سایر منابع:
سایر خبرها
گفت وگو با زن بیوه که برای ازدواج مجدد دست به کار بسیار کثیفی زده بود +عکس
را با باند بسته ای؟ اعصابم خرد است، نمی توانم روی اعصابم کنترل داشته باشم. چند روز قبل با خواهرم دعوایم شد و با دست محکم به شیشه کوبیدم. پشیمانی؟ (سکوت می کند). ارزشش را داشت که به خاطر یک نفر، بچه ات را به قتل برسانی؟ (باز هم سکوت می کند).
ارتباط دختر 21 ساله با دوست پدرش!
طاقت بیاورم، دست آخر هم چون از عهده هزینه های مواد مخدرم برنمی آمدیم، پدرم گفت مصرف خودش را کم می کند و مرا شریک دودش می سازد. این طوری بود که به قول معروف هم پک شدیم. شیشه زورش از تریاک خیلی بیشتر بود و آرامم می کرد؛ اما خیلی زودتر از چیزی که فکر می کردم، مرا ازخودبیخود کرد و از ریخت وقیافه انداخت. یک سال گذشت تا اینکه مادرم فهمید چه گندی زده ام. سرگشته بود و پدرم را نفرین می کرد. مادر از آن به بعد ...
تدریس با لپ تاپ در کلاس بدون برق/معلمی که اسیر محبت مردم روستا شد
واقعا ناامنی بود؟ خطری شما را تهدید کرد؟ اصلا. با اینکه این روستا امکاناتی نداشت اما فوق العاده امن بود. گفتم پدر و مادرم با انتقال من مخالف بودند، برای همین پدرم 2بار به روستا آمد تا محل زندگی و کار مرا از نزدیک ببیند. بعد از دومین بار به من گفت مردم اینجا از خانواده ات مطمئن تر هستند و خیالم راحت شد که اتفاقی برایت رخ نمی دهد. شب ها کجا استراحت می کردید؟ شام و ناهار را چه ...
دشت احتضار سرنوشت
خیلی بالا و پایین رفت تا رسید به اعظم ، زن 33ساله ای که مادر 5 دختر و پسر است و با یکی از آنها بالای تراکتوری، یونجه ها را با چنگک، به داخل انبار می اندازد، یونجه هایی که غذای گوسفند و شترهاست: به شوهرم می گویم، من از تو راضی نیستم، این چه زندگی است که ما داریم. او اهل مشک آباد بود، همان جایی که برای دختران باقرآبادی، رویایی شده: من و خواهرم عروس این خانواده هستیم، ما را از مشک آباد آوردند این جا ...
چند نما از روزگار زنان معتاد
خبرنگاری است با علاقه بیشتری به حرف می آید. کمی آرام گرفته. پدر و مادرم هر دو تحصیل کرده هستند و شاغل. من هم بچه اول خانواده با یک خواهر کوچک. درست از 4 سال قبل که با حامد دوست شدم، شیشه هم به زندگی ام آمد. حامد خودش هم شیشه می کشد. پسر خوبی است. وضع مالی خانواده اش هم خوب است. من را دوست دارد اما بیکار است. اولین بار کجا مصرف کردی؟ شیشه را در میهمانی یکی از دوستان ...
حال وروز قربانی حادثه پارک ارم و خانواده اش
داشتیم و پس از 2ماه توانسته اند راه بروند. پدر و مادر نگار هم با این امید که ظرف مدت زمان کوتاهی نگار بهبود می یابد، از کرج روانه تهران شدند و خانه ای نزدیک مراکز درمانی اجاره می کنند تا به راحتی بتوانند رفت وآمد کنند. اما با جود گذشت 2 سال و 3 ماه از حادثه هنوز نگار نه می تواند راه برود و نه این که از دست هایش استفاده کند. هرچند کاردرمان ها و دکترهای فیزیوتراپ معتقدند پیشرفت های زیادی در تمام بدن و ...
عذابی که در آن 90 روز جهنمی کشیدیم!
