به ...
شهیدی که سقای مدافعان حرم بود
منزل راهی شدم و با خواهرم تماس گرفتم و گفتم: به منزل ما بیا. در منزل که بودم، دوباره از دفتر لشکر فاطمیون با من تماس گرفتند و شماره مادرم را خواندند و پرسیدند این شماره برای کیست؟ وقتی این سوال را پرسیدند، مطمئن شدم که برادرم شهید شده است. زمینه را مهیا کردم و حیاط منزل مان را فرش کردم و خواهر و برادرم آمدند. آن شب به مادرم نگفتیم که سیدروح الله شهید شده است و پیش خودم گفتم داغ جوان سخت است؛ دو ...
زن جوان :جمشید خواسته هایی داشت که از بیانش شرم دارم /تحمل این وضعیت برایم ممکن نبود
آرام موجب بروز مشکلات مالی شد به طوری که حتی از پس اجاره خانه بر نمی آمدیم، به همین دلیل مدام با هم جر و بحث می کردیم. در این میان دخالت خانواده شوهرم موجب شعله ور شدن آتش اختلافاتمان می شد تا جایی که فرشید با هر اعتراضم، مرا کتک می زد. او حتی به فرزند کوچکم رحم نمی کرد. دیگر از این وضعیت خسته شده بودم و هیچ احساس محبت و دلبستگی به همسرم نداشتم تا این که روزی وقتی برای خرید به خواربار ...
شناخت امام حسین (ع) از زبان خود ایشان در کتاب حسین از زبان حسین
... هیچ کدام از اهل خانه نتوانستند سبب گریه حضرت را سوال کنند. من که از همه کوچکتر بودم جلو رفتم و روی پاهای رسول خدا (ص) ایستادم و سر حضرتش را روی سینه ام گرفتم به گونه ای که چانه ام بر سر حضرت قرار داشت و عرضه داشتم: یا أَبَتِ مَا یبْکیک؟ ای پدر چرا گریستی؟ رسول خدا (ص) فرمودند: یا بُنَی إِنِّی نَظَرْتُ إِلَیکمُ الْیوْمَ فَسُرِرْتُ بِکمْ سُرُوراً لَمْ أُسَرَّ ...
شیربیشه نبردهای چریکی با گروهک های ضدانقلاب را بشناسید!
. اما اهالی منطقه چند روز قبل از عملیات آقدره علیا مهمان خانه ما بودند و از ناامنی ها و جنایات منافقین می گفتند، پدر با توجه به روحیاتش، از این بابت خیلی ناراحت بود به همین خاطر جلسه کمیسیون پزشکی را نرفت و به استقبال شهادت رفت. زمان شهادت پدر 6 سال بیشتر نداشتید، از اطرافیان و همرزمان پدر درباره مجاهدت های شهید اخوان چه شنیده اید؟ مردم منطقه و همرزمان پدرم می گویند شهید ...
تعزیه خوانی ارثیه ای ناب که از پدر به پسران رسیده است
ن از کودکی عشق و محبت به اهل بیت را در خانه شان احساس می کنند و حب به اهل بیت میراث گران بها در این خانواده به شمار می رود که نسل به نسل از پدران به پسران می رسد. خانواده لاری زاده برای زنده نگه داشتن واقعه عاشورا در تعزیه خوانی شرکت می کنند و پدر خانواده مرحوم جعفر لاری زاده در نقش امام حسین (ع) ایفای نقش می کردند و حالا که در قید حیات نیستند فرزندانش راه پدر را ادامه می دهند. ...
زنی در صف نانوایی مرا کنار کشید و ازم خواست...
که در صف نانوایی زن غریبه رمالی را معرفی کرد که می گفت می تواند مشکل نازایی ما را حل کند. ساعت 8صبح بود صف نانوایی محل مثل همیشه شلوغ بود کنار دیوار نانوایی ایستاده بودم بازیگوشی دختربچه ای مرا به خودش جلب کرد. و به او لبخندی زدم و مادر دخترک هم کنارم ایستاد و از شیطنت های دخترش گفت وقتی از من پرسید شما بچه دارید گفتم نه! هر وقت هر کسی این سوال را ازمن می پرسید انگار دست خودم ...
