سایر منابع:
سایر خبرها
تعزیه الگوی مناسبی برای کارگردانان معاصر است
یکی از اسطوره های شاهنامه که من به شیوه نمایشی تعزیه این کار را اجرا کردم چرا که متن نمایش را پدر من ابراهیم کریمی هسنیجه به صورت شعر سروده اند و از آنجایی که زبان تعزیه شعر است و این نمایش هم به صورت شعر سروده شده بود بهترین انتخاب شیوه تعزیه بود . کارگردان نمایش موسیقی سوگ سیاوش با اشاره به علاقه خود به نمایش های سنتی و تعزیه گفت: شیوه تعزیه اشتراکات خیلی زیادی با موضوعی که انتخاب کرده ...
پریا اولین سریال ایرانی درباره بیماری ایدز است/ باندبازی در تلویزیون را قبول ندارم
طبیعی است که یک گروه تئاتری در همه کارها با هم همکاری داشته باشند. در سینما و تلویزیون هم این گروه ها می توانند وجود داشته باشند. البته متاسفانه افرادی در سینما و تلویزیون هستند که آدم های نابلد را وارد این حرفه می کنند و به این ترتیب بازیگران کاربلد و حرفه ای و کسانی که سال های سال برای رسیدن به این عرصه زحمت کشیده اند خانه نشین شده اند. متاسفانه اغلب این بازیگران نابلد نه بخاطر حضور در ...
نورمحمدی: جدا از مشکلات مالی مشکلات شخصی ام در جدایی ام از سیاه جامگان دخیل بود؛ قطع همکاری به سود دو ...
طرفداری- رضا نورمحمدی، درخصوص جدایی اش از تیم فوتبال سیاه جامگان گفت:" به هر حال من چند سال در پرسپولیس بازی کردم و شرایط زندگی در شهری به جز تهران برایم سخت بود از طرف دیگر بعد از صحبت هایی که با مسئولین باشگاه انجام دادم در فضایی دوستانه از سیاه جامگان جدا شدم. من بازیکنی نبودم که بخواهم به دنبال حاشیه باشم چرا که فرهاد کاظمی مربی قابل احترامی است و نمی خواستم با دلخوری از این تیم جدا شوم." ...
مرا بهانه شکرت نکن...
دانم یک روز با پاهایم دوباره راه می روم" و شیوا با این کلمات سرشار از امید است. آقای حیدری یکی دیگر از اعضای انجمن هشت سال پیش در اثر یک حادثه ویلچر نشین شد. "سر کار یک جسم سنگین از ارتفاع بر رویم سقوط کرد. همان لحظه چند ثانیه ایست قلبی کردم، 15 روز در کما بودم و چند ماه در بیمارستان. بعد هم با ویلچر از بیمارستان مرخص شدم." رفع تکلیف با رمپ می پرسم چگونه با محدودیت ...
در میان کتابفروشی ها / رویای ایجاد یک مکان فرهنگی در قلب فیلادلفیا
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) به نقل از گاردین- کتابفروشی Big Blue Marble در ماه نوامبر سال 2005 افتتاح شد. خانم شیلا آلن آولین همیشه آرزو داشت مکانی اجتماعی مانند یک کتابفروشی باز کند. کتابفروشی ها بخش اعظمی از خاطرات وی را در شهر واشنگتن رقم زده بودند. شیلا پس از اتمام دوره کارشناسی در دانشگاه در ویسکانسین اقامت گزید و در یک کتابفروشی شروع به کار کرد. وقتی به فیلادلفیا برگشت تصمیم گرفت ...
ده پرده از تجسم صلابت امام جواد(ع) در دوران کوشش برای تهاجم به تشیع
امروز مصادف با سالروز شهادت، نهمین اختر تابناک آسمان امام و ولایت، امام محمد تقی است. در میان خانواده امام رضا(ع) و در محافل شیعه از حضرت امام جواد(ع)به عنوان مولودی پرخیر و برکت یاد می شود؛ چنان که صنعانی می گوید: روزی در محضر امام رضا(ع)بودم. فرزندش ابوجعفررا که خردسال بود. آوردند. امام فرمود: این مولودی است که برای شیعیان ما با برکت تر از او زاده نشده است. شاید چنین تصور شود که امام ...
