سایر منابع:
سایر خبرها
تلگرام بستری امن برای تبادل اطلاعات، جابجایی، انتقال مهمات و ورود تروریست ها به کشور/ تناقض گویی های ...
...: با آقای (ق.ح) در خانقاه و به مدت حدود کمتر از یکسال (8 ماه) آشنا شدم و این آشنایی در سال 95 اتفاق افتاد. اما پس از مدتی او ناپدید شد و یکبار گفتند که به عراق رفته و بار دیگر گفتند که کشته شده است و در نهایت شنیدم که در کرمانشاه زندانی است. مدتی که گذشت فردی نامه ای برای من آورد که در آن نوشته شده بود (من همان کسی هستم که ریشم را تراشیده و لباس سفید تنم بود و بعد از مدتی ناپدید شدم) با دریافت ...
خاطرات یک داعشی به تهران رسید
بلایی سرم می آید؟! بالاخره توانستم بعد از کلی دردسر و استرس شدید، خشاب را درست جا بزنم. تفنگ را پر کردم و برگشتم عقب. آنجا که رسیدم متوجه شدم فقط من بودم که تا آنجا جلو رفته بودم و هیچ کدام از دوستانم همراهم نبوده اند. موقع برگشتن به عقب، داخل کانالی که آنجا حفر کرده بودند سقوط کردم، در همان حال به صورت ناخودآگاه دستم روی ماشه بود و همینطور تیراندازی می کردم. بدون اینکه ...
دعوای خونین بر سر یک دختر در پارتی شبانه!
خاطر نداشتن پول توجیبی باز می ماند، ناگهان همه ظروف آشپزخانه راشکسته و شیشه پنجره ها رو پائین می آورد. یادمه یکبار که فرهام بر طبق معمول بازهم در خانه قشقرق به پا کرد، بعد از رفتنش پدرم با ناراحتی به مادرم گفت:”ما خودمون باعث شدیم فرهام اینطوری خودخواه و یک دنده بار بیاد. حقّ این دختره بیچاره رو ضایع کردیم ” من وظیفه ندارم پول بدم بابت عیاشی و خوشگذرونی آقافرهام! پسرت با ده تا دختر دوسته ...
تازه داماد استقلالی: همسرم "پرسپولیسی" است!
اتفاق تلخ را تحمل کنند. به عنوان یک مازنی هم باید از صعود نساجی خوشحال باشی. نظرت درباره صعود این تیم چیست؟ از اینکه تیم شهرم به لیگ برتر آمد خوشحالم. آنها بعد از این همه سال به لیگ برتر صعود کردند. البته حق نساجی زودتر از اینها بود اما من نمی خواهم مسایلی را که در چند سال گذشته برایم اتفاق افتاده بود را باز کنم. این استان این همه فوتبالیست دارد و حیف بود که در لیگ برتر نماینده ...
در مورد ریموند کارور ؛ به مناسبت انتشار مدرسه ی شبانه
اواخر زندگی زناشویی کارور با همسرش ماریان . همسر اول او ماریان در این مورد نوشته است: افول ازدواج ما از 1972 شروع شد که ری برای ماهیگیری و دستیاری ادبی بیل کیتریج به میسولا سفر کرد و آن تابستان عاشق ویراستاری به نام دیان سسیلی شد. عادت نوشیدن از آنجا شروع شد، قلب مرا شکست و به بچه ها ضربه زد. همه چیز عوض شد. تا بهار دو سال بعد، بیشتر مرده بود تا زنده. من مجبور شدم برنامه ...
ژست ایرانی گرافیک با قباد شیوا
بگوییم گرافیک ایران است. در تمام سال هایی که کار می کردم، توانستم گرافیک ایران به دنیا معرفی کنم. این قول را به خودم داده بودم و شد. هنوز هم این کار را ادامه می دهم. درباره ویژگی های گرافیک ایرانی توضیح می دهید؟ فرهنگ و زبان ایران غیرمستقیم است و این موضوع برای من خیلی مهم بوده است. من در خلق آثار گرافیکی خود، مستقیم به سوژه نگاه نمی کنم و بر آن منطبق نیستم بلکه به ...
