سایر منابع:
سایر خبرها
شکار دختران با پراید شیشه دودی! + عکس
با همین پیامک ها آبرویم را می برد و فرار کرد. دختر جوان ادامه داد: به خاطر ترس از آبروریزی تصمیم گرفتم به کسی حرفی نزنم اما به دلیل مشکلات روحی که گریبانگیرم شده بود، دست به خودکشی زدم. چند روزی در بیمارستان بودم اما زنده ماندم و وقتی خانواده ام علت این اقدام عجیب مرا پرسیدند ناچار شدم حقیقت را به آنها بگویم پس از آن با اصرار خانواده ام تصمیم به شکایت گرفتم. نقشه سریالی ...
عذرخواهی اخراجی پرسپولیس ازفحش به داور
مهم است و من بدشانس در دربی بدشانس هستم. ما چند بازیکن دو اخطاره قبل از بازی تراکتور داشتیم. شب قبل از بازی جلسه ای داشتیم و خودم صحبت کردم و گفتم دربی مهم نیست و هر بازی برای ما اهمیت دارد و نیاز باشد کارت می گیریم. درست است که دربی بازی بزرگی است و همه توجهات به آن است اما این دیدار هم کمتر از آن نبود. خودم خیلی در این بازی مراقب بودم و بچه ها هم کمک می کردند تا ریسک کارت گرفتن پایین ...
ارابه ران مشکی به آخر خط رسید
مجرم سابقه داری که سوار بر خودروی پراید مشکی شیشه دودی، دختران را در پوشش مسافربر می ربود و اموالشان را سرقت می کرد، سرانجام به دام پلیس افتاد. به گزارش خبرنگار ما، چندی قبل دختر جوانی وحشت زده به اداره پلیس رفت و از پسر جوان پرایدسواری به اتهام آدم ربایی و سرقت اموالش شکایت کرد. شاکی در توضیح ماجرا گفت: من دانشجوی یکی از دانشگاه های تهران هستم. ساعتی قبل در یکی از خیابان های سعادت ...
ایشان قبل از آمدن به جلسه خواستگاری به مزار شهدای محل ما که زادگاه آیت الله امینیان بود، رفته و دو رکعت ...
.... ایشان قبل از آمدن به جلسه خواستگاری به مزار شهدای محل ما که زادگاه آیت الله امینیان بود، رفته و دو رکعت نماز خوانده و از شهدا کمک خواسته بود. در واقع شهدا واسطه ازدواج من و حسین شدند. بعدها متوجه شدم که نذری هم بر سر مزار مرحوم نخودکی اصفهانی کرده بود که بعد از ازدواج با هم به آنجا رفتیم. در اولین جلسه خواستگاری من و محمدحسین نیم ساعت بیشتر با هم صحبت نکردیم، اذان مغرب شد و ایشان به ...
مانند اصغر فرهادی نابغه نیستم
، با او آشنا شدم. البته پیش از آقای عامری سرمایه گذار دیگری هم بود اما معتقد بود باید فیلم را با 400 میلیون تومان جمع کنیم. من هم وقتی می گویم فیلم بین 500 تا 600 میلیون هزینه می خواهد، سر حرفم می ایستم. می توانستم با 400 میلیون تومان کار را شروع کنم و در نهایت بعد از زخمی کردن کار باز 200 میلیون بگیرم و با دلچرکین کردن سرمایه گذار کار را تمام کنم اما می خواستم شفاف جلو بروم. یک شب آقای عامری با ...
مزاحمت های نامحسوس!/دلایل سکوت زنان در برابر آزار جنسی
، شروع به خندیدن کرد، آن را به راحتی به من هم نشان داد. فیلم تجاوز به دختری بود که پنهانی از او گرفته شده بود. نمی دانستم چه کنم. بدون این که فیلم را نگاه کنم گوشی را به او دادم و با عذرخواهی از اتاق خارج شدم . ثریا 30 ساله: از دوستانم تعریف اجناس ارزان بازار را شنیده بودم. البته همکارم گفته بود که باید صبح زود بروم تا خلوت باشد وگرنه در آن شلوغی بازار، خرید سخت می شود. آدرس گرفتم و صبح زود ...
