سایر منابع:
سایر خبرها
تعرض جرم نیست مرض است!
؟ همانی که به زیر رفته و در خاک شان است؟ او که ریشش در گرو خودشان است. یادتان باشد، همیشه دست کسی بالا می رود که کنده افلاک را به هوا برده نه اینکه با زیرخمی، زیر و رو شده و بند را به آب داده! به هر حال؛ در این جرم هیچ معترضی یقه متعرضی را نمی گیرد... خب؛ چه چیزی بهتر از خلافی که اعتراضی نداشته باشد؟ وقتی شاکیان همه چیز را به دلشان می ریزند نباید قند تو دل مجریان مجرم آب شود؟ فوق فوقش بعد ها این ...
وقتی مهر شهادت روی شناسنامه باجناق خورد، خیلی غبطه خورد. بعد از شهادت شهید غریب، مهدی خیلی عوض شد. کسی ...
بگذار یک دوره کامل بروم، قول می دهم که دیگر نروم. بار دوم 50 روزه رفت. وقتی آمد گفت خانم! دیگر دست خودم نیست. وقتی همسرم برای رفتن بی قراری می کرد، می گفتم عنایت حضرت زینب (س) است که به دلش انداخته برود. اما با وجود سه بچه و سن کم آن ها، رفتنش برای من سخت بود. من بدون همسرم هیچ جا نمی رفتم. وقتی از من و علی می خواست برای شهادتش دعا کنیم. می گفتم مهدی! فکر فاطمه باش. خیلی عاطفی است و به تو وابسته است ...
شهرستان ادب میزبان شب شعر تهران،بیروت شد
بود و سیب تشنه مدیترانه تشنه بود و بیروت تشنه خداوند به ما و قاتلان "حسین" فرصتی دوباره داد دستهای بریده عباس را از شریعه گرفت و بر شانه های تو به یاری ما فرستاد تو را "نصر الله" می نامیم وپس از نام تو ایمان داریم به" فتحی قریب" ایمان داریم به قلب تو که عبای جدت را بر دوش می اندازی و فریاد می زنی"الله اکبر" با میراثی از مهربانی "فاطمه" و ...
این خانم معلم معجزه زندگی دختر اوتیسمی شد + عکس ها
باران لباس فرم مدرسه بپوشد چرا که مدرسه به محض مطلع شدن از بیماری دخترم ، او را ثبت نام نمی کردند. مادر باران گفت :باران درس ها را در خانه می خواند و من آرزو داشتم که باران لباس فرم مدرسه بپوشد. مادر دوم مهمان ماه عسل گفت: دخترم 12 ساله است و به اوتیسم شدید مبتلاست خیلی برایم سخت است که مدرسه ای برای تحصیل فرزندم نداریم برای او وقت گذاشتیم و هزینه کرده ایم زمانی که با خانم ...
شهید، جانباز و آزاده نوجوان تبریزی/ ماجرای لباس زیر وصله پینه ای
کنم وصله ای به آن زدم و دوباره استفاده کردم و سهمیه جدید را نیز نگرفتم چون همه اینها بیت المال هستند و نباید بیت المال را اسراف کرد. حالا ما آن لباس زیر را بعد از گذشت این همه سال پیش خودمان نگه داشته ایم. *چه شد که فرزندتان بعد از مجروحیت شدیدی که داشت دوباره به جبهه رفت؟ مادر شهید: وقتی به بیمارستان شیراز رفتیم، عبدالمجید را دیدیم که از ناحیه چشم، بینی، لب، نفس گاه و پاها به ...
سفر به افغانستان با برادران امیدوار
خبرگزاری مهر ، گروه فرهنگی- حسین شرفی اوایل دهه پنجاه خورشیدی بود و من نوجوان، که توسط پدرم با سفرهای برادران امیدوار آشنا شدم، نخستین جرقه های میل به سفر و ماجراجویی در وجودم روشن شد. البته پدرم سواد خواندن نداشت و با دیدین فیلم های مستندی که عیسی و عبدالله امیدوار از سفرهایشان تهیه کرده بودند، با ایشان آشنا شده بود. در آن روزگاران، یعنی اوایل دهه 30 خورشیدی که تلویزیون در ایران وجود ...
