سایر منابع:
سایر خبرها
احساسات نژاد پرستانه ما و انفعال و سکوت دولت
چندتا خرده فرمایش دیگر هم داشت که برایش انجام دادم. بی هیچ حرف و صحبتی. مشغول کار بودم که عیال از راه رسید و گفت چی کار داری می کنی؟ گفتم هیچی این آقا به کمک احتیاج داشت و من هم... که طرف دستپاچه شد و گفت: آقا تورو خدا من و ببخش من فکر کردم شما افغانی هستی و سرایدار این ساختمان. گفتم ایرادی ندارد اما مرد حسابی اگر من افغانستانی باشم تو باید به خودت اجازه بدهی به من بگویی هوی؟ اگر سرایدار باشم تو ...
تجلیل رهبری از بانوی ورزشکار چادری
به گزارش خبرنگار گروه سیره امامین انقلاب خبرگزاری رسا، خانم سمیه حیدری، اولین بانوی مدال آور در رقابت های جهانی در رشته ی جودو گفت: موقع اهدای جوایز مسابقات آسیایی کره جنوبی، مسؤولان تشریفات کره جنوبی به من گفتند گرمکن بپوش و روی سکو برو گفتم چادرم را بیاورید؛ من با چادر روی سکو می روم. وی در ادامه اظهار داشت: گفتند نه باید گرمکن بپوشید که من گفتم اصلاً برای من مهم نیست روی سکو بروم یا ...
پناهنده ای از قُندُزِ افغانستان
خانه به گوش می رسید. بسم اللهی گفتم و از آیفون و زنگ هم خبری نبود. چش چش کردم و سنگی را از زمین برداشتم. با چند ضربه ی کوچک بچه ها بدو بدو آمدند دم در. همانطور که با در قفل شده ور می رفتند با شور و هیجان زائدالوصفی، بی امان پشت هم می گفتند: -کیه؟ کیه؟ -عزیزم میشه بگی مامانتون بیاد؟ ️ خانم جوانی که بچه اش را یک وری بغل کرده بود، کلیدی انداخت و در را باز کرد. از پوشش اش ...
می گفت؛ بهترین روزم روز نابودی صهیونیست هاست
ماهه ای را به من دادند و گفتند که اسم ایشان محمدمهدی است و برای شماست. وقتی بیدار شدم، یک عروسک کنارم افتاده بود. به آقا مسلم گفتم من هم چین خوابی را دیدم و وقتی بیدار شدم این عروسک کنار من بود. گفتند اجازه بده بپرسم ببینم برای کسی نیست؟ خب ایشان عربی به راحتی می توانستند صحبت کنند. با خادم های آنجا صحبت کردند و خادم ها گفتند که نه این هدیه حضرت رقیه(س) بوده برای شما و برای خودتان بردارید. این ...
شوخی بامزه دیوید بکام با همسرش وسط مصاحبه
عکاسی با چند فرد مشهور در بیمارستان حضور نداشت. در اینجا یک برش روزنامه با عکسی از دیوید در کنار جنیفر لوپز و بیانسه نشان داده شد. ویکتوریا درباره این عکس گفت: من می گفتم، جدی، من در شرف ترکیدن هستم. شوخی میکنی؟! شما یک عکس لعنتی با جنیفر لوپز گرفته ای که زیباست و قصد بچه دار شدن ندارد.بنابراین من سزارین خود را انجام دادم. یادم می آید که آنجا دراز کشیده بودم و خودم را در زیباترین حالت ...
محمدی: استقلال نتیجه می گرفت، سرنوشت فوتبالی من عوض می شد/ از انتخاب ذوب آهن راضی ام
ضرر کردم و این باعث شد تا دو سه سال به لیگ دسته اول بروم و در نهایت با هوادار به لیگ برتر برگشتم. مهاجم تیم فوتبال ذوب آهن همچنین در مورد جدایی اش از هوادار اظهار داشت: سه سال عضو هوادار بودم. سال های ورزشی خوبی در این تیم داشتم و به آن وابسته بودم. خیلی ها می گفتند شاید بعد از تغییر تیم، سال خوبی را تجربه نکنم، اما من عاشق چالش فوتبالی هستم و دوست دارم این چالش ها را بیشتر تجربه کنم. در ...
