سایر منابع:
سایر خبرها
20 سال حبس، مجازات ربودن زن شوهردار توسط یک دوست خانوادگی
...، با توجه به گفته های محسن و سایر مدارک موجود در پرونده و شکایت زن جوان و شوهرش، کیفرخواست علیه متهم صادر و پرونده برای رسیدگی به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شد. پس از انجام تشریفات قانونی بار دیگر شاکیان در جایگاه قرار گرفتند و شکایت خود را طرح کردند؛ سپس متهم بار دیگر در جایگاه حاضر شد و روز حادثه را شرح داد و از شاکیان درخواست کرد او را ببخشند. در پایان جلسه رسیدگی هیئت قضات برای تصمیم گیری درخصوص این پرونده وارد شور شدند و محسن را به جرم آدم ربایی و تهدید و ورود به عنف به 20 سال حبس و 74 ضربه شلاق و به خاطر وارد کردن صدمه جسمانی به بیژن به پرداخت دیه محکوم کردند. 47302 ...
قاتلی که شبح وار با مقتول زندگی می کرد
...، زن و بچه داشتم؛ اما این اواخر زندگی ام کمی به هم ریخت. من اصلا مقتول را نمی شناختم و خودش را ندیده بودم، البته عکسش روی دیوار بود و فقط از روی آن می دانستم صاحبخانه چه قیافه ای دارد. شش یا هفت سال است که من و همسرم جدا از هم زندگی می کنیم؛ اما هنوز طلاق نگرفته ایم. حدود پنج ماه اخیر هم شغلم را از دست دادم. حدود سه ماه پیش بود که برای زندگی به یک خوابگاه در میدان ولیعصر رفتم. یکی از شرایط ماندن ...
طلاق بخاطر دلتنگی بهار به مادرش که در ترکیه بود
در ترکیه زندگی می کردیم. چند سالی می شد که برای زندگی از ایران به ترکیه رفته بودیم. تا این که چهار سال پیش محسن را در ترکیه دیدم و با او آشنا شدم. محسن برای سفر به ترکیه آمده بود و قصد داشت به زودی به ایران برگردد. بعد از آشنایی با او ارتباط ما ادامه یافت تا این که تصمیم گرفتیم با هم ازدواج کنیم. محسن از من خواستگاری کرد به خاطر این که عاشقش شده بودم جواب مثبت دادم. می دانستم که باید ...
راز مرد گرسنه با دست و لباس های خون آلود در خیابان ولیعصر تهران چه بود؟+عکس
تریاک آورده بودیم اما دوستم و ابراهیم با هم درگیر شدند و دوستم او را کشت. در حالی که در بررسی ها روشن شد ابراهیم هرگز به اعتیاد نداشته است محمد در بن بست اطلاعاتی قرار گرفت و به ناچار به اعتراف کرد. وی گفت: شش سال قبل از همسرم جدا شدم و در خانه دوستانم زندگی می کردم. تا اینکه سه ماه قبل به یک پانسیون در حوالی خیابان ولیعصر رفتم. من آنجا زندگی می کردم و چون کار درست و حسابی نداشتم سر کمد ...
این مرد را می شناسید / او از 6 سالگی در پرورشگاه بزرگ شده است+فیلم و عکس
حجم ویدیو: 183.23M | مدت زمان ویدیو: 00:15:22 به محض دیدن ما ، ما را به داخل هدایت می کنند. خانه ای کوچک و پر صفا که حکایت از سال های زحمت کشی این زن و شوهر پیر دارد. می نشینیم و با میوه و چایی پذیرایی می شویم. سوری خانوم همسر آقا غلام شروع به صحبت کردن می کند و از سرنوشت تلخ همسرش می گوید. می گوید وقتی کودکی 5 الی 6 ساله بوده پدرش از قائنات وی را به مشهد می آورد ...
گفتگو با حسین و مهدی، پاکدل های سینما و تلویزیون
موفق هم بشوی ولی اگر دنبال چیز دیگری در زندگی هستی، اینجا نباید باشی. در این زمانی که اینجا هدر می دهی می توانستی یک فیلم ببینی یا یک کتاب بخوانی و به خودت اضافه کنی. در هر صورت من هنوز جواب سوالم را نگرفته ام که تو اینجا چکار می کنی. بعد رفت. این اتفاق همیشه برایم یک تلنگر بود که وقت و انرژی ام را مدیریت کنم و در راه درست مصرف کنم و باید کاری کنم که تایم هایی که مصرف می کنم به دردبخور باشد. این ...