بهتاش فریبا: در جام جهانی آدیداس پوشیدیم نه زیرپوش
از این کارها بلد نیستم و کار و زندگی خودم را دارم، 10 هزار تومانتان هم برای خودتان! رفتار آن ها طوری بود که از نظر شخصیتی به من برخورد. البته این پول را بعدا پرداخت کردند. بعد از یکی دو سال هم که آقای کردنوری به استقلال آمد، ماهی 2500 تومان به ما حقوق می دادند که من این حقوق را هم نمی گرفتم. به آن ها گفتم که 2500 تومانی که به من می خواهید بدهید، برای تیم های پایه هزینه کنید. نه این که پولدار بودم ...
عذاب وجدان، قاتل را به اداره پلیس کشاند
آن هم کار می کردم و هم درس می خواندم. اما دیگر نتوانستم به تحصیل ادامه دهم. چرا متادون مصرف می کنی؟ چند وقتی می شد زمانی که فشار کاری ام زیاد بود برای رهایی از استرس و فشار کار مجبور شدم که متادون مصرف کنم. پدرت چطور؟ از زمانی که چشم باز کردم سیگار و مواد دیدم. بارها او را به کمپ ترک اعتیاد بردیم. چندین بار به خاطر اعتیادش در بیمارستان بستری شد اما فایده ای نداشت. منبع: مشرق ...
عمران زاده: زودتر ازدواج می کردم، الان استقلال بودم
تحمل کنند. به عنوان یک مازنی هم باید از صعود نساجی خوشحال باشی. نظرت درباره صعود این تیم چیست؟ از اینکه تیم شهرم به لیگ برتر آمد خوشحالم. آنها بعد از این همه سال به لیگ برتر صعود کردند. البته حق نساجی زودتر از اینها بود اما من نمی خواهم مسایلی را که در چند سال گذشته برایم اتفاق افتاده بود را باز کنم. این استان این همه فوتبالیست دارد و حیف بود که در لیگ برتر نماینده نداشته باشد ...
آشنایی با خلبانی که در اولین روزهای جنگ به شهادت رسید
های مختلف نیروی هوایی مانند پایگاه دوم شکاری تبریز فعالیت کند که بعد از مدتی به درجه استاد خلبانی و فرماندهی گردان 23 تبریز در آمد. اوایل سال 56 بود که به فکر تشکیل خانواده افتاد که از این ازدواج دو فرزند پسر و دختر به یادگار مانده است که هر دو فارغ التحصیل رشته پزشکی شدند. همسرش او را اینگونه وصف می کند: غلامحسین بسیار مهربان و دلسوز بود تا جایی که علاوه بر نزدیکان حتی کسانی ...
سخت ترین دوران زندگی یک شهید
(اختلاط دختر و پسر و رقص) را زودتر جمع کنید و حرمت نگه دارید. آن شخص منکر قضیه شد و مصطفی هم فیلم ها را نشانش داد و آن ها مجبور شدند این اوضاع را زود جمع کنند. فردای آن روز دوباره قضیه تکرار شد و این بار آن ها به همراه خودشان آدمی با ظاهر مثلا موجه و بسیجی نما آورده بودند. مصطفی خیلی ناراحت شد و از ایشان خواست تا حرمت چفیه ای که همراه داشت را نگه دارد و گفت: احترام این چفیه خیلی بالاتر از ...
فرزندان حاصل ازدواج زن ایرانی با مرد غیر ایرانی قبل از 18 سالگی تبعه خارجی هستند
200هزار تومان در ماه داشتند بقیه همه درآمد پایین دویست هزار تومان. درحالی که میانگین درآمد پدر و مادر این خانم ها 139هزار تومان بود پس شکی نیست که این ها از فقرا هستند. در بین آن ها دخترانی هستند که به دلیل عشق ازدواج می کنند. پولدار هم بود و چنین کسانی هم وجود دارند ولی اکثریت آن ها از فقرا هستند. وی افزود : در بعد خانواده خانوار هایی به افغانی ها دختر داده بودند بالای پنج نفر بودند. وقتی ...
