سایر منابع:
سایر خبرها
ماجرای دستبند عتیقه در کیف سرقتی
مأموران موفق به شناسایی مردی شدند که تلفن همراه در دستش بود. سیاوش وقتی مأموران را پیش روی خود دید شوکه شد و گفت: مدیر یک شرکت خصوصی بودم که متأسفانه به خاطر ورشکستگی، شرایط مالی ام روز به روز بدتر شد تا جایی که خانه نشین شدم و به خاطر بیکاری به قرص ترامادول اعتیاد پیدا کردم. بعد هم برای نجاتم مدت یک ماه به کمپ رفتم و پس از ترک وقتی به خانه برگشتم بخاطر وضعیت مالی ام مجبور شدم یک گوشی دست ...
45 فیلم مورد انتظار تابستان 2016 (2)
تلاش برای ترور او می شود و از همین رو از روم تبعید می شود. به این ترتیب بن هور مجبور به بردگی در دریا است تا اینکه بعد از سال ها به خانه بازمی گردد و مسالا را به یک مسابقه ی ارابه رانی دعوت می کند. مهمانی سوسیسی Sausage Party این انیمیشن بزرگسالانه بحران وجودی یک سوسیس و تلاش او برای یافتن حقیقت هستی را روایت می کند. بعد از اینکه او از روی چرخ خرید سقوط می کند ...
برای کارش جوانی، سلامتی و در آخر جانش را گذاشت
فرسایی داشتند؛ ولی این سه عزیز (شهید مقدم، سلگی و نواب) مرد جنگ بودند، سختی ها کشیده و بحران ها را رد کرده بودند، به خاطر هدف بزرگی که داشتند به این راحتی خسته نمی شدند. انرژی آنها انگار زمینی نبود و خود خدا شارژ می کرد. بعضی روزها که فردایش تست داشتند، مهدی نیمه شب که می آمد، بعد از یک روز پر مشغله در پادگان و سختی های تحقیقات، تازه برای فردا وسایل فیلم برداری را با همان وسواسی که در ...
پشت پرده انتخاب رژیم صهیونیستی به ریاست کمیته حقوقی سازمان ملل
رایج روزگار ماست. جالب اینکه کلاه بردارها و کلاه رفته ها شب ها که به خانه می روند، بدون استثنا در این درد مشترکند که دست آخر سرشان کلاه رفته و احساس غبن و اندوه می کنند. در مواجهه با سیاست نیز کم وبیش وضع به همین منوال است، با این تفاوت که سیاست برای اغلب مردم خیابان یک طرفه است و بالطبع نمی توانند کلاه سر کسی بگذارند و به همین خاطر همواره دچار این سوءظن هستند که دارد سرشان کلاه می رود ...
من پای اعتقاداتم ایستاده ام/ یتیم خانه ایران را به دلیل ارادت به حضرت زینب (س) بازی کردم
محمدیان کار می کردم که یک شب تا صبح منتظر بودیم تا یک منور بفرستیم و نتوانستیم، چون همه تاریخ مصرف گذشته بودند! ما به جای امکانات فقط ادعا داریم و نتوانستیم رشادت ها و ایثارگری های آن جوانان گرانقدر را از طریق سینما نشان دهیم و قصور آن به گردن مسئولان است. الان هم که انگار مسئولان سینمایی به بهانه فقدان امکانات به جای توسعه بخشی راه بی تفاوتی را دنبال می کنند! متاسفانه ...
وقتی ماه عسل جهانی می شود
ساله بودم که دیگر نگذاشتم مادرم سر کار برود. از طریق سیگار فروشی در پارک تا فروش نوشابه به بقالی ها کسب درآمد می کردم. علیرضا نیمه شب به خانه می آمد و همه درآمدش را خرج مواد می کرد. خواهرم هم تازه به خانه بخت رفته و آبروداری برایش خیلی سخت بود. برادرم را از خانه بیرون کردم حمیدرضا افزود: من همه مسائلم را با خواهرم در میان می گذاشتم و با او درد دل می کردم. چون اعتیاد برادرم و ...
