سایر منابع:
سایر خبرها
قرائتی: همسرم می گوید شوهر خوبی نیستی!
حوزه نبودم. تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتیم یک نفر را میان خودمان به عنوان داور انتخاب کنیم و هر چه او گفت ، همان را انجام دهیم. مدیر بازنشسته مدرسه ای را که از آشنایانمان بود برای داوری انتخاب کردیم و او به من گفت: تو طلبه شو! . آقای جلالی که با آیت الله طالقانی برنامه قرآن در صحنه را داشتند، آمد و گفت: شما آقای قرائتی هستید؟ گفتم: بله . پرسیدند: می خواهید چه کار کنید؟ گفتم: من را آقای ...
اظهار نظر جنجالی همسر حجت الاسلام قرائتی / همسر خوبی نیستی
به گزارش زیرنویس به نقل از همشهری، محسن قرائتی گفت: آنطور که باید شوهر به درد بخوری برای زندگی نبوده ام! البته در مسافرت ها همیشه تلفنی با هم در تماس هستیم ولی او می گوید این چه زندگی ای است؟ هر جا که می رود همه می گویند به حاج آقا سلام برسان. خوشا به حالت! چه حاج آقایی داری. بعضی وقت ها که [...]
می گفتند ایران سرزمین کفر است!
...> مدینه: نه به جان بچه هام. چند روز بعد از اینکه ساکن شدیم، نارضایتی من شروع شد. شما نمی تونید تصور کنید زندگی با قوانینی که داعش وضع کرده بود چقدر سخت بود. در سرزمین خلافت، برخلاف اسلام، با زن مثل کنیز و برده رفتار می کنند. زن، ارزشی ندارد. در ایران، من با شوهرم مشکل داشتم، ولی آزاد بودم. بازجو: اگر از شما می خواستند تو ایران کسی رو بکشی، این کار می کردی؟ مدینه: آره. خب شیعه رو دشمن می ...
خاطرات طلبگی | بچرخ تا بچرخیم
ما هدایت بشو نیستیم؛ بزرگتر از شما کاری نتونستند بکنند؛ یا برمی گردی میری یا اینکه بچرخ تا بچرخیم!!! با یک تبسم ریزی گفتم: خواستی بچرخی به سمت نمازخانه هم بچرخ؛ نمازخانه می بینمتون. هر یک متلک بچه ها، به من می گفت حاجی کارِت خیلی سخته!!! صدای اذان از بلندگوی مدرسه به گوش می رسید؛ رفتم نمازخانه ... حدود نصف حیاط برای شرکت در نماز جماعت به نمازخانه آمده بودند حتی آن دختر خانمی که قرار بود بچرخه؛ چرخیده بود و اومده بود نماز ... خدا را شکر که طلبه شدم خاطره از: حجت الاسلام محمد قهرمانی خشنود ...
دعای ویژه مادر شهید در حق جوانان کشور
به شما گفتند؟ صدیقه وطنی: خبر شهادت شهید مجتبی را همرزمانش برای ما آوردند البته چون می دانستیم مجتبی خط شکن هست آمادگی شنیدن خبر شهادتش را داشتیم اما شهید مصطفی چون پسر بزرگم بود و بسیار به ایشان وابسته بودم و همچنین تقریبا نه ماه قبل برادرش مجتبی به شهادت رسیده بود، همه می دانستند بسیار برایم سخت است و نمی دانستند چطور به من اطلاع بدهند روزی که به شهادت رسید به برادرانم و دامادم اطلاع ...
دانش آموز 8 ساله بعد از اخراج از مدرسه در ICU
تعداد بازدید : 817 کد ویدیو دانلود فیلم اصلی کیفیت 480
قول شفاعت داد و چند دقیقه بعد شهید شد
همراهی اش با رسول و وداع شان برایمان اینگونه روایت می کند و می گوید: نیرو ها را آرایش دادیم و از آرپی جی زن ها و تیربارچی ها خواستیم هر کدام سرجایشان بایستند. با رسول روبه روی خاکریز بودیم. ناگهان بدون هیچ مقدمه ای رو به من کرد و گفت: آقای سرهنگی! من در دسته و گروهان شما بودم، اگر شما و بچه ها را اذیت کردم، معذرت می خواهم. پرسیدم: رسول جان! نکند می خواهی شهید شوی؟ گفت: نه بابا! ما را چه به شهادت. لحظه ...
