سایر منابع:
سایر خبرها
فرزند کویر از زمین حلب آسمانی شد +تصاویر
شهادت را ندارم و بزرگترین آرزویم این است که در دفاع از اسلام و دین و ایمانم سهمی به اندازه فداکردن جانم در این راه داشته باشم. با دیدن فیلم های شهدا یا عکس شهدا انگار به دنیایی دیگه می رفت. گاهی گریه می کرد و گاهی بغض. حسرت را در رفتار و نگاهش می خواندم. مهدی متفاوت بود با همه آدم هایی که در اطرافم دیده بودم. به طور مثال ؛ یک روز از سرکار آمدن سفره رو که انداختم یک دستمال سفید از جیبش در آورد. گفت ...
رضا را دعوا کردم به سوریه نرود/بچه ام را سالم می دهم سالم هم می خواهم
آمده بود که بهترین بندگان خدا در کربلای 5 خون داده بودند و او نیز همان راهی را رفت که بهترین فرزندان حضرت روح الله چراغ هدایتش بودند، همان ها که سید مرتضی اینگونه روایتشان می کند: رزمنده ای داخل سنگر نشسته و برای پدر و مادرش نامه می نویسد: مادر جان، شیرت را بر من حلال کن؛ همان شیری که دهه ی اول محرم با اشک های شوری که برای تنهایی حضرت زینب(س) می ریختی، درهم می آمیخت و در کام من می نشست و جانم را با ...
پایان روز پرحادثه کشتی فرنگی با برنز عبدولی و حذف تلخ کاپیتان سوریان+ویدیو
...> خسته نباشی پهلوان، دلاور، چشم همه رو در آوردی! البته مثل همیشه چیزی از شایستگی ورزشکار کم نمیکنه. فلپس رو میبینی میاد مدال ها رو درو میکنه میره، چون امادگیش رو داره، نه شما که توی شورای شهری مهربون. ناشناس | | 17:51 - 1395/05/24 11 123 پاسخ اقا برای چی یه نفر که تو کشتی اول نای راه رفتن نداره رو میبرین ...
ناگفته هایی از نقش رهبر انقلاب در امنیت ایران
ده سال بعد از جنگ 33 روزه، الیوت آبرامز، مشاور امنیت ملی آمریکا در دوره ی بوش پسر، به صراحت اعتراف کرد که اهداف جنگ 33 روزه به معادلات منطقه ای نیز مربوط بود و تلاش می شد با این جنگ ایران ضعیف و جایگاه اسرائیل در منطقه تقویت شود. اما پیروزی حزب الله لبنان در جنگ 33 روزه، همه ی معادلات آنان را بر هم زد. بنابراین استراتژی دشمن به سمت جنگ نیابتی تغییر کرد تا با این طرح بتوانند امنیت محور مقاومت و به ...
علل و عوامل مظلومیت و شهادت شیخ فضل الله نوری
...، آزادی قلم، ذکر شد و این همه مفاسد روزنامه ها. وای اگر آزادی در عقیده بود، چنانکه اصرار دارند، آتش به جان شمع فتد،کین بنا نهد! و در ادامه، به فرزندش سفارش می کند که این عبارت را برای کسی غیر از آخوند خراسانی،اظهار نکن. یعنی به هیچ وجه نمی توان حرف زد. فقط برو و به آخوند بگو قصه این است: افسوس که نمی شود گفت، چه رسد به نوشتن؛ ظهر الفساد فی البر و البحر این فضائی است که شیخ درمرحلة ...
اصفهانیان : برانکو نمیتواند دیمی حرف بزند/سرمربی پرسپولیس ذهن مردم را منحرف می کند
...:26 دیمی خودت حرف میزنی که چشماتون رو به اشتباهات داوری علیه پرسپولیس بستین..... بجای برانکو.یکی مثل منصوریان بود الان همتون رو میشست میذاشت رو تخته نقل قول +94 #8 مرتضی 2016-08-15 11:25 چیه همتون نگرانین دستون واسه مردم رو بشه ک گیر دادید ب برانکو،،!مگه دروغ میگه ب خاطره بی کفایتیه شما پارسال قهرمانیو از دست دادیم،،امسال دیگه ازون خبرا نیست هوادارا بهوش هستند حقه ...
