سایر خبرها
یک نفر بیایدو زمان را به عقب برگرداند
...، این دلتنگی، این دوری همه اش تقصیر توست. همه اش تقصیر خوبی های توست که در آن روز در گوش خیالی ات گفتم حلالت کرده ام حلالم کن. حلالت نمی کنم. باید برگردی. باید مرا ببری یا حداقلش این حال بد را برداری با خودت ببری. فایده ای ندارد که اسمم را زینب گذاشته ای. من که حضرت نمی توانم باشم. سه سال را گذراندم. سکوت کردم. از حماسه ات گفتم از امتدادش به دست من. اما حداقلش بپرس چگونه این سه سال ...
خبر شهادت مدافعان حسرتی بر حسرت هایش اضافه می کرد
مسوول خادمان افتخاری: زندگیش را وقف حضرت زینب کرد روز سه شنبه بود که پیش من آمد. خیلی خوشحال شدم. حدود هفت ماه می شد که او را ندیده بودم. چند دقیقه همدیگر را بغل کردیم. کنارم نشست. دیدم می خواهد چیزی بگوید. انگار حرفش در گلویش گیر کرده بود. پرسیدم: حسن چی شده؟ گفت: امروز عازم سوریه هستم. دعا کن، شهید شوم. با تعجب گفتم: راست میگی؟ با تکان دادن سر به نشانه تایید، جوابم را داد. گفتم: حسن تو ...
فرهنگ دخترداری/ دختری که 70 پیغمبر از نسل او به وجود آمد
، وضع دختران و زنان در جنب اقوام و ملل وضع خوبی نبوده، این زحمات بی شائبه رسول خدا(ص) بود، که انقلاب معنوی عظیمی در مسأله حیات دختران و زنان و زن داری و دخترداری ایجاد کرد، در هر صورت معنای روایت بدین مضمون است: کسی که به بازار رود، و چیزی بخرد و آن را به خانه برای زن و فرزند ببرد، مانند کسی است که بار مستمندان را به دوش کشیده، او در خانه دختران را در گرفتن تحفه مقدم بدارد، همانا کسی که دخترش را ...
نامزدم در شب عقد،کیفم را زد که پول موادش را بدهد
ازدواج های یک قرن پیش بود با این تفاوت که وقتی همه مهمان ها رفتند و نگاهم به همسرم افتاد احساس کردم پدرم مرا به مبلغی فروخته است چرا که قیافه ظاهری همسرم داد می زد که او آلودگی شدیدی به مواد مخدر دارد و به همین دلیل بدون رضایت من و با این برنامه ریزی ناگهانی ، مرا سر سفره عقد نشاندند. وقتی همان شب اول مراسم عقدکنان، همسرم پول موادش را از داخل کیف من دزدید، تازه فهمیدم که از چاله به چاه افتاده ام همه خانواده همسرم قاچاق فروش هستند و به تازگی نیز برادر، شوهرخاله و پسرخاله اش به اتهام خرید و فروش مواد مخدر دستگیر شده اند. منبع: روزنامه خراسان ...
ماجرای گفت وگوی پیامبر با فرشته مرگ
خورشید و بشود شب، چهار میلیارد سال است می آورد و می برد. برای پدید آمدن تابستان و بهار و زمستان و پاییز به زمین گفتم سالی یک بار 365 شبانه روز یک بار دور خورشید بگرد که چهار فصل پدید بیاید، من مهمان دارم اسم مهمانم آدمیزاد است، اگر بهار نشود که همه مهمان هایم نابود هستند، اگر زمستان نشود که همه مهمان هایم بی آب و بی برف می مانند، اگر تابستان نشود که هیچ میوه ای نمی پزد، اگر پاییز نشود ...
شهدای مدافع حرم آسمانی اند
، من می دانم محمدرضا کجاست، او مجروح شده و در حال انتقال به منزل تان است و تا ظهر به خانه می رسد. پدر شهید فخیمی اظهار داشت: به برادرم گفتم نگو زخمی شده من خودم از ابتدای انقلاب در صحنه بودم و 74 ماه در جبهه های حق علیه باطل جنگیده ام، می دانم که خبر شهادت فرزندم را با این بهانه به من اطلاع می دهید. شهید محمدرضا فخیمی، دلیر مرد 24 ساله از اهالی شهرستان هریس و ساکن تبریز بود که در مواجهه با تکفیری های جبهه النصره در حلب سوریه به شدت زخمی و پس از 2 روز ماندن در کما، به فیض عظیم شهادت رسید و 28 آذر 1394 در گلزار شهدای وادی رحمت آرام گرفت. ...
