سرنوشت تلخ پسر گورستان خواب
سایر منابع:
سایر خبرها
مردان متاهل گزینه های مورد علاقه ام برای رابطه بودند...
همین ها زندگی و بچگی من را خراب کرد. *درباره زندگی ات بگو. مشکل از رابطه پدر و مادرت بود؟ من 6 ساله بودم که یک بار درگیری شدیدی بین پدر و مادرم شد و مادرم از خانه بیرون رفت. پدرم تا صبح تریاک کشید، مادرم دیگر به خانه نیامد، سه ماه بعد متوجه شدیم که مادرم با مردی رابطه دارد که آن مرد متاهل هست. مادرم می خواست طلاق بگیرد اما پدرم گفت طلاق نمی دهد. بعد مادرم آشتی کرد و برگشت اما ...
عمرا اگه می دونستید این بازیگر معروف داماد شاه قاجار است ؟!
سهیلا در آمریکا به دلایل مشکلات خانوادگی از داریوش طلاق گرفته و با دو پسرش همانجا ماندگار میشوند و داریوش تک و تنها به ایران برمیگردد. او بعد از انقلاب به فعالیت خودش ادامه داد و دهها کتاب راجع به تاریخ هنر و نمایش ایران و نمایش نامه نوشت. داریوش اسدزاده اینبار در76 سالگی برای سومین بار ازدواج کرد. نام سومین همسر او طاهره خاتون میرزایی است. طاهره زندگی عاشقانه ای را کنار داریوش سپری کرد و ...
خانواده 7 نفره در مراسم هنرمندان سرقت میکردند
همان بچگی با سرقت آشنا شدم. او ادامه داد: زمانی هم که بزرگ شدم با بهزاد، سارق خانه ها ازدواج کردم و با همدستی هم سرقت ها را انجام می دادیم. اما بعد از مدتی تصمیم گرفتیم از شگردی دیگر استفاده کنیم. سرقت خانه ریسک داشت و هر لحظه ممکن بود صاحبخانه سر برسد یا دستگیر شویم، اما جیب بری احتمال دستگیرشدنش خیلی کم است چرا که کسی اصلاً متوجه نمی شد کی از او سرقت شده چه برسد به اینکه چهره سارق را ...
متهم: سرقت موتور های لوکس را در فضای مجازی آموزش دیدم
.... به خاطر سرقت های سریالی ام از سوی پلیس شناسایی شده بودم، اما فراری بودم و پلیس هم مرا ممنوع الخروج کرده بود. شما که وضع مالی خوبی داشتید، چرا سرقت می کردی؟ در رفت و آمد با دوستان ناباب معتاد به مواد مخدر شدم. واقعیتش من توان نه گفتن را نداشتم و همین موضوع باعث شد در جمع دوستان برای اینکه کم نیاورم، مواد مصرف کنم. اول سیگار تعارف کردند و کشیدم و کم کم به مواد رسید و وقتی به ...
فرجام ازدواج بعد از جدال با مرگ
از بیمارستان ترخیص کرده و بدون اطلاع من به منزل خودشان برده بودند. به همین دلیل مجبور شدم با ازدواج آن ها موافقت کنم ولی هنوز 6ماه بیشتر از ازدواجشان نگذشته بود که آرزو متوجه اشتباه خود شد چرا که فهمید پسری که به خاطر او دست به خودکشی زده است با زنان و دختران دیگری هم ارتباط دارد و مدام به او خیانت می کند. خلاصه از آن چه می ترسیدم دوباره بر سرم آمد و این بار دخترم درپی عشق خیابانی به دام ...
شکایت منشی از مدیر شرکت به اتهام شکنجه و آزار شیطانی / در تهران رخ داد
.... اما هراس آن شب همیشه همراهم بود و می ترسیدم که نکند مدیر شرکت بازهم به سراغم بیاید. دختر جوان گفت: ترس و وحشتم، بعد از سه سال به واقعیت تبدیل شد و شاهین دوباره با من تماس گرفت. او به من گفت که در این سال ها دچار عذاب وجدان شده و می خواهد جبران کند و قصد ازدواج با مرا دارد. با حرف هایش مرا فریب داد و به شرکتش دعوت کرد. من هم خوش خیال، راهی شرکت شدم اما او سه روز مرا در شرکتش حبس کرد و ...
از بیماری شوهرم سوء استفاده کردم و به منزل دوست پسرم رفتم...
وسیله بی مصرف که چند روز از آن استفاده کرده بود و حالا که دلش را زده بودم مرا در شلوغی خیابان رها کرده بود. من عاشق او شده بودم و به خاطر این عشق از شهر خودم راهی تهران شدم همسر بیمارم را فریب دادم و مثل یک همسر چندین روز در کنار ندیم بودم و او مرا درست مثل یک وسیله مصرفی دور انداخته بود. سرخورده و شرمنده به شهرم بازگشتم و درست زمانی که تصمیم گرفتم گذشته را جبران کنم و با پنهان ...
آزار شیطانی دختر 10ساله تهرانی توسط ناپدری بی رحم !
