سایر خبرها
دری به روی دوست
قبل از اسارت که خیلی دوستش داشتی و می خواستی روی صحنه اجرایش کنی. می دانی که کدام را می گویم؛ نمایشنامه دری به روی دوست؛ همان متن پر احساس که موضوعش را با انتظار شروع کرده ای؛ انتظار شیرینی که نمی دانم چرا برای اولین بار، منقلبم کرد و بغض سنگینی راه گلویم را گرفت و فشرد، طوری که بعد از گذشت هفت سال، هوس کردم ساز قدیمی را به صدا دربیاورم، اما به محضی که به طرفش رفتم، با تمام وجود احساس خطرکردم و بر ...
فرجام یک زندگی شیشه ای
؟ این تو نیستی که با وسواس ات همه ما را کلافه کردی؟ مرد عصبانی رو به مشاور می کند و می گوید: من معتادم. سه سال است که شیشه مصرف می کنم. چندین بار برای ترک اقدام کرده ام، اما هر بار به دلیل متشنج بودن جو خانه، مجبور شده ام تا دوباره به سمت مصرف مواد بروم تا شاید اینگونه خودم را آرام کنم. مرد که از وسواس زنش کلافه شده است، ادامه می دهد: این خانم با کارهای وسواس گونه اش، همه ما را عصبی کرده است. از ...
خادم جانبازی که هرهفته از ملایر به مشهد می رود
نظافت و غیره را کنترل و یادداشت می کردم. البته چون من لباس خادمی به تن نداشتم، کسی مرا نمی شناخت. یعنی یک جورهایی نامحسوس بودم! بعد از آن هم چند سالی است که مسئول بخش امانات هستم. قهرمان تیراندازی کشورم! داستان خادمی آقای رضایی به چهل سال پیش برمی گردد. وقتی که در جوانی قهرمان کشوری بود و اقامت یک ماهه او در مشهد، هوای خادمی به دلش می اندازد. من ده سال قهرمان صخره نوردی و دو با ...
کنکور 95 نشان داد باید کتاب رو درست فهمید/ کنکوری ها بیشتر به کتاب درسی بها بدهند
شد که نکنه منم اون نتیجه دلخواه رو نگیرم تا وقتی نتیجه رو دیدم مدام می لرزیدم و حتی وقتی دیدم نتونستم تشخیص بدم که کدوم مال زبان و کدوم برای تجربی بود از نتیجه فوق العاده خوش حال شدم حتی شاید بعد کنکور اصلا به اون فک نکرده بودم. بجستان نیوز: انتظار رتبه 25 را داشتید؟ تلاشم رو هفته های آخر زیاد کردم و حتی نتایج فوق العاده ای در آزمون های آزمایشی گرفتم قبل کنکور حتی به تک رقمی ...
جزئیات زندگی خصوصی "محمد جواد ظریف"
باغ شاه تا مدرسه علوی احتمالا خانواده مذهبی و تاجرپیشه او تصور نمی کردند پسری که در هفدهم دی 1338 به جمع آنها اضافه شد، سال ها بعد از سوی مردم با چهره های برجسته تاریخ ایران مقایسه شود؛ اما شد. مادرش عفت کاشانی که چند ماه بعد از به عهده گرفتن وزارت از سوی ظریف درگذشت، دختر حاج میرزا علی نقی کاشانی، از تجار بزرگ تهران بود و درحالی که از ازدواج اول خود یک دختر و پسر داشت، به عقد یکی ...
تست افسردگی بک
.... 1(ب)- من نمی توانم به خوبی گذشته کار کنم. 2- برای این که کاری را انجام بدهم باید به خودم فشار بیاورم. 3- اصلاً نمی توانم کاری انجام بدهم. ش: 0- من می توانم مثل همیشه خوب بخوابم. 1- من صبح ها خسته تر از گذشته از خواب برمی خیزم. 2- من یکی دو ساعت زودتر از وقت معمول بیدار می شوم و به سختی می توانم دوباره به خواب بروم. 3- من هر روز زود از خواب ...