زن متهم به قتل: زندگی ام سراسر اشتباه بود
خاطر اختلاف با مرد قاچاقچی او را کشت. او پس از جنایت با همدستش فرار کرد، اما فرار او چند روز بیشتر طول نکشید و زن میانسال و همدستش از سوی کارآگاهان جنایی دستگیر شدند. او انگیزه خود را از این قتل اختلاف مالی با مقتول عنوان کرد. با گذشت دو سال از جنایت فرصتی پیش آمد تا گفت وگویی با او داشته باشم. سابقه داری؟ نه، فقط یک بار ماموران کلانتری به اتهام فروش مواد مخدر مرا دستگیر ...
اعتقاد به وجعلنا زیر پای عراقی ها! +عکس
راننده بودم. گفتند: نه، تو نبودی. باید راننده را معرفی کنی. هرچه گفتند، برادرم زیر بار نرفت. بعد به ناچار گفته بود: من خودم ماشین رو دادم، یه دور بزنه. هر چند برای برادرم گران تمام شد، اما این موضوع را فیصله داد. آمبولانس دست ساز زمان انقلاب یک موتور داشتم. راه ها و کوچه پس کوچه های تهران را خوب بلد بودم. سوار موتور می شدم و در تظاهرات می پلکیدم ...
زندگی اشرافی با سرقت طلایی از خانه های اعیانی
حرفه ای جدا شدم و برای خودم کار جدیدی دست و پا کردم. من علاقه زیادی به زندگی اعیانی داشتم، اما درآمدم خیلی زیاد نبود و نمی توانستم با درآمدم خوشگذرانی کنم. زندگی اعیانی با سرقت اموال مردم مدتی گذشت تا اینکه چند ماه قبل با دختر پولداری به نام شیوا آشنا شدم. خیلی زود به او علاقه پیدا کردم و تصمیم گرفتم با او ازدواج کنم. به خاطر اینکه به پیشنهاد ازدواجم جواب رد ندهد، خودم را مهندس ...
بی پرده با عبدالله موحد
که یک بار من را با خود به باشگاه فردوسی برد. من هم دوبنده پوشیدم اما چون اصلا کشتی بلد نبودم مهدی زیر من را گرفت و با فن “برات کلندون” من را به زمین زد.به حدی گردنم درد گرفت که به او گفتم بی خیال من شو. کلا از کشتی نفرت پیدا کردم و گفتم دیگر به سالن کشتی نمی آیم! *وسوسه شدم و کشتی را نزد مرحوم غفوریان آغاز کردم یکی دو ماه بعد از آن ماجرا وسوسه شدم و به باشگاه تهران جوان رفتم ...
بی خبر از سرنوشت
. طلاق می خواهم، تا حداقل این چند سال آخر عمر را در آرامش زندگی کنم. آخر شما بگویید من چطور می توانم با این حالم از او مراقبت کنم؟ زن سالمند که از شنیدن این حرف ها اشک به چشمانش آمده بود گفت: آقای قاضی جوانی ام را پای او گذاشتم، شوهرم مرد پرتوقعی است. دلش می خواهد کوچک ترین کارهایش را من برایش انجام دهم، من هم پیر شده ام و دیگر توانایی دوران جوانی ام را ندارم. حالا که می بیند خیلی از ...
12 روز درخانه مرد کثیف زندانی بودم / همه بدنم را با سیگار سوزاند
. دعوا کردیم و بحث می کردیم. همه حرف او این بود که خانواده من باید به ما پول بدهند و من نمی خواستم از کسی تقاضای پول کنم. کم کم به من ثابت شد که محمد غیرت کار کردن ندارد و به خاطر وضعیت مالی پدرم با من ازدواج کرده است. تلخ بود، اما واقعیت داشت. دیگر زندگی شیرین نبود. همه اش دعوا بود و بحث. من باز تحمل کردم چون نمی خواستم به خانواده ام بگویم به این زودی پشیمان شدم، اما محمد کاری کرد که ...
