سایر منابع:
سایر خبرها
ببار ای برف ...
ضمیمه آفتاب مهتاب امروز روزنامه اطلاعات نوشت: من آخرین روز پاییز را توی تقویم خط می زنم. آخ جون! زمستان آمد! بالاخره آمد! در کمد را باز می کنم و پالتویی که تازه خریده ام را درمی آورم. شال گردن جدیدم را و دستکش هایی که دور مچ هایش خز دارد! خیلی خیلی نرم است! خدایا یعنی چکمه هایم را هم می توانم بپوشم؟ [... ...
من ناتوان نیستم کلی توانایی دارم
تیزهوش خانواده یک ریز و بی وقفه با صدایی بلند و رسا حرف می زند. نصف حرف هایش را هم به تشکر از آدم های دیگر اختصاص می دهد، آدم هایی که او را شنیده یا کمکش کرده اند؛ از مدیر و معلم مدرسه گرفته تا مادرش، مادری که در تک تک خاطرات محمدجواد حضور دارد و بی شک بزرگ ترین حامی اوست. الهه خانم کامیاب که حالا کنار پسرش نشسته است و صحبت های او را تکمیل می کند، از دنیاآمدن کودکی نارس می گوید؛ محمدجواد ...
خلاصه داستان قسمت 323 سریال ترکی خواهران و برادران
میریزه سپس آکیف اتمام مسابقه را اعلام میکنن. تو مدرسه عمر تو حیاط مدرسه به سوسن میگه واست سورپرایز دارم و ازش میخواد چشماشو ببنده سوسن قبول میکنه و وقتی چشماشو باز میکنه کیکی روبروی صورتش میبینه که به عمر میگه اما امروز که تولد من نیست عمر سوسن میگه میدونم اونقدر اسگل نیستم که روز تولدتو یادم بره سپس میگه امروز روزیه که تو به دلم نشستی سوسن میگه کی بود؟ تو مهمونی مدرسه؟ که نفر اول شدیم ...
سارا و نیکا با چهره ای متفاوت و زیباتر از پایتخت +عکس
عکس های زیادی از سارا و نیکا در کنار های سگ های مختلف منتشر شده است. شهرت سری اول سریال پایتخت در نوروز 90 از شبکه یک پخش شد، کم کم با فصل های دو – سه و چهارم این بچه ها دیده شدند و به شهرت رسیدند، تنها تجربه جدی این دو خواهر با پایتخت بود. در این سریال سارا و نیکی نقش فرزندان نقی معمولی را بازی می کنند. خانواده و مهاجرت پدر سارا و نیکا فوتبالیست بود و ...
اراده یک بانوی روستایی که سرآغاز یک تحول بزرگ در زندگی می شود
را برایمان تعریف کند. گفتگویش را این گونه با خبرنگار موج رسا شروع کرد؛ گل آفرین باقری متولد 1349 در روستای قطاربلاغی یکی از روستاهای قیدار هستم. روستای ما مدرسه دخترانه نداشت، فقط یک مدرسه پسرانه تا کلاس چهارم داشت و بعد کلاس چهارم دانش آموزان پسر نیز برای ادامه تحصیل باید راهی شهر ابهر می شدند. با شرایط نبود مدرسه روز ها سپری می شد و من نیز به کار فرش بافی در منزل ...
پدر به روایت دختر؛ او یک معلم بود
...> فروتنی و ساده زیستی از ویژگی های بارز این معلم مجاهد بود؛ او هیچگاه از کسوت معلمی خارج نشد و سال های پایانی زندگی خود را با حقوق بازنشستگی آموزش و پرورش گذراند؛ دهه پایانی عمر مرحوم پرورش، دهه سکوت بود و با شروع بیماری روز به روز بدحال تر می شد و سرانجام در ششم دی ماه سال 92 در سن 71 سالگی دار فانی را وداع گفت. بر همین اساس، در دهمین سالگرد این مجاهد و خدمتگزار انقلابی به پای سخنان ...
