سایر منابع:
سایر خبرها
با حبیب رفتم... بدون حبیب بازگشتم/ سه ماه در سلول انفرادی
اوایل فکر می کردیم این تحرکات فقط در مرز است و همان جا تمام می شود، اما عراقی ها هر روز در حال پیشروی بودند. هرگاه به پشت بام می رفتیم، عراقی ها را می دیدیم. تعداد زیادی از همسایه ها شهر را ترک کرده بودند و به روستاها و شهرهای اطراف رفته بودند. پدرم اجازه نمی داد ما شهر را ترک کنیم و می گفت عراقی ها چند روز بعد عقب نشینی می کنند و به شهر وارد نمی شود. برادرم و حبیب هرگاه از خط مقدم برمی گشتند، می گفتند شما نمی دانید آن جا چه خبر است توپ و تانک عراقی ها مثل مور و ملخ در مرز پراکنده است و شما نمی توانید این جا بمانید. ...
کنکور زبان، یک کنکور تفریحی بود/ مدیریت زمان و مدیریت بحران در کنکور مهمترین عامل موفقیت است
کردم شاید اتفاقی در کنکورتجربی بیافتد و راهی برای ادامه تحصیل در رشته زبان داشته باشم؛ یک ساعت قبل از کنکور زبان گفتم که نمی روم، چون هم خسته بودم و هم کنکور تجربی را خراب کردم، اما با اصرار خانواده رفتم و با وجود این که تا انتهای جلسه ننشستم و حدود نیم ساعت زودتر برگه خود را تحویل دادم، هم در دروس عمومی که برای تجربی خوانده بودم و هم برای زبان که از قبل کنکور مطالب در ذهنم بود، به خوبی پاسخ دادم ...
شهریه های متغیر مدارس؛دغدغه تمام نشدنی والدین/محسن بیگی:با دریافت های غیر قانونی برخورد قاطع خواهد شد
دبیرستان غیرانتفاعی ثبت کرده بودند و بسیار هم خوشحال بودند، وقتی از مادر خانواده در رابطه با هزینه ثبت نام سوال کردم در جوابم گفت: هر چقدر پول بدی همان قدر آش می خوری؟؟!! گفتم منظورتان چیست؟ در پاسخ ادامه داد: خوب اگر می خواهی فرزندت خوب تربیت شود و در درسش موفق شود باید او را در بهترین مکان آموزشی ثبت نام کنی ، من هم با پرس جویی که کردم متوجه شدم مدارس غیرانتفاعی بیشتر و بهتر به دانش ...
ماجرای بشقاب پرنده ها در آسمان تهران
....در ادامه وقایع آن شب را که به سبک داستانی تهیه شده است، از زبان وی مطالعه خواهید کرد: ساعت 11-10 شب بود که یک خانم زنگ زده و گفت با مسؤول برج کار دارم . بعد از اینکه من گوشی را برداشتم، گفت یک چیزی در آسمان بالای خانه اش ایستاده که مثل موتور ماشین، چهار پره و هشت پره می شود. گفتم خانه شما کجاست؟ گفت کنار بولینگ عبدو- که آن موقع در جاده شمیران بود- در انتهای خیابان شریعتی. گفتم ما در شمال شرق ...
عباس شیرخدا ، نماد زنده ورزش زورخانه ای
/ او خدایی باشد از جنس بشر... ببینید! وقتی پدر آدم ورزشکار باشد و میل و کباده بگیرد، فرزندش هم این گونه می شود. وزن میلی که در خانه دارید چقدر است؟ در خانه سه رقم میل دارم؛ سبک، متوسط و سنگین. هر سه را صبح ها می گیرم. صبح چه ساعتی بیدار می شوید؟ آن موقع که رادیو برنامه زنده داشتم، پنج بیدار می شدم و شش برنامه اجرا می کردم. الان هر روز یک ربع به پنج ...
حال و هوای دختران ترخیص شده از بهزیستی
سرگرم می شدم و هم درآمدی داشتم، اما پس از ازدواج که به ورامین رفتم و چنین امکانی برایم فراهم نشد. البته بیشتر دوست دارم در حیطه مشاوره کار کنم. کمک هزینه جهیزیه دریافت کردم بعد از دانشگاه برای جهیزیه ام از بهزیستی کمک خواستم. در سال 87 یک میلیون و 200 هزار تومان دادند؛ در ابتدا براساس قانون آن زمان 600 هزار تومان دادند و بعد از مدتی یک بار دیگر 600 هزار تومان دادند. مبلغ یک ...
