سایر خبرها
زن جوان اسیر وسوسه های شیطانی
از کاری که کرده ام بسیار پشیمانم و می خواهم از شاکی پرونده ام درخواست گذشت کنم تا از گناهم بگذرد و من زندانی نشوم چرا که... به گزارش خراسان، این ها بخشی از اظهارات زن 33 ساله ای است که به اتهام سرقت گوشواره های کودکان در یکی از مراکز تجاری شهر شناسایی و دستگیر شده است. این زن که دختر بچه ای اهل کرج را فریب داده و در حال بیرون آوردن گوشواره های کودک بود مورد ظن شهروندان قرار ...
ماجرای جالب ازدواج دخترِ زیباکلام با پسرِ توکلی
هیچ یک از هفت فرزندش (پنج پسر و دو دختر) کوچک ترین گامی برای استخدام برنداشت هیچ کمکی به آنها ننمود که پست یا سمَتی در دستگاه های دولتی پیداکنند. فی الواقع تمامی شان شغل های غیر دولتی دارند .... اما شهادت می دهم که مثقالی ثروت شبهه ناک وارد زندگی اش نشده فی الواقع خانه و زندگی اش بسیار ساده است. در بخش دیگری از این یادداشت آمده است : خیلی ها به من طعنه می زنند که ...
زندان پایان ازدواج عجولانه دختر جوان
همراه خانواده اش به خانه سپیده برود. روز خواستگاری حمیدرضا همراه خانواده اش به خانه سپیده رفت و پس از دیدار خانواده ها و صحبت بزرگ ترها، دختر و پسر جوان به اتاق رفتند و درباره آینده شان صحبت کردند و همه چیز در نگاه اول خوب به نظر می رسید. در این میان، خانواده سپیده با توجه به شرایط مالی حمیدرضا راضی به ازدواج دخترشان با او نبودند و این در حالی بود که سپیده اصرار داشت با ...
مینا به من جواب رد داد، با دستهایم خفه اش کردم
به بهم ریختگی خانه و آثار جراحت بر روی جنازه مشخص شد که این دختر جوان دراثر مرگ طبیعی جان نباخته بلکه به قتل رسیده است. در تحقیقات میدانی یکی از همسایه ها به کارآگاهان گفت: چند روز پیش دیدم مردی که نقاب روی صورتش بود از طریق لوله گاز ساختمان بالا رفته و از پنجره وارد این خانه شد. کارآگاهان برای کشف راز این جنایت مرموز تحقیقات گسترده ای را انجام دادند وبالاخره قاتل فراری را شناسایی کردند ...
حال خوش سلامت همدان
دولتی شامل ام آر آی، سی تی اسکن و سی تی آنژیو پیشرفته و گاما اسکن با هزینه کرد و اختصاص بیش از یک هزار میلیاد تومان نیز بخشی از دستاوردهای حوزه بهداشت و درمان استان همدان است. معاون بهداشتی دانشگاه علوم پزشکی همدان در گفت و گوی تفصیلی با ایرنا به بیان بخشی از خدمات صورت گرفته در حوزه سلامت پرداخت و گفت: وجود 66 مرکز جامع خدمات سلامت شهری، 80 مرکز جامع خدمات سلامت روستایی، 510 خانه های ...
محاکمه کارگر افغانستانی به اتهام تجاوز به دختر معلول 14 ساله
آفتاب نیوز : براساس اعترافات متهمان و اظهارات شاکی روز حادثه او با شاکی تماس گرفته و از او می خواهد جلوی در بیاید. اما وقتی دخترک از خانه بیرون می رود او را به کارگاه برده و سپس دست و پای او را بسته و پسر دایی اش، دخترک را مورد تجاوز قرارداده است. متهمان همان شب با شکایت خانواده دختر نوجوان دستگیر شده و پرونده آنها پس از تکمیل تحقیقات و صدور کیفرخواست برای رسیدگی به شعبه ...
ماندن با روحانی مرزبندی با اصلاحات
که ناطق نوری نقل کرده است جامعه روحانیت با این افراد مخالفت می کند اگرچه بعد از آن امامی جمارانی، توسلی و انصاری تاکید می کنند که اصلا کاندیدا نیستند. از این رو به گفته شیخ نور معلوم شد که اصلا موضوع چیز دیگری بوده و آن بحث کارگزاران بود که آقای هاشمی آنها را مطرح کرده بود. ناطق نوری ادامه داده که آقای هاشمی در یک مقطعی به من گفتند فائزه دختر ایشان را هم در لیست بگذارید. من گفتم اصلا جامعه روحانیت ...