زن مطلقه ای که زندگی مرا خراب کرد همسایه ما بود
کرد و از نظر روحی و روانی در کنار او آرامش پیدا می کردم. یک سالی بود که اعتیاد به مصرف تریاک هم پیدا کرده بودم ولی وقتی به خانه ناهید همان زن همسایه می رفتم از هر نظر تأمین می شدم حتی برای کشیدن مواد هم در خانه او مشکلی نداشتم، تازه شرایط را هم برایم فراهم می کرد، اوضاع با همسرم اصلاً خوب نبود ولی رابطه ام با ناهید خوب پیش می رفت تا اینکه بعد از یک سال و نیم رابطه، یک روز همسرم که به ...
هروله و لطمه زنان عرب در بدرقه حسین (ع)
خبرگزاری مهر - هیأت خبرنگار: از در که وارد شدم، پا گذاشتم در خانه ای در کوچه پس کوچه های کربلا. دخترکی زیبا، رو کرد به من و با زبان فارسی گفت: خاله روضه تموم شد. و دلم گرفت که دیر رسیدم، که فکر کردم دیر رسیدم. با این حال کفش هایم را درآوردم و وارد مجلس شدم. خواهران عرب زبانم مرا به گرمی پذیرفتند. روز پنجم محرم بود و آخرین روز روضه شان. قرار شده بود که من عاشورایم را پنج روز زودتر ...
روایت خانه ای که چراغش به عشق حسین (ع) روشن ماند
: توفیق خداوند نیز شامل حال بنده شد که در دوران جنگ در حالی که یک نوجوان 14، 15 ساله بودم به جبهه های حق علیه باطل اعزام شوم. این مداح اهل بیت با بیان اینکه در حال حاضر حسینیه 50 متری تبدیل به 200 متر حسینیه شده است، اضافه کرد: بعد از فوت پدر و مادرم قسمتی از سهم خودمان را به متراژ حسینیه اضافه کردیم که یک حسینیه جریان ساز و کیفی است. بختیاری به تشریح خاطرات خود از این حسینیه ...
نمی توانستم خواهرم را با شوهرش ببینم، به خاطر همین او را...
... حدود 10 سالی اختلاف سنی دارند. اما بعد از مرگ پدر و مادرش با خواهر خود در خانه پدری زندگی می کرده است. می گفت خواهرش قصد ازدواج داشته و قرار بوده به زودی عروسی کند، اما دو سه روز است که گم شده و خبری از او ندارند. حالا شکایت کرده و پیگیر ماجرا هستیم. پرسیدم: چرا آنقدر اضطراب داشت من داشتم نگاهش می کردم زانوهایش می لرزید. بله من هم متوجه شدم، ولی انگار خیلی با ...
سرنوشت عجیب یک دزد افیونی در سراب
، زندگی مشترک خود را در یک طبقه از خانه پدری ام آغاز کردیم. وسوسه زندگی رؤیایی سر به زیر انداخت و ادامه داد: یک روز فردی شیک پوش و خوش سر زبان به محل کارم مراجعه کرد. کارش تا آخر وقت طول کشید بعد هم با خودروی مشکی مدل بالایش مرا به خانه رساند. می گفت خودت را علاف حقوق یک من دو زار کار های اداری شرکت نکن. پیشنهاد داد به فکر یک کار درست و حسابی با حقوق چند میلیونی در ...
کسب مقام اول استانی ووشو توسط دانش آموز شهرستان قرچک
آغاز کرده است و در آخرین مسابقه خود موفق به کسب مقام اول در مسابقات المپیاد استعدادهای برتر استان تهران شد. وی با بیان اینکه لازمه انجام هرکاری وجود مشوق است، به پانا بیان کرد: اولین و استوارترین مشوق و مربی من در7 سالگی پدر من بوده است. با وجود پدرم علاقه من نسبت به این ورزش روز به روز افزایش یافت و من را در این زمینه به قله های موفقیت نزدیک تر می کرد. در حقیقت مربی و استاد های بنده پدرم ...
خودکشی دختر 16 ساله با خوردن جرم گیر توالت در شب عروسی
به گزارش سلام نو، روزنامه ایران نوشت: این دختر که معجزه آسا زنده مانده بود نزد پلیس پرده از سرنوشت دردناکش برداشت. مادرم بعد از اینکه به کووید 19مبتلا شد به خاطر اینکه پدرم او را بموقع به بیمارستان نبرد پس از چند روز در یک شب سرد برفی مقابل چشمانم پرپر شد. سایه نامادری هنوز داغ از دست دادن او در وجودم شعله می کشید که پدرم ازدواج کرد و بعد تصمیم گرفت مرا به زور ...
همسر عباس امیرانتظام:در پرونده ام نوشته بودند طاغوتی ام/ اوایل انقلاب صاحبان طرح های بزرگ یا دستگیر شدند ...
