روایت های خواندنی از حاج قاسمِ در خانه/ از اُملت تا تولد
سایر منابع:
سایر خبرها
قرائتی : برای اینکه برنامه تلویزیونی به من بدهند چند نفر جمع شدند آن ها را بخندانم ! | ایده تخته سیاه ...
برمی گردد خوشحال است و می گوید اگرچه شوهر خوبی نیستی اما این اسم و رسم تو آن را جبران می کند ! زندگی طلبگی به خصوص اگر دائم در سفر باشد سختی های خودش را دارد. آیا همسرتان از اول می دانست که باید این گونه زندگی کند؟ نه، بنده خدا خبر نداشت! خدا پدرم را رحمت کند. یک بار به من گفت: محسن! غصه می خوری که پسر نداری و بچه هایت همه دخترند؟ گفتم: نه . گفت: اگر بچه هایت پسر بودند، توفیق تبلیغ ...
پیکر حاج یدالله جان همرزمانش را نجات داد
شان داد ند. فکر می کنم حدود 24 ساعتی را شهید کلهر در بیمارستان مقاومت کردند، چون از بنیه فیزیکی بسیار خوبی برخوردار بودند. از طرفی پزشکان همه سعی و تلاش خودشان را کردند، اما با همه این اوصاف به حالت عادی برنگشت و همان ترکش کوچک باعث مرگ مغزی و نهایتاً شهادت شان شد. وداع با همرزم قدیمی وقتی حاج یدالله شهید شدند به بچه ها گفتم که پیکر پاک این شهید را برای وداع به اردوگاه کوثر ...
خواهری که دلتنگ برادر بود
آسمان است و من در آسمان پرواز می کنم. ایمان عقیلی کلاس اول ابتدایی چادر نماز تولد امام زمان (عج) بود مامانم تصمیم گرفته بود که ما رو به جمکران ببرد. بعد به ما گفت بچه ها، حاضر شوید که به جمکران برویم من گفتم: واقعاً میخوایم بریم؟ مادرم گفت: بله که میخوایم بریم عزیزم من خیلی خوشحال شدم و من و داداشم و آبجیم حاضر شدیم. بریم بعد در راه ...
به بچه ها درست زندگی کردن را یاد بدهید
یک نفر به عنوان مبلغ و روحانی برای خواندن نماز و روضه به روستایمان می آمد. حدود بیست و هشت سال، ما هرسال پذیرای یک روحانی بودیم. یک روز ماه رمضان که زمستان هم بود، این حاج آقا رفت تا غسل شب قدر را به جا بیاورد، دوشش را گرفت و خواست به مسجد برود، هوا سرد بود و باد شدیدی هم می وزید و خودش هم که مسن بود، می ترسید سرما بخورد. نزدیک بخاری آمد تا خودش را خشک کند ولی خشک نمی شد، عجله داشت که ...
من با امام رضا(ع) دوستم
کنار مادرش پارک می کند. می گوید: مامان تشنمه. مادرش بطری آب را می دهد دستش. می گویم: حرم خوش می گذرد؟ می گوید: حرم مال منه... بعد قوطی آب را سرمی کشد و دوباره سوار موتورش می شود و می رود. منم حرم رو دوست دارم سمت صحن انقلاب می رود. گوشه ای از صحن، دقیقاً چند قدم پایین تر از سقاخانه چندتا دختر بچه چهار پنج ساله نشسته اند که هرکدام یک لیوان آب در دست دارند و مشغول حرف زدن با هم ...
پلاکش را بر گردن انداخت وبرای همیشه رفت
: حسن از نظر اخلاقی بسیار مدیر و صبور بود. با همه می جوشید و سعی می کرد کسی از او ناراحت نباشد و در راه خدا خود را برای سخت ترین کار ها آماده می کرد. خم به ابرو نمی آورد، در رفتار و اعمالش اخلاص را کاملاً مراعات می کرد. سجاده ای برای نماز او در ادامه با اشاره به فعالیت های بسیجی شهید حسن طاهریان می گوید: مادر است و نگرانی هایش. حسن برای کار های بسیج گهگاهی بیرون از خانه می ماند و ...