آیا پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله و سلم )، امام علی( علیه السلام ) را به جدال و ستیزه گری متهم ...
... اما با این وجود در مورد مفهوم حدیث چند نکته قابل توجه است: 1. با توجه به رفت و آمد همیشگی پیامبر به خانه دختر گرامی شان و از آن جا که خود امام علی( علیه السلام ) و فرزندان ایشان نیز روایت گر ماجرا هستند، با توجه به قرائن پیرامونی به نظر می رسد این روایت در صدد بیان یک مزاح دو جانبه از سوی پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم ) و امام علی( علیه السلام ) باشد. به ویژه آن که پاسخی که ...
ماجرای تلخ دختری که بعد از عمل زیبایی بینی، جان باخت!
، زندگی نباتی و مرگ به ارمغان آورد. با خواهرش به آنجا رفته بود. وقتی از اتاق عمل بیرون آمد، تنها 20دقیقه توانست با خواهرش صحبت کند و بعد از آن دیگر هیچ چیز متوجه نشد: کلا یک ساعت طول کشید تا خواهرم از اتاق عمل و ریکاوری به بخش منتقل شد. لحظه ای که او را بعد از عمل دیدم، از حالت هایش به شدت تعجب کردم. چشمانش داشت از حدقه بیرون می زد. انگار از چیزی ترسیده بود. زیاد نمی توانست صحبت کند و من فکر می کردم ...
مذاکره با کارگردان وارش برای ساخت سریال بی همگان
به گزارش بولتن نیوز ، مهران مهام تهیه کننده سریال های تلویزیونی درباره سریال های بی همگان گفت:این سریال به شورای فیلمنامه نویسی ارائه شده است و منتظر نظر نهایی هستیم. وی ادامه داد: برای انتخاب کارگردان انتخاب های بسیاری داشتیم و با احمد کاوری به عنوان کارگردان سریال صحبت هایی داشتیم که اگر به توافق برسیم نهایی می شود. مجموعه تلویزیونی بی همگان این روز ها توسط علیرضا کاظمی ...
انصراف از تحصیل جمعی از دانشجویان علوم پزشکی شیراز
این مضمون که اقدام دستیاران بدون اطلاع و هماهنگی با دفتر بخش زنان و دستیاران سال های بالاتر بوده و امضا کنندگان به کمیته انضباطی معرفی شوند، در فضای مجازی منتشر شده بود؛ دختر دکتر البرزی در صفحه اینستاگرام خود نامه منتسب به پدرش را تکذیب کرد و نوشت: پدر من، دکتر سعید البرزی دو روزی است که به خاطر شرکت در کنگره ی علمی خارج از کشور و پیش من هستند و بنده همین الان نامه را به پدرم نشان دادم و از وجود ...
گزیده اخبار ایران و جهان/اخبار اجتماعی داعش قرآن آمریکایی را برگزید
... داعش قرآن آمریکایی را برگزید سه زن آمریکایی که سالها پیش مسلمان شدند و بعد از سفر به عربستان تحت تأثیر افکار وهابی و سلفی قرار گرفتند، در این کشور یک شرکت انتشاراتی تأسیس کرده اند.آن ها همچنین ترجمه ای از قرآن انجام داده اند که داعش در تبلیغات خود از آن استفاده می کند. امیلی اسامی اهل کالیفرنیا به همراه دوستان خود مری کندی و امه الله بنتلی در آمریکا زندگی می کردند. اسامی با یک ...
حمایت شوم، در المپیک فرصت جنگیدن دارم
پیش از این مسابقات بر سر برکناری مربیان کره ای رخ داد، نتوانست به نتیجه ای که دلخواهش بود، برسد، این بار برای توکیو آرزو های بزرگی در سر دارد. وزیری در این گفتگو از برنامه هایش برای المپیک 2020 صحبت کرده است. آقای وزیری تبریک به خاطر کسب سهمیه المپیک، ابتدا از روندی که طی شد تا اولین سهمیه تیر و کمان ایران را برای المپیک کسب کنید، بگویید. مسابقاتی که آذرماه در تایلند برگزار شد ...
شکایت محرمانه دختر 14 ساله مشهدی/دوست تلگرامی پسر بود
به گزارش رکنا، با پایان یافتن سخنان کارشناس اجتماعی کلانتری، دختر نوجوانی که در همین مخمصه گرفتار شده بود مشاور پلیس را پناهگاه مورد اعتماد خود یافت و رازی را فاش کرد که مدت ها آزارش می داد. این دختر 14 ساله درحالی که شرم و حیا از چهره اش می بارید، گفت: هفت سال قبل زمانی که برای رفتن به مدرسه آماده می شدم پدر و مادرم از یکدیگر جدا شدند و من با چشمانی گریان راهی مدرسه شدم. آن ها من و ...