ناگفته هایی از ترک اعتیاد در ماه عسل
رسیده بود که وضعیت علیرضا به اندازه ای بد شده بود که یک روز او را از خانه بیرون کردند البته بعد از آن بسیار پشیمان شدم اما در واقع چاره ای برای من نمانده بود. در بخش دیگری از ماه عسل امشب حمیدرضا در پاسخ به سوال علیخانی مبنی براینکه کدام حرفش باعث شد علیرضا تا مدت ها از خانواده دور شود به صحبتی اشاره کرد که در یک شب خطاب به علیرضا گفته بود من بوی لجن داخل جوی را میتوانم تحمل کنم اما تو را ...
سهراب پورناظری: تسلیت به موزیسین های سنتی ایران/ دلواپسان فقط سالن های موسیقی را خالی کردند
... بله. در این سال ها نمی خوانم، اما چون آواز را می شناسم، می دانم چطور خواننده را همراهی کنم و البته در این میان توانایی های آواز همایون عزیز نیز نقش مهمی را ایفا کرد و حالا نتیجه ی کار به گونه ای است که پیوندی میان این ساز و آواز رخ داده است که انگار یک نفر آن را اجرا کرده است. ساز و آوازی که شما در اثر می شنوید، اجرای صحنه ای است و شاید در جاهایی ضعف های تکنیکی هم داشته باشد، اما احوالی که ...
ماجرای زندگی معتادی که از ناامیدی به امید رسید + تصاویر
را می توانم تحمل کنم، اما تو را نه! در این لحظه علیخانی از علیرضا دعوت کرد به صحنه ماه عسل بیاید. علیرضا گفت: خسته شده بودم ولی باز فکر نمی کردم مصرف کننده باشم. افراط و تفریط من نسبت به بقیه خانواده بیشتر بود و با یک جرقه که در ذهنم به خاطر فوت پدر و یتیمی برادر و خواهر وکرایه خانه به وجود آمد، به سمت اعتیاد کشیده شدم. اولین مصرفی که داشتم بسیار حالم خوب بود و در این مدت مصرف ...
حسرت کودکانه فرزندانم در گفتن بابا فدای دختر دردانه امام حسین(ع)/تاکید شهید محمودی بر حجاب و نماز اول وقت
شهید می گوید: یک هفته قبل از اینکه راهی سوریه شود، ما نمی دانستیم اما خودش اطلاع داشت، اردویی از طرف مدرسه زهرا به مشهد گذاشته بودند که خیلی اصرار کرد که برویم. چهار روز مشهد بودیم یک روز قبل از اینکه برگردیم 15 بار به گوشی من زنگ زده بود و قصد داشت که موضوع رفتنش را اعلام کند اما وقتی شادی من و بچه ها را دید حرف نزد تا شبی که به خانه رسیدیم . کبری و بچه ها ساعت 9 و نیم شب به خانه می ...
فریبا متخصص: اول خانواده ام بعد بازیگری
بوده که جا دارد همین جا تشکر ویژه ای از وی داشته باشم. واقعاً در این راه هم زندگی خودم را گذاشته ام و هم زندگی اطرافیانم را و الان توقع دارم که بازتاب این سالم زندگی کردن را ببینم. نمی خواهم به خاطر برخی شایعات شاهد این باشم که روزی بگویم عجب اشتباهی کردم این حرفه را انتخاب کردم. چون در این 30 سال بازیگری ام آنقدر سالم رفتار کرده ام که جای هیچ گونه مسئله ای نسبت به من نباشد، چراکه از روز اول زندگی ...
