سایر منابع:
سایر خبرها
اجرای نوروزی ماریو تقدسی در شیراز برگزار می شود
اپرای مهم جهان بود و همچنین از کنسرواتوار WIEN نیز فارغ التحصیل شد. ماریو تقدسی پس از اتریش به آلمان رفت و تا به امروز در این کشور زندگی و فعالیت دارد، وی تاکنون در کشورهای مختلف دنیا از جمله انگلستان، ژاپن، بلژیک، آلمان، اتریش، فرانسه، اسپانیا و ایران به برگزاری کنسرت پرداخته است. در ادامه می توانید عکسهایی از پشت صحنه حضور ماریو تقدسی در برنامه خوشا شیراز و همچنین تقدیم پیانو به این هنرمند توسط پیانو باربد را مشاهده نمایید. (برای بزرگنمایی تصاویر، بروی هر یک از عکسها کلیک کنید) منبع: موسیقی ایرانیان Musiceiranian. ...
خودروهای تاریخ ساز! (+عکس)
افتخارات زیادی را در میادین مختلف کسب کرده است. بویژه در سال های 70 و 71 میلادی که تک ستاره مسابقات 24 ساعته لمان فرانسه بود. پورشه پانامرا 2009 تا کنون سدان لوکس کمپانی پورشه و تجربه موفق این کمپانی به عنوان یک لوکس فول سایز محسوب می شود. موتور قدرتمند سوپرشارژ 8 سیلندر و شاسی بزرگ از پانامرا محصولی متفاوت و تحسین برانگیز ساخته است. رنو اسپیس مدل 1984 تا کنون ...
19 ماده ی ارامش بخش
برای خواب خوب بهره ببرند. می توان این پودرها را فقط با آب مخلوط کرد یا در چای سبز بریزید و برای خواب آماده شوید. 12. شیر گرم ممکن است شیر گرم آمینو اسیدها یا موادی که موجب خواب می شود نداشته باشد اما گرمای آن که دربدن شما پخش می شود خاصیت آرامبخشی دارد و نظریه های نیز وجود دارد مبنی بر اینکه گرمای شیر ما را به یاد دوران نوزادی که با شیر گرم تغذیه می شدیم می اندازد. ...
بزرگداشت شهدای طلبه و روحانی استان گیلان در فومن برگزار می شود
.... وی با بیان اینکه نقش روحانیت در پیش قراولان نهضت اسلامی به ویژه در حوزه دفاع مقدس موثر است، خاطرنشان کرد: یادواره مذکور به عنوان اولین یادواره است که باید به نحو احسن برگزار شود. مسئول کمیته امور شهرستان های نخستین کنگره ملی 8 هزار شهید گیلان اظهار کرد: فضاسازی تبلیغاتی سطح شهر فومن باید مورد توجه مسئولان مربوطه قرار گیرد. داداشی با بیان اینکه این یادواره در نیم روز برگزار می شود، افزود: برنامه های جانبی، پخش کلیپ، سرود، سخنرانی، خاطره گویی و ... در برنامه مورد نظر است. پایان پیام/ 167 ...
میلیاردرهای سینمای ایران را در سال 94 بشناسید
پیامبر اعظم (ص) به شمار می آید. ساخت فیلم محمد رسول الله (ص) از سال 86 آغاز و پس از 7 سال تلاش آماده پخش و اکران شد. ایران برگر فیلم کمدی ایران برگر هفتمین ساخته سینمایی مسعود جعفری جوزانی از 20 اسفند ماه سال گذشته به سرگروهی سینما آزادی اکران شد و فروش 5 میلیارد و 410 میلیون تومان را کسب کرد. این فیلم پر بازیگر، یک کمدی شلوغ با گویش لری است. مسعود جعفری جوزانی بعد از 16 سال با ...
هر آنچه درباره ترین های فصل فوتبال اروپا باید بدانید
تاکنون ثبت کرده است. او با 32 میلیون پوند از پالرمو راهی یوونتوس شد و حالا می توان نوید یک بازیکن بزرگ دیگر در خط حمله آرژانتین را داد. فالکائو *بدترین نقل و انتقال سال 1- رادامل فالکائو (از موناکو به چلسی) 2- جکسون مارتینز (از پورتو به اتلتیکومادرید) 3- ممفیس دیپای (از آیندهوون به منچستریونایتد) فالکائو در این فصل هم ناامیدکننده بود ...
6 دلیل اصلی ورشکستگی تلویزیون را بشناسید
.... تلویزیون برای تولید، ضبط، اجرا و خلاصه به ثمر رسیدن آنها هزینه می کند اما عملا به مخاطب خاصی دارند و نه کیفیتشان راضی کننده است. جالب اینجاست که تلویزیون اصرار زیادی دارد که حتما پخش آنها را ادامه دهد. بی خودهای ادامه دار: برنامه ای مثل ورزش و مردم ، شاید سال ها قبل و در نبود برنامه های ورزشی اثرگذار، قابل توجه به نظر می رسید اما الان سال هاست که این برنامه نه موجی ایجاد می کند و ...
