وقتی جوانان همدانی، آجر به آجر امید می سازند
سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای شهادت دومین شهید اغتشاشات پاییز 1401
یک روز عادی در بیمارستان بود و بیمار ها می آمدند و می رفتند. سه شنبه ها همه چیز معمولی بود و هیچ اتفاق خاصی نمی افتاد. افسانه پشت میز نشسته بود و به کار های اداری رسیدگی می کرد. دختر ها هم خانه بودند و برای شنبه که مدرسه ها شروع می شد آماده می شدند. چند شبی بود تهران شلوغ شده بود. خیابان ها زیاد امن نبود. هر از گاهی دست و پا شکسته ای را به بیمارستان می آوردند که وسط خیابان از چپ و راست ...
بغض این دختربچه در روز تولدش اشک همه ما را درآورد
برترین ها: اشک های پردرد این دختربچه 10 ساله در روز تولدش دل همه مخاطبان را سوزاند. این ویدئو از روز گذشته حسابی وایرال شده و داستان از آنجایی شروع شد که کاربری این ویدئو را به اشتراک گذاشت و در کپشن آن نوشت: امروز صبح نشسته بودم و دختر بچه ای برای فروختن دستمال وارد فروشگاه شد، چند سوال کردم و یکی از سوالاتم ، چن سالته بود و در پاسخ چیزی عجیبی شنیدم که مامان بزرگم گفته امروز 10 ساله ...
حدیث رنگارنگ دلدادگی
است و هم اینکه آن چیزها مورد علاقه ما نیست. برای اینکه ما تأثیر بد چیزهایی مثل دیسکو و شراب را از نزدیک می بینیم... شهر من آیوتایا است. هشتاد درصد مسلمان اند.... تایلند تقریبا پانزده هزار شیعه دارد. ما در آنجا هم مجلس برای عزاداری امام حسین(ع) داریم. قدیمی ها فقط عزاداری می کردند، اما حالا برنامه های دیگر هم داریم. مثلاً جوانان را جمع کردیم، گروهی درست کردیم که روزهای عاشورا و اربعین توی خیابان می ...
کودکان و نوجوانان همدان برای حفاظت اصولی از طبیعت آموزش می بینند
هستند و همه باید به آنها احساس تعلق داشته باشند بیان کرد: اگر مردم جنگل را متعلق به خود بدانند از آن محافظت می کنند که این فرهنگ سازی باید از کودکی انجام شود. وی به تخریب کوه ها و منابع طبیعی در سال های اخیر و ساختن خانه ها در دل کوه ها پرداخت و با اشاره به نقش تسهیلگر مربیان کانون پرورش فکری برای حفظ منابع طبیعی گفت: کانون می تواند با تولید محتواهای متنوع و با زبان هنر و کودکانه تمام ...
روایت یک مدافع حرم؛ روزی که با پای برهنه به طرف حرم می دویدم
آمدن از خانه است. منزل ما طبقه سوم آپارتمانی چند واحدی است. همسرم همانطور که مشغول احوال پرسی با من بود بچه ها را هم به طرف در آسانسور هدایت می کرد که در یک لحظه صدای فریاد دختر بزرگم را شنیدم که فریاد می کشید مامان، ثمر! گوشی از دست همسرم افتاد اما تماس قطع نشد و با شنیدن جیغ ها، داد و فریادها در ذهنم تصور می کردم که وقتی بچه یک ساله از پاگرد طبقه سوم به پایین ساختمان پرت شود چه سرانجامی رقم می ...
داستان کوتاه صدیقه پورعلی فومنی با موضوع قیام 17 شهریور | هوا داره سرد می شه
بعد از آن اتفاق، خانه دیوار به دیوار ما را فروخت. همیشه می گفت: عمو، کینه شتری اش دمل بسته. حق داشت. عمو یک جور غریبی نگاهم می کرد. لابد فکر می کرد من باعث شدم تا چند روز جنازه حمیدرضا را تحویلش ندهند. نمی دانم این همه فکرهای تاریخ گذشته، چطور آوار شد توی سرم. دنده عقب می زنم. باید از کوچه بروم بیرون. چشمم می افتد به دو تا از پلاستیک های عقب ماشین. دستم را کلافه و محکم می کوبم روی فرمان ...