خداوندگنجشک ها را دوست دارد
مرتضی در تهران زندگی می کردند و ما در تاکستان. اصلا همدیگر را ندیده بودیم 16ساله بودم وقتی متوجه شدم که برای خواستگاری آمده اند حس غریبی داشتم بدون اینکه او را دیده باشم فکر می کردم سالهاست می شناسمش و شیفته اش شده بودم .مرتضی 22 ساله بود و من 16 ساله که زندگی مان را شروع کردیم و 7 سال کنار خانواده مرتضی زندگی می کردیم و چند سالی است که در این خانه های سازمانی زندگی می کنیم. همسر شهید ...
یک کارون چشم انتظاری
موتور یک قایق، صورت همه مان را به طرف کارون چرخاند. - خدا رسوندت... اون روز هم خدا رسوندت... داشت بلند صدا می زد: - نفر بعدی! و آهسته چرخید طرف من و گفت: - کدوم روز آبجی؟! گفتم: - منو یادت نمی آد؟!... چقدر دنبالت گشتم!انگار یادش رفت که نفر بعدی را صدا کرده و او رسیده کنار قایق. خیره نگاهم کرد و گفت: - صدات که آشناس... نکنه... تند حرفش را ...
خلاصه کتاب از سبزوار تا سرزمین رویا
مجله مهر - احسان سالمی: پیروزی انقلاب اسلامی در ایران باعث بروز و ظهور استعدادهایی شد که تا قرن ها به واسطه ظلم و دیکتاتوری حاکم بر ایران فرصتی برای عرضه اندام پیدا نکرده نبودند. هرچند که سنت سخنوری و سرودن شعر در میان مردم ایران از قرن ها قبل وجود داشت، ولی در طی چند دهه دیکتاتوری پهلوی در این کشور، بسیاری از شاعران و صاحبان ذوق، به واسطه جو خفقان حاکم، یا مجبور به سکوت شدند یا سال ها از عمر خود ...
دوست دارم نقش منفی بازی کنم/ آدم دو کار همزمان نیستم
صدرعرفایی بازیگر توانمندی است که تاکنون جوایز معتبر زیادی از جمله سیمرغ بهترین بازیگر از جشنواره فجر را کسب کرده، اما با وجود این هیچ وقت درگیر شهرت طلبی نشده و تا امروز مسیرش را درست ادامه داده است. او این شب ها در مجموعه عمارت تاریخی مسعودیه تهران یک نمایش را روی صحنه دارد که بهانه ای شد تا در فضایی زیبا و تاریخی پای صحبت های او بنشینیم. عشق به سینما و بازیگری از کی در شما به وجود آمد؟ از سال های کودکی خاطره پررنگی در این زمینه دارید؟ من از 11 سالگی به کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان رفتم و هنرجوی کلاس های تئاتر و تئاتر عروسکی بودم. آنجا مربیان، فضا و امکانات آموزشی خیلی خوبی داشت و با بها دادن و تلاش برای رشد و خلاقیت بچه ها نقش مهمی را در آموزش علاقه مندان به بازیگری ایفا می کرد. جالب این که برای بهره مندی از همه آن امکانات و عضویت در کتابخانه های کانون پرورش فکری، هزینه ای دریافت نمی شد و هر قشری با هر توان مالی از این امکانات بهره مند می شدند، مساله ای که امروزه دیگر اتفاق نمی افتد. همچنین من بسیار علاقه مند و تحت تاثیر برنامه های پربار و وزین سینمایی بودم که استاد هوشنگ کاووسی در شبکه2 آن زمان اجرا می کردند؛ فیلم های مطرح سینما و تله تئاترهایی را که از مطرح ترین نمایشنامه های روز دنیا بود در آن معرفی و نمایش می دادند. در کل اینها عوامل مهمی در کودکی و نوجوانی من شد که علاقه، سلیقه و جهان بینی مرا در رابطه با هنر، بازیگری و سینما شکل دادند و سپاسگزارشان هستم. 12 سال پیش برای کافه ترانزیت موفق به دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن شدید. این سیمرغ چقدر در ادامه مسیرتان تحول ایجاد کرد؟ ما در جایی زندگی نمی کنیم که این گونه اتفاق ها خیلی آینده هنری و کاری آدم ها را تحت الشعاع قرار بدهد. برای من این باارزش است که فیلم موردتوجه قرار گرفت و من هم به عنوان یکی از بازیگران آن مورد تشویق و تائید قرار گرفتم. خودتان ریحان را چطور تعریف کردید؟ ریحان زنی معمولی و خانه دار بود که با حداقل توانایی و امکاناتش به عنوان یک زن سنتی (و زنانگی از جنس خانه داری و آشپزی) می خواست استقلالش را در جامعه حفظ کند. در کل این فیلم، کارگردانی و فیلمنامه قوی داشت. شخصیت هایش بشدت باورپذیر بودند و این پیام را بخوبی منتقل کرد که هر فردی با هر توانایی، می تواند در این جامعه روی پای خودش بایستد. حوض نقاشی هم فیلمی در حمایت از بنیان خانواده است. فیلمی تلخ از آدم های فراموش شده این جامعه! شما برای این فیلم هم دیپلم افتخار در جشن انجمن منتقدان را گرفتید. در آن فیلم وقتی پسربچه (که پدر و مادری ناتوان دارد) خانه اش را ترک می کند با این ذهنیت به خانه ناظمش می رود که فکر می کند می تواند به او تکیه کند، اما به مادر خودش نه و وقتی ناظم به منزل شاگردش می رود، از نزدیک با کودکی و سادگی آن خانواده که همه ما آن را گم کردیم، روبه رو می شود. او سادگی را می بیند و در بازگشت دوباره به خانه اش سعی می کند همسر تحصیلکرده اش را که بیکار شده، درک کند. متاسفانه ما خیلی چیزها را در جامعه امروزی گم کرده ایم که در این فیلم به آن اشاره شده است. شما بازیگر کم کاری هستید که فیلم هایتان از لحاظ موضوع، مضمون، نوع کارگردانی و... وجه شباهت چندانی با هم ندارند و بعضا 180 درجه با هم متفاوتند. حتی بعضی از فیلم هایتان مثل آدم یا خواب های دنباله دار فروش خوبی هم در گیشه نداشتند. چرا آن قدر کم کار هستید؟ من بیشتر به فیلمنامه و مساله ای که در آن طرح می شود، نگاه می کنم. این که چقدر جامعه و مسائلی که درگیر آنیم یا آنچه بی توجه از کنارش می گذریم، در فیلمنامه طرح شده و با چه کیفیتی. در این میان تئاتر چه نقشی دارد؟ به نظرتان فرصت هایی که در سینما در دسترس تان نبود، روی صحنه راحت تر نصیب تان می شود؟ من کار خوب و استاندارد را در هر مدیومی انجام می دهم. فرقی نمی کند در سینما، تلویزیون یا تئاتر باشد. الان بعد از آخرین اجرای صحنه ای که سه سال پیش بود، کار نگاهمان می کنند به کارگردانی محمدرضا اصلی را در عمارت مسعودیه دارم که خوشبختانه بازخورد خوبی هم داشته است. چطور شد به ترکیب بازیگران کوچه بی نام پیوستید؟ در ابتدا برای فیلمی به کارگردانی ناهید حسن زاده قرارداد بسته بودم که مضمون خوبی داشت، ولی قبل از فیلمبرداری پای من شکست و از همکاری با آن پروژه صرف نظر کردم. در همان روزهایی که پایم در گچ بود و استراحت می کردم، آقای علیمردانی کارگردان کوچه بی نام پیشنهاد بازی در این فیلم را دادند. نقش این زن با نقش هایی که تاکنون بازی کردم، فرق داشت و هیچ شناختی از این ش ...
حکمی که قرار بود به نام بقایی بخورد به نام بختیار خورد!