ام اس تجاوز جنسی و لزوم افشاگری
محل کار کمی مشکل دارد، در سفر اخیر با دوستانش دعوا کرده و قس علی هذا. گفتم اما به گمان من مشکل عمیق تر از اینهاست. این چیزهایی که گفتی هیچ کدام توجیه کننده شرایط تو نیست. اینجا بود که این خانم جوان شروع به صحبت کرد و مشخص شد که در نوجوانی بارها از سوی یکی از اقوام نزدیکش مورد تجاوز قرار گرفته است. شوکه شدم. او همه این سال ها این رنج و عذاب عظیم را به تنهایی بر دوش کشیده بود، رنجی که تا ...
رتبه 14 کنکور و انتخاب جبهه به جای دانشگاه
...> استعدادش در یادگیری قرآن تا حدی بود که پیش از رفتن به مدرسه، قرآن را به خوبی می خواند. در نوجوانی در مسابقات قرآن شرکت کرد و در بین 14 هزار نفر اول شد. بسیار درس خوان بود و در کنکور سراسری رتبه 14 را کسب کرد و در رشته علوم سیاسی دانشگاه تهران مشغول تحصیل شد. اما در ادامه حضور در دانشگاه را رها کرد و راهی جبهه شد، البته در دوران جبهه هم درس می خواند، هرگاه به تهران می آمد یک ساک پر از ...
کوتاه نمی آیم زندگی!
خودش را داشت ولی در کنارش بازی و اوقات خوبی هم بود. من در بیمارستان با بچه های زیادی از سراسر ایران و حتی کشورهای دیگر آشنا شدم. درمان ادامه داشت. مادرم پا به پای من در کنارم بود. من به مدرسه رفتم، با وجود اینکه بیمار بودم اما همیشه باید نمره خوب می گرفتم و درسم را خوب می خواندم . یک روز که دائم می گفتم من مریضم، شیمی درمانی می شوم و نباید درس بخوانم، مامانم گفت خیلی از آدم های بزرگ ...
سرداری که می گفت آشپز مدافعان حرم است!
مختلف هم شرکت داشت. گفتید از 64 به مدت چهار سال در جببه بود یعنی تا پایان جنگ در جبهه ها حضور داشت بعد از اتمام جنگ چکار کرد؟ بعد از پایان جنگ در سال 70 به عضویت سپاه پاسداران انقلاب اسلامی درآمد و یک سال بعد در سال 71 برای دوره تخصصی مکانیک زرهی از طرف سپاه عازم روسیه شد و پس از طی یک دوره فشرده 5 ماهه به ایران برگشت و در رسته زرهی سپاه به خدمت ادامه داد. احتمالا ...
من مادر شهید نیستم!
بعد تا امسال او را خواب ندیدم. *خیلی ها زخم زبان زده اند یک شب خواب دیدم حسن آقا با لباس های سفید نورانی با حدود 10 نفر آمدند. گفت مادر ببین من چقدر پسر خوبی هستم؟ گفتم بله مادر جان تو از اول هم پسر خوبی بودی حالا هم خوبی. جواب داد که نه مادر چون یاران خوبی دارم می گم من خوبم. گفتم تو همیشه خوبی بیا صورتت را ببوسم عزیز مادر وقتی از جایم بلند شدم صورتش را ببوسم از خواب بیدار ...
پرتقال خونی در جبهه
به سمت سنگر فرماندهی رفتم. پرتقال ها بین پرسنل گروهان پخش شد. در سنگر کنار هم نشستیم و یک پرتقال جلوی مان گذاشتیم. حسین طایفه گفت: بفرمایید! خونه خودتونه، تعارف نکنین تو رو خدا، تو این مهمانی بزرگ از خودتون پذیرایی کنین. چاقوی جیبی ام را باز کردم. پرتقال را توی بشقاب بریدم. آب پرتقال روی دستم ریخت. به پرتقال و دستم دقیق شدم. بچه ها آب این پرتقال قرمزه! حسین دو تکه ...