نگاه + خارج نشین
از کجا آورده ای؟! چندی پیش یکی از دوستان از ایران برای ادامه تحصیل به هلند آمد، نزدیک پنج هزار یورو پول نقد برای هزینه های اولیه زندگی با خود آورده بود. ولی از آنجا که چند هفته لازم بود تا کارهای ثبت اقامت در شهرداری شهر را انجام دهد تا بتواند بعد از آن در بانک های هلند حساب باز کند، از من درخواست کرد که پول را به خاطر مسائل امنیتی و سرقت نشدن، در حساب بانکی خودم قرار دهم تا بعد از افتتاح ...
قاتل آتش افروز تسلیم شد
دچار مشکلات روانی شود و همه را اذیت کند. چند بار در مرکز روانی بستری شد که بیشترین مدت حضورش در آنجا شش ماه بود. بعد چه شد؟ شب عید که از کمپ بیرون آمد دوباره نزد ما آمد. او در مغازه ام قولنامه می نوشت اما چند ساعت بیشتر نمی آمدو من همیشه تنها بودم و کارها را انجام می دادم. همین باعث شده بود کسب و کار درستی نداشته باشیم. پدرم به خاطر مصرف شیشه با همسایه و رهگذران درگیر می شد ...
نامه ی کسی که مقابل وزارت علوم چادر می زند
آموزشی و پژوهشی و حضور در محل کارم را بطور پیوسته ادامه داده ام که حضورم در محل کار را به اجبار با گرفتن محل کار از تاریخ 28/11/1396 بطریق کاملا توهین آمیزی و بدون اطلاع یا ابلاغی به بنده با تعویض قفل اتاق و برداشتن تابلو انجام و تدریس را نیز تا یک ماه پیش آنهم بطرز سخیف و غیرقانونی با تهدید دانشجویان به عدم حضور در کلاسهای من علیرغم برگزاری بیش از نیم جلسات درسی آنهم دروس تخصصی و گرایشی دانشجویان ...
بدون بال هم می توان پرواز کرد
نقاشی در کرج بود در موزه استاد فرشچیان نمایشگاهی برپا بود و در آنجا با او آشنا شدم. مدتی بعد به او پیشنهاد ازدواج دادم. نگاه باز و سراسر عشق او چیزی بود که هیچگاه فراموش نمی کنم. او می گفت من به نداشته های تو فکر نمی کنم و این داشته های تو هستند که برای من اهمیت دارند. ما چند ماه قبل زندگی مشترکمان را شروع کردیم و می خواهیم در کنار هم تابلوی زندگی را نیز با قلم عشق و محبت بکشیم. سایت شعار سال، با اندکی تلخیص و اضافات برگرفته از سایت روزنامه ایران، تاریخ انتشار - ، کد مطلب: 466429، www.iran-newspaper. ...
امیرعلی اکبری، گلادیاتور ایرانی مسابقات MMA (قسمت 1)
امیر علی اکبری را همه در دنیا می شناسند. جنگجو یا گلادیاتور ایرانی که آوازه اش از شرق تا غرب کره خاکی پیچیده و پرچم ایران با دستان پر توان او در دنیای خشن انسان ها به اهتزاز در آمده است. وطن و مادر تنها دلخوشی های او در این دنیا هستند. اگرچه به سنت ها پایبند است اما برای ازدواج به هیچ عنوان سنتی فکر نمی کند! با ما همراه باشید تا به شما بگوییم چگونه قهرمان ایرانی پس از تحملِ چند سالِ پرفشار و زندگی در غربت، به اوج قله ر ...
غبارروبی از زندگی معتادان
. از زمانی که یادم می آید، زندگی بسیار سختی داشتم. همه چیز برایم از سیگار شروع شد تا جایی که دیگر آن هم جوابگو نبود و مجبور شدم دنبال چیزهای دیگری بروم. به مرور زمان که سنم بالا رفت با کراک آشنا شدم و تمام هست و نیستم را به پای آن گذاشتم. دقیقا پنج سال از بهترین دوران زندگی ام را! آن زمان بود که به دلیل شغل پدرم با خانواده ام به تهران آمده بودم. هر کاری که لازم بود برای تهیه مصرف مواد مخدر انجام می ...
