سایر خبرها
سحر قریشی| جنجال ماجرای درگیری با بهنوش بختیاری+ عکس و بیوگرافی
بهنوش بختیاری بازیگر طناز کشورمان مهمان آخرین برنامه من و شما شد و در این برنامه از زندگی با همسرش ، ماجرای مادرش شدن ، اختلاف با سحر قریشی ، مشکلاتی که با امیر تتلو داشت صحبت کرد و درباره اختلاف با پدرش و رابطه ای که در برنامه ماه عسل از آن صحبت کرده بود دست به افشاگری زد. بهنوش بختیاری بعد از سلام و احوال پرسی در برنامه به آرش ظلی پور گفت :محمدرضا ( همسر بهنوش بختیاری ) خیلی به شما ...
همسایه آقا به بازار آمد
سوریه و قرارگیری در صف مدافعان حرم را روایت میکند در این کتاب علاوه بر اعضای خانواده این شهید، با دوستان و برخی از همرزمان وی نیز گفت وگو شده که در نهایت در قالب کتاب درآمده است. شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی، همزمان با 23 دی ماه سال 1394در مبارزه با عناصر تکفیری در منطقه خان طومان به شهادت رسید. حاج علی آقا عبداللهی در تاریخ 69/7/10 در تهران به دنیا آمد و در سال 76 در دبستان رسالت ...
مهمانی این جوانان در ویلای کرج چگونه گذشت؟ +عکس
اوتیسمی ها مجیدی از حال و احوال پسرش در کرج می گوید: نوبت اول به اردوی کرج رفت. وقتی برگشت گفت خیلی خوش گذشته و خواست دوباره برود. حالا نوبت دوم حضورش در ویلاست. راستش نگه داری مبتلایان اوتیسم در خانه واقعاً سخت است. روزهای اول می بردم پارک اما واقعاً شرایط سخت بود. حوصله اش سر می رفت. آنجا برایش جشن تولد هم گرفتند و عکس هایش را دیدم. مادر طهرانچی می گوید: همه آدم ها ضریب هوشی یکسانی ندارند ...
روایتی از مردگان بی ترحیم و سوگواران خاموش
منسجم حرف بزند. تمام بار چند سال دوندگی و از این بیمارستان به آن بیمارستان رفتن، روی دوشش است و همه هم بی حاصل: حال تمام کسانی را که الان داغدارند خوب درک می کنم. حتی وقتی آدم می داند برای عزیزش دیگر کاری نمی شود کرد، سخت تر هم می شود. ما به خاطر این شرایط تمام مراسم دخترم را به بعد موکول کرده ایم چون تمام فامیلمان هم شهرستان هستند. فکر می کنم هر وقت مراسم بگیریم مثل همان روز اول داغمان تازه است ...
پدری که ناقل کرونا بود اما بی علامت!
کوتاه و تا اندازه ای تپل. محمدرضا اولین بار حدود ده روز قبل برای پدرش آمده و امروز مادرش را آورده بود. می گفت، مادرش احساس تنگی نفس دارد به خاطر اینکه با پدرش زیاد در تماس بوده احتمال ابتلا دارد. علائم حیاتی مادرش طوری بود که با قرنطینه خانگی چهارده روز مرخص شد. [در بیمارستان امام بیمارانی که به کرونا مبتلا می شوند در صورتی که هر سه عامل تب، کم بود اکسیژن و سرفه را داشته باشند ...
بزرگمردانی که درس آزادگی وغیرت را مشق کردند
رزمندگان آب ببرم که این چنین حرفی به من می زنید .پدر محمد حسین وقتی این حرف را می شنود منقلب شد و رضایت می دهد که فرزندش به جبهه برود. پس از شهادت برادر بزرگتر خانواده اش تصمیم می گیرند او را از جبهه بازگردانند و به میبد بفرستند اما او در پاسخ به خانواده اش می گوید: من سنگر برادرم را خالی نمی گذارم . محمدحسین به پدرش قول داده بود که برای چهلم برادرش به میبد برگردد، اما پس از سه ماه حضور در جبهه ...