دعای ویژه مادر شهید در حق جوانان کشور
؟ صدیقه وطنی: اصلا من نفهمیدم کی هر دو وارد جبهه شدند آخه همیشه در حال جمع آوری وسایل برای رزمندگان بودند و در حال رفت و آمد. ولی آخرین روز که مصطفی پیش ما بود و بعد به شهادت رسید رو به خوبی به خاطر دارم روز آخری که پیش ما بود از همه اقوام خداحافظی می کرد خانه به خانه از همه حلالیت می گرفت،شب آخر خواهرش قلیه ماهی درست کرده بود و مصطفی بسیار دوست داشت. خواهرش به او گفت: بیا سر سفره با ما ...
شهادت لباس تک سایز پسرانه نیست!
حواسش به این عاشق نباشد! مهدیه برایم گفته فائزه تمام اتاقش عکس های حاج قاسم بود. توی گوشی اش فایلی داشت به نام سردار و تمام عکس های حاجی را جمع کرده بود. این 4 سال مدام دلش می خواست یک بار هم که شده برود کرمان و مزار سردار را زیارت کند. اسم راهیان مقاومت که در دانشگاه آمد فائزه اولین نفر ثبت نام کرد. قرار بود سه نفری بروند فائزه، مهدیه و ریحانه سه دوست صمیمی که همه جا با هم بودند. ریحانه و مهدیه ...
سه ساله ها هم پر کشیدن را بلدند
آن همه سختی که قبل از تولد تا آن روز کشیده بودیم او را به مشهد می برم و لذت زیارت امام معصوم را تجربه می کنیم؛ با مادرش و یکی از دوستان به منزلی که در فاصله 50 یا 60 متری کانتینر بود رفتیم و نماز صبح را خواندیم. من ساک سفر را می بستم که دوستمان صدا زد و گفت: بروید ببینید چه شده است؟ چه خبر است که از خیابان و نزدیکی کانتینر شعله های آتش دیده می شود؟ آتش را خاموش کنید بچه من اینجاست! ...
تنها هدف دشمن از تشکیل داعش جمهوری اسلامی است
ایرانیان مدیون حاج قاسم هستیم. وی افزود: آن چه او را حاج قاسم ساخت ایمان، زهد و حرکت دین مدارانه و ولایت مداری بود؛ چراکه حاج قاسم شاگرد مکتب علی ابن ابی طالب بود و نماز و زیارت شبش ترک نمی شد و در برابر خدا گریان و در برابر دشمن قوی بود. وی درخصوص اقدامات قضائی دستگاه عدلیه در حادثه تروریستی کرمان گفت: نسبت به پیگیری این قضیه دستگاه های امنیتی تلاش می کنند و امیدواریم این اقدامات زودتر به پایان برسد و نتایج به مردم اعلام شود. اقتصادآینده نیوز منتظر دریافت اخبار و پیام های هموطنان عزیز می باشد. ...
دختری که از کهنه سربازان سبقت گرفت
، آن هم از محله ما، آن هم یک دختر جوان . دوست کنار دستی اش می گوید: از من بپرسید، فائزه با حاج قاسم عهد بسته بود و چون عهدش پذیرفته شد، خدا او را دعوت کرد. دختر دیگری هم وارد بحث می شود و می گوید: به اعتقاد من، همه چیز از همان عکس شروع شد که حالا، زینت بخش اعلامیه شهادت و پوسترهای مراسم امروز است؛ همان عکس که فائزه در اردوی راهیان نور در شلمچه گرفته و پشت سرش نوشته: با ولایت تا شهادت ...
