سایر منابع:
سایر خبرها
محاکمه پسر دانشجو به اتهام قتل دختر پولدار
.... ماشین مینا را هم در مسیر بازگشت به خانه ام در یک کوچه خلوت رها کردم. پس از اعتراف های تکان دهنده پسر دانشجو پلیس جسد را در جاده سوهانک پیدا کرد. به این ترتیب سعید پای میز محاکمه ایستاد. در آن جلسه پدر و مادر مینا برای قاتل دخترشان حکم قصاص خواستند. سعید نیز منکر قتل عمدی شد و ادعا کرد مینا را دوست داشته و مرگ او یک اتفاق بوده است. در پایان جلسه هیات ...
دیوار به دیوار خورشید/ محروم از ایستادن بر پای اما همچنان ایستاده در راه
زرند مشغول به کار شد و من نیز مختصر جهیزیه ای که پدر زحمتکش و کشاورزم برایم تهیه دیده بود؛ برداشته و عازم زرند شدیم. با شروع جنگ تحمیلی برادران و پدرم عازم جبهه شدند و همسرم کرامت نیز به دنبال فرصتی بود تا مرا با 4 بچّه ی قد و نیم قد راضی کند که به جبهه برود. شنیدم که همسرم برای اعزام به جبهه ثبت نام کرده است. به مسئولین محلی سپاه گفتم که برادرم شهید شده و 4 تا فرزند دارم، نمی توانم ...
اینکه در 16 سالگی دو پا و یک دستم را از دست داده بودم، احساس آرامش می کردم!
شرکت در فعالیت های فرهنگی و تبلیغاتی مساجد خودم را دلگرم می کردم . پس بالاخره چطور به خط مقدم جبهه اعزام شدید؟ درست خاطرم است آبانماه سال 65 که سال اول دبیرستان بودم و واقعا دیگه تاب و تحمل خود را از دست داده بودم و با هر ترفندی بود رضایت قلبی پدر و مادرمان را گرفتند و سپس طی یک دوره 45 روزه در دوره آموزشی شرکت کردیم و البته در طی همان دوره، عملیات کربلای 4 هم در شرف آغاز بود ...
پژمان جمشیدی؛ خوب، بد، جلف
...> - با بچه های سینما مثل پژمان بازغی دوست بودم و رفت و آمد خانوادگی داشتیم؛ هم به خاطر همنام بودن مان و هم پرسپولیسی بودن او، با پژمان از سال 1381 دوست شدم و بعد پدر مادر های مان با هم رفت و آمد پیدا کردند. آن زمان سر صحنه سرباز های جمعه رفته بودم و آقای کیمیایی هم پرسپولیسی بود و خیلی از من استقبال کرد. امسال عیددیدنی خانه پژمان بازغی رفتید؟ - بله، همچنان با خانواده بازغی ارتباطمان ...
زنی که خود و صدها نفر دیگر را اعدام نجات داد
بیرون بروم و همسایه ها را برای کمک خبر کنم، اما چشمانم تار و پاهایم لرزان بود. چند نفر را دیدم که داشتند فرار می کردم، اما مطمئن نیستم که مهاجمان بوده باشند." "خودم را به رستورانی رساندم. آن ها به من یک پتو دادند. متوجه نشدم که با پوشش نامناسب از خانه خارج شده ام. هنوز خونریزی داشتم و دیدم تارتر شد. سرانجام بی هوش شدم." کنستانتین و دخترش ناماتا سوزان چند ساعت بعد در ...
مهریه منحصر به فرد همسر شهید باکری چه بود؟+تصاویر
سالها در خانه پدربزرگم زندگی می کردیم. به خاطر طرح خیابان فرح (که هم اکنون به نام باکری است) نصف خانه پدربزرگم در طرح از بین رفت. به همین دلیل پدرم ابراهیم مدرس یک محله بالاتر در همسایگی آقای قریشی که اکنون در مجلس خبرگان است، خانه ای خرید و ما تا سیزده سالگی دیوار به دیوار آنها می نشستیم. در همان محله بزرگ شدم و درس خواندم، بعد از اتمام اول راهنمایی، پدرم مرا از ادامه تحصیل ...