ناطق نوری: قانون اساسی نیاز به بازنگری دارد
کارافتادن موتور و خاموش شدن آن شد. ولی به هر حال از روز قبل بواسطه مرحوم آقای بازرگان و دوستان ایشان در کمیته استقبال که با دولت بختیار سابقه ارتباط و آشنایی داشتند، تدبیر شده بود که هلی کوپتری هم برای احتیاط آماده باشد تا در صورت نیاز امام را با آن از محل خارج کنیم. پس از سخنرانی مشهور ایشان، طبق برنامه ریزی، جوان ها دیواری تشکیل داده بودند که امام بتوانند راحت مسیر منتهی به هلی کوپتر را طی کنند. ...
کارتن خواب ها به دیده شدن و توجه نیاز دارند
به گزارش ایسنا، مصطفی آذری، یک کارتن خواب بهبودیافته در نشست کارتن خوابی در مشهد که در پژوهشکده گردشگری جهاددانشگاهی خراسان رضوی برگزار شد، اظهار کرد: از بس در زندگی چک و لگد خوردم، خودم هم خودم را زدم و با رفتن به سمت کارتن خوابی بی خیال همه چیز شدم. وی ادامه داد: از ابتدا هیچ گاه تصور نمی کردم حتی سیگاری شوم، اما شرایط و موقعیت به گونه ای رقم خورد که هیچ کدام از استعدادهای من در ...
قصه های مجید یک نقطه عطف بود/ ماجرای گورکنی که نویسنده شد
یکی از شغل های یک نویسنده آمریکایی قبرکنی بوده و از آن تجربه در نوشتن استفاده کرده؛برای آنها کار عار نیست؛ اینجا نویسنده ما عارش می آید کار دیگری جز نویسندگی داشته باشد. به گزار ش مهرخانه ، به نقل از مهر، فلیکس، یک خرگوش عروسکی است ماجرا از این قرار است که خانواده ای از سفر برمی گردند و خرگوش دختر کوچولوشان گم می شود. چند روز بعد این خرگوش، به دختر کوچولو نامه می نویسد که من در سفرم ...
لیگ فوتبال بانوان در سکوت خبری
شدم آن موقع هم فوتبال بازی می کردم و هم فوتسال. از آن سال ها به بعد فوتبال شد، همه زندگی صفورا با تیم های برق شیراز و شهرداری بم بازی کرد و توانست با تیم شهرداری بم قهرمانی لیگ را مزه مزه کند. شب قبل از 55 گُله شدنم دوستان یادآوری کردند که اگر فردا گل بزنی 55 گلت را زدی. این واقعاً خوشحالم کرد و تصمیم گرفتم فردا گلم را بزنم. بچه ها گفتند لباس 55 را بده بپوشیم. اولش خیلی ترسیدم گفتم اگر ...
درخواست قطع ید برای سه دزد شبهای پایتخت
مطرح کرد. سپس 17 شاکی یک به یک در جایگاه ویژه ایستادند و به تشریح جزییات شکایتشان پرداختند. یکی از آنها گفت: پدرم به بیماری صعب العلاجی مبتلاست و من برای تهیه داروهایش 3 میلیون تومان پول کم داشتم. پول را به سختی از دوستان و آشنایانم قرض گرفتم و قرار بود صبح روز بعد داروی بیماری خاص را تهیه کنم اما همان شب که به خانه پدرم رفته بودم دزدان به خانه ام آمدند و سه میلیون تومان پول نقد را ...
زنان ایستاده در برابر مشکلات
کار نداریم. موقع خداحافظی می گوید: خانم بنویس من آدم ترسویی بودم... از وقتی آمدم اینجا، شجاع شدم... نترسیدم مقابل مشکلات بایستم... الان وقتی توی آینه نگاه می کنم به خودم می بالم. می گویم یعنی تو همان اکرم قدیمی هستی؟! شیشه، سقف خانه ام را خراب کرد باید زن باشی، شوهر معتاد داشته باشی، اجاره خانه ات عقب بیفتد، صاحبخانه همه اسباب و اثاثیه ات را بریزد توی کوچه؛ آن وقت ...