فرار پر ماجرا از زندان صدام / حکایت اولین اسیری که از زندان بعثی ها گریخت
.... شب فرار را تعیین کردیم. یک شب قبل از اجرای نقشه، 2نفر دیگر هم منصرف شدند. فقط من ماندم و مجید خزایی و پرویز کرمی. شب فرار شبی که قرار بود فرار کنیم تا صبح نخوابیدیم. قرارمان ساعت12شب بود. اضطراب وجودمان را فرا گرفته بود. صدای انفجار و شلیک گلوله هم بیشتر به گوش می رسید و این برای ما خیلی خوب بود. بچه ها را یکی یکی بیدار کردیم و از آنها حلالیت خواستیم. هیچ وقت ...
با دوست پسرم به پارتی شبانه رفتم که آن جا شوهرم رو دیدم با یک دختر و من ...
بود از این بی سر و سامانی و ارتباطات خیابانی خسته شده است درباره سرگذشت خود به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: در یک خانواده 12 نفره به دنیا آمدم که همه خواهران و برادرانم فقط تا مقطع راهنمایی و دبیرستان تحصیل کرده اند. در این میان فقط من بودم که بعد از دیپلم در رشته کاردانی نرم افزار رایانه پذیرفته شدم و ادامه تحصیل دادم. برخی از دروس دانشگاهی با رشته های کارشناسی ادغام می شد و ما می ...
او یک مسجد بود / خبر شهادتش در رادیو عراق اعلام شد
دانشگاه تکیه زده است، ارادت خاصی به این شهید دارد و نه تنها به همت بچه محل ها برای او کتابی نوشته اند که پایان نامه دکترایش را نیز به این شهید تقدیم کرده است: نام این کتاب را چه کسی مرا هل داد؟ گذاشته ایم چرا که شهید ولایی تأثیر زیادی روی زندگی همه ما داشت و حتی یکی از دوستان پیشنهاد می داد که نام کتاب را او یک مسجد بود ، بگذاریم. زمانی که کتاب سلام بر ابراهیم را خواندم، متوجه شدم که چقدر شخصیت ...
این خانه 40 سال عزادار امام حسین( ع) است
.... تا حالا شده که یک روز نتوانید مراسم را برگزار نکنید یا خودتان حضور نداشته باشید؟ نه هیچ وقت این کار اتفاق نیافتاده حتی یادم است یک سال روز تاسوعا که برای عزاداران احسان داشتیم مادربزرگم فوت کرده بود من نتوانستم به مراسم ختم مادربزرگم بروم و فقط به تشییع جنازه رفته بودم. بانوجان همه کارهای مربوط به روضه را شما و دخترو عروستان انجام می دهید؟ در حالی که لبخند می زند می گوید ...
چرا زن عراقی باید عرق بریزد و جان بکند؟!
وجود می آید. ما چند گروه داریم، یکی گروه دانشجوهای دختر و پسر که لیدرشان امیرجی است، دانشجو و جوان. دو دیگر گروه بسیار مهم و عملیاتی بچه تهرونی هایی که رفقای شخصی به اسمِ میم الف که توی سوریه هم جنگیده. میم الف را از دور دیدم، صورتی پر و عملیاتی دارد، تعامل با میم الف و رفقایش از جمله عین صاد ادبیات و لحن خاص خودشان را می طلبد که هنوز بهشان نزدیک نشده ام. سه دیگر ...
داستان کوتاه نجمه جوادی با موضوع قیام 17 شهریور | هیچ اتفاقی نیفتاده
. نظامی ها همه جا بودند. از هر طرف که می خواستیم برویم نمی شد. گفتم: بهتره از کوچه پس کوچه بریم. او که از صبح و بعد از آن تلفن به مغازه اش مثل مرغ پرکنده بود نظرم را قبول کرد. گفتم: مطمئنید گفت زخمی شده؟ شاید دستگیر شده باشه. اما او مطمئن بود. برای همین نگذاشت حرفم را ادامه بدهم و خودش به راه افتاد. همان طور که می رفتیم مردمی که گاهی از توی خانه هایشان ...