باران کمتر شود و بتواند جای خوابی برای خودش زیر یکی از همین پل های شهر پیدا کند. سیگارش را روشن کرد، یاد شب عید سال گذشته افتاد. یاد آن سبزی پلو با ماهی که مادر درست کرده بود و آجیل و شیرینی هایی که به زور به خوردش می دادند. فارغ از هر غم و غصه ای. برخی شب ها فقط خانواده دور هم جمع می شدند و به هم عشق می دادند. مادر ستون خانه بود. همه را دور هم جمع می کرد، به تک تک خواهر و برادرها زنگ می زد ...
شهیدی که دستان روغنی پدرش را با افتخار می بوسید
رضای خدا بود و خدا مزد کارهایش را به او داد. همسر شهید سرلک نیز در ادامه بیان داشت : قدیر زمانی که به خواستگاری من آمد آن قدر شغلش برایش مهم بود که در صحبتهایش به من گفت شغل من همسر اول من است و من نیز این موضوع را قبول کردم. در این 6 سال که با هم زندگی می کردیم صبح زود به سرکار می رفت و تا نیمه شب مشغول کار بود و وقتی برای حفظ قرآن کریم نداشت ولی بسیار تاکید داشت که در زندگی مان رنگ و ...
تلخ ترین روز سوریه به روایت یک خبرنگار
فقط دو هفته توانستم مثل یک کارمند اداری سرکار بروم. فوری درخواست دادم که یا بروم شیفت شب یا اینکه استعفا می دهم. چون اصلاً نمی توانم فضا را تحمل کنم. گفتند نه شما با این تجربه باید بمانید. چرا به شیفت شب بروید؟ خلوت تر است. وقت آزادتری دارم. می توانم کارهایی که دلم خواست را انجام بدهم. با خودم خلوت می کنم. آدم های کمتری می بینم. دیگر نمی توانم خبرهای تصویب شد و وی افزود و ...
مدتی بود به همسرم مشکوک شده بودم
.... ما افغان ها بدون اینکه کسی را عقد کنیم، با او رابطه برقرار نمی کنیم؛ من معنی حرفی که گفتید را نفهمیدم و اتهام را قبول کردم. او درباره اینکه آیا در افغانستان زن و فرزند و خانواده دارد، گفت: زنم در جنگ کشته شد، خودم هم در آن جنگ بودم اما سالم ماندم. بچه هایم حالا در آنجا زندگی می کنند اما پدر و مادر و خواهرم در افغانستان هستند؛ اتفاقا آنها رعنا را دیده و پسندیده اند؛ قبل از عقد من عکسی از رعنا برای آنها فرستادم و موافقتشان را گرفتم. هیأت قضات بعد از دفاعیات متهم و وکیل مدافعش برای تصمیم گیری درباره این پرونده وارد شور شدند. ...
من سفارشی نویس نیستم/ قلمم زنانه است
انتخاب را کردید؟ زمانی علقه ای هست و شما به دنبالش می روید؛ مثل این که کسی حوزوی است و در کنار آن کار بافتنی هم انجام می دهد. ماجرای من هم همین طور بود؛ این نوشتن از بچگی با من بود و همیشه و به هر بهانه ای می نوشتم. و ازآن جایی که پدرم همیشه کیهان می خریدند، من از همان بچگی مقالات آقای شریعتمداری را می خواندم و با آن ها آشنا بودم؛ در نتیجه نمی توانم تأثیرگذاری غیرمستقیم نوشته های ایشان را بر ...
زندگی با امید به دیدن دنیای رنگ ها/ تصویر
قرنیه فرزندان شان انجام داده اند بتوانند روزی شاهد بیناشدن فرزندان شان حتی به اندازه کم باشند آنها بعد از تولد زینب به بسیاری از پزشکان بیرجند مراجعه کردند و نتیجه ای نگرفته اند و توسط یکی از پزشکان به دکتر صداقت در مشهد معرفی شدند، زینب در 2 ماهگی تحت عمل قرار گرفت و بعد از آن یک چشم او به اندازه یک روزنه بینایی دارد. پدر و مادر زینب و نازنین زهرا با وجود شرایط مالی نامناسب هم چنان در تلاشند تا ...
