دوستی در شبکه های اجتماعی من را به بیراهه برد/ آن مرد اینقدر چرب زبانی کرد ...
سایر منابع:
سایر خبرها
زن مطلقه در دام میلیاردی مردان خبیث افتاد/ صد میلیون تومان فقط برای یک روز + جزییات
به گزارش نصر، زنی با ظاهر ژولیده و چادر به سر مقابل پلیس فتا نشسته است، روی پله های مقابل پلیس فتا نشسته و دست راستش را تکیه گاه پیشانی اش قرار داده است؛ با آنکه نصف صورتش را پوشانده، اما کاملا مشخص است که سنش حتی به 40 هم نمی رسد. غم و اندوه درونی اش به وضوح در چشمانش نمایان است؛ مدام آه می کشد و انگار کلافه است. مدام این سو و آن سو را نگاه می کند، به نظر می رسد انتظار چیزی یا کسی را می ...
قصاص دو جنایتکار پیش از طلوع خورشید در زندان قزل حصار + جزییات کامل
بعد از گذشت 5 ماه وی اسرار قتل همسرش را فاش کرد و گفت برادرش نیز قاتل اصلی است. متهم به قتل گفت: چند وقتی می شد که با همسرم دچار اختلاف شده بودم. دعوا و مشاجره مان هر روز بیشتر می شد تا این که همسرم مرا تهدید کرد که اگر به این اختلاف ها پایان ندهم، با مراجعه به دادگاه خانواده ابتدا مهریه اش را از من می گیرد و بعد تقاضای طلاق می کند. این مرد ادامه داد: ابتدا حرف های همسرم را ...
خانه مهر کامیاران مامنی برای خدمت رسانی به مراجعان
خانه مهر توضیح دهید. هنگامی که در پی مطالعه برای آزمون دکتری بودم، بر حسب اتفاق با دوستی دیرینه مواجه شدم که از حال و شغل من جویا شد و پیشنهاد مراجعه به معاونت اجتماعی شهرستان را داد، که گویا مرکزی را بنا کرده بودند و به دنبال تکمیل کادر آن هستند، و من هم که از قبل سابقه همکاری با بسیج خواهران را داشتم و علاقه قلبی به فعالیت در گروه های جهادی بعد از گزینش و ارائه مدارک به عنوان مسئول ...
قصاص برای قاتل دختر 6 ساله
...، چون گفته بود از همسرش جدا شده و حتی قرار بود مدارک طلاقش را هم که در شهرستان بود برایم بیاورد. بعد از مرگ بهار هم فریبا به من گفت از زندان می ترسد و از من خواست ماجرا را گردن بگیرم و من هم به خاطر علاقه ای که به او داشتم قبول کردم. فریبا به مواد روانگردان اعتیاد داشت و روزی هم که دخترش را بشدت کتک زد حالت طبیعی نداشت. قاضی پرسید: اعتیاد داری؟ متهم جواب داد ...
بانوی صالحه ای که رهبر معظم انقلاب او را می ستاید
ییلاقات با هزینه ای پائین _که شاید از زندگی در مشهد کمتر بود_ اقامت کنند. به آقای ربانی املشی گفتم شما می توانید در خانه ی من اقامت کنید که در طی هفته _ به جز دو روز_ خالی است. این دو روز را به جلساتی برای جوانانی که از نقاط مختلف ایران می آمدند ، اختصاص داده بودم؛ که از صبح تا ظهر، خانه از آنها پر می شد. کلید خانه را به او سپردم و رفتم. چند روز بعد که مرا دید، پس از تشکر گفت: گمان کردم خانه ی شما با ...
چوبه دار، عاقبت مردی که زن برادرش را به قتل رساند
تحقیقات با بازجویی از او ادامه پیدا کند. عاقبت پس از گذشت 5پنج ماه از وقوع حادثه، شوهر مقتول به قتل همسرش با همدستی برادرش اعتراف کرد و پلیس گفت: با همسرم اختلاف داشتم. دعوا و مشاجره هایمان هر روز بیشتر می شد تا این که همسرم مرا تهدید کرد اگر به این اختلاف ها پایان ندهم، مهریه اش را می گیرد و بعد تقاضای طلاق می دهد. ابتدا حرف های همسرم را جدی نگرفتم. بعد از چند روز وقتی متوجه شدم او به دادگاه ...