از این مغازه صدای سم اسب می آید؛ با تنها نعل بند تهران آشنا شوید!
دوره سربازی نگذشته بود که به خواستگاری دختر همسایه رفتم و نهایتاً در همان دوره سربازی ازدواج کردم. همسایه ها می دانستند که کارم نعل بندی است و هرکار شرافتمندانه ای جایگاه خاصی در بین مردم داشت. بعد از سربازی دوباره در نعل بندی پدرم مشغول شدم. با پدرم ندار بودیم و در همان محله کوهپایی ها خانه ای اجاره کردیم. برخلاف پدرم، دوست نداشتم بچه هایم نعل بند شوند به همین خاطر تلاش کردم تا به درس و مشق ...
انتقاد نعیمه نظام دوست از بیکاری بازیگران
ناراحتی روده رنج می برد. مدت ها در حال آزمایش دادن بود که در نهایت سرطان پانکراس تشخیص داده شد. وی افزود: من 3 شب پیش بود که متوجه شدم این بیماری تایید شده است و در اینستاگرام منتشر کردم که همکاران متوجه شدند و جویای حال آرش شدند؛ همین اتفاق باعث شد که آرش روحیه مضاعفی برای درمان خود بگیرد و با جدیت روند درمانی خود را پیگیری کند. این بازیگر که در مجموعه های تلویزیونی محله گل ...
خادمی امام رضا(ع) یعنی خدمت به زائران در هر کجای شهر
قرار می دهد. راستین چهار فرزند پسر دارد و تا قبل از فوت همسرش سرهنگ جعفر گنابادی، یعنی تا 6 سال پیش این همسرش بوده که با گشت زنی در خیابانهای اطراف حرم زائران که نیازمند اسکان بودند را به خانه اش می اورد و ازآنها پذیرای می کرده است. س. چه شد که تصمیم گرفتید در این اقتصاد معنوی سهیم باشید؟پ همسرم وقتی خانه مان می ساخت نذر کرد تاز زمانی که بچه هایمان بزرگ می شوند خانه ...
این زن با خوراندن مشروب بچه ای را کشت + گفتگو بعد از دستگیری
تحصیلاتی داری؟ دیپلم مشروب را از کجا آوردی؟ برای همسرم بود که در یخچال نگهداری می کرد. فرزند داری؟ بله یک دختر یک ساله دارم. چرا به کودک 4 ساله مشروب دادی؟ قصد آسیب زدن به کودک را نداشتم؛ فقط میخواستم که حالش بهتر شود. وقتی متوجه شدی که کودک فوت کرده است چه واکنشی داشتی؟ خیلی نارحت شدم؛ علاقه زیادی به ...
ماجرای دستبرد به جهیزیه یک دختر
دوستان و هم بساطی هایم به مصرف مواد مخدر ادامه دادم و مسیر خلافکاری هایم را طی کردم. از آن روز به بعد تا نیمه شب مواد مخدر مصرف می کردم و سپس از بولوار طبرسی شمالی که مخفیگاهم بود به طرف جنوب شهر به راه می افتادم و پیاده به سمت بولوار عدل خمینی می رفتم تا موقعیت مناسبی برای سرقت به دست بیاورم. در طول مسیر چراغ ها و قفل های منازل را بررسی می کردم و متوجه می شدم که ساکنان کدام خانه در ...
عکس/ شوخی باورنکردنی ایمان صفا با خودش؛ اگر گربه بودم این شکلی می شدم!
مخاطبان سینما قرار گرفت. پس از آن هم ایمان صفا در سال 1400 در برنامه جوکر و مجموعه نمایش خانگی نیسان آبی به ایفای نقش پرداخت که شهرت قابل توجهی را برای او به ارمغان آورد. سال قبل نیز او در برنامه شب های مافیا و امسال هم با سریال نیوکمپ توجه تماشاگران شبکه نمایش خانگی را جلب کرد. با این حال او اکنون هم تصویری در صفحه اینستاگرام اش منتشر کرده و به شوخی با خودش پرداخته ...
نخستین مصاحبه با قاتل سریالی 7 پیرمرد/ ام کلثوم 13 بار ازدواج کرد!