هیچ گاه تسلیم نشدیم
ورودی سالن دفتر علی جنتی ثبت شده است، از ناصر میناچی و عباس دوزدوزانی تا محمد حسین صفار هرندی و سید محمد حسینی به تصویر یازدهم این مجموعه و قضاوت تاریخ درباره اینکه چقدر در دوران مدیریت او این تغییر فضا ایجاد شده است فکر می کنم؛ قطعاً در مقایسه با حداقل دو دوره گذشته شاید آدم منصفی نباشد که منکر این تغییر فضا و ایجاد هوای تازه در فضای فرهنگ و هنر کشور باشد. سال 94 سال مهم و تأثیرگذاری در عرصه ...
ضرورت استراتژی مدون برای تحقق اقتصاد مقاومتی
حساب و کتاب صرف ریخت و پاش ها شده و در سال های اخیر بخشی از فساد اداری ناشی از همین امر بوده است. رئیس پارلمان بخش خصوصی کوچک شدن بدنه دولت را یکی دیگر از راهکارهای عملی اقتصاد مقاومتی دانست و گفت: دولت بزرگ سبب بروکراسی زیاد و کاغذ بازی رفت و آمد اداری می شود که همین امر فسادزا است و در عین حال هزینه بیشتری از بودجه کشور برای دولت صرف می شود در حالی که اگر امور به بخش خصوصی واگذار شود هم ...
دُن کیشوت های در حال مبارزه با آسیا ب های بادی
خبرنامه دانشجویان ایران: امروزه جریان دانشجویی بیش از گذشته با آن دست درگریبان است مسئله هدر رفت وقت در دوران جوانی و دانشجویی است که یکی از مهم ترین مصادیق آن به درستی حضور بی هدف و بی نتیجه این قشر در شبکه های اجتماعی است. به گزارش خبرنگار خبرنامه دانشجویان ایران ؛ علی خضریان* در یادداشتی پیرامون نقد عملکرد جنبش دانشجویی در سال 94 نوشت: با پایان یافتن سال 94 و نگاهی به وضعیت دانشگاه ...
دویست و پنجاه سال همزیستی مسالمت آمیز شیعیان و سنیان
مشهد بود. ایشان تصویری به بنده دادند که به دانشجویی به نام آقای اشرفی دادم که آن را چاپ کند. گویا بخشی از آن را در پیام بهارستان چاپ کرده باشد اما متن کامل جوابیه به چاپ نرسید). اکنون نسخه دیگری که در مجموعه شماره 11600 مجلس و کامل و مفصل است در دست بنده است و این گزارش را بر اساس آن نوشتم. ظاهرا از این محمد رفیع طبسی خبر چندانی در دست نیست و شیخ آقابزرگ هم در طبقات اعلام الشیعه (11/579 - 580 ...
عصبانیت محمد خاتمی از یک اردوی مختلط
تفاوت های سیاسی و فرهنگی دولت نهم و دهم با دولتهای پیش از خود، اتفاقا در زمینه دانشگاه نیز ظهور و بروزهای خاص خود را به همراه داشت؛ تفاوت هایی که به مرور و بعد از گذشت تنها چند ماه از آغاز به کار دولت نمایان شد. دگرگونی فضای دانشگاه، تغییر مسیر و سکوت جنجال های به پا شده، کارهای سیاسی صرف، تغییر آهنگین صدای نا متوازن فضای دانشجویی وقت و مواردی از این دست که در ادامه مطلب بدان اشاره ...
مخوف ترین دیوار تاریخ/عکس
آهنین بود. به همین دلیل همواره اضطراب یک قتل عام هسته ای را در دل بسیاری از مردم جهان زنده نگه می داشت. فاجعه ای که ممکن بود سراسر جهان را در بر بگیرد. و سرانجام... دیوار دیر نپایید. پس از گذشت حدود 3 دهه شرایط در دو سوی جهانی که دیوار همچون خط قرمزی آن را به دو نیم کرده بود به گونه ای رقم خورد که پایه های سیاسی اش را سست کرد. سرانجام، در 9 نوامبر 1989، دوباره سایه هایی در شب ظاهر شدند؛ ده ها هزار شهروند عادی آن هم از هر دو سو. آنها رژه نمی رفتند، اما پتک در دست داشتند و سرشار از هیجان و امید بودند. به این ترتیب دیوار شرمساری پس از 28 سال فرو ریخت و به موزه ی تاریخ پیوست. ...
آیا هر دوربین داری عکاس است؟
آفتاب : به گمانم چند سال پیش بود که واژ ه ای به نام "نوستالژی" یا همان "یادمانه" خودمان پا در دنیای محاورات و روزمرگی ها گذاشت و دیگر در هر جایی و توی هر محفلی نمی شد، سخنی از آن نشنید. در مصاحبه های تلویزیونی یکی از سؤال های مشخص مربوط می شد به همین "نوستالژی" که به فرض "نوستالژی دوران کودکی شما چیست؟" یا "زیباترین نوستالژی که در خاطره دارید کدام است؟" و خلاصه هزار سوال و جمله ...
خالق ماینکرفت زندگی خود را پس از فروش این بازی چگونه می گذراند؟
تنها یک عنوان ساخت و ساز نیست و ویژگی های بسیاری برای تعامل میان کاربران در آن در نظر گرفته شده. برای بسیاری، ماینکرفت همانند یک زندگی ثانویه است. کودکان تنها کاربران میانکرفت نیستند، بزرگپسالان، صد ها ساعت از وقت شان را برای ساخت نمونه هایی از سازه های مشهوری چون ساختمان امپایر استیت، ستاره مرگ استار وارز، و برج تاریک سرزمین میانه صرف می کنند. واژه ماینکرفت، بیشتر از انجیل، هری ...