از تحقیرهای دوران کودکی تا قتل برادر در 40سالگی
از شرح جزئیات ماجرا با دستور قاضی راهی بازداشتگاه پلیس آگاهی تهران شد تا پس از بازسازی صحنه جنایت و تکمیل تحقیقات، پرونده اش به دادگاه کیفری استان تهران فرستاده شود. گفت وگو با این مرد 40ساله را بخوانید. فقط به خاطر 15میلیون تومان دست به قتل برادرت زدی؟ فقط این نبود. من هم از برادرم کینه داشتم و هم از پدرم. پدرم هیچ وقت مرا قبول نداشت. اگرچه پسربزرگ خانواده هستم اما همیشه ...
رمزنگاری قرآن کریم از فضایل دردانه عالم / سیدالشهدا(ع) در آینه کلام الهی
شکر بیاموز و به کار شایسته ای که رضا و خوشنودی تو در آن است موفق دار و فرزندان مرا صالح گردان، من به درگاه تو باز آمدم و از تسلیمان فرمان تو شدم. تفسیر: در کافی از حضرت صادق علیه السلام ذیل آیه فوق روایت کرده فرمود جبرئیل بر پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله نازل شد گفت: ای محمدصلی الله علیه و آله پروردگار سلام می رساند و بشارت می دهد شما را به فرزندی که از فاطمه متولد می شود و امتت بعد ...
اراده ای که هرگز جا نماند
. وی با یادآوری روزهایی که در بیمارستان سپری کرد، ادامه داد: تا لحظه ای که به اتاق عمل رفتم به هوش بودم و می دیدم که پاهایم از بالای زانو متلاشی شده است. چند دقیقه بعد بیهوش شدم و روز بعد وقتی به هوش آمدم پتو را کنار زدم و دیدم که دیگر از پا خبری نیست. مرا به اهواز و از آنجا نیز به تهران منتقل کردند و بعد از مدتی نیز به مشهد منتقل شدم. روزهای بسیار سختی بود. روزهایی که با تب و لرز و کاهش سطح ...
مردی که برای به دام انداختن همسر خیانتکارش نقشه عجیبی کشید!
به صورت ناشناس هدیه فرستاد، خلاصه ارتباط من با او که خودش را فرشید معرفی کرد شروع شد. چند باری با هم به رستوران رفتیم تا این که یک روز مرا به باغش دعوت کرد اما من قبول نکردم. چند روزی گذشت، بعد از این که دیدم دیگر به تماس هایم جواب نمی دهد پیامکی برایش فرستادم و گفتم آدرس باغ را ارسال کند! استرس زیادی داشتم. وقتی به باغ رفتم او مرا به داخل اتاقی برد و گفت، چند لحظه منتظر باش من الان برمی ...
قاتل همسر باردار پس از 9 سال با پرداخت یک میلیارد تومان رضایت گرفت + عکس
داری؟ 36 سال. سابقه کیفری داری؟ خیر این نخستین محکومیت من بوده است... چند سال بود که ازدواج کرده بودی؟ 4 سال بود که با یاسمین ازدواج کرده بودم. شغلت قبل از بازداشت چه بود؟ دانشجوی برق بودم. هزینه زندگیت را چگونه تأمین می کردی؟ پدرم هزینه زندگی من و همسرم را می داد. چرا همسرت را کشتی؟ درگیری خانوادگی بود. من دوسیلی به او زدم او به اتاق خواب رفت صبح زود وقتی به سراغش رفتم دیدم مرده است... چرا گریه می ...
این جوان ها سرمایه های ورزش ایران در 2024 هستند بازیکنان ما دیگر از اسم کره و اسپانیا نمی ترسند
. این ها باید دور هم جمع بشوند و این همدلی ایجاد شود. فکر می کنیم آن صمیمیتی که قبلا وجود داشت کمرنگ تر شده. *شما از سال 1998 تا 2000 عضو تیم ملی بودید؟ -من در جام جهانی 2000 حاضر بودم. سال بعد از آن هم به اسراییل خوردم و حذف شدم. من با هادی ساعی تقریبا در یک وزن بودم و چون هادی همیشه نتایج درخشانی می گرفت من کمتر دیده می شدم. *آقای عبداللهی حتما یادتان هست که نسل قبل ...