اولین گفتگوی رسانه ای حسن آقامیری / از ماجرای سربازی و دادگاهی شدن تا حاشیه های گفتگو با احلام و ارتباط ...
خاص تر بود. وقتی در پادگان سپاه بودم، فرمانده پادگان فقط 3 سال از من بزرگتر بود. همه سن شان کمتر بود. ولی کلا اتفاق درستی نیست. ما نمی توانیم تجربه شخصی مان را به همه تعمیم بدهیم. چون اصلا سربازی اینطور نیست. آموزشی می برند و در سنی که باید به بچه شخصیت بدهید، تحقیرش می کنند، توهین می شنود، اذیت می بیند. بعد شما آمار خودکشی ها را ببینید، آمار مریضی هایی که بعدش می گیرند و ادامه پیدا می کند، ببیند ...
روایت همسر شهید مصطفی صدرزاده از مواجهه دخترش با پیکر پدر
می گفتی؟ گفت صبر می کردیم بیایند یا با ایشان تماس می گرفتیم. گفتم خبر خوش من این است که دیگر نیاز نیست به بابا زنگ بزنی یا منتظر بمانی تا بیایند و خبر را به او بدهی و از این به بعد هر اتفاقی برایت بیفتد، همانجا و همان ثانیه بابا هست و متوجه اتفاقی که برای شما می افتد می شوند؛ و من به محض اینکه این موضوع را به فاطمه خانم گفتم، این بچه شش سال لبخند تلخی زد و گفت بابا شهید شده مامان؟ این بابای ...
حاج حسین ؛ سردار شهیدی که رشادتش بدون مرز بود
به مرخصی می آمد به پایگاه مسجد می رفت و یا با خانواده های شهدا سرکشی می کرد، به عبادت، نماز سر وقت و نماز شب می پرداخت و یا قرآن تلاوت می کرد، به او می گفتم: این چند روز را پیش ما و زن و بچه ات باش، می گفت: سرکشی از خانواده شهدا از شما واجب تر است و یا هر وقت به او می گفتیم: کمتر به جبهه برو چون زن و بچه داری، می گفت: مگر امام حسین(ع) زن و فرزند نداشت، مگر حضرت عباس (ع) همسر و بچه نداشت، چرا شما ...
صورتش سالم بود و پذیرای بوسه خداحافظی مان شد
و کتاب مدرسه.... اشک روی گونه هایش جاری شد و گفت: می خواهم بروم جبهه. فکر نمی کردم این قدر بزرگ شده باشد. دستی به سرش کشیدم و گفتم: گریه نکن. ما باید گریه کنیم نه تو. راضی ام به رضای خدا. اشک هایش را پاک کرد و آماده رفتن شد. چهار ماه بعد به آرزویش رسید. با پوتین هایش خوابید! وقتی برای اولین بار به مرخصی آمده بود. چکمه هایش را به پا کرد و بندهایش را بست. مادرش پرسید ...
پیکر حاج یدالله جان همرزمانش را نجات داد
شان داد ند. فکر می کنم حدود 24 ساعتی را شهید کلهر در بیمارستان مقاومت کردند، چون از بنیه فیزیکی بسیار خوبی برخوردار بودند. از طرفی پزشکان همه سعی و تلاش خودشان را کردند، اما با همه این اوصاف به حالت عادی برنگشت و همان ترکش کوچک باعث مرگ مغزی و نهایتاً شهادت شان شد. وداع با همرزم قدیمی وقتی حاج یدالله شهید شدند به بچه ها گفتم که پیکر پاک این شهید را برای وداع به اردوگاه کوثر ...