چه طور ممکن است اسماء بنت عمیس که به حبشه هجرت کرده بود،-بنابر سفارش حضرت خدیجه( سلام الله علیها )- ...
منقول را حل کرده و آن را قابل پذیرش می کند. نکته قابل توجه این که؛ موضوع حضور اسماء بنت عمیس ، منحصر به داستان ازدواج حضرت زهرا( سلام الله علیها ) نیست، بلکه نام ایشان در جریان تولد حضرت امام حسن( علیه السلام )[5] و نیز امام حسین( علیه السلام )[6] و غسل دادن ام کلثوم دختر خوانده پیامبر( صلی الله علیه و آله و سلم )[7] مطرح شده است که ممکن است شخص حاضر در تمام این موارد، همان سلمی بنت ...
گردباد مد لباس های عجیب و غریب در البرز
مانتوهای بدون دکمه که مناسب سن و سال و شرایط ما نیست. دختر جوانی که به همراه خانواده برای خرید به بازار آمده با نشان دادن فروشگاه های پوشاک زنانه شکایت خود را از مدل های موجود در این مغازه ها چنین مطرح می کند: شما را بخدا فکری برای امثال ما بکنید. گناه ما چیست که این مدها را نمی پسندیم؟ میراسماعیل صدیق، رئیس اتحادیه پوشاک کرج در گفت و گو با خبرنگار فارس در البرز می گوید: مدتی ...
مهران زند؛ قهرمان معلولی که می خواهد کلیه اش را بفروشد
روزنامه شهروند – محمد باقرزاده: هنوز 6 سالش تمام نشده بود که روزگار از او تصمیم گیری دشواری می خواست؛ مهران زند لشنی سال 76 باید تصمیم می گرفت که برای ادامه زندگی خانواده پدر یا مادرش را انتخاب کند و او پیش از این با مادربزرگش یعنی مادرِ پدرش انس گرفته بود. مهران پس از جدایی پدر [...] روزنامه شهروند – محمد باقرزاده: هنوز 6 سالش تمام نشده بود که روزگار از او تصمیم گیری دشواری می خواست؛ مهران زند لشنی سال 76 باید تصمیم می گرفت که برای ادامه زندگی خانواده پدر یا مادرش را انتخاب کند و او پیش از این با مادربزرگش یعنی مادرِ پدرش انس گرفته بود. مهران پس از جدایی پدر و مادر دیگر آن کودک شاد نبود و بازی هایش از کوچه های دورود در استان لرستان به کنج خانه و همزبانی با مادربزرگی قصه گو و دلسوز کشیده شد. دوری از پدر و مادر، اما پایان تراژدی زندگی کودکی با آرزو های بزرگ نبود و روزگار برای مهران بازی های دیگری هم در چنته داشت. هر چه زمان می گذشت نرمی استخوان مهران هم بیشتر خودنمایی می کرد، اما او مصمم به زندگی و پر از امید و آرزو بود تا نوبت به آن صبح حادثه ساز رسید؛ در آن روز مهران پانزده ساله شال و کلاه کرده بود که به دیدن مادرش برود، اما خودرویی از پشت او را چنان نقش زمین کرد که پس از 13 سال هنوز برخاستن برای او دشوار است. بازی روزگار و خطای پزشکان هر دو پای مهران را به یغما برد و حالا چند سالی است که از آن کودک شاد و پرامید، جسمی ناقص و روحی پر از درد و دل نگرانی به جای گذاشته است. مهران زند لشنی در همه این سال ها در سر سودای ایستادگی و مبارزه داشت و پس از خداحافظی از نیم تنه پایین بدنش، بر فشار های روحی و جسمی مسلط شد. او این بار پرامیدتر از گذشته روی دو دست خود بلند شد و به والیبال نشسته روی آورد. چند بار روی سکوی قهرمانی ایستاد و درست در روز هایی که گمان می کرد امید و روشنی به زندگی اش رسیده است، مشکلات تازه سربرآوردند. مهران در 28 سال گذشته هر چه در توان داشت برای زندگی گذاشت، اما روزگار چندان روی خوشی به او نشان نداد؛ بدعهدی مسئولان و بی توجهی دوستان حالا مهران را به جایی رسانده است که می خواهد کلیه اش را بفروشد و همین چند روز پیش هم برگه اهدای کلیه را پر کرده است. با کِرمی که گوشت بدنم را می خورد، درد دل کردم 27 سال از نام گذاری سوم دسامبر، 12 آذر، به نام معلولان در سازمان ملل متحد و با هدف توجه به مشکلات این گروه از جامعه و آماده سازی زمینه