ماجرای آخرین تلفن شهید برونسی با خانواده اش
سایر منابع:
سایر خبرها
آدینه با داستان/ کفش های سفید، کفش های سیاه
را بین انگشت هایش گرفت و چندبار آرام آرام نوازش کرد. کمی کنار مادرم نشست و بی که حرفی بزند چند بسته آدامس خرید و رفت. وقتی رفت مادرم گفت: دستش خوبه. هروقت ازم آدامس می خره تا شب هیچی رو دستم نمی مونه. بعد پاکت شیر را برایم باز کرد و یک تکه از کیک را توی دهانم گذاشت. تکه ی دیگرش را توی دهان خودش. و چیزی گفت که نفهمیدم چه بود... خواهرم که مرد، پدرم خانه را عوض کرد ...
دختر عاشق پیشه آبروی پدرش را برد / دوستی با مرد متاهل دردسرساز شد
همسرش است. خام محبت های دروغین این مرد جوان شدم. موضوع را به مادرم اطلاع دادم. دوباره اشک در چشمانش حلقه زد. می گفت چه طور به یک مشت حرف اعتماد کرده ای و ... ؟ من نمی خواستم کم بیاورم. برای همین احترام مادرم را زیر پا گذاشتم. حدود یک سال با این مرد جوان در فضای مجازی ارتباط داشتم. باورتان می شود برایم خواستگار خوبی آمده بود و به خاطر او جواب رد دادم. خدا می داند پدر ...
آدم های مجازی را از دورهمی های خانوادگی دور کنیم
پدرم و مادرم سن و سالی گذرانده اند. مادرم بیشتر وقتش را به انجام کارهای خانه می گذراند اما پدرم به خاطر کسالتی که دارد بیشتر زمان را در خانه است. بهترین سرگرمی اش دیدن اخبار است. به سیاست علاقه دارد و اخبار سیاسی را پیگیری می کند. خیلی اهل فضای مجازی نیست. از تلفن همراهش در حدی استفاده می کند که فقط پاسخ تماس هایش را می دهد و هیچ آشنایی با فضای تلگرام، وات ساپ و بله و ... را ندارد. برایش چند کتاب ...
12 بهمن؛ زنگ انقلاب نواخته شد، دختران آسمانی شدند
...: وقتی می پرسیدیم چرا این همه از شهادت حرف می زنی، می گفت: شهادت خیلی خوب است، به شهدا می گویند خوشا به حالتان . مادر شهید فتحی هم در ادامه با اشاره به اینکه شب روزی که عزیزه شهید شد تا صبح قرآن می خواند، می گوید: قبل از بمباران خواب دیدم که عزیزه شهید می شود اما حرفی در این باره تا روز حادثه با کسی نزدم تا این که شهید شد، گویا برای شهادت آفریده شده بود، برای خودش هم مسلم شده بود که ...
در برابر جنگ غزه نمی توانستم سکوت کنم
هستید؟ بله. از سمت مادری و پدری اصالتم به لرهای بروجرد می رسد. به اصالتم افتخار می کنم و هنوز هم در خانه لری حرف می زنم. آخرین بار کی به بروجرد سفر کردید؟ همین اواخر چون خواهرها و برادرها و بیشتر اقوامم آنجا زندگی می کنند. اگر بگویند یک آرزویتان برآورده می شود، چه آرزویی می کنید؟ چند سال پیش برادر و برادرزاده ام را در تصادف از دست دادم. آرزو می کردم آن تصادف رخ نمی داد و ...
خاطرات انقلاب | دهه هفتادی ها و هشتادی ها خاطرات بزرگ ترهایشان را از زنده ترین جریان تاریخی قرن نقل می ...
پدرم شنیده ام که تعریف می کند حس هیجان نوجوانی و کنجکاوی به دانش آموزان اجازه در خانه نشستن و سر کلاس ماندن و درس خواندن را نمی داد و به همین خاطر غالبا مدرسه ها و کلاس تعطیل می شد. مادرم هم بعضی وقت ها سر ذوق می آید و کنارش موضوعات دیگر را تعریف می کند: کسانی که در تظاهرات شرکت کردند و بارهاوبار ها توسط ساواک دستگیر شدند، بعد ها که جنگ تحمیلی آغاز شد، باز هم فداکارانه پای کار ماندند و خانه هایشان ...