قوی ترین زن جهان در تبریز/ رکوردداری که آرزوی مدافعی حرم دارد+فیلم و عکس
با گیتی موسوی همکلام شدیم تا از روزهایی سخن بگوید که برای رسیدن به چنین جایگاهی زحمت های زیادی کشیده و حاصل زحمات او در سن 43 سالگی به بار نشسته است. سریع ترین دونده او نیز مانند بسیاری از ورزشکاران، ورزش را از سن کودکی و به طور مشخص از هفت سالگی با ورزش دوومیدانی آغاز کرده است، به طوری که می گوید: از همان کودکی و دوران دبستان ورزش می کردم ،بعد از شروع درس و مدرسه همیشه سعی می ...
پنجه در پنجه ترس؛ گفت وگوی ایرنا با جوانی که کرونا را به زانو درآورد
.... چون تب زیادی نداشتم و بعد از یک روز تبم خوب شد. بیشتر سرگیجه ام اذیت می کرد و فکر می کردم این هم ناشی از ضعف بدنی و کار زیاد باشد اما دکتر تشخیص کرونا داد و به سرعت در اتاقم که دو روز قبل از آن هم آنجا بودم قرنطینه شدم. بعد از آزمایش و معاینه دکتر گفت که سیستم ایمنی بدنت ضعیف شده و در خانه خودت را قرنطینه کن و اگر بدتر شدی به مطب مراجعه کن . از همان روز قرنطینه شروع شد. رضا از خانواده اش ...
هدیه خواهران مجازی به نیازمندان در روزهای کرونایی
کبنا ؛ حالا دیگر 10 ماه می شود جمعشان جمع شده. یک جورهایی حس می کنند یک خانواده اند؛ حتی اگر خیلی هایشان حتی یک بار هم همدیگر را از نزدیک ندیده باشند! گرچه اوایل، شرکت در برنامه های گردشگری خانوادگی، بهانه دور هم جمع شدنشان در فضای مجازی بود اما هرچه گذشت، پنجره های مبارک جدیدی به روی این مادران دغدغه مند باز شد و کامشان با مشارکت در فعالیت های فرهنگی و عام المنفعه ای که به تنهایی قادر به انجامش نبودند ...
نظر جالب جمشید مشایخی درباره مهاجرت هنرمندان
می رفتم؟ وقتی بیشتر با خودم فکر کردم متوجه شدم که در واقع من بعد از ترک کردن ایران به کشور دیگری مثل آلمان یا فرانسه نمی رفتم بلکه از دل مردم ایران می رفتم، من از ایران جایی نمی روم، چون معتقدم هر مسئله ای هم که اتفاق بیفتد، اینجا سرزمین من است، اجداد من در این کشور خاک شده اند، من اینجا پرورش پیدا کرده ام و عاشق مردم کشورم هستم. همچنین دوست دارم در خاک کشور خودم از دنیا بروم. بازیگر ...
گزارش یک خرید
...، کنار مادر و پسری که دارند جر و بحث می کنند می ایستم و خودم را مشغول تماشای ویترین نشان می دهم. پسر جوان که بیشتر از 30 سال سن ندارد به مادرش می گوید: این مغازه هایی که شما جلوش وایمیستی خیلی گرونند. تو که مادر مادر منی اینجور اومدی دیگه نباید از خودش توقع داشته باشم! متوجه می شوم که انگار مادر و پسری آمده اند تا شرایط را بسنجند و بعد با عروس خانوم برای خرید بیایند. کارتم را نشان می دهم و می ...
جستجوی سرنوشت لابه لای نسخه های کور
که مشکل من چیست؟ بلافاصله گفت: زبان درازی نکن و دردت را بگو، وقت نداریم! گفتم من سه سال است که ازدواج کردم و دوسالی می شود که در خانه خودم هستم ولی همسرم همچنان علاقه ای به زندگی مشترک ندارد و هنوز هم خود را مجرد می داند و گوش به فرمان مادرش است و وقتی هم اعتراض می کنم همه وسایل خانه را شکسته و چند باری هم دست روی من بلند کرده است. مشخصات همسرم(همسر فرضی) و نام ...