درباره یک مرکز سوادآموزی که مهارت هم می آموزد
منتظر آمدن پاییز بودند و هر روز مسیر رفتن از خانه تا مدرسه را یک نفس می دویدند؛ اما پس از آن پیام تاریخی، برای اولین بار پدربزرگ ها و مادربزرگ ها هم پشت نیمکت کلاس های درس نشستند و شب های سرد و پربرف را کنار نوه هایشان مشق الفبا کردند. معلم ها کارشان سخت تر شده بود. گاه باید آن قدر حوصله به خرج می دادند تا سال خوردگان چگونگی درست قلم به دست گرفتن را یاد می گرفتند و بعد با انگشت های ...
پله پله از سوادآموزی تا مدارج بالای علمی
رسانده و برای ادامه تحصیل در کلاس چهارم وارد مدارس عادی شدم. صبح قزوین: آیا خاطره ای از دوران حضورتان در کلاس های سوادآموزی به یاد دارید؟ مهدوی: آن روزها از اینکه می دیدم بچه های هم سن و سال من به مدرسه می روند اما من از تحصیل بازمانده ام خیلی ناراحت بودم. پس از شرکت در کلاس های سوادآموزی با وجود داشتن سن کمتر نسبت به سایر همکلاسی هایم اما همچنان خوشحال بودم که می توانیم درس ...
استاد پرورش؛ از دبیری تا وزیری به روایت همکار فرهنگی
مدرسه ای که تدریس می کردیم، شبی ساواک استاد را دستگیر کرد؛ همیشه بر این نکته تاکید داشت که دیر به مدرسه نرسد اما آن روز ساعت 10 به مدرسه رسید و تعریف کرد که شب تا صبح زیر پوتین ها و لگدهای ساواک شکنجه شده بود اما با این حالت مسئولیتش را رها نکرد و به مدرسه آمد. آرسته می گوید البته در عین حال انسانی شوخ بود و در هر مجلسی بنا به شرایط رفتاری مناسب داشت و انسانی تمام عیار بود و صحبتش را این طور به اتمام می رساند: یک بار هم با یکدیگر به سوریه رفتیم و بر مزار اویس قرنی حدود 15 دقیقه گریه می کرد و داستان هایی که از او خوانده بود را به یاد می آورد. کد خبر 715037 ...
روایتی از ارادت واقفان گمنام آستان امام رضا (ع)
وقف در کتاب منتهی الارب تعریف قشنگی دارد و روبه رویش نوشته است: به حالتِ ایستاده ماندن و آرام گرفتن. فکرش هم دل آدم را روشن می کند، اینکه دست بگذاری روی عزیزترین دارایی هایت و بگویی وقف شد! ، به حالتِ ایستاده ماند و آرام گرفت برای استفاده بقیه! انصافاً بزرگی می خواهد و مردانگی که هرکس از پسش برنمی آید، آن هم در این دنیایی که همه از صبح تا شب جان می کَنیم، آن هم فقط برای خودمان. حالا در ...
درد دل های زنانه از اتاق زایمان تا آلودگی هوا در خانه پدری
! با یک گوشی موبایل سه بچه مدرسه ای آموزش مجازی را راه بیندازند! وقتی همه خوابند مسئولان به مجازی شدن مدارس رأی می دهند و این مادران هستند که کاسه چه کنم چه کنمشان تا صبح صدبار از دستشان می افتاد و بازهم نمی دانستند چه کنند؟ کار به جایی می رسد که سخنران می گوید: کاش تصمیم گیری برای آلودگی هوا را به دست مادران بسپرند حتماً برنامه ریزی بهتری خواهند داشت. آن وقت بود که صدای خنده و کف زدن های ...
