سایر منابع:
سایر خبرها
سرکشی دختر دانشجو با حضور در میهمانی شبانه برای باکلاس بودن / یک نخ سیگاری زندگی ام را خراب کرد
این ها همه خواسته های دلی ام بوده است، خیلی هم روی آن پافشاری می کردم. برایم مهم بود طوری رفتار کنم بین دخترهای فامیل یک سر و گردن بالاتر باشم. دانشگاه رفتم و تصمیم گرفتم حسابی درس بخوانم. به پدر و مادرم قول دادم برای خودم کسی بشوم. طفلکی پدرم همیشه می گفت تو [...]
آزارهای نامادری دیانا دختر 14 ساله را از خانه فراری کرد / من خانه و پدر و مادر ندارم + نظر کارشناسی
های مادرم را برداشتن منتظر شدم همه بخوابند بعد از خانه گریختن فکر کنم ساعت 2 نیمه شب بود در خانه را آرام بستم و کوله ام را روی دوشم انداختم و رفتم . اصلا درباره مقصد هیچ فکری نکرده بودم فقط میخواستم از خانه پدرم دور شوم آنقدر دور که دیگر مرا نبیند در خیابان پایم در یک چاله رفت چند دقیقه بعد بود که گشت پلیس وقتی مرا دید متوجه شد که من از خانه فرار کردم اصلا دوست نداشتم به خانه برگردم من دیگر متعلق به ...
سکوت آل کثیر در مورد یحیی گل محمدی شکست/ کنایه بیرانوند به مهاجم پرسپولیس؛ آمارش را درآوردم!
گرفت از بین او و کاوه رضایی یکی را بفروشد گفت: واقعا نمی دانم چه اتفاقی افتاد. به من زنگ هم نزدند و گفتند مازاد هستی. صبحش آنجا بودم و گفتند رضایت بده و رضایت دادم. مهاجم پرسپولیس در پاسخ به اینکه اگر یحیی گل محمدی می ماند باز هم به این تیم برمی گشت؟ جواب داد: پرسپولیس را مدیون آقا یحیی هستم و اگر او بود هم برمی گشتم. بیشتر بخوانید: بیرانوند: پیشنهاد توهین آمیز به سروش رفیعی در قطر دردآور است/ با این بازیکن استقلال ارتباط نزدیکی دارم! ...
ناگفته های سر تیم حفاظت از شهید آل هاشم
اش یک برنامه داشت و اصلا چیزی به عنوان خستگی نمی شناخت؛ حتی یک بار در دیدار حاج آقا با سردار کریمیان، خود سردار به حاج آقا گفت که حاج آقا تو را خدا به این بچه ها رحم کنید، به خودتان که رحم نمی کنید لااقل به این پاسدار های ما رحم کنید! حاج آقا آن روز خندیدند و گفتند: من از همه این بچه ها ممنونم، واقعا خسته شان می کنم. وقت شناسی حاج آقا آل هاشم... حاج آقای آل هاشم یک فرد بسیار ...
هنرپیشه ی هالیوودی در تهران: این جا نه گلی دیدم نه بلبلی
... روزگاری بود که تقریبا هر روز یکدیگر را می دیدیم... یک بار خود ارنست به من گفت که تصویری که در موقع نوشتن کتاب برای که زنگ ها به صدا درمی آید از جردن قهرمان داستان در نظر داشته تصویر خود من بوده است. می گویند شما خیلی کم حرف هستید و بنابراین من باید خیلی بر خود ببالم که این همه برایم حرف زدید. اوه چیزی نیست وقتی آدم چانه اش گرم می شود... راستی عقیده ی شما درباره ی ...
نقش اضطراب در اختلال خواب کودکان
بگیرند و در مورد روزشان مدام افکار اضطرابی و استرس دارند. زمان خواب بر کودک مضطرب و خانواده اش چه می گذرد؟ کودکانی که در زمان خواب اضطراب دارند معمولاً ساعت ها بیدار می مانند و نمی توانند بخوابند. آنها معمولاً شب ها به دفعات بهانه جویی می کنند؛ مثلاً اینکه گرسنه اند، تشنه اند، خیلی گرم است، خیلی سرد است یا دستشویی دارند. پدر و مادر او را به رختخواب برمی گردانند؛ اما کودک با ...