بزرگترین اقدامات هکری در جهان در یک دهه گذشته
روز نو : از جمله مهم ترین حملات سایبری تاثیرگذار در طول ده سال اخیر می توان به موارد ذیل اشاره کرد: 2015: گفته شد که روسیه یک حمله سایبری گسترده را علیه شبکه برق اوکراین سازماندهی کرده بود. این ادعای مقام های امریکایی بود. این حمله سبب قطع برق در بیش از 103 شهرستان و شهر کوچک در اوکراین شده بود. روسیه در آن زمان در درگیری نظامی با اوکراین بر سر کریمه بود. 2015: هکرها ...
وزیر بهداشت شاعران جوان را به عنوان بیماران خاص زیر پوشش خودش قرار دهد!
...> او درباره وضعیت غالب شعر در دهه 90 بیان کرد: شعری که از دهه 80 رواج یافت و ادامه دارد شعری کوتاه، ساده، با طنزی مرموز و عینی است و این نوع شعر، شعر موجه حال حاضر ماست. امیدوارم که فرهنگسراها و سازمان ها و کانون های ادبی روز به روز به واقعیت شعر حال حاضر توجه کنند و بدانند شعر امروز ایران چیزی از شعر جهان کم ندارد. شعر امروز شاعران خوبی را معرفی می کند اکسیر درباره وضعیت ...
حس خوب تماشای هزاردستان از سعدی سینمای ایران
حجت الاسلام شهاب مرادی به مناسبت پخش سریال هزاردستان از شبکه تهران در اینستاگرام خود نوشت: این روزهای #نوروز95 سریال #هزاردستان پس از سالها با کیفیتی نزدیک به اچ دی از شبکه #تهران پخش می شود. برای دومین بار پس از 28 سال بادقت تماشا می کنم؛ #حس_خوب. از ویژگی های این سریال حضور هنرمندان درجه یک تمام این سالها آقایان #عزت_الله_انتظامی #علی_نصیریان #جمشیدمشایخی #داوودرشیدی ...
به بهانه تولد مانوئل نویر؛ وارث خلف سنگربانان افسانه ای فوتبال آلمان
پنالتی هر دویشان را با یک دست مهار می کند، دنیا حالا حساب دیگری روی سوپر مانو باز کرده است. مانوئل نویر در تاریخ 27 مارچ سال 1986 در شهر گلزن کرشن آلمان غربی چشم به جهان گشود. تنها 5 سال داشت که فوتبالش را در آکادمی شالکه شروع کرد. در آغاز فوتبالش دروازه بان نبود و در پست های هجومی بازی می کرد. نویر سال ها در تیم های پایه شالکه دروازه بانی کرد. در آن دوران مانو آرزوی حضور در فینال لیگ ...
ارائه خدمات 24 ساعته بانک شهر در ایام نوروز
فراوان مدیران ارشد شهرداری کلانشهرهایی از جمله تهران، اصفهان و... در تاریخ 19/11/88 مجوز ثبت بانک شهر توسط بانک مرکزی با هماهنگی و تائید شورای عالی پول و اعتبار کشور صادر و در تاریخ 17/12/88 افتتاح گردید. با توجه به اینکه امسال توسط مقام معظم رهبری با عنوان” سال اقتصاد مقاومتی،اقدام و عمل” نام گذاری شده است، بانک شهر چه اهداف و برنامه هایی را مد نظر دارد؟ از جمله اهداف کلان بانک ...
برخی جاها مواد مخدر و سلاح را می شد مثل نان خرید
چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل [...] چون بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! گروه بین الملل مشرق – در قسمت قبل این نوشتار (که ترجمه ای است از سفرنامه ی فهمی هویدی به افغانستان طالبان در سال 1377 شمی با عنوان طالبان، سپاهیان خدا در نبردی اشتباهی! ) ماجرای چگونگی آغاز سفر نویسنده به افغانستان را خواندیم و ایراداتی که به او گرفته می شد تا از این سفر منصرف شود را مرور کردیم. همچنین دیدیم که نویسنده چطور خود را به پاکستان رساند و از آنجا چطور برای وارد شدن به افغانستان به سمت مرز حرکت کرد. ماجرای مواجه با اولین نیروی طالبان و آخرین نیروی طالبان هم ذکر شد. بخش دوم این خاطرات را با هم می خوانیم: حالا ما داخل یک دولت، در دلِ دولت پاکستان هستیم. روی نقشه اگر بخواهی حساب کنی، هنوز از پاکستان بیرون نرفته ایم، و هنوز داخل مرزهای آن هستیم. اما در حقیقت امر، داستان طور دیگری است. این نقطه که حدودا 55 کیلومتر را در بر می گیرد، در اصل تحت سلطه ی حقیقی حکومت پاکستان قرار ندارد. یک جورهایی می توانی بگویی یک منطقه آزاد است. مسئولین این منطقه و اداره کنندگان امورش، شیوخ مشهور قبایل باتان هستند که در دوطرف مرز (یعنی هم در پاکستان و هم در افغانستان) پراکنده اند و حضور دارند. از آنجا که این منطقه، منطقه ی آزاد است، به همین دلیل هرچه در پاکستان ممنوع است، در اینجا مجاز است. از تجارت سلاح گرفته تا تجارت مواد مخدر. از این بگذریم