آیا نظام آموزشی در کشور ما نابرابری را تشدید می کند؟ | پایه های نابرابری
خبر نداری ؟ نزدیک بود از حال بروم دخترم دستم را گرفت . گفتم عمو آتیلا هم رفت پیش بابا. بقول مرجان شیر محمدی عزیز شنیدن مرگ عزیز ان دل شکاف است. آتیلا جان از کی ؟ و چه وقت بگویم ؟ از سالهای بسیار دور که همراه مادر به شیراز آمدی تا تئاتر ما را به تماشا بنشینی از دوستی دیرینه تو و جمشید بنویسم از شب های بمباران که تو عزیزم، به همراه فاطی جان و ستاره نازنین خانه ی ما ...
نیلوفر پارسا عکسهای عروسی اش را منتشر کرد | رونمایی نیلوفر پارسا از همسر دومش
او می گوید: من از دوران کودکی شیفته بازیگری بودم که شاید بخشی از این موضوع بخاطر یکی از دوستان پدرم بود که بازیگر توانا و از لحاظ اخلاقی هم فرد وارسته ای بود. هیچ وقت یادم نمی رود وقتی 7 ساله بودم اولین بار به خانواده گفتم می خواهم بازیگر شوم، انگار از همان ابتدا تصمیمم را برای ورود به این رشته گرفته بودم. این بازیگر می گوید: در زمان دبیرستان گفتم که می خواهم بازیگر بخوانم ...
یک پیامک زندگی زن و شوهر جوان را به هم ریخت
من خواست هر وقت موبایلش زنگ خورد جواب بدهم. آن روز پیامک ناشناس و عاشقانه ای به شوهرم فرستاده شد که بعدا فهمیدم فرستنده اش همان دختری بود که شوهرم در ازدواج با او شکست خورده بود. دیگر نتوانستم این وضعیت را تحمل کنم. عشقم یک شبه به نفرت تبدیل شد. چون پیش از ازدواج هم به اشکان هشدار داده بودم. چند روز بعد هم متوجه پیامک دوم شدم. تصمیمم را گرفتم و به شوهرم گفتم که دیگر حاضر نیستم کنارش زندگی کنم ...
کشتی منش پهلوانی دارد و قابل مقایسه با فوتبال نیست
انتقال داده شدم و مامور شدم. 3 سال به عنوان قائم مقام ایشان در باشگاه بودم. آن زمان تیم لیگ یک بود و خوشبختانه همان سال اول هم تیم به لیگ برتر رفت. در آن زمان مربی ما آقای دست نشان بود. بعد از آن آقای نیک نفس مدیرعامل شدند باتوجه به اینکه با آقای ایرانمنش آمده بودم خواستم بروم که آقای نیک نفس خواستن که در باشگاه بمانم و ادامه دادم. با مربیان زیادی کار کردم. در مجموعه اما محیط فوتبال را محیط خوبی ...
تبلور شجاعت و رشادت علوی در رفتار رزمندگان داوطلب اعزام به جبهه
را گرفتند. ما هم داریم اعزام می شیم گفتم مگر امام نگفتند مدرسه سنگر شماست. کجا می خواهی بروی؟ گفت: دارند اهواز رو می گیرن. ما باید بریم تا شهر خالی نمونه. الان سنگر اونجاست. و رفت که رفت... پاسدار شهید محمد رضا ملایی زمانی: مادرش می گوید سوم مهر 59 ازدواج کرد. دلم خوش بود. گفتم حالا که ازدواج کردی، درست و حسابی بچسب به کار. مغازه اش را بست. گفت: حالا وقت کاسبی نیست. وقت دفاعه. رفت بسیج؛ یک هفته بعد هم جبهه. همه جوانی و زندگی اش را بُرد جنگ. انتهای پیام/ 141 ...