شبکه عبدالله پیام چگونه کار می کرد؟/بهترین نخبه های بیست و پنج دانشگاه کشور در تشکیل اطلاعات نقش ...
بهترین نخبه های بیست و پنج دانشگاه کشور در تشکیل اطلاعات نقش داشتند بچه های مهندسی شریف، علم و صنعت، پلی تکنیک و .... این کار ها را می کردند بچه هایی که زندگی مخفی زمان شاه را هم گذرانده و بعضی هایشان وارد سازمان زندان اوین و قصر هم شده و لذا با شناخت کامل آمدند و دور هم جمع شدند به نظر می رسد همه ی طرح ها ابداعی بودند. حتی یک ساواکی هم به این بچه ها آموزش اولیه نداد همه چیز به شکل خود جوش با روحیه ی انقلابی و جهادی و بسیجی شکل گرفت. ...
علاقه به فرزند زیاد و تاکید رهبری من را مصمم تر کرد!
شرایط را با همه آن سختی هایی که دارد قبول کنم، اما وقتی که در مسیرش قرار گرفتم دیدم که چه قدر برکاتش هم بیشتر است یعنی من واقعا می بینم که بچه ای که فاصله سنی اش با برادر یا خواهرش دو سال است، چه قدر به هم نزدیک تر هستند. چه قدر دنیاشان مشترک است و چه قدر حرف هم رو بهتر می فهمند. واقعا خدا را شکر کردم که حالا در زمانی که باید این تصمیم رامی گرفتم، توانستم این کار را انجام دهم. یک سری ترس هایی که ...
دعای این مادر بر عکس مستجاب شد!
. جمعه 4 رمضان بود و ما افطار منزل دخترم دعوت بودیم . شب که برگشتیم ، فامیل های دور به خانه ما آمدند . تعجب کردم این وقت شب علت حضورشان چه بوده است؟ خاکسپاری همسر شهید صیاد شیرازی در قطعه 25 بهشت زهرا چهره غمگین آنها تعجب مرا بیشتر برانگیخت، اما با توجه به ارامشی که پیدا کرده بودم ، اصلا فکر نمیکردم اتفاقی افتاده باشد تا اینکه یکی از اقوام پرسید: میدانید عباس مجروح شده؟ چشمان ...
تا جوان ها هستند من هم هستم
آف کشید؟ ما 54 امتیاز گرفتیم و مستقیم صعود نکردیم. بیشتر هفته های فصل هم صدرنشین بودیم. به نظر من پلی آف یعنی نامردی. اصلا مهم نیست کدام تیم قدرتمند است چون نتایج غیرقابل پیش بینی است. مثلا سالی که من در راه آهن بودم و پیش از پلی آف آن جمله معروف برج میلاد را گفتم، با فولاد بازی داشتیم که خیلی از ما قدرتمندتر بودند. منتهی ما بازی را بردیم. اینجا هم به نظرم شاهکار کردیم. همه می گفتند حریف قوی ...
قول داده بود مثل باکری ها شهید شود
عروسم با همین عشق پاک و مقدس یک سال و نیم بهترین زندگی را داشتند. به نظر شما پسرتان چه مرامی داشت که با شهادت عاقبت بخیر شد؟ عباس بچه مهربانی بود. تا نصف شب برای زیارت سرمزار شهدای گمنام می رفت. عاشق حضرت زینب (س) و حضرت رقیه (س) بود و تا موقعی که در سوریه بود به من می گفت: مامان تا فرصت می کنم سریع به زیارت حرم حضرت زینب (س) و رقیه (س) می روم. سیدعباس، با شهادت واقعاً به آرزویش رسید ...