صدای همه معلم ها را تقلید می کردم
... کمی به عقب برگردیم، درباره خانواده تان برایمان بگویید و این که خانواده چگونه از شما حمایت کرد که به آرزو و هدفتان برسید؟ من در محله سرچشمه به دنیا آمدم و بزرگ شدم. در آن زمان سرچشمه یکی از محله های مهم تهران بود و به لاله زار و میدان توپخانه می رسید. سه تا برادر بودیم و یک خواهر. پدرم کارگر ساده بود و بیشتر کارهای ما را مادرم سر و سامان می داد. همیشه ما را در بهترین مدارس ثبت نام ...
سرنوشت تکان دهنده دختری به نام ستاره +جزییات
نشستند و دود و دمشان همه جا را پر می کرد. راست گفته اند که آدم معتاد غیرت ندارد. چون پدر، مادرم را مجبور می کرد تا برای آنها چای ببرد و اگر مادر مخالفت می کرد آن وقت بود که دستان سنگین پدر سیلی محکمی به دهان مادر می نواخت و دهان مادر پر از خون می شد. این جور مواقع مادر لابه لای گریه هایش می گفت: “بالاخره یه روز از این خراب شده می رم. جونم را برداشته و می رم پی زندگیم!” و من با همان کودکی ...
وضعیت تک فرزندی در ایران/ چرا تک فرزندی در جامعه ما تبدیل به پدیده شد؟
جامعه ما اگر هر خانواده ای حداقل 2 فرزند داشته باشد و بپذیرد که فرزند او خواهر یا برادر داشته باشد، هم به نرخ خوبی از جمعیت می رسیم، هم مشکل تربیتی خانواده ها برطرف می شود. فرزند داشتن را هم خیلی سیاسی نکنیم و نگوییم دولت نقشه کشیده که ما فرزندان زیادی داشته باشیم. شما دلتان برای خانواده و فرزند خودتان بسوزد که وقتی در آینده بزرگ شد، در تنهایی خودش می ماند و می گوید چرا پدر و مادرم مرا یکه و تنها در این دنیا رها کردند. گرچه این موضوع منافع ملی هم دارد و ما حداقل به عنوان یک ایرانی باید به آن هم توجه داشته باشیم. انتهای پیام/ 930701 ...
برادرم در محرم و همانند شهدای کربلا شهید شد
، نامش را رضا بگذارد. رضا در عصر تاسوعا به دنیا آمد، به خاطر نذر مادر نامش را رضا میگذارند. مادرم برای ما تعریف میکرد که او تا حدود 18 سالگی همواره از پدر و مادرم میپرسید با توجه به اینکه تاسوعا به دنیا آمده، چرا نامم را حسین یا عباس نگذاشته اید ! بعدها به طرز عجیبی در جوانی عاشق نام محمد شد. به خاطر همین در 18 سالگی محمد را خودش به نامش اضافه کرد و شد محمد رضا رضا چه زمانی به شهادت رسید ...
زمانی که به خانه رفتم یکی از بستگان نزدیکم را در خلوتگاه همسرم دیدم
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز " ، زنی با حضور در شعبه 240 دادگاه خانواده با بیان اینکه شوهرم لیاقت پاکدامنی من را در زندگی نداشت ، مدعی شد: چهار سال است که از زندگی مشترک ما می گذرد و یک فرزند پنج ماهه داریم. شوهرم متاسفانه با خواهرم رابطه دارد و من این ماجرا را بعد از به دنیا آمدن فرزندمان متوجه شدم. وی در مورد نحوه اطلاع از این موضوع گفت: در دوران نقاهت بارداری در خانه پدر و مادرم ...
بعضی مسئولین از خدا نمی ترسند ولی از خبرنگار می ترسند/ما خبرنگاران آرزوی بی خیالی داریم
سعی کردیم آنها را بیخیال شویم. تا چه حد در زمینه خبرنگاری از خودتون راضی هستید گاهی 101 درصد از خودم راضی هستم چون هی چیزی کم نگذاشتم. هر کاری در این جهان حقوق و زمن دارد ولی ما صبح بعضا تا ساعت 4 ، بعد غروب تا ساعت 8 و ساعت 12 شب تا 2 بامداد به ور متوسط در 24 ساعت کار می کردیم و هنوز هم اگر در بعضی روزها رمقی باشد کار می کنیم؛ بدون حقوق. اگه بهتون پیشنهاد بشه یکی ...