.... در سال 57 و بعد از حکومت نظامی، من در اصفهان زندانی شدم. اتفاقاً دکتربقایی هم همان موقع اصفهان بود. یعنی شبی که ساواکی ها به خانه ما ریختند و همه جا را تفتیش کردند و مرا بردند، دکتر هم اینجا بود که بعد هم با رئیس کلانتری درگیری پیدا می کند و حرف های تندی هم بین آنها رد و بدل می شود. دکتر بقایی از رئیس کلانتری می پرسد: شما به چه مجوزی دراین وقت شب به این خانه ریختید؟ جواب می دهد ...
خودم را مدیون "مریم مقدس" می دانم / مادرم اولین کسی است پست های اینستاگرامم را می بیند
قلی خانی 11 ماه قبل مادر شده است. او این روزها در کنار بازیگری، دخترش شانا را هم بزرگ می کند. در یک اپیزود از سریال دیوار شیشه ای به کارگردانی راما قویدل بازی کرده و قرار است در سریال یکتا به کارگردانی شهرام شاه حسینی هم یکی از نقش های اصلی را بازی کند. چند سال قبل به استرالیا رفت و در آنجا درس سینما خوانده و چند فیلم کوتاه هم ساخته است. با قلی خانی درباره حس مادر شدن و دنیایی که این روزها تجربه می کند، هم صحبت شدیم. مادر شدن تغییر در نگاه شما به زندگی ایجاد کرده است؟ وقتی مادر می شوی، زندگی کاملا متفاوت می شود و دیگر هیچ شب و روزی شبیه به هم نیست. من در کنار دخترم هر روز یک چیز جدید یاد می گیرم و با بزرگ کردن او در واقع روند تکامل انسان را از نزدیک می بینم. معتقدم زن تا مادر نشود، حس زنانگی اش کامل نمی شود! وقتی مادر می شوی، اعتماد به نفس ات قوی تر می شود. زندگی بدون بچه واقعا خالی است. یکسری از خانم ها به هر دلیلی بچه دار نمی شوند که شرایط آنها فرق می کند، اما من تعجب می کنم از خانم هایی که خودشان تمایلی به مادر شدن، ندارند! آنها چگونه از این حس خوب چشم پوشی می کنند آن هم مثلا به این دلیل که می گویند بچه دار شدن، برایمان ایجاد محدودیت می کند و... حس مادرشدن در وجود همه زنان هست. زمانی که بچه دار می شوی این حس از شکل بالقوه به بالفعل تبدیل می شود. بازیگری شغل جذابی است هر چند دشواری های خاص خود را هم دارد و شما باید از بخشی از این جذابیت و عطش چشم پوشی کرده باشید که تصمیم گرفتید مادر شوید؟ البته من از این زاویه به موضوع نگاه می کنم که مادر شدن آموخته های مرا افزایش داده و به بازیگری ام کمک کرده و حسم را پخته تر کرده است. تا قبل از این نقش مادر را بر اساس آنچه در اطرافم دیده بودم بازی می کردم اما الان خیلی بهتر از قبل می توانم به نقشم نزدیک شوم و آن را باورپذیرتر بازی کنم. وقتی مادر می شوی همه حس های دنیا را بهتر درک می کنی. با تولد بچه بزرگ ترین و مهم ترین شادی دنیا را تجربه می کنی و از طرفی گریه یا بیماری بچه باعث می شود تو عمیقا غمگین شوی. همه اینها باعث می شود من به عنوان بازیگر مقابل دوربین ادا درنیاورم و حس ها را واقعی تر بازی کنم. اولین نقشی که بازی کردید، نقش مریم مقدس بود، معنویت این نقش چقدر در زندگی تان تاثیر داشت و چقدر در روند مادری به شما کمک می کند؟ بازیگر زمان اجرای یک نقش یک تکه از وجود خودش را به نقش می دهد و در مقابل بخشی از نقشی را که بازی می کند نیز دریافت می کند. مریم مقدس از نقش هایی بود که خیلی چیزها به من داد. شروع بازیگری ام با این نقش بود، بسیار روی شخصیت حقیقی من تاثیر گذاشت و آرامشی به من داد که همیشه همراهم هست. همیشه گفته ام خودم را مدیون نقش مریم مقدس می دانم چه به لحاظ حرفه ای و چه زندگی شخصی. احساس می کنید به نوعی حضرت مریم (ع) از شما حمایت می کند؟ بله، دقیقا همین طور است. همیشه این نیروی حمایتگر را کنار خودم احساس می کنم. یک کارگردان چند سال قبل به من گفت خارج از ایران روی بازیگرانی که تاکنون نقش حضرت مریم(س) را بازی کرده اند، تحقیق کرده و متوجه شده اند که برخی از ویژگی ها و اتفاقات زندگی این بازیگران شبیه به هم است. انگار نیرویی همه بازیگرانی که این نقش را بازی کرده اند، به هم متصل می کند که این نیرو حتما از طرف حضرت مریم(س) است. برای این افتخاری که خدا نصیب من کرد و توانستم این نقش را بازی کنم، شاکرم. شما به شانس یا سرنوشت اعتقاد دارید؟ به نظرم 50 درصد سرنوشتم بود که اتفاقاتی رخ دهد و مرا به نقش مریم مقدس برساند.قبل از بازی در این نقش برای کارهای دیگر تست داده بودم، اما پذیرفته نشدم و گاهی ناراحت می شدم که چرا این نقش ها را به من ندادند. آن زمان نمی دانستم نقشی بهتر و ماندگارتر در انتظارم است. واقعیت این است که همیشه در زندگی خودم را به خدا می سپارم چون می دانم شاید در ابتدا سخت باشد، اما در نهایت یک اتفاق بهتر در انتظارم است. بازیگر بی حاشیه ای هستید و بدون حاشیه سازی در دنیای واقعی یا مجازی به کارتان می رسید... معتقدم حاشیه ها ما را از اصل قضیه دور می کند. اگر زندگی شخصی، خصوصی و بازیگری برایم مهم و اصل است، حاشیه ها مرا از این اصول دور می کند. حاشیه انرژی زیادی از فرد تلف می کند و من واقعا توان مقابله با حاشیه ها را ندارم. وقتی بازیگری برای خودش حاشیه می سازد حتی با پوشیدن لباسی خاص شاید در مقطعی باعث جلب نگاه ها شود و معروف شود، اما بعد باید کلی انرژی بگذارد و اثرات آن حاشیه را از بین ببرد یا خنثی کند. اما من ترجیح می دهم انرژی ام را برای موفقیت در کارم خرج کنم. در اینستاگرام فعال هستم اما محدود، پست هایی هم که به اشتراک می گذارم به نظرم را ...
پدر، ما متهمیم!
یادآور علی شریعتی است که پوران خانم آن را در طرحی از یک زندگی تصویر کرده است. شوخ طبع و متواضع و آماده ساعت ها بحث کردن بدون خستگی. از کلاس های دانشکده تا اتاق های منزل پدری. به گفته احسان وقتی وارد اتاق می شدیم، ستون های دود بود که به هوا بلند شده بود و صدای مباحثه به گوش می رسید! قبل از شروع ضبط درباره زوایای مختلف مصاحبه ای که در ذهن داشتیم، صحبت کردیم و خیلی صحبت کردیم و در نهایت هم به نتیجه ای ...
"فصل وصل" و "فصل شیدایی" مانور فرهنگی جبهه فرهنگی انقلاب اسلامی است/مسئولان نمایش های جبهه فرهنگی انقلاب ...
. برای نمونه در شب های آخر نمایش مان در تهران حدود 12 هزار نفر هم تماشاگر می آمد و حتی برخی تماشاگران به دلیل پُر بودن محدوده تماشاگران مجبور به بازگشت می شدند که ما شرمنده آن ها می شدیم. ما از مردم مناطق مختلف پیامک های زیادی داشتیم که نشان دهنده استقبال آن ها بود و این ها نشان دهنده تاثیری است که این نمایش نزد مردم داشته است. شما در فرم و نحوه اجرای نمایش شکلی مدرن از تئاتر اصیل تعزیه را ...