توقف درمنطقه صفر عاشقی
*ریشه های سلفی گری متولد 1368 در شهرستان ایرانشهر هستم. پدرم شغل آزاد داشت و مادرم خانه دار. همه شش فرزند خانواده مانند پدر و مادرم تفکر سلفی داشتند. من هم به تبعیت خانواده حامی تفکر سلفی بودم. درباره مذهب خانواده ام باید بگویم؛ سلفیت مذهب نیست یک تفکر است. تفکری است که در قید مرجعیت نیست و با عقل خود اجتهاد می کنند. سلفی ها هیچ یک از چهار فرقه اهل سنت را قبول ندارند. تفاوت سلفی ها با اهل سنت این است که اهل سنت در بسیاری از اعتقادات به شیعه بسیار نزدیک است و تشیع را مذهب پنجم اسلام و شیعیان را برادران دینی خود می ...
ماجرای جالب پول حلالی که به صاحبش برمی گردد
چون از بچگی به حلال و حرام اعتقاد داشتم. از قدیم می گویند: هرکس از پول گذشت از پل گذشت ! تکرار قصه چند سال بعد این ماجرا برعکسش اتفاق می افتد حاج قاسم غلامرضایی از دوستان آقا داریوش تعریف می کند: مدتی قبل داریوش پول رهن خانه اش را گرفته و قرار بود به صاحب خانه جدید بدهد صاحب خانه قبلی 5 روز مهلت داده بود که خانه را تخلیه کند ما هم در مغازه نشسته بودیم که داریوش با پول از بنگاه ...
افشای کودتا
چاره ای نداریم جز اینکه همه را بکشیم. این موضوع برای من خیلی ثقیل بود و چون از مخالفت کردن با آن ها خصوصاً در منزل نعمتی ترس داشتم، گفتم من بیت امام را نمی توانم بزنم ولی تلویزیون را می زنم و پس از کمی صحبت از او جدا شدم. پس از خروج از خانه ی حمید نعمتی، خلبان یاد شده با مادر و برادر کوچک ترش مشورت می کند. او خود در این باره می نویسد: مادرم به شدت ناراحت شد و گفت تو نه تنها ...
پیرغلامان رضا(ع)...
وگرنه من نمی توانستم در طول این سال ها بدون وقفه این کار را انجام دهم. چند سال پیش یک روز در حال رفتن به حرم بودم که همسرم حالش بد شد. بردمش درمانگاه امام هادی(ع). وقتی رسیدیم، دکتر گفت فوری نوار قلب بگیر و خانمت را ببر یک بیمارستان مجهزتر. کم کم داشت دیر می شد و نزدیک بود برای اولین بار به حرم نرسم، ولی تا رسیدیم بیمارستان دوم دکتر تا من را با لباس خادمی دید، پرسید: چه کاره اید؟ گفتم: نقاره زن ...
"تابستانِ باغستان" در اراضی عباس آباد
بیت و زندگی حضرت آدم، حضرت نوح تا بعثت پیامبر (ص) و شهادت حضرت زهرا (س)، واقعه غدیر تا ظهور امام زمان (عج) می پردازد. فصل شیدایی بزرگترین نمایش میدانی تاریخ ایران است که تاکنون در اکثر شهرهای ایران و عراق برگزار و با استقبال بی نظیر مردم مواجه شده است. مدیرعامل شرکت نوسازی اراضی عباس آباد با بیان اینکه "گردشگری شبانه" عنوان ویژه برنامه اراضی عباس آباد است که از نوروز سال جاری اجرا و تا ...
ماجرای جوان خوشبختی که با توصیه امام رضا(ع) ازدواج کرد
برای وقت تحویل سال به نحوی در حرم مطهر از کثرت جمعیت جای بر مردم تنگ می شود که خوف تلف شدن است . بالجمله من در آن روز در حال سختی و تنگی مکان در پهلوی خود جوانی را دیدم که به زحمت نشسته و به من گفت هر چه می خواهی از این بزرگوار بخواه . من چون او را جوان متجددی دیدم، خیال کردم از روی استهزاء این سخن را می گوید. گویا خیال مرا فهمید و گفت: خیال نکنی که من از روی بی اعتقادی گفتم ...