مردی که با اجلاس غیرمتعهدها آسمانی شد + تصاویر
ذهن داشته باشید. حدود دو ماه قبل یعنی چهار سال بعد از آن ماجرا با تلفنی تماس گرفتم که بروم برای مصاحبه. فکر می کردم خانمی که با او قرار می گذارم همسر یک شهید مدافع حرم است اما در بدو صحبت گفت همسر من شهید امنیتی است. بیشتر که پرس و جو کردم متوجه شدم سردار حاج قاسم سلیمانی (که این سالها به شدت درگیر نبرد شام است) هم در مراسم تشییع، هم در مراسم بزرگداشت این شهید حضور پیدا کرده. این موضوع ...
خاکسپاری 4 قربانی حادثه پلاسکو در سکوت
.... به محل حادثه رفتیم و گفتند که پدرمان زیر آوار مانده است. در این مدت فقط انتظار کشیدیم. انتظاری تلخ و وحشتناک که هر دقیقه اش برایمان پر از عذاب بود و درد؛ باور کردنی نبود. همه اینها برایمان مثل یک کابوس وحشتناک بود. تا اینکه بعد از 10 روز جسد سوخته پدرم را به ما تحویل دادند. پدرم آنقدر سوخته بود که دیرتر از بقیه هویتش شناسایی شد. از روی آزمایش DNA او را شناسایی کردند. برای همین روز شنبه صبح او ...
همسر نگهبان پلاسکو: شوهرم قرار بود برگردد!
ها در را برایش باز می کردند. لیلا چشم هایش را می بندد و جوانی های حیدر را به یاد می آورد: ما در مراغه همسایه هم بودیم. حیدر من را دیده بود. مادر نداشت اما با پدرش به خواستگاری ام آمد. سه سال با هم عقد بودیم و بعد ازدواج کردیم و آمدیم تهران. آه می کشد و گوشه روسری سیاهش را با دست مچاله می کند: حیدر مرد صبوری بود همیشه به این فکر می کرد که چه کار کند زندگی من و دوتا بچه هایش راحت تر شود. بهش می گفتم ...
محصولات مشترک سینمایی؛ مجالی برای نفوذ و تهاجم فرهنگی
با او به ایران بازگشته و پس از چهار سال به دعوت ماری به فرانسه فراخوانده می شود که می بیند همسرش نیز با مردی تازه به نام سمیر آشنا شده است. پس ماری و احمد با یک طلاق توافقی (با توجه به نداشتن بچه ای مشترک) از هم جدا می شوند، اما مشکل لوسی (دختر بزرگ ماری از همسر اولش) با ازدواج جدید مادرش و اتفاقی که برای سلین (همسر اول سمیر) افتاده است، گذشته ای را ایجاد کرده که به راحتی نمی توان از آن عبور کرد ...
ایران در کوله پشتی من است
...: من عهد کرده ام شکار نکنم. مدت هاست که به شکارگاه ها سر می زنم یا از آنها عکس و فیلم می گیرم. بعد به تماشای فیلم ها و عکس ها می نشینم و از زنده بودن حیوانات و پرندگان لذت می برم. از اینکه رابطه ام با طبیعت به رابطه ای سازنده تبدیل شده، خوشحال و مسرور هستنم. احمد فیروزفر، در مهر سال 80 پس از سال ها شکار، اسحله بر زمین گذاشت و دوربین به دست گرفت تا زیبایی طبیعت را آن طور که توصیف می کند، به تصویر بکشد. او در پایان این مصاحبه گفت: رابطه مرد و تفنگ را فراموش نکنید؛ من به خاطر سرزمینم اسلحه را کنار گذاشتم. ...
بیا یادداشت ها را فوت کن!
دفتر نمایندگی بیمه کار می کند و آن صفحه ی دوچرخه را هم در کشوی میز کارش نگه داشته است. حال خوب دوچرخه علی مولوی: 16سال پیش، 16سالم بود و برای اولین بار دوچرخه چاپ شد. 16سال پیش، به عنوان یک نوجوان 16ساله برای اولین بار به دفتر دوچرخه آمدم. از همان دوران نوجوانی پابند دوچرخه شدم و تصمیمم را برای ادامه ی زندگی ام گرفتم. ادامه ی زندگی من دوچرخه است؛ برای همیشه و تا ...