رانده از عراق وامانده در ایران
.... فکر کنم 37 سال است از عراق بیرون مان کرده اند. دیگه ما اصل مان ایرانیه. شوهرم ایرانیه. حورا پرونده را بیار. به زبان عراقی حورا را راهنمایی می کند تا پرونده را پیدا کند و با بغلی از کاغذ به اتاق برگردد. عکس شوهرش را نشان می دهد که موذن اردوگاه بود. سیما بچه ندارد. به خاطر همین به من می گن ام غایب. در این سال ها یک خیر گرجی به سیما کاوری زاده لباس زنانه و پتو امانت می داده تا در خانه ...
خاطرات خواندنی 5 زن غسال در بهشت زهرا
خانوم بعد از 15 سال کار تو غسالخونه به خاطر مواد شیمیایی اینجا چشماش آب مروارید آورد و نابینا شد. الان تو خونه نشسته به نون شب محتاجه. محبوبه خانم با همین دست و پا و کمر دردناکش جنازه آدم های معروفی را غسل داده. از حمیده خیرآبادی بگیر تا عسل بدیعی. با دست به پشت مریم می زند و با خنده می گوید: پاشو پاشو!من و بلند کن، خدا بزرگه توکلت به خدا باشه درست می شه. محبوبه خانم بلند می شود و مریم یک ...
مادرم با مرد همسایه رابطه پنهانی داشت
در حال کتک خوردن و گریه کنان می گفت:"اشتباه می کنی مرد! خیانت کدومه؟ تو خیالاتی شده ای. من همواره عاشق تو و دخترمون بوده و بسیار زندگی مشترک مون رو دوست دارم!" پدرم با شنیدن این سخن مادرم کمی آرامتر شده و چند روزی زندگی مان رنگ مهر و محبّت به خود می گرفت تا این که بار دیگرهمه چیز از نو آغاز می شد. چون پدرم چند باری مادرم را هنگام صحبت کردن با مرد همسایه دیده بود، به همین دلیل به او ...
احسان به انتقادها درباره دکتر علی شریعتی پاسخ داد
ناخودآگاه یادآور علی شریعتی است که پوران خانم آن را در طرحی از یک زندگی تصویر کرده است. شوخ طبع و متواضع و آماده ساعت ها بحث کردن بدون خستگی. از کلاس های دانشکده تا اتاق های منزل پدری. به گفته احسان وقتی وارد اتاق می شدیم، ستون های دود بود که به هوا بلند شده بود و صدای مباحثه به گوش می رسید! قبل از شروع ضبط درباره زوایای مختلف مصاحبه ای که در ذهن داشتیم، صحبت کردیم و خیلی صحبت کردیم و در نهایت هم ...
ناگفته های فتنه 88 در یزد از زبان مدیرکل وقت سیاسی امنیتی استانداری(بخش اول)
! خب ما هم به هرحال پذیرفتیم، چون وزارت کشور تایید کرده بود. این افراد حاشیه ای هم داشتند در روز انتخابات؟ بله. روز انتخابات به من زنگ زدند که چند نفر با ماشین پلاک دولتی، بدون کارت شناسایی راه افتاده اند و در حوزه های رای گیری سرکشی می کنند. ماشین دولتی است، اما آدم هایش بدون هویت اند! خودمان راه افتادیم و ماشین را پیدا کردیم. دیدیم بله، همین آقایان نماینده احزاب بودند که فقط ...
