اشک های سرد دختر رشتی در کلانتری مشهد! / جزئیات فرار با جوان شرور
سایر منابع:
سایر خبرها
تعرض به دختر 18 ساله در خانه شیطانی
و در تحقیقات گفت: شش ماه قبل در اینستاگرام با شایان آشنا شدم و آن روز برای تفریح در بوستان از خانه بیرون رفتم اما او مرا ربود و به خانه ای در جنوب شهر برد، به من تجاوز کرد و یک هفته اسیرش بودم. روز آخر در خانه نبود که شیشه ها را شکسته و موفق به فرار شدم. در ادامه شایان بازداشت شد و در تحقیقات مدعی بود که دختر جوان خودش فرار کرده و نزدش آمده و آدم ربایی و تجاوزی در کار نیست. ...
عشق و عاشقی پسر 17 ساله با زن شوهردار؛ این زن پسرم را اغفال کرد...
حرف های مرا به او انتقال داده بود. زمانی که وارد خانه شدم بهبود با عصبانیت لوازم منزل را شکست و ادعا کرد عاشق آن زن شده و به هر طریق ممکن با او ازدواج می کند. پسرم در یک توهم عاشقی به سر می برد و من می ترسم که اگر همسر آن زن که او را به عقد موقت خودش درآورده است متوجه ماجرا شود، در آن صورت خدای ناکرده اتفاق وحشتناکی رخ خواهد داد. از سوی دیگر هم آن زن جوان با حیله گری پسر 17 ساله ام را ...
چه بلایی بر سر کودکان میترا استاد و لاله سحرخیزان پس از قتل مادرشان آمد؟
به نقل از مهیار در مصاحبه با یک رسانه دولتی می گوید: نجفی دست بزن داشت. مدام مادرم را کتک می زد یکبار مانع شدم دست مرا شکست. قرار بود با مادرم بیرون برویم من از مدرسه با آژانس باز گشتم پول آژانس نداشتم امدم تا از مادرم پول آژانس را بگیرم که متوجه شدم مادرم مرده است. این روایت، قصه ورود آن ها به خانه محل وقوع قتل را اینطور از قول مهیار ادامه می دهد: وی گفت: شوهر مادرم مجوز ...
بیوگرافی الهام حمیدی و شوهر دومش علیرضا صادقی ! / از عکس کودکی تا ازدواج پنهانی اولش !
...> الهام حمیدی (Elham Hamidi) با نام اصلی نوشین حمیدی در تهران متولد شده است. من در شرق تهران به دنیا آمده و سالها آنجا زندگی کرده اند ، مادرم خانه دار و پدرم کارمند بود ، دو برادر دارم و مادرم همیشه سنتی و سخت گیر بود. پدر و مادر و برادر الهام حمیدی خانواده هنرمند پدرش در جوانی از بازیگرن تئاتر و عموی پدرش نیز گوینده رادیو بود که به نوعی این استعداد هنری ...
آغوش گرم شهادت را دوست دارم
ولی اگر عشق من است این را بر من برای شهادت و تکلیف مبارک کن. ای خدای بزرگ از تو می خواهم زمانی که شهید شدم بدنم تکه تکه شود تا در مقابل امام حسین(ع) و یارانش خجالت نکشم، در آن زمان که به زیارت کربلا رفتید سلام مرا به اباعبدالله الحسین برسانند و بگویند که ای امام حسین کسانی بودند که شوق زیارت تو را داشتند اما افسوس که به آرزوی خود نرسیدند و در وسط راه شهید شدند. و از برادران ...
محاکمه غیابی عروس فراری به جرم انتقام گیری خشن از پدرشوهر
ادامه مرد شاکی در جایگاه قرار گرفت. او که به سختی حرف می زد، گفت: من و همسرم در خانه بودیم که برادرزن پسرم با دو مرد دیگر به همراه عروسم وارد خانه ما شدند و با قمه و چاقو مرا زدند. دیگر نفهمیدم چه شد تا اینکه در بیمارستان به هوش آمدم. من از همه آنها شکایت دارم. وقتی نوبت به آرمین رسید، او گفت: دامادمان و خواهرم خیلی با هم اختلاف داشتند و علت اصلی این اختلاف هم پدر و مادر دامادمان بودند ...