از چالش خلال دندان در تیم ملی تا خیانت به استقلال به خاطر کی روش
آنقدر هم بار فنی نداشت که چیزی به اطلاعات ما اضافه کند. آن چیزهایی که در کنار آقای کاظمی در حوزه مربیگری دیدم و یاد گرفتم که در هیچ کلاسی تدریس نمی شود. بعد در کنار آقای فرهاد کاظمی در تیم بادران بودم. بعد به مس کرمان رفتم و آخرهای فصل به آنجا رفتم. بعد سال گذشته با آقای قلعه نویی در گل گهر حضور داشتم. جا دارد از ایشان تشکر کنم که به کمک کردند که کنارشان باشم و از تجربیاتشان استفاده کنم. بعد از پایان ...
بررسی آخرین وضعیت خانواده های متقاضی فرزندخواندگی در مشهد و خراسان رضوی | در نوبت پدرو مادرشدن
به گزارش شهرآرانیوز، خانه نام قشنگی دارد؛ فرقی نمی کند به زبان چه کسی بیاید. همیشه و همه جا هر وقت نامی از خانه آمده، برای همه ما محیط امنی تصویر شده است که در آن، از هیچ چیز نمی هراسیم؛ همان سقفی که زیر آن و در پناه نگاه مهربان پدر و مادر، خیالمان نیست در دنیای آن سمت پنجره چه خبر است. عشق به خانه و اهالی آن با ما قد می کشد و بیشتر در وجودمان ریشه می دواند. اما هستند برخی بچه های شهرمان که ...
عضو شورای شهر تبریز: نصیرزاده برود و افشاگری کند!
آقای نصیرزاده باید این اتهامات را به صورت مستند ارائه کند و گرنه من هم می توانم به او اتهام بزنم . برگی عنوان کرد: من اصلا نمی خواهم کار به چالش کشیده شود و اصلا با آقای زنوزی مخالف نیستم. دوستان به من گفتند آن حرف ها را مطرح نکنم چرا که باعث کاهش محبوبیتم می شود، اما من به دنبال محبوبیت نیستم. من به فکر این هستم که چه کسی جوابگوی بچه های یتیم هوادار فوت شده از شدت استرس خواهد بود؟ باید بدانند با یک تیم طرف نیستند با یک فرهنگ طرف هستند. ...
وقتی حاج احمد طرفم چنگال پرت کرد+عکس
الله الرحمن الرحیم. لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم. سال 1358 من در پاوه بودم. آن زمان پاوه کاملا در محاصره ضد انقلاب بود و ما نمی توانستیم کاری کنیم. در آنجا ما 4-3 پاسدار بودیم و بقیه که حدود 400 نفر می شدند کُرد بودند که به آنها پاسدار افتخاری می گفتند. اینها همه مسلح و با صفا بودند، اهل تسنن اما واقعا عاشق امام. به نظر من اینها حق زیادی به گردن انقلاب دارند. یک روز عده ای پاسدار به دلیل ...
قتل زن جوان به دست پسرش در تهران / عکس های سیاه در گوشی مادرم بود او را کشتم!
بلافاصله در جریان جنایت قرار گرفتند و در محل حاضر شدند .بررسی ها نشان می داد این مادر و پسر از سالها قبل با هم در این خانه زندگی می کردند. ناپدید شدن پسر قربانی جسد با دستور قضایی به پزشکی قانونی منتقل شد و ماموران دریافتند پسر 19 همزمان با حضور پلیس از محل گریخته است . دختر و پسر بزرگ قربانی که در جریان قتل ماردشان قرار گرفته بودند گفتند: مادرمان با برادر کوچکمان ...
ماجرای جنجالی زن جوان با حیله گری دو باجناق
رفتم و چند سالی در شهر دیگری زندگی می کردم تا اینکه دوباره به بندر برگشتم. این بار در بازار ماهی فروشان مشغول به کار شدم و در آنجا بود که با زن جوان آشنا شدم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. هنوز وضعیت مالی خوبی نداشتم و مشکلاتم زیاد بود. یک روز سراغ باجناق سابقم رفتم و از او کمک خواستم. او هم خانه کوچکی را که داشت به من داد تا در آنجا زندگی کنم. متهم ادامه داد: یک روز که زن جوان را به خانه ام دعوت ...
