پدرم در وضعیت بدی مچم را گرفت و آن پسر توانست فرار کند !
سایر منابع:
سایر خبرها
جنایت هایی تحت تاثیر شیشه
من می گفت اطرافیانت را بکش."این را یکی دیگر از متهمان به قتل می گوید.نامش مصطفی است.او دوستش را در شهریار و پدرش را در تایباد کشته است:"شیشه به من توهم داده بود ان صدا می گفت باید اعضای خانواده و دوستانت را بکشی اول شراغ دوستم رفتم.به او 5 ضربه زدم بعد به تایباد فرار کردم و پدرم را کشتم و دوباره به شهریار برگشتم تا زن ، دو بچه ام و دو نفر از اقوامم را بکشم اما فرصت نشد.صدا به من می گفت همه اینها ...
اعترافات زنی که سرکرده باند سرقت بود/ از طرح نقشه های عجیب تا پهن کردن دام عشق برای شاه مهره گروه
...> وی افزود: وقتی به دنبال دزدان رفتم یکی از آن ها برایم یک قمه کشید که دیگر از ترس پشیمان شدم و تعقیب شان نکردم. مرد جوانی که در نزدیکی پل کریمخان هدف دزدان قرار گرفته بود نیز گفت: در حال صحبت با گوشی موبایلم بودم که ناگهان ضربه ای از پشت به سرم خورد و تا موبایلم را از روی گوشم برداشتم پسر جوان گوشی موبایلم را قاپید و در ادامه با نشان دادن یک قمه خواست تا آن ها را تعقیب نکنم. ...
گوشی قاپی پسر عاشق پیشه به خاطر زن مطلقه
سوار بر خودرویم شد و در یک خیابان خلوت ازمن خواست تا با گوشی موبایلم با خانواده اش زنگ بزنند که برایش از خانه پول بیاورند که من نیز به پسر جوان اعتماد کرده و گوشی ام را در اختیارش قرار دادم. وی افزود: پسر جوان وقتی گوشی موبایل را از دستم گرفت در یک لحظه در خودرو را باز کرد و پا به فرار گذاشت و تا خواستم به دنبالش بروم سوار بر یک موتور از محل دور شد. سرقت به بهانه خرید اینترنتی ...
ناگفته های پیمان معادی درباره "بمب؛ یک عاشقانه"
.... قصه بمب... هم سال ها در ذهنم بود. اتفاقا دوران موشک باران را خودم از نزدیک تجربه کرده بودم. به همین دلیل در تولید، همه چیز به نزدیک ترین و واقعی ترین شکل ممکن ساخته شد؛ مثلا مدرسه هزارو 300 متری گرفتیم و مدرسه 300 متری مشابه همان مدرسه ای که خودم می رفتم را در آن ساختیم. لباس ها و گریم های معلم ها را از روی عکس هایی که داشتیم انجام دادیم. حتی از اسامی واقعی افراد استفاده کردیم و رفتارهای ...
با کودکان به شدت وابسته چطور رفتار کنیم؟
منجر به حرکات نوظهور چسبندگی بچه می شوند عبارتند از: عوض کردن مهدکودک یا مدرسه، داشتن پدر و مادری که همیشه در خانه بوده و جز محل کار، به جای دیگری نمی روند یا پیوستن به یک گروه بازی یا فعالیت جدید. تغییر در روال روزمره به خاطر بیماری یا سفر هم می تواند باعث شود که بچه بیشتر به والدینش بچسبد. به علاوه، تجربه های تکان دهنده مانند توفان، آتش سوزی یا فرار از سگ ترسناک همسایه هم می تواند از عوامل مسبب ...
زن شیشه ای: چاقو را که در شکم دختر 5 ساله ام فرو کردم!
.... برادرم از عواقب کارش می ترسید، اما از ترس عمویم دم نمی زد. همان موقع با هم قرار گذاشتیم که از هر راهی می توانیم پول جمع کنیم تا از آن خانه نفرین شده فرار کنیم. شوق رهایی آنقدر در من زیاد بود که با همان سن کم کنار دست زن مهربان همسایه خیاطی را یاد گرفتم. آنقدر انگیزه داشتم که با همان سن و سال کم، لباس مجلسی می دوختم. نه علاقه ای به درس خواندن داشتم و نه انگیزه ای برای ادامه تحصیل ...