مادری که صبر را شرمنده خود کرده است
خانه هدایت کرد. داخل که شدیم، آفتاب به نیمی از اتاق می تابید، طاق های بلند گنبدی شکل خانه و سادگی مافوق تصور آن توجهمان را به شدت جلب کرده بود و مرا به یاد مساجد سنتی اصفهان می انداخت؛ وقتی درباره فضای روحانی و معماری جالب خانه صحبت کردیم، متوجه شدیم، قدمت این خانه به 350 سال می رسد؛ بی جهت نیست که رهنان را دیار هزار ساله نامیده اند! این برادر شهید می گوید: مادرم خیلی به این ...
قتل فجیع مادر و دختر 3 ساله | اعترافات تکان دهنده عامل 3 جنایت
عصبانی بودم تکه آجری را برداشتم و به سرش کوبیدم. بعد از آنکه متوجه شدم جانش را از دست داده است، پیکرش را به داخل چهاردیواری مخروبه آجری انداختم و فرار کردم. بعد ازچند روز هم به بیمارستان روانپزشکی رفتم و خودم را به عنوان بیمار روانی معرفی کردم. چون قبلا هم به آنجا رفته بودم آنها هم مرا پذیرفتند. اما هنگامی که شما (قاضی ویژه قتل عمد) و کارآگاهان را در مرکز درمانی دیدم تازه فهمیدم که دیگر راه گریزی ندارم و همه ماجرا لو رفته است. با پایان بازسازی صحنه های 3 قتل هولناک، متهم مذکور روانه زندان شد تا این پرونده جنایی مراحل و روند دادرسی را طی کند. ...
من نکشتم؛ مادرم خودش در چاه افتاد
حین رفتن به دستشویی به داخل چاه سقوط کرده است. من هم از ترسم از باغ خارج شدم و به حاشیه شهر رفتم. قاضی از متهم پرسید: چرا به جای اینکه کمک کنی تا مادرت را از چاه بیرون بکشی فرار کردی؟ متهم جواب داد: من اعتیاد داشتم و می دانستم اگر خواهر و برادرهایم متوجه ماجرا شوند حرفم را باور نمی کنند و فکر می کنند که من مادرم را کشتم و جسدش را به چاه انداختم. صاحب قبلی باغ، چاه غیر مجاز آب را در آنجا ...
برادر نوعروس تهرانی و دوستانش با چاقو به جان پدر داماد افتادند / عروس پس از دستور حمله گریخت + جزییات
به گزارش زیرنویس، شامگاه 15 بهمن ماه سال 1401 مرد جوانی پدر 70 ساله اش به نام مرتضی را به بیمارستان رساند. آثار جراحت های عمیق روی سر و صورت پیرمرد نمایان بود که تحت عمل جراحی قرار گرفت. در این میان پسر 42 ساله اش به نام آرش به پلیس آگاهی رفت و از همسر 41 [...]
بیش از 50 کیلومتر را در سرمای زمستان برای امتحان دادن با وانت می رفتم
در سال 1352 در بخش جغین از توابع شهرستان رودان به دنیا آمدم، خانواده ام متدین و از قشر پایین اقتصادی بودند وزندگی مان با شغل کشاورزی پدرم در روستاهای بخش جغین به سختی می گذشت و بااین حال همیشه دوست داشتم درس بخوانم و فردی باسواد باشم اما مسئولیت نگهداری از خواهر و برادران کوچکتر از خودم با من بود، 8 ساله که بودم مرا به مدرسه فرستادند، ولی مرا نپذیرفتند و گفتند که سن تو برای کلاس اول رفتن ...
چرا ام البنین از امیر المومنین خواست که او را با نام فاطمه صدا نزنند؟!