روایت کتاب در سوریه متوقف نشده است/ متن با وجود راویان متعدد یک کل منسجم است
سرویس فرهنگ مقاومت خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ؛ چادرنشین بودیم طرف های شاهزاده احمد. زمین های کشاورزی مان حوالی مازو بود. بهش می گویند گمناو. تابستان ها ییلاق مان، تاف و کرگه بود. پدرم، گاو خرید و فروش می کرد گله داشتیم، چوپانی هم می کرد. توی محل، دارنده شان بود. این سطور بخشی از کتاب حبیب ممدآقا؛ روایت زندگی شهید مدافع حرم حبیب رحیمی منش است که در قالب خاطرات از زبان راویان متعدد تدوین و نگارش شده است. مولف کتاب تاکید دارد که سعی کر ...
مسئولان بیش از جوانان به معنویت محتاج هستند
.... این افراد سیر هستند و ممکن است چند تا خانه و ماشین و امکانات داشته باشند ولی مشکل معنویت دارند. استاد حوزه علمیه گفت: بنده جوان نابغه و از جهت علمی، کم نظیری را می شناسم که با بنده درد دل کرد و گفت پدر و مادر من هر دو شریعت مدار و متدین ظاهری هستند ولی دائما با هم دعوا دارند و پدرم با چوب و چماق به مادرم می زند و وقتی من هم پا در میانی کنم با من هم برخورد می کند لذا چند بار این ...
بیوگرافی میلاد کی مرام بازیگر نقش شهید شیرودی با عکس و مصاحبه
کی مرام اطلاعاتی از شماره تلفن میلاد کی مرام در دسترس نیست. از سرایداری به بازیگری رسیده است. 9 سالگی تا 13 در تیم های پایه فوتبال ملوان بود و با مازیار زارع ، جلال حسینی و علیرضا رمضانی هم تیمی بود تا اینکه مصدوم شد و فوتبال را کنار گذاشت. وی معتقد است اگر در فوتبال می ماند الان یکی از لژیونرهای ایران بود و در تیم های بزرگ اروپایی توپ می زد. بعد از فوتبال دنبال علاقه خود در تئاتر رفت و در 16 سالگی ...
شکست های عشقی عارف قزوینی به قلم خودش/ پدر دختر گفت: تابوت دخترم را بر دوشت نمی گذارم
. نایب الصدر در قزوین شخص مقتدری بود به من گفت: به اتفاق هم به قزوین می رویم، چند نفر مامور یک دو نفر هم از نوکراهای شخصی چند نفری هم زن و کلفت به قلعه که حاجی رضاخان صاحب آن و دختر هم آن جا بود فرستاده دختر را حرکت داده به شهر بیاورند. گفتم: همه ی این ها که می فرمایید درست ولی شما به خوبی می دانید من هیچ چیز از خودم ندارم. جواب گفت: تمام این خیالات را من قبلا کرده خانه ی کوچکی که مال ...
قتل فجیعِ زن جوان توسط عمه سنگدل در چیتگر!
به حرف هایم توجهی نمی کردند. تا اینکه روز حادثه سمیرا به خانه ام آمد و چون دخترم در خانه نبود با او صحبت کردم و خیلی جدی خواستم تا دیگر به خانه ام نیاید و دست از سر دخترم بردارد اما او به یکباره با لحن تند و بی ادبانه ای با من برخورد کرد و در مقابلم ایستاد. رفتارهایش آنقدر عصبانی ام کرد که نتوانستم خودم را کنترل کنم و با چاقوی آشپزخانه ضربه ای به شکمش زدم او شروع به فحاشی کرد و گفت از ...
دیوید بکام در تهران دستگیر شد + جزئیات
دیوید بکام صدایم می زدند. چه شد که سر از اینجا (اداره آگاهی) درآوردی؟ به خاطر یک اشتباه؛ یک حماقت. یک روز دوستانم مرا دعوت کردند و به من حشیش و گل دادند. نخواستم جلوی آنها کم بیاورم و مصرف کردم. آن روز خوشم آمد و بعد که به خودم آمدم معتاد شده بودم تا جایی که از تیم فوتبال هم مرا بیرون انداختند. خانواده ام خیلی تلاش کردند ترک کنم. من در یک خانواده فرهنگی بزرگ شده ام. پدر و مادرم ...