حجت الاسلام میلانی نژاد: امام رضا(ع) شیعیان را زود راضی می کند+ گزارش تصویری
تحمل کنید و به خدا توکل کنید. امام خمینی می فرماید: هر کس به خدا توکل کند بهترین وکیل را در عالم گرفته است. تمام آنچه در آسمان و زمین برای خداست. چرا خدا را وکیل کارمان قرار دهیم؟ در خیابان می بینیم شخص به هر کسی که می رسد می گوید نوکرم! شد یکبار به پدرت بگویی بابا نوکرم! راه را بلد نیستیم اگر دنیا و آخرت می خواهید به پدر و مادرتان احسان کنید طوری دعایتان می کنند که زندگی تان زیر و رو می شود. ...
خرافات بارداری و نفرین زن حامله
، موقع پهلو به پهلو شدن خیلی آرام حرکت کن و... خانم باردار چند بار این جمله ها را بشنود، خوب است؟ معنای همه اینها هم این است که اگر این کار ها را بکنی، بند ناف دور گردن بچه میپیچد؛ اما این اصلا باور درستی نیست. بند ناف مثل سیم تلفن کمی پیچ خورده است و از 3 رگ خونی تشکیل شده که مواد غذایی را به جنین میرساند و مواد زائد را از آن دور میکند و به اندازه ای هست که جنین بتواند ...
لباس تک سایز شهادت، برازنده حکیم فاطمیون شد
و گاهی می توان شبیه آدامس آن را جوید. من آن را در دهان گذاشتم و همانگونه که می جویدم و صحبت می کردم ناگهان قورتش دادم. منتها چون این مواد کنار تی ان تی قرار گرفته بود، مسموم شده بود و من را به طرز بدی مسموم کرد که دست و سرم همه اش سیاه شد. به بهداری رفتم اما کسی خبر نداشت که کجا هستم. بازگشت از آنجا چند ساعتی طول کشید. از مسیر بهداری که می آمدم، نزدیکی های آسایشگاه، سیدحکیم مرا دید و ...
دری به روی دوست
...، وقتی فهمید که همه چیز تمام شده و دیگر کاری از دستش بر نمی آید، کنترلش را از دست داد و بر سرم فریاد زد؛ او از من به نام زن لعنتی یاد کرد؛ گفت که من برای او حکم یک مُرده رادارم که دیگر نمی خواهد اسمم را بشنود. من از این بابت، بسیار خوشحالم؛ حتی دلم می خواست با مشت و سیلی به جانم می افتاد، اما تنها به گوشه ای رفت و گریه کرد. می دانستم که او درآن حالت، به خاطر من گریه نمی کند؛ رضا عکس جمال ...
گردشگری در تهران؛ زره می خواهد و پول!
...! این جا جای موتور است؟ مگر خدا خیابون رو ازت گرفته؟ جواب می دهند: حاج خانوم! مگه نمی بینی از توی خیابون نمیشه رد شد؟ برو اونور ببینم. و گاز موتورش را می گیرد. بله. سر و کله زدن با کسانی که هرگز شهروند نخواهند شد هم خودش لابد نوعی تفریح جذاب است! دو تا بد و بیراه در دلم به آن هایی می گویم که جلوی این ها را نمی گیرند و به راهم ادامه می دهم... آری. گردش در تهران اگرچه خیلی جذاب است ...
مخالفت سازمان لیگ با تغییر زمان دیدار تراکتورسازی – پرسپولیس
تو چکاره ای؟ عمراً شورای تامین اجازه بده تو اون ورزشگاه کوچیک بازی کنن! نقل قول +27 #15 Otana 2016-08-15 14:07 اخه حروم زاده ها چجوری کیروش برای یه بازی یه ماه همه یازیکنا رو میبره با خودش بعد ما با شش تا ملی پوش سه روز قبل بازی اماده بشیم ؟ رییس فدراسیون که فامیلیش تاج باشه پرسپولیس رو نفرستن دسته یک باید خداروشکر کرد . نقل قول +24 #14 EXIT 2016-08-15 ...
اس ام اس ناامیدی و افسردگی
...> گفتم غم تو دارم چیزی نگفت و بگذشت حافظ خوشا به حالت یارم گذشت و یارت گفتا غمت سرآید اس ام اس افسردگی بعضی حرف ها را نباید زد بعضی حرف ها را نباید خورد بیچاره دل چه می کشد میان این زد و خورد ! اس ام اس افسردگی می گویند درد را از هر طرف بنویسی درد است نمی دانند که اگر درد را از طرف تو اگر بنویسند شعر می شود ...