انس طلبه شهید حادثه کرمان با شهدا
که علیرضا برایم خواند. علیرضا صدای خوبی در قرآن خواندن داشت و چون من از 7 سالگی کلاس قرآن رفته بودم، دوست داشت که نحوه صحیح ترتیل را آموزش ببیند؛ به خاطر همین در خانه صدای خودش را ضبط می کرد، بعد فایل آن را به من می داد تا ایرادهای کارش را بگیرم. آن قدر پشتکار داشت که من به حالش غبطه می خوردم. توصیه اش برای ازدواج علیرضا یک طلبه بود و درآمد زیادی نداشت اما با این ...
اظهارت جدید و بسیار متواضعانه پرویز پرستویی!
که شما از بازیگری تا هنرمندی طی می کنید، مسیر ساده ای نیست که شما بگویید کاری ندارد، من این همه سال کار کردم! آیا یک ورزشکار که مدال المپیک گرفته، می تواند بگوید دفعه بعد حتما المپیکی می شوم؟! شاید این حرف ها کلیشه باشد، اما بنده اگر بزرگ ترین بازیگر جهان هم باشم، آیا واقعا در کار بعدی هم بزرگ ترین بازیگر جهان خواهم بود؟ من همیشه می گویم در بازیگری فقط بازی کردنش سخت است، بقیه اش خیلی خوش می گذرد ...
پرویز پرستویی: تلویزیون حق ندارد مرگ من را هم زیرنویس کند
، ممکن است نیش بخوری و با سر به پایین بیفتی. گاهی من از بچه ها می شنوم می گویند فلانی کار جدید نگرفتی؟ او هم می گوید چرا گرفتم و بعد هم می گویند خدا را شکر! انگار کار بازیگری مثل کار ساختمانی است. بله، ما هم باید مثل دیوار چیدن، همه چیز را درست روی هم بچینیم، اما به من برمی خورد که بگویند کار گرفتی یا نگرفتی؟ پیش خودم می گویم نکند من دارم مسیر را اشتباه می روم. من هیچ وقت کار نگرفتم، یعنی ...
این جا خبری نیست!
چرا؟ چون مولایش امیرالمومنین (ع) بود که وقتی می خواست کار دشمن را تمام کند، کمی صبر کرد که نکند هوای نفس، حتی کمی غالب باشد و بعد برای رضای خدا و قربتاً الی الله دشمن را نابود کرد. از آن دسته آدم ها بود که به خودش سخت می گرفت و به هوای نفس، مجال خودنمایی نمی داد. از پیروزی هایی که کسب کرده بود و موفقیت هایی که به دست آورده بود، هیچ وقت صحبت نمی کرد. حتی از نبرد خرمشهر که به آن آزادی آن ...
بهترین مرگ ها شهید شدن است
شهید می شوند نزد خدای خویش هستند و گریه برای آن ها سخت اشتباه است، امیدوارم به آن جامه عمل بپوشانید. پدر و مادر عزیزم! من تا چندی قبل که پیش شما بودم چیزی به درستی از اسلام، امام یا شهادت نمی دانستم... تا اینکه خداوند خواست که من به این مکان مقدس پا گذاشتم و طی این مدت همه چیز را آموختم. با چشمانم بچه هایی را دیدم که چگونه دلسوزانه از اسلام و قرآن دفاع می کردند و چگونه کافران را به هلاکت می رساندند و در آخر آن هایی که از امتحان خدا قبول شده بودند به شهادت می رسیدند. انتهای خبر/ ...
شوهرم باز هم می خواهد ازدواج کند، طلاق می خواهم
عذابم می داد. یک مرد زورگوی خشن بود. چون زیادی عاشقش بودم، تحمل کردم و حرفی نزدم. فکر می کردم با گذر زمان همه چیز درست می شود. مدتی همین طور گذشت و ما صاحب یک دختر شدیم. بعد از آن بود که متوجه شدم سلیم زن دوم گرفته است. خیلی شوکه شدم. دنیا روی سرم خراب شد و تصمیم گرفتم از سلیم جدا شوم. ولی به دلیل عشق زیادی که به او داشتم، ازاین تصمیم منصرف شدم. به او گفتم قبول می کنم که زن دومش شوم و اعتراضی ...