20 زن سرپرست خانوار از سفره شغل من ارتزاق می کنند
. اما خیلی زودتر از آنچه تصور می کردم، مسئولیت زندگی و بچه ها بر عهده من قرار گرفت و من با این وظیفه تنها ماندم. این بانوی کارآفرین می افزاید: مدت ها برای امورات زندگی با معرفی یکی از اقوام در یک شرکت معتبر بسته بندی گوشت به کار مشغول شدم و از 7 صبح تا 3 بعدازظهر کار می کردم. سال 79، ماهانه 36 هزار تومان دستمزد من بود. در محله عسکریه یک خانه از اقوام دورم را ماهانه 5 هزار تومان اجاره کردم. ...
متن کامل اظهارات تاج زاده و کرباسچی در میزگردی با موضوع هاشمی و جریان های سیاسی
قرار می دهند اکثریت نیروها در آن دوره، رادیکال تر از رهبران روحانی انقلاب و حزب جمهوری بودند. اینها وقتی می گفتند می خواهیم قانون اساسی تدوین کنیم و نهاد انتخابات را شکل دهیم؛ مسعود رجوی مخالفت می کرد که این کار را نکنید و بگذارید برای چند سال شورای انقلاب کشور را اداره کند! حکومت چند نفر را اعدام می کرد. آنها اعتراض می کردند که چرا چند هزار نفر را اعدام نمی کنید؟! اگر اعدام نکنید، انقلاب تثبیت نمی ...
اعتراف هولناک جوان به قتل پدربزرگ
مادرت کجا هستند؟ دو سالم که بود پدر و مادرم از هم جدا شدند و هر کدام دوباره ازدواج کردند. تا 10 سالگی با مادربزرگ پدری ام زندگی می کردم اما او مرا از خانه بیرون کرد. بعد از آن کارتن خواب شدم، شب ها در خیابان ها می خوابیدم و روزها کار می کردم و درس می خواندم. چه کاری؟ هرکاری که فکرش را بکنید، یک ماه شاگرد نجاری بودم و یک ماه در تراشکاری کار می کردم. نمی دانم چرا خانواده ام از ...
راز قتل پدربزرگ در سینه نوه 20ساله
اصلا اهمیتی به ما نمی دادند. روزهای سختی بود زندگی درخانه پدربزرگی که مرا نمی خواست. همین شد که وقتی 10ساله بودم از آنجا فرار کردم. جایی نداشتم بروم و شدم کارتن خواب. مجبور بودم با تکدیگری و دستفروشی خرج خودم را تامین کنم. در این میان هم گاهی به دیدن پدربزرگ دیگرم می رفتم. یعنی پدرمادرم؛ همانی که چند روز پیش جانش را گرفتم. خب بعد چه شد؟ پدربزرگم(مقتول) گاهی به من پول تو جیبی می داد ...
اقدام جنون آمیز مادر در قتل دختر پنج ساله اش
. چند ماهی از حضور ما در خانه عمویم گذشته بود که او با جاسازی مواد مخدر داخل کیف مدرسه برادرم، او را وادار به خرید و فروش می کرد و پول زیادی درمی آورد. برادرم از عواقب کارش می ترسید، اما از ترس عمویم دم نمی زد. همان موقع با هم قرار گذاشتیم که از هر راهی می توانیم پول جمع کنیم تا از آن خانه نفرین شده فرار کنیم. شوق رهایی آنقدر در من زیاد بود که با همان سن کم کنار دست زن مهربان همسایه خیاطی ...
وحشت در خوزستان / فرار از خانه ها بخاطر رانش زمین + عکس و جزییات
مردم در خوزستان از ترس رانش زمین خانه هایشان را ترک کرده و پا به فرار گذاشتند. مدیر عامل جمعیت هلال احمر خوزستان گفت: منازل مسکونی در منطقه سادات حسینی از توابع دهدز به علت رانش زمین دچار خسارت شدند.به گزارش گروه حوادث رکنا، علی خدادادی، مدیر عامل جمعیت هلال احمر خوزستان با شاره به رانش زمین در روستای غریبی ها و خسارت دیدن برخی منازل مسکونی گفت: در حال تخلیه اهالی روستا و اسکان اضطراری ...
