سایر منابع:
سایر خبرها
جنایت وحشتناک دختر ناخلف/ درگیری دختر و مادر بر سر سه دانگ خانه
درگیری او و دخترش را ساعت 9 شب شنیده اند. با این سرنخ ها دختر جوان بازداشت شد. او ابتدا مدعی بود که در زمان حادثه در خانه حضور نداشته است، اما در برابر مدارک پلیسی به قتل اعتراف کرد و گفت: 7 سال بود که پدر و مادرم جدا از هم زندگی می کردند، البته طلاق نگرفته بودند. خانه ای که در آن زندگی می کردیم را پدرم به نام مادرم کرده بود، اما قرار شد که سه دانگ آن به نام من شود. اما مادرم از این کار ...
ماجرای تلخ زن وافوری
وحشتناک اعتیاد غلبه کنم. مدتی بعد دنیا را به رنگ دیگری می دیدم و مشکلات فرزندانم را درک می کردم و از آن روز به بعد با کار در بیرون از منزل تلاش کردم تا رونقی به زندگی ام بدهم اما همه درآمدم فقط خرج وافور همسرم می شد. اگر شبی با دست خالی وارد خانه می شدم با مشت و لگدهای وحشتناک همسرم مواجه می شدم و مرا از خانه بیرون می انداخت. با وجود این به خاطر فرزندانم به این زندگی نکبت بار ادامه می دادم اما اکنون ...
پایان تلخ عشق خیابانی بعداز14 سال
به همین دلیل نیز با کمک های مالی پدرم تعمیرگاهی را راه انداخته بودم و هزینه های زندگی ام را تامین می کردم ولی بعد از ازدواج با اصرار همسرم لوازم مغازه ام را فروختم و به عنوان حسابدار پدر زنم در بازار دام مشغول کار شدم. پدرزنم مرا در همه جا به عنوان شریک خودش معرفی می کرد و من هم با همین احساس با جان و دل برایش کار می کردم؛ از کارگری و چوپانی گرفته تا خواربارفروشی و فعالیت در بازار دام! ...
جزییات شلیک مرگ پسر به پدرو مادرش در تهران + عکس
فرورفته است. امیر پس از بازداشت در اظهاراتش به کارآگاهان گفت: 32 سال سن دارم، متأهل هستم و یک دختر هفت ساله دارم، همراه با پدرم در کار کابینت سازی مشغول بودم و از حدود چهار سال پیش به تریاک اعتیاد پیدا کردم. وی افزود: حدود ساعت 11 صبح روز حادثه از خواب بیدار شدم و پس از صرف صبحانه به پارکینگ خانه رفتم، در پارکینگ، پاتوقی برای خودم درست کرده بودم و آنجا شیره تریاک نیز می کشیدم که ...
سرنوشت سیاه مهسا 17 ساله / 10 ساله بودم که خودم را باختم !
خواندن دست کشیدم از همان جا زندگی ام عوض شد.تا آن موقع حتی یک شب هم از خانه بیرون نرفته بودم. کلاس سوم راهنمایی بودم که اولین اتفاق افتاد، یکی از دوستانم دنبالم آمد و گفت برای مصرف مواد مخدر بیرون برویم اما چون شب بود مادرم اجازه نمی داد تا این که از خانه فرار کردم و دوستم مرا به جشن تولد یکی از دوستانش برد و برای اولین بار بود که آن جا مشروب خوردم و حال خودم را نمی فهمیدم. پول کمی که ...
ماجرای سقط جنین دختر میلیاردر
خیابان گدایی می کردم. تنها سرمایه من خانه پدری ام بود که فروختند و به حساب بلندمدت سپردند، حالا پس از گذشت 16 سال یک دختر میلیونر شده بودم، اما نمی توانستم تا 18 سالگی از آن پول استفاده کنم چون پدربزرگم قیم من بود. از طریق شبکه های اجتماعی با امیر آشنا شدم دو سالی از من بزرگتر بود وضع مالی خوبی نداشت، ولی دوستت دارم هایش آنچنان روحم را قبضه کرده بود، که به وضع مالی و تیپ و ...