خاطره بازی با قهرمانان کوچک دنیای قصه های دهه شصتی ها
این انیمیشن ها و خاطره انگیزی شان با وجود قصه های تلخ می گوید: مدیر دوبلاژ هاچ زنبور عسل زنده یاد مهدی آژیر بود و، چون مدیریت دوبلاژ اکثر آثار انیمیشن را ایشان انجام می دادند، به کارشان واقف بودند و می دانستند چطور تلخی قصه را بگیرند. سعی می کردند جوری جملات ادا شود که با بچه ها ارتباط برقرار کند. در مجموعه هاچ زنبور عسل، نقش مادر را داشتم و، چون خودم مادر بودم تلاش می کردم بیانی مادرانه داشته باشم ...
فکر نمی کردم قاتل دخترم شوم ؛ آنقدر کتکش زدم که ... | همسرم مرد خوبی است؛ آزادش کنید!
جایگاه رفت و گفت: هیچ وقت فکر نمی کردم قاتل فرزندم شوم. من آن شب قصد داشتم مریم را تنبیه کنم تا دست از کارش بردارد اما این حادثه رخ داد. از همه بدتر اینکه فهمیدم کریم زیر پای دختر بزرگم هم نشسته و از او خواسته از همسرش جدا شود و با هم ازدواج کنند. وقتی ماجرا را فهمیدم حس کردم دو دخترم آبروی خانواده ام را برده اند و برای اینکه اجازه ندهم بیشتر از آن آبروریزی شود آنها را کتک زدم. وی در پایان ...
هم آغوشی زن جوان با دوستان ناباب شوهر بی غیرتش+جزییات
همین دلیل هم هیچ کدام از خواهران و برادرانم نتوانستند حتی تا مقطع دیپلم تحصیل کنند. من در خانواده ای بزرگ شدم که نه تنها از اوضاع مالی نامناسبی برخوردار بود بلکه پدر و مادرم هیچ گاه توجهی به نیازهای عاطفی و روحی ما نیز نداشتند. با وجود این من با همه سختی ها به تحصیلاتم ادامه دادم و برای ادامه تحصیل در مقطع کاردانی وارد دانشگاه شدم. این در حالی بود که باز هم خانواده ام اهمیتی به این موضوع نمی دادند ...
مادر شوهرم گفت دختر زیبای برای پسرش در نظر گرفته است
زن 18 ساله گفت: 13سال بیشتر نداشتم که با اصرار پدرم درحالی پای سفره عقد نشستم که نامزدم 21 سال از من بزرگ تر بود. پدرم شیربهای زیادی از خانواده همسرم گرفته بود وبه همین خاطر هم مرا مجبور کرد تا با حمید ازدواج کنم. در آن دوران من هنوز از زندگی مشترک آگاهی کافی نداشتم درس و مدرسه را رها کردم و به خانه بخت رفتم اما تفکرات من با همسرم زمین تا آسمان تفاوت داشت. با این حال بعد از چند سال ...
رساندن کودک به مادرش برای 2 مرد دردسرساز شد
چند روز قبل، مرد جوانی در یکی از شهرهای غربی کشور هراسان پیش پلیس رفت و از ربوده شدن پسر 5 ساله اش خبر داد و گفت: به خاطر اختلافاتی که با همسرم داشتم از او جدا و همراه پسرم راهی شهر زادگاهم شدم تا با هم زندگی کنیم. امروز که از سر کار به خانه برگشتم متوجه شدم پسرم نیست. خانواده ام به تصور اینکه او برای بازی به کوچه رفته متوجه غیبتش نشده بودند اما وقتی همه جا را گشتم و از او خبری پیدا ...
همسرم خیلی به من مشکوک بود و هر چی قسم می خوردم باور نمیکرد/ نگو خانم زیر سر خودش بلند شده و...
از روزی که فهمیدم همسرم نه تنها در دوران مجردی با جوانی غریبه رابطه داشته بلکه اکنون نیز با مرد دیگری ارتباط دارد دیگر خواب و خوراک ندارم زندگی ام تلخ و سیاه شده است به طوری که از چهار ماه قبل فقط از پله های کلانتری و دادگاه بالا و پایین می روم. افسوس آن تماس تلفنی را میخورم که زود قطع کردم!/ خودکشی شکوفه به خاطر خیانت همسرش و... به شوهرم خیانت کردم و احساس گناه می کنم| عذاب ...
