سایر منابع:
سایر خبرها
تصویری از روحانی محبوب زیر تابوت فرمانده در جبهه+عکس
هوا سرد بود و رضا دستواره سرما خورده بود. حاج عباس بعد از اتمام جلسه، دم سنگر پوتینش را پوشید تا برای هدایت گردان ها به خط مقدم برود. هر دو فرمانده حال جسمی مساعدی نداشتند. رضا دستواره در حالی که بند پوتینش را می بست، به حاج عباس کریمی گفت: تو هنوز حالت خوب نشده. من میرم خط مقدم شما برو سنگر حاج عباس هم می گفت: نه، تو برو تو سنگر، من میرم بعد از چند بار تعارف، یکدفعه حاج عباس با صدای بلندتر گفت ...
روایت غم بار جانباز دفاع مقدس از مظلومیت رزمندگان ایرانی در کربلای 5
گروهان تبدیل به تیم شد. طهماسبی گفت: حاجی خودش می لرزید و گریه می کرد و تمام جمع با گریه این فرمانده دلاور گریه می کردند. می گفت من هم قاطی رفتنی ها بودم، دست و پایم اینجا قطع شد، اما شهادت روزی من نشد و از قافله جا ماندم. من در مسیر برگشت وقتی تنها شدیم گفتم حاج غلامعلی تو را به خدا دیگر اینطوری روایتگری نکن. او هم با مهربانی که یک خُرده خشونت درش بود به من گفت: بچه، چرا اصرار کردی من ...
شهیدنامه ایرنا استان سمنان؛ جاویدنام خیرالله گیلوری
...> تحصیلاتش را تا پایان راهنمایی ادامه داد و پس از سربازی به عضویت سپاه در آمد و از سوی تیپ12 گردان امام سجاد(ع) سپاه آرادان به جبهه اعزام شد. هر وقت از جبهه برمی گشت، پدرش برایش قربانی می کرد. یک بار از ناحیه ریه در جزیره مجنون شیمیایی شد و به مدت 10 روز در بیمارستان صحرایی بستری بود. جندین سال در جبهه حضور داشت. خواهر شهید گیلوری نقل می کند: یک روز خیرالله صدایم زد و گفت: مریم ...
روایتی از دستور شهید برونسی به یکی از عرفای مشهد
کرده اند، گفته اند: بچه های تیپ نزد فرمانده رفتند و از وی خواستند تا برای تحقق این توفیق، برونسی به آیت الله دستور دهد تا امامت جماعت را قبول کند. برونسی هم با لبخند خدمت آیت الله تهرانی رفت و گفت: حاج آقا دستور می دهم شما جلو بایستید؛ همین طوری با لبخند دستور می دهم! حاج میرزا جواد آقا هم فرمود: چشم فرمانده عزیزم. نقل است که بعد از ادای جماعت، آیت الله تهرانی نزد فرمانده ...
شهید حاج عباس کریمی ؛ ماه دجله ، خورشید بدر
، اظهار ناراحتی می کرد و نمی گذاشت صحبت او ادامه یابد. به کودکان احترام می گذاشت. هر وقت به آنها اشاره می کرد، می گفت: اینها مردان آینده هستند، دلیرمردان جبهه اند . مانند سایر سرداران غیور جبهه اسلام، با صلابت و استواری، رزمندگان را در جهت عقب زدن و تعقیب قوای مضمحل دشمن هدایت می کرد و لحظه ای از این امر مهم غفلت نداشت. در سررسید شخصی و به خط خودش نوشته بود: خصوصیات یک فرمانده به این شرح ...
آخرین صدای به یادگار مانده از شهید باکری را بشنوید | جزئیاتی از زندگی سرداری که لباس های زیر دستان خود ...
در جهاد با کفار بعثی و متجاوزان به میهن اسلامی دید و راهی جبهه شد. شهید باکری پاسداری نمونه، فرماندهی فداکار و ایثارگر، خدمتگزاری صادق، صمیمی، مخلص و عاشق حضرت امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی بود. ازدواج مهدی مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود، به گفته همسرش، مهریه ای که برای ازدواج در نظر گرفته شده بود اسلحه کلتش بود 2 روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به ...
شهید علی تجلایی ؛ از آموزش حاج قاسم تا شمایل شفق خونین بدر
از کردستان تا سوسنگرد و از شلمچه تا شرق دجله، این روح بیقرار جنگ، این جان و جنون جاری در جبهه، این شور شگفت، هرجا که رفت ردپایی از عشق گذاشت و دست آخر، جز عشق هیچ از او نماند. حتی نشانی از تنش... این شد که حاج قاسم در وصفش گفت: او دهها بار به شهادت رسیده بود پیش از این شهادت ظاهری اش به گزارش خبرنگار فرهنگی حیات ، 25 اسفند 1363 روز شهادت یکی از شگفت انگیزترین و پراعجابترین پدیده های ...