فرزند کویر از زمین حلب آسمانی شد +تصاویر
کنند و از حریم عقیله بنی هاشم (علیه السلام) محافظت کنند. حتی اگر خونشان در این راه ریخته شود. مهدی خراسانی هم یکی از همین غیور مردان ایرانی است که فدای عقیله بنی هاشم (علیه السلام) شده است. مهدی در ماه خرماپزان، گرمای مرداد ماه سال 60 در دامغان برای چند صباحی چشمانش به این دنیا باز شد. و چند خانه آن طرف تر طاهره در سرمای پر از سوز و برف بهمن ماه سال 60 در دامغان به دنیا آمد. مهدی و ...
دیدار شهروند آمریکایی با مادر نمونه ایران
دیلم قرضی خریدم و به دل معدن سنگ زدم،این آخرین راه من بود چون نمی توانستم که گدایی کنم. خودم هم باورم نمی شد بتوانم این پتک 20کیلویی را بلند کنم و سنگ بشکنم ، اما با توکل و کمک خدا توانستم روز اول نصف یک ماشین لیلان سنگ بشکنم و بار کنم و پولی دریافت کنم. کارم را ادامه دادم ، هر روز از 6صبح تا 6غروب به دل کوه های سنگ می زدم و کار می کردم در روزهای بعد توانستم یک و دو و سه ماشین ...
داستان کوتاه: رضاشاه و نماز اول وقت +عکس
گرفت چرا که شوخی نبود رضاشاه خیلی جدی وقاطع برخورد میکرد.! درحال تماشای حرکت کاروان شاه بودیم که اذان ظهرشد مردد بودم بروم نمازم را بخوانم یا صبرکنم بعداز بازدیدشاه نمازم را بخوانم. چون به خودم قول داده بودم وبه آن پایبند بودم اول وضو گرفتم وایستادم به نماز.. رکعت سوم نمازم سایه رضاشاه را کنارم دیدم و خیلی ترسیده بودم..!! اگرعصبانی میشد یا عمل منو توهین ...
خالق هری پاتر، چگونه به این موفقیت رسید
...، حدود یک سال زمان برد. این یعنی سرعتم خیلی بالا بوده. اگر موفق شوم چهارمین رمان هری را تا تابستان تمام کنم، رکورد بیشترین سرعت را زده ام؛ یعنی حدود هشت ماه. ایده کتاب های هری پاتر از کجا می آیند؟ اصلا نمی دانم این ایده ها از کجا می آیند و امیدوارم هرگز نفهمم. اگر مشخص شود یک خط کوچک خنده دار روی سطح مغزم باعث می شود به ایستگاه های نامرئی قطار فکر کنم، همه هیجانش از بین ...
معماریِ معاصرِ ایرانی و دفاع از ریشه ها در برابر چاه ها / شاید معمارانِ عاشق، مهندسِ محاسب شده اند!
دولت بهار - دکتر فرح باور/ دوران را بسنجیم. شاید به مشکلات و پیچیدگی ها و رفتارها و ماهیتش پی بردیم. آنوقت اگر درد را تشخیص دادیم، دلیل ماهیت معماریش را هم درک کردیم، برایش مانند دکترهای انساندوست و خوب و باوجدان، دارو تجویز می کنیم و نسخه می پیچیم. دوران ما چیز عجیبی است و به شکرانه ی همه گیر شدن اطلاعات و وسایل آن، همه در باره ی ماهیت دوران و آخر الزمان بودنش می نویسند و حرف می زنند، رقابت می ...
راننده تاکسی که عاشق شاعری است
کردن را در شخصیت خودم نمی بینم. بعد از یک جر و بحث ساده تا ساعت ها اعصابم خرد می شود و سر درد می گیرم پس بهتر است کوتاه بیایم. * تا به حال مسافری در ماشین شما چیزی جا گذاشته است؟ احمدی: خوشبختانه نه. * درآمد این شغل چطور است؟ احمدی: تعریفی ندارد چون هزینه اش زیاد است. با توجه به گرانی و مشکلاتی که پیش تر گفتم چیزی ته درآمد ما نمی ماند و جان نمی گیریم ولی ...
