جمعه ۲۵ خردادساعت ۰۴:۳۲Jun 2024 14
جستجوی پیشرفته
انتخاب ۱۴۰۳/۰۲/۳۱ - ۱۸:۰۱

ماجرای کافه گردی های ابتهاج و مرتضی در دهه سی

باکیوان نشسته بودیم و داشتیم چایی میخوردیم. کیوان به من گفت: سایه! متوجه هستی که شعرهای اجتماعی تو چقدر عاشقانه است. گفتم: آره، تو متوجه هستی که شعرهای عاشقانه من چقدر اجتماعیه خنده ملایمی می کند.. خوب یادمه... چه حرف های خوبی میزدیم!... حیف. ... ادامه خبر

جستجوگر خبر فارسی، بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویری است (قانون تجارت الکترونیک). برای مشاهده متن خبری که جستجو کرده‌اید، "ادامه خبر" را زده، وارد سایت منتشر کننده شوید (بیشتر بدانید ...)