صحرایی: نقش پر رنگ موسیقی در نسل جوان؛ نگاه نسل Z به سینما و تئاتر متفاوت است/ شرفی: تئاتر مثل مادر است/ ...
آدم ها، زمان روایت و شاعرانگی و ... اشاره داشتند. بله، زیست من در دنیای شعر و ترانه تاثیر داشته است، منتهی من در تمام سال هایی که در حوزه هنر فعالیت داشتم و سعی کردم که فقط محدود به ترانه و موسیقی نباشم و در حوزه روزنامه نگاری، سینما، تئاتر و .. سعی کردم فعالیت هایی داشته باشم. طبیعتاً زیستی که من از نوجوانی با آثار هنرمندان داشتم، که اسمشان هم در کار برده می شود، تاثیرزیادی در در شکل ...
وقتی سر عکس سردار سلیمانی شرط بستند!
ساختمانِ نیمه کاره و پیشنهاد پولی تپل به او داده بود تا اجازه دهد عکس خودش به جای عکس سردار روی دیوار جاخوش کند. صاحبِ ساختمان قبول نکرده بود و از خیر آن پول گذشته بود. به نظرم او هم مثل ما و مثل همه مردم شهر به دیدن عکس حاج قاسم روی ساختمانش بدجوری عادت کرده بود. گریه نکن، حاج قاسم زنده ست! روایت محبوبه وحیدی/ خانه دار کنترل به دست جلوی تلویزیون نشسته بودم و گریه می کردم ...
پس از سرکوب قیام 15 خرداد اسدالله علم برای خلاصی از عذاب وجدان خود چه کرد؟
فهیمه نظری: در ماجرای قیام 15 خرداد 1342 که در پی بازداشت امام خمینی(ه) در انتقاد به لایحه ی انجمن های ایالتی و ولایت و انقلاب سفید در تهران، قم، مشهد، شیراز و... رخ داد و منجر به کشته و زخمی شدن جمعی از تظاهرکنندگان شد، اسدالله علم نخست وزیر وقت یکی از چهره های کلیدی در سرکوب معترضان [...]
درخواست طلاق از زنی که به خاطر لاغر شدن معتاد شد
چه زمانی متوجه این اعتیاد شدی؟ از بعد از زایمان همسرم. وقتی که خیلی چاق شده بود و تصمیم گرفت لاغر شود. برای اینکه لاغر شود رژیم می گرفت. یک روز دخترم مریض شد او را پیش دکتر بردیم. آنقدر حالش بد شد که در بیمارستان بستری اش کردند وقتی آزمایش گرفتند متوجه شدند در خونش مواد مخدر هست. *یعنی به بچه مواد خورانده شده بود؟ دخترم از شیر مادر تغذیه می کرد. پریا برای اینکه ...
رنج های ابوغریب
کردم و با هر زحمتی بود به سلول می آوردم تا آبِ خوردن بیشتری داشته باشیم. پارچ آب در دستِ شکسته! عراقی ها هم به سبب وضعیتی که داشتم، توجه نمی کردند که من چه می کنم. تااینکه یک روز متوجه شدند و تنبیهم کردند. آن روز وقتی همه از حمام برگشتند و درون سلول های شان رفتند، مرا بیرون سلول نگه داشتند و پارچ پر از آب را به دستم دادند و گفتند: باید با همین دست های شکسته پارچ آب را نگه داری ...
(تصاویر) محمد نادری کیست؟ +بیوگرافی و عکس های شخصی
و خانم صالحی با هم ازدواج میکنیم که این پیشنهاد باعث تعجب همه شد . اولین باری که عاشق شدم یادم است وقتی دبیرستان بودم در اثر سانحه ای پایم شکست و چون مراقبت درستی از آن انجام ندادم تا مدت ها شل می زدم و مجبور بودم با عصا راه بروم. برای پسری در سن و سال نوجوانی راحت نیست که با عصا در خیابان راه برود. به هر حال شرایط برای من به گونه ای پیش رفت که برای بهبود سلامتی پایم مجبور شدم تن به عمل ...