که اینجا، ایستگاه اصلی قاچاق به هر دو کشور است. این اطلاعات برای من تازه نبود، بیست سال پیش هم که در سفرم به افغانستان از اینجا دیدن کردم، مواد مخدر در پیاده رو هم فروخته می شد. سلاح هم –که بخشی از آن در همان منطقه تولید می شد- مثل نان در کنار جاده ها در دسترس بود! از همان جهت که این منطقه منطقه ای آزاد است، در طول سال های گذشته جریان برق را به صورت مجانی از حکومت پاکستان دریافت می کرد، آبش را هم از چاه های همان منطقه به دست می آورد. به دلیل فشار بحران اقتصادی ای که کشور به آن دچار بود، حکومت اسلام آباد تصمیم گرفت برای برقی که به این منطقه می داد، مبلغی را تعیین کند. این چیزی بود که موجب تحریک شیوخ قبائل بر علیه حکومت و اعلام شورش آنها شد. و بستن و حمله به راه های تجاری این منطقه یکی از نشانه های این شورش است و همین، چیزی بود که موجب شد نیروهای حکومتی در پیشاور، دیروز به ما اجازه عبور به طورخان را ندهند. در آن ساعات اولیه صبح، با وجود هیبت و هراس انگیز بودن کوه ها[ی سر به فلک کشیده]، جاده، آباد و آرامش بخش به نظر می رسید. شدت حرکت در آن زیاد بود و کاروان ماشین های پر از کالا، با سرعت کم و احتیاط از لبه های کوه در حرکت بودند. البته می ترسم کلمه پر ، نتواند منظور مرا برساند، چون ماشین های باری ای که من می دیدم در اصل در حکم یک سری تپه و کوه متحرک بودند، از بس که جنس در آن گذاشته بودند و ابعاد ماشین را (طولی و عرضی و ارتفاعی) بزرگ کرده بودند! دلیل مسئله این بود که هر کالای صنعتی و تولیدی ای که افغانستان چند میلیون نفری (که حالا بیش از بیست میلیون نفر جمعیت داشت) لازم داشت از طریق پاکستان وارد می شد، حالا یا خود پاکستان هم از خارج وارد کرده بود یا ساخت پاکستان بود. این مطلب نشانگر میزان سودی بود که اقتصاد پاکستان از ادامه ی به هم ریختگی اوضاع در افغانستان و توقف ماشین تولید (در همه ی زمینه ها) در آن کشور می برد. این مطلب تقریبا می توانست تأییدی باشد بر حرف برخی آدم های خبیث که می گویند سودی که پاکستان از جنگ در افغانستان می برد کمتر از استفاده ای که می خواهد در سایه ی صلح به آن برسد، نیست. این نکته هم از چشم آدم مخفی نمی ماند که وانت هایی که به افغانستان می رفتند جنس های صنعتی یا کنسرو بود، اما ماشین هایی که داشت از افغانستان برمی گشت یا آدم سوار کرده بود یا مواد خام بار زده بودند (یا چوب یا تولیدات کشاورزی، از قبیل انگور و سیب و انار) یا آنکه خالی بودند و آمده بودند تا از نو جنس بار زده و به افغانستان ببرند. *** وقتی چشم مان افتاد به لشگری از مگس ها که در هوا می چرخیدند، و سر و صدا و هیاهوی بلندی به گوشمان رسید، و حجم انبوهی از افراد پیاده را دیدیم، و پلیس لاغری را که داشت با عصایی بلند دختربچه ای را به جلو می راند، و دستفروش هایی که در دو طرف راه هرچه خوردنی و نوشیدنی که ممکن بود می فروختند، و ارزفروش هایی که برای جلب نظر، پشت میزهای چوبی بلندی نشسته بودند، دیگر آن موقع لازم نبود کسی خبرمان کند که حاجت روا شده و به طورخان رسیده ایم، دروازه ی ما برای ورود به امارت اسلامی افغانستان . در بین این چیزها، هیچ کدام برای من جدید به نظر نمی رسید. من خودم اهل کشوری بودم که با این قبیل تصاویر مأنوس بود، از مگس ها گرفته تا سر و صدای مردم و جمعیت عظیم آدم های پیاده، و حتی چوب پلیس و فحش هایش. چیزی که بیش از همه ی اینها در آن صحنه نظرم را جلب کرد، چیز دیگری بود که برای اولین بار در زندگی ام می دیدم: صف طولانی ای از بچه های کوچک به چشم می خورد که از پنجره ی ماشین، شبیه صف مورچه هایی بود که در سکوت روی زمین راه می رفتند و اول صف، که داخل خاک افغانستان بود (پشت پست بازرسی ای که چیزی نبود جز یک سری آهن که راه را قطع کرده بود) دیده نمی شد. آخر صف هم با حرکتی یکنواخت و آرام، جلوی چشم همه به سمت عمق اراضی پاکستان پیش می رفت. هر بچه ای روی دوشش یک تکه آهن گرفته بود. برخی آهن ها بزرگ تر یا بلندتر بودند و آنها را دو بچه، هن هن کنان و عرق ریزان، حمل می کردند. پرسیدم داستان چیست، گفتند این بچه ها برای برخی تاجران اجناس اسقاطی و قراضه کار می کنند. می گفتند این