تصویری که در به وقت شام از داعش به تصویر کشیده شده بود کاملا با واقعیت مطابقت داشت/حضرت زینب به مدافعان ...
مسعود مقتدر که به عنوان یکی از مدافعان حرم به سوریه اعزام شده بود در گفتگو با خبرنگار گروه فرهنگی خبرگزاری میزان به تشریح باور و اعتقادات مدافعان حرم و آنچه در میدان جنگ شاهد بوده است، پرداخت. چه مدت در سوریه بودید؟ 94 روز سوریه بودم، دوبار اعزم شدم، یک بار به مدت 34 روز و یکبار 60 روز در سوریه حضور داشتم. چه شد که به سوریه رفتید؟ چه باوری باعث شد تا پا در میدان ...
وانفسای خلأ تربیت دینی در میان دانش آموزان
می دهند و وقتی نگاه به دین نگاه حساس گرایانه، مغرض گرایانه و ترس مآبانه ای نیست فرزند نیز به طور طبیعی دین باور می شود. به اعتقاد این کارشناس مذهبی در خانواده هایی که نگاه به تهدید و تنبیه نسبت به عدم انجام فرائض دینی شکل می گیرد، این امر باورهای غلطی را در ذهن کودک برای فرار از معنویت و مبانی و مسائل مذهبی ایجاد می کند. وی بیان کرد: معتقدم اگر تشویق و ترغیب در کنار ممانعت ها و گاهی در ...
آخرین گفت و گو با زنده یاد دژگانی، محقق و نویسنده هرمزگانی
ادامه شما را به خواندن گفت وگویی صمیمانه که با این بانوی تأثیرگذار در فرهنگ و هنر استان هرمزگان در سالروز تولدش انجام شده بود دعوت می کنیم: مادربزرگم باعث شد در بیمارستان پرستار شوم وقتی 5 سالم بود مادر چادر سرم کرد و با همراهی اش به مکتب رفتم. قرآن را ختم و بوستان و گلستان را خواندم. بعد از آن در سن 6 سال و نیم به مدرسه رفتم. کلاس ششم که تمام کردیم برای دختران دبیرستان باز ...
روایتی از 29 سال زندگی عاشقانه/آرزویم ازدواج با یک جانباز بود
خبرگزاری فارس ایمن سادات موسوی نژاد: پشت در خانه که رسیدم. با همسر جانباز تماس گرفتم تا مبادا مزاحمتی با زدن زنگ برای ساکنان طبقات دیگر ایجاد شود. پس از قطع تماس ناگهان در باز شد. وارد شدم آقای ابطحی روی پله ها نشسته بود و با سلام و چاشنی لبخند از من استقبال کرد. عصایش کنار دستش بود. قصد بیرون رفتن از منزل را داشت. همسرش از پله ها پایین آمد و من را به طبقه زیر زمین راهنمایی کرد تا صحبت داشته ...
شگفتی های بزرگ ترین شهر زیرزمینی جهان
همزمان یک نفر را فراهم می کند و ترس به دل ها می ریزد، از راه های مخفی فرار و نیز از طاق هایی با ارتفاع متفاوت در ورودی و خروجی که فرد را به اشتباه انداخته و باعث اصابت سر به دیواره آن می شود. در حالی که راهنما تاکید می کند این قسمت تنها بخشی بسیار کوچک از این شهر چند هکتاری است، اتمام بازدیدمان را هم اعلام می کند. درست در آن هنگام که من در میانه راه گریز و فرار با مردم شهر در راهروهای ...
اعترافات زنی که سرکرده باند سرقت بود/ از طرح نقشه های عجیب تا پهن کردن دام عشق برای شاه مهره گروه + فیلم
سوار بر خودرویم شد و در یک خیابان خلوت ازمن خواست تا با گوشی موبایلم با خانواده اش زنگ بزنند که برایش از خانه پول بیاورند که من نیز به پسر جوان اعتماد کرده و گوشی ام را در اختیارش قرار دادم. وی افزود: پسر جوان وقتی گوشی موبایل را از دستم گرفت در یک لحظه در خودرو را باز کرد و پا به فرار گذاشت و تا خواستم به دنبالش بروم سوار بر یک موتور از محل دور شد. سرقت به بهانه خرید اینترنتی ...