اسارت خوی واقعی انسان را به نمایش می گذارد
ادامه مشروح قسمت سوم و پایانی این گفت وگو را می خوانیم؛ * آقای اعظمی شما یک کار ارزشمند در زمینه گردآوری خاطرات خلبان های آزاده دارید. 14 جلد است دیگر! نه؟ ما در طول تاریخ به این صورت اسیر نداشتیم. چون نداشتیم، از اسارت هم چیزی نمی دانستیم. همیشه برای خودم مساله بود که نیروی هوایی باید مطالبی از اسارتِ ما بگیرد و در اختیار آینده ها قرار دهد. * پس دغدغه شخصی خودتان ...
شهید مهدی باکری ؛ دجله، دریا شد از این خون، که تو خورشیدترینی...
گردان سیدالشهدا(ع)، چند بار با اصرار از مهدی باکری فرمانده لشکر، خواست تا هرچه سریع تر عقب نشینی کنند و از حلقه محاصره دشمن نجات یابند، ولی هر بار پاسخ او چنین بود: ما می خواهیم با دشمن بجنگیم، چگونه برگردیم. مساله اسلام در میان است... خدا بالای سر ماست... همین جا خواهیم جنگید و به عقب نخواهیم رفت. اندکی بعد که محاصره، کامل تر و نبرد، تن به تن شد، برادر کاملی بی سیمچی فرمانده، پیغام ...
برخی از تصدی گری های دولت باید به شهرداری ها واگذار شود
. باید یک سری قوانین اصلاح شود. بعد بیاییم در مشکلات زیرساختی، الان هم شما دقیق فرمودید من فردا می خواهم آب و برق را بدهم به شورا و شهرداری، این کمک است به مردم، شورا و شهرداری یا بیشتر مشکلات به وجود می آورد. من گفتم وقتی در 1400 شهر در کشور، کمتر از 700 تا شبکه فاضلاب دارد، شبکه فاضلاب یعنی یک هزینه مضاعف بدون برگشت سرمایه، حداقل در 10 تا 15 سال. وقتی ما برق یا آب را تولید می کنیم، به ما در می ...
نگاهی به سیره مدیریتی حاج عباس کریمی قهرودی در سی و نهمین سالگرد شهادتش
آشنا شدم. حاج عباس فردی بسیار منضبط و شجاع بود که بار ها خودم شاهد شجاعت او در صحنه های مختلف بودم. او مدتی در زمان فرماندهی همت، مسئول اطلاعات و عملیات لشکر بود. با این حال درتمام شناسایی ها در کنار دیگر نیروهایش حضور پیدا می کرد. با این که می توانست این کار را انجام ندهد امادرشناسایی هاحاضر می شد ووقتی به اطلاعات تسلط پیدا می کرد در جلسات متعدد به فرمانده لشکر و دیگر فرمانده گردان ها گزارش کار را ...
سرلشکر شهید ولی الله فلاحی
.... ضمن آنکه من هنوز به آرزویم نرسیده ام. من که در پی راهی برای بازگشت و یا جان پناه امنی بودم، پرسیدم: تیمسار شما مگر چه آرزویی دارید؟ لحظه ای تامل کرد و سپس گفت: می دانی تنها آرزوی من چیست؟ گفتم: آرزوی هر فرد نظامی در مرحله اول، سربلندی میهن و اهتزاز پرچم کشور به نشانه عزت و عظمت آن ملت است و این نشان می دهد که مردم آن کشور زنده، پویا و در دنیا قابل احترام هستند. ایشان گفتند: بله ...
همسفر جاده بی قراری ها
...: کاش! من هم پسر بودم، می توانستم با تو به جبهه بیایم. توجه شهید به مسائل دینی و اعتقادی از کودکی شهید از دوران کودکی به مسائل دینی و اعتقادی توجه داشت بله با وجودی که کوچک بود و هنوز مکلف نشده بود، اما نمازش را می خواند با پدرم به مسجد می رفت؛ روزه می گرفت هر کاری که ما بزرگ ترها انجام می دادیم ایشان هم انجام می داد. نسبت به پدر مادر، خواهر و برادر خیلی مهربان و مؤدب بود ...
شهیدی که جان حاج قاسم را نجات داد + عکس
را خوب می شناختند. می دانستند جانش به جان امانت های شهدا بسته است و خستگی هایش را با دیدار آن ها از تن به در می کند. سردار دل ها هم چشم انتظارشان نمی گذاشت. محال بود به کرمان برود و سفر و حضورش را به دیدار و هم صحبتی با خانواده شهدا متبرک نکند. و به شهادت آن هایی که همیشه در کنارش بودند، فرمانده بزرگ جبهه مقاومت که صلابت حیدری اش لرزه بر اندام قسی ترین دشمنان می انداخت و شجاعتش باعث شد فرمانده ...