تاجرها توانسته بودند از طریق تجارت با بقایای سلاح های روسی خراب که بی صاحب در تمام افغانستان ریخته شده بود، ثروت های هنگفتی به جیب بزنند. چون جا به جایی صدها تانک و توپ سنگین سخت بود، این تجار تصمیم گرفته بودند آنها را به تکه های کوچک تقسیم کرده و بعد به داخل پاکستان قاچاق کنند و بعد آنها را بفروشند. این تکه ها در پاکستان ذوب، و برای مصارف دیگر به کار گرفته می شد. تعجبم وقتی بیشتر شد که فهمیدم این صف ها، از اوایل دهه ی نود میلادی به صورت منظم و مستمر ادامه دارد، چون حجم عظیمی از سلاح های شوروی خراب شده در خاک افغانستان وجود دارد. ممکن نبود به ذهن کسی خطور کند که آخر کار سلاح های شوروی که برای به زانو درآوردن و سرکوب افغان ها به آن کشور فرستاده شده بود به اینجا بکشد، هر چند این سرنوشت، بعد از سرنوشتی که خود اتحاد شوروی به آن دچار شد و ممکن نبود به ذهن بشری خطور کند، دیگر چندان عجیب به نظر نمی رسید. با نیشگون همراهم به خودم آمدم، تذکر داد نیامده ایم اینجا که بمانیم، آمده ایم که از اینجا رد شویم و داخل افغانستان برویم. حرفش را پذیرفتم. جلو راه افتاد و رفتیم به ساختمانی که در آن چند پلیس پاکستانی با هیکل های قشنگ و قامت های بلندشان نشسته بودند. کاری که باید می کردیم را انجام دادیم و بعد از پله پایین رفتیم و وارد اتاق دیگری شدیم. در آن اتاق خلایقی را دیدم که انگار ریش را با ترازو به مساوات بینشان تقسیم کرده بودند، و از چهره شان سرسختی و تندی پیدا بود. نمی توانستم در بینشان رئیس را از مرئوس تشخیص دهم، کما اینکه نمی توانستم کارمند را از ارباب رجوع تشخیص دهم. همراهم که متوجه حیرتم شده بود در گوشم گفت: اینها جماعت طالبان اند! آمدن از یک طبقه به طبقه ی دیگر، شبیه رفتن از عصری و زمانی به عصر و زمان دیگری بود. سریعا به کسانی که نشسته بودند سلام کرد، با تعجب نظرشان به سمتم جلب شد. خطوط چهره شان وقتی گذرنامه ام را دیدند و فهمیدند عرب و مسلمانم باز شد. سریعا آمدند به سمتم و با خوشحالی آشکاری شروع کردند به خوشامدگویی و دست دادن، انگار دوستانی باشیم که بعد از مدت ها دوری باز همدیگر را ببینیم. ناگهان با جوان های طالبان رو در رو شده بودم و این، باعث شوک و حیرتم شده بود، جوان هایی که از وقتی در افق افغانستان ظاهر شدند همه ی دنیا را به خود مشغول و مردم را حیران کرده اند. البته تعجب و شوکم خیلی طولانی شد، چون بعد از آنکه گذرنامه ی مرا مهر کردند یکی شان گذرنامه را به دستم داد و به فارسی گفت: خداحافظ حالا باید سریع می رفتیم سوار ماشین مان می شدیم تا به کابل برویم. انسان کلی عذاب می کشد تا به کابل برسد. وقتی هم به آنجا می رسد، شوکه می شود. و خیلی خوش شانس خواهد بود اگر بعد از مدتی ماندن در آنجا افسردگی نگیرد! به دلیل اینکه فرودگاه کابل تعطیل، و در تیررس سلاح های احمد شاه مسعود –فرمانده مخالف طالبان که در پایگاهی در 25 کیلومتری پایتخت مستقر است- قرار دارد، کسانی که می خواهند به کابل بیایند راهی ندارند جز آنکه از ماشین و راه های زمینی استفاده کنند. مشکل اینجاست که ماشین در دسترس است ولی آنچه راه خوانده می شود، اصلا اینطور نیست! اینکه یک راهی روی نقشه ترسیم شده باشد، لزوما به این معنی نیست که الان در عالم واقع هم بر روی زمین وجود داشته باشد! بله، در افغانستان، راه هایی قبل از سالهای جنگ داخلی وجود داشت، اما به طول انجامیدن 20 ساله ی جنگ موجب شد که دو طرف درگیر یعنی هم کمونیست ها و هم مجاهدین [1]، راه ها را اهدافی نظامی در نظر بگیرند که می شد با نابود کردن آنها جلوی حرکت دشمن را گرفت یا محاصره اش کرد. هیچ کدام از طرف های درگیری هم در انجام این کار کوتاهی نکردند! من گواهی می دهم که در این مأموریتشان پیروزی بزرگی به دست آوردند، شاید اصلا این نابود کردن راه های مواصلاتی، بزرگترین پیروزی طرف های درگیر بوده باشد! ضمنا به این دلیل که جریان بمباران و موشک باران و خمپاره باران، راه ها را چند قرنی به عقب برگردانده بود، شاید بتوانم بگویم راه های مواصلاتی افغانستان به دوره ماقبل عصر نقل و انتقال برگشته است! راه ها حالا تبدیل شده است به مجموعه ای از حفره های عمیق که بین هر دو