علی انصاریان: زود عصبانی می شوم
...> این است که زود عصبانی می شوم. از چه چیزی بیشتر از همه بدتان می آید؟ از دروغ. دلتان که می گیرد چه کار می کنید؟ می روم بهشت زهرا. بگذارید چند سوال حرفه ای یعنی مرتبط با فعالیت های ورزشی و سینمایی تان هم بپرسم، بهترین دوره ورزشی تان چه زمانی بوده ؟ بهترین دوران ورزشی من آن هشت سالی بود که در پرسپولیس بودم چون دوران بازی در پرسپولیس ...
شهادت حضرت جوادالائمه (ع) در شعر آئینی
امام جوانمان باشی شهر با تو سرِ لج افتاده مرد تنهای کوچه ها هستی همسرت هم تو را نمی خواهد دومین مجتبی شما هستی تک و تنها چه کار خواهی کرد همسرت کاش بی قرارت بود چقدر خوب می شد آقاجان لااقل زینبی کنارت بود باز هم غیرت کبوترها سایه بانت شدند ای مظلوم بال در بال هم، سه روز تمام روضه خوانت شدند ای مظلوم و اما شعری از یوسف ...
بازیگران در سکانس آرزو / آرزوهایی که انگار باید جای دیگری به جز سینما اتفاق بیافتند
....جعفری پس از این که آتنه فقیه نصیری اعلام کرد به بیماری ام.اس دچار شده است از ابتلای خود به این بیماری خبر داد . وی که سال های اخیر تمرکز زیادی در تئاتر داشته اظهار می کند: همیشه آرزو می کنم خدا کند همیشه در تئاتر باشم .چون این جا امنیت دارم و تئاتر برایم اعتیاد خوشایندی است و همه رنج و سختی اش را دوست دارم.بازیگر تئاتر برای خود برنامه دارد اما سینما زندگی آدم را فلج می کند به همین دلیل تمام سختی ...
- ارشا اقدسی - ، بدلکاری که با - خندوانه - سر زبان ها افتاد
نشانی با رامبد جوان داشتم. بعد از آن چند تیزر با آقای جوان کار کردم. آن موقع تیم خودم را داشتم و مشغول بودم. چطور وارد خندوانه شدی؟ وقتی خندوانه پخش می شد، یک شب به آقای جوان پیامک دادم که خیلی دوست دارم در این برنامه باشم و اگر باشم، می خواهم بترکانم. از آنجا که رامبد به من اعتماد داشت و با روحیه من آشنابود، اجازه داد باشم و خدا را شکر آنچه انتظارش را داشتم، عملی کردم. ...
کار وحشیانه و زشت پسران جوان با زن باردار/ جنینم را سقط کردم+عکس
از 15 دقیقه تعقیب و گریز پلیسی 2 متهم دستگیر شدند. ماموران در این مرحله پی بردند که موتور 2 جوان آبادانی سرقتی است و عزیز 17 ساله در اعترافاتش به ماموران گفت: همراه مسعود و یکی دیگر از دوستانم دست به کیف قاپی و زورگیری می زدیم و چون موتور سواری ام خوب است همیشه در سرقت ها من پشت فرمان می نشستم. این نوجوان کیف قاپ در ادامه گفت: هیچ نیازی به پول های سرقتی نداشتم و فقط به خاطر ...
پسر هوس باز با چرب زبانی مرا خام خود کرد / از او باردار شدم
به تنهایی اداره می کردم، مجبور شدم کار کنم و درسم را رها کنم. در منزلی مشغول به کار شدم. در آنجا با دختری به نام سمیرا آشنا شدم. دختر خونگرمی بود. بعد از چند وقت پیشنهاد یک مهمانی را به من داد، من هم پذیرفتم. وقتی به آن میهمانی رفتم برخلاف چیزی که تصور می کردم این میهمانی عادی نبود. میهمانی مختلط بود و حریم محرم و نامحرم درآن رعایت نمی شد. خیلی ناراحت شدم؛ خواستم ...