رانش زمین تمام آرزوهای خانواده مینودشتی را بلعید+ تصاویر
برای کمک آمدند همه از زیر آوار جان سالم به در بُردیم اما متأسفانه دختر پنج ساله ام را از دست دادیم. رضا تیموری پسر جوان این خانواده هم از مسؤولان خواست تا سرپناهی برای خانواده اش در نظر بگیرند و می گوید؛ خانواده ام به تازگی در این ساختمان ساکن شدند، بیش از چهار سال طول کشید تا توانستیم این ساخت این خانه را به اتمام برسانیم. وی اضافه می کند؛ متأسفانه بعد از آنکه خانواده ام با ...
ماجرای آدم ربایی نیمه تمام 600 میلیونی در تهران
... به دنبال اعلام این خبر بلافاصله کارآگاهان اداره یازدهم پلیس وارد عمل شدند. درحالی که بررسی ها برای شناسایی و دستگیری آدم ربایان ادامه داشت 12 ساعت بعد برادر مرد طلافروش در تماس با پلیس از آزادی برادرش توسط مردان ناشناس خبر داد. بدین ترتیب تحقیقات از مرد طلافروش آغاز شد که وی گفت: شب حادثه زمانی که مغازه طلافروشی ام را بستم سوار خودروی شاسی بلندم شدم تا به خانه ام در شمال تهران بروم. به محض ...
زن مطلقه اسیر هوس های پسر جوان
خانه پدرم برگشتم. خانواده ام روزهای اول حمایتم می کردند اما کم کم از من خسته شدند. هیچ کس نمی توانست شرایط من را درک کند. افسرده و سرخورده شده بودم و دیگر حوصله هیچ کس را نداشتم. با آن همه دلتنگی و احساس سرشکستگی، پسری جوان در فضای مجازی به طور اتفاقی سر راه زندگی ام قرار گرفت. نمی دانم چرا به او اعتماد کردم و سیر و پیاز زندگی ام را برایش گفتم. شیفته حرف های احساسی و محبت هایش ...
بیوگرافی حمید محمدی (مجری جدید برنامه فوتبال120) + عکس
به گزارش شمانیوز، حمید محمدی متولد 12 بهمن 1362 در کرج، گوینده است.فارغ التحصیل لیسانس رشته مکانیک می باشد، در کنار معلمی زبان وارد عرصه گویندگی خبر شده و بیشتر بعنوان خبرنگار ورزشی شناخته می شود و یک دختر نیز دارد پدر فوتبالی پدرم بازیکن تیم تاج بود و من هم سر کل کل بی دلیل با پدرم پرسپولیسی شدم و علاقه به فوتبال و ورزش از همان دوران کودکی در وجودم شکل گرفت.حمید اصالتا از ...
دستگیری مردی که دایی و زن دایی اش را با انگیزه سرقت کشت
خانه دایی ام وضع زندگی ام را بهتر کنم، آن شب به عنوان مهمان به خانه شان رفتم و بعد از غافلگیر کردن هردویشانه آنها را به قتل رساندم. پول طلا و اموال قیمتی را دزدیده و فرار کردم. متهم به قتل افزود: چند روزی خانه دوستانم بودم و بعد به شهرهای اطراف رفتم و بخشی از طلا و اموال را فروختم و پولی به دست آوردم و زندگی مخفیانه ام شروع شد. در تهران با هویت جعلی در یک ساختمان نیمه کاره مشغول کار بودم ...
سرقت از خانه داماد توسط برادرزن معتاد!
ها را خرج کرده است. وی همچنین درباره انگیزه خود از این سرقت گفت: من به خاطر بیکاری و بی پولی مجبور بودم در خانه خواهرم زندگی کنم اما اعتیادم باعث شد با مشکلات زیادی رو به رو شوم به همین خاطر تصمیم گرفتم پول های شوهر خواهرم را سرقت کنم تا برای خودم زندگی مستقلی تشکیل دهم. بر اساس اعلام مرکز اطلاع رسانی پلیس آگاهی پایتخت، سرهنگ کارآگاه قاسم دستخال، رئیس پایگاه یکم پلیس آگاهی تهران بزرگ، با اعلام این خبر گفت: با توجه به اقرار صریح متهم و کشف مبلغ 107 میلیون تومان از سارق، با هماهنگی مقام قضایی باقی پول ها نیز تحویل مالباخته شد. متهم نیز با صدور قرار قانونی روانه زندان شد. ...