رشد آن ها می گذرد، اما همچنان میلیون ها معلول در ایران و در بسیاری از کشور های دنیا برای ابتدایی ترین نیاز های خود تلاش می کنند. مهران یکی از همین افراد است که سال هاست در آرزوی یک خبر خوش شب و روز را به سختی پشت سرمی گذراند. او تک فرزند خانواده ای است که خیلی زود از هم پاشید و پدر و مادر هر کدام زندگی تازه ای را برای خود برگزیدند. دلتنگی مهران، اما هیچ وقت رهایش نکرد و پس از جدایی پدر و مادر، همواره دلش برای هر دو آن ها تنگ می شد هر چند حالا می داند که زندگی کاری با دلش ندارد: پدرم گاهی اوقات به من سر می زد، اما خودش ازدواج کرده بود و همسرش راضی نبود که من پیش آن ها زندگی کنم و مادرم هم همین شرایط را داشت. دلتنگی من یک چیز بود و واقعیت زندگی چیز دیگر. او، اما همه این روز ها را گذراند تا به پانزده سالگی رسید: 15 سالم بودم که تصادف کردم. صبح زود بیدار شدم که بروم مادرم را ببینم؛ ماشین از پشت به من زد، زمین خوردم و جفت پاهایم شکست، اعزامم کردند به تهران و بیمارستان شفا یحیائیان میدان بهارستان. همان روز سریع من را اعزام کردند. پس از آن روز و با آغاز دشواری های تازه، سختی های گذشته و دلتنگی های کودکی برای مهران تبدیل به روز های خوب زندگی شد: بیمه نبودم، وضع مالی خوبی نداشتم، پدر و مادرم سختی های خودشان را داشتند. سختی زندگی تازه شروع شده بود، ولی همه کمک کردند و به تهران اعزام شدم. گفتند باید پلاتین بگذاریم. برگه رضایت را امضا کرد و پلاتین ها هم به بدن نحیفش اضافه شد، اما درد و دل شوره مهران کم نشد: پلاتین خوب در بدنم جا نگرفته بود. باعث شد که پاهایم بی حرکت بماند و زخم بستر بگیرم. بعد از سه چهار سال فهمیدیم که این درد ها و مشکلات به پلاتین برمی گردد. او پس از عمل، سال های زیادی را روی تخت گذراند، پاهایش سیاه شده بود و نمی توانست قدمی بردارد و همین باعث شد زخم بستر بگیرد: شنیدن این دوران دل می خواهد، آن قدر تلخ و آن قدر سیاه است که هر کسی نمی تواند گوش کند. در همین حد که یک روز به پشت پایم دست زدم و دیدم کرم ها مشغولند. یکی را به دست گرفتم و با هم حرف زدیم. درد دل کردم، بعد هم سرجایش گذاشتم و گفتم بخور این روزی تو است. روز وداع با نیمی از بدن مهران هفت سال را روی تخت گذراند و در همه این سال ها هم مادربزرگش همراه و همدرد او بود: هفت سال آرزو داشتم برف را لمس کنم، باران را لمس کنم و بوی خوش بهار را بچشم، اما همه این تغییرات را فقط از شیشه پنجره می دیدم. سال 92، نوبت به روز دشوار و تصمیمی سرنوشت ساز رسید. مهران انتخاب کرده بود که با پا ها و نیمی از بدنش وداع کند: پاهایم سیاه شده بود و خودم رضایت دادم که قطع شوند. هفت سال روی تخت بودم؛ هفت سال که لحظه لحظه اش سخت و تلخ بود. خانواده می گفتند مهران را بگذارید کهریزک. من همه این ها را می شنیدم و ذره ذره آب می شدم و خجالت می کشیدم که چرا سرنوشت مهران باید این باشد؟ چرا یک اشتباه باید من را به اینجا برساند. اما مادربزرگم لحظه ای تنهایم نگذاشت. مهران تصمیمش را گرفته بود، اما پزشکان نظر دیگری داشتند: می گفتند اگر پاهایت قطع شود خونریزی شدید باعث مرگت می شود، چون زخم بستر هم داری و این خون اگر به بالا و قلب برسد حتما می میری، پزشکان متخصص زیادی به من می گفتند و به همین دلیل این پروسه هفت سال طول کشید و خانواده ام هم راضی نمی شدند. می گفتند همین جوری نفس بکشی هم خوب است، چون معلوم نیست بعد عمل زنده بمانی. جوان بیست ودو ساله آن روز، از هفت سال نفس کشیدن سخت روی یک تخت و زل زدن به سقف خسته شده بود: در نهایت خودم رضایت دادم که پاهایم قطع شود. زمانی که می