گلچینی از وصیت نامه شهید حمید امرایی
...> نکته ای دیگر این که هیچ می دانید که بنده حقیر بعد از خدمت مقدس سربازی در سپاه طاقت ماندن حتی یک روز در خانه را نداشتم که بعد از چند روزی با نظر لطف خداوند توانستم دوباره به جبهه راه یابم و با خدا عهد و پیمان بستم که خدایا تا لحظه شهادت دوباره به خانه باز نخواهم گشت که خدا توفیق به من داد و توانستم به عهد خود وفا نمایم. مردن در رختخواب ذلت؛ نتیجه بی بصیرتی و غفلت و ای عزیزان و ...
شکفتن گل لبخند، جلوه دیدار
نارنجک داخل سنگر مصطفی پرتاب کردن که منجر به شهادت خودش و سه تن از همرزمانش شد. وقتی پیداش کردن به حالت سجده افتاده بود و یک دستش قطع شده بود اما به آرزوش رسیده و سرمه شهادت به چشماش کشیده بود. اون روز 15 اردیبهشت سال 1395بود که شهید 'مصطفی عارفی' معروف به 'ابوطاها' شربت شهادت نوشید. *برای دفاع از خانه خود بیرون بروید 'یک مدافع حرم با گوشت و پوست و خون خود درک کرده که حضرت علی ...
جاسوسی که از جمهوری اسلامی طلبکار شد/ وقتی عضو جبهه ملی اقدامات امیرانتظام را علیه امنیت ملی می داند
دادستانی کل انقلاب بازداشت شد. دانشجویان مسلمان پیرو خط امام تأکید داشتند اسناد و مدارک زیادی دال بر ارتباط های سری امیرانتظام با امریکایی ها در اختیار دارند. امیرانتظام یک روز قبل از دستگیری به عنوان مشورت به تهران فرا خوانده شد. به گفته خود او، مقامات ارشد وزارت خارجه سوئد پیش از سفر به تهران با او تماس گرفته و خواهان ماندنش در سوئد شده بودند. هر چند در آن زمان برخی معتقد بودند که ...
روز دختر به روایت دختران ایرانی
گفتم؟ گلاب، گلاب، گلابچه ننه ات کجاس تو باغچه؟ یه بارم بهش گفتم... گیسامو کشید و گفت: چلاقچه فتیله سوخته بدبخت... من کم آوردم ممدلی من هی همش کم میارم... ننه ام اون روز نیشگونم گرفت و گفت خجالت نمی کشی؟ آبرومو پیش همه بردی حالا میگن گلک خانوم بلد نیس دختر بار بیاره... اسم ننه ام گلک بود اونم ته تغاری ننه باباش... گل کوچیک خونه شون... . هرکی یه بختی داره خب ممدلی... من ...
به 80سالگی تان فکر کنید و تصمیم بگیرید
.... کلی با درونیات خودم کلنجار رفتم. شغلم را خیلی دوست داشتم، در واقع آن موقع پیش رئیسم رفتم و به او گفتم که می خواهم این کار را انجام دهم، گفتم که می خواهم یک کتاب فروشی آنلاین راه بیندازم و ایده ام را با همسرم در میان گذاشته ام و او خیلی استقبال کرده و گفته که آماده ام، بیا این کار را بکنیم. وقتی همه این حرف ها را به رئیسم زدم گفت: فکر می کنم ایده خوبی است اما به نظرم ایده خیلی خوبی است برای ...
دعاهایی برای فرزند دار شدن
اذن او زمین و آسمان ها به پاست مریم بنت عمران درد رحم ناراحتش نکرد، این چنین خداوند فلان کس را از درد رحم و درد عصب رحم شفا دهد، سالم شو به نام الله که حی و قیومی ، به اسم الله ، به خدا استغاثه می کنم درباره آنچه که اکنون می باشد، درباره آنچه بوده شهادت می دهم که خدا بر همه چیز تواناست و علم او بر همه چیز احاطه دارد). بسم الله الرحمن الرحیم (محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) رسول خداست و ...