شناکردن برای زندگی نه قهرمانی
روزهایی هم که مدارس دایر بود، خیلی وقت ها اتفاق می افتاد که صدای تیراندازی می شنیدیم و مجبور به فرار می شدیم . او ادامه می دهد: هیچ کجا نمی توانستیم برویم. من نمی توانستم تمریناتم را ادامه دهم. چون همین که از خانه خارج می شدم، تلفن زنگ می خورد و مادرم پشت خط بود که با نگرانی می گفت، انفجار یا تیراندازی در محدوده جایی که می خواهی بروی رخ داده است. برگرد . یسرا به خاطر می آورد: بعد از مدتی این اتفاق ها ...
گفت و گویی با خانواده خبرنگار شهید احمد حسنی
به گزارش شبکه اطلاع رسانی راه دانا ؛ به نقل از اروم نیوز ،شهید احمد حسنی در اول فروردین 1338 در روستای قره حسنلوی ارومیه و در خانواده ای مذهبی دیده به جهان گشود. شهید حسنی تحصیلات خود را تا چهارم ابتدایی در مدرسه روستا گذراند و برای ادامه تحصیلات همراه با برادرش محمد علی به شهر رفت. به گفته مادرش احمد خیلی با محبت و جسور بود. نماز و روزه خود را به جا می آورد و به پدر و مادر و خواهر و برادرانش ...
بازگشت پیکر شهید درست در روزی که وعده داده بود/ آرزوی شهادت از 13 سالگی
: نذر کرده ام تو را به مشهد ببرم، گفت: مادر دو هفته به مأموریت می روم بعد بازمی گردم و به مشهد می رویم. *اعزام به سوریه بدون اطلاع خانواده قبل از اعزام به ما گفت: که به سمنان برای آموزش نیروها می رود اما راهی سوریه بود. چند روز بعد زنگ زد و گفت: تا 10 هفته نمی توانم بیایم و اگر تا 10 هفته بشمارید باز خواهم گشت. از این حرف او بسیار ناراحت شدم و گفتم: اگر به ما رحم نمی کنی ...
به پاس قلم هایی به رنگ سرخ خون/ مادر شهید فرهادی: به شهادت فرزندم افتخار می کنم
شهید محمدشهاب هستم نمی خواهید خبر محمدرضا را از ما بگیرید، گفتم اتفاقا امروز زنگ زدن... تا اینکه از خواب پریدم و روز بعد خبرشهادتش را آوردند. خواهر شهید فرهادی با بیان اینکه هنوز بعد از 30 سال مادرم برخی مواقع ناخودآگاه وقتی کاری دارد صدا می زند محمدرضا ، بیان کرد: مادرم چند سال پیش مریضی سختی گرفتند که ایشان رو به تهران برای درمان فرستادیم اما خواهرم به من زنگ زد که دکتر عصبانی شده که ...
بنیاد در آینه مطبوعات
خاوری مادر حمید حسنی شهید مدافع حرم فاطمیون می خواهد حرفش را به گوش مسئولان برسانیم. او می گوید: حضرت آقا گفتند که باید به خانواده شهدای افغانی، شناسنامه و تابعیت داده شود اما اکنون مسئولان می گویند فقط به پدر، مادر، همسر و فرزند شهید تابعیت داده می شود. او که پنج بچه دیگر دارد که یکی از آن ها هم اکنون به عنوان رزمنده در سوریه مبارزه می کند، از مسئولان می خواهد که به خواهران و برادران ...
یکتا زنی تنها در توفان حوادث
یکتا را بهروز مفید تهیه می کند که پیش از این تهیه کنندگی سریال هایی چون سهمی برای دوست و خانه ای روی تپه را برعهده داشته است. همچنین کارگردانی این سریال بر عهده شهرام شاه حسینی است که سال 93 سریال همه چیز آنجاست به کارگردانی او از شبکه سه به نمایش درآمد و با استقبال مخاطبان مواجه شد. میراث خواران یکتا بعد از فوت همسر و پدر همسرش با مسئولیت ها و مسائل خانوادگی تنها مانده است ...