ویسی: سقف آرزو هایم سپاهان نیست
کنم و لزومی بر وجود نفر دوم نمی بینم. ویسی افزود: حتی در بعضی از مدیربرنامه ها هم به خانه من آمدند. اگر آن ها قیمت منصفانه بدهند قبول می کنم. بعضی چیز ها را نمی توانم درک کنم. برای مثال چرا دروازه بانی که قرارداد یک میلیاردی بسته، برای هر بازی که گل نمی خورد پاداش نی خواهد؟ کار دروازه بان گل نخوردن است. یا یک مهاجم قرارداد 700 میلیونی دارد و برای هر بازی که گل می زند پاداش ده میلیونی می ...
چرا در دینداری، مجبوریم با امیال طبیعی خود مبارزه کنیم؟
. تو اصلاً به خاطر همین لذت طلبی باید به آغوش خدا بروی و از دنیا متنفّر بشوی، بگویی: خدایا کِی می شود آن دنیا بیایم پیش تو؟ که آنجا هر چقدر غرق در لذائذ باشم، باز هم شوق به دیدار اولیایت از دل من نمی رود. اما در این دنیا تا یک کمی دنبال لذائذ دنیا می رویم، دیگر یادمان می رود ما یک روزی آرزویی داشتیم به نام دیدار حضرت مهدی، امام زمان مان(عج). دیگر این آرزو از دل ما رفت. این دنیا طبیعتش این ...
شعر خوانی شعرای آیینی در رثای ام المومنین خدیجه کبری (س) + گزارش تصویری
با تو پیمبر مشورت می کرد؟ چه خوب بین حق و باطل داوری کردی هر جا که دیدی ظلمت و تاریکی کفر است با نور ایمان خودت روشنگری کردی کار تو خانه داریِ در خانه وحی است آیات قرآن را تو پس جمع آوری کردی از هر زنی از هر نظر سر بوده ای خانم در بین زنهای دو عالم سروری کردی بانو تو ام المومنین هستی و در حقِ ... حتی ...
عسگرپور و شفق، نکته هایی از گفتگوی اخیر علیرضا رییسیان را تکذیب کرده اند/ عسگرپور: فرزندان من و شمقدری، ...
کامپیوترهایش را دزدیدند(یک بارهم گفتنددرآتش سوزی سوخت!) موارد ریزودرشت خلاف واقع ازقبیل اینکه در دوره ای که سایه شما برسر خانه سینما بود مجامع عمومی با حداکثر اعضا برگزار می شد و بعدها نه و اینکه انگار مدیران خانه سینما همگی مثل کارتن خوابها بودند و به سرانگشت اشاره شما می شدند مدیرعامل خانه سینما هم بماند که بیش ازپیش درونیات خود را به نمایش گذاشتید. آحاد سینماگران شاهدان خوبی ...
رئیس جمهوری یونان از بان کی مون خواست که ترکیه را به اجرای توافق با اروپا در زمینه پناهجویان ملزم ک
به گزارش ایرنا از آتن، 'پروکوپبس پولوپلس' رئیس جمهوری یونان جمعه شب در این دیدار با اشاره به اقدامات یونان در زمینه ارائه خدمات به پناهجویان، گفت: شورای امنیت سازمان ملل متحد نیز برای حل مشکلات پناهجویان تلاش های خوب و موفقی انجام داده است. وی افزود: یونان به رغم مواجهه با مشکلات مالی، تمام توان خود را برای ارائه خدمات به پناهجویانی که مجبور به ترک خانه و کاشانه خود شده اند، به کار گرفته ...
تعریف زندگی در 7 مرحله توسط حجت الاسلام پناهیان
استفاده نکرده ایم، چون شما در ضمن حرکت به سوی تمایلات خودتان مجبور هستید از آگاهی هم استفاده کنید. زندگی دو عنصر کلیدی دارد: حرکت و تمایلات / موتور محرکۀ حرکت ما تمایلات ما هستند زندگی دو عنصر کلیدی دارد، یکی حرکت و دیگری تمایلات . چون کسی که حرکت نداشته باشد، اصلاً زنده نیست که بخواهد زندگی کند، او در واقع مُرده است. و وقتی بحث از حرکت به میان می آید، این سؤال مطرح می شود که حرکت ...