جشن آغاز عبادت و بندگی نومکلفان واحدهای تابعه فناوری اطلاعات برگزارشد
دوست داریم را از خدا می خواهیم و به او می گوییم که چقدر دوستش داریم و از نعمت هایش تشکر و قدردانی می کنیم و اگر وقت هایی که ناراحت و تنها هستیم و نمی توانیم با کسی حرف برنیم، می توانیم نماز بخوانیم تا حالمان بهتر شود و ناراحتی هایمان کم شود، چون حرف زدن و درد دل کردن با خدا انسان را آرام می کند. در ادامه علی یار خدادادی کارشناس نظارت و ارزیابی ستاد اقامه نماز استان ضمن تشویق و تبریک این ...
یادواره شهدای گمنام برگزار شد
همرزمان سردار دلها، از رشادت ها و سیاست های حاج قاسم در تجهیز و آموزش نیروهای جبهه مقاومت در لبنان و حماس از لحاظ آموزش ساخت مهمات و امکانات جنگی و نیز حفر تونل های زیر زمینی در غزه سخن گفت. وی در ادامه از ارادت سردار دل ها به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام و برپایی روضه های خانگی این شهید والامقام نکاتی را متذکر شد و در پایان خاطره ای از اقامه نماز حاج قاسم در دیدار با رئیس جمهور روسیه ...
روضه های خانگی به نیت حاج قاسم سلیمانی
امنیت و آرامشی که شهید سلیمانی برای مردم ایران به ارمغان آوردند کمترین و کوچکترین کار این است در هر مراسمی عکس و تمثال مبارک شان باشد تا الگویی در برنامه ها ایجاد شود و از روح شان می خواهیم حلال مان بکند تا قدر دان نعمت امنیت باشیم. وقتی خبر شهادت حاج قاسم را شنیدید چه حسی پیدا کردید؟ روز جمعه بود. ساعت 8 صبح بیدار شدم. پیامک به تلفن همراهم آمد که نوشته بود شبکه خبر را ببین بخت ...
ماجرای شنیده نشده از عیدوک بامری و حاج قاسم سلیمانی
بچه ام را تربیت می کنم. بچه من الان علاقه به سینه زنی در محرم برای امام حسین (ع) دارد. او اعتقاد قلبی دارد که اگر دست از پا خطا کنیم، نفرین او بر ما غلبه می کند. او دوست خدا و پدر همه ما بود. سردار دشمن ما نبود یکی دیگر از اشراری که از حاج قاسم تأمین گرفته است، ماجرای روزی را که سردار با آن ها برای امان نامه مذاکره کرده، اینگونه روایت می کند: ما کپر و چادر داشتیم و ...
خرده روایتی متفاوت از پرواز 752؛ شوق وصل به مجالس مذهبی در قلب اروپا
دانشگاه صنعتی به چشم می خورد: دیشب 21 رمضان 1432 بود در دانشگاه اصفهان، در جمع بچه های مجمع و حاج علی رهبر صفای عجیبی داشت، آری صفای عجیبی داشت. حاج علی شاید از دور به نظر تکراری می آید اما مراسم دعای قرآن با همان شور و حرارت بلکه بیشتر از خیلی جاها برایم بود؛ خیلی توفیق گریه یافتم، خیلی توفیق تنبه یافتم. شاید این جمله که حاج علی از قول ابوحمزه گفت خیلی برایم دردناک بود: ان ...
ستاد عتبات عالیات اثر سردار سلیمانی است/ چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام نیست
آمریکا در حد یک گروهک تروریستی منفعل تحقیر شد. به رسوایی کشاندن حکومتی که خود را منشأ و مبدا یک تمدن فرض می کرد لذا یک انتقام بود. قنبری بیان کرد: کار سلیمانی در دنیا تمام شده بود. او صدها نیرو در جبهه مقاومت تربیت کرده بود. دنیا هم برای حاج قاسم تنگ بود و ظهور او تبلور همه شهدای اسلام بود چه آنها که به شهادت رسیده بودند و چه آنها که در انتظار شهادت هستند. وی اظهارداشت: او سردا ...