نمی دیدم گفت: فاطمه مژده باد تو را به سیادت و نورانیت. به ماه نورانی و سه ستاره درخشان پدرشان سید و سرور همه انسانهاست بعد از پیامبر گرامی و اینگونه در خبر آمده است. پس از خواب بیدار شدم در حالی که می ترسیدم. مادرم! تاویل رؤیای من چیست؟! مادر به دخترک فهیمه و عاقله خود گفت: دخترم رؤیای تو صادقه است ای دخترکم به زودی تو با مرد جلیل القدری که مجد و عظمت فراوانی دارد ازدواج می کنی. مردی که ...
غصه 2پسر بیمار روی قلب پدر و مادر شهید
پیشوا؟ نه. سمت جوادآباد دهی بود که آنجا بودیم. تقریبا هفت هشت ماه آنجا در یک گاوداری ماندیم. بعد از آنجا پدرم در جلیل آباد سمت گلستان یک خانه کوچک خرید. پدرم کشاورزی می کرد؛ گاو و گوسفند و همه چیز هم داشتیم. شما با خانواده حاج آقا فامیل بودید؟ بله فامیل بودیم، ولی فامیل نزدیک نزدیک نه. آن موقع بچه بودیم و زیاد با فامیل آشنا نبودیم. سال اول که آمدیم، سال دومش مرا عقد کردند. بعد ...
هدیه های ازدواجمان، جهیزیه یک دختر بی بضاعت شد
. خلاصه اینکه قسمت شد و پدرم رضایت داد و خیلی زود پدرم به او علاقه مند شد. وقتی ازدواج کردم 17 ساله بودم. 8 سال با هم اختلاف سنی داشتیم. دختر بزرگ خانواده بودم و ایشان هم فردی بود که تازه وارد بازار شده بود. همیشه گفته ام که ازدواج با احمدآقا بهترین انتخابی زندگی ام بوده است. رفتارش توام با ادب و احترام بود. 52 سال با هم زندگی کردیم، به شیوه مردان هم دوره اش اهل ابراز علاقه به شیوه کلامی ...
دختر 16 ساله: اشکان و دوستانش بدون توجه به التماس هایم مرا آزار دادند و ...
ندا به پلیس آگاهی رفت و از 2 قاچاقچی شکایت کرد. دختر نوجوان در تشریح شکایتش گفت: مدتی قبل در خیابان با پژمان آشنا شدم. او به من ابراز علاقه کرد و رابطه دوستانه ما با هم شروع شد .آخرین بار او مرا به خانه اجاره ای اش در غرب تهران دعوت کرده که به آنجا رفتم. اما آنجا با دوست او روبه رو شدم .آنها بدون توجه به التماس هایم مرا آزار دادند و از من فیلم گرفتند .آنها تهدیدم کرده بودند اگر به خواسته ...
قاتلی که عاشق مارها است و با سم مار آدم کشت/ ویدئو
کجا می شناختی؟ از طریق یک دوست مشترک می دانستی قرار است در یک قتل دست داشته باشی؟ نه قرار بود فقط به عنوان راننده حسام را با موتورم ببرم او هم فقط می خواست با چاقو مقتول را مجروح کند نمی دانستم که او را کشته است. چطور دستگیر شدی؟ ماجرای قتل را برای مادرم تعریف کرده بودم و زمانیکه پلیس به دنبال من آمده بود در خانه نبودم و وقتی ماجرا را با خبر شدم که پلیس در تعقیبم است با صحبت های مادرم تصمیم گرفتم خودم را تسلیم پلیس کنم و خودم به کلانتری رفتم و به نظرم این بهترین کاری بود که انجام دادم تا وجدانم آرام شود ...
ماجرای جالب دختری که هم دزد بود هم عاشق!
دختر 29 ساله پس از دستگیری به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری سپاد مشهد گفت: اهل طبس هستم و بعد از آنکه در دوران نامزدی از همسرم به خاطر اعتیادش طلاق گرفتم، به مشهد آمدم که ادامه تحصیل بدهم و در خانه یکی از نزدیکانم که برای زمان مسافرت به مشهد در حاشیه شهر خریده [...]
