زن جوان: شوهرم بی غیرتم میخواهد من با دوستانش...
سایر منابع:
سایر خبرها
لزوم روایت سلحشوری زنان در زمانه جنگ
پرسید چرا داستان من را نمی نویسی. بعد از این اتفاق تصمیم گرفتم آن را بنویسم.این نویسنده تاکید کرد: شهید سامانلو توجه و وابستگی زیادی به خانواده داشت و این نگاه و اهداف متعالی و شجاعت بی نظیر است که شهید را به سمت شهادت و همسر شهید را به پذیرش آن وامی دارد. وی همچنین به کتاب خود درباره زنان سوریه اشاره کرد و گفت: در مطالعات و مراجعات به شهر های مختلف من بر مناسبت زن و سرزمین متمرکز شدم. زنان سوریه ...
روایت خادمی که رزقش را از شهداء گرفت
انجام دهم، این کار آرزویم شده بود چون می دانستم اجر زیادی دارد بنابراین از تهران به خراسان رفتم و مهمان پدرم شدم و بعد از نماز جرات پیدا کردم که پای پدرم را در سجده ببوسم. ما مشهد زندگی می کردیم یک روز طبق روال گذشته با خانواده برای زیارت به حرم رفتیم، در حرم یکی از دوستان قدیمی ام را دیدم که خادم قسمت ولیچر بود، حالش را پرسیدم و گفتم علی جان شما چطور خادم آقا جان شدی تا من هم بتوانم خدمت ...
قتل خونین مرد جوان با ضربه چاقوی زنش / گوشی موبایلم را می خواست که به جان هم افتادیم + عکس
منتقل و همسرش تحت بازجویی قرار گرفت. بدخلق زن جوان در بازجویی ها به قتل شوهرش اعتراف کرد و گفت: 4 سال پیش با محمود ازدواج کردیم. اما از همان روزهای اول زندگی مان با هم اختلاف داشتیم. تا اینکه خانواده های مان توصیه کردند بچه دار شویم تا اختلاف های مان کمرنگ شود. دوسال بعد صاحب فرزند شدیم. اما همسرم هر روز بداخلاق تر از قبل می شد و ما همیشه باهم درگیر بودیم. او سر هر موضوعی مرا به ...
می گفت هر کسی را دوست دارید دعا کنید شهید شود
دل دارد، اما با همه مشغله هایش صبورانه همراهی مان می کند و در چهلمین روز شهادت سردار شهید محمد رضا زاهدی از او می گوید. همان ابتدا از آشنایی اش با شهید برای ما روایت می کند، از روزی که نشستند و از آینده پیش رو گفتند. از همراهی که باید همسنگر باشد در مسیر جهاد و شهادت. زهره نوربخشان از آن روز ها می گوید. همسرم متولد یکم شهریور سال 1340، زاده اصفهان و پسردایی پدرم بود. خانواده های ما با ...
علاقه مندی ام خواندن خاطرات سیاسی- اجتماعی است
عمده بود و صاحبان مطبوعات مشتری او بودند. عرف آن موقع مطبوعاتی ها این بود که از هر شماره ای دو نسخه به کاغذفروش هم می دادند که یعنی نتیجه کار این گونه شد. دایی من که 9 سال از من بزرگ تر بود شاگرد عمویش بود. گاهی همه مجلات و گاهی بعضی از آنها را به خانه می آورد؛ درنتیجه وقتی به منزل پدربزرگم می رفتم در مطبوعات دهه 30 غوطه ور می شدم. این مجلات شامل مجله اطلاعات هفتگی ، اطلاعات ماهانه ، اطلاعات عربی با ...
بخشش دلیل بخشش
.... مرگ جوان میانجی آریا چند روز در بیمارستان بستری بود، اما شدت ضربه به حدی بود که به کما رفت و در نهایت جانش را از دست داد. در این شرایط تحقیقات برای دستگیری قاتل آغاز شد، اما او فرار کرده بود. با این حال مدتی بعد مخفیگاهش در یک کلبه جنگلی در شمال کشور شناسایی و او دستگیر شد. مرد 29ساله در حالی که اظهار ندامت می کرد، مدعی شد که هرگز قصد قتل نداشته است. او گفت: روز ...