فوق ستاره رئال کارشناسی ارشد می گیرد!
. سریع ماشین را آورد و به سمت والدبباس رفتیم. پس از آزمایش خیلی زود متوجه شدید بودن مصدومیتم شدم. من هنوز داخل اتاق بودم و آنها قبلاً به میشل گفته بودند چه اتفاقی افتاده. وقتی بیرون آمدم گریه کردم اما بعد از آن محبت مردم را حس می کنی و شروع به مثبت اندیشی می کنی. شما نمی توانید به عقب برگردید. میشل خیلی به من کمک کرد. مخصوصا ماه اول که لنگ می زدم و به سختی حرکت می کردم. اکنون سخت کار می کنم تا هر چه ...
اعتراف باورنکردنی این قاتل سنگدل ؛ اصلاً ندانستم به چه کسی و چند ضربه چاقو می زنم !
و آمدند و داخل مغازه را نگاه کردند. دوستم وقتی رفت و آمد مشکوک آنها را دید، گفت بیا با موتور پسرم دنبالشان برویم و ببینیم چرا اینجا می چرخند. به دنبال آنها رفتیم و وقتی نزدیک شدیم، دوستم رفت تا با آنها صحبت کند. من هم مشغول خرید از جگرکی شدم و منتظر دوستم بودم که صدای دعوا آمد. آن شب قرص مصرف کرده بودم و حالم عادی نبودم داشتم. متوجه شدم افرادی با دوستم درگیر شده اند. برای همین با چاقو سراغ مقتول ...
مهلت به 7 قاتل برای جلب رضایت
. به او قول دادم وقتی از سفر برگشتیم همراهش به دادگاه خانواده بروم که قبول کرد. نیمه شب بود که به پایانه غرب رفتیم. برادرم هم آنجا به ما پیوست. برادرم از ما خواست همراهش به شهریار برویم تا لوازمش را بردارد و با ما همراه شود. پس از آن پرایدی به مقصد شهریار کرایه کردیم تا اینکه در منطقه رضی آباد از راننده خواستیم توقف کند. آنجا بود که هر سه پیاده شدیم. بعد از دور شدن پراید با همسرم درگیر شدم. برادرم ...
عکس پشت نیسان، فرزند گمشده را به مادرش رساند
کتاب مستقل جلالی گفت: این رمان روایت جنگ از زبان یک نویسنده دهه هفتادی است که جنگ را تجربه نکرده است، اما نگاهی تازه و جدید به جنگ دارد. در داستان شاهد هستیم که پدر ماجد به واسطه عرب بودن، با عرب های عراق احساس نزدیکی دارد و اصلا گمان نمی کند که جنگ رخ داده. من خودم این نگاه را در رمان دیگری ندیده بودم. نثر کتاب یک دست و روان است و بیرون زدگی ندارد. اگر کتاب را شروع کنید خیلی زود به پایان می برید ...
صحبت های فریبنده فروشنده لباس، زن متاهل را به خیانت واداشت/ آن قدر از من تعریف کرد که فریب خوردم!
بود که من بیماری روانی "اختلال دو قطبی" دارم و بایستی تحت درمان قرار گیرم. بعد از مدتی که حالم بهتر شد مرا از بیمارستان مرخص کردند و تا حدودی مورد توجه همسرم قرار می گرفتم با بزرگ شدن فرزندانم تصمیم گرفتم حرفه ای را برای خودم دست و پا کنم و با توصیه یکی از دوستانم به صورت اشتراکی آرایشگاهی را دایر کردیم و بیشتر اوقات خودم را در در محل کارم سپری می کردم و دیگر به کمبود محبت هایم فکر نمی ...
درخواست های نامتعارف شوهر، زن را به پاسگاه کشاند!
برخوردار بود بلکه پدر و مادرم هیچ گاه توجهی به نیازهای عاطفی و روحی ما نیز نداشتند. با وجود این من با همه سختی ها به تحصیلاتم ادامه دادم و برای ادامه تحصیل در مقطع کاردانی وارد دانشگاه شدم. این در حالی بود که باز هم خانواده ام اهمیتی به این موضوع نمی دادند و از من حمایت نمی کردند. هنوز یک ماه بیشتر از حضورم در دانشگاه نگذشته بود که با سالومه آشنا شدم. او همکلاسی ام بود و پدرش ...
