سایر منابع:
سایر خبرها
امروزجامعه پزشکی یکی از الگوهای فرهنگ ایثار و از خود گذشتگی است
ساده ای داشتیم، یکبار فرش مان کهنه شده بود و می خواستیم آن را عوض کنیم که مرتضی گفت، در جبهه به این پول نیاز بیشتری است، ببینید بچه ها خالصانه در جبهه ها تلاش می کنند، اگر این پول مورد استفاده ی رزمندگان در جبهه قرار بگیرد ارزش آن بیشتر است، حتی او مقداری پول که از بسیج می گرفت را به اصرار برای کمک خرجی به پدرش می داد. پدر بزرگوار شهید 6 سال پس از شهادت ایشان به رحمت خدا رفتند. بانو ...
چام: وایت برد من یک تکه پلاستیک است که به دیوار خانه چسباندم
از وقتی همکاران اداره آموزش و پرورش مطلع شدند کمک های زیادی کردند و قرار است بسته ها را به همراه سی دی های آموزشی برایم بفرستند تا به دست همه بچه های روستاهای مسیر برسانم، بچه ها هم خیلی تلاش می کنند. اینجا منطقه دوزبانه است، بچه ها عرب زبان هستند و اغلب در پایه اول ابتدایی معلم ها با مشکلات زیادی مواجه می شوند؛ با این حال از دو نفر دانش آموز کلاس اول راضی ام. بچه ها زبان فارسی را یاد گرفتند. بقیه ...
فرامرز قریبیان و پسرش در پشت صحنه خروج + عکس
دارم کارگردان شوم و می شوم. زندگی حرفه ای من و کیمیایی از هم جداناپذیر است! ما از 9 سالگی در یک کوچه فرعی خیابان ری که منتهی به بازارچه نواب می شد، همسایه بودیم. خانه های مان کنار هم با یک خیاط مشترک بود و تو کوچه رفیق و هم بازی همدیگر بودیم. ما از طرف مادری تفرشی هستیم. مادرم تهران بزرگ می شود و بعد هم که با پدرم ازدواج می کند. او تهرانی بود و پدرش هم تهرانی بود. پدر را به ندرت می دیدیم ...
قافله ای به مقصد بهشت
برادرم آمد، انگار خدای مهربان تو را دوباره آفرید و به ما هدیه داد. صورت برادرم همانند صورت تو نورانی و درست به شکل خودت است. پدر جان تو با رفتنت فقط ما را داغدار نکردی بلکه مردم این دیار، کوچک و بزرگ، پیر و جوان، همه و همه، هرکس که تو را می شناخت، داغدار شد. آنگاه که پیشوا، امام و رهبرت طاغوت را در هم شکست و تلاءلو نور انقلاب اسلامی خانه تورا هم روشن کرد به ندای خمینی بت شکن (ره) لبیک ...
زن جوان : برای تهیه سرپناه می خواهم کلیه ام را بفروشم / بن بست زندگی یک مادر
پایین آورد و درگوشم گفت: دیگر در خانه پدرت جایی برای برگشت نداری. هنوز صدایش در گوشم زنگ می زند. زندگی مشترکم بیشتر از 5 سال طول نکشید. در این 5 سال اصلا از کارهای شوهرم سر در نمی آوردم. هر از چند گاهی یکی از وسایل خانه گم می شد اما من آن را جدی نمی گرفتم. یک روز مادرم آمد و گفت لباس هایت را بردار، اینجا دیگر جای تو نیست. متعجب بودم. هنوز نمرده بودم که کفن شوم اما قرار بود از خانه و ...
عذاب وجدان کرونایی یک زن مشهدی / عروسم زن خوبی است
گاهی زیر لب به ویروس کرونا فحش می دهم با خود می گویم :"لعنت به این ویروس منحوس که همه را خانه نشین کرد و باعث شد فرزندم بیکار و این گونه در برابر خانواده اش شرمنده شود من هم پس از عمری سربار پسرم هستم و از طرفی دیگر اعتیادم به مواد مخدر در این روزهای قرنطینه من را در دردسر بزرگی گرفتار کرده است... اما شاید ویروس کرونا مقصر نباشد این خودخواهی پدرم و انتخاب های اشتباه خودم بود که من را ...
روایتی از بارسنگین غم خانواده هایی که عزیزانشان را به دلیل ابتلا به بیماری کرونا از دست داده اند
.... بچه هایش بی تابی می کنن و اینکه کاری از دست ما برای کمک به اونها بر نمیاد، آروم و قرار رو از ما گرفته. شرایط خیلی دشوار و توضیحش بسیار سخته. همه ما پشت درهای بسته باید به تنهایی بار تمام مشکلات و مصیبت پیش اومده رو به دوش بکشیم. او می گوید تصور اینکه امروز همسرش را تنهایی فرستاده مراسم تدفین پدرش به شدت حالش را بد می کند، گریه نکردن جلوی کودک 5ساله شان که فهمی از شرایط ندارد ...