حفره، یک حفره ی سوم وجود دارد! مسئله به همین جا ختم نمی شود، چرا که قسمت هایی از راه ها که از سر تصادف از آسیب خمپاره باران جسته، باران ها و سیل ها به سروقتش آمده و این هم همراه شده با اهمال و عدم صیانت از راه ها، از همین رو آنجا ها هم خود به خود و در سکوت، به سریال حفره های خمپاره باران ها پیوسته است! با توجه به مجموعه این دلایل، حالا راه ها هیچ نقشی ندارند جز آنکه به ماشین ها نشان دهند که در صحراهای وسیع افغانستان باید به کدام سمت برانند. در این وضعیت، عاقل کسی است که به جای حرکت بر روی این جاده، از کنارش حرکت کند و حرکت بر روی کوه و تپه ها را بر حرکت بر روی این جاده ترجیح دهد. بدشانس کسی که باور کند که این جاده است و از روی آن حرکت کند یا اینکه در برخی اوقات مجبور بشود از روی آن حرکت کند. البته در هر حال، هر دویشان قربانی این وضعیت اند. چون سفری که قاعدتا باید دو ساعت یا سه ساعت طول بکشد، حالا هشت یا حتی نُه ساعت به طول می انجامد. چون ماشین ها در این مسیر با سرعت متوسط بیست کیلومتر یا حتی احیانا ده یا حتی پنج کیلومتر در ساعت می رانند. حالا اگر این ماشین، یک وانت یا کامیون حامل اجناس باشد که دیگر باید با نهایت آهستگی و احتیاط و لاک پشتی حرکت کند! روی همین حساب، رسیدن از یک شهر به شهر دیگر، با مسافتی که بینشان هست سنجیده نمی شود [مثلا گفته نمی شود بین این شهر تا آن شهر 50 کیلومتر فاصله است] بلکه با ساعت هایی که مسافر باید بین این دو شهر در راه باشد سنجیده می شود. [مثلا گفته می شود از این شهر تا آن شهر 5 ساعت راه است!] مثلا فاصله بین طورخان (در مرز با پاکستان) تا کابل 300 کیلومتر است و در شرایط عادی، می تواند حداکثر طی سه ساعت طی شود، ولی در آن اوضاع که ما می خواستیم مسیر را طی کنیم، 12 ساعت طول کشید! و مجبور شدیم در بین راه، شب را در جلال آباد توقف کنیم و فردا صبحش باز به مسیرمان ادامه دهیم. عذاب راه فقط در سختی هایش و ساعت های طولانی که آدم باید در جاده باشد خلاصه نمی شود، بلکه خستگی و کوفتگی ای که آدم (از کثرت بالا و پایین رفتن ماشین و گیر کردنش و تکان های شدیدش در طول مسیر) به آن دچار می شود هم هست. مسئله ای که باعث می شود آدم وقتی به مقصد مورد نظرش می رسد بیشتر شبیه جسدی بی جان باشد! ممکن نیست بتوانی سختی راه و رنج هایش را بفهمی مگر اینکه اوضاع جغرافیایی افغانستان را بشناسی. شمال افغانستان منطقه ای دشتی است که عبارت است از دامنه ی کوه های پامیر و هندوکش. در جنوب غربی افغانستان هم منطقه ای دشتی که البته رود هلمند که از کوه های هندوکش جاری است به آن نفوذ می کند. اما وسط این دو، منطقه ای پر از بلندی هاست که دوسوم وسعت کشور را در بر می گیرد و امتداد بلندی های پامیر محسوب می شود که جغرافی دانان، آن را سقف دنیا نامیده اند و کوه های مشهور هیمالیا از آن منشعب می شود. شاخصه ی اساسی آن هم کوه های سر به فلک کشیده ی هندوکش است و شاخه های آن. ممکن نیست کسی بتواند این کوه ها را تخیل و تصور کند مگر وقتی که خودش با چشم آنها را ببیند و شدت هیبت و سرسختی ای که دارد را درک کند، کوه هایی که در برخی موارد ارتفاعشان به 7620 متر می رسد! تقدیرمان این بود که همین منطقه ی مرکزی کشور محل مورد نظر ما و هدف اولمان باشد. پایتخت کشور و مقر حکومت، کابل، در قلب همین منطقه واقع شده است، اگرچه قندهار (محل استقرار رهبر طالبان که به او امیرالمومنین می گویند) در ارتفاعات جنوبی واقع شده است. چیزی که در راه مابین پیشاور و طورخان دیده بودیم را باز در مسیرمان در فاصله ی طورخان و جلال آباد و حتی کابل مشاهده کردیم. ماشین های باری پُر و ماشین های سواری [اتوبوس یا مینی بوس های] رنگارنگ با پرچم های سیاهشان که خیال می کردند با آنها چشم زخم را از خود دور می کند، در برخی موارد هم راننده، یک میمون کوچک (که به آن نسناس میگویند) بالای ماشینش بسته است، شاید معتقد است خوش شانسی می آورد. البته تصویری که در این موضوع در افغانستان دیدیم از سه جهت با تصویری که در پاکستان دیدیم فرق دارد: جهت اول اوضاع بسیار وحشتناک و بد جاده هاست که به آن اشاره کردیم. دوم اینکه جاده های افغانستان هنوز در بین صحنه