نوجوانی که غیرتش، زن خبرنگار را مجبور به حفظ حجاب کرد/ من لحظه ای نترسیدم و خود را نباختم
...> ای زن به تو از فاطمه این گونه خطاب است ارزنده ترین زینت زن حفظ حجاب است خاطرات مهدی طحانیان که پس از دوران اسارت ادامه تحصیل داد و لیسانس علوم سیاسی گرفت و امروز از وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی بازنشسته شده از روزهای اولیه اسارت و توصیف او از خرمشهر چند روز پیش از آزادی شنیدنی است. البته خاطرات مهدی به زودی از سوی انتشارات پیام آزادگان چاپ و منتشر خواهد شد، خاطراتی شنیدنی و گاه، بی ...
رنج و گنجِ پوست انداختن از "میدونک" تا "تخفیفان"
روز صبح از خواب بیدار شدم و به مادرم گفتم میدونک را تعطیل می کنم، چون بعد از کلی فکر و کلنجار با خودم مطمئن شده بودم که من آدم کاری که در آن فاکتور زمان و تحویل یا دلیوری، رکن اساسی باشد نیستم با وجود اینکه هیچ وقت به سود مالی از میدونک نرسیدم اما درسم را از طرح میدونک گرفته بودم . هرچند میدونک را به خواست خودم و به دلیل مشکلات و موانعی که بود ادامه ندادم اما هرگز خودم را شکست خورده نمی ...
حداد عادل: نامزد انگلیسی نداشتیم/حاضرم با عارف مذاکره کنم/احمدی نژاد غیرقابل پیش بینی بود/حقوقم 8 میلیون ...
فضای گفتمانی و رسانه ای منسوب به اصلاح طلبان را به خصوص در فضای مجازی مهار کنند. مثال ساده ای می زنم. در اصفهان در یک برنامه زنده تلویزیونی از من پرسیدند که حاضرید بگویید چقدر حقوق می گیرید؟من هم گفتم بله. سوال کردند و من جواب روشنی دادم. گفتم که 50 سال است که معلم دانشگاه هستم. ابلاغ دارم. اوایل مهر 1345 نخستین ابلاغ خودم را در دانشگاه شیراز به عنوان معلم دانشگاه گرفته ام. الان حقوق استادی می گیرم ...
احمدی نژاد پیشنهاد داشت همه مواد غنی شده هسته ای را یک جا بدهیم و خودش هم با اوباما مذاکره و مسأله را حل ...
محمدجواد لاریجانی گفت که احمدی نژاد پیشنهاد داشت همه مواد غنی شده هسته ای را یک جا بدهیم و خودش هم با اوباما مذاکره و مسأله را حل کند. به گزارش تابناک ، محمدجواد لاریجانی، معاون قوه قضائیه در مصاحبه با تسنیم گفت: گروهی صرفاً دنبال آن هستند که جایی از برجام خراب شود تا آن را عَلَم کنند. دوستانی که با آقای احمدی نژاد و سایت های نزدیک به آنها کار می کنند از این دسته هستند ...
رابطه غیراخلاقی زن متاهل با دوست شوهرش منجر به قتل شد
اما چون التماس کرد دلم برایش سوخت. وی ادامه داد: یکسال و نیم با اکرم زندگی کردم و ما زندگی خوبی داشتیم تا اینکه دوباره متوجه رابطه پنهانی فرمان و زنم شدم. من به کلانتری رفتم و از آنها شکایت کردم. فرمان به یک ماه زندان و 99 ضربه شلاق محکوم شد اما باز هم دست از سر همسرم برنداشت. چون همسرم پرستار یک پیرزن بود ، سه روز در هفته را به خانه نمی آمد. آخرین بار وقتی با پیرزنی که اکرم در خانه اش کار ...
ماجرای معامله عکس امام با کلاشنیکف!