عادل؛ گزارشگر اختصاصی محمد | تا 12 سالگی فوتبال بازی می کردم
و تاب فراوان مشغول تحلیل بازی روز گذشته نساجی برای دوستانش بود اتفاق جالبی برای او افتاد: عادل هم مدرسه ای من بود وقتی این صحبت ها را شنید خیلی متعجب شد. طرفداری من از تیم نساجی و صحبت درباره نکات فنی تیم برای او جالب بود از همان روز به بعد ما با هم دوست شدیم و کم کم این دوستی به رفاقتی صمیمی تبدیل شد. یک روز که عادل متوجه شد رفتن به ورزشگاه یکی از ارزوهای بزرگ من هست تصمیم گرفت با خانواده ام صحبت ...
عادل؛ گزارشگر اختصاصی من است
با هم دوست شدیم و کم کم این دوستی به رفاقتی صمیمی تبدیل شد. یک روز که عادل متوجه شد رفتن به ورزشگاه یکی از آرزوهای بزرگ من است تصمیم گرفت با خانواده ام صحبت کند و مرا به ورزشگاه ببرد البته راضی کردن مادرم کار آسانی نبود. از آنجا که عادل و محمد قول و قرارهایشان را گذاشته بودند و عادل عزمش را برای بردن محمد به ورزشگاه جزم کرده بود بالاخره بعد از کلی تعهد به مادر محمد موفق می شود اجازه بردن محمد ...
قفل شدگی دانشگاه
یک پیام متوجه شد: در پیام نوشته شده بود که شما به مدت یک ماه از ورود به دانشگاه منع می شوید. 14یا 15 آذرماه بود که این حکم تمام شد، اما شانزدهم آذرماه جلوی ورودم به دانشگاه را گرفتند. همان روز تجمعی در دانشگاه تشکیل شده بود که ما شرکت کردیم و بار دیگر برای من پیام آمد که یک ماه دیگر تعلیق شدم. بااین حال برای شرکت در امتحان ها ممنوعیتی نداشتم؛ به شرط اینکه فقط امتحان بدهم و از دانشگاه خارج شوم ...
ازدواج شوم زن جوان با برادرشوهرش | همسرم تصاویر زننده ارتباطش با زنان غریبه را نشانم می دهم | از من می ...
به گزارش همشهری آنلاین ، زن 38 ساله با بیان اینکه فقط 4 ماه از ازدواجم می گذرد اما آنقدر سختی کشیده ام که این روزها برایم 40 سال گذشته است، به مشاور و مددکار اجتماعی کلانتری طبرسی شمالی مشهد گفت: 17 سال بیشتر نداشتم که با پسر یکی از دوستان خانوادگی پدرم ازدواج کردم. آن زمان پدرم تراشکاری داشت و افراد زیادی به منزل ما رفت و آمد می کردند به همین خاطر هم پدرم به همه دوستانش اعتماد می کرد. ...
ماجرای شنیده نشده از شب بله برون پدر موشکی
کمی به زندگی شخصی ایشان در این بخش از مصاحبه بپردازیم. در مقدمه کتاب بارها به پیوند و عشقی که میان خانواده طهرانی مقدم برقرار بوده و تا امروز هم ادامه دارد، اشاره کرده اید. مرد ابدی از این منظر چه درس هایی می تواند برای مخاطبان جوان داشته باشد؟ شهید طهرانی مقدم در یک خانواده اصیل که رگ و ریشه تهرانی دارند، متولد شد. این خانواده اهل فرهنگ و علم دوستند و با وجود آنکه مشکلات اقتصادی دارند، هرگز ...
مرد اعدامی همسر خیانتکارش را به دادگاه کشاند
در کافی شاپ و رستوران بودند نشانم داد. چند روز بعد هم خبر بدتری داد و گفت که فریبا به خانه مجردی پسر بنگاهی رفته و یک شبانه روز در خانه اش بوده است. مرد جوان ادامه داد: با این اطلاعاتی که از همسرم دادند، دنیا روی سرم خراب شد. از همه بدتر اینکه نگران سرنوشت و آینده دختر کوچکم هستم و نمی خواهم او سرپرستی دخترم را داشته باشد. با اینکه هنوز هم فریبا را دوست دارم و اعتراف می کنم که در این سال ...
پیشرفت دختران ایرانی خط بطلانی بر ادعاهای غرب است
در خانواده ای سپری شد که همزمان دایی و عمویم به فیض شهادت رسیدند. من با دوشنبه ها و پنج شنبه ها، کمیل ها و دعاهای گلزار شهدا قد کشیدم و همه این ها من را برای قبول مسئولیت همسر شهید و مادر سه فرزند شهید بودن آماده کرد. وی گفت: سعی کنید با شهدا ارتباط برقرار کنید، آنها صدای شما را می شنوند و اگر صلاح باشد، واسطه استجابت دعایتان می شوند. من در دوراهی های زندگی، همواره به شهدا متوسل می شدم. بعد از شهادت همسرم نیز در هر لحظه با ایشان زندگی می کنم و از خودشان مدد می گیرم. اتصال عمیق تری میان من و خدا ایجاد شده است که به من حس آرامش می دهد. زهراسادات محمدی انتهای پیام ...