خواستم بی هوش شوم برای قطع پا، آیت الکرسی را با خود برده بودم اتاق عمل. هیچ کس نبود و فقط من بودم و خدای خودم. فکر می کردم شاید دیگر دنیای من تمام شده باشد، اما زندگی راه و رسم خودش را دارد. باید بدون پا برمی خاستم مهران از آن عمل سخت هم جان سالم به در برد، اما دیگر دو پایش را از دست داده بود. جسم تازه با خود سختی های دشوار هم می آورد و روح انسان را آزار می دهد. افسردگی پس از عمل، مهران را رها نمی کرد، اما او تصمیم گرفته بود بدون پا برخیزد: گفتم این حق من است و باید زندگی کنم، با پا یا بدون پا. باید زندگی کرد. پیش خودم گفتم وقتی خداوند به من فرصت زندگی داده چرا من کوتاه بیایم؟ دوره سخت نقاهت، مبارزه با افسردگی و آشنایی با بدن جدید برای مهران چند ماه طول کشید و او این روز ها را هم پشت سرگذاشت و بار دیگر برای زندگی بلند شد. این بار می خواست با ورزش و والیبال به روز های آینده اش رنگ زندگی بپاشد: تصمیم گرفتم بروم در عرصه ورزش. عمه ام خیلی کمکم کرد. می دانستم باید تلاش کنم. رفتم سراغ والیبال. شرایط من از همه هم بازی هایم بدتر بود، اما می خواستم و انرژی زیادی داشتم. او دوستان تازه ای پیدا کرده بود و با هم شوخی و خنده های خود را داشتند. به نواقص بدن هم گیر می دادند و با هم می خندیدند و روزگار هم به آن ها چراغ سبز نشان داده بود. تمرین دوستانه برای مهران نتیجه داد: تیم خوبی شده بودیم و تمرین مان هم زیاد بود. توانستیم در والیبال نشسته چندین مقام بیاوریم. دو مدال طلا، یک نایب قهرمانی و یک سومی. در مسابقات شهرداری تهران قهرمان شدیم و خیلی خوب پیش می رفتم. تا همین سه ماه پیش و روی دیوار های خانه ای که حالا از بین رفته، مدال ها، لوح تقدیر و تصویری از مهران در کنار محمدباقر قالیباف شهردار پیشین تهران، خودنمایی می کرد. حالا انگار سرنوشت آن مدال های افتخار هم شبیه آوارگی مهران است: خانه متعلق به یک خیّر بود. دو سه ماه به من داده بود که تا قبل از تخریب، آنجا زندگی کنم. خیلی لطف داشت، اما او هم زندگی خودش را داشت و برای خانه اش برنامه دیگری ریخته بود. خودم که آواره ام و وسایلم هم شبیه زندگی خودم. سختی های تازه از راه می رسد حضور در جامعه و گذران زندگی با ورزش برای هر معلولی در ایران با مشکلات فراوانی همراه است و پس از سال ها شعار و برنامه هنوز پایتخت ایران برای حدود 10 درصد از ساکنان مناسب نیست. اما برای مهران تهران شهر بهتری بود. او دوستان تازه ای پیدا کرد، چند قهرمانی هم کسب کرد و درست در روز هایی که به تیم ملی فکر می کرد، جسمش بازی تازه ای درآورد: بعد از چند سال عوارض بیماری باعث شد زمین بخورم و دیگر نتوانم ادامه دهم. جایی نداشتم بخوابم و شرایط مالی هم بد بود. دیگر نمی توانستم بروم خانه عمه ام. چند روزی پیش پدرم رفتم، ولی همسر پدرم راحت نبود و مشکلات روحی برگشت. هیچ کس را نداشتم. جوانی تنها حالا مزه زندگی و پیروزی بر مشکلات را چشیده بود. او نمی خواست تسلیم شود. مشکلات تازه او را به نهاد های دولتی و مستقل فراوانی کشاند، اما هیچ کس دست او را نگرفت: به هر نهادی برای کمک رفتم که حقوقی به من بدهند یا مسکن بدهند، ولی هیچ کس کمک نمی کرد. مجلس که رفتم من را راه ندادند. بنری همراه داشتم و روی آن نوشته شده بود: آقای لاریجانی من می خواهم با شما درد دل کنم. به هر جایی که فکر می کردم ممکن است موثر باشد رفتم. ناامیدتر از همیشه برگشتم. بعد ها دوباره به مراکز بهزیستی و همه جا رفتم، ولی هیچ کس کمکی به من نکرد. او حالا باید با دریافتی ماهی 160 هزار تومان از بهزیستی و ماهی 45 هزار و 500 تومان یارانه چرخ زندگی را بچرخاند، اما