شکست در پناهندگی، بهانه جدایی
شکنجه روحی، روانی ام کرد. اول به محل کارم آمد و آبروریزی راه انداخت تا مجبور شوم کارم را ترک کنم. بعد هم قفل آپارتمان محل زندگی مان را عوض کرد. وقتی به خانه پدرم رفتم دادخواست الزام به تمکین برایم تنظیم کرد. بعد از آن کم کم شروع به خراب کردن جهیزیه ام کرد و من ناچار شدم همه را به خانه پدرم برگردانم. چند وقت پیش هم که برای حرف زدن به خانه مشترکمان رفتم کیفم را گرفت و گفت؛ این کیف را من برایت ...
شوهر دروغگو قاتل همسرش بود
کبودی روی سر و صورتش مهر تأیید بر این موضوع می زد. درحالی که تلاش کادر درمان برای نجات نیره ادامه داشت، چهارشنبه 22 فروردین او تسلیم مرگ شد. با توجه به مشکوک بودن ماجرا، مرگ زن جوان به کارآگاهان جنایی پلیس آگاهی استان گلستان اعلام شد. سناریوی دروغین/ در نخستین گام، کارآگاهان جنایی به سراغ همسر نیره رفتند. ایرج گفت: همسرم برای خرید از خانه خارج شد و ساعتی بعد شخصی زنگ در را به صدا درآورد ...
تجلی ارزش های دهه 60 در میان فرماندهان ارتش جمهوری اسلامی ایران
فرماندهان بود. سرهنگ حبیب الله اکبری در این رابطه می گوید: روزی در مغازه ناصر ستاری (برادر شهید ستاری) بودم که برادرزاده شهید که وقت خدمت سربازیش فرا رسیده بود به من گفت: دوست دارم در نیروی هوایی خدمت کنم. می توانی برای من کاری بکنی؟ من هم گفتم: عموی شما که فرمانده نیروی هوایی است چرا به من می گویی؟ گفت عمویم به خاطر همین نسبت که با ایشان دارم قبول نمی کنند. قبول کردم و بدون این که تیمسار ...
خبر جنایت را در فضای مجازی پیگیری می کردم
امسال بود که از مردی در جنوب تهران با پرداخت شش میلیون تومان یک قبضه کلت برای قتل خریدم و در انباری خانه پنهان کردم. شب جنایت چطور رقم خورد؟ ساعت از 21 گذشته بود. مسافری را سوار و حوالی مغازه برادرم پیاده کردم. او را در خیابان دیدم و گفتم قصد دارم با هم حرف بزنیم که قبول کرد. به خانه رفتم و سلاح را برداشتم و به او ملحق شدم. سوار خودروی برادرم شدم و با هم حرف زدیم و چند خیابان ...
میراث زبان من از شاملوست
رده طبقه متوسط. از امیریه طرفِ گمرک شروع کردیم تا امیریه روبه روی منیریه. کودکی ام مثل همه بچه های امیریه بود جدا از فوتبال توی کوچه و سینما که هیچ وقت از دست نمی دادیم، من عاشق کتاب هم بودم. درمجموع کودکی دوران خوبی بود، به قول اسماعیل خویی غم بود اما کم بود. تا اینکه سال چهل وهفت به خاطر بیماری قلبِی پدرم رفتیم شمیران و در دربند، سر خیابان گلاب دره خانه ای گرفتیم، ساختمانی با آجرهای بهمنی که ...
پرداخت یک میلیارد دیه برای قتل زن باردار
از مرگ رها شدم اما عذاب وجدان مرا آرام نمی گذارد چون قاتل کودک هفت ماهه ای شدم که هنوز صورتش را ندیده بودم. این آخرین دفاع مرد محکوم به قصاص است که 10سال قبل به خاطر عصبانیت مرتکب قتل همسر باردارش شده بود. متهم با پرداخت یک میلیارد دیه از مرگ نجات یافت و با احتساب روزهای بازداشت به زودی آزاد خواهد شد. به گزارش جوان، نوزدهم خرداد سال 87، مأموران کلانتری 108 نواب از مرگ مشکوک زن 30 ساله ...
تقویت گفتمان مقاومت با تکریم مدافعان حرم
شکنجه بود. بعد از این مدت در مبادله رزمنده ها با اعضای ضدانقلاب آزاد شد و برای مدت کوتاهی به خانه برگشت اما خیلی نماند و دوباره عزم جهاد کرد. وقتی برادرم از آزارهای ضدانقلاب در دوران اسارتش تعریف می کرد ما خواهرها گریه می کردیم. می گفت ضدانقلاب به عنوان غذا به ما گندم خشک می دادند. این روزنامه در گزارشی با عنوان شهرت فوتبال هم نتوانست مانع جبهه رفتن علی اکبر شود نوشت: داستان زندگی شهدا ...