با حامد ارتباط مخفیانه داشتم / پدر ومادرم مرا درحالت بیهوشی پیدا کردند
. گاهی پدرم ایراد می گرفت؛ اما من می گفتم موسیقی گوش می کنم یا درس می خوانم. متاسفانه چند ماه قبل با پسری در این فضای مجازی دوست شدم. حامد بیست ساله است و ادعا می کرد پدر پول داری دارد . من از اعتماد خانواده ام سوء استفاده کردم و به این ارتباط مخفیانه ادامه دادم. دیروز با هم قرار ملاقات گذاشتیم. با ماشین پدرش آمده بود. زودتر از کلاس آموزش زبان بیرون زدم و سوار ماشینش شدم. در ...
به خانه یکی از دوستان بی سروپایم پناهنده شدم / آنها پیشنهاد بی شرمانه ای به من کردند
، نیاز به مصرف مواد پیدا می کردم نمی توانستم چشم هایم را باز نگه دارم و تمام بدنم لمس و بی حس می شد. بابک گفت: دیگر نمی توانستم مثل قبل کار کنم. از طرفی مادرم فهمیده بود چه بلایی سر خودم آورده ام و دنبالم می گشت تا گوشمالی ام بدهد. به خانه یکی از دوستان بی سروپایم پناهنده شدم. پدر معتادش می گفت درست نیست جوانی نامحرم در خانه ما بماند. من بدون اطلاع خانواده ام و به پیشنهاد دوستم با ...
چخوف هم می تواند عده ای را دلواپس کند
...> اصلا پیش از آن نمایش نامه ایوانف را نخوانده بودم. گذشت تا به سال 89 بعد از اجرای 17 دی رسیدیم. عید 89 فکر کردم ایوانفی که چهار سال پیش دیدم را بهتر است بخوانم تا بدانم اصلا چیست؟! شروع کردم به ایوانف خواندن که حقیقتا کمی هم کسل شدم و تا حدی توی ذوقم خورد. چون آن نمایش را دیده بودم، انتظار داشتم نمایش نامه ایوانف، به همان جذابیت باشد. در شش وبش این بودم که چه کار کنم و نهایتا شرایط سیاسی-اجتماعی ...
وقتی وارد اتاق شدم تازه فهمیدم که چه اشتباهی کرده ام/ آنجا حُرمتم شکسته شد
به گزارش سرویس حوادث " جام نیوز "، زن 25 ساله در حالی که عنوان می کرد هیچ یک از افراد دستگیر شده در آن خانه را نمی شناسم و تنها بر اثر یک اشتباه به سوی آن منزل کشیده شدم به کارشناس اجتماعی کلانتری قاسم آباد مشهد گفت: در یک خانواده کم جمعیت به دنیا آمدم و تا پایان مقطع متوسطه تحصیل کردم. حدود 3 سال قبل بود که به طور کاملا سنتی با مختار ازدواج کردم. در واقع آشنایی ما از طریق دوستی های ...
مردی که اعضای بدن برادرش را اهدا کرد
...> حدود ظهر بود که جنازه را به ما تحویل دادند و ما هم به محض اینکه جنازه را تحویل گرفتیم بعد از طواف صحن رضوی به چناران بردیم و مراسم تشییع را برگزار کردیم. شما چطور با موضوع اهدای عضو آشنا شدید؟ سال 89، 90 بود که خودم و همسرم از طریق برنامه ای که در تلویزیون دیدیم با اهدای عضو آشنا شدیم و هر دو ما، دو بار فرم پر کردیم اما کارت اهدای عضو برای ما نیامد. بااین حال، همیشه به این ...
کلاهبردار حرفه ای نقش شاکی را بازی می کرد
...: معلوم بود که او می خواهد با این حرف ها بدهی اش را ندهد و من هم دنبال گرفتن پولم بودم تا اینکه مدتی بعد چند مأمور پلیس به مغازه ام آمدند و من را به اتهام سرقت بازداشت کردند. آنها گفتند چون چند مرتبه به دادسرا احضار شده ام و نرفته ام حالا با حکم جلب آمده اند. این در حالی بود که اصلا روحم از ماجرای سرقت و شکایتی که از من مطرح شده بود، خبر نداشت. وقتی به دادسرا رفتم، متوجه شدم که شاکی ...