چگونه کودکان را در برابر آزار جنسی ایمن کنیم؟
تعرض به چند دانش آموز در مدرسه ای در غرب تهران، گفت: آگاهی هایی که باید درباره مسائل جنسی به افراد ارائه شود، مستلزم یکسری زیرساخت های اولیه در سنین سه تا شش سالگی است. بر این اساس پیش از ورود به مدرسه باید زمینه های حریم قائل شدن برای کودک و حتی برای همه اشیا، ابزارها و وسایلی که متعلق به کودکان است، ایجاد شود. به عنوان مثال گاهی می بینیم که وقتی کودکان سه تا شش ساله برای اسباب بازی هایشان باهم ...
خیلی ها شاید نمی فهمند چرا من در تیم ملی هستم!
است ولی خب من از روز اول می دانستم این جام جهانی است. جام جهانی برای هر فوتبالیستی خیلی مهم است. به خاطر همین من خیلی سعی کردم، خیلی تلاش کردم تا بتوانم خودم را به جام جهانی برسانم. و روز بازی با ترکیه یک جورهایی برای تو به یادماندنی بود؛ تشویق ها و بعد آن گل. خیلی روز خوبی بود و من باید اینجا از هواداران تشکر کنم که این قدر من را تشویق کردند. بعد هم که آن پنالتی را زدم. بچه ...
حادثه تلخِ آزار و اذیت سه نوجوانی که اکنون به سن جوانی رسیده اند
بردند ولی من برای دفاع از خودم خیلی تلاش کردم و به دروغ می گفتم که کیوان چنین کاری با من نکرده است. سال بعد مدرسه ام را عوض کردم ولی همچنان بعضی از بچه ها به من متلک می انداختند و مسخره ام می کردند. نگاه های بچه ها آزارم می داد و پیش خودم فکر می کردم که همه آدم هایی که من را می شناسند می دانند چه بلایی سرم آمده و از من خوش شان نمی آید. وقتی خدمت رفتم، شب ها توی آسایشگاه بیدار می ماندم تا ...
روایت اوتیسم و ذهن هایی که می درخشند
مدرسه استثنایی از من دعوت کرد ماهی یک بار و هر بار یک ساعت ساز برایشان بزنم. به میل خودم ماهی دو بار به آنجا می رفتم و واکنش آن بچه ها خوشحالی و هورا کردن بود. من بر ترسم غلبه می کردم، می رفتم و گروه های سرود با آن ها تشکیل می دادم. یک سال به این منوال گذشت و به من گفتند این بچه ها دارای اوتیسم هستند. من در این مدت پیش دانشگاهی را تمام کردم و برای کنکور هم درس نمی خواندم. این مدرسه یک روز به من ...
تئاتر-استندآپ کمدی ایرانی در مسقط!
بیستم ژانویه سال 2018 (سی ام دی 1396) بعد از فراخوان در یک گروه فیس بوک متعلق به ایرانیان مقیم عمان، چند نفر از دوستان اعلام تمایل کردند تا با هم یک نمایش طنز را برای اجرا در شب های نزدیک عید نوروز در مسقط تمرین کنیم. دست آخر شدیم 6 نفر و همه از جنس مَرد! عصر روزهای دوشنبه و چهارشنبه برای زمان تمرین انتخاب شدند. محل اجرا در سالن تئاتر باشگاه شرکت نفت عمان معروف به "پی دی او کلاب" بود ...
افطاری مهمان شهدای بهشت زهرای تهران
به دست آمد و گفت: جوون بسم الله سفره ما بی ریاست. با پیرمرد بر سر سفره نشستم. گفتم حاجی این مزار فرزند شهید شما است؟ گفت: نه جوون این مزار شهید گمنام است. من پدر تمامی شهدای گمنام هستم. بعد روزه اش را با خرما و چای باز کرد و گفت: من 20 سال است که تمام روزهای ماه مبارک را از خرم آباد به تهران می آیم تا افطار را در بهشت باشم. تو نمی دانی جوون افطار کردن در بهشت چه لذتی دارد! بعد سفره افطارش را جمع ...
چرخی در بازار زنجان/ زندگی زیربار!