رونمایی نیوشا ضیغمی از انگشتر میلیاردی اش | خانم چه پزی با پول شوهرش میده
دختر روستایی شمالی را ایفا کرد. صحبتهای نیوشا ضیغمی وقتی می خواستم وارد بازیگری شوم مادرم مخالفت نمی کرد ولی آن دید مادرانه نسبت به آینده من را در نظر می گرفت اما پدرم با بازیگر شدن من زیاد موافق نبود. پدرم اصولا کارهای علمی را دوست داشته و دارد و ترجیح می داد من پزشک یا مهندس شوم تا بازیگر! وقتی وارد این عرصه شدم و با کار آقای جوزانی شروع کردم و پس از آن هم بلافاصله وارد ...
قهرمان سامرا را بشناسید
تقوی با دوستان و همسایگان چگونه بود؟ به مردم خیلی اهمیت می داد. زمان جنگ بود و حاج حمید به دلیل مشغله کاری آن شب خانه نبود. من و دو تا از دوستان که در خانه بودیم. نیمه شب به طور اتفاقی از خواب بیدار شدم و شخصی را بالای سرم دیدم که ایستاده بود و مرا نگاه می کرد. از جا پریدم و فریاد زدم تو کی هستی؟ آن شخص غریبه پا به فرار گذاشت و از خانه خارج شد. دوستانم هم که با فریاد من از خواب بیدار شده ...
اشک های سرد دختر رشتی در کلانتری مشهد! / جزئیات فرار با جوان شرور
این ها بخشی از اظهارات دختر16ساله ای است که در عملیات مبارزه با سرقت نیروهای انتظامی مشهد به همراه پسر22ساله ای به نام نوروز دستگیر شده بود. این دخترنوجوان با بیان این که دختری فریب خورده است، درباره سرگذشت خود و ماجرای فرارش از منزل به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری امام رضا(ع)مشهد گفت: 4سال قبل [... ...
وسوسه شیطانی دختر جوان در خانه زن مطلقه؛ می خواستم با پسر آهنگساز ازدواج کنم
دلیل من هم با پروین آشنا شدم و او مرا نیز به همراه ژینوس به خانه خودش در منطقه قاسم آباد دعوت کرد. آن شب تا دیر وقت در خانه پروین ماندیم به طوری که دیگر پروین اجازه نداد به خانه خودم برگردم. او و ژینوس قرار بود صبح زود به سرکار بروند به همین دلیل از من خواست شب را در کنار آن ها بمانم وصبح بعد از رفتن آن ها کلید منزل را به همسایه طبقه پایین بدهم و به خانه خودم بازگردم اما هنگام خواب وقتی ...
وسوسه شیطانی دختری که عاشق پسر آهنگساز شد
از حدود یک سال قبل به عقد موقت پسری درآمده بودم که به آهنگ سازی اشتغال داشت اما به خاطر مشکلات مالی نمی توانست آهنگ هایش را به بازار عرضه کند که بعد بتوانیم بایکدیگر به صورت رسمی ازدواج کنیم، این بودکه آن شب با دیدن طلاها وسوسه شدم و ... دختر 29ساله ای که به [...]
بازداشت عامل قتل کارمند پمپ بنزین
بهنام را زدند، اما کامیار موفق به فرار شد، من و دختر مورد علاقه ام هم از ترس به تهران برگشتیم. در تهران پلیس در تعقیب من بود، برای همین به افغانستان پیش دوستان پدرم رفتم، اما در آنجا قاچاقچیان مرا قال گذاشتند و وقتی پول هایم تمام شد دوباره به ایران برگشتم و حتی چند باری هم به مرز ترکیه رفتم تا پیش پدر و مادرم بروم، اما موفق نشدم تا اینکه دستگیر شدم. متهم برای ادامه تحقیقات در اختیار کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی قرار گرفت. همزمان با ادامه تحقیقات، پلیس در تلاش است تا همدست فراری او را در کشور ترکیه بازداشت کند و به ایران بازگرداند. ...