این خانه ی همسایه ی ماست
در نظافت و پخت و پز تا تعیین زمان فیلم دیدن و بازی های خانوادگی... . به هر حال مدیریت خانم خانه برای امن نگهداشتن فضای فیزیکی و روانی خونه خیلی اهمیت داره و خوشبختانه توی خونه ما این جوریه. یه نکته هم همسرم یادآوری کرد که لازمه بگم. اونم اینه که وقتی ما همه مسایل بهداشتی و نظافت را رعایت کنیم، بقیه اش دست خداونده و باید ترس رو از خودمون دور کنیم و با خودمون بگیم اون چه من باید انجام بدم ...
ایستاده در کنار مرگ؛ گزارشی از کارگران تطهیر و تدفین متوفیان کرونایی
دختر 9 و 14 ساله دارم و همسرم بیمار است، من خودم را از بچه هام جدا کردم و در حیاط خانه یک چادر مسافرتی زدم و الان بیش از یک ماه است که تو چادر می خوابم و خودم، خودم را قرنطینه کردم. تو خونه همه اضطراب دارند و دخترهایم گریه می کنند و می گن مامان میشه نری و مرخصی بگیری، ولی من بهشون می گم مامان اگر من که سال هاست اینجا کار می کنم سر کار نرم پس چه کسی باید این کار رو انجام بده؟ ...
به نسل های آینده بگویید...
برای طبیعت سرزمینم که آخرین نفس هایش را می کشد، بد نشد. لااقل پلاستیک کمتری را در این چند ماه بلعید و تتمه ی گوش ماهی های خزر چند ماهی بیشتر در ساحل ماندند؛ همان خزر بیچاره ای که دستش بشکند که با آن همه شوری نمک نداشت و برای مان نماند! و تنها راه نجات مان شد در خانه ماندن. کاش هیچکس سر کارش نمی رفت ولی فقط یک نفر، یک مدیر کارآمد می رفت و از پشت میزش به داد مردمان سرزمینم می رسید. ...
داستان تلخ خودکشی دختر بچه ایلامی به خاطر فقر چه بود؟
ممکن است. نیرومند می گوید: هزینه کفن و دفن زینب را خودمان دادیم اگر پدرش درباره خواسته زینب به ما گفته بود برایش لباس می خریدیم نه کفن. البته این روز ها همه اقوام دور و بر خانواده را گرفته اند که داغشان کمتر بسوزاند. وی می گوید: در دهستان زردلان خانواده های زیادی هستند که در شرایطی مشابه شرایط خانواده زینب قرار دارند. این کودک نه اولین فردی است که به دلیل فقر در این مناطق ...
سلامتی کودکان با ماندن در خانه تضمین می شود
(مثلاً از طریق تلفن) و همچنان به آنها اطمینان دهید که همه چیز مرتب است. وی افزود: تا حد ممکن برنامه های روزمره و منظم کودک تان را ادامه دهید، و یا برنامه های جدید در محیط های جدید برایش بریزید، مثلاً در خانه / یک فعالیت آموزشی جدید و زمانی برای بازی کردن و آرامش. عبدالهی در خصوص ارائه ی واقعیت ها به کودکان و عدم دروغ گویی به آنها افزود: واقعیت ها را درمورد اتفاقات اخیر بگویید ...
بهار و شکوفایی همدلی ها
. مگر لذت دیدن لبخند و اشک شوق بر لبان پیرزن یا پیرمردی که با دیدن ما پشت در خانه اش نقش می بندد، فراموش شدنی است؟! یا مادری که با 3 بچه یتیم به این مجموعه پناه آورد و امروز با هنری که در همین مرکز آموخته و یاد گرفته، نان آور خانه و دستگیر نیازمند دیگری شده است. این ها همه زیبایی های خودش را دارد. حالا که حرف به اینجا رسیده است، می خواهم ماجرایی را تعریف کنم که آخرین روز های سال گذشته اتفاق افتاد ...
5 نفر از استخر بیرون مان کردند 5 میلیون نفر برای مان استخر ساختند
هم اجاره خانه اش را پرداخت کردیم و قرار شد ماهانه مبلغی را به عنوان کمک خرج به ایشان برسانیم.دعای خیر همان رزمنده باعث شد اعضای این گروه بیست و یک سال کنار هم بمانند و هنوز هم توفیق خدمت به محرومان را داشته باشند. - گفتید تازه از خدمت سربازی آمده بودید. از جایی هم حمایت نمی شدید. چطور توانستید با آن درآمد های کم کار رسیدگی به نیازمندان را ادامه دهید ؟ الان فرهنگ ورود به انجام ...