عزم ساخت سریال صیاد شیرازی وجود ندارد
خودش را منتشر می کرد. خیلی با جدیت قضیه را دنبال کردم. می گفتند خطرناک است، احتمال نفوذ و هک وجود دارد. ولی با وجود مخالفت های شدید معتقد بودم اگر از ترس هک و نفوذ کاری نکنیم، نمی توانیم در فضای رسانه تأثیرگذار و به روز باشیم. باید یک مرجع خبری صریح از ارتش در این فضا وجود می داشت. خوشبختانه راه انداختیم و به رغم حملات متعدد و وسیع هکرها، سایت آجا هیچ وقت هک نشد و امروز به عنوان مرجع خبری مهم ...
نخستین و آخرین گروه زنان چترباز ایرانی
کرد که در آن از افراد علاقه مند به یادگیری چتربازی برای ثبت نام، دعوت کرده بود. من که همیشه دنبال چنین فرصت هایی بودم موضوع را به فرمانده ام گفتم و او هم اجازه داد در آن دوره شرکت کنم. این طور بود که به عنوان نخستین زن نظامی در دوره آموزش چتربازی ثبت نام کردم. آن دوره با حضور 30 شرکت کننده برگزار شد. امام علیزاده می گوید که او نخستین زن نظامی ثبت نام کننده در گروه آموزش چتربازی بود اما تنها ...
حاج علی شانظری اصلی ترین رقیب حاجی دلیگانی شد
دست شما مردم دو شهرستان شاهین شهر، میمه و برخوار خواهم سپرد. اولاً؛ حضرت آقا انتخابات را برای کشور و ملت، فرصتی بسیار بزرگ و برای دشمنان تهدید خواندند و افزودند: برگزاری پرشور انتخابات و حضور همگانی مردم در پای صندوق های رأی، تضمین کننده امنیت کشور خواهد بود زیرا دشمنان از پشتوانه مردمی نظام بیش از امکانات تسلیحاتی آن هراس دارند. حضرت آیت الله خامنه ای انتخابات را از بُعد کلی ...
مرد متهم به قتل ادعا کرد: صدایی در سرم گفت زنم را بکشم
بیاید به انبار محل کارم رفتم و شیشه کشیدم. از قتل پشیمان شده بودم ولی باز صدا می گفت خودت را تسلیم نکن. دوباره فرار کردم تا جایم را عوض کنم. همان موقع بود که دخترم زنگ زد و گفت بدبخت شدیم و برگرد. پشیمان بودم اما اهمیت ندادم چون صدا می گفت کار اشتباهی نکردی و پشیمان نباش. هنوز صدای را می نشوم که می گوید اشتباه نکردی. این متهم در پایان گفت: زودتر اعدام کنید، دیگر نمی خواهم صداها را بشنوم ...
چرا مرحوم مصباح یزدی مدتی انتقاد از شریعتی را متوقف کرد؟/ دعایی: امام بعد از مطالعه کتاب شریعتی گفتند ...
. *از این زمان به بعد آیت الله مصباح از مخالفت علنی خود با شریعتی خودداری کرد. امام سعی می کردند تا با واقع بینی و دقت بیشتری به نامه های ارسالی از ایران پاسخ بگویند و با دقت به مطالعه و تفحص در امور می پرداختند. حتی من هنگام شهادت دکتر شریعتی از امام اجازه خواستم تا برای مراسم تشییع به دمشق بروم. ایشان اجازه دادند. پس از بازگشت من گزارش را خدمتشان عرض کردم. واقعاً متأثر بودند... 23302 منبع: khabaronline-1821751 ...
شهیدی که 41 سال است همچنان شمع تولد فوت می کند
کیک و هر چیزی دوست داری بخر ساعت چهار بعدازظهر که از بیرون به خانه آمدم، دیدم او 10 کیک یزدی که روی هر کدام یک چوب کبریت قرار داشت و مقداری میوه بر روی میز گذاشته و خواهران، برادران و پسرک پنج ساله همسایه هم دورش جمع شدند و تولد گرفته اند. به او گفتم من به شما پول دادم که کیک خامه و وسیله برای تولد بخری، گفت مامان پسر پنج ساله همسایه که سادات هستند وضع مالی خوبی ندارند، می خواهم آن پول را ...