به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان، اینجا بازار است و ساعت 7 صبح!، صدای کشیده شدن چهارچرخ گاری اش به سنگفرش های رنگ و رو رفته بازار نخستین نوای صبحگاهی است که در راسته بازار زنجان می پیچد، انگار جار می کشد که صبح شده، بیدار شوید، یک روز شلوغ و پرهیاهوی دیگر در راه است. نوای لک لک چرخ های آهنی هرز رفته چرخ دستی همه بازار را پر کرده است، چرخ های کهنه ای که دیگر با بازار قدیمی و تاریخی زنجان ...
مشهد|مدافع حرمی که اذن مادرش برای حضور در سوریه را از امام رضا(ع) گرفت+فیلم
که وقتی نخستین گروه از بچه ها به سوریه اعزام شدند، من هم پی راهی می گشتم تا با سایر بچه ها به منطقه اعزام شوم اما پدرم در اوایل مخالف بود و می گفت تو هنوز بچه ای و سنی نداری اما وقتی من جنایت ها و بی احترامی های تکفیری ها و گروه های سلفی در سوریه و تهدید از بین بردن حرم حضرت سیده زینب (س) را دیدم، حجت برایم تمام شد که باید رفت تا از حرم حضرت در برابر این خباثت ها دفاع کرد اما مخالفت پدر و مادرم ...
تجاوز جنسی، کودکان و آنچه ما باید بدانیم
کودک آزاری است باشد بحث زنای با محارم است. اگر به بیمارستان های زنان و زایمان سر بزنید خواهید دید ماهانه افرادی به دنیا می آیند که بچه خواهر یا مادرشان هستند و از محارم خودشان باردار شدند. این مساله تنها مربوط به ایران نیست در هچ کجای دنیا نمی توانیم به همه اطمینان کامل داشته باشیم و با خیال راحت بچه خود را مثلا به کلاس فوق برنامه ای بفرستیم که روز پنجشنبه بعد از ظهر بدون حضور ناظم و معلم برگزار ...
ارتباط کلامی بین زن و مرد و سوء تفاهمات
طبقه نهم در آسانسور رو خوب نبسته بود، مجبور شدم از این جا تا طبقه نهم رو پیاده برم. نمی دونم چرا مردم اینقدر بی مبالات شده اند؟! دفعه قبل هم آشغال هاشون رو گذاشته بودن تو راه پله ها، بوش تا اینجا می اومد... خلاصه سوار ماشین که شدم و استارت زدم دیدم بنزین ماشین داره تموم میشه، با استرس خودم رو رسوندم پمپ بنزین. حالا مریم هم تو ماشین داره غر می زنه که الان مدرسه رو می بندن و من بی سواد می مونم! نمی ...
آزادی در امریکا معنا ندارد
1988 تظاهرات عظیمی به راه انداختیم که به دست پلیس سرکوب شد، ولی همین اتفاق مطلع فروپاشی کمونیست در چک بود، چون بعد از 10 روز کمونیست از هم پاشید و نظام جمهوری چک برپا شد. در آن زمان چند سال داشتید؟ 18 ساله بودم ولی به دلیل فعالیت و شناختی که داشتم بیشتر از سن و سالم می فهمیدم برای همین هم به عنوان مشاور رئیس جمهور در امور خارجه انتخاب شدم. پس چرا به امریکا مهاجرت ...
کارگردان خجالت نکش در گفتگو با تسنیم: "حاتمی کیا" اولین بار برای فیلم من بازی کرد/ "لیلی با من است" ...
از پرفروش ترین فیلم های آن سالها بود. *شما آنقدر برای نسل من خاطرات زیبا ساختید که حتی در این زمان هم نمی توانم به سادگی از فیلم مهر مادری عبور کنم. بعد از آن من فیلمنامه مهر مادری را نوشتم. یک روز من داشتم کارتون های تلویزیون را نگاه می کردم، در کارتون های آن سال ها یک پیرنگی خیلی تکرار می شد، بچه هایی که خیلی دنبال مادرشان می گَردند، گفتم این پیرنگ باید چیزِ جذابی باشد که ...