اصلا من با خودم مشکل دارم که به استقلال برنمی گردم
مدیرعامل هم آن شب در تلویزیون آمده و می گوید آقای موسوی اصلا عضو هیئت مدیره باشگاه نبوده. به ایشان گفتم مرد حسابی وزیر تو را فرستاده تا اگر من، تو را تایید کنم، تو را مدیرعامل بگذاریم. ما قبلا با آقای فتح الله زاده توافق کرده بودیم که در پست مدیرعاملی باشند، حالا شما آمدی و این حرف ها را در تلویزیون می زنی؟ حرف های نگفتنی علیه ایشان هست. فعلا صحبتی نمی کنم چون باید ایشان کارش را انجام دهد و به تیم ...
شهیدی که قول داد عید به خانه برگردد
می فرستاد می گفت برنمی گردم تا ببینم جنگ کی تمام می کند وی توضیح داد: هر موقع از اسماعیل در خواست می کردم که حداقل در این مدت سری هم به ما بزند می گفت اگر وقت کردم و خدا مرا گذاشت برای عید بر می گردم بعد گفت غذای مورد علاقه ام را درست کن تا برای عید به خانه بیایم درست دوم عید بود که به ما خبرشهادتش را دادند در آن روز 17 نفر هم زمان شهید شدند. مادر شهید بخشی ابزود: قبل از ...
داستان کرونا و طلبه های جهادی قم(3): روایت سوم؛ جواب آماده
به گزارش خبرگزاری حوزه ، مرگ و زندگیِ کرونایی ها هم مثل مرگ و زندگی بقیه دست خداست و نمی شود حکم قطعی داد؛ ولی بعد از مدتی که بینشان رفت وآمد کنی، با نگاه به حالشان می فهمی کدامشان احتمالاً مرخص می شوند، کدامشان می روند زیر دستگاه تنفس و کدامشان عمرشان به دنیا نیست. پدر مصطفی طبقه چهارم فرقانی بستری شد. از همان ساعت های اول منتقل شد زیر دستگاه و همه بدون اینکه به روی هم بیاوریم، می دانستیم ...
به حمید گفتم داعشی ها سرت را می برند اما برایش مهم نبود + عکس
دارد بگذار برود. هر چه حضرت زینب (س) بخواهد همان می شود. ماندن و جنگیدن پسرم اول برای آموزش رفت. یک ماه با ما تماس نداشت. من نگران شده بودم تا اینکه یک ماه بعد تماس گرفت و به من گفت مادرجان می دانی من کجا هستم؟ گفتم نه نمی دانم. گفت من در حرم حضرت زینب (س) هستم. باورم نمی شد. آن قدر خوشحال شدم که انگار خودم در حرم هستم. گفتم حمیدجان جای من هم زیارت کن. گفت جای همه زیارت کردم حتی ...
قرنطینه خود را چگونه گذراندید؟
ساعت هایی بلند، بلند برای همه کتاب می خواند، چندباری در کنار هم فیلم دیدیم همچنین کلی با هم بازی کردیم که اتفاقا خیلی هم جالب بود و کلی انرژی به همه ما داد و به نظرم باعث شد نسبت به قبل به هم نزدیک تر شویم. سارا 38سال دارد که روزهای قرنطینه خانگی را با 2فرزندش سپری کرده است؛ کودکانی که به دنبال تعطیلی مدارس تقریبا یک ماه و نیمی هست که در خانه هستند. او هم می گوید که روزهای در خانه ماندن ...
کرونا و دلمشغولی این روزهای سربازان؛ از تعجیل به اعزام تا تعویق در ترخیص
خانواده هایی همچون ما که پسرشان مشمول است را متوجه نمی شوید؛ سجاد باید دو سه روز دیگر به پادگان برود. می پرسم مگر اعزامش اسفند نبود؟سمیه خانم می گوید: اسفند برای تقسیم رفت اما به خاطر کرونا گفتند که اعزام ها به تعویق افتاده.بروید و دو هفته دیگر بیایید. دوباره رفتند و دوباره بازگرداندند و گفتند فلان روز در فروردین بیایید. اما خب الان که وضع کرونا بدتر شده، همه گیری اش هم بیشتر شده; می شود ...