یارانه ای که حتی به فیش های آب و برق هم نمی رسد
مقابل همه بایستم. خانه مشترک را به همراه فرزندانم ترک کردم , درمنطقه دیگری خانه اجاره کردم و خانه سابق خودم را با کلی دوندگی حقوقی به شخص دیگری اجاره دادم من مادر دوختر یکی 20ساله و دیگری 13ساله و یک پسربچه 8 ساله هستم حقوق من از سازمان تامین اجتماعی 750000هزار تومان است که واقعا برای هزینه های زندگی من کافی نیست تنها هزینه اجاره بها خانه 300000هزار تومان است . مبلغ اجازه بهای منزل سابقم را پدر شوهرم ...
گزارشی از زندگی خانواده های بی خانمان در بیابان های شهریار
.... رضا با چهره ای در هم کشیده، کنار چادر ایستاده: 23سالم است، شناسنامه نداریم. من و زنم اینجا زندگی می کنیم. از زابل آمده ایم. این جا ضایعات جمع می کنیم و با پولش زندگی. انگار از قبل جواب ها را آماده کرده. صدای غریبه ها که بلند می شود، زهرا سرش را از چادر بیرون می آورد: مریضم. نالان است. مریضی ات چیه؟ کلیه هام درد می کند، پول ندارم دکتر بروم. چند وقت است اینجا ...
کریمی: وزیر به حاشیه سازان تودهنی بزند/ همیشه غیرت جواب نمی دهد؛ امکانات می خواهیم
، می گویند تیم مردان هم حق اردو نمی گیرند. سال گذشته که به روسیه اعزام شدیم تنها 100 دلار تنخواه دادند همان پول تو جیبی و این بسیار زشت است. قهرمان که شدیم فقط پز خانم ها را دادند که بانوان ایرانی قهرمان شدند. *همه فکر کردند گل پشت پا را من زدم رسانه های خارجی بازی ما را بیش تر انعکاس دادند. در فضای مجازی همه من را تگ کردند، چون من بهترین بازیکن آسیا شدم. همه فکر می کردند گل ...
آقای خاص نینجاهای ایران چگونه تمرین می کند؟/ می خواهم در سوریه بجنگم
مسئولین در مورد کمبودهای رشته تان صحبتی کرده اید؟ بله؛ یک بار به آنها گفتم من چیزی از شما نمی خواهم و توقعی هم ندارم. من برای دل خودم به مسابقات رفتم و مدال گرفتم؛ ولی بچه کوچک 11 و 12 ساله از مسئولش توقعاتی دارد؛ مثلاً یک لوح سپاسی، یک هدیه کوچکی و یا چیز دیگری. خیلی ببخشید در صورتی که من اگر 80 نفر را می بردم و قهوه خانه می زدم و با آنها کار می کردم؛ الان هم خودم پولدار شده بودم و هم ...
جزئیات آخرین مأموریت فرمانده در پلاسکو+عکس
این خاطر بود که او همیشه قبل از بیرون رفتن از خانه غسل شهادت می کرد و همیشه وضو داشت. آرزویش شهادت بود. نمی دانید چقدر سخت بود وقتی می خواستم خبر پیدا شدن پیکر دایی را به خانواده بدهم. چه حالی داشتم. زن دایی ام آرام و قرار نداشت ولی خیلی عجیب بود زهرا وقتی فهمید پدرش پیدا شده و به شهادت رسیده به طرز معجزه آسایی آرام شده بود و دیگر بی قراری نمی کرد. او حتی به من و مادرش آرامش می داد و از ...
راز تلخ گوش خون آلود دختر بچه تنم را لرزاند
شاکیانم را گرفتند. محکومیتم به 5 سال کاهش یافت و بدین ترتیب پس از آزادی از زندان نزد برادرم مشغول به کار شدم و در خانه او زندگی می کردم اما این خوشبختی طولی نکشید و دوباره سر و کله دوستان خلافکارم پیدا شد. وقتی به پاتوق آن ها پا گذاشتم وسوسه های شیطانی رهایم نمی کرد و بار دیگر با مصرف موادمخدر طناب بدبختی هایم را به میله های زندان گره زدم چرا که مدتی بعد دوباره سرقت طلا از کودکان خردسال را از سر ...