نمی شود: هزینه داروها، اسپری و کپسول تنگی نفس و چندین مورد دیگر را که برای تنگی تنفس باید استفاده کنم، ندارم. این دارو ها یک طرف، لباسم هم یک طرف. من غرور دارم، می خواهم در این مملکت نان بازوی خودم را بخورم. الان باید منتظر بمانم که آیا همسایه لباس جدید می خرد یا نه که لباس کهنه اش را به من بدهد. آوارگی: امید دادند و ناامیدم کردند مهران زند لشنی حالا تنهاست؛ نه خانه ای، نه حقوقی، نه همراهی. او که چندماهی در خانه یک خیّر زندگی می کرد، جایی برای زندگی ندارد: قبلا در تهران خانه عمه، دختر عمه و ... بودم؛ 10-15 روز یک بار خانه هر کدام از دوستان و آشنایان می روم و حتی هزینه ایاب و ذهاب هم ندارم. بعضی وقت ها هم می روم دورود، خانه عمویم. در همین سال ها مهران یک بار با رسانه ای حرف زد و یک بار هم به برنامه ای تلویزیونی رفت و وعده های فراوانی گرفت: از شبکه سه به من قول دادند، ولی الان حتی جوابم را هم نمی دهند. وقتی به من وعده دادند خیلی خوشحال شدم و یک لحظه دردم فراموش شد. گفتم مشکل خانه ام حل می شود و ورزشم را ادامه می دهم، ولی الان سردرگم هستم که چرا بعضی افراد به راحتی قول می دهند و فراموش می کنند همه این وعده ها و بدقولی ها روی روح و روان جوانی که تنها یک زندگی ساده می خواست، تاثیر گذاشته است و حالا مهران 28ساله ناامید است: وقتی می بینم اطرافیانم آینده خود را رقم می زنند خوشحال می شوم، اما وقتی به خودم نگاه می کنم، غبطه می خورم که مهران دلش پاک بود، برای کسی بدی نمی خواست، چرا به این روز افتاد. روزگار سخت مهران و بدقولی مسئولان، در چند ماه گذشته با مجموعه ای از خبر های بد تکمیل شد: پدرم چند ماه پیش فوت کرد؛ همان پدری که به من پیام می داد مهران، پسرم! فکر می کنی دوست ندارم پیش من باشی؟ پدرم می خواست، ولی شرایط مالی و شرعی اجازه نمی داد که من پیش او باشم. کاش پدرم بود و فقط به من می گفت پسرم، همین. همان پدر را هم از دست دادم. از هیچ چیزی بهره نبردم، نه از راه رفتن، نه از نفس کشیدن و نه از زندگی و ازدواج، اما شاکرم. سرماخوردگی، عفونت، آسم، مشکل ریه، بی پولی و در به دری از جوانی ورزشکار، مهرانی ناامید و خسته ساخته است. او هرچه فکر می کند هیچ راه و روزنه امیدی نمی بیند تا جایی که چند روز پیش تصمیم دشواری گرفت: آن همه قول و وعده ای که به من دادند و هیچ کدام اجرایی نشد، شرایط من را از قبل بدتر کرد. دیگر واقعا به بن بست رسیده ام و هیچ کاری نمی توانم انجام دهم. نه کاری می توانم بکنم، نه درآمدی از خودم دارم. تصمیم گرفتم کلیه ام را بفروشم، هرچند دکتر ها من را از این کار منع کردند و گفتند ممکن است خطرناک باشد. می گویند شانس موفقیت چند درصد است، ولی چند روز پیش رفتم و فرم اهدای کلیه را پر کردم. تصمیمم را گرفتم و این کار را کردم. درست یا غلط آن را نمی دانم، اما این را خوب می دانم که هیچ کس اطرافم نیست و هیچ کس دستم را نمی گیرد. مهران حالا و پس از این تصمیم سخت، نمی داند چه روز هایی انتظارش را می کشد و حتی نمی داند چند روز دیگر زنده است، اما یک جمله برای مردم دارد: بدانید که آرزو داشتم تنها یک شب سرم را راحت بگذارم و بخوابم. روزگار سپری شده مهران، سرگذشت یکی از چندمیلیون ایرانی معلول است که با وجود تمام تغییرات همچنان بسیاری از حقوق ابتدایی آن ها نادیده گرفته می شود؛ جمعیتی که همین چند ماه پیش، همایون هاشمی نماینده مردم میاندوآب در مجلس تعداد آن ها را حدود 10میلیون اعلام کرد و براساس اطلاعات مستند، بهزیستی ایران تا سال 96، تنها یک میلیون و 415 هزار نفر از آن ها را تحت پوشش قرار داده است. درج شده توسط : ...