بخل در زندگی و راه های رهایی از آن/ برکات انفاق در راه خدا
تو را حلال نمی کنم. روز قیامت می خواهم یقه تو را بگیرم. بابا من که آمدم می گویم: ببخشید، دیگر ببخش! در بخشیدن بخل دارد، می گوید: من تو را نمی بخشم. تا روز قیامت نمی بخشم. بخل در... تا می گوییم: بخل، می گوید: ما که پول نداریم. بخل مربوط به پول نیست. آقا یک فحش داده، حلالش کن. می گوید: نه او را نمی بخشم! بخل در تشویق، آقا کار خوبی کرده، تشویقش کن. نمی خواهد! بابا کار خوب کرد، تشویقش کن. از او ستایش ...
روایت اوتیسم و ذهن هایی که می درخشند/ آموزگاری و همدلی با بچه های اوتیسم
اینکه آیا همه بچه های اتیسمی و سندرم دان می توانند آموزش من در موسیقی را اجرا کنند. از این جا به بعد خانواده های بچه ها با من رابطه گرفتند که به فرزندشان موسیقی آموزش بدهم. من ایمان داشتم بچه ها موسیقی یاد می گیرند و تلاش خودم را به کار گرفتم. خانم پزشکی که مادر یکی از بیماران اوتیسمی است به برنامه ماه عسل آمده و می گوید:دخترم اوتیسم شدیدی داشت و پزشکان ما را از درمان او ناامید ...
اختلال یادگیری در دانش آموزان، آن ها را منزوی می کند؟
درگیر هستند. اختلال است دیگر، دست خودشان نیست. فقط به دستان حمایتگری نیاز دارند که تاخیر در یادگیری شان را تسریع ببخشند. این وصف حال کودکانی است که با اختلال در یادگیری هر روز فاصله بیشتری را میان خود و همکلاسی هایشان احساس می کنند. کودکانی که هوش عادی و قدرت تکلم دارند، مثل سایر بچه ها بازی می کنند و حتی به خوبی از پس وظیفه محوله توسط والدینشان برمی آیند، اما وقتی پا به مدرسه می گذارند ...
برای اجرای اندیشه های امام دچار ضعف هستیم/امنیت ایران در سایه مدیریت امام گونه رهبر انقلاب محقق شده است
: اگر آگاهی بخشی را به حد کفایت انجام دهیم هیچ کدام از این مشکل ها ایجاد نمی شود؛ در قرآن ما فقط 4 آیه درباره شراب داریم که اول می گوید این کارها را در نماز نکنید و دوم می گوید اگر مشروب بخورید نمی توانید نماز باکیفیتی اقامه کنید لذا ما باید بتوانیم حقیقت دین و انقلاب را درست تبیین کنیم. من مثالی بزنم؛ بعد از اتمام ماجرای برجام بنده به دفتر آقای بانک رفته بودم و نکته ای را به او گفتم که ...
گفتگوی تفصیلی تسنیم با حجت الاسلام رحمانی: ناگفته هایی از ماجرای استقبال بی نظیر آیت الله خویی از امام/ ...
صورتشان بپاش. همین اتفاق هم افتاد بعد فلفل سیاه، قرمز و نمک را با ماسه قاطی کرد در دو کیسه به من داد گفت من متصدی مدرسه را فراری می دهم. کسانی که می خواهند عکس را بردارند با چوب میزنم و وقتی که مأموران به داخل آمدند تو از پشت شمشادها این ها را به صورتشان بپاش. همین اتفاق هم افتاد، ساعت 11 شب سکوت کامل بود همه در حال مطالعه بودند. وقتی که ماموران آمدند یکی از افرادی که فریاد زد فردی مبارز بود ...
خاطره ای از ماجرای دیدار رهبری با یک خانواده شهید
ساعاتی که در مکّه حضور داشتم روی سجّاده نشسته دو در حال نماز خواندن بودم که یک باره دیدم خانمی به اتاقم وارد شد. رئیس دفتر امام خامنه ای در ادامه به نقل از این مادر شهید تصریح کرد : آن خانم در عالم رؤیا گفت که شما الآن که به ایران بر می گردید، فرزند دومتان نیز شهید شده است. همین الآن به بازار برو، یک "برد یمانی"بخر آن را طواف بده و با آب زمزم شستشو بده و برای کفن بچه ات به همراه خود ببر! من ...