های نبرد قرار دارد و تانک ها و توپ های سوخته، بالای صخره ها و شن ها دیده می شوند و اتاقک ماشین ها در جای جای مسیر افتاده است. البته ساکنین و مسافران هم با این مسئله سازگاری پیدا کرده اند و مثلا اتاقک ماشین ها تبدیل شده به سایه بان هایی که در پناه آن در سایه بنشینند و گاهی هم این اتاقک ها تبدیل شده به مغازه های کوچکی که به ساکنین چادرها[ی آوارگان] جنس می فروشد. در مورد بقایای تانک ها و توپ ها هم بچه ها را می دیدم که رویش می پرند یا پشتش مخفی می شوند، آن هم در بین گله های بز و گوسفند که آنها هم در حرکت و پریدن روی این وسایل با بچه ها همراهی می کنند! سومین تفاوت بین مسیر در افغانستان و پاکستان هم خود را در شکل محل های استقرار آوارگان نشان می دهد. در طول سال های جنگ اوضاع شهرهای اصلی افغانستان به کلی بهم ریخت و برخی از ساکنین آنها ترجیح دادند برای پناه جویی به جنوب کشور بروند و سازمان های بین المللی در آغاز برای سرپناه یافتن آنها چادرهایی برپا کردند که در ادامه تبدیل شدند به خانه های فقیرانه ی آنها که بیشتر شبیه جعبه های گلی چیده شده کنار هم به نظر می رسند. این خانه ها بعد از آنکه ساکنینش به دیار خود برگشتند همچنان باقی ماند و تا الان هم برجاست و شاهدی است از آن دوره. تا وقتی به ورودی کابل نرسیده بودیم برخوردی با نیروهای طالبان نداشتیم. آنها، پنج تایشان برای استراحت کنار جاده نشسته بودند و چای سبز می نوشیدند و پشتشان یک وانت دوکابینه بود که پشتش مسلسل سبک کارگذاشته بودند. چون ماشین گرد و خاک گرفته بود و به جای اینکه پلاک داشته باشد، سلاح داشت، راننده سریعا فهمید که ماشین، ماشین حکومت است، فلذا به محض دیدنش ضبط ماشین را خاموش کرد و نوار کاست را به آرامی در جیبش گذاشت. آن موقع داشتیم به آوازهای زیبایی از یکی از مشهورترین خوانندگان زن افغان به نام نغمه گوش می کردیم که بعد از وارد شدن طالبان به کابل و ممنوع شدن آواز و موسیقی توسط آنان به پاکستان رفته بود. برایم تعریف کردند که صدای شیرین او و خواننده ی محبوب پشتون عبدالله مقری با نوار کاست هنوز در همه ی خانه ها پخش می شود، نوارهای کاست این دو هم در حجم عظیم از پاکستان به افغانستان قاچاق می شود. آواز نغمه که گوش می کردیم می گفت: آقای ملای من، به دادم برس. معشوقم تب کرده و منتظر دعایی است که تو برایش بنویسی، شاید جان را به تنش برگرداند! صحنه خالی از پارادوکس هم نبود، نغمه داشت با آواز مخاطب خودش ملا را صدا می کرد، و کمی بعد چند نفر از ملاهای طالبان در جاده پیدا شدند! [در زبان افغان ها، به نیروهای طالبان ملا هم گفته می شود.] ادامه دارد ... پی نوشت ها: 1- مجاهدین ، به نیروهای اسلام گرایی گفته می شد که با گرایش های سیاسی و بینشی مختلف، در دوران حکومت کمونیستی و حضور شبه اشغالگرانه ی ارتش سرخ شوروی در خاک افغانستان (از اواخر دهه ی 50 شمسی)، به عنوان جهاد ، شروع به جنگ با آنان کردند. در بین این نیروها، هم نیروهای دارای گرایش های بازترسیاسی دیده می شد و هم نیروهای اسلام گرای سنتی و هم برخی نیروهای سلفی. مجاهدین از احزاب و گروه های مختلفی تشکیل شده بود که پس از پیروزی بر کمونیست ها و اخراج شوروی از افغانستان در سال 92 نتوانستند بین خود به توافق برسند و جنگ داخلی بین خود آنان آغاز شد که در نهایت موجب به وجود آمدن حرکت طالبان و شکست همه ی مجاهدین از این حرکت تازه تأسیس گردید. از سران مجاهدین می توان به احمد شاه مسعود، برهان الدین ربانی، گلبدین حکمتیار، عبدرب الرسول سیاف و شهید عبدالعلی مزاری نام برد. قسمت های قبل: مقدمه قسمت 1 Let’s block ads! (Why?) منبع: مشرق کد مطلب : سایر اخبار ...
چهره گرام / ستاره خنداونه
مریم طهماسبی: رامبد همیشه جوان است اما خیلی جوان تر از این حرف ها بود وقتی نام فرید صباحی و جد بزرگ را بر سر زبان ها انداخت. خانه سبز یکی از ماندگارترین سریال های تلویزیون بود که هنوز با گذشت بیست سال از تولید و پخش آن، دیالوگ هایش همچنان در یادها هست و شخصیت هایش یکی از یکی محبوب ترند و اغراق نیست اگر بگوییم این ماندگاری را در کنار فیلم نامه و کارگردانی، وامدار بازیگران دوست داشتنی اش از جمله ...