کنکور 95 نشان داد باید کتاب رو درست فهمید/ کنکوری ها بیشتر به کتاب درسی بها بدهند
مدنی بجستان هستم. بجستان نیوز: چطور این خبر به شما رسید ؟ شوکه نشدید ؟ سازمان سنجش گفته بود تا نه صبح نتایج اعلام نمیشه منم خیالم راحت بود، شب با چند تا از دوستام بیرون بودیم، حدودا ساعت یازده بود که بهم خبر دادن نتایج رو سایت است، تا وقتی رسیدم خونه و رفتم پای سیستم خیلی دلهره داشتم قبلش یکی از دوستام زنگ زد و نتیجه اش رو گفت چون از اون انتظار اون رتبه رو نداشتم ترس منم بیشتر ...
بازگشت به وطن؛ تعبیر یک رویا
یکدلی می زد و می گفت: ما باهم برادریم! مسلمانیم! همسایه ایم! امیدواریم هیچ کینه ای به دل نداشته باشید. ما مسلمانان باید دست در دست هم دهیم و آمریکا را از بین ببریم و... من کاسه صبرم لبریز شده بود، پیش خودم می گفتم: بگذار پایمان به ایران برسد بعد فکرت را می کنم. سخنان مهربانانه ی او همه اسرا را بهت زده کرد. برای بازگشت به وطن ثانیه شماری می کردیم و چند روزی را با دلهره فراوان ...
حرف های اثر گذار زنان در فیلم "ابد و یک روز"
...، اما تو را به خدا من را باور کن و ببین که چقدر واقعی این پسر را دوست دارم. رحمانی: نمی توان گفت که بازیگرهای زن از تکنیک کمتری نسبت به مردها بهره می گیرند. باید بپذیریم که هنوز فضای جامعه ایران مردانه است، خیلی بهتر شده و در روندی هستیم که رو به بهتر شدن می رود. در همه زمینه های دیگر به جز بازیگری هم باید بپذیریم که وقتی در شرایط مردانه هستیم، محدودیت هایی وجود دارد که زن را کمرنگ می ...
نیم صفحه اول روزنامه های ورزشی صبح کشور
همه مثالاشو با نام سرورش میزنه یه یک ماه دیگه صبر کنید نسل منقرضتون کلا محو میشه نقل قول +6 #18 طوفان سرخ آسیا 2016-08-15 10:24 نقل کردن محمد حمز پور: اقا چند وقتی بود این مستطیل سیاه استقلال جوان فکرمو درگیر خودش کرده بود ولی الا فهمیدم که اون زیر سوراخ هاشونه که دارن مخفیشون میکنن .لامصب این جوری پیش برن باید سال دیگه کل روزنامه رو با کادر سیاه بدن بیرون ...
سرمقاله های روزنامه های 25 مرداد
آوردیم با آمبولانس، چون بیمار اورژانسی بود... پدر من به منشی آقای دکتر گفتن که اگر امکان داره من رو زودتر راه بیندازید. منشی آقای دکتر رفتن داخل بعد از یک دقیقه آمدند بیرون. پدر من هم روی ویلچر نشسته بود... دکتر در رو باز کرد و یک لحظه اومد بیرون... با لگد به ویلچر پدرم کوبوند که پدرم تقریبا یک متر و نیم عقب رفت و افتاد روی زمین... اگر به خبر تولید شده از سوی یک دانش آموز مبتدی در روزنامه ...
شهید ابراهیم هادی و رشادت در والفجر مقدماتی
نیروها حرکت کردیم. حرکت روی خاک رملی فکه بسیار زجرآور بود. آن هم با تجهیزاتی به وزن بیش از بیست کیلو برای هر نفر، ماهم که جدای از وسایل، یک پل سنگین را مثل تابوت روی دست گرفته بودیم. همه به یک ستون و پشت سرهم از معبری که در میان میدان های مین آماده شده بود حرکت می کردیم. حدود دوازده کیلومتر پیاده روی کردیم. رسیدم به اولین کانال در جنوب فکه. بچه ها دیگر رمقی برای حرکت نداشتند ...