جنازه اش شرکت کردیم. فردایش من دوباره رفتم مزار شهید مهدی صابری. یک احساس خودمانی به من دست داده بود. بعد آنجا به شهیدمهدی گفتم سلامم را به آقا جانم برسان. 3، 4 روزی گذشت. دوباره من رفتم و باز همین درخواستم را کردم. شب خواب دیدم که شهید مهدی آمد و گفت سلام شما را به آقا جانتان رساندم. به خانم و مادر چیزی نگفتم. بعد از قضیه خواب با مادرم رفتیم مشهد. رفته بودیم زیارت و در صحن بودیم که خواهرم از تهران ...
شهیدی که پس از 36 سال شناسایی شد
اسطوره بود او یک نظامی در زمان طاغوت بود و اینکه در شرایط خفقان چقدر مؤمن و مذهبی بود برایم من بسیار ارزشمند است. احساس شمابعد از 36 سال انتظار چیست؟ فرزند شهید تقی خسروبیگی: همین که استخوان های پدرم پیدا شد و مزاری دارد که می توانیم سر مزارش برویم و درد و دلی کنیم، حرف هایمان را بزنیم خیلی ارزشمند است من همین چندتکه استخوان پدرم را که بعد از سال ها بازگشته با دنیا عوض نمی کنم ...
داستان مقاومت
در آن زمان از مکّه به مدینه هجرت فرمود- مهم ترین بار این هجرت بزرگ را بر دوش گرفت و پیامبر عزیزترین شخصیت های خاندانش یعنی فواطم 27 را به او سپرد تا با خودش از مکّه به مدینه بیاورد؛ وکالت خودش را در مکّه به او داد که امانت های مردم را بدهد، قرض های پیغمبر را ادا کند، طلب های او را جمع آوری کند و در مدینه به پیامبر ملحق شود. شب هم که بنا بود بریزند در آن خانه و پیغمبر را با شمشیرهاشان قطعه قطعه کنند ...
زندگی متفاوت روحانی با یک دست!
] یادم هست یک شب دعای کمیل را در داخل رودخانه با بچه ها خواندم و به طرف سنگر ها برگشتم. نزدیک سنگر فرماندهی که رسیدم دیدم خودش تنهاست و صدای زمزمه ای از داخل سنگر می آید. وصدای زمزمه کمیلش از داخل سنگر می آید و در حال و هوای خاصی است. منم دیدم موقع خوبی برای شوخی است. رفتم پشت سرش و گفتم: اکبرآقا نمی خواهد آنقدر گردنت را پیش خدا کج کنی. تو اگر هزار سال هم گردن کج کنی گناهان کبیره تو بخشیده نمی ...
رضا را دعوا کردم به سوریه نرود
دارید؟ گفت: نسبت که نه اما تازگی در کوچه ما ساکن شدند. گفتم: دختر دارند؟ گفت: بله. پرسیدم چطور دختری است؟ وقتی خصوصیاتش را گفت ازش خواستم هماهنگ کند یک روز برویم منزلشان. *این همان مریم است برای اولین بار که با مادر عروسم صحبت کردم مخالفت کرد و گفت: مریم سنش خیلی کم است فعلا شوهرش نمی دهیم. من هم نتوانستم دیگر حرفی بزنم و رفتم. تا اینکه شب ولادت امام موسی بن جعفر(ع) رفتم مسجد ...
ماجرای رادیویی که اخبار 20 آسایشگاه را تأمین می کرد
مادرم زنی خانه دار. پدرم بسیار اعتقادات قویی داشت. سال 1337 عازم سفر حج شد و اهل مسجد و مراسم مذهبی بود. من چهار سال بیشتر نداشتم که برادر شهیدم جواد به دنیا آمد، سال 1342؛ سالی که بعد ها سربازان در قنداق امام خمینی را به خط کرد تا ولایتمداری شان را به اثبات برسانند. شما در روستا زندگی می کردید و قاعدتاً از شهر و اتفاقات و تحولات آن فاصله داشتید، چطور با امام خمینی و راه ایشان آشنا شدید؟ ...
تحلیل مبانی وزمینه های یادداشت رهبرانقلاب برکتاب تن تن و سندباد
... خدای متعال شخصیت روحی و اخلاقی آن بزرگوار را در ظرفی تربیت کرد و به وجود آورد که بتواند آن بار عظیم امانت را بر دوش حمل کند. یک نگاه اجمالی به زندگی پیامبر اکرم در دوران کودکی بیندازیم. پدر آن بزرگوار، بنا بر روایتی قبل از ولادتش، و بنا بر روایتی دیگر چند ماه بعد از ولادتش از دنیا می رود و آن حضرت پدر را نمی بیند. به رسم خاندان های شریف و اصیل آن روز عربستان که فرزندان خودشان را به زنان پاک ...