درباره کتاب فروشی زوار که قدمتش به دوره قاجار می رسد
با شاگرد قدیمی ایشان، آقای محمد لقمانی بود. مغازه دروازه طلایی را تا حدود سال 72 داشتیم که آن را فروختیم و به جای کتاب فروشی زوار، نوشت افزار تحریرچی باز شد. بعد ها تصمیم گرفتم دوباره کتاب فروشی زوار را راه بیندازم و سال 82 مغازه فعلی را در بولوار کوثر [خیابان کوثر 8]خریدم. این روز ها بعید است کتاب فروشی پیدا شود و از کسادی بازار کتاب شاکی نباشد. مریم زوار هم می گوید: وضعیت بازار کتاب ...
عاشقانه های مریم برای مجید؛ شهادتت مبارک عزیزم
داشت با مشکلات و سختی های کنار می آمد و همیشه با حرف هایش آرامش می داد. مجید با اخلاص، باایمان، ساده و بی ریا بود، اهل نماز شب بود، هیچ وقت نماز شبش ترک نشد؛ شب ها بالای سرش مهر می گذاشت تا وقتی از خواب بیدار می شود کنار رختخوابش سجده شکر به جا بیاورد که خدا یک روز دیگر به عمرش اضافه کرده که بندگی خدا را بجا بیاورد. جایگاه زن در خانواده را بسیار ارزشمند و قابل احترام می دانست و ...
اعطای مدال دانشگاه تهران به مادر شهید رجب بیگی
دانش آموزان صرف می کرد. خانم عالمی ادامه داد: مهدی یک معلم جهادی بود و می گفت می خواهم این بچه ها (دانش آموزان) را انقلابی کنم تا برای کشور یک نیروی خوب بشوند . مهدی شب و روز نداشت، روزها می رفت مدارس نازی آباد و یاخچی آباد درس می داد و می گفت می خواهم این بچه ها را آماده کنم. مجتبی رجب بیگی، برادر شهید هم در این دیدار از ابعاد دیگر شهید سخن گفت؛ از ذوق هنری تا مردمداری. شهید رجب بیگی ...
کدام دو نفره های سینمایی جذاب ترند؟/ رضا عطاران و جواد عزتی در هزارپا یا عطاران و پژمان جمشیدی در ویلای ...
بچه های المپیادی رضایت دهد. رضا عطاران نقش آقای جبلی، همان معلم شیمی را داشت که کاملا حفاظت شده و دور از دید بچه ها قدم به مدرسه می گذاشت. مردی بی آزار، دست وپاچلفتی و بی اعتمادبنفس که برای خوشایند خام دارابی و اینکه بتواند در آن مدرسه به صورت رسمی استخدام شود حاضر بود هر کاری بکند. تلاش های جبلی برای جلب توجه خانم دارابی و وارونه جلوه داده شدن موضوع توسط بچه ها و درک اشتباه خانم دارابی از ابراز ...
قهرمان سامرا را بشناسید
... یک روز حاج حمید بالای سر ندا آمد تا مطمئن شود از خواب بیدار شده و برای مدرسه رفتن حاضر است. وقتی صورت رنگ پریده ندا را دید با نگرانی پرسید چی شده دخترم...؟ حالت خوبه؟؟ ندا با صدای گرفته گفت که گلویش درد می کند. حاج حمید برای او یک استکان آب نمک درست کرد و گفت امروز نیازی نیست برود مدرسه. به من هم گفت مواظب احوال ندا باشم. بعد پیشانی ندا را بوسید و به محل کارش رفت. یکی دو ساعت بعد زنگ زد و ...
دلتنگی های مادر ایران
.... او متولد سال 1324 در روستای باغ بهادران استان اصفهان است که بعد از ازدواج به اهواز مهاجرت می کند. در پرونده امروز زندگی سلام و در سالروز رحلت حضرت ام البنین (س) که به نام روز تکریم مادران و همسران شهدا نام گذاری شده، به سراغ خانم احمدیان رفتیم تا برای ما از فرزندان شهیدش، سبک زندگی آن ها، دلتنگی هایش و ... بگوید. در خور ذکر است کتاب خاطرات شفاهی عصمت احمدیان به نام مادر ایران نوشته نورالهدی ماه ...