همیشه دری به امید باز می شود
زندگی مشترکش خاتمه داده است و به قول خودش می تواند نفس راحتی بکشد؛ اگر چه او حالا تنها نیست و باید برای دختر کوچکش مادری کند: هیچ کدام از حق و حقوقم را نخواستم و در مقابلش دخترم را طلب کردم. نمی توانستم سرنوشت دخترم را به دست پدری مثل او بسپارم. ازدواج در سن پایین به مهسا این فرصت را نداده بود تا بتواند تحصیلاتش را تمام کند یا حرفه ای بیاموزد. بعد از طلاقم هم خوشحال بودم هم نگران. هیچ کاری ...
اعتراف ترقه فروش به آزار پسر نوجوان
دانشمندان علوم اجتماعی همواره تأکید دارند برای جلوگیری از این آسیب ها ضرورت دارد فرزندان مورد آموزش قرار گیرند. یکی از پرونده هایی که در پلیس تهران همچنان در جریان است شامگاه دوشنبه 27 اسفند سال قبل به جریان افتاد. آن روز مردی همراه پسر 12 ساله اش به اداره پلیس رفت و از دو پسر جوان به اتهام آزار و اذیت پسرش شکایت کرد. وی گفت: ساعتی قبل پسرم برای بازی به پارک نزدیک خانه مان در حوالی شرق تهران رفته بود ...
کسب و کار عجیب تاجر رودسری
رنج می برم . او می گوید: یک سال نوروز برای کاری به چابهار رفته بودم. در ساحل داشتم قدم می زدم که چند پسربچه را دیدم. ظاهر درست وحسابی نداشتند. صدایشان کردم و به هرکدام چند هزارتومان پول نو عیدی دادم. آن ها آن قدر با تعجب پول ها را نگاه می کردند که انگار تابه حال پول ندیده بودند. بعد متوجه شدم زیر حصیر کنار ساحل زندگی می کنند. نمی دانستم چه باید می کردم. نمی توانستم چیزی بگویم. زبانم بند ...
گروگانگیری مرد طلافروش برای اخاذی 600 میلیون تومانی
کرده و از محل گریخته اند. مرد طلافروش پس از آزادی به مأموران گفت: ساعت 21 شب بود که مغازه طلافروشی ام را بستم و سوار خودروی شاسی بلندم شدم تا به خانه ام بروم. مسافت زیادی را طی نکرده بودم که سه مرد راه مرا سد کردند و به زور سوار خودروام شدند. آن ها دست و پای مرا بستند و در صندلی عقب خودرو انداختند و شروع به حرکت کردند. پس از طی مسافتی خودرو را در خیابان خلوتی متوقف کردند و از من خواستند با خانواده ...
جوابیه دانشگاه علوم پزشکی البرز به خبر"تراژدی فقر در کرج/ شرحی بر گزارش جنازه دردکشیده ای که ساعت ها در ...
تهیه پرداخت مبلغ درخواست شده بودیم ولی نتوانستیم، در همین گیرودار تهیه پول بودیم که دو روز بعد باخبر شدیم مادرم فوت کرده است و برای ترخیص جنازه باید تسویه کامل صورت گیرد. این دختر یادآور شد: برای پرداخت کامل صورت حساب از همسایه خیر خود کمک گرفتیم و مقدار باقی مانده را مجبور به گرو نگه داشتن مدارک شناسایی پدرم شدیم. به گفته دختر خانواده جنازه مادر در همان روز تحویل خانواده ...
زندگی سیاه مردی که قاچاق مواد مخدر می کرد
با درس میانه ای نداشتم و هرچه مادرم به من سخت می گرفت بر عکس از درس و مدرسه فراری می شدم تا این که در مقطع راهنمایی ترک تحصیل کردم. چون با خانواده ام نمی ساختم راه مستقل شدن را در پیش گرفتم و به دنبال انجام کار ساختمانی رفتم. در حال و هوای جوانی و کار ساختمانی بودم که با یک دختر در یک پاتوق آشنا شدم و بعد از مدتی با هم ازدواج کردیم. همسرم از ریز کارهای من کاملاً خبر داشت، برای همین با ...