زندگی سیاه یک بچه پولدار از پارتی های شبانه تا سربازی پر ماجرا
مصرف کرده بودم و با کامیونت رانندگی می کردم، دژبان در ورودی پادگان را زیر گرفتم که به نقص عضو او منجر شد. بعد از پایان خدمت، ازدواج کردم و صاحب یک دختر شدم، اما از مصرف مواد دست بر نداشتم. این در حالی بود که پدر و مادرم نیز بر سر تربیت من با یکدیگر مشکل داشتند و به همین بهانه مدام با هم درگیر بودند تا این که 2سال قبل از یکدیگر جدا شدند. دخترم یک ساله بود که من باز هم به اتهام حمل مواد به مدت 4سال ...
پروفسور برومند،خانه چند میلیارد تومانی را به دانشگاه علوم پزشکی اهدا کرد
وی در یادداشت اختصاصی برای شفاآنلاین چگونگی پیش کش نمودن خانه پدرومادر درشهرستان قایم شهررا بازگو کرد. وی دراین باره نوشت :پدرم زنده یاد غلامعلی برومند شهمیرزادی از سال 1314 خورشیدی در شهرستان شاهی استان مازندرا ن بازرگان بودند. در سال 1315 خورشیدی با مادرم زنده یاد بدرالزمان قیصری اصفهانی پیمان همسری بست و خانه ای بزرگ برای همسر خود در خیابان تهران بنا نهاد که فرتور پدر و مادر درمنزل ...
من گربه سیاه قطر بودم/ قطر تیم منتخب جهان است!
. بازیکنان ما حریف خارجی های قطری می شوند؟ بله؛ شک نکنید. با اطمینان حرف می زنی! ما بازیکنانی نظیر سردار آزمون، اشکان دژاگه، مهدی طارمی و جهانبخش را داریم که در اوج آمادگی هستند. من به درخشش جوانان و باتجربه های تیم ملی کشورم خیلی خوشبین هستم. فکر می کنی بازیکنان حرفه ای قطر تحت تأثیر جو ورزشگاه آزادی و حضور تماشاگران ما قرار بگیرند؟ بله چون بزرگترین ...
اظهارات دامادی که پدرزنش را کشته - من فقط از خودم دفاع کردم؛او حالش دست خودش نبود
کوچه بود. چطور من از خودروی پراید پیاده شده ام. آثار کبودی روی صورتم، حکایت از ضربات چوب او دارد. چرا به اردبیل فرار کردی؟ خانواده ام آنجا خانه داشتند، می خواستم آنجا مخفی شوم. اما چون کلید نداشتم به ناچار به مهمانسرا رفتم. شب حادثه با همسرت دعوایت شده بود؟ نه از زمانی که همسرم سرکار می رفت بچه را پیش مادرزنم می گذاشت و بعد از کار به خانه آنها می رفت تا بچه را با ...
کسانی که برایشان همه وطن جبهه بود
بالذین لم یلحقوا بهم من خلفهم ولا خوف علیهم و لا هم یحزنون قرآن و نماز را فراموش نکنید، سخنان امام را فراموش نکنید. در تک تک آنها تفکر کنید وقتی آنها را با آیات قرآن ربط دهید چه چیزها کشف نمی کنید.اولین خواهشی که به عنوان وصیت دارم این است که پدر و مادرم و بعد بقیه دوستان و آشنایان مرا اگرچه بدی دیدند ببخشند. وصیت دیگرم این است که قرآن و نماز را فراموش نکنید. در بعضی اوقات که قرآن را تلاوت می کردم هر چیزی در آن زمان به مشکل خورده بودم، جوابش را در قرآن می یافتم. منبع: ...
سه خصلتی که از دید امام جواد(ع) جلب محبت می کند
گرفتاری بودند. قطراتی از فضائل امام جواد(ع) ابوهاشم جعفری می گوید: در مسجد مسیب به امامت امام جواد(ع) نماز خواندیم. در آن مسجد درخت سدری بود که خشک و بی برگ بود. حضرت آب طلبید و زیر درخت وضو گرفت. آن درخت در همان سال زنده شد و برگ و میوه داد. علی بن خالد می گوید: من در سامرا بودم. باخبر شدم مردی را زندانی کرده اندکه ادعای نبوت داشته. پشت در زندان رفتم. با مأمورین ...