داستان سری که رفت! و پیشانی بند یا حسین شهیدی که بر آن بسته شد!
من ببند. رئیس بنیاد شهید و امور ایثارگران شاهرود خاطر نشان کرد: ما به شاهرود برگشتیم مدتی بعد عملیات شد و متوجه شدیم هشت نفر از اعضای گروه امام به شهادت رسیدند و در سردخانه رفتیم پیکر شهدا را از نزدیک دیدیم و عکس گرفتیم، شهید حسین هم بود، اما صورتی نداشت! به یاد پیشانی بندی که به من داده بود افتادم با خود گفتم پیشانی بند را حالا کجا ببندم، روز تشییع بلا تکلیف بودم که پیشانی بند را چه کار کنم ...
پدرِ شهیدم طبع شعری ام را به جوشش درآورد
هایتان داشت؟ افشاریان: رابطه من و پدرم بسیار فراتر از یک رابطه پدر و دختری ساده بود و جذابیت آن اینجا بود که همه اقوام و همکاران این رابطه صمیمی را دوست داشتند و به آن غبطه می خوردند. با وجود اینکه 10 سال از شهادت پدرم می گذرد این رابطه همچنان ادامه دارد و من حضور ایشان را با تمام وجود احساس می کنم و می دانم که همچنان مراقب من هستند. پدرم به دلیل مأموریت های کاری متعدد اکثراً در ...
یادکردی از شهید سعید جانبزرگی/ده خاطره شفاهی خواندنی از شهید
(عقد) را سپری کرده و باید تا چند ماه دیگر هم زندگی مشترک و مستقل را آغاز کنیم. از طرفی هم کار ثابت نداشته و به صورت پروژه ای در اداره ای مشغول می باشم اگر به دانشگاه بروم فرصت ادامه انجام پروژه را ندارم و کارم را از دست می-دهم؛ در ضمن چگونه با پدر همسرم صحبت کنم که تاریخ عروسی را تا 2 سال دیگر به تعویق بیندازد و ... این دلیل نگرانی من است . حاج سعید، مثل همیشه که تبسمی بر لب داشت، جمله ...
خواص رنگ قرمز از دیدگاه اسلام
به حضور امام رسیدم ایشان را در منزلی مزین در حالی که لباس تازه و روپوشی رنگین به تن داشت مشاهده کردم. امام علیه السلام فرمود:"در مورد رفتار من چه می گویی؟ گفتم شما را در پوشش جوانان لاابالی دیدم امام فرمود:ای حکم "زیورهایی که خدا برای بندگانش پدید آورده و-نیز- روزیهای پاکیزه را چه کسی حرام گردانیده؟... آیه 32سوره اعراف" این منزلی را که می بینی منزل همسرم است و من به زمان عروسی نزدیک هستم و خانه ...
گسستن شیرازه ی کودتا
قرار گرفتیم، گفت: من دیدم انقلاب را شما نگه نمی دارید که پاسدار انقلابید. ماها دیدیم انقلاب را کس دیگری نگه می دارد. کس دیگه حامی این انقلاب است. بعد گفت: همه ی ما را اعدام کنید، اول از همه من را اعدام کنید. ما به حقیقت همه از خائنین به ارزش های این مملکتیم. نه تنها به این رژیم خیانت می کنیم، ما بلکه به تک تک این مردم داریم خیانت می کنیم، چون این انقلاب و مردم را خداوند دارد حمایت می کند. ...
شهیدی که خود را به مراسم بزرگداشتش رساند
من را شما نمی توانید درست تصور کنید که چه لحظه ی دردآوری برای من بود. آن روز به تنهایی به بنیاد شهید مراجعه کردم و آن ها از علی رضا یک سنگ قبر به عنوان یادبود که مشخصات و مکان شهادت ایشان حک شده بود، تحویل من دادند و من یک گوشه با علی رضا خلوت کردم و فقط اشک می ریختم و یک ساعتی شد که با وی حرف زدم. بعد از این همه انتظار، پشت سرهم درد دل می کردم و بعد از آرام شدن به خانه خواهر شورهرم رفتم و سنگ قبر ...