قصه من و شهید امیر
خواهند داشت. این بود که به اتفاق هم محلی های خود تصمیم به رفتن به جبهه راگرفتیم. من طبق معمول، به دلیل مخالفت خانواده، نیمه های شب ازخانه زدم بیرون و مدتی دراطراف ایستگاه ماشین محل منتظربچه ها ماندم. بالاخره قبل از اذان صیح دوستانم آمدند و باتفاق هم راهی بابل شدیم. ازسپاه بابل درقالب سپاه محمد(ص) درسوم دی ماه 64 به هفت تپه اعزام شدیم. به محض ورود به هفت تپه ( مقر لشکر ویژه 25 کربلا ...
اقرار به سرقت 100 میلیون تومان طلا از خانه های مردم
لپ تاپ سرقت و پول آنها را بین خودمان تقسیم می کردیم. برای فروش طلاها با یکی از مغازه های طلافروشی صحبت کرده بودیم و او قبول کرده بود طلاهای سرقتی را از ما خریداری کند. متهم دیگر گفت: حرف های احمد را قبول دارم، اما من تنها در دو فقره سرقت شرکت داشتم. او در ادامه گفت: چند سال پیش در یک درگیری مجبور به پرداخت 10 میلیون تومان دیه شدم. وقتی احمد پیشنهاد سرقت داد، قبول کردم. با انجام سرقت ها ...
قتل مشکوک زن 30ساله در رختخواب/قتل برای مواد مخدر/ نقشه عجیب یک پسرنما/ مرگ در حین سرقت مسلحانه
میلیون ها تومان پول کرایه می دادم. درحالی که پرداخت این پول ها در توانم نبود. برای همین تصمیم گرفتم به دزدی بروم تا هزینه اجاره خودروها را بپردازم.به همین خاطر با تصور پولدار شدن و رسیدن به دختر مورد علاقه ام از دو ماه قبل سرقت هایم را شروع کردم. من حتی برای انجام سرقت هایم از خودروهای اجاره ای استفاده می کردم و به آپارتمان ها دستبرد می زدم. به این دلیل مجتمع ها را برای سرقت انتخاب می کردم چون ...
دستبرد سارقان مسلح به 2 بانک در اصفهان و فردیس
کار زدم. وی ادامه داد: یک کلت کمری از یکی از شهر های غربی کشور خریده بودم و چند مرتبه به بهانه افتتاح حساب وارد بانک شدم و آنجا را زیرنظر گرفتم. تا اینکه روز حادثه بعد از خارج شدن نگهبان بانک وارد آنجا شدم و نقشه ام را عملی کردم. وی در ادامه به بازسازی صحنه سرقت پرداخت و چگونگی سرقت و فرارش را شرح داد. به گفته بازپرس نقی زاده، متهم با صدور قرار قانونی در بازداشت به سر می برد و تحقیقات از او ادامه ...
ناطق نوری: همدیگر را تحمل کنیم/ قانون اساسی نیاز به بازنگری دارد/ موافق نامزدی هاشمی در مجلس نبودم
امید می داد آرامش خود ایشان بود. چیزی که واقعاً برای من جالب بود در آن لحظه های پر اضطراب ، آرامش شخص امام و نگاهشان که به آسمان بود. من بعداً تعبیری داشتم که حالت ایشان در آن کشمکش ها مثل کودکی در گهواره بود که در آغوش انبوه مردم عاشق ، ازین سو به آن سو تاب میخورد و انگار نه انگار که در چه شرایطی قرار دارند. البته بعداً که در هلی کوپتر قرار گرفتیم من متوجه یک کبودی زیر چشم ایشان شدم که ...
زن تنهای یزدی؛ که با یارانه معیشتش را به سختی قورت می دهد/فرشی که برای جهیزیه دختر فروخته شد!
بود به خانه بخت فرستادم اما خدا می داند که برای تامین جهیزیه آنها چه کشیدم، تا وقتی بچه ها مجرد بودند نمی توانستم به اینجور خانه ای بیایم؛ سخت بود در این خانه خرابه نگهشان دارم اما وقتی دختر کوچکم هم به خانه بخت رفت به این خانه آمدم. یزدبانو : این خانه را چگونه تأمین کردید؟ این خانه را از اداره اوقاف با هزینه ماهیانه 70هزار تومان اجاره کردم البته اول که خانه را تحویل گرفتم به ...
دعوت ناطق نوری از سیاست ورزان طیف های مختلف: تفاوت سلیقه داشته باشید اما همدیگر را تحمل کنید/ به هم تهمت ...