زدند و گفتند بیا جنازه شوهرت را تحویل بگیر. شوهرم خودکشی کرده بود. چند روز پس از خودکشی مصطفی پیام های گوشی ام را چک کردم و متوجه شدم شوهرم قبل از خودکشی برایم پیام فرستاده و نوشته است: نسترن جان، هر روز و شبی که میام خونه و دستم خالی هست پیش تو و دخترمون خجالت می کشم، من مرد این شرایط نیستم حلالم کن... نسترن ادامه داد: پس از مرگ مصطفی، مدیر هتل من را استخدام کرد و چند سال بعد با یکی از ...
سرگذشت غم انگیز زن جوان بعد از ازدواج دوم شوهر
از روزی که همسرم با زن دیگری ازدواج کرد زندگی من هم به جهنمی تبدیل شد و بالاخره از او طلاق گرفتم تا دو دخترم را زیر بال و پرم بگیرم اما سال ها بعد از این ماجرا روزی به خانه بازگشتم و با نامه ای اشک آلود روبه رو شدم که ... به گزارش روزنامه خراسان، زن 55 ساله که نگران و هراسان به مرکز انتظامی آمده بود تا چاره ای برای زندگی آشفته اش بیابد درباره سرگذشت تلخ خود به مشاور و مددکار اجتماعی ...
مداح باید خودسازی داشته باشد تا بتواند مردم را جذب کند
این محل تشییع می شد شاید در این خیابان قریب به 120 شهید وجود داشته باشد. در آن زمان وقتی امام راحل از دنیا رفتند ما در مسجد امام علی نقی بودیم. شرکت کنندگان همه سرشانه های خودشان را گل زده بودند و پدرم روضه خوانی می کرد من نیز همراه ابوی در همه مراسم ها شرکت می کردم. یا پدرم دوستی به نام تیمسار دادبین داشت یک سال بعد از رحلت امام، پدرم به دعوت دوستش عازم سنندج شد و مرا نیز به همراه خود برد. به یاد ...
بازیگری فقط عشق است
، دنبالم می گشتند. فاصله خانه تا میدان هم خیلی زیاد بود. ساعت 9 شب بود که دیدم یکی مرا از پشت سر گرفت. پدر و مادرم بودند. با نگرانی دنبالم گشته بودند. یک کتک مفصل هم خوردم(می خندد). یعنی می خواهم بگویم از کلاس اول ابتدایی عاشق سینما و بازیگری بودم. گویا در سال های اخیر در حوزه فعالیت های اجتماعی و کارهای خیریه هم خیلی فعال هستید. پیش آمده که من سال تحویل را کنار خانواده نبوده ام و ...
وصیتنامه تصویری حاج قاسم سلیمانی با صدای فرزندان ایشان + فیلم
جهنّم حق است، سؤال و جواب حق است، معاد، عدل، امامت، نبوت حق است. خدایا! تو را سپاس می گویم به خاطر نعمتهایت. خداوندا! تو را سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه ظهور و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته ترین اولیائت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت خمینی کبیر را درک کنم و سرباز رکاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول ...
روایت همسر "شهید اسدللهی" از اولویت های او
جواب مثبت را به آن ها دادیم، یک هفته طول کشید. بعد از یک ماه صیغه محرمیت، عقد دائم ما خوانده شد و پس از اینکه سه ماه عقد بودیم عروسی کردیم. 30 آذر، شب یلدا محرم شدیم و اردیبهشت هم عروسی کردیم و زندگی مشترک ما آغاز شد. حمید آقا اولین خواستگار من به صورت رسمی بود و چون خواهر بزرگ تر داشتم مادرم موافقت نمی کرد که من قبل از خواهرم ازدواج کنم و همین باعث شد من خیلی درگیر ازدواج نباشم که ...
روزگاری شهید شدند که هنوز نام مدافعان حرم برسرزبان ها نبود
خاطر خودش. خیلی عاشق رفتن بود و از آنجا که این اعزام ها داوطلبانه بود، بعد از اعلام رضایت خانواده باید نام شان در قرعه کشی ها هم درمی آمد که قرعه ابتدا به نامش نیفتاد و از این بابت خیلی ناراحت بود. وقتی هم که نامش در قرعه افتاد، رفتنش به تأخیر خورد. وقتی متوجه تأخیر شدم، لبخندی زدم. همین که لبخند من را دید، گفت: خب بگویید چرا رفتن من هماهنگ نمی شود! شما از ته دل تان رضایت نداده اید؟ بعد هم گفت ...
تکاپوی معاش در بساط زنان دستفروش
رفتارم چه چیزی دیده بود که به خودش اجازه داده بود چنین کاری بکند. من صدقه بگیر نبودم. پاکت را پس دادم و گفتم نیازی به پول شما ندارم. در فاصله صحبت کردنمان با مهارت چندتایی مشتری را راه می اندازد و به پسری که به نظر می رسد دستیارش باشد، تشر می زند که “حواست هست؟ ” خاطره ای هم از شکستن شیشه ماشین و سرقت اجناسش دارد که مربوط به سال ها پیش است و به قول خودش بدجور دلش را سوزانده و هرگز فراموشش نمی ...