کواکبیان: لاریجانی اگر در خیابان قدم بزند کسی او را نمی شناسد/ اصلاح طلبان در انتخابات نردبان روحانی شدند
سمنان بودم و بعد هم معاون حزب همبستگی شدم. ما با پارلمان اصلاحات به دنبال طرح جدیدی برای اصلاح طلبی در کشور هستیم. ضمن احترام به همه بزرگواران معتقدیم که اقتضائات اجتماعی شرایط دیگری را رقم زده است.بنده واقعاً معتقدم اگر مردم در انتخابات آینده، شرکت نکنند، اصولگرایان پیروز خواهند شد. پس از آن نیز به حزب مردم سالاری آمدم، لذا بنده به دلیل این که کار تشکیلاتی کردم احساس می کنم که ...
زیاده خواهی هایی که به اعتیاد ختم شد
.... البته گمان هم نمی کردم همسرم من را رها کند و به خانه پدرش برگردد. با وجود این که احضاریه دادگاه به دستم رسیده بود باور نمی کردم بخواهد از من جدا شود. خانه ای را که در آن زندگی می کردیم به نام همسرم زده بودم ، او هم آن را فروخت و به خانه پدرش رفت و پول آن را به همراه پسرم خرج کردند. ترک اعتیاد و ادامه کارتن خوابی هنگامی که از زندان آزاد شدم جایی برای زندگی نداشتم، به همین دلیل اغلب ...
7 داستان کوتاه آموزنده و زیبا
این کار را انجام می دادم، ولی کم کم بر ترسم غلبه کردم و از نقشه های زیادی استفاده کردم تا جایی که مداد ها را از دوستانم می دزدیدم و به خودشان می فروختم. بعد از مدتی این کار برایم عادی شد. تصمیم گرفتم کار های بزرگتر انجام دهم و کارم را تا کل مدرسه و دفتر مدیر مدرسه گسترش دادم. خلاصه آن سال برایم تمرین عملی دزدی حرفه ای بود تا اینکه حالا تبدیل به یک سارق حرفه ای شدم! مرد دوم می گفت: دوم ...
سرو غذا از روی پشت بام تا درِ خانه
شبکه آپارات جای گرفته می گوید: نه پدر پولدار داشتم و نه ارتباطات خاصی بلکه آن زمان (سال 2009) توانستم با تکیه بر کار اصولی؛ چیزهایی را که دوست داشتم بسازم و امروز خودم راضی هستم. قبل از اینکه در ایران بخواهم زودفود را راه اندازی کنم در انگلستان از تعطیلات سال 2009 کارهایی را شروع کرده بودم، البته آن زمان اصلا اسم خاصی نداشت؛ من چند ماهی آنجا کار کردم و توانستم سایت ها یی را که در این زمینه فعالیت ...
20 دقیقه در پیکان سفید
توانم در خانه بمانم، چون من همیشه ساعت سه و نیم یا چهار صبح سر کارم می رفتم و تا سه بعد از ظهر سر کار بودم و بعد به خانه می آمدم، به خاطر همین است که حتی الان که مدتهاست بازنشسته شده ام باز هم ساعت پنج صبح بیدار می شوم. بلافاصله بعد از بازنشستگی، کار با ماشین را شروع کردید؟ سال 85 یک پیکان مدل 62 خریدم که درست کنار در خانه ام آن را دزدیدند و دگر پیدا نشد، بعد قرض و قوله کردم و ...
آیت الله شبیری زنجانی: تفسیر ابوالفتوح رازی متروک شده بود/ این تفسیر به فارسی روان بازنویسی شود
زنجانی تقدیم مخاطبان می شود: از بیداری تا خواب در کتابخانه بودم آیت الله شبیری زنجانی در قسمتی از سخنان خود به سابقه ی آشنایی 70 ساله ی خود با کتابخانه آستان قدس رضوی اشاره کرد و گفت: آن زمان کتابخانه اینجا نبود، یک ساختمان دیگر بود، سقف بلندی داشت. سالیانی در مخزن خطی ها می رفتم مشغول مقابله بعضی نسخه های کتابخانه با نسخه های خطی می شدم. مشهد که می آمدیم تقریباً از اوّل روز ...