دست نوشته های شهید راز پلاک سوخته را رقم زد
...، انجام واجبات و احترام زیادی که به پدر و مادر خود از ویژگی های بارز وی بود و همیشه دست بوس پدر و مادر خود بود و پدر مادر همسر خود را همانند پدر و مادر خود می دانست. رفتار شهید در خانه بسیار نیکو بود و بعد از غذا خوردن به پاس احترام به زحمات همسر خود دست وی را می بوسید و رابطه عاطفی خاصی با فرزندانش داشت و هنگام نماز خواندن، از رکعت اول تا آخر فرزندش بر روی شانه های او آویزان بود و ...
■ نماز نخونده حاجتمو گرفتم
نماز نخونده حاجتمو گرفتم چند سال پیش شب یلدا ناراحت بودم که چرا بختم باز نمیشه یا علی گفتم و بلند شدم وضو گرفتم چادر نماز گلدارم را سر کرد که دو رکعت نماز حاجت بخونم همین که دست هام را آوردم بالا الله اکبر بگم و نماز را شروع کنم یه دفعه زمین بلرزون زد مامانم داد زد وای وای زلزله اومد بدوید بیرون چادرم را سفت چسبیدم و دویدم . خلاصه همه فرار کردیم سمت در و رفتیم کوچه ...
زنگ زورخانه شهید فهمیده به احترام سردار دل ها به صدا درآمد
رفت و به فرزندان شهدا سر می زد. حاج قاسم بچه های شهدا را از بچه های خودش بیشتر دوست داشت. وی اضافه کرد: حتی یک بار وقتی بچه های شهدای کرمان به تهران آمده بودند خواستند حاج قاسم را ببینند. هماهنگ کردیم و به خانه حاج قاسم رفتیم. سردار از من خواست بلیط هواپیمای بازگشت این بچه ها را که برای شب بود پس بدهم تا بچه های شهید شب را در خانه اش مهمان باشند. فردای آن روز وقتی شهید سلیمانی را دیدم گفت ...
کودک کشی از غزه تا کرمان
همیشه برایشان از حاج قاسم می گفتم. سلطانی نژاد صحبت از بچه ها که به میان می آید، دقایقی مکث می کند تا بغض راه گلویش را بند نیاورد: امیرعلی 15شهریور 13ساله شد. پسرک، تنها باقیمانده آن حادثه تلخ، بدنش پر از ترکش است: سر، دست، پا، شکم. همه جای تنش پر از ترکش است تا الان چهار عمل جراحی انجام داده است. خدا را شکر هر بار به ملاقاتش می روم با من حرف می زند، حالش خوب است. پزشک ها می گویند سطح هوشیاری اش خوب ...
دهه نودی ها به عشق حاج قاسم شهید هم می شوند
برهان می آوردم تا فرد مورد نظر را قانع کنم که اگر سردار نبود، باید با داعش در خاک مان می جنگیدم. باید ترس از پرچم سیاه و منحوس داعش را روز و شب در بیداری و خیال در دل می پروراندیم و دیگر مثل امروز آزادانه و در امنیت زندگی نمی کردیم و همه اینها را مرهون اقتدار و شجاعت و ایثار حاج قاسم و همرزمانش هستیم و خواهیم بود. *سحرگاه جمعه 13 دی ماه مانند بعضی شبهای دیگر کمی بدخواب شده ...
انشا درباره حاج قاسم سلیمانی برای تمامی مقاطع تحصیلی
و مال مردم عزیز کشورمان در خارج از مرزهای ایران دفاع کرد. لحظه ای پیش خود تصور کنید اگر سردار سلیمانی و مدافعین حرم در بیرون از مرزها به جنگ با داعشی ها نمی رفتند چه می شد. این انسان های تندرو و نا اهل چه بلایی بر سر کشورمان می آوردند. سردار حاج قاسم سلیمانی خاری در چشم همه مستکبران جهان بود. شهادت سردار آن هم اینطور مظلومانه به همراه دوست و یار شفیقش ابومهدی مهندس افتخاری برای مردم ...