سعید عبدولی هم از کشتی خداحافظی کرد
خواهد شد. وی درباره خداحافظی حمید سوریان هم گفت: صحبت او در این شرایط احساسی است. اگر المپیک لندن را نگاه کنید هیچ کدام از مدال آوران المپیک در این دوره به روی سکو نرفتند. او اگر الان نرود، یک سال دیگر باید برود اما به شکل بدی از کشتی خداحافظی کرد. بنا خاطرنشان کرد: شرمنده مردم هستم چون مردم انتظار داشتند سوریان مدال طلای 2012 لندن را تکرار کند اما این اتفاق نیفتاد. ...
ساعت به وقت ترخیص/ حال و هوای دختران ترخیص شده از بهزیستی
قرنطینه بودیم و از آن جا به مجتمع هجرت رفتیم. به خواست خودم به بهزیستی رفتم تقریباً بعد از یک سال عمویم ما را از بهزیستی به خانه خود آورد. دوباره بعد از مدتی به بهزیستی سپرد و دوباره به خانه آورد. سومین بار گفتم دیگر نمی توانم این جا بمانم و درخواست کردم ما را به بهزیستی بسپارند. با وجود این که با دخترعموهایم هم سن و سال بودیم، اما سازگاری نداشتیم. رفتار عمویم با ما نسبت ...
رسانه ای به نام حیدر پناه
در عرصه ی ملی پی بردم و تلاش کردم در حد توانم کاری انجام بدهم و از همان روز تصمیم گرفتم که با همکاری دوستانم در سالهای بعد این روز را گرامی بداریم. سال بعدی که خیلی زود فرارسید و از چند هفته قبل یک صفحه را از روزنامه ی جام جم هماهنگ کردم و یک یادداشت در آن روز چاپ شد و همچنین ستون صفحه ی پایداری روزنامه ایران و... چند یادداشت دیگر توسط سایر دوستان در روزنامه های دیگر و بدین صورت بود در حد ...
زیباترین چهره با زخم های تلخ جنگ
شرمنده خودش کرد.یادم هست حاج رجب محمدزاده نه فکی داشت و نه کامی که بخواهم حرف هایش را بفهمم؛ اما 28سال فرصت خوبی بود تا طوبی زرندی، حتی آواهای او را هم تشخیص دهد. یادم هست نخستین سؤالم این بودکه چرا به جبهه رفتید؟ و جواب شنیدم به خاطر امام(ره) و انقلاب رفتم و ادامه داد، در کل سه بار اعزام شدم و پانزده ماه در جبهه بودم ودر 25مرداد66 مجروح شدم یادم هست برای نسل من در دهه نود خیلی سخت بود تا درک کنیم ...
روز خبرنگار، روزی به نام من و تو؛ تهدید و تحریم، پاسخی برای انتقاد از مدیران!
خبرنگار به یکی از خاطرات خود درباره نخستین باری که برای مصاحبه به یکی از اداره های بیجار رفته بود اشاره کرد و گفت: ترس از رویارویی با خبرنگار نیز از دیگر مشکلات مدیران این شهر است. وقتیکه برای اولین بار به این اداره رفتم تنها یک نفر در آن حضور داشت و زمانیکه سراغ مدیر را گرفتم به من گفت که آقای رییس به سفر حج رفته اند و من نزدیک به یک ماه به این اداره رفت و آمد کردم اما جناب مدیر از سفر نیامده بود تا ...
شاگرد کلاس کاوه و مرد روزهای سخت خان طومان
کردستان را به خدا بسپاریم. اما اصلاً فکر نمی کنند آن دختربچه که برای توسعه امنیت پایدار یتیم شده است، قلبش به درد می آید. یا جان های مقدسی همچون سردار سرافراز اسلام سیدعلی منصوری از نیروهای لشکر ویژه شهداء که روزی تحت فرماندهی سردار شهید محمود کاوه در دوران دفاع مقدس خدمت می کرد در عمده عملیات ها حضور فعال داشت و سه بار مجروح و همواره دلش خوش بود که اگر از قافله شهداء عقب مانده لااقل مفتخر به عنوان ...