مادری شیشه ای دخترش را کشت
.... اما اوضاع از آن روزی که پدرم ناگهان جان باخت و مادرم نیز بیمار شد و در کمتر از چند ماه از دنیا رفت برای ما هر روز بدتر شد. برادرم فقط 10 سال داشت اما با همان قد و قامت کوچکش همه جا پشتیبانم بود و لحظه ای تنهایم نمی گذاشت. قول داده بود نگذارد آب در دلم تکان بخورد. ولی حرف و حدیث مردم باعث شد عمویم ما را به زور پیش خودش ببرد. شاید همان روز که پا به خانه عمویم گذاشتم، بدبختی روی زندگی ام سایه ...
20 زن سرپرست خانوار از سفره شغل من ارتزاق می کنند
...: سال 67 درست 14 ساله بودم که ازدواج کردم و علی، رضا، زهرا و شیرین فرزندان من هستند. اما خیلی زودتر از آنچه تصور می کردم، مسئولیت زندگی و بچه ها بر عهده من قرار گرفت و من با این وظیفه تنها ماندم. این بانوی کارآفرین می افزاید: مدت ها برای امورات زندگی با معرفی یکی از اقوام در یک شرکت معتبر بسته بندی گوشت به کار مشغول شدم و از 7 صبح تا 3 بعدازظهر کار می کردم. سال 79، ماهانه 36 هزار تومان دستمزد من ...
اعتراف هولناک به قتل پدربزرگ
دوباره ازدواج کردند. تا 10 سالگی با مادربزرگ پدری ام زندگی می کردم اما او مرا از خانه بیرون کرد. بعد از آن کارتن خواب شدم، شب ها در خیابان ها می خوابیدم و روزها کار می کردم و درس می خواندم. چه کاری؟ هرکاری که فکرش را بکنید، یک ماه شاگرد نجاری بودم و یک ماه در تراشکاری کار می کردم. نمی دانم چرا خانواده ام از بچگی مرا نمی خواستند و هیچ وقت رفتارشان با من شبیه رفتاری که با ...
اقدام وقیحانه پسرعاشق پیشه و زن مطلقه در تهران + عکس و گفتگو
خیابان خلوت ازمن خواست تا با گوشی موبایلم با خانواده اش زنگ بزنند که برایش از خانه پول بیاورند که من نیز به پسر جوان اعتماد کرده و گوشی ام را در اختیارش قرار دادم. وی افزود: پسر جوان وقتی گوشی موبایل را از دستم گرفت در یک لحظه در خودرو را باز کرد و پا به فرار گذاشت و تا خواستم به دنبالش بروم سوار بر یک موتور از محل دور شد. سرقت به بهانه خرید اینترنتی روز سه شنبه 18 دی ...
زن ایرانی که چهره واقعی یک بانوی مسلمان را به غرب نشان داد + تصاویر
مکانیک از دانشگاه شریف گرفته بود ازدواج می کند: بعد از ازدواج همسرم برای دکترا و من برای فوق لیسانس تصمیم گرفتیم یک متد جدید را شروع کنیم و مدتی خارج از ایران تحصیل و زندگی کنیم. تصور کنید دختری که اصلا دوست نداشت از خانواده اش جدا شود می خواهد یک ریسک بزرگ در زندگی اش انجام دهد. برای همین سال سال 87 که دخترم 10 ماهه اش هم نشده بود به انگلستان آمدیم. شرایط ابتدا برایم خیلی سخت بود. دخترم خیلی کوچک ...
ناکامی ساواک در به حرف درآوردن بانو دباغ/چرا به وی و دخترش پتویی می گفتند؟/او چگونه از زندان آزاد شد؟
در سلول دیگری حبس کرده اند. وقتی که دستگیر شدم بچه کوچکم 5 سال داشت و با برادر و بقیه خواهرهایش تنها بودند. شوهرم در هفته یکی دو شب بیشتر به خانه نمی آمد. گرفتار کارش بود. افراد فامیل هم از ترس اینکه ارتباط با ما برایشان سبب مشکل و گرفتاری شود دور و بر خانه مان نمی آمدند. پدر و مادر هم به همدان برگشته بودند. می ماند دختر بزرگم که ازدواج کرده بود، با شوهرش و همسر رضوانه. ...