مردان پولدار افتادم. سال 92 با یک پیرمرد ازدواج کردم که مدتی بعد مرد. تا امروز 13 بار ازدواج کرده ام. مردان تنها و پولدار و سالمندی که اغلب بچه هایشان نمی توانستند از آن ها نگهداری کنند را پیدا می کردم و ازدواج می کردم. همه آن ها را کشته ای؟ نه 7 تا از شوهرانم را کشتم. با چه شیوه ای قتل ها را مرتکب می شدی؟ قرص قند یا فشار خون را در آب یا دوغ یا نوشیدنی ...
لطایف الطوایف ؛ سریالی که بعد 30 سال هنوز توقیف است!
قرمزی و بچه ننه را در کارنامهٔ هنری اش دارد. طهماسب همچنین در مجموعه های آرایشگاه زیبا، النگ و دولنگ، خانوادهٔ عجیب و کلاه قرمزی به نقش آفرینی پرداخته و در برنامهٔ صندوق پُست و اولین حضور شخصیت عروسکیِ کلاه قرمزی در تلویزیون، به عنوان مجری حضور داشته است. او همسر مرجان مدرسی (منشی صحنه) میباشد و دو دختر به نام های گلناز و یاسمن دارد. ناصر طهماسب، دوبلور و بازیگر، برادر ایرج ...
230 فرزند داریم |از مادری برای بچه هایم سیر نمی شوم
همشهری آنلاین؛ فاطمه عسگری نیا: سن و سال زیادی ندارد. امسال 48 ساله شده و داروساز است. مهسا انصاری از 12 سال پیش تا به امروز برای خودش فصل جدیدی را در کتاب زندگی باز کرده و معتقد است تغییر کیفیت زندگی اش بعد از مادر شدن آن هم مادر معنوی ایتام شدن قابل توصیف نیست. قبل از این که با طرح اکرام ایتام و محسنین کمیته امداد امام خمینی آشنا شود خودش دو فرزند دختر داشت. حالا علاوه بر این دو دختر ...
دختر جوان از دلایلش برای فرار از خانه پدری می گوید: نه خانه جای من بود نه خیابان
مریم مدتی است از خانه فرار کرده است. او سال های کودکی را تنها زندگی کرده است. این دختر جوان در گفت وگو با سایت جنایی از روزهای سخت زندگی اش و آرزو برای آرامش می گوید: پدرم خیلی اذیتم می کرد. همیشه تحقیر می شدم، دیگر نمی توانستم تحمل کنم. وقتی من دوساله بودم پدر و مادرم از هم جدا شدند. مادربزرگم از من مراقبت می کرد. پدرم من را به مادرش داده و خودش ازدواج کرده بود. هفته ای یک ...
روایتی از مادری با چهار فرزند در مسیر کربلا/ آمدم که جا نمانم
...: کارها در خانه ما تقسیم می شود، همه فرزندانم وارد کار می شوند و امور منزل سامان می یابد. وی که با همان لبخندی که بر صورت داشت، تمام صحبت های خود را ادامه می داد؛ گفت: دوست دارم، فرزندان بیشتری داشته باشم و امیدوارم بتوانم مادر فرزندان بیشتری باشم. فرزندانم هم مایل به این هستند که بیشتر باشند و مداوم این را مطرح می کنند. مرضیه خانم از زندگی چهار فرزندی برایم گفت و ادامه داد ...
21 ساله ای که شد اولین شهید
مادرش می گوید: 21 سال سن عمر کرد؛ فقط 12 سال در کنارم بود، نُه سال رفت دنبال درس و مدرسه اول نی ریز بعد هم شیراز، قم و آخرش هم فقط 6 ماه معلم بود و خدمت کرد. شهید فرزند سوم و پسر اول خانواده ای مذهبی بود،6 ماهی می شد که معلم شده بود تا اینکه در یکی از شب های بلند زمستان خوابی می بیند که از فردای آن روز عزمش را جزم می کند که به جبهه برود. 20 روز در جبهه خدمت می کند و به آرزوی ...