وقتی خودم را زیبا کردم خیانت به جانم افتاد ! / دخترخاله ام آتیش بیار معرکه بود !
جوان که با حیله و مظلوم نمایی، سیر تا پیاز زندگی ام را می دانست کم کم لحن کلامش عوض شد. یک روز زنگ زد و گفت مشکل مالی دارد و کمی پول می خواهد. دستش را خوانده بودم. گفتم نمی توانم کمکش کنم. با این حرف ورق برگشت و آن روی خودش را نشانم داد. کار به تهدید کشیده شد و سرم داد می کشید اگر کمکش نکنم عکس های شخصی ام را منتشر می کند. دست بردار نبود. برایم خط و نشان می کشید ...
غمناک بود دیکتاتوری شهرک به ایران امروز نسبت داده شود
مختلفی درباره این فیلم نوشته شده البته که شهرک به ذات فیلمی چند لایه و چند وجهی است، اما برای من این سوال وجود داشت زمانی که فیلمنامه را می نوشتید به این تفسیرها و تأویل ها فکر می کردید؟ یا اینکه خود فیلم ذهنیت های مختلفی را برای مخاطبان فراهم کرد. -وقتی فیلمنامه تمام شد، با مرور چند باره فیلمنامه نوشته شده حدس می زدم قصه تأویل پذیر و چندلایه است، اتفاقا همین برای من خیلی جذاب آمد ...
آموزش و پرورش با سونامی خروج نیرو روبرو است
رای نگهبان اگر تایید بکند اینکه شما می گویید چرا شما نرفته اید مگر من چقدر باید بگویم و چقدر عنوان کنم که آقای دکتر فانی و آقای بطایی حداقل زمانی که من خدمت آقایان بوده ام به تکرار ما رفته ایم خدمت آقای دکتر نوبخت برای افزایش بودجه سحرخیز: دکتر اشاره کردند و من هم قبول دارم ما کیفیت در دانشگاه فرهنگیان آن در حد انتظار نه تنها نیست واقعاً افول کرده است و دلیل آن هم این است که من معتقدم ...
اشک های ندامت زن جوان/زندگی زن مشهدی تباه شد
.... بالاخره چند سال بعد در حالی که آرزوهای بزرگی را در سر می پروراندم ناگهان مادرم مشمول عفو و رافت اسلامی شد و از زندان بیرون آمد. گویی با ترک اعتیاد کمی از نظر عاطفی هم بهتر شده بود، در این شرایط مردی 35 ساله به خواستگاری ام آمد و با من ازدواج کرد. هنوز چهاردهمین بهار زندگی ام را می گذراندم و عاشق گوشی تلفن هوشمند بودم. هاشم نیز بلافاصله یک دستگاه گوشی تلفن برایم خرید. آن قدر ...
خلاصه داستان قسمت 337 سریال ترکی خواهران و برادران
اوگولجان به ایاس زنگ میزنه و او اونجا میاد و به پلیسها میگه من خودم موتورمو دادم بهشون پلیسها میگه ولی پسرخاله تون گزارش دزدی دادن ایاس میگه نه اشتباه شده سپس از اوگولجان و عمر معذرت خواهی میکنه و میگه من به حسابش میرسم شما ولش کنین دیگه. شب اورهان و بچه ها وقتی به خانه میرن میبینن که فاطما گاز و تلویزیون و لپ تاپ خریده و میگه پولشو از کجا آوردی؟ او میگه یه زمینی بود که تو انحصار وراثه بود بعد ...
طلاق به خاطر لجبازی کودکانه
اش از اول هم مرا نمی خواستند این موضوع کم کم در رفتار جمشید اثر گذاشت، او بشدت به خانواده اش وابسته است. هر روز به آنها سر می زند، هر حرفی آنها بزنند بر حرف ها و تصمیمات من ارجحیت دارد؛ آن وقت به من می گوید بهانه گیر. جمشید گفت: آقای قاضی اصل ماجرا این است که این خانم می گوید من نباید با پدرم مشورت کنم، باید خودم سرخود تصمیم بگیرم ولی من گوش نمی دهم، به خاطر همین مدام بهانه های الکی می ...