اعطای نشان فاطمی به مادر شهید مدافع حرم
خبرگزاری شبستان -هرمزگان؛ همزمان با دومین روز از دهه کرامت و سومین روز از حضور پر خیر و برکت کاروان سفیران کریمه در هرمزگان، اتفاقی بسیار مبارک در یکی از محلات حاشیه نشین پایتخت تجاری و اقتصادی ایران اسلامی رقم می خورد و با حضور خدام حضرت معصومه(س)، منزل پدر شهید خلیل تختی نژاد حال و هوای حرم فاطمی به خود می گیرد. کاروان سفیران کریمه از 2 روز قبل و به منظور شرکت در برنامه های دهه کرامت ...
زیر و بم کوله گردی که این روزها در ایران رو به گسترش است / هیچ هایک یک سفر اشراقی است / برخی جوان ها ...
درخت نیست و شامل طبیعت هر اقلیم و زیست مردمان آن هم می شود. شامل مواجهه مردم آن اقلیم با تو هم می شود. بخش بعدی این است که مورد توجه قرار گرفتن این نوع سفر از طرف مردم می تواند فرمش را به هم بریزد. مثل سفر اربعین که یک پیاده روی است و از قرن ها پیش هم وجود داشته اما فرم سفر اربعین امروز با 100 سال پیش و حتی 40 سال پیش کاملا فرق می کند و عوض شده است. ماشین تولید شد که مردم سریع تر به یک ...
از مدیران جهنمی دهه 60 تا علاقه رییس کلانتری به یساری امینی: فیلم بازی های متفاوتی دارد | فرحبخش: از پول ...
جودو کار بودند و کل نارمک و حتی لات و لوت ها از ایشان می ترسیدند. خیلی اوقات هم سرزده در میدان های نارمک که مثل پارک بود و همه روی نیمکت هایش می نشستند می آمد و همه را جمع می کرد و به کلانتری می برد. یک روز من دمِ خانه یکی از دوستانم رفته بودم و در یک کیسه مشکی گره زده چند نوار کاست داشتم و منتظر دوستم بودم که این آقا به همراه گشت شان آمدند. من را صدا کردند و من هم جلو آمدم، پیش خودم ...
فاجعه زندگی در این جهان که مطلق نیست
برای تو بوده تا یک آدم درست و حسابی شوی ولی آحاد مردم بابت اینکه تو این شانس ها را داشتی و درس خواندی و... هیچ چیزی به تو بدهکار نیستند. مطرح کردن این آدم ها در فیلم های من بیشتر برای این است که بگویند ما هم آدم هستیم و همه گرفتاری هایمان هم مشابه هم است و فقط من این مقدار کتاب بیشتر خواندم و این مقدار دانش بیشتر دارم ولی هیچ حق تفرعنی مثلا به آبدارچی ندارد. اینکه گفتید راجع آدم هایی که ...
گفت وگو با دخترانی موفق، پرتلاش و ساختار شکن به مناسبت روز دختر
خانم ها به خودباوری رسیدند و هم دیگران، به ما اعتماد کردند. حالا من 100 نفر هنرجو دارم و خیلی ها ما را می شناسند؛ سال گذشته عکس و خبر زنان نینجای بروجرد را همه خبرگزاری های مهم داخلی و خارجی کار کردند. رسیدن به چنین روزی، اصلا راحت نبود. خستگی اما دوروبر ما پیدایش نمی شود؛ من هر روز، از 6:30 صبح تا 8 شب تمرین می کنم؛ 9تا12 شب برنامه ورزشی می نویسم، بعدش تا 2 مطالعه می کنم. ساعت 2 می خوابم تا 6 صبح ...
جوان های انقلابی بودیم که می خواستیم همه چیز را تغییر دهیم
گفتم که داستان دارم و می خواهم با اینجا همکاری داشته باشم. مرا به محسن مخملباف معرفی کردند. اما آن روز به جای مخملباف، امیرحسین فردی آمد و داستانم را گرفت و گفت ما آن را بررسی می کنیم. دو روز بعد بیا نتیجه اش را بگیر. دوروز بعد که مراجعه کردم محسن مخملباف به من گفت خیلی داستان خوبی بود و تو می توانی با ما همکاری کنی. امیرحسین فردی هم گفت یکی از مسئولان اینجا به نام خانم رهنورد، نقدی بر داستان شما ...