وقتی که اولویت با دل است
، خانم رازی را بغل می کردند و او هم مانند مادری مهربان ناز و نوازششان می کرد. دخترک می گفت خاله خوب شد که آن روز، برای پنجره ی اتاقمان شیشه خریدی، دیگر شب ها سردمان نمی شود. هنوز بقایای نایلکس قبلی، دور شیشه ها وجود داشت. خانم رازی، گاهی همرازِ زن جوانی می شود که فرغون به دست در بنایی به شوهرش کمک می کند تا برای 3 تا دخترش سقفی بسازد که در سرمای زمستان در امان ...
فرزند شهیدم مشوق اصلی من برای راه اندازی موسسه قرآنی بود
کردم و با افراد خاصی که فعالیت های انقلابی داشتن در ارتباط بودم. مادر شهید قریشی می افزاید؛ پس از اخذ دیپلم در سال 1356 به استخدام آموزش و پرورش در آمدم و در مدارس روستاهای کهنوج کارم را به عنوان معلم آغاز کردم و در همین حین با برخی از روحانیون مبارز انقلابی آشنا شدم. به گفته زید آبادی؛ در کنار تدریس در مدرسه، برای بانوان در مسجد کلاس خیاطی برگزار می کرده و از طریق دوستی با این ...
روایت مردم نهاد از تشکلی فعال در زمینه فرزندآوری و فرزند پروری | بارقه های نور و امید با مهر مادری
اقوامم باردار شده و قصد سقط جنین داشته است، اما من به خاطر آن سمینار اثربخشی که برگزار کردید، خیلی تلاش کردم که این بچه را سقط نکند و موفق شدم. خوشحالی در چهره اش نمایان می شود و ادامه می دهد: این خانم موفق شده بود و تماس گرفته بود، ما را در شادی خودش شریک کند. این جا خانه تشکل هاست این صفحه خانه تشکل هاست؛ خانه ای که روایتگر تلاش های ویژه و متفاوت قشر های مختلف مردم در گذران ...
مردم در این منطقه تا ابد مستاجر می مانند
. افق زوریخ کوه های سر به فلک کشیده پوشیده از برف را به تصویر می کشد. دریاچه ای که اطراف شهر را فرا گرفته به قدری بکر است که عابران گاهی اوقات مستقیما از پیاده روها و تفرجگاه های شهر هوس می کنند تنی به آب بزنند. برای اسکیبا تحلیلگر صنعت مالی مالک خانه بودن در سوئیس هنوز یک چشم انداز بعید به نظر می رسد. او ماهانه 6000 فرانک (6600 دلار) برای اجاره آپارتمان خود در تپه ای که عمارت های کنار ...
چرا خوزستان نگین سرخ ایران است؟
محسوب می شود. سردار شهید علی هاشمی فرمانده سپاه ششم “امام صادق (ع) “، دانشجوی شهید حسین علم الهدی “نماد شهدای دانشجو”، فرمانده شهید محمد علی جهان آرا “فرمانده سپاه خرمشهر”، شهید بهنام محمدی : شهید نوجوان 13 ساله خوزستان محسن رضایی فرمانده کل سپاه، علی شمخانی، حاج صادق آهنگران، کویتی پور و هزاران شهید دیگر و هزاران جانباز، آزاده و ایثارگر تا امروز نیز از خاک ایران دفاع کرده اند تا تکه ای ...
مسئولیت اجتماعی، نه خیریه
باید برای بقیه هم آن را پابرجا نگه داریم اگر واقعن به چیزی با عنوان جامعه انسانی باور داریم. این شبیه پیدا کردن یک غذای خوشمزه در یخچال در نیمه شب می ماند. قطعن خوردن آن لذت بخش است اما همان طور که یکی از اهالی خانه تمام شامش را نخورده، ما هم باید برای کسی که صبح درِ یخچال را باز می کند چیزی باقی بگذاریم. به بیان دیگر کینز شاید حتی از پاپ هم کاتولیک تر بود یا دقیق تر از آن، از مارکس هم بیشتر مرام ...