دانش آموزانی که به ماشین انباشت اطلاعات تبدیل شده اند!!/ جای خالی تحول بنیادین در آموزش وپرورش
در خانه پدر و مادر فرزندشان را با مبانی و رفتارهای دینی آشنا می دهند و آشتی می دهند و وقتی نگاه به دین نگاه حساس گرایانه، مغرض گرایانه و ترس مآبانه ای نیست فرزند نیز به طور طبیعی دین باور می شود. به اعتقاد این کارشناس مذهبی در خانواده هایی که نگاه به تهدید و تنبیه نسبت به عدم انجام فرائض دینی شکل می گیرد، این امر باورهای غلطی را در ذهن کودک برای فرار از معنویت و مبانی و مسائل مذهبی ایجاد ...
ای ایران سند شرافت موسیقی ملی است
رسید و بعد از آن دیگر در زمینه موسیقی فعالیتی نداشتم. گفت و گو با گلنوش خالقی را به بهانه زاد روز تولد ایشان و صد سالگی هنرستان موسیقی در ادامه می خوانید. ** درابتدا بفرمایید خانواده در انتخاب مسیر هنری شما چه میزان اثرگذار بوده است؟ من دریک خانواده هنری متولد شدم و رشد کردم و قطعاً پدرم (استاد روح الله خالقی) درگرایش من به موسیقی وعلاقه مندی ام بسیارتأثیرگذاربوده است و به خاطر پدرم ...
شهر زیرزمینی نوش آباد کجا است و تاریخچه آن چیست؟+ گزارش تصویری
؛ جایی که در آن حتی خیالتان را مجالی برای به پرواز درآمدن نخواهد بود؛ چرا که در این شهر زیرزمینی شما دقیقا در گذشته سیر خواهید کرد و خود را یکی از نوش آبادی هایی می بینید که در 1400 سال پیش برای در امان ماندن از یورش بیگانگان به شهر، در این پناهگاه مخفی شده اید. در شهر زیرزمینی نوش آباد، بزرگ ترین شهر زیرزمینی دستکند جهان و در بافت قدیمی شهر نوش آباد، شهری که در هفت کیلومتری کاشان و سه کیلومتری آران ...
چرا پدربزرگم را کشتم؟
، برادرم را در خانه اش نگه داشت و مرا از خانه اش بیرون کرد و من سرگردان کوچه و بازار شدم. چهار سال کارتن خواب بودم و در این چهار سال هر کاری کردم تا خرجی زندگی ام را تأمین کنم. از من خوشش نمی آمد و می گفت: تو پسر فضولی هستی. من جایی برای زندگی نداشتم تا اینکه در 16 سالگی پدر بزرگم به خاطر ترس از آبرویشان مرا به خانه اش برد تا همراه او زندگی کنم. من قصد قتل نداشتم، اما ...
بازی سرنوشت/ کاش پسری نداشتم!
ناخواسته ما را به دلیل دختر بودنمان سرزنش می کرد! پس از ازدواج خواهر اولم همه چشم ها به سمت من بود که من هم زودتر به خانه بخت بروم تا راه برای دیگران باز شود اما دچار یک بیماری جسمی مزمن شدم و با این که بهبود یافتم اما این اتفاق ازدواجم را به تاخیر انداخت از طرفی به خاطر سابقه بیماری ام کسی در روستا به خواستگاری ام نمی آمد. خواهران کوچک تر از من خواستگارانی داشتند اما پدرم به آن ها جواب رد می داد. ...
دخترفراری درلانه کفتارهای شیطانی
دوات آنلاین - در خیالش با آدم ها حرف می زند و گاهی می خندد و با دیدن هر پسر بچه ای فکر می کند فرزند خودش است. مواد صنعتی ذهنش را به هم ریخته و از او یک آدم عصبی ساخته است. زن جوان می گوید: 14 ساله بودم که تحت تاثیر حرف های دختر همسایه مان از خانه فرار کردم. نیمه های شب بود که با برداشتن یک دست لباس به دنبال ماجراجویی و تجربه جدید پا در تاریکی گذاشتم. هنوز یک ساعت از فرارمان نگذشته بود که پیشمان ...