قرارشیطانی زن متاهل با مرد غریبه
ام نابود شد البته جدا از مشکلات زندگی، خودم در حاد شدن شرایط مقصر بودم.زن 35 ساله که همراه یک جوان غریبه دستگیر شده است در حالی که مدعی است اغفال شده و فریب چرب زبانی های مرد جوان را خورده است، گفت: 18 ساله بودم که رضا به خواستگاری ام آمد. آن روزها تازه دیپلم گرفته بودم و قصد داشتم با شرکت در کنکور به تحصیلاتم ادامه دهم، اما وقتی مراسم نامزدی ما برگزار شد و به عقد رضا درآمدم دیگر همه چیز را فراموش ...
زن غریبه در خانه ام گفت هوویم است
پسر بزرگ ترم این غائله تمام شد و هوویم به سرعت با سر و وضع نامرتب از خانه ام خارج شد و همسرم هم با سری شکسته پشت سر او خانه را ترک کرد. بعد از آن تصمیم گرفتم به دادگاه خانواده بیایم تا به خاطر پنهان کاری شوهرم بابت ازدواج مجددش از او و هوویم که زندگی ام را به هم ریخته است شکایت و تکلیف ام را برای ادامه زندگی یا جدایی از شوهرم روشن کنم. منبع: خراسان ...
مرد خیانتکار چگونه رسوا شد
دوات آنلاین - زندگی ام از هم پاشیده بود یک روز تعطیل که می رسید و به مهمانی خانوادگی می رفتیم غم و غصه به جانم می نشست. همسرم روی اعصابم راه می رفت و شور ماجرا را در می آورد. او با خانواده من رابطه ای نداشت و دنبال بهانه می گشت تا از کاه، کوه بسازد. مرد جوان گفت: آخرین بار که به خانه پدرم رفتیم ناراحت شده بود که چرا مادرم سر سفره ناهار، اول غذا را به همسر برادرم تعارف کرده است! مانده ...
سرقت از خانه خواهر برای تشکیل زندگی مستقل
محل اختفای او در یکی از هتل های واقع در خیابان ملت را شناسایی و خودروی سارق را نیز در آنجا مشاهده کردند. مأموران با هماهنگی با بازپرس شعبه 11 دادسرای ناحیه 2 تهران و مدیر هتل در یک عملیات غافلگیرانه موفق به دستگیری سارق شدند و با بازرسی اتاق محل اقامت او مبلغ 107میلیون تومان وجه نقد را کشف کردند. در تحقیقات به عمل آمده از متهم، او ضمن اعتراف به سرقت اعلام کرد حدود مبلغ 30 میلیون تومان از وجه سرقتی ...
ترقه رایگان، ترفندی برای ربودن پسر 12ساله
از آنها برای خرید ترقه پول قرض بگیرم اما هیچ کس حاضر نشد به من پول بدهد. این شد که پیش دستفروش هایی که ترقه می فروختند رفتم و از آنها خواستم چند ترقه به من بدهند تا دست خالی به خانه نروم. او ادامه داد: 2پسر جوان حوالی پارکی در شرق تهران ترقه می فروختند و یکی از آنها وقتی شنید من پولی ندارم گفت که حاضر است به صورت رایگان به من ترقه بدهد. من اصلا فکرش را نمی کردم که او قصد فریب مرا دارد ...
هدیه تولد 50 سالگی ام بازگشت پیکر حمید بود/ برای سلامتی اش هر روز سوره یاسین می خواندم
(س) جسارت می کنند، طوری صحبت کرد که من راضی شدم. دفاع پرس: چه طور با شهید آشنا شدید و ازدواج کردید؟ رمضانی: من بزرگ شده انقلاب بودم آن زمان دست در دست پدرم در راهپیمایی ها شرکت می کردم، زمان جنگ کلاه و شال گردن میبافتم، به عشق اینکه پدرم را ببینم عضو بسیج شدم، ازدواج ما قسمت بود، در زمانی پدر و برادرشوهرم مریض شدند و به یک بیمارستان رفتند که 2 خانواده باهم در بیمارستان آشنا و ...