اینجا صفا و صمیمیت موج می زند+ عکس
...> مریم ترکی شرکت کننده مسابقات قرآن بسیج کشور گفت: سی جزء قرآن را حفظ هستم، قبل از اینکه قرآن را حفظ کنم در کارهای خانه به مادرم کمک می کنم؛ زیرا قرآن گفته به پدر و مادر نیکی کنید پس قبل از حفظ قرآن باید به آن عمل کنم تا حافظ خوبی باشم. نوجوان سیزده ساله شرکت کننده در بخش حفظ رقابتی هم اظهار داشت: قرآن بسیار در زندگی به من کمک کرده است گاهی اوقات که ناراحت می شوم قرآن را بازکرده و چند صفحه ...
سارقان پول های دزدی را خرج زیبایی می کردند
...، سراغ وسایل دیگر هم می رویم. چه وسایلی؟ در یکی از خانه ها که برای سرقت رفتیم مقدار زیادی طلا و جواهرات از داخل گلدان پیدا کردیم. صاحبخانه داخل خاک گلدان بزرگی که داشت، طلاهایش را مخفی کرده بود، اما ما پیدا کردیم. یک بار هم از داخل فریزر و لابه لای گوشت های یخ زده طلا و جواهر پیدا کردیم. کی از زندان آزاد شدید؟ سه ماه قبل آزاد شدم و دوباره شروع به ...
گفت وگو با اکبر تیموری ، جانباز نخاعی دفاع مقدس از شخص آقای قاضی زاده و تیم همراهشان به هیچ عنوان راضی ...
که ایشان نباید برود. برادرم آن زمان سرباز بود. باید به فکر راهی می بودم. عمویم در قم زندگی می کرد. به خانواده گفتم عمو می خواهد در منزلشان لوله کشی انجام بدهد و من (چون بلد بودم) می خواهم به کمک ایشان بروم. پدرم با عمویم تماس گرفت. من هم که از قبل با ایشان هماهنگ کرده بودم. بنابراین حرف مرا تایید کرد. این شد که یک استشهاد محلی درست کردم که شناسنامه ام گم شده. بردم کلانتری مهر زدند و بعد هم بردم ...
آدم ها می روند و خاطره های ما را با خودشان نمی برند
اخبار اقتصادی، سالن ال مانندی بود و خبرنگاران، در درازای ال، می نشستند پشت میز چوبی 12 نفره ای که عمود به میز سردبیر چسبیده بود. یک سال هر روز رفتم پشت این میز چوبی نشستم و با 4 دختر دیگر که آنها هم مثل من هیچ کاری نمی کردند، ریز ریز حرف زدیم و خندیدیم و ساعت 8 و 9 شب راه افتادیم سمت خانه هامان. آخرهای زمستان 1375، تب انتخابات ریاست جمهوری به پوست شهر رسیده بود. کاست خواب در بیداری فرهاد دست به دست ...
فعالیت کسب وکار های حوزه رمزارز با اینتاکد
صرفا و صرفا بر مبنای آن کارکردکاوی بحث که می تواند برای جامعه ی ما انشاالله سودمند و اگر احیانا مضراتی هم داشته باشد آن مضرات را تذکر بدهیم که مثلا نهاد های قانونگذاری ما بتوانند اتخاذ تصمیم بهتری داشته باشند بنابراین من خودم را در این موضع می بینم. خدمت شما هستم. اساسا باید قبل از این که راجع به رمزارز صحبت بکنیم باید قبل از این که اساسا بگوییم رمز ارز چیست و مشکلات آن چیست و سودمندی هایش در ...
معمای قاچاق کودکان در گرجستان؛ دوقلو هایی که فروخته شده بودند، با تیک تاک همدیگر را یافتند
مادرم تلفن می زدند و می پرسیدند چرا ایمی با اسم دیگری در برنامه شرکت کرده و می رقصد؟ ایمی موضوع را به خانواده اش گفت، اما آن ها سعی کردند توجهی به آن نشان ندهند. مادرش گفت: همه آدم ها یک همزاد دارند. هفت سال بعد، در سال 2021، امی ویدئویی از خودش با مو های آبی در تیک تاک به اشتراک گذاشت که در آن در حال سوراخ کردن (پیرسینگ) ابروهایش بود. سی صدوبیست کیلومتر دورتر در شهر تفلیس، جوان ...