بخش های خواندنی کتاب آن بیست و سه نفر
بسته کردن انواع سلاح ها را یادمان داده است. آقای مهرابی چرا ساعت 1 بعد از ظهر، در بیابان های کنار میدان تیر، آن طرف کوه های صاحب الزمان، ما را مجبور می کرد یک پوکه گم شده را در میان آن بیابان وسیع پیدا کنیم. دلم می خواست حاج قاسم می فهمید من فقط کمی قدم کوتاه است؛ وگرنه شانزده سال کم سنی نیست! دلم می خواست جرئت داشتم بایستم جلویش و بگویم: آقای محترم شما اصلاً می دونید من دو ماه جبهه دارم؟ می ...
پسرانی که با دوست دختر خود ازدواج نمی کنند - تصور نادرست دختران از پسران
، اما قبل از ازدواج از او رابطه جنسی می خواهد. دختر هم برای به دست آوردن دل پسر به این رابطه تن می دهد، اما پسر، یک یا چند پسر دیگر را هم به محل قرار می آورد و عملاً همگی به دختر تجاوز می کنند. سمانه 28 سال دارد و به تازگی این تجربه بسیار تلخ را از سر گذرانده است. او در این رابطه می گوید: "دوست پسری به اسم سعید داشتم که با حرف هایش عقلم رو دزدید و با تمام وجود بهش دلبسته شدم. بعد از یه ...
روایتی تکان دهنده از شهیدی که پیکر او با گذشت 16 سال سالم ماند
دلشان به حالم بسوزد. بالاخره شناسنامه اش را گرفت و دستکاری کرد و 1 سال به سن خود اضافه کرد، به من می گفت مادر هزار تا صلوات نذر امام زمان(عج) کردم تا قبولم کنند، با اصرار زیاد به مسئول اعزام، بالاخره برای اعزام به جبهه آماده شد. خوشحال بود و سر از پا نمی شناخت، روز بدرقه خیلی دلم می خواست پاهایم سالم بود ولااقل به جای پدرش من به بدرقه او می رفتم. ولی هر بار که اعزام داشت من به بدرقه اش نرفتم و الآن ...
سعید قاسمی: رتبه پاسپورت ایرانی و عزت انقلابی را با هم تنزل دادند
برخورد می کرد، مریم رجوی با فابیوس و ترکی الفیصل نبود، یعنی غیرت های آنها نیز در این حد برمی خورد و واکنش نشان می دهند. سردار قاسمی در ادامه با بیان اینکه برخی ها خواب هستند و یک دفعه فایل یک سخنرانی بعد از 7 سال بعد مانند سخنرانی حسن عباسی درمی آید و یک عده دنبال آن می روند و به بحران تبدیل می کنند، گفت: باید حواسمان جمع باشد و نکاتی را بگوییم که شاید روشنگر باشد و ما را از این پیچ به ...
ناگفته های دوران اسارت و روایتی از جشن ملی آزادی
گفتند که ما در عراق پشت سر ایشان نماز نیز خوانده ایم. خاطره خاصی از آن دوران دارید؟ سال 69 بود و از این بلاتکلیفی خسته شده بودم، شب نماز خواندم و گفتم خدایا کی آزاد می شویم؟ شب خواب دیدم دستی به سویم دراز شد و بادام در دستم گذاشت و گفت: بشمار ، شمردم 120 عدد بود، صبح با خودم گفتم خدایا 120 ماه که می پوسیم، 120 هفته هم زیاد است، پس 120 روز است. وقتی که به بچه ها گفتم، آقای ...
آغاز زندگی مشترک 114 زوج در خراسان شمالی
، مسیر بازگشت از دانشگاه آزاد به سمت میدان دفاع، دیدن مزار شهدای گمنام، یاد شهید مدافع حرم افتادم. رفتم سر مزارش اشک ریختم و کمک خواستم منو و زندگی مو به من برگردونه، چون ذاتا آدم بدی نبودم نیستم. بعد چند روز بدون اینکه خودم متوجه شوم و اصلا اهل اینجور جمع های مذهبی باشم، وارد یه جمع دوستانه از بچه های مذهبی شدم، یه نفر نوع نگاهش نوع پوشش و نوع رفتارش، حرف زدنش نظرم را جلب کرد. ...