مرد راننده به خاطر ازدواج با من شوهرم را کشت
مرد زندگی ام را نابود کرد. من با همسرم مشکل داشتم اما راضی به مرگ او نبودم و دوست نداشتم بمیرد. از وقتی این اتفاق افتاده نتوانسته ام در چشمان فرزندم و خانواده شوهرم نگاه کنم. آنها مرا مقصر می دانند و فکر می کنند از روی هوا وهوس با این مرد ارتباط داشتم.
همسرم از من سو استفاده کرد و مرا فریب داد. /رابطه نامشروع شوهرم با مربی موسیقی دخترم / صحنه بسیار بدی از ...
دبیرستان بودم که ارتباطم را با سعید آغاز کردم. او در خواربار فروشی پدرش کار می کرد که سر کوچه ما قرار داشت. من هم که بعد از جدایی پدر و مادرم از یکدیگر نزد مادرم زندگی می کردم به جملات عاشقانه سعید دل بستم و با هر بهانه ای به مغازه آن ها می رفتم اما این ارتباط پنهانی طولی نکشید و سعید به خواستگاری ام آمد ولی مادرم که خودش اوضاع اسفبار پدرم را دیده بود، احتمال می داد که سعید معتاد است ولی ...
دختر 20 ساله در دام شیطانی یک شرور سابقه داری که او را وادار به رفتارهای شرم آوری می کرد
لباس بپوشیم. هر دو خواهرم که اکنون ازدواج کرده اند و زندگی شیرین و آرامی نیز دارند، همواره به خواسته های پدرم احترام می گذاشتند و قواعد او را رعایت می کردند اما من معتقد بودم او به خاطر آنکه نظامی است مدام دوست دارد دستور بدهد و دیگران دستورهای او را اجرا کنند. به همین خاطر در برابر پدرم موضع می گرفتم و دوست داشتم با لباس های خارج از عرف بیرون بروم یا با هر کسی که دلم می خواهد ارتباط برقرار کنم. با ...
سرگذشت تلخ دختر 20 ساله ای که به تله پسران هوسران افتاد
معتقد بودم او به خاطر آن که نظامی است مدام دوست دارد دستور بدهد و دیگران دستورهای او را اجرا کنند. به همین خاطر در برابر پدرم موضع می گرفتم و دوست داشتم با لباس های خارج از عرف بیرون بروم یا با هر کسی که دلم می خواهد ارتباط برقرار کنم! با وجود این، جرئت چنین کارهایی را نداشتم تا این که وقتی در دبیرستان تحصیل می کردم ناگهان پدرم دچار بیماری عصبی و فلج اندام شد به طوری که دیگر پاهایش توان راه رفتن ...
فکرش هم نمی کردم این طوری شوهرم مچم رو بگیرد/ مهدی عاشقانه دوستم داشت اما به او خیانت کردم و...+جزییات
قاضی دادگاه خانواده گفت: چند سال قبل با مهدی ازدواج کردم او مرد پرتلاشی بود و برای خوشبختی من بسیار فعالیت می کرد، تولد مینا نیز انگیزه ما را در زندگی بیشتر کرد. وی ادامه داد: همه چیز خوب پیش می رفت تا این که همسرم شاگرد مجردی را برای فروشگاه استخدام کرد. او جوانی 30ساله و خوش چهره بود و در مدت کوتاهی توانست اعتماد همسرم را به خود جلب کند به طوری که گاهی به همراه مهدی به منزل می آمد ...
استادمحوری خلاقیت و آزادی عمل دانشجویان را می گیرد / ضرورت آموزش شیوه های نوین تدریس به اساتید توسط ...
.... در مدت کوتاهی ویزایم صادر شد و من وارد هلند شدم و از آنجا که تازه ازدواج کرده بودم، خود دانشگاه کارهای گرفتن ویزای همسرم را نیز انجام داد و پنج ماه بعد همسرم نیز به من ملحق شد. پوزیشن دکتری من همراه با بورسیه کامل بود و نه تنها دانشجوی دکتری بودم بلکه کارمند رسمی دانشگاه نیز محسوب می شدم . بعد از مهاجرت، در یک هتل نزدیک به دانشگاه مستقر شدم. 2 ماه فرصت داشتم که برای خودم خانه ...