. من بعداً تعبیری داشتم که حالت ایشان در آن کشمکش ها مثل کودکی در گهواره بود که در آغوش انبوه مردم عاشق ، ازین سو به آن سو تاب میخورد و انگار نه انگار که در چه شرایطی قرار دارند. البته بعداً که در هلی کوپتر قرار گرفتیم من متوجه یک کبودی زیر چشم ایشان شدم که به نظر می رسید بر اثر فشار و اصابت چیزی بود ، بهرحال ایشان تنها یک جمله فرمودند که ” من احساس کردم توطئه ای باشد.” بهرحال و با هر ...
اولین زن ایرانی که پشت ماشین سنگین نشست
خانواده حاضر نشدند در این معامله ضامن او شوند. یک میلیون و دو میلیون هم که نبود 150 میلیون تومان، آن هم 15 سال پیش. تا اینکه یکی از دوستان که جای برادرم را دارد حاضر شد ضمانت کند. و ماشین را خریدم. لحظه تحویل ماشین شروع جلب شدن توجه ها به فرشته بود. همه از اینکه من خودم ماشین را گرفتم تعجب کردند. بسیار تشویقم کردند. سوت و کف زدند. اسفند دود کردند و مرا از زیر قرآن گذراندند تا راهی خانه شوم از همان ...
آن روی سکه جلب اعتماد
کردم و 10 میلیون تومان را گرفتم و به آدرسی که شایان داده بود رفتم وقتی وارد خانه اش شدم تازه فهمیدم که وضعیت اقتصادی و زندگی او با آنچه که تا به حال به من می گفت متفاوت است و تمام حرف هایش دروغ بوده خیلی از دستش عصبانی بودم، شروع به گریه کردم و ماجرای سرقت از حساب پدرم را برایش تعریف کردم و گفتم چرا تو با من اینکار را کردی من دیگر با چه رویی به منزلم بروم، شایان وقتی از موضوع سرقت باخبر شد به من ...
نشست دیدار و گفت وگو با جلال الدین کزازی برگزار شد/ماجرای تخته قالی آرامگاه صفی الدین اردبیلی در موزه ...
روز مادر. او را بسیار خوش افتاد. از من خواست که به استودیو رادیو بروم و آن متن را زنده، در دم برخوانم و پخش بشود. من چنین کردم. به راستی، به درستی به یاد ندارم که چند ساله بودم اما یا نو آموز دبستان بودم یا در سالیان نخستین دانش آموزی. این نخستین پیوند من با رسانه های نو بود. همچنان از سالیان نوجوانی به نوشتن و سرودن آغاز نمودم. این نوشته ها و سروده ها در روزنامه و هفته نامه هایی که کرمانشاه که در ...
صدای زوزه اگزوز پیکان قدیمی، کابوس شب های روستا..!
اگزوز خودرو، سکوت سنگین منطقه را می شکست. با ایست پلیس، سواری پیکان ایستاد. راننده، مردی جوان که چهره ای آشفته و خسته دارد. رد پای موادمخدر روی صورتش پیداست و با ترس و وحشت سخن می گوید. مدارک ماشینش کامل بود، قصد رفتن داشت که صدایی از صندوق عقب به گوش ماموران رسید. گوسفندان دست و پا بسته محبوس در صندوق عقب همکاری لازم را با سارق شب های فولاد محله نکردند و دست دزد احشام رو شد. ...
تیپ پسرانه زدم و از خانه بیرون رفتم / در تاکسی کاری کردم که راننده مرا تحویل پلیس داد
دانستم چه کار کنم. از طرفی بعضی آشنایان که وضعیت مرا می دانستند به جای آنکه حمایتم کنند، نگاه دیگری داشتند و این موضوع خیلی عذابم می داد. چند روز قبل نقشه عجیبی به سرم زد. تیپ پسرانه زدم و مقداری پول برداشتم و از خانه بیرون آمدم. ویلان و سرگردان شده بودم. سعی می کردم با کسی حرف نزنم و حتی خیلی به دیگران نزدیک نشوم. کمکم ترسم ریخت. فقط نمی دانستم باید چه کار کنم. از این وضعیت هم خسته شدم. سوار یک ماشین ...