همه جا زنده ام و زندگی ام در حرم است!
...، مثل بقیه نبود... از ابتدا که رفت بالای سر پدرش و دم و دستگاه بیمارستان رو دید، مرگ مغزی پدرش رو باور کرد... بعد هم مثل بقیه با پیوند اعضا ی پدرش به بیماران دیگه مخالفت نکرد... حتی مادر و بقیة خواهرها و برادرهاش رو راضی کرد... تا سر قبر و دفن هم چشم هاش خشک بودن... همه نگرانش شدن... می گفتن دچار شوک شده و نمی تونست گریه کنه... از قیافه ش معلوم بود که داشت از درون فرومی ریخت... از سر خاک که ...
فال روزانه - فال امروز شما دوشنبه 25 مرداد 1395
ناامید خواهند شد. فال حافظ امروز متولدین فروردین : دل و دینم شد و دلبر به ملامت برخاست***گفت با ما منشین کز تو سلامت برخاست که شنیدی که در این بزم دمی خوش بنشست***که نه در آخر صحبت به ندامت برخاست تعبیر: خودت را به دست خداوند بسپار. اینقدر از روزگار شکایت نکن و در مقابل خواسته ی خدا ایستادگی نکن وگرنه سرگردان می شوی. خدا خود بر احوال دل همه آگاه است پس ...
حاج محمد مهدی عموشاهی؛ سرباز مکتب قرآن و عترت
می کرد دست هایش را به قنوت گرفته بود و این دعا را می خواند: اللهم ارزقنا توفیق الشهادة فی سبیلک . روزی به ایشان گفتم: حاج آقا! هر وقت شما به جبهه می روید، بسیار پریشان خاطر هستم و می ترسم خدای ناکرده اتفاقی برایتان بیفتد و او با آرامش عجیبی جواب می داد: مگر شما اعتقاد ندارید که تا خدا نخواهد، برگ از درخت جدا نمی شود گفتم: چرا، ولی... باز فرمودند: پس چرا باید نگران باشید؟ هرگاه مرگ انسان ...
زیباترین چهره با زخم های تلخ جنگ
کلمه حرف بزند. چهار نفر در یک سنگر بودیم. یک نفر برای آوردن آب بیرون رفته بود. یک نفر هم که نامش یادم نیست، درجا به شهادت رسید. فردی به اسم حسن آبادی هم یک پا و یک دستش را از دست داد که بعد از جنگ ایشان هم به شهادت رسید. من هم صورتم مورد اصابت ترکش قرار گرفت و کاملاً از بین رفت. حس عجیبی از درد سرتاسر وجودم را گرفته بود، فوراً پرسیدم حاج آقا محمدزاده، چه زمانی متوجه شدید که این اتفاق برایتان افتاده ...
پشت دوربین های خندوانه چه خبر است؟
به گزارش جام جم آنلاین از ایسنا، برای حضور در خندوانه باید ساعت سه در لوکیشن برنامه حوالی خیابان آزادی حاضر شویم. خانم ها و آقایانی که تعدادشان به حدود 300 نفر می رسد، در صف های جداگانه ایستاده اند تا اسامی و پوشش شان برای حضور در لوکیشن چک شود؛ پوششی که باید در عین رعایت معیارهای حضور در یک برنامه تلویزیونی، شاد و خوش رنگ باشد. ساعت پنج به سالن وارد می شویم. در گوشه ای از سالن ردیف آخر و یک ردیف پایین تر از گروه موسیقی می نشینم. پس از آنکه همه سر جاهایشان نشستند، امین اصلانی که به نوعی ماکت رامبد جوان است، به روی سن می آید و خطاب به حاضران می گوید: این نکته را بدانید که برنامه خیلی طول می کشد، چون قطعاً بخش هایی از برنامه به آماده سازی نیاز دارد. در طول این مدت لبخند بزنید. دست به سینه نباشید. امکان عکس برداری نیست. با هم صحبت نکنید. خوش اخلاق و باحال و خوش خنده باشید و مشکلاتتان را فراموش کنید. اصلانی چند بار با حاضران سرود و جملات سلام، خداخافظی و بریم بیایم را تمرین می کند و سعی می کند که با شوخی کمی فضا را به جو اصلی خنداونه نزدیک تر کند. ساعت 5 و 30 دقیقه است که رامبد جوان به استودیو وارد می شود