پسری مادرش را با ضربات مشت به قتل رساند | 33 سال پیش در چنین زمانی...
فرزند مقتوله بوده شناسایی و دستگیر کردند. رضا 20 ساله عامل این جنایت با اعتراف قتل مادرش انگیزه خود را از ارتکاب این جنایت مخالفت مادرش با ازدواج کردن او عنوان کرد. او درباره نحوه به قتل رساندن مادرش گفت: پس از یک مشاجره لفظی با مادرم خشم همه وجودم را فرا گرفت. به سویش حمله ور شدم و او را زیر ضربات مشت گرفتم، تا اینکه متوجه شدم دیگر تکان نمی خورد و نفس نمی کشد. وقتی متوجه شدم مادرم به قتل ...
مرگ عشق بعد از رابطه سیاه / دختر نوجوان هنوز باور ندارد
به گزارش زیرنویس، ملیکا دختری 16 ساله با ظاهری آراسته و مرتب و با حرکاتی آرام وارد اتاق مشاوره شد بعد از معرفی خود مشکلش را اینگونه بیان کرد 6 ماه پیش با یک پسری به نام فرزاد دوست شدم. او دائم به من محبت می کرد پیام های عاشقانه اش را هنوز در گوشی ام [...]
سناریوی قتل معمایی مادر یک خانواده در عمق چاه یک باغ / خواهر و برادرها از خون مادرشان گذشتند + جزییات
باغ حضور ندارد. من همه جا را گشتم و فهمیدم او وقتی قصد داشته به دستشویی برود به داخل چاه کرده است. من همان موقع ترسیدم و از باغ خارج شدم. قاضی گفت: چرا به جای کمک به مادرت فرار کردی؟ که متهم پاسخ داد :من معتاد بودم و می دانستم اگر خواهر و برادرم متوجه ماجرا شوند گمان می کنند من مادرم را کشته ام و جسدش را به چاه انداخته ام. من از ترس اینکه قتل گردن من بیافتد از باغ فرار کردم ...
قتل وحشتناک ناپدری بخاطر جوراب! /مادرم را هم کتک میزد...
از همسایه ها کمک خواستم که با چاقو مرا هم زخمی کرد و پا به فرار گذاشت. تحقیقات برای دستگیری پسر جوان ادامه داشت تا اینکه کارآگاهان روز 3 دی ماه پسر جوان را در منطقه بریانک شناسایی و در یک عملیات غافلگیرانه دستگیر کردند. قاتل 35 ساله پس از دستگیری به قتل پدرش اعتراف کرد و گفت: ناپدریم همیشه مادرم را کتک میزد و من هم تصمیم به انتقام گرفتم که سحرگاه شنبه با چاقو او را هدف ضربات ...
دختر بی پناه قربانی تجاوز ناپدری
به گزارش وقت صبح ، راز زندگی دردناک دختر 10ساله زمانی فاش شد که مادرش به پلیس شکایت کرد و سپس نزد یک وکیل رفت و درخواست کمک کرد. نسترن، مادر جوان دختر 10ساله، گفت: شوهر دوم من که پدر دخترم نیست به او تعرض و شرایط وحشتناکی برای دخترم ایجاد کرده است و من درخواست کمک دارم. او درباره زندگی اش گفت: خانواده ها با ازدواج من و مصطفی مخالف بودند. آن قدر مخالفت و سخت گیری ها ادامه ...
مردم وقتی فهمیدم شوهر صیغه ای و عروسم هر روز با هم...!
انتظامی آمده بود. ازدواج با پژمان او که عروسک زیبایی را در دست داشت، درباره سرگذشت خود به مشاور ومددکار اجتماعی کلانتری معراج مشهد گفت: 17ساله بودم که با پژمان ازدواج کردم. اوکارگر یکی از کارخانجات تولیدی مشهد بود و با درآمدی که داشت روزگار خوبی را سپری می کردیم. اما از همان آغاز زندگی مشترک مدام به خاطر اطرافیان مان با یکدیگر بحث و جدل داشتیم. بیشتر اختلافات ...