کودک آزاری فقط ضرب و شتم فیزیکی کودک نیست/650 هزار تماس کودک آزاری در سال گذشته
مسمومیت شدید به دلیل مصرف دارو اعلام کرد. این در حالی بود که هیچ کدام از اعضای خانواده ای که دختر بچه با آنها زندگی می کرد به داروی خاصی وابسته نبودند . مادر اعتراف کرد: بعد ازطلاق از همسر سابقه دارم تصمیم به ازدواج گرفتم اتفاقا خواستگارهای خوبی هم داشتم، اما همه خواستگارانم وجود سارا را به عنوان یک سد در راه ازدواجمان می دانستند. نمی توانستم دخترم را به خانواده همسر سابق بدهم. پدر و ...
ماجرای مرحوم زاهد و گوشمالی دادن خود/علاج حملات شیطان
انسان هاست؟ آن هایی که کوشش بیهوده در دنیا کردند و تلاش هایشان گم شده و تازه تصوّر می کنند به به! من چه کسی هستم و چه اعمالی انجام دادم! من آغاز سخنم را از این مطلب شروع کردم تا برویم ادامه ی این بحث را داشته باشیم که بگوییم علاج این وساوس و خطورات شیطانی چیست. اگر به خدا پناه نبریم، گاهی دوستان ما را به گرفتاری نفس می اندازند و بدتر از دیگران می شویم. لذا من تقاضا دارم که همدیگر را به ...
دختر | چالش سه سینماگر
پدر یا مادر و خواهر و برادر خیلی کم است در حالی که رابطه بین خواهر و برادر خیلی عمیق و عاشقانه است ولی فیلمنامه نویسان ما به آن توجه نمی کنند. انگار چون ته آن رسیدن وجود ندارد، نباید به آن پرداخته شود. حتی نقش پدر و فرزند را هم همه نمی توانند به درستی درآورند. اصلانی: من و مریلا در کارهایی که با هم داشتیم از همان ابتدا با هم بزرگ شدیم و بعد به پروژه های سخت تر رسیدیم. من برای تلاش های ...
داماد خبرنگاری که به جای عروس بله گفت/ 180 ثانیه تعارف برای پرسیدن اولین سوال/ مسئولین فقط "چشم" می گویند
همسرم از روزنامه جدا شد و در نهایت از ایشان خواستگاری و بعد عقد کردیم. عصرهامون خطاب به پوریا: چه زمانی بله رو شنیدید و از چه کسی و چه حسی داشتید آن لحظه؟ پوریا: جواب بله را از مادر خانومم گرفتم تماس گرفتن با مادرم و جواب را دادند ( باخنده) البته من می دونستم جوابم مثبت است. 2 سال پیش هم ایشون رو به خانواده پیشنهاد دادم به دلایلی فاصله افتاد. عصرهامون خطاب ...
کودکان یتیم سوری گرفتار در ترکیه مجبور به بیگاری می شوند
...، در مسیری چند کیلومتری که درنهایت به درد استخوان هایش منتهی می شود. وقتی آلین بعد از 14 ساعت خیاطی، زیرزمین نمور کارگاه را ترک می کند، دیگر نا ندارد و فقط دعا می خواند. آستین هایش را تا می کند، چشمانش را می بندد و از ته قلب از خدا می خواهد تا کسی بیاید و او را نجات دهد. او و برادرش - فرزندان زن و مردی که در جنگ کشته شدند- از حلب گریخته و حالا در جنوب ترکیه گرفتار شده اند. ...
ممنوع الفرهنگ شده بودم!
...، چراکه دیدم تلفیق زیبایی از سنت و دین و انسانیت نگاهش را شکل داده است. من هنوز جوابم را نگرفتم، به نظر شما سینمای قبل از انقلاب سینمای خوبی بود یا نه؟ نه، خوب نبود، ببخشید من نمی توانم دروغ بگویم، سینمای قبل از انقلاب ما سینمای خوبی نبود، درست است که امثال کیمیایی، مهرجویی، بیضایی و کیارستمی داشت، اما اینها گل هایی هستند که به طور شانسی در وسط بیابان روییده و خودنمایی می کنند ...