ساخت فصل دوم زوج یا فرد به شرط اقبال مردم
گویی است با جامعه ای که ما داریم باید به برخی از بحث ها باز شود زمانی که من شنیدم برای چه افرادی اقازاده و ژن خوب گفته می شود بسیار ناراحت شدم و دوست داشتم یاد اوری کنم به مردم که اقازاده این نیست و معنی دیگری دارد و امید وارم که واژه ها معنی درست خود را پیدا کنند تا جامعه قابل قبولی داشته باشند. امیرعباس پیام ادامه داد: ما بعد از چندین قسمت مجبور به تغییر استراتژی در فیلمنامه نویسی شدیم هم ...
پلدختر از میان گل و لای ظاهر می شود
20چادر برپا شده که روی هر چادر فامیل یک خانوار نوشته شده است. چند زن سر یک کوچه دور هم جمع شده اند. یکی از آنها می گوید: از لحاظ خوراک و بهداشت به ما خیلی می رسند ولی اگر به یکی دو خانواده چادر نرسد، ایراد بزرگی نیست، ما راضی هستیم. او امیدوارانه به کمک های امدادرسان ها نگاه می کرد. زن دیگری می گوید: خانه خواهر، برادر و پدرم در خیابان آیت به کل از بین رفته است و حدود 18نفر از ساکنان این ...
حاج آقا، در تقدیم فرزندش به اسلام، هیچ تردیدی نداشت
سخت تر کرده بود اما با تمام سختی ها زندگی خوبی با حاج آقا داشتم. معروف است. در 16 سالگی وارد زندگی جدید شدم وی از روز آشنایی اش با آیت اله باریک بین می گوید: دوستان پدرم بنده را به خانواده آیت اله باریک بین معرفی کردند و از طریق خانواده ها باهم آشنا شدیم و در سن 16 سالگی وارد زندگی جدید شدم. در زمان خواستگاری آیت اله باریک بین در نجف تحصیل می کردند که قرار بود بعد از ازدواج ...
زایمان زن جوان 45 دقیقه بعد از بارداری ؟! + عکس
کمتر از 1 ساعت. در صبح روز 17 ژوئیه 2018، " امالوئیز لگیت " 19 ساله عجیب ترین روز زندگی اش را تجربه کرد، او با یک نوزاد داخل شکمش از خواب بیدار شد آن هم نوزادی که شب قبل اثری از او نبود. " اما " می گوید :مثل همیشه و بدون داشتن هیچ عامت و نشانه ای در حدی بگویم که باید شکمی تخت به رختخواب رفتم اما صبح روز بعد دیگر خبری از آن شکم تخت نبود و من در کمال ناباروری باردار بودم در حدی که چیزی به ...
یک اخراجی در اسنپ!
و رفتم پیش بابابزرگم که کمی باهاش درددل کنم. بابابزرگ خیلی ناراحت بود و توی فکر بود و داشت داخل جیبش را می گشت. گفتم: جد عزیزم، چته؟ تو چرا توی فکری؟ گفت: این پول بازنشستگی ای که می گیرم، پول پیاز و خیار هم نمی شه. اون پرایدت رو بده برم کار کنم. گفتم: خودم پس چی؟ گفت: تو بیا سوار موتورم شو. باد هم بخوره به سروکله ات بد نیست. من ولی باد بخوره به سروکله ام یهو می میرم. اصلا تو من رو معرفی کن به اسنپ ماشینی، من تورو معرفی کنم به موتوری... ...
پیدا شدن جسد مشکوک در تونل مترو پایتخت/ اذیت و آزار پسر جوان توسط مرد ترقه فروش/ سقوط وحشتناک عروس و ...
تیغ جراح زیبایی سپرد، اما بعد از عمل با صورت و دهانی کج روانه دادسرا شد. رسیدگی ویژه به پرونده مرگ پسر نوجوان افغانستانی پرونده مرگ پسر نوجوان افغانستانی در کاشان از سوی دادگستری اصفهان تحت رسیدگی ویژه قرار گرفت. اذیت و آزار پسر جوان توسط مرد ترقه فروش مرد کارتن خواب و دوستش، به بهانه اینکه ترقه مجانی دارند پسر 12 ساله را قربانی نقشه شیطانی شان کردند ...