شلیک به برادر به دلیل اختلاف مالی
به قیمت 500 میلیون تومان به برادرم فروخت. هروقت هم که موضوع را به برادرم می گفتم، او هم با من بد صحبت می کرد. به همین دلیل تصمیم به انتقام گرفتم و مرتکب این قتل شدم. آن شب او را نزدیک مغازه اش دیدم و بعد ماشین را در خانه گذاشتیم و با خودروی او رفتیم که صحبت کنیم. در راه موبایلم را به او دادم تا عکس های آن را ببیند و بعد اسلحه ای را که به قیمت شش میلیون تومان خریده بودم درآوردم و به او شلیک کردم. ...
رویای عبور از مرزها
فرصت کوتاه بود و سفر جانکاه بود اما یگانه بود و هیچ کم نداشت انصافا اطلاعاتش هم از هر نوع هنری کم نیست. در کنار نمادهایی که هنردوستی آقای مهندس را اثبات می کند، ماکت های تاسیسات و پروژه های صنعتی هم گوشه ای از اتاق قرار گرفته که یادمان نرود او یکی از بزرگ ترین شرکت های مهندسی در حوزه صنعت آب کشور را تاسیس کرده و اداره می کند. گویا کافه گردی را هم دوست دارد و کافه های زیادی را آن هم با شناخت از مدیریت و سرمایه گذارانش می شناسد و معرفی می کند. چهره اش آرام است ...
پشیمانی از قتل برادر
ماهانه اجاره داد و من هم بعد از آن با خودروام در یک شرکت مسافربری اینترنتی مسافرکشی می کنم. شما که پدر پولداری داری، چرا به خاطر 15 میلیون تومان برادرت را به قتل رساندی ؟ وقتی مغازه را اجاره دادند هر ماه مبلغی به حسابم واریز می کردند، اما پدرم 15 میلیون تومان ودیعه مغازه را که دستش بود به من نمی داد. هر وقت درخواست پول می کردم پدرم مرا به برادرم و برادرم مرا به پدرم حواله می داد ...
فضیلت ماه شعبان المعظم
زین العابدین(ع) اصحاب خود را جمع می کرد و می فرمود: ای اصحاب من، می دانید این چه ماهی است؟ این ماه شعبان است، و حضرت رسول(ص) می فرماید شعبان ماه من است، پس در این ماه برای جلب محبّت پیغمبر خود، و برای تقرّب به سوی پروردگار خویش، روزه بدارید، به خدایی که جان علی بن الحسین(ع) به دست قدرت اوست، سوگند یاد می کنم از پدرم حسین بن علی(ع) شنیدم که فرمود: از امیرالمؤمنین(ع) شنیدم: هر که شعبان را برای جلب ...
قتل برادر به خاطر اختلاف 15 میلیونی با اسلحه 6 میلیون تومانی
نتوانستم کار کنم. کار من مغازه لوازم خانگی بود و در این مغازه که آن را به قیمت 15 میلیون تومان رهن و 500 هزار تومان ماهانه از پدرم اجاره کرده بودم کار می کردم تا اینکه این تصادف بر من تاثیر گذاشت و مجبور شدم مغازه را به پدرم پس بدهم و او نیز مغازه را به فرد دیگری داد و از این راه به من مقداری پول نیز می داد اما 15 میلیون تومان من دستش مانده بود. این مرد در ادامه گفت: پدرم به من ...
پای لنگ، قاتل را لو داد
عصبی شدم. وی ادامه داد: عید امسال یک کلت کمری با مبلغ 6 میلیون تومان خریداری کردم که با تهدید برادرم، طلبم را پس بگیرم و چون برادرم بد دهن بود تصمیم به انتقام گرفتم، شب حادثه با خودرویم در حال بازگشت به منزل بودم و از آنجایی مغازه برادرم با منزلمان آنقدری فاصله نداشت، برادرم را دیدم که در حال بستن مغازه است، به سمت او رفتم و گفتم می خواهم با هم صحبت کنیم که او قبول کرد اما من گفتم چند ...