باید از ناموس و خاک و وطنم دفاع کنم
شیراز آمده بود که هیچ وسیله ای اعم از اتوبوس و سواری از شهر خارج نمی شد و حتی هواپیما هم نمی توانست پرواز بکند در همان روزها بود که مرخصی محمد جان تمام شد. خدا شاهده که چه جوری و با چه وسیله ای خودش را به منطقه خدمتش رسانید و همان روز که رفت دیگر ما او را ندیدیم و آن سفر سفر آخر بود. شهید محمد طوفانی سرانجام در 30 آذر 1365 در عملیات کربلای 4 در لشکر 19 فجر ساعت 5 صبح بعد از نماز صبح به درجه رفیع شهادت نائل شد. انتهای پیام/ ...
روایت شهادت دانش آموزی که به دست منافقین ترور شد
معصومه(س) به قم سفر کردند که در نهایت در روز بیست وپنجم مردادماه 1365، او به همراه برادرش در جریان عملیات تروریستی بمب گذاری منافقین در شهر قم به شهادت رسیدند. در ادامه مروری می کنیم، سرگذشت شهید زهرا دهقانی نوش آبادی را به روایت مادرش: زهرا فرزند آخرم بود و از همان کودکی در جلسات مذهبی و قرآنی به طور جدی شرکت می کرد. دختری محجوب بود و علاقه مند بود تا سهمی در مسائل سیاسی ...
محمود صادقی: روزی که گفتم کرونا گرفته ام بعضی اصولگرایان گفتند چرا موضوع را بزرگ می کنی
راهپیمایی 22 بهمن یا برگزاری انتخابات مجلس تمایل نداشتند که مردم را از خطر ویروس کرونا آگاه کنند که رد یا تکذیب چنین ادعایی را نیز می توان بررسی کرد. جالب است برای تان بگویم که شخصا چند روز قبل از انتخابات مجلس علائمی مانند سرفه و تب را در خود احساس کردم. بعد از آنکه تست های لازم را انجام دادم و از ابتلا به ویروس کرونا اطمینان یافتم، توییتی منتشر کردم تا مردم را در جریان حال خودم قرار دهم و ...
آیا پدرم واقعا حسینی بوده است؟
به زنم راز خرید طلای عروسیمان را تعریف کردم! وقتی همسرم شنید که حاجی طلاها را در موقع ازدواجمان مجانی به او داده، زد زیر گریه و آن قدر ناله کرد که از حال رفت! وقتی زنم آرام شد از او پرسیدم تو چرا این قدر گریه می کنی؟ همسرم با هق هق این گونه جواب داد: آن روز بعد از خرید طلا چون چادر مادرم وصله دار بود حاجی فهمید که ما هم فقیریم، شاگردش را به دنبال ما فرستاد تا خانه ما ...
این دنیا آزمایش الهی است
خانواده من است. تا هر لحظه که دوست داشت و اما اگر روزی روزگاری همسرم نمی خواست زندگی کند. به دستور اسلام حق او را بدهند و نگذارند من در زیر بار مسئولیت باشم و اما اگر نوزاد عزیزم بزرگ شد و به سن بلوغ رسید با اجازه پدر بزرگ و مادر بزرگ و عمو های خود و همسرم باید به شوهر داده شود به مبارکی و در ضمن همسر عزیز شما نباید بترسید و بگویید چرا وصیت کرده است چون وظیفه هر مسلمان است. اگر از بین ...
دردسر عشق عجولانه پسر جوان به زن مطلقه
...: خیلی اتفاقی با او آ شنا شدم. یک فرزند داشت و از شوهرش طلاق گرفته بود. مدتی در فضای مجازی با هم ارتباط داشتیم. فکر نمی کردم این احساس هیجانی به یک علاقه عاطفی و دلبستگی شدید تبدیل شود. مادرم متوجه تغییرحالت هایم شد وچون رویم با او بازتر بود موصوع را برایش تعریف کردم. همان شب جلسه ای در خانه ما برگزار شد. وقتی به پدرم گفتم زن مورد علاقه ام قبلا ازدواج کرده و طلاق گرفته است سرش را ...