صورتش زیبا بود و سیرتش زیباتر
شهری و بازرسی قطار متروی مشهد بود. از طرفی پدر من و ایشان هشت سال با یکدیگر رفیق بودند و همدیگر را می شناختند. همین طور در هیئات مذهبی حسین آقا با برادرم دوست شده بودند. مادر آقا حسین در مراسم روضه ای که در خانه مان برگزار شده بود من را دید و بعد از گذشت مدتی از این موضوع ایشان من را برای پسرش خواستگاری کرد. یک روز خانواده حسین با خود حسین برای مراسم خواستگاری به خانه ما آمدند. قبل از نامزدی ...
شهید شد تا جان همرزم افغانش را نجات دهد
.... از صحبت های همکارانش که می گفتند علی آقا الان در حرم حضرت زینب(س) زیارت می کند، متوجه شدم او کجاست. بار بعد که زنگ زد گفتم سوریه ای؟ خندید و خودش را لو داد. بار اول مأموریتش دو ماه طول کشید. بار دوم هم که پارسال (1394) رفت. این بار مخالفت کردم. یعنی هربار که مأموریت می رفت برایم سخت بود. می گفتم اگر می شود نرو. در پاسخ می گفت شغل و وظیفه ام این است. رفت و مثل بار اول دو ماه بعد برگشت. بار سوم ...
معمای گم شدن فرزند پزشک سرشناس
داده بود. ازسوی دیگر بلقیس به کارآگاهان گفت که همسر سابق یکی از پزشکان معروف بوده که قبل ازطلاق اموال زیادی از شوهرش به وی رسیده است. شهرام؛ وقتی در مقابل بازپرس جنایی ایستاد ضمن انکار ماجرای آدم ربایی گفت: مدت هاست که از عمه سالخورده ام نگهداری می کنم. مدتی قبل که به خانه اش رفتم متوجه شدم آنجا بسیار بهم ریخته است. به همین خاطر تصمیم گرفتم عمه ام را به اینجا منتقل کنم تا به ...
گفتگو با دختری 17ساله که هرخلافی در زندگی کرده
مفهوم مشخصی دارد و او با قاطعیت می گوید: من نمی خواستم اون اتفاق بیفته خیلی هم جیغ زدم... . بعد از مدتی سکوت می گوید: برای اولین بار سه شب خانه نرفتم، خانه دوستم ماندم و همه چیز عوض شد... . مریم می گوید بعد از مردن پدرم وضع مالی مان خوب نبود، پدرم که مرد، خانواده اش به کلی رهایمان کردند و مادرم ماند و کلی قرض و بدهی و بچه ها. مادرم 14 سال آرایشگری کرد، ولی بعدش دکتر به او ...
این شخص مسن ترین فرد جهان است +عکس
قند خون و چربی او در حد بسیار نرمال است. او می گوید: مورانو در بهترین شرایط سلامت جسمی و ذهنی قرار دارد؛ واقعیت این است که او تنوع زیادی در رژیم غذایی خود نداده است اما به لطف ژنتیکش بسیار خوب زندگی کرده است. یک زن مستقل یک راز دیگر زندگی طولانی مورانو جدایی از شوهرش در سال 1938 قبل از تصویب قوانین مربوط به طلاق بوده است. تنها عشق واقعی مورانو پسری بود که در طول جنگ جهانی اول کشته ...
درمان دلشکستگی های عاشقانه از لحاظ علمی
حس سرخوشی ناشی از پاداش است، از فعالیت می افتد. اینها فرد عاشق پیشه را تشویق می کنند که در پی وصل و از بین بردن جدایی باشد. میانجی عصبی شیمیایی که در این حالت آزاد می شود، به طور عمیقی با مدارهای عصبی مغز عجیبن می شود. این تغییرات شیمیایی و نیز تغییرات هورمونی وابسته به آنها، به طور متوسط 8 ماه تا 2 سال طول می کشند و درست به همین خاطر است که در این مرحله، فرد عاشق پیشه شروع به خیال ...