درآمدی بر دکترین اقتصادی امام جواد (ع) از منظر آیت الله العظمی مکارم
رسیدم (در حالی که سن امام کم بود)، من درست به قامت او خیره شدم تا به ذهن خویش بسپارم و به هنگامی که به مصر باز می گردم کم و کیف مطلب را برای یاران نقل کنم، درست در همین هنگام که در چنین فکری بودم آن حضرت نشست (گویی تمام فکر مرا خوانده بود) رو به سوی من کرد و گفت: ای علی بن اسباط! خداوند کاری را که در مساله امامت کرده همانند کاری است که در نبوت کرده است، گاه می فرماید: و آتیناه الحکم صبیا [8] (ما به ...
عفو نزد خدا از عقوبت محبوب تر است
عَلَیَّ فَلَمْ تَشْهَرْنِی [1] چقدر گناهان من بود که پرده کشیدی، آبروی من را نبردی تا به این جا می رسد که برای شما گفتم. وَ کَمْ مِنْ شَائِبَهٍ أَلْمَمْتُ بِهَا فَلَمْ تَهْتِکْ عَنِّی سِتْرَهَا خلاصه پرده ی گناهان من را کنار نکشیدی تا به این جا می رسد که از خدا تشکّر می کند که تمام این گناهان من را پوشاندی و خلاصه من را مفتضح نکردی. عهدشکنی بنده بعد از پوشاندن گناهان توسّط خدا ...
دختری که بخاطر سرقت نکرده بازداشت شد
بالاخره سر و سامان بگیری. تحت تأثیر این حرف ها بود که غروب همان روز به تماس تلفنی پژمان جواب دادم. چند دقیقه ای با هم صحبت کردیم. با این که سوار اتوبوس شرکت واحد شده بودم و به خانه برمی گشتم از من خواست در ایستگاه نزدیک میدان پیاده شوم. حدود 20 دقیقه بعد خودش را رساند. سوار ماشینش شدم و به طرف خانه حرکت کردیم. این اشتباه، آغاز راهی بود که مرا به این بدبختی کشاند. از ...
نامه احساسی توتی به رمی ها / به این دلایل همیشه در آ.اس .رم ماندم
هایتان را نشان دهید و فرصت زیادی برای اشتباه ندارید. وقتی برای اولین بار وارد زمین المپیکو شدم، احساس بی نظیری داشتم که برای تیم شهرم، برای پدر بزرگم و برای خانواده ام بازی می کنم. در این 25 سال فشار و استرس، ذره ای از آن افتخار و حس خوب کم نشده است. البته که دوران بدی هم وجود داشته است. 12 سال پیش زمانی بود که من به جدایی از رم و پبوستن به رئال مادرید فکر کردم. زمانی که مادرید تیم ...
میراث علمی امام جواد علیه السلام
خود را در مسجد کوفه دیدم. به من گفت: این مسجد را می شناسی؟ گفتم: مسجد کوفه است. با هم نماز خواندیم. همراه او بودم که خود را در مسجدالنبی دیدم. او به پیامبر(ص) سلام داد. من هم سلام دادم. با هم نماز خواندیم. همراه او شدم و دیدم که در مکه هستم. همراه او مناسک حج را انجام می دادم که ناگهان خود را در همان جای اول خود در شام دیدم. این حادثه در سال بعد هم برای من اتفاق افتاد. اما این بار وقتی از مناسک حج ...
بادیگارد جان کری را دور زدم!
زمانی همه دورهم بودیم و من شانس آوردم به آوا اضافه شدم. روزی که من وارد شدم، اصلاً عکاس خبری نبودم و قرار نبود عکاس خبری شوم. به صورت کاملا اتفاقی از مغازه روبروی آوای کرمانشاه دوربینی، خریدم. یک دوربین تقریبا نیمه حرفه ای. کم کم با آوای کرمانشاه آشنا شدم. عکس هایی هم که گرفتم خبری نبود و جنبه یادگاری داشت. آقای ملکی شجاع، از قبل تجربیاتی از عکس خبری داشت و کمکم کرد. یک سری موارد ابتدایی را ...