اعتراف هولناک یک قاتل؛ متوجه نبودم که چند ضربه و به چه کسی چاقو می زنم!
سایت جنایی نوشت: اوایل اسفند سال گذشته درگیری خیابانی 3 مرد جوان در محله جوادیه به مرکز فوریت های پلیسی 110 گزارش و بعد از حضور پلیس در محل مشخص شد مردی با 14 ضربه چاقو کشته شده و دو مهاجم فرار کرده اند. بنابر گفته شاهد حادثه، مقتول صافکار بود و با عاملان این ماجرا [...]
عجیب ترین آدم ربایی های این روزها
خصوص شیشه شیر و شیر خشکی که در کوله اش بود، گفت: من نذر کرده بودم که این وسایل را به یک مادر بدهم تا شاید یک روزی خدا به من لطف کند و مادر شوم. وی ادامه داد:13 سال قبل ازدواج کردم اما مدتی بعد متوجه شدم که نمی توانم بچه دار شوم. در این سال ها، تحت درمان قرار داشتم اما نتوانستم بچه دار شوم. وی ادامه داد: چند وقت قبل نذر کردم که وسیله ای برای نوزادان تهیه کنم و به بچه های تازه ...
ربودن نوزاد در یکی از بیمارستان های پایتخت + جزئیات
یک مادر بدهم تا شاید یک روزی خدا به من لطف کند و مادر شوم. وی ادامه داد:13 سال قبل ازدواج کردم اما مدتی بعد متوجه شدم که نمی توانم بچه دار شوم. در این سال ها، تحت درمان قرار داشتم اما نتوانستم بچه دار شوم. وی ادامه داد: چند وقت قبل نذر کردم که وسیله ای برای نوزادان تهیه کنم و به بچه های تازه متولد شده برسانم به این امید که خودم روزی مادر شوم. به همین دلیل روز حادثه سوار بر ...
علی اوسیوند: برای فخرفروشی بازیگر نشدم
.... مجله های سینمایی آن دوران را می خواندم و با اینکه کار می کردم به خاطر علاقه زیادی که به سینما و فیلم داشتم بعد از کار به سینما می رفتم. بازیگری یعنی رها بودن و معتقدم یکی از مبانی اصلی بازیگری باورپذیری و صداقت استبازیگر اخراجی ها ادامه داد: به خاطر دارم در آن زمان کیانوش عیاری از اهواز به مسجدسلیمان می آمد و فیلم های 16 میلی متری و 8 میلی متری نمایش می داد. اوسیوند با ...
جملاتی که نباید به دختران مجرد بگویید
شرایط را قبل از ازدواج داشتم و یا همسرم ایده آل های مورد نظرم را نداشت و یا با خانواده او مشکل داشتم. این گونه سخنان فقط رابطه شما را تیره و تار می سازند . قرار نیست شما به دوستتان درس زندگی بدهید و در مقام یک روانشناس با او صحبت کنید، او معیارها و ایده آل های خودش را دارد . سخن آخر: افراد متاهل همواره باید مراقب محبت های خود درباره ی روند ازدواج با مجرد ها باشند و هرگاه حرفی یا نکته ای به ذهنشان رسید، کمی صبر کنند و درباره ی تفکری که پشت سر آن موضوع است دقت کنند. ...
رابطه نامشروع با زن متاهل زندگیم را ویران کرد/ چراغ سبز نازیلا من را به منجلاب کشاند و..+جزئیات
چنین برایم تشریح کرد: از 4سال و 4ماه قبل خانواده ام مرا طرد کردند. همیشه خجالتی بودم تا اینکه اتفاقی با زنی شوهردار آشنا شدم و همان شد که در خانه اش معتاد شدم وقتی خانواده ام فهمیدند معتاد شده ام خیلی سعی کردند مرا از این منجلاب بیرون بکشند؛ اما شیشه و کراک روح و بدنم را وابسته خود کرده بود و اراده ای برای ترک نداشتم. در این مدت 2 بار به خاطر سرقت دستگیر شده ام و سابقه کیفری هم دارم. ...