مرجعی بزرگ که مشوق صنعت موشکی سپاه بود
تجار متدین تبریز ساکن در تهران به قم آمده بود و طلاب را دعوت کرد. من هم در آن جمع بودم. در آن جمع عده زیادی از علما - که بعضی از آنان از مراجع بودند- حضور داشتند. در آن جلسه مسئله ای علمی مطرح شد که اطراف این موضوع طلاب بحث کردند. من وارد بحث شده و گفتم جواب مسئله این نیست که می گویید، بلکه جواب این است. نخست بعضی طلاب از اینکه من وارد بحث شدم خوششان نیامد، لکن کم کم بعضی از فضلا جلسه حرف مرا ...
اعترافات پسر هفده ساله مشهدی که از سر خشم و غرور آدم کشت + عکس
ستم یادم نیست چه زمانی تماس گرفتم ولی فکر کنم قبل از رفتن به منزل با پدرم تماس گرفتم. اصلاح می کنم رفتم خانه داخل خانه بودم که یکی از دوستان مرحوم بامن تماس گرفت و گفت معین فوت کرده است. من هم ترسیدم و ماجرا را به پدرم گفتم. در ادامه حتما بخوانید قتل زن جوان توسط برادرش در مشهد به خاطر حرف مردم + عکس *آیا شما سوار شدن و راه افتادن مرحوم را دیدید؟ بلی وقتی در ابوطال ...
همسر شهید حاجی رحیمی: از لباس محمدهادی فهمیدم چطور شهید شده
احوالمان را می پرسیدند. یکبار به ایشان گفتم: سردار! آقای حاجی رحیمی اصلا به خودش نمی رسد. معده درد دارد. ایشان هم با شوخی گفت: خانمت چه می گوید؟ چرا حرف گوش نمی کنی؟ حاج قاسم بسیار مهربان بود و حواسش به همه بود. بعد از شهادت سردار، محمدهادی همان روز رفت و یک هفته بعد آمد. در این مدت اشک من بند نمی آمد. همسرم هم وقتی آمد به شدت گریه می کرد. من در طول زندگی دو بار اشک شهید حاجی رحیمی را دیدم، یکی بعد از ...
این زن از ترس بی آبرویی به کلانتری رفت ! / شوهرم مرا وادار به بی عفتی می کند
رفتارهای غیرمتعارف همسرم به گونه ای است که حتی بازگو کردن آن نیز شرم آور است و کسی نمی تواند این ماجراها را باور کند، اما ضعف اعتقادات دینی و گرایش به فرهنگ غربی، این گونه رفتارهای زشت و زننده را با عناوینی مانند تجدد در میان برخی افراد سست ایمان به وجود می آور [...]
اعتراف تکان دهنده یک زن: 8 سال خیانت و انگیزه ای که شما را میخکوب می کند!
ها همسرم با دو فرزند کوچکم تنها ماند و من هم به انتظار آزادی روز ها را می شمردم. وقتی برای اولین بار به مرخصی آمدم متوجه شدم همسرم برای تامین هزینه های زندگی در خانه های مردم یا باغ ویلا ها کارگری می کند. با آن که احساس شرم می کردم، ولی کاری از دستم ساخته نبود. چرا که باید تاوان سختی را برای گرفتار کردن جوانان در دام اعتیاد پس می دادم بالاخره به هر سختی بود هشت سال از دوران محکومیت ام ...
طلاق به خاطر رفتار توهین آمیز شوهر
تصمیم به ازدواج گرفتم. وقتی خانواده ها موافقت کردند من هم جواب بله را دادم و عقد کردیم. بعد از چند ماه هم عروسی گرفتیم و الان نزدیک به دو سال است که ازدواج کرده ایم اما از همان ماه های اول بعد از ازدواج وقتی به میهمانی می رفتیم یا میهمان به خانه مان می آمد، کم کم متوجه رفتارهای عجیب مهران شدم. اوایل رفتارش را به پای شوخ طبعی و ابراز صمیمیت می گذاشتم اما بعد متوجه شدم حرف ها و ...