استیو جابز؛ آقای خاص دنیای تکنولوژی
استیو پاول جابز (Steve Paul Jobs) در 24 فوریه ی سال 1955 میلادی (6 اسفندماه 1333) در شهر سانفرانسیسکو در ایالت کالیفرنیا متولد شد. دوران جوانی استیو به همراه ناپدری و نامادری اش (پاول و کلارا جابز) در جنوب Bay Area و شهرستان Santa Clara زندگی می کرد. این منطقه، اوایل دهه ی 1950 میلادی به دلیل وجود شرکت های فعال در حوزه ی فناوری، به دره ی سیلیکون (Silicon Valley) معروف شد ...
زندگی شخصی خواننده محبوب پاپ/عکس
خانواده های خودشان ذائقه تعیین کرده، موسیقی معرفی کنند. البته شاید سلیقه شهداد به خاطر اینکه از ابتدا در یک خانواده اهل موسیقی بزرگ شده و دور و برش پر از ساز و نت بوده، کمی حرفه ای تر از هم سن و سال هایش باشد. اما با تمام اینها، خیلی وقت ها سعی کرده ام تا نظر او را نیز به نوعی بدانم و به سلیقه اش دقت کنم. سعید شهروز و پسرش سعید شهروز و پسرش **شهداد ساز می نوازد؟ ...
خاطره ای تلخ تر از رحلت امام(ره)/ سال اول جنگ نابرابرترین سال های نبرد بود/ ما نه بر سر خاک بلکه به خاطر ...
...> مجالی دیگر فراهم شد تا هم سخن با یکی از آزادگان دوران پر افتخار دفاع مقدس شویم. از همان نوجوان های دهه ی پنجاه که گذشت ایام و روح ملکوتی امام خمینی (ره) آنها را خیلی زود به جرگه ی مردان فهمیده رساند و طلایه دار عرصه ی ایثار و مجاهدت نمود. اصغر نعلبندی پور یکی از همان رزمندگانی که با اراده ای پولادین 9 سال در اردوگاه های عراق مبلغ فرهنگ ناب اسلامی ایران در دل دشمن شد. آناج ...
وجدانتان را میان خود و دیگران میزان قرار دهید: نصایح خاص حضرت آیت الله سیستانی به جوانان
خویش برشمارید، بلکه باید بکوشید تا یقین و ارزش این باور در شما چندان فزونی یابد که گویا همیشه پیش روی او ایستاده اید و او با نگاه نافذ و تیزبین خود شما را نظاره می کند؛ که گفته اند: چون صبح شود، شبروان را بستایند . چنانچه آدمی در دوره ای از سال های جوانی، ضعفی در دین خود احساس کند؛ و به عنوان مثال، انجام واجبات را دشوار بشمارد یا به لذت های دنیوی گرایش داشته باشد، اما هرگز نباید ارتباط خود ...
آبان 94 / تلگرام مسدود نشد
مردم دیدند که اینترنت ضعیف و قطع نشد و شبکه ها فعال بودند. همین نشان داد که دولت به صورت خاص به این موضوع توجه داشته و نشست های آبان ماه تا چه اندازه مهم بوده است. آغاز پخش سریال 85 قسمتی و 20 میلیارد تومانی معمای شاه نیز که به 37 سال سلطنت محمدرضا شاه پهلوی ( 1357- 1320) به اضافه سه سال قبل از سلطنت و دوران رضا شاه و دو سال پس از سقوط تا هنگام مرگ در آوارگی و بیماری می پردازد نیز به ...
تا زمانی که صدایم درآید، گزارش می کنم/ بدون فوتبال می میرم
خوانم و می دانم فرهنگ ما نیاز به بازنگری هایی کلی در مقوله های اجتماعی، ادب و زیستی دارد زیرا مطمئنم که فرهنگ غنی کشور ما می تواند این بحران خشونت و ضدفرهنگ را از تن خود بزداید. در دهه 70 داستانی هفت جلدی چاپ شد از مارسل پروست با عنوان در جستجوی زمان از دست رفته که در سال های اخیر همه با هم یک جا منتشر شده اند. قبلا هر یکی دو سال یکی از آنها را خوانده بودم اما اینک این مجموعه هفت جلدی را دوباره ...
گفت و گو با رشیدپور درباره تمام جنجالهایش
به گزارش صبحانه ، اعتماد نوشت: خودش یک نقض غرض است؛ کسی که اگر تلویزیون نبود و فضای کمی بازتر سال های پیش از 88 در صدا و سیما، می توانست یک مهندس موفق شود که زندگی خصوصی آرامی دارد و مبل به هیجانش را با سفرهای خارجی زیاد، دیدن جاهای عجیب و غریب، پریدن با چتر، بانجی جامپینگ و خلبانی و... درمان می کند اما چند وقت پیش از آنکه تصمیم بگیرد مهندس شود. مغلوب شهرام جزایری نشدم فصل ...
یادداشت: پنج آرزو برایِ یورو 2016
توانند خوب و بد را از هم تمیز بدهند. فرانسوی ها در آستانه یِ یورو 2016 یک بار دیگر با رسواییِ کریم بنزما و داستانِ اخاذی اش از متیو والبوئنا از تیمِ ملی و بازیکنانشان زده شدند. بزرگترین ستاره یِ فرانسه احتمالا به همین دلیل یورو را از دست خواهد داد. به قولِ دنیل ریولو، نویسنده یِ فرانسوی: مردم سرگردانند. مردم عاشقِ فوتبال هستند اما عشقی به بازیکنانشان ندارند. حالا وظیفه یِ این نسل از فوتبال ...