پیرمردهای ثروتمند، در تله زن مطلقه
مقاومتی از خودم نشان ندهم. نمی دانستم به کجا می رویم. فقط از ترسم ساکت ماندم تا این که بعد از چند ساعت به مقصد رسیدیم و من متوجه شدم که یک کلبه متروکه در یک دامداری در شمال کشور است. این مردان خشن مرا به گاوداری بردند و در آن جا دست و پایم را بستند. سه روز زندانی آنها بودم و در این مدت هربار با شکنجه و کتک های زیاد از من چک و سفته و حتی کارت عابربانک می گرفتند تا جایی که 500 میلیون تومان پول از من ...
ماجرای راه اندازی دانشگاه آزاد اسلامی همدان با مشکل 20 میلیون ریالی ودیعه + تصاویر
تماس گرفتم و صندلی های سفارش شده را به همدان فرستادند وقتی کامیون حامل صندلی ها رسید من و الماسی تنها کارمند دانشگاه در آن زمان در محل بودیم، راننده به من گفت به رئیس بگو چند نفر خدمتکار را برای تخلیه بار صدا بزند! خودم مشغول جابه جا کردن صندلی ها شدم ولی به راننده نگفتم که رئیس دانشگاه من هستم! در مدت ساخت و ساز ساختمان بانک کشاوری جوان فعالی را مشاهده کردم که با علاقه کار می کرد، او را ...
ناگفته های زندگی شهید کوهساری از تولد تا شهادت
رمضان بود که با من تماس گرفت و خبر سلامتی اش را داد و گفت؛ همه چیز اینجا خوب است و ما در پشتیبانی پشت خط هستیم و بعد تلفن قطع شد. همه چیز از آن تماس شروع شد ... برادر شهید ادامه می دهد: آن روز در دلم احساسی داشتم این حس همچنان با من بود تا اینکه با من تماس گرفت تا خواستم جواب بدهم قطع شد، خودم دوباره تماس گرفتم؛ کسی با لهجه خاصی صحبت می کرد، فکر کردم خود جواد پشت تلفن است چون ...
صحبت های کیف قاپ 20 ساله
درس خواندن را از دست دادم و تصمیم گرفتم کاری پیدا کنم و خرج خودم و آینده ام را تامین کنم. چون وضعیت مالی پدرم چندان خوب نبود و از آنجایی که کاری در شهرستان شیروان در سن و سال من نبود ناچار تصمیم گرفتم به تهران بروم. بعد از راضی کردن خانواده به تهران رفتم، چند روزی را با پسردایی ام بودم و بعد به دنبال کار رفتم، پیشنهاد کار در کابینت سازی را به من دادند. از موقعی که به محل کار ...
مدیریت دلواپس از نفس گفتمان می ترسد
آزمایش کنم و کاری روی صحنه ببرم تا ببینیم شرایط واقعا تغییری کرده یا نه. طبعا هیچ وقت در این حد ساده نبودم که تصور کنم همه چیز عوض شده. اطمینان داشتم از لحظه تصمیم گرفتنم برای اجرای نمایشی تازه، بعد از همه این صحبت ها درباره بازگشت به صحنه بعد از 12 سال، حتی دوازده دقیقه هم طول نمی کشد که همان سنگ اندازی ها و همان مشکلات باز شروع شوند و البته اشتباه هم نمی کردم. ظرف دو سال گذشته با دعوت ...
غلامرضا صنعتگر: روی کاغذ نوشتم تا خود امام رضا مرا نطلبد، به مشهد نمی روم
موسیقی شدید؟ از کودکی علاقۀ زیادی به موسیقی داشتم. جنوب، دریا و نواهای محلی هم بی تاثیر نبود. علی رغم مخالفت های پدرم، پنهانی کار می کردم. پدرم اولین عکاس بندرعباس بود. روزها به مغازۀ پدرم می رفتم و روزی پنج تومان مزد می گرفتم. بعد از مدتی با پس اندازم برای خودم یک ملودیکا خریدم. شاید به تعبیری شروع فعالیت موسیقایی ام را باید از عضویت در گروه سرود مدرسه عنوان کرد. با کسب مقام اول استان ...