پلاکش را بر گردن انداخت وبرای همیشه رفت
های خوبی هم کسب کرده بود. همه اعضای تیم از بچه های بسیجی و فعال بودند. گاهی به این رفت و آمد هایش به زمین فوتبال ایراد می گرفتیم و می گفتیم کجا می روید همه اش بازی و فوتبال. او گفت: می خواهیم نشان بدهیم که یک بچه بسیجی هم می تواند درسش را بخواند و هم به جبهه برود هم ورزشکار باشد و هم اهل مسجد، دعا و نماز جمعه. یک مرتبه هم که برای زیارت امام رضا (ع) به مشهد رفته بودیم، می خواست زودتر ...
وقتی امام فرمود: خدایا من را با حاج عیسی محشور کن.
نان خریدم. امام از او پرسید: ما یک روز این همه نان خورده ایم؟ پاسخ داد: خیر آقا، دیروز از شما پول نان نگرفته ام. امام فرمودند: چطور شما بعد از این همه سال نمی دانی که پول نان دیروز را باید در همان روز از من می گرفتی؟ و افزوده بودند: دیروز به امروز ربطی ندارد. دیگر تکرار نشود. یک روز شنیدیم همکاری این خدمتگزار با دفتر امام قطع شده است. وقتی به فرزند امام مرحوم حاج احمد آقا اصرار کردیم که ...
اگر مسئولین خالصانه خدمت نکنند در آتش قهر الهی خواهندسوخت!
... هم چنین اگر مردی در خانه، همسرش را یاری کند، با زحمت بازو پولی به دست آورده و زن و بچه اش را به رفاه و آسایش برساند ثواب شهید دارد: الکاد علی عیاله کالمجاهد فی سبیل الله؛ کارگری که برای اداره خانواده اش تلاش می کند، هم چون مجاهد فی سبیل الله است. بدیهی است این همه اجر و ثواب، زمانی است که کار برای رضای خدا بوده و رنگ خلوص داشته باشد. کار اگر برای خدا باشد ...
سه ساله ها هم پر کشیدن را بلدند
قول پدری که داغ دوری فرزندش را نتوانست تحمل کند و به سوی او شتافت سخت تر است: هشتم تیر روز بعد از شهادت آیت اللّه مظلوم، دکتر بهشتی و یارانش در حزب جمهوری بود. مراسمی گرفتیم و شب که خسته بودیم برای خوابیدن به کانتینر واحد ارتباط جمعی جهاد سازندگی رفتیم. صبح فردای آن روز ما برای نماز بیدار شدیم و او خواب بود، چهره معصومانه اش در خواب نورانی تر از همیشه بود. خوشحال بودم که پس از ...
دست نوشته های شهید راز پلاک سوخته را رقم زد
سوریه داشت که در دومین اعزامش به درجه شهادت نائل شد. از همان ابتدا وقتی وارد دبیرستان شد کمک به محرومان و مستعضفان را شروع کرد و با کاشت نهال در اطراف شهرستان مسجد سلیمان و برگزاری اردوهای تفریح، سیاحتی و زیارتی در نقاط شهرستان سعی می کرد به نوعی کمک رسانی به محرومان داشته باشد. در سال 1380 وارد دانشگاه امام حسین(ع) اصفهان شد و بعد از اتمام دوره دانشگاه، جهت ادامه کار در سال ...
■ نماز نخونده حاجتمو گرفتم
نماز نخونده حاجتمو گرفتم چند سال پیش شب یلدا ناراحت بودم که چرا بختم باز نمیشه یا علی گفتم و بلند شدم وضو گرفتم چادر نماز گلدارم را سر کرد که دو رکعت نماز حاجت بخونم همین که دست هام را آوردم بالا الله اکبر بگم و نماز را شروع کنم یه دفعه زمین بلرزون زد مامانم داد زد وای وای زلزله اومد بدوید بیرون چادرم را سفت چسبیدم و دویدم . خلاصه همه فرار کردیم سمت در و رفتیم کوچه ...