سفر به بهشت ایران جایی برای التیام دردها
شان می کرد. ای کاروان آهسته رو آرام جانم می رود آن دل که با خود داشتم با دل ستانم می رود این آخرین دیدار من و برادرم بود، برادرم رفت و آسمانی شد و من مانده ام با تمام این سال های انتظار. که هر لحظه وجودش را در کنار خود حس می کنم و شوق دیدارش می خواهد قلب خسته را از زندان سینه ام جدا کند. سالها بعد وقتی ازدواج کرده و صاحب همسر و سه فرزند شدم فرزندانم بزرگ شدند و ...
راهی که انتخاب کردم، راه حسین(ع) بود
به گزارش ایکنا از همدان، به نقل از نوید شاهد همدان، شهید خلیل طهماسبی ششم شهریور 1337 در روستای کهارد از توابع شهرستان رزن متولد شد. پدرش محمدتقی و مادرش زهرا نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند، کشاورز بود. سال 1358 ازدواج کرد و صاحب دو پسر و یک دختر شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت و 20 شهریور 1365 با سمت فرمانده گروهان در جزیره مجنون به شهادت رسید. در وصیت نامه این شهید آم ...
جدال مردانه 2 بانوی بی سرپرست باشتی مقابل کوهی از مشکلات
.... همسرم بعد از 14 سال زندگی مشترک بدون اطلاع من اقدام به ازدواج مجدد کرد و همین مسئله باعث جدایی ما شد. او هم که همانند فاطمه ابتدا به خانه پدری پناه آورده می گوید که با فرزندانش به خانه پدری بازگشته است و البته پدر و مادر پیرش مخالفتی نداشتند. فرزندانی که آنها هم مانند فاطمه پدرشان را ترک کردند و تمایلی برای زندگی با نامادری را نداشتند. اما ماجرای جالب فاطمه ...
پسر سارق: ای کاش پدرم مرا به زندان می انداخت
سالار به جرم سرقت چند قطعه طلا از خانه شهروندی بازداشت شده است. او برای سایت جنایی از زندگی اش می گوید. *سابقه داری؟ نه؛ اما این سرقت که به خاطرش بازداشت شدم، اولین سرقتم نبود. من دوبار دیگر هم سرقت کردم. *یعنی پلیس نتوانست تو را دستگیر کند؟ کسانی که از خانه شان سرقت کرده بودم از من شکایتی نکردند و فقط خواستند اموال سرقتی را برگردانم. *از کجا ...
ارتباط نامشروع در پارک شهر !
دختر 25 ساله ای گفت: از روزی که به خاطر دارم همواره شاهد درگیری و قهر و آشتی های پدر و مادرم بودم به طوری که دیگر این رفتارها برای من و تنها برادرم عادی شده بود. پدرم اعتیاد شدیدی به مصرف مواد مخدر و الکل داشت تا جایی که همیشه بطری مشروبات الکلی او در یخچال منزل خودنمایی می کرد و من هم بر اثر کنجکاوی گاهی به بطری مشروب و گاهی به سیگار و شیره اش دستبرد می زدم مدتی بعد برادر کوچکم نیز با من همراه ...
تعرض به منشی با وعده ازدواج
شدت آسیب دیدم و حتی به خواستگارهایم جواب رد دادم تا اینکه مدتی برای اینکه گذشته ام را فراموش کنم، در شرکت دیگری مشغول به کار شدم. سه روز قبل سر و کله مرد متجاوز دوباره پیدا شد و راه مرا داخل خیابان سد کرد. او این بار از راه دوستی وارد شد و ادعا کرد همسرش را طلاق داده و به خاطر آن حادثه ای که برای من رقم زده، تصمیم دارد با من ازدواج کند. او مرا فریب داد و دوباره مرا به محل کارش کشاند تا با هم درباره ...
درخواست طلاق از تازه عروسی که در غذا سیر و پیاز می ریزد!
، دوست و آشنا مرا مسخره می کند و می گوید تو بیماری. در این 6 ماه علاقه ام تبدیل به تنفر شده و می ترسم اگر بیشتر این زندگی را ادامه دهم کار به جاهای خطرناکی برسد. قاضی پس از شنیدن حرف های زوج جوان آنها را به کلاس های مشاوره هدایت کرد و قرار شد بعد از 2 ماه اگر مشکلات شان حل نشد حکم طلاق را صادر کند. ...
فال حافظ روزانه | فال حافظ واقعی یک شنبه 3 دی 1402 به همراه تفسیر دقیق
و خانوادیتان می باشد. 3- شما خیلی زود رنج و خودخور هستید. در دراز مدت این خودخوری بدان مرحله می رسد که موجب افسردگی خواهد شد. پس به خود بیایید و با توجه به جوانب هر کار تصمیم بگیرید. 4- یکی از اقوام نزدیک را دلخور کرده اید. او خیر شما را می خواهد. فوری دل او را بدست آورید. زندگی آرام و خوش خود را خراب نکنید. همسری مهربان، فرزندانی باهوش و زندگی خوبی خواهید داشت. شما باید ار ...