و این بار تمرینات با حضور خود او تکرار می شود. جوان در جملاتی کوتاه نکاتی را به حاضران یادآوری می کند. اصرار ما به لبخند زدن، جا انداختن یک رفتار اجتماعی است. خیلی از ما آدم هایی را می شناسیم که لبخند نمی زنند. می فهمم که همه ما در زندگی مان ممکن است به دلایلی حالمان خوب نباشد، اما در تمام دنیا این موضوع توسط روانشناسان اثبات شده است که لبخند زدن حتی تصنعی، بهتر از اخم کردن است. ما هم اینجا دور هم جمع می شویم تا لبخند زدن را تمرین کنیم. پس از اینکه جوان کمی با حاضران خوش و بش کرد، چراغ های استودیو و دوربین های تصویربرداری روشن می شود. با صدای شاه حسینی سکوت، نور، ضبط ، استودیو در سکوت فرو می رود. به نام خدا، سلام من رامبد جوان هستم در شبکه نسیم، اینجا خندوانه است . با پایان این جمله گروه موسیقی شروع به نواختن سرود می کنند و جوان هم در پایان این بخش شادی برنامه را به افرادی تقدیم می کند که شادی را برای ادامه زندگی شان انتخاب کرده اند. برای بخش بعدی برنامه، عوامل پشت صحنه دکور را برای حضور مهمانان آماده می کنند؛ روشنک عجمیان، نازنین کرمی، سوگل طهماسبی و گلوریا هاردی مهمانان امشب برنامه خندوانه هستند. در این هنگام گروه موسیقی برای حاضران موسیقی های معمول خندوانه را می نوازند تا شاید حوصله شان سر نرود. ساعت هفت مهمانان به نوبت وارد صحنه می شوند و هر کدام در سخنانی کوتاه از سختی های این روزهای کار کردن در تلویزیون و خالی بودن جای بسیاری از هنرمندان در سریال ها می گویند. برای مخاطب بیرون از استودیو ممکن است گاهی همراهی حاضران در خندیدن عجیب و تصنعی باشد. ولی با وجود اینکه در طول ضبط برنامه ممکن است خسته شوند یا گاهی از شکایت و گلگی کنند، اما خنده هایشان در طول ضبط برنامه واقعاً طبیعی است. ساعت 9 و 30 دقیقه که می شود، حاضران برای صرف شام به بیرون می روند و از آنها می خواهند که هنگام بازگشت به استودیو در جاهای قبلی شان بنشینند. در این وقت به سراغ رامبد جوان می روم تا با او گفت وگویی داشته باشم. برخلاف انتظارم، با وجود بیش از چهار ساعت فعالیت، رامبد جوان با همان انرژیِ مقابل دوربین، گفت وگو با ایسنا را آغاز می کند. مصاحبه مان از روزهای بی رمق خندوانه در فصل سوم آغاز می شود؛ از او درباره اعتقاد برخی مبنی بر اینکه مدتی است که خندوانه به روال سابق در جذب مخاطب یکه تاز برنامه های تلویزیونی نیست و برنامه های رقیب سر و کله شان پیدا شده است، می پرسیم که مخالف می کند و برای این مخالفتش هم دلایلی دارد: تا سه هفته پس از عید فطر، سه هفته خیلی خوب خنداونه در فصل سه بود و از آن زمان روند رو به رشد برنامه را شاهد هستیم. به هر حال ما همان آدم هایی هستیم که فصل یک و دو خندوانه را ساختیم و به خاطر همین هم می دانیم که باید چه کار کنیم که برنامه جذابیت های خودش را داشته باشد. او ادامه می دهد: ما باید فصل سوم خندوانه را دیرتر شروع می کردیم و اصلاً برای شروع آماده نبودیم. ولی به ما دستور داده شد که باید شروع کنیم. از نظر من بهترین زمان برای آغاز فصل سه خندوانه تابستان بود، ولی ما 20 اسفند شروع کردیم. این باعث شد ما در حین کار به اصلاحات بپردازیم. در این میان وله هایمان آماده نبود، کمدین ها نبودند و اصلاً یک عالمه چیز آماده برای برنامه نداشتیم و در کل ...