نامه های سرباز شهید به مادر
باشید به سلامت برقرار می باشد به پدر و مادر خوب سلام گرم و دعا از راه دور می فرستم امیدوارم که حال همه شما خوب باشد پسر کوچک شما محمود امان آبادی چهارم تیر ماه 1369. چند روز که از شما خبر ندارم نامه برای من بفرستید و مرا از نگرانی در بیاورید به ما گفتند تا 45 روز دیگر به شما مرخصی نمی دهیم. با سلام به برادر خوب و مهربانم امیدوارم که حالت خوب باشد و هیچگونه ناراحتی نداشته باشید و در ...
عاشقان ایستاده می میرند
...: الان وقت شوخی نیست! از نگرانی و دلشوره حالم بد شد، ولی به خودم روحیه می دادم. مغیث اصرار کرد حرفش را باور کنم. اشک توی چشمانم جمع شد، ولی گفتم چیزی نیست، حتماً زود خوب میشه، آره. همان موقع صدای در شنیدم. شوهرعمه تو آمد. همه داشتند گریه می کردند. صدای هق هق بلند شد. بعد یکهو صدای شوهرعمه بلند شد و داد زد: علی شهید شده و بعد صدای گریه اش بلند شد. شوکه شدم. رنگ صورتم سفید ...
بیرانوند در آرزوی بازی در استقلال!
اخلاقی دارم که اگر بزرگترین افتخارات دنیا را هم به دست بیاورم، همان علی بیرو خاکی هستم که شوخی می کنم و سر وقت اش می خندم، شیطنت هایی انجام می دهم و سوتی هایی از من بیرون بیاید! قرار بود این روز ها بلژیک باشم قرار بود در تعطیلات نوروزی و بعد از بازی های مقدماتی جام جهانی سفری به بلژیک داشته باشم، اما همه چیز تعطیل شد. قرار بود این ایام به بلژیک بروم و تست های پزشکی را پشت سر ...
دستی که سحرگاه جمعه به معراج رفت
. روضه بدر و خیبر و فکه. روضه تن های بی سر و سرهای بی تن. روضه دل هایی که سوخت و اشک هایی که بند نیامد. روضه فرزندان مدافع حرم که یتیم شدند. روضه شهیدی که به عکس دختر نوزادش نگاه نکرد، و گفت: اگر این عکس را ببینم دلبسته اش می شوم و زانوانم برای جنگیدن سست می شود. روضه مادر شهیدان مهدی و مجید زین الدین که می گفت: شهادت مهدی و مجید این گونه جگرم را نسوزاند. ...
آزادمردی به استواری سرو
...> سه روز قبل از شهادتش خواب دیدم من و مادرم در همانجایی که بعداً مدفن شهید شد نشسته بودیم. یک آقایی روضه می خواند. اطراف ما بسیار شلوغ بود. من به شدت گریه می کردم. همان آقای روضه خوان آمد و گفت: بلند شو، گریه نکن. من از خواب پریدم و بعد از سه روز خبر شهادت برادرم را به ما دادند. 4. محمود آخرین باری که می خواست به جبهه اعزام شود. به او گفتیم: این دفعه خیلی در جبهه نمان و زودتر بیا تا مراسم ...
دلیریان: پدرم وقتی عکسم در روزنامه چاپ شد فهمید کشتی گیرم/ طرفدار بارسلونا و مسی هستم
دیدار رو در رو چقدر در روحیه طرفین تاثیر مثبت دارد، کدورت ها را در دوستی ها و شادی های حاصل از آن ذوب می کند. پدرم وقتی عکسم در روزنامه چاپ شد فهمید کشتی گیرم او افزود: همه می گویند پدر و مادر و خانواده مهمترین و پر رنگترین نقش را در زندگی ورزشی من داشتند، اما حقیقت این است که با اینکه در خانه پدرم زندگی می کردم، اما پدرم اصلا خبر نداشت من کشتی می گیرم تا روزی که عضو تیم ملی شدم ...