جبهه ملی و رویای وحدت دوباره
...، ممنوع الخروج کردند. آقای باهنر، آقای رجایی خراسانی و آقای دعایی و خیلی های دیگر بودند که از نهاد های مسئول پیگیری کردند که چه کارش دارید؟ من را وزارت اطلاعات خواست، وارد که شدم آن دو جوانی که کارشناسی می کردند، خیلی مطیع و آماده بودند، اما یک حاج آقایی آمد و جلوی من نشست و گفت، حالتان خوب است، بفرمایید. گفتم شما من را خواستید، من چه بفرمایم. نکند می خواهید بدانید افکار من چیست؟ گفت بله. گفتم ...
دیدار رئیس پارک علم و فناوری استان قزوین با امام جمعه قزوین
مسجد می رفتم، یک روز بعد از دعا و ثنا، تصمیم گرفتم مجدد نزد امام (ع) بروم، رفتم و درب منزل امام صادق (ع) را زدم، خادم امام (ع) در را باز کرد، گفتم می خواهم امام (ع) را ببینم، خادم گفت صبر کن، وقتی کمی صبر کردم اجازه ورود داد. وی تصریح کرد: در ادامه عنوان می گوید وارد منزل امام (ع) شدم، سر امام (ع) پایین بود، آرام به من فرمودند کنیه ات چیست؟ عرض کردم ابوعبدالله، امام (ع) شروع به صحبت ...
حسن تفتیان: آقای رییس آمد مربی من نه!
در بازی های آسیایی را زدم. خودم با آقای صیامی صحبت کردم و ایشان به من قول حمایت داد اما متاسفانه هیچ حمایتی نکرد و بعد هم برکنار شد. آقای داوری آمد و من به ایشان گفتم بیش از 5-6 ماه خارج از کشور بودم و شما در جریانید که شورای برون مرزی گرفتم. از او کمک خواستم تا در این چند ماه پیش رو حمایت کند اما ایشان گفتند کمیته ملی المپیک هیچ امیدی روی مدال شما ندارد و شما باید در قهرمانی آسیا خودت را ثابت ...
دانایی: با تشویق تراکتوری ها انرژی ات دوبرابر می شود
برای تراکتور وارد زمین شدم خوب بازی کردم. نیم فصل می خواستم جدا بشوم. می خواستم به تیم مسجد سلیمان بروم. همه کارهایم را انجام دادم و از طرف باشگاه مسجد سلیمان کارهای اداری اش با باشگاه تراکتور انجام شده بود. منتهی یک اتفاق جالبی افتاد؛ من در هتل باشگاه اقامت داشتم و موقعی که درحال جمع کردن وسایلم بودم، آقای خواکین (دستیار پاکو خمس) مرا دید گفت می خواهی کجا بروی و من هم داستان را برایش تعریف کردم. بعد ...
ماجرای 2 برادری که با یک شناسنامه به جبهه رفتند / جهاد اصغر در لباس ناجا کامل شد
غر قضاوی را چند ساعت پیش بستری کردیم، شما هم دوباره اصغر قضاوی هستید؟!گفتم بله ما دو برادر با یک شناسنامه به جبهه آمده ایم، چند روزی در بیمارستان گذشت و اصغر که به دلیل اصابت ترکش به سر و موج انفجار بستری شده بود برای ادامه درمان به نقاهتگاهی در حاشیه اهواز منتقل شد و سپس به اصفهان بازگشت. قضاوی با تشریح کارنامه فعالیت برادرش پس از جنگ و حضور دوساله در کمیته سپاه در شهر اهواز و سپس انجام خ ...
روایت تصویری زندگی شهید حسین هریری
که مرگ دست خداست. به او گفتم اگر قرار است برای شما اتفاقی بیفتد چه شما برای دفاع از بی بی زینب(س) در سوریه باشید یا در خانه خود نشسته باشید حتماً اتفاق می افتد. پس بهتر است که مرگمان به شهادت ختم شود که در برابر خداوند ارزش معنوی داشته باشد. وی ادامه داد: من خودم به عنوان یک خانم نمی توانستم برای دفاع از حرم زینب (س) حضور داشته باشم چرا به شریک زندگی ام که توانایی این کار را دارد اجازه ...