تصاویری که شخصیت واقعی شما را آشکار می کنند!
خود را نیز با عزیزانتان سپری کنید. علاوه بر این، شما فردی مبادی آداب هستید که از صدمه زدن به احساسات دیگران به هر منظوری دوری می کنید. 6. ابتدا چه چیزی را در تصویر می بینید؟ صورت یک دختر اگر جزء کسانی هستید که متوجه چهره زن جوان شدید، از آن دسته از افرادی هستید که همیشه از محیط اطراف خود آگاه هستید. علاوه بر این، شما الگو های اطراف خود را می بینید، و این به شما کمک ...
خاطرات خوش خانواده آقای مدیر از مهاجرت معکوس از تهران به دَلگان
برای 2 دخترم نگران بودم. بیشتر از چگونگی تطبیق خودشان با شرایط مدرسه دلگان، نگران بودم چطور می خواهند با همکلاسی هایی که حتی زبان همدیگر را متوجه نمی شوند، ارتباط برقرار کنند. اما ظهر که بچه ها با صورت های سرخ از گرما به خانه برگشتند، دیدم دارند می خندند. گفتم: بچه ها چه خبر؟ دختر بزرگم گفت: بابا! می دونی چی شد؟ یکی از همکلاسی هایم پرسید: فاطمه! شما از کجا آمده اید؟ گفتم: از تهران. بعد گفت ...
کسب 2 مدال نقره برای تکواندو کاران باشگاه فرهنگسرای کار و تعاون
به گزارش جهانی خبر از روابط عمومی فرهنگسرای کار و تعاون، نوجوانان دختر باشگاه فرهنگی ورزشی فرهنگ سرای کار و تعاون ، به مربی گری فاطمه غلامی در مسابقات تکواندو قهرمانی شمالغرب 2 مدال نقره کسب کردند. این مسابقات روز جمعه 22 آذر در خانه تکواندو پایتخت برگزار شد و 350 نفر درچهار رده سنی شکوفه، خردسال، نونهالان و نوجوانان در این مسابقات شرکت کردند. گفتنی است : آتنا اسماعیلی و مرضیه صفر ...
تجاوز به 2 دختر دبیرستانی در خانه مجردی
تماس با ماموران پلیس اعلام کردند مردی جوان نقشه ای شیطانی برای فرزندشان داشته که دختر نوجوان به نام فرشته موفق به فرار Escape از خانه مجردی این شیطان Evil شده است. بدین ترتیب ماموران با پیگیری های گسترده جوان موتور سوار را شناسایی و پس از هماهنگی با مقام قضایی برای دستگیری او وارد عمل شدند. در این مرحله خانواده چند دانش آموز دیگر نیز که از مزاحمت های پسر جوان در مسیر مدرسه برای فرزندان ...
تجاوز پسر جوان تهرانی به دوست دختر برادرش
دختر جوانی با حضور در کلانتری از پسر جوانی شکایت کرد. شاکی به افسر بازجو گفت: روز حادثه Incident در حال بازگشت به خانه بودم که پسر جوانی با سد کردن راهم در خیابان مرا ربود. او مرا به خانه ای برد و با زور و تهدید قمه پول ها و گوشی تلفن همراهم را سرقت Stealing کرد و در همان خانه مرا مورد آزار و اذیت قرار داد. بعد هم تهدیدم کرد اگر از وی شکایت کنم ،دوباره سراغم می آید . همزمان ...
عکس یادگاری دختر ترامپ با سربازان زن در پایگاه قطر
دختر ترامپ با حضور در پایگاه نظامی آمریکا در قطر {العدید} با سربازان{زن و مرد} دیدار کرد.