دختر تلنگری بر شکاف نسل ها(مصاحبه)
دوست نداشتم، و فیلم امروز را ساختم. بعد از چند سال با یکسری تغییرات دوباره فیلمنامه را برایم فرستاد و دیدم چقدر خوب این پدر را درک می کنم.حتی همسن شخصیت اول فیلم نامه شده بودم و این خیلی من را مشتاق کرد برای ساخت. بخشی از این تفاوت بر می گردد به اینکه، فیلمنامه آماده ای که خودم آن را ننوشته بودم ساختم برای همین جنس شخصیت پردازی آن تفاوت هایی دارد. ولی در باید بگویم که ما در این داستان سه ...
پایان خوش سهراب
سهراب که اوایل تابستان سال پیش با پایان محرومیت دو ساله اش به اردوی تیم ملی اضافه شد، در تمرینات نزدیک به 200 کیلوگرم در یکضرب و 240 کیلوگرم در دوضرب را بالای سر می برد؛ وزنه هایی که 20 کیلوگرم از رکوردهای جهان و المپیک بالاتر بود.این یعنی او بازگشته آن هم نه فقط به قصد بودن که برای صیدطلا قهرمان ایران بالاخره در ریو کار خودش را کرد. سهراب مرادی در حرکت اول خود وزنه 178 کیلوگرمی را درخواست داد اما در تلاش اول نتوانست آن را مهار کند تا نفس ها در سینه حبس شود. او در حرکت دوم خود به راحتی این وزنه را بالای سر برد تا با همین حرکت بالاتر از رقبای تایلندی و بلاروس در صدر قرار بگیرد. سهراب با اینکه صدرنشین حرکت یک ضرب بود، وزنه 182 کیلوگرمی را درخواست داد تا در سومین حرکت سالن را به وجد بیاورد.سهراب مرادی با 5 کیلوگرم اختلاف نسبت به نفر دوم به کار خود در حرکت ...
همراه با کاروان ورزشی ایران در المپیک
چند در دوران ورزشی خودم نقره گرفتم خوشحالم که این بار طلا گرفتیم. سرمربی تیم ملی ایران در پاسخ به این سوال که آیا با توجه به این حرف مدال کیانوش را حساب نکرده است، عنوان کرد: خدا شاهد است که با تمام وجودم خوشحالی کردم وقتی کیانوش طلا گرفت. کیانوش دوست و عزیز من است و خیلی دوستش دارم او یک سرمایه بزرگ برای ورزش ایران است. به رستمی و خانواده او و مردم ایران تبریک می گویم. هر دو قهرمان المپیک ...
گفت وگو با مهندسی که رتبه اول کنکور تجربی شد
با من کردند. از سال پنجم دبستان به بعد خودم ریاضی تمرین می کردم؛ حتی برای المپیاد هم خودم به تنهایی درس می خواندم. اصلا کسی در شهر ما نمی دانست برای المپیاد باید چه کتابی بخواند. پشت میزنشینی را دوست ندارم بزرگترین دلیل محمد برای تغییر رشته، آینده کاری در رشته های مهندسی است. چیزی که برخلاف خواندنش، کار کردن در آن را دوست ندارد. در رشته های مهندسی شما باید 10 الی 12 ساعت پشت ...
سهراب وزنه برداری ایران طلای رستمی را دوبرابر کرد
خانه تمرین کرده ام، سختی کار من را نشان می دهد. با این حال می دانم که همیشه فرصت برای جبران هست و من این را ثابت کردم. قهرمان المپیک ریو با وجود این مشکلات اما گفت که تصمیم گرفته بود که به مدال المپیک برسد: دوباره استارت زدم و تصمیم گرفتم به مدال المپیک برسم. دو سال در شهرم در یک سالن یخ زده و سرد تمرین و خیلی ها مرا مسخره می کردند اما خودم می دانستم و آماده بودم که اگر یک درصد شانس مجددی به من ...