غریبه با جنگ، آشنا با حماسه
گروه دانشگاه خبرگزاری دانشجو، محدثه گریوانی؛ چهارتا عکس از هویزه فرستاد و پایینش نوشته بود: به یادت هستم رفیق . بعد، مثل تماشاگری که روی صندلی های خالی تئاتر نشسته باشد، پرده ها کنار رفت و تک تک صحنه های سفری که رفته بودم به نمایش درآمدند. سفری که چندسالی از تجربه اش می گذشت، اما هنوز روشنایی نورش را می دیدم. همان چندعکس بهانه ای شد و من برگشتم به گرمای جنوب، نمِ اروندرود، خنکای صبح و نوای ...
نگاهی به سیره مدیریتی حاج عباس کریمی قهرودی در سی و نهمین سالگرد شهادتش
حاج عباس کریمی قهرودی چهارمین فرمانده لشکر 27محمد رسول ا... (ص) 24اسفند1363 و در چهارمین روز از عملیات بدر در منطقه شرق رودخانه دجله بر اثر اصابت ترکش گلوله توپ به ناحیه پشت سرش به شهادت رسید. آنچه در ادامه می خوانیم، روایت هایی از این شهید به نقل از علی مژدهی است که از سوی معاونت سیاسی [...]
شهید برونسی، مستضعف پاک دلی که به بالاترین درجه های انسانی رسید
می زد و می گفت: پدرسوخته بگو دوستان شما چه کسانی هستند. گفتم: من هیچ دوستی ندارم تک و تنها هستم، یکی از آنها گفت: نگاه کن پدر سوخته را هرچه کتک می زنیم رنگش تغییر نمی کند. می گفتند: ترا می کشیم، می گفتم: بکشید...... به دهانم می زدند هر دندانی که می افتاد می گفتند. پدر سوخته دندانهایش دارد می ریزد و کسی را لو نمی دهد. او پس از انقلاب به سپاه پیوست و در آغاز جنگ راهی جبهه شد. وی در این ...
سرلشکر شهید سید محمدرضا دستواره
شده است. به همین بهانه، 3 خاطره از این شهید والامقام که در این مجموعه منتشر شده است، تقدیم مخاطبان می شود. خاطراتی از زبان پدر و خواهر شهید و در نهایت بخشی از کلام شهید. ادب مثال زدنی شهید دستواره در برخورد با پدر یک روز رضا به من گفت: بابا من راضی نیستم دیگر این کار ها (بارکشی) را انجام دهی، این کار ها دیگر برای شما سنگین است. گفتم: تو درست می گویی، اما من به کار عادت کرده ام ...
لندکروز جلوی سیل را نمی گیرد!
برای چه آمده ای؟ گفت پلاستیک بده برای سال آینده! گفتم سیمان می دهم، برو و سقف را تعمیر کن! نمی پذیرفت. حسین پور توضیح داد که نایلون ضخیم عریض همین الان توی بازار متری سی و پنج تا چهل هزار تومان است، اما این زن با همین رفت و آمد -به گفته خودش- چهارتا هشتادهزارتومان پول کرایه تاکسی داده است! یعنی پول هشت متر نایلون! واقعیت این بود که یک پزشک محلی که اتفاقاً دستی در کار خیر داشت ...
رونمایی از نرم افزار سرداران ویژه شهید قامت بیات
بشود به جبهه رفت. مادرش می گوید: اولین بار که قامت می خواست به جبهه برود من به ستاد بسیج رفتم و به او گفتم : به مرز نرو آنجا کشته می شوی،او گفت:(فقط شما دارای پسر هستید؟َ!فقط شما مادرید؟!دیگران مادر ندارند؟!نه خیر وظیفه من و امسال من است که به جبهه برویم.) وقتی از جبهه بازگشت گفت:(ما در منطقه دارخوین در روستای محمدیه،شصت نفر بودیم که وقتی گلوله ای شلیک میکردیم نیروهای بعث فرار می ...
ترور تئوریسین اصلاح طلبان
اینجاست که ترور من حتی برای عسگر و همدستش پیشینه کیفری هم به حساب نیامد [..]ترور من ربطی به وزارت اطلاعات نداشت. ضمن اینکه قبل از وقوع ترور، آقای یونسی در جلسه ای که اصلاح طلبان و مخالفان اصلاحات در آن حضور داشتند، به من گفت می خواهند شما و آقای نوری را بزنند. ایشان در جریان بود که چنین اتفاقی می افتد، اما اینکه ترور من به ایشان مربوط شود، خیر، این طور نبود (روزنامه شرق) . حجاریان به عنوان ...