مکتب اخلاقی تهران و این 3 نفر؛ آیات مجتبی تهرانی، خوش وقت، حق شناس
را بداند.پدر حاج آقا مجتبی، میرزا عبدالعلی تهرانی بود. خیلی برایم شیرین بود. محاسن سفید، موی سر و ابرو سفید. صورتش قدری سرخ بود. در مسجد میرزا موسای بازار نماز می خواند. با یکی از قوم و خویش ها شب ها نماز می رفتیم خدمت او. 15-20 نفر نماز می خواندند. شب در بازار کسی نیست. می آمد برای نماز و بعد از نماز هم حرف می زد. با همان پیراهن و شلوار. یعنی عمامه سر نمی گذاشت. یک پیراهن و شلوار سفید ...
عالمی خدوم که در دل های مردم جای گرفته بود
جوان آنلاین: روز هایی که بر ما می گذرد، تداعی گر سالروز ارتحال روحانی خدمتگزار، زنده یاد آیت الله سیدعلینقی طبسی حائری از علمای فقید شهر مشهد است. هم از این روی و در بازخوانی کارنامه علمی و عملی آن بزرگ، مقال پی آمده به نگارش درآمده است. امید آنکه علاقه مندان را مفید و مقبول آید. ولادت در کربلا و تربیت حسینی آیت الله حاج سیدعلینقی طبسی حائری (قده)، از علمای مشهور و استادان حوزه علمیه شهر مشهد به شمار می رفت. وی ...
عقلانیت و تدبیر؛ درسی که حاج قاسم آموخت
بود و درحال حاضر نیز در دست انجام هست. اما آن کسی ک دست بچه های مقاومت را در جاهای مختلف پر کرد و امروز جبهه مقاومت و گروه های مقاومت با سر بلندی و سر افرازی در حال انجام مأموریت هستند حاج قاسم سلیمانی بود. وی گفت: آن چیزی ک حاج قاسم سلیمانی به عنوان یک فرمانده در خارج از مرزها و مأموریتی که بر عهده داشتند و به بچه های مقاومت آموختند؛ عقلانیت و تدبیر در عرصه جهاد به دور از احساسات آموخ ...
بوسه هایی که حسرت همیشگی خاله کبری شد
کردم آیت الله است اما نبود. شب و روز غصه می خوردم. ناراحتی اعصاب گرفته بودم. شب ها که همه می خوابیدند می رفتم روی پشت بام. سرما و گرما سرم نمی شد حس می کردم آن جا خدا بیشتر صدایم را می شنود. روزه را با روزه افطار می کردم. فکر اینکه آیت الله توی زندان های بعثی آب و غذایی ندارد، اشتهایی برایم نگذاشته بود. انتظار سخت است حسرت زنده بودنش هیچ، حسرت خبرش هم مانده بود روی دلم. روضه حضرت زینب گوش می دادم تا ...
حاج قاسم این قدر خندید که حد نداشت!
بچه ها ذکر عملیات می گویند. معمای پشت بیسیم! خلاصه بعد از همه اینها یک معما هم می گفتم. طرح معما درواقع آخر کلاس بود. معمولاً صفات یک حیوانی را می گفتم و بعد، از بچه ها می خواستم در کلاس، صدای آن حیوان را از پشت بیسیم دربیاورند. آن شبی که حاج قاسم گوش می داد نوبت گوسفند بود. گفتم بچه ها معمای امشب را بشنوید. حیوان امشب همه اش منفعت است. گوشتش برای انسان نفع دارد. پشم و پوستش برای ...
روایتگری بانوی مقاوم پاکستانی از حاج قاسم؛ زنبیون را برای فتح قدس تربیت می کنم
پرسم چند وقت است که پدرتان را ندیدید؟. جرم من این است که زینبیون را به عنوان مجاهدین بدون مرز معرفی کردم و با حاج قاسم همراهی کردم و سر یک سفره با او غذا خوردم. من دختر بین المللی حاج قاسم بودم. از روزی که او از این دنیا رفت دیگر طعم پدر ایرانی تبار را نچشیدم. بالاخره پدری باید داشته باشم تا برای من پدری کند. این حاج قاسم کیست که ما او را مثل آب خوردن از دست دادیم. او در عین حالی که 4 یا ...