برخی نام ها و افراد خط قرمز هستند؛ مسلماً ما هم جزو آنها هستیم/ از طرف پدری از خانواده قاجار هستم؛ مادر پدرم، نوه مظفرالدین شاه و دختر سالارالدوله بود *دیگران شما را به واسطه آقای امیرانتظام می شناسند، همسر یکی از قدیمی ترین زندانیان سیاسی ایرانی پس از انقلاب که به عنوان یکی از چهره های سیاسی ایران هم می توان از او یاد کرد. اما فارغ از نام ایشان، می خواهم از خودتان بگویید. الهه میزانی که به نوعی از خاندان قاجار هم محسوب می شود در چگونه ...
اشک های مادر برای دختر فراری اش
ویران شدم. به همین دلیل من هم شبانه خانه را ترک کردم و به خانه دوستم رفتم. بعد از چند روز که در خانه دوستم به سر بردم، یک روز صبح متوجه شدم که او به صورت تلفنی آمار مرا به مادرم می دهد و بعد از چند ساعت متوجه شدم که مادرم جلوی در خانه دوستم آمده و من را به اجبار به خانه برد. در ادامه مادر نگران که از استرس کمی صدایش می لرزید و گریه می کرد، وقتی حرف های دختر را شنید ...
تراژدی سرقت عجیبی که یک گناهکار و یک بی گناه درگیرش شدند
...، باور نمی کردم. -بعد از آن روز چه شد؟! یک روز خانه بودم که جلوی چشمان مادرم به من دستبند زدند. آن نگاه هایش را هرگز فراموش نمی کنم، داشت سکته می کرد الهی من قربانش بروم که طاقت بی آبرویی من و خودشان را نداشت. -چرا قاسم بازداشت نشد؟! من هاج و واج بودم، مأموران هم تعجب کرده بودند و به ناچار فیلم من و قاسم را نشان دادند و من هرچه گفتم باور نکردند، قاسم ...
دست درازی بی شرمانه به دختر 16 ساله دوست خانوادگی/ فیلم های ناجور به من نشان داد
نیز 2 فرزند دختر و پسر داشتند. زن جوان دوست اصلی مادرم بود، بسیار با آنها صمیمی بودیم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم. حتی وقتی پدر و مادرم جایی می رفتند ما را به آنها می سپردند. روز ها همینطور سپری می شد. ماجرا از 2 سال پیش شروع شد و من با شوهر آن زن که به او عمو هادی می گفتم بسیار رابطه نزدیکی داشتم و چنان خودش را به من نزدیک کرده بود که کسی شک نمی کرد و خانواده فکر می کردند که او به خاطر ...
بی غیرتی شوهرم حد و حسابی ندارد/ درخواست های بیشرمانه مردمتاهل از همسرش و...
حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده ای بزرگ شدم که نه تنها از اوضاع مالی نامناسبی برخوردار بود بلکه پدر و مادرم هیچ گاه توجهی به نیازهای عاطفی و روحی ما نیز نداشتند. با وجود این من با همه سختی ها به تحصیلاتم ادامه دادم و برای ادامه تحصیل در مقطع کاردانی وارد دانشگاه شدم. این در حالی بود که باز هم خانواده ام اهمیتی به این موضوع نمی دادند و از من حمایت نمی کردند. هنوز یک ماه ...
دردسر مطلقه شدن نرگس در 17 سالگی / او کودک همسر بود
...> گفتم: خواستگاری! من 13 سالمه، مگر می شود!؟ قبول نمی کنم! مقاومتم فایده ای نداشت! پدرم که به تازگی زن دومش را گرفته بود، حوصله ما را نداشت و می خواست زودتر برویم دنبال زندگی مان و مادرم هم پی جدایی بود و دغدغه های مهمتری داشت تا من و زندگی و آینده ام !. فشارهای خانوادگی، فرهنگی و انتظارات نابه جا از یک دختر نوجوان و البته ناتوانی من در مقاومت بیشتر، مرا نشاند پای ...
هفت سال آزار جنسی رومینا در شکنجه گاه ناپدری
بررسی کرد. دختر 17 ساله شکایتش را علیه ناپدری اش مطرح کرد و گفت: ناپدری ام از 9 تا 16 سالگی مرا آزار داد و شکنجه کرد. ابتدا خیلی کوچک بودم و از او می ترسیدم. او همیشه در غیاب مادرم مرا به اتاق می برد و فیلم های مستهجن به من نشان می داد. او مرا شکنجه می کرد و آزار می داد. من از ترسم سکوت می کردم و جرات نداشتم به کسی حرفی بزنم. دختر نوجوان در حالی که اشک می ریخت ادامه داد: هفت ...