روایت فرازهایی از وصیت نامه 8 فرمانده شهید خراسانی
از امام خمینی بت شکن درس بگیرید که وقتی امام خبر شهادت فرزند عزیز خود را شنیدن حتی یک قطره اشک هم نریختند. از خدای بزرگ می خواهم به شما صبر عنایت فرماید ان شاءالله. اگر این سعادت نصیب من شد از شما می خواهم مرا در زادگاهم به خاک بسپارید. و اما برادرم می دانم شما تا اندازه ای به شهید شدن در راه خدا آگاهید امیدوارم ان شاالله در فراق بنده ناراحت نباشید و راه شهیدان را ادامه بدهید ...
آقای مدیرعامل بانک صادرات حق با شماست ولی این خانواده را نجات دهید
، 70 میلیون تومان بود اما به خاطر پرداخت نشدن قسط ها، الان 411 میلیون تومان شده است . وقتی به اینجا می رسد با درماندگی می گوید ما را تاجر فرض کرده اند در حالی که به نان شب مان محتاجیم. شوهرم چهار سال است در زندان به سر می برد و یک روز هم به مرخصی نیامده چون وثیقه نداریم بگذاریم. خانه مان بوی نم می دهد. حتی کمیته امداد گفته صلاح نیست اینجا زندگی کنیم چون با این وضعیت بیمار می شویم اما ...
ناگفته هایی از نقش رهبر انقلاب در امنیت ایران
سهمی در تقویت این روند داشتند. اما نکته ی مهم این است که آن ها با این حمایت هایی که انجام داده اند، در چه وضعیتی قرار گرفته اند؟ شاهد مثال من دیدار رودرروی خودم با سعود الفیصل، در منزل شخصی ایشان است که حدود 34 سال در عربستان وزیر خارجه بود. شاید چهار یا پنج ماه قبل از فوت ایشان و چند روز بعد از عملیات تروریستی که در ریاض انجام شده بود، من سفری به عربستان داشتم. سعود الفیصل مطالبی در آن جلسه گفت که ...
همسر شهید شریفی: اگر شهدا نبودند آرامش و امنیت کشور هم نبود
...: وی برای رفتنش ما را در جریان قرار نداد و به محض رسیدن اش به سوریه طی تماسی که با ما داشت ما خبر دار شدیم که او بعد از 20 روز خبری در محرم سال92 به مشهد نرفته و در سوریه برای دفاع از حرم به سر می برد. من اطلاعی از جنگ نداشتم و چون به شهید سواری وابستگی زیادی داشتم، سعی کردم با بهانه های مختلف او را برگردانم. به همین دلیل به او گفتم کلیه پسر کوچک مان عفونت کرده و دکترها جوابش کرده اند؛ دروغ ...
عطر بیرق سبز رضوی در خانه نور خدا / اعطای نشان خادمی حرم رضوی به شهید زنده لرستانی
زیبا می گوید از لحظه ای که خداوند تو را به همسری او هدیه داد و لحظه ای که رد گلوله ریگی بر پیشانی ات نقش بست و جانبازی و شهادتت را با تمام وجودش پذیرفت. خانم کبری حافظی همسر شهید زنده بیان می کند سید نور خدا را پس از انتقال به بیمارستان سه بار جزء شهدا قراردادند ولی خدا خواست تا سید نور خدا” شهید زنده” بماند. بعد از 47 روز که آقا سید در آی سی یو بستری بود و پزشک وی دستور داد ...
ماجرای اولین فرار شاه + تصاویر
دوم بدان سو بود که منافع اساساً نامشروع بریتانیا در ایران در روندی تدریجی ولی مداوم از سوی مردم کشور از قشرها مختلف مورد تعرض و انتقاد قرار گرفته و چند سال بعد و در واپسین روزهای دهه 1320ش منجر به ملی شدن صنعت نفت ایران شد که خود البته تحولات سیاسی – اقتصادی قابل توجه و سخت اثرگذار و تعیین کننده ای را به دنبال آورد. آنچه بود هم زمان با شکل گیری اعتراضات گسترده مردمی که از سوی بسیاری از گروه های ...