ازدواج؛ پیوندی که از شروع تا پایانش عبادت محسوب می شود
بود زندگی آن ها در کمال لذّت و شادی بود. مادرم می گفت: یک روزی سفره را که انداخته بودم وقتی بچه ها آمدند و سر سفره نشستند که در سفره غذای کمی بود. به بچه ها گفتم که خیال می کنم سر سفره ای نشسته ای که همه چیز در آن هست، ولی فهمیدم که پدر از این حرف ناراحت شد و اشک در چشمانش جمع شد. خجالت کشیدم و همیشه می گفت پشیمانم که این قدر هم اسباب ناراحتی پدرتان را فراهم کردم. والدینم، در تربیت فرزند ...
کدام ازدواج ها زندگی را شیرین می کند؟
...: یک روزی سفره را که انداخته بودم وقتی بچه ها آمدند و سر سفره نشستند که در سفره غذای کمی بود. به بچه ها گفتم که خیال می کنم سر سفره ای نشسته ای که همه چیز در آن هست، ولی فهمیدم که پدر از این حرف ناراحت شد و اشک در چشمانش جمع شد. خجالت کشیدم و همیشه می گفت پشیمانم که این قدر هم اسباب ناراحتی پدرتان را فراهم کردم. والدینم، در تربیت فرزند هم کاملاً مواظب بودند؛ اصلاً اخلاقشان خودش تربیت ...
عبدالله ویسی: من یک مربی خیلی موفق هستم!
کردند که در نهایت مسابقات را با رتبه یازدهم خاتمه دادند تا یکبار دیگر خیلی ها از این اتفاق به عنوان معجزه عبدالله ویسی یاد کنند. ویسی که تیم های زیادی مثل پیکان و نفت آبادان را هم در روز آخر از سقوط رهایی داده بود، با فولاد نیز این کار را انجام داد و حالا چند روز بعد از اتفاق خارق العاده در قائمشهر از روزهایی حرف می زند که در فصل اخیر گذرانده است. -امسال، سخت ترین سال زندگی ام ...
آمریکا به عنوان حامی تروریستهای جیش الظلم باید محاکمه شود
همه این سالها عهد بسته ام هر جایی از کشورم که نیاز به کمک داشته باشد با جان و دل حرکت کنم و خودم را به یاری مردم کشور عزیزم برسانم. از زمانی که وارد سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شدم، ماموریت های مختلفی می رفتم. از جمله ماموریت های فرهنگی و اقتصادی. در استان اصفهان دبیر کارگروه اقتصاد مقاومتی بودم و تمام تلاشمان بر این بود تا اقتصاد مقاومتی پیاده سازی شود. از سال 1397 هم ...
یادواره خانگی شهید علی فرهادی برگزار شد
جمعیت بود وهمه باهم شعار می دادند . مرا به طرف خانه مان بردند ، ولی من به این فکر بودم که چرا مرا به طرف آبمراد نمی برند . همه جا سرسبز بود و درختان زیادی با انواع میوه ها . تعجب کرده بودم که ناگهان ، سیدی با لباس سبز که او را نمی شناختم با صدای بلند گفت : تابوت علی را به طرف آبمراد انتقال دهید . جنازه مرا به سمت آبمراد بردندو گرد امامزاده و آبمراد طواف دادند و برگشتند به طرف قبرستان . هر طرف که ...
پیر شدن زن جوان در صحنه مشاهده خیانت شوهرش با خانم پرستار خانگی / در شب بارانی زندگی ام سیاه شد
به گزارش رکنا، 17 ساله بودم که در مسیر مدرسه به خانه حامد به سراغم آمد و مدام اظهار علاقه می کرد از آنجایی که شان خانوادگی ام اجازه نمی داد با او حرف بزنم هیچ وقت محل اش ندادم تا اینکه 2 ماه بعد مادر حامد یک روز که من به رفته بودم به خانه امان آمد و از مادرم خواسته بود تا برای به خانه امان بیایند. راستش را بخواهید همان موقع وقتی مادرم موضوع را به من گفت قند در دلم آب شد یک هفته بعد ...