مریم مومن عاشق این مرد شد / عکس لو رفته خانم بازیگر در آغوش تنها مرد زندگی اش!
زندگی کنی یا پدر، من از حد فشار خون دماغ شدم یادمه قاضی به حالم گریه کرد و در نهایت به مادرم سپرده شدم. با این حال جایگاه الان زندگی ام را مدیون قلب مهربان بابام و زحمت های مامانم هستم. مریم مومن در بانوی عمارت و شب های مافیا مریم مومن فارغ التحصیل لیسانس رشته بازیگری است که اولین بار در پنج سالگی جلوی دوربین رفت تا اینکه با تئاتر ادامه داد و در بانوی عمارت به شهرت یک شبه رسید. سال 1400 و 1401 در سری مسابقات شب های مافیا در شبکه خانگی، خانم مریم مومن با هوش و ذکاوت خود در این بازی خیلی مورد توجه قرار گرفت. ...
شعر شب هشتم محرم
رفت ز دست صورت ماه مرا رو به افولش کردند مادرت کو که ببیند قمرت رفت ز دست خِس خِس سینه ی تو مثل پدر گفتن توست چه کسی گفته جوانم ! اثرت رفت ز دست سر تو بود چنین خواهرم آمد ز حرم ! حرمت معجر او دور و برت رفت ز دست گریه ام تا خبرت را به در خیمه رساند نفس خواهر تو با خبرت رفت ز دست برسانند ، تنت را ...
اولین عکس از همسر زیبا و چشم رنگی افشین خواننده لس آنجلسی ! / این زن را حتما می شناسید !
اومدم و در محله نظام آباد تهران بزرگ شدم و یکی دو سالی هم در گرمسار بودم. پدرم هم اهل فیروزکوه و مادرم اهل بابل است. راستی مدتی هم در ساری زندگی کردم. خانواده و شروع فعالیت دو برادر بنام امیرعلی و آرش و یک خواهر بنام اتنا دارد 10 ساله بود که گیتار دستش گرفت و به تشویق شوهر خاله اش، کیا شعر گفت و شروع به آهنگسازی کرد. مهاجرت و علت در سال 1373 به همراه ...
تأملات یک بنیان گذار بالقوه
بیل آستین به عنوان یک نوآور و رهبر بازار، تحسین برانگیزترین شهروند آمریکایی در حوزه کمک شنوایی است. با این حال، غرورآمیزترین دستاورد برای شخص او، بنیاد شنوایی استارکی است؛ یک سازمان خیریه که در سال 1984 بنیان گذاری شد و خود را وقف اهدای شنوایی به کسانی کرده است که از عهده هزینه های سمعک برنمی آیند. از جمله ماموریت های استارکی، اهدای سالانه بیش از 100 هزار سمعک به نیازمندان و به ویژه کودکان است. بیل شخصا در کنار کارکنان استارکی و گاه همسرش، تانی، بیش از 4ماه در هر سال ...
داستان عجیب فردریش؛ ملی پوش شوروی با نامی آلمانی!
آستاراخان به سمت باکو حضور داشتند. در راه بازگشت مادرم زایمان کرد و تمام خدمه کشتی تصمیم گرفتند نامی برای من با رأی دادن انتخاب کنند. از بین کارل مارکس، فردریش انگلس و ولادیمیر لنین اما آنها تصمیم گرفتند نام فردریش را برای من انتخاب کنند و در بازگشت به آستاراخان نام مرا ثبت کردند . اینکه آیا این بازیکن فوتبال به خاطر نام آلمانی اش در سال های جنگ با مشکل مواجه شده است یا خیر، دقیقاٌ مشخص نیست ...
دلنوشته جذاب رحیم قمیشی؛ چرا با حسین نمی توان قهر کرد؟!
داشتنت دست برنمی دارم، اما تو خودت را محروم کردی از منِ بی آزار. از دوستی با منی که هیچوقت رهایت نمی کنم. آشتی کردیم. دیدم او راست می گوید. بدتر از قهر با خدا، یک بار هم با پدر و مادرم قهر کردم. بچه بودم و نمی فهمیدم! آدم بی پدر و مادر که دیگر آدم نیست. با معلمم قهر کرده ام، با استادم، با دوستم، با همسایه ام، با برادرم، با خواهرم... اما راستش، تا حالا ...