غلامرضا تختی به روایت همسرش؛ او قربانی دو چیز شد!
راه می رفتند و می گفتند: زن نباید درس بخواند. وقتی زن درس بخواند خیال می کند از شوهرش بالاتر است. تختی باید زنی می گرفت که هم طراز خودش بود. زن متجدد به درد تختی نمی خورد. آیا به یاد دارید که اولین بار تختی را کجا دیدید و جشن های عقد و ازدواج شما چطور گذشت؟ ما توی یک عروسی همدیگر را دیدیم. خودش می گفت همان شب از تو خوشم آمد. چون دیدم از همه ی دخترها سنگین تر و متین تر هستی ...
یا امام رضا(ع)! ما را صاحبخانه کن
قرض کردم. بعد هم برگشتیم کرج و همان 206 قراضه را به اضافه همه طلاهای خانمم فروختیم و دست پر برگشتیم تا آن خانه از همان روز بشود پاتوق زائرهای حرم امام رضا(ع). گذشت تا همین چند وقت پیش که می خواستیم پسرمان را داماد کنیم. تا آن موقع همیشه گوشه ذهنم بود که ما یک خانه جمع وجور هم توی مشهد داریم و بالاخره می شود برای روز مبادایی فروختش. این بود که تا حساب و کتاب زندگی به هم ریخت، به خانمم گفتم ...
مکتب اخلاقی تهران و این 3 نفر؛ آیات مجتبی تهرانی، خوش وقت، حق شناس
عالمان بزرگ هم که می خواستند، پای دعای او می رفتند. ابوحمزه می خواند. شب تابستان تا صبح ابوحمزه می خواند. روزهای 18 ساعته گرم تابستان. یک شب کسی نیامده بود. تا صبح گریه می کرد. آقا مجتبی ترس از خدا را آنجا تجربه کرده بود. بعد رفت قم. خدا برای آدم این طور می خواهد. خدمت امام رسید. نمی خواهم بگویم امام مثل چه کسی است. ولی در خصلت معلمی، نظیر علامه بود. معلمی که خودش جلوتر از همه ...
خرده روایتی متفاوت از پرواز 752؛ شوق وصل به مجالس مذهبی در قلب اروپا
سال از شهادتش همچنان زبانزد خاص و عام است: او درباره ورودش به مباحث و مجالس فرهنگی-مذهبی در سوئیس این طور نوشته است: خب ، خدا را شکر بعد از سفارش های مختلفی که از اصفهان دوستان لطف کردند و گفتند، مسئول جلسات دانشجویی اینجا من را هم به جمعشون دعوت کردند و قرار شد ان شاءالله از هفته آینده در جلساتشون شرکت کنم... البته خب چون همه این جمع متأهل هستند، یک مقدار براشون افراد مجرد را ...
بازخوانی زندگی مهدی نصیری سردبیر جنجالی
اواخر دوره سطح رسیدم که معادل کارشناسی ارشد امروزی هاست؛ چون کفایه و مکاسب آخرین کتاب های دوره سطح حوزه است، از سوی روزنامه کیهان دعوت به کار شدم و به تهران رفتم. البته یک سال قبلش هم به عنوان نماینده فرهنگی مؤسسه کیهان در قم حضور داشتم. چطور شد که وارد مطبوعات شدید و شما را واجد این شرایط دانستند؟ آقای خاتمی بعد از اینکه مرحوم دکتر ابراهیم یزدی از نمایندگی آیت الله خمینی در ...
کودک کشی از غزه تا کرمان
کنیم تا جمعیت به سمت دیگری حرکت کنند. موکب داران امام حسین(ع) به شهادت نائل شدند مردی که حسرت شهادت در این حادثه را همچنان بر دل دارد، از موکب دارانی می گوید که به وقت محرم و صفر امسال جایشان در موکب خالی خواهد بود: خانواده ام؛ خواهر و برادرها، خانم و بچه هایم همیشه پای کار موکب بودند. در همه این سال ها در همه مراسم، این شهدا کار پشتیبانی موکب را به عهده می گرفتند؛ کاری که خیلی سخت ...