زنی که با قدرت ذهن اجسام را جابجا می کرد+عکس
بود که هیچ کس فکرش را هم نمی کرد روزی به کارهای بسیار عجیبی دست بزند. او در سال 1926 میلادی در لنینگراد (سن پترزبورگ امروزی) به دنیا آمده و از 14 سالگی وارد ارتش سرخ مسکو شده بود. نینا عاشق کارش بود و تا زمانی که در جنگ جهانی دوم، هنگام خدمت زخمی نشده بود همچنان در ارتش کشورش خدمت می کرد. او در تمام این مدت هیچ کار خارق العاده یا عجیبی نکرده بود و یک زن معمولی به نظر می رسید. این زن شگفت ...
چهل برادر
برگشت پیش دیو و گفت آتشش خاموش شده و حالا سردش است و دیو لطف کند و چند گله آتش به اش بدهد. تا دیو خم شد که آتش بردارد، پسره با تمام قدرت انداختش تو آتش و با ضرب شمشیر سرش را از گردن جدا کرد. بعد رفت سراغ مردی که دستهایش را بسته بود و پرسید چرا امشب صبح نمی شود؟ مرد جواب داد اگر صد سال دست هایش بسته باشد، صبح نمی شود، چون باید اول نخ ها را بپیچد تا صبح شود. پسر گفت اگر دست هایش را باز کند و برگردد ...
نیازمند امیرکبیر دیگری هستیم/ برخلاف وصیت امام، بیشترین بورسیه ها به انگلیس فرستاده شد!
درباره امیرکبیر بحث زیاد است اما می خواهم بیشتر به بعد تفکر جهادی در پیشرفت و توسعه در سازندگی و این که کدام مدل سازندگی بهتر است بپردازم. جدا از ان قلت ها و بحث هایی که ممکن است در جزئیات مسائل داشته باشیم اما امیرکبیر در تاریخ ما تا امروز مرد خوش نامی است با این که دوره صدراعظمی کوتاهی داشت ولی نام او با احترام باقی ماند آن هم به دلیل تلاش ها و خدماتی که به کشور کرد و البته ...
گوینده خبر سیما: مراقبم حجابم کمرنگ نشود
بزرگ شدم و از هفت سالگی چادر سرمی کردم تا الان هم یک بار بدون چادر نبوده ام. در محل کار هم مقید هستم. ظاهر و باطنم همیشه یکی بوده و مراقبم تا حجابم کمرنگ نشود چون این پوشش محافظ من است. افرادی که حریم ها را رعایت نمی کنند من را آزار می دهند. نکته ای که هست اغلب خانواده های مذهبی به راحتی به فرزندانشان اجازه ورود به صداوسیما را نمی دهند. خیلی ها ورود به صدا وسیما را نوعی خط قرمز می دانند به همین ...
جنایت به خاطر یک موز / 3روز زندگی درخانه بدون فهمیدن صاحبخانه
جزئیات قتل را نمی گویم و می خواهم به استقبال مرگ بروم این اظهارات متهم به قتلی است که مثل یک شبح وارد خانه پیرمردی شده و بدون آنکه او بداند 33 روز در خانه اش بود و حتی دور از چشم وی تلویزیون می دید و از یخچال غذا بر می داشت، اما وقتی بار دیگر سر یخچال رفته بود تا موز بردارد با صاحبخانه روبه رو شد و او را به قتل رساند. روز اول اردیبهشت ماه سال 94مأموران گشت پلیس مرد جوانی را دیدند که ...
سایه سنگین حرمسرا بر سیاست ایران
همه به خاطر این سه عنصر است که در وی ظهور و بروز می یابد. از همین روست که می گویند این سه هستند که تاریخ را می سازند و حوادث را می آفرینند. بدون این سه عشق به هنر، صنعت، شعر و دیگر آفرینش های هنری به خودی خود میسر نخواهد بود و اگر نه هر سه، اما میدان داری یکی از آنها مثلاً عشق به زن و نفوذ در دل حساس و سخت او لازمه هرگونه خلاقیت هنری بوده است و خواهد بود. * زن که نیک می داند مرد او را موجودی ضعیف ...