گاهی باید نوجوانان را در فضایی دور از خانواده و شرایط جدید قرار دهیم/ پارادوکس خون خواری در مقابل رحم
می گذشت. بیرون رفتن از خانه و دیدن آدم ها ممنوع بود. من دقیقا مثل مادری شده بودم که گردنش آسیب دیده بود و حتی نمی توانست دستش را بلند کند و فقط با نگرانی نظاره گر اطراف بود. دوست نویسنده ای پیشنهاد کرد برای نجات از این برزخ، بنویسم. با ذهنی پر از آشوب و نگرانی نمی توانستم وارد دنیای پیچیده رمان بزرگسال شوم. این بود که وارد ژانر کودک و نوجوان شدم که پر از تازگی و انرژی بود. به این ترتیب ...
از پخش اعلامیه در کنار خواهر تا مجاهدت های انقلابی فرزند کردستان
جایزه دادند؛ در همان شب بود که اتفاقا ساواک در مسجد حمله کرد و همه را دستگیر کردند، اما برادرم چون بچه بود فکر نمی کردند که کتابی که دست اوست کتاب خاصی باشد، جلد آن کتاب معمولی بود ولی محتوای کتاب، رساله حضرت امام خمینی (ره) بود. وقتی برادرم به خانه آمد دیدم بسیار خوشحال است و گفت که جایزه ی کتاب گرفته است چون از همان بچگی محمود به کتاب و درس علاقه زیادی داشت و وقتی دیدیم که رساله ی امام خمینی ...
نقشه شیطانی مدیر برای دختر جوان / آزار جنسی در محل کار +جزییات
. آخرین بار عصر در حال تمیز کردن گلخانه توت فرنگی بودم که ب مرا به دفترش دعوت کرد، اما وقتی به آنجا رفتم متوجه نقشه شوم او شدم. دختر جوان که اشک می ریخت، گفت: او که به نظرم حال طبیعی نداشت به سمت من حمله ور شد و بدون توجه به التماس هایم مرا آزار داد. آزار و اذیت وحشیانه او باعث شد بیهوش شوم و وقتی به هوش آمدم متوجه شدم او یک شیطان است. من بلافاصله گلخانه را ترک کردم و به خانه برگشتم اما ...
چهارسوق آسمان شهر با چهارستاره
رو بخون. بزرگ تر که شدی برو جبهه. قبول نکرد. گفت: دکتر رضوی گفته همه چیز را یاد گرفتی برو جبهه. گفتم: پس درست چی می شه؟ خندید و گفت: درس نمی خونم. ناراحت شدم و گفتم: برو جبهه ولی برگشتی به امید خدا درست رو ادامه بده. و اصغرم هم راهی شد. شب اول ماه رمضان بود. اصغر از جبهه زنگ زد و گفت: مادر دعا کن این جا بتونم روزه هامو بگیرم. گفتم: خدا کمکت می کنه. پسر بزرگم آمد و گفت می رود تا اصغر را برگرداند، می ...
فیلمبردار پیشکسوت سینما درگذشت
مرتضی پورصمدی متولد 18 مهر سال 1331 در همدان فارغ التحصیل رشته فیلمبرداری از مدرسه عالی تلویزیون و سینما، مدیر فیلمبرداری و از فعالان سینمای مستند و عکاسی مردم نگار ایران، امروز (11 شهریور) در 70 سالگی درگذشت. وی از مهمترین فیلمبرداران سینمای ایران بوده و فیلم های سینمایی و مستند بسیاری در کارنامه دارد. به گزارش ایرنا، پورصمدی علاوه بر فعالیت در سه حوزه فیلم های مستند، فیلم های سینمایی ...
تجاوز به دختر 12 ساله در خلوتگاه شیطان در مشهد
افکار خودم به رفتار های زنانی می اندیشیدم که با پدرم ارتباط داشتند، ناگهان چشمم به نوجوانی افتاد که در آن سوی خیابان به من خیره شده بود. او ساعت های زیادی را به محل سکونت ما می آمد و در همان جا پرسه می زد و گاهی نیز با ایما و اشاره به من می فهماند که مرا دوست دارد! خیلی زود اوضاع به گونه ای رقم خورد که من هم روی تراس منتظر او می شدم تا از راه برسد و برای دیدارش لحظه شماری می کردم! آرام آرام قرار های ...