دولت چگونه معادله می نویسد؟/ تجربه ای که بیت امام(ره) آموخت
...، ملت پای هزینه های آن بایستد. در این جنگ، همه کفر در برابر همه ایمان ظاهر شد و ملت ما نمایندگی دفاع از ایمان به خدا و قیامت را در این جنگ، پذیرا شد. خدا با ما بود، کار به صلح کشید. فتوحات ملت در این ایام صلح به مراتب بیشتر از ایام جنگ بود. صدام در ایام صلح به درک واصل شد، حزب بعث سقوط کرد و حکومت در بغداد به دست اهلش سپرده شد. همه کسانی که به ملت ما ظلم کردند، دست انتقام الهی، آنان را رها نکرد و ...
گوشی های ماژولار؛ گوشی ات را خودت بساز!
و ماژولی دیگر به آن افزود. جدا شدن بخش پایینی جی 5، امکان تعویض باتری را هم فراهم کرده که در بین گوشی های پرچم دار کنونی، منحصر به فرد است. هرچند قابلیت تعویض باتری از نخستین روزهای تولید گوشی های همراه، قابلیتی پیش پاافتاده محسوب می شد، اما تلاش گوشی سازان برای تولید گوشی هایی نازک و خوش دست، باعث شده تا در سال های اخیر بیشتر پرچم داران، بدنه ای یک پارچه داشته باشند و پشت شان به راحتی ...
روایتی از خودکشی دو دختر نوجوان در جنت آباد
را رها می کند و به سمت مادر آیدا می دود. یکی از میان جمع می گوید: سیما و آیدا دست همدیگه رو گرفتن و خودشونو از بالای ساختمون انداختن پایین. زن رنگش مثل گچ سفید می شود و به سمت جنازه ها می دود. ماموران پلیس جلویش را می گیرند اما به شرط یک دیدار کوتاه به زن اجازه می دهند تا جنازه دخترش را ببیند. مادر جلوی دخترش می افتد و مبهوت فقط تماشا می کند. زن های همسایه به کمک هم او را از روی جنازه ...
بازگشت روح به اردوی کشتی با برنز عبدولی
روز نخست کشتی فرنگی المپیک ریو برای اردوی ایران پراتفاق تمام شد و در پایان آن یک مدال برنز و یک خداحافظی از دنیای کشتی رقم خورد!حمیدسوریان کشتی گیر پرآوازه ایران که مسابقاتش در المپیک ریو را عصر یکشنبه با شکست مقابل شینوبو آغاز کرده بود، پس از فینالیست شدن این ژاپنی وارد شانس مجدد شد ولی در دومین کشتی به طرز عجیبی مسابقه 7 بر صفر برده را با ضربه فنی باخت! سعید عبدولی اما برخلاف کاپیتان ، از شانس مجدد استفاده کرد و به برنز ارزشمند المپیک رسید. ...
غلامرضا صنعتگر: روی کاغذ نوشتم تا خود امام رضا مرا نطلبد، به مشهد نمی روم
امکان پیاده کردن این گفت وگو فراهم نشد. گویی که همه چیز دست به دست هم داده بود تا تاخیری طولانی مدت به وجود بیاید و گفت وگو با خواننده قطعه میشه ضامنم بشی درست در روز تولد مُرادش -امام رضا(ع)- منتشر شود. غلامرضا صنعتگر پس از گذران روزهای سخت بیماری، حالا باانگیزه تر از قبل به عرصه موسیقی برگشته و به زودی آلبوم جدیدی روانه بازار خواهد کرد. * از قطعه می شه ضامنم بشی شروع کنیم. چه شد که ...
نیم صفحه اول روزنامه های ورزشی صبح کشور
همه مثالاشو با نام سرورش میزنه یه یک ماه دیگه صبر کنید نسل منقرضتون کلا محو میشه نقل قول +6 #18 طوفان سرخ آسیا 2016-08-15 10:24 نقل کردن محمد حمز پور: اقا چند وقتی بود این مستطیل سیاه استقلال جوان فکرمو درگیر خودش کرده بود ولی الا فهمیدم که اون زیر سوراخ هاشونه که دارن مخفیشون میکنن .لامصب این جوری پیش برن باید سال دیگه کل روزنامه رو با کادر سیاه بدن بیرون ...