سریال هایی با رنگ ابتذال و کپی کاری برای یک مشت پول
خود می بالند! بابک کایدان نویسنده سریال های مانکن و دل ، در مصاحبه ای و در پاسخ به اینکه قصه و تعقیب و گریزها شبیه سریال های ترکی است، گفته است: ما اگر بتوانیم مثل آنها سریال بسازیم و تبدیل بشویم به یک قطب چرخه سرمایه، خیلی هم برد کرده ایم و باید خوشحال باشیم ! بله؛ قطعا برای چنین هنرمندانی این نوع تولیدات نیز برد محسوب خواهد شد و در این شکی نیست، اما زمانی صحبت های آقای کایدان جالب تر ...
مصرف دخانیات در نوجوانی از چالش تا بحران
...> زارع کارشناس پیشگیری از اعتیاد بهزیستی استان فارس نیز به ایسنا گفت: امروزه برکسی پوشیده نیست که پیشرفت سریع علم و تکنولوژی، قدرت رسانه ها و ماهواره باعث اختلاف نگاه و سلیقه بین جوانان و نوجوانان با والدین و مربیان در خانه و مدرسه و دیگر افراد جامعه شده است، و وقتی صحبت از میانسال ها باشد، نوجوانان برایشان تبدیل به افراد ناشناخته می شوند. زارع معتقد است که امروزه جامعه آنطور که باید برای ...
کنترل مصرف قلیان سیاست واحد می خواهد/ برخورد دوگانه جواب نمی دهد
. مسوول کنترل دخانیات دانشگاه علوم پزشکی همدان با بیان اینکه به شدت با این مسئله برخورد می کنیم اما نیروهای ما نیز محدود هستند افزود: متاسفانه در برخی مکان ها نظیر خانه باغ ها و باغ رستوران ها قلیان عرضه می شود و کنترل آنها سخت است، البته این مسئله مستلزم فرهنگ سازی است. وی آگاهی خانواده ها را در این خصوص را لازم دانست و گفت: خانواده ها باید کنترل لازم در رفت و آمد فرزندان خود ...
قتل دختر 14 ساله به دست برادرش
را کتک میزنند. برادر دختر به خانه می آید تا خواهرش را ادب کند. پسر به تحریک عمویش به سراغ خواهر برای تنبیه میرود، عمویی که خودش سابقه زندان و محکومیت داشته و زمان چندان زیادی از آزادیش نمی گذشته است. دختر جوان بر اثر کتک ها می میرد بر اثر اصابت سر خواهرش به دیواروهمچنین به علت ضربه هایی که با چوب به بدنش برخورد کرده است قبل از رسیدن به بیمارستان جانش را ...
اقدامات بی رحمانه 2 شیطان درپایتخت
کارگر های افغان کارگاه به نام رضا آشنا شده بودم. او گاهی اوقات با من تماس می گرفت و با هم صحبت می کردیم. آخرین بار رضا از من خواست مقابل در خانه بروم. وقتی مقابل در خانه رفتم او دست و پایم را گرفت و مرا روی دوشش انداخت و به داخل کارگاه برد. آن جا پسر دایی رضا به نام فرشید من را آزار داد. به دنبال اظهارات این دختر پلیس وارد عمل شد و همان شب دو متهم که پسر دایی و پسرعمه هستند ردیابی و بازداشت شدند ...
بانک پاسارگاد به هنرمندان جوان انگیزه می دهد
نمی شود در هیچ سازمانی، فرهنگ را پیوست کرد. فرهنگ باید در جان مدیران چنین سازمانی باشد. بانک پاسارگاد از حمایت از اولین فیلم ایرانی که جایزه اسکار را گرفت تا فیلم های ارزشمند دیگر، در کنار هنر ایران بوده است. خبرنگار اقتصاد برتر در حاشیه اختتامیه جشنواره با تعدادی از برگزیدگان گفت و گو کرده است که ماحصل صحبت ها ، قدردانی از بانک پاسارگاد بخاطر تزریق امید به ایران سربلند بوده است. ...
اعدام زنی که شوهرش را به قتل رساند
رو به سردی می رفت که فهمیدم باردار هستم. با این وضع او باز هم به ارتباط های پنهانی اش ادامه می داد. سرانجام در دادگاه خانواده دادخواست طلاق دادم. روزی که به دفترخانه رفته بودیم، او قول داد دیگر خیانت نکند. من هم به خاطر آینده فرزندمان، به محمد فرصت دوباره دادم. زن 21ساله درباره روز حادثه گفت: ظهر جمعه محمد از خانه خارج شد و هرچه با او تماس گرفتم، پاسخ گو نبود. ...