حجابتان مشتی محکم بر دهان دشمنان
فقیه را پشتیبان باشید خدمت پدر عزیزم: پدر عزیزم همانگونه که گفتم وظیفه ام بود که به جبهه بروم و به ندای هل من ناصر ینصرنی امام لبیک گویم. پدر عزیزم امیدوارم که پس از شهادتم ناراحتی به خود راه ندهید چون دشمن با مشاهده کردن ناراحتی شما خوشحال می شود و باید این چنین فکر کرده باشید که آیا ما از بهشتی ها، دستغیب ها عزیزتر بودیم. پدر جان خوشحال بودم که پدری بزرگوار چون شما را داشتم که ...
لیاقت شهادت را داشت
با این مسئله مشکلی ندارید؟ بعد از صحبت هایی که با هم داشتیم من ایشان را به عنوان همسرم انتخاب کردم و گفتم من پا به پای شما در این زندگی قدم بر می دارم. نهایتاً زندگی مشترک من و مهدی در تاریخ 23 شهریور ماه سال 1390 آغاز شد. حاصل 12 سال زندگی و همراهی با مهدی دو فرزند دختر به نام های فاطمه خانم و زهرا است. فاطمه زمان شهادت پدر 10 سال و فرزند دوم مان زهرا پنج سال داشتند. دلداده حسین (ع) بود ...
دژاگه: خداحافظی نکردم ولی قرار نیست هر جایی بازی کنم
...: من چند پیشنهاد ایرانی داشتم و با یکی دو تیم خارج از ایران هم صحبت کرده بودم. من چند سالی از بچه هایم دور بودم و قسمت این بود که بروم و پیش خانواده ام باشم. من هیچوقت نگفتم می خواهم فوتبال را تمام کنم و نمی دانم این حرف ها از کجا آمده است. از لحاظ بدنی و ذهنی آماده ام. نکونام هم با من صحبتی نکرده بود. ملی پوش سابق ایران درباره شانس قهرمانی این تیم در آسیا و شرایط ایران با قلعه نویی ...
اولیای دم برای متهم حکم قصاص خواستند
می خواستم هر طور شده خودم را نجات دهم و از اتاق بیرون بروم .اما او مانع شد و چاقو را به سمتم گرفت. من او را هول دادم و وقتی روی زمین افتاد چاقو را از او گرفتم و چند ضربه به او زدم. وقتی مهران خونین روی زمین افتاد ترسیدم. من وحشت زده مقابل در رفتم و به همسایه ها گفتم مهران را کشته ام. این متهم به عنوان آخرین دفاع به قضات دادگاه گفت: باور کنید اگر مهران را نزده بودم یا خودم قربانی نیت شوم او شده بودم و یا در درگیری کشته می شدم .من برای دفاع از خودم به ناچار چاقو را از او گرفتم ولی قصد کشتن او را نداشتم. در پایان جلسه قضات وارد شور شدند تا رای صادر کنند. کدخبر: 9344 ...
اولین واکنش های برندگان نوبل شیمی 2023
؟ آدام اسمیت : سلام. آیا من با لوئیس بروس صحبت می کنم؟ بروس : بله، درست است. اسمیت : صبح بخیر. ببخشید صبح زود زنگ زدم. اول از همه بابت دریافت جایزه نوبل تبریک می گویم. بروس : متشکرم. وقتی تلفنم بارها زنگ می خورد، من کاملا خواب بودم و به تماس ها پاسخ ندادم. این جای تعجب است، می دانید، در این لحظه بعد از این همه سال اتفاق افتاده است. اسمیت ...
ابراهیم یزدی گفت نگران نباشید، نمی توانند من را نگه دارند /پشت پرده سفر امام خمینی به فرانسه کد خبر: ...
شما موافقت کنیم، اگر بعد از این یک خط و یک سطر چاپ کردید انگشتانتان را قلم می کنیم و اجازه نخواهم داد. گفتم خیلی خب، ما از آن تاریخ به بعد فعالیت های مبارزاتی خودمان را به لبنان منتقل کردیم و در آنجا اعلامیه هایمان چاپ و منتشر می شد و از همان جا فرستاده می شد. این بود که آن روزنامه هم تعطیل شد." (کتاب خاطرات حجت الاسلام والمسلمین فردوسی پور؛ ص 126) نه تنها رژیم عراق در این قرارداد ملزم به ...