هدیه ای از آلمان برای زائر امام رضا علیه السلام /چرا کارشناسان برنامه سمت خدا تغییر می کنند؟/ ماجرای ...
...، برایشان خوب است یا مایه ی درد سر؟! حتما مشهور تر شده اند و این طبیعی است، ولی امیدواریم با آن ملاحظه ی اولیه (که عرض کردم) این اقبال گسترده تر در تغییر خلقیاتشان اثر نگذارد. شهرت، محاسن و معایبی دارد، لکن باید توجه کرد که به نسبت اشتهار یافتن، مراجعه کنندگان آن ها هم زیاد می شوند. چند هفته پیش در دفتر کارم بودم که اول صبح، خانم محترمی به دفتر زنگ زد و گفت: من می خواهم ...
کار باشد، کولبری نمی کنم
از شدت درد و خونریزی به خودم می پیچیدم، گفت باید این برگه ها را امضا کنم. گفتم چیزی روی این برگه ها ننوشته که امضایش کنم ولی تهدیدم کردم و مجبور شدم امضای شان کنم. بعد چه شد؟ دو روز بیمارستان بستری بودم. روز دوم درجه داری آمد و گفت که از مرزبانی شکایتی داری؟ گفتم بله. با این وضعیت نمی توانم کار کنم. اگر هزینه بیمارستان را می دهید، رضایت می دهم. وقتی از بیمارستان مرخص شدم ...
تار به سکون نشسته قلندر
کرده بود و شرایط روحی مناسبی نداشت در واقع یکی ازدلایل شکل گیری گروه کامکارها در جهت خوشحال کردن پدربود و آن دوران من نخستین زنی بودم که بعد انقلاب با وجود شرایطی که برای بانوان وجود داشت روی صحنه رفتم. نخستین باری که اجرای برنامه داشتم برادر بزرگم به من توصیه کرد ممکن است روی صحنه مورد اعتراض قرار بگیری که خوشبختانه عکس این اتفاق رخ داد و با استقبال گرم مردم روبه روشدیم. دیگر هنرمندان چون ...
به خواستگاری مردی که 26 سال از من بزرگ تر بود در حالی پاسخ مثبت دادم که...
وی با بیان این که مستحق این همه تهمت و افترا نیستم، دفتر خاطراتش را به 42 سال قبل ورق زد و گفت: 13 ساله بودم که سخن از خواستگاری زکریا میان اعضای خانواده ام پیچید. پدرم وضعیت اقتصادی خوبی نداشت و به سختی مخارج خانواده هشت نفره ما را تامین می کرد. به همین دلیل بلافاصله به خواستگاری مردی که 26 سال از من بزرگ تر بود در حالی پاسخ مثبت دادم که من هیچ چیزی درباره ازدواج و زندگی مشترک نمی دانستم. ...
زندگی متفاوت در کالبد جدید
، بزرگ شدن بطن بود. کارکرد قلبم به 15 درصد رسیده بود، آن قدر نفس کشیدن برایم سخت بود که در روزهای آلوده، اصلا نمی توانستم از خانه بیرون بیایم. پزشکان گفتند باید جراحی شوم. مرا در لیست اولویت اول پیوند قلب گذاشتند، فکر می کردم 7، 6سالی طول می کشد تا نوبت به من برسد، اما درعین ناباوری، تنها یک ماه و نیم در نوبت ماندم. 17 بهمن سال 96 در بیمارستان مسیح دانشوری بستری شدم و دکتر احمدی برایم پیوند قلب ...
عطای اروپا را به لقای سوریه بخشیدم
خمینی(ره) بدبین شویم. کار آنها را به حساب خودشان می گذاشتیم. *مجبور شدم بروم سر کار تا کمک خرج خانواده شوم از دوره راهنمایی در کنار درسم، کفاشی هم می کردم و کنار خیابان سیگار می فروختم. مدتی هم کارگر ساختمانی بودم. پدرم در دوره راهنمایی از دنیا رفت و تمام مسئولیت خانواده به دوش برادرم افتاده بود. او مجبور بود خرج 9 نفر را بدهد. خودش 5 فرزند داشت، ما هم که بودیم، بنابراین مجبور ...