بسامی: برای پرستاری کرونایی ها جانم را هم بدهم، باز هم خوشحالم/ استقلالی ام و عابدزاده را دوست دارم
پایین دارد اما من خوشحالم که تا به امروز مفید بوده ام و در زندگی اثر مثبت داشته ام. بنابراین اگر هزار بار به عقب برگردم، باز هم همین مسیر را انتخاب می کنم که تا اینجا آمدم. *صادقانه بگو، از کرونا نمی ترسی؟ بابت کرونا ناراحتم و مثل همه آدم ها می ترسم. این بیماری بسیار ترسناک است، جان خیلی ها را گرفته است و مردم بسیاری عزیزشان را از دست دادند کل دنیا تحت الشعاع خودش قرار داده و به ...
یک عاشقانه کوتاه
می گفتم اگر این خبر دروغ است، پس چرا این همه دور و اطراف ما شلوغ شده است؟ چرا فامیل و همسایه ها به خانه ما آمده اند؟ من باردار بودم و همه تلاش می کردند واقعیت را به من نگویند. همه این خبر را از من مخفی می کردند تا ظهر که از بنیادشهید برای گرفتن عکسی از غلامعلی به خانه مان آمدند و گفتند که او در عملیات مسلم بن عقیل در منطقه سومار به شهادت رسیده است. وصیت نامه مختصر نصرت خانم ...
هانا، قهرمان ما به 4 زبان منتشر شد
و هانا را صدا کرد. هانا گوشی را گرفت و صدای خسته دایی اش را شنید. حال دایی خوب شده بود و به خانه اش برگشته بود. آن ها کلی با هم حرف زدند. دایی از سختی های مریضی گفت. هانا از روزهای در خانه ماندن گفت. وقت خداحافظی دایی گفت: هانا تو قهرمان مایی! کاش من و همه بچه ها آن شب بیشتر مواظب بودیم. حال همه آن ها خوب شده است. از خانه هایشان بیرون نمی آیند، اما هر روز با همدیگر و با دایی بهمن حرف می زنند. برای هم عکس و فیلم می فرستند انتهای پیام/ص 12:33 - 1399/01/25 / شماره : 748011 / تعداد نمایش : 77 air. ...
لحظه به لحظه مبارزه با کرونا از زبان یک جوان جهرمی
های دانشگاه علوم پزشکی جهرم آغاز و از خانواده، دوستان و حتی همکارانی که با آنان در ارتباط بودم نمونه گرفته شد. وی ابراز کرد: احساس می کردم به طور قطع بیماری ام را به مادر و همکارم انتقال داده ام که خوشبختانه این طور نبود و جواب نمونه همه آنان منفی اعلام شد. این مرد 35 ساله جهرمی گفت: خانه ما ویلایی است و به همراه مادرم زندگی می کنم و قبل از ترخیص من از بیمارستان، شرایط درمان خانگی توسط ...
همه آنچه نشاکاران شمالی باید بدانند
وسایل مورد استفاده خود را در معرض نور خورشید به دلیل خاصیت میکروبکشی آن قرار دهید. حین کار در مزرعه از ماسک، دستکش و کفش یا چکمه مناسب استفاده کنید. کشاورزان مراقب کرونا و تب شالیزار باشند و در موقع کار، حتما از دستکش و چکمه استفاده کنند، چون زخمی بودن دست یا پا می تواند زمینه ابتلا به تب شالیزار شود. لباس کار، چکمه و وسایل مربوط به محل کار خود را به داخل خانه ...
کرونا و تقابل شیون و سکوت مرگ در عروس زاگرس
مرگ و میر کم بود، از دست رفتن یک فرد که عموما افراد بسیار مسن بودند، داغ بسیار سنگینی بود. حاجیه سکینه فاضلی افزود: برگزاری چهل شبانه روز فاتحه خوانی در منزل متوفا، سیاه پوش کردن در و دیوار، گل بر سر مالیدن و لباس سیاه تا یک سال، عدم برگزاری هرگونه مراسم شادی و مسافرت و حتی روشن نکردن تلویزیون و رادیو از آداب و سنن فوت افراد بود. وی ادامه داد: در هر مناسبتی معمولا بزرگان برای ...
روزهای دور از خانه/ رادیولوژیست ها مبارزان گمنام مبارزه با کرونا
گذشته سیل را تجربه کردم و این دومین بحران است؛ سال گذشته هم برای خدمات رسانی در سوسنگرد حضور داشتم. او با اشاره به اینکه در این ایام هم به سوسنگرد می رود و هم در اهواز فعالیت می کند، ادامه می دهد: پدر و مادرم مسجدسلیمان هستند و دو ماهی می شود که به خانه نرفتم و عید امسال هم پیش آنها نبودم چون سن و سالی از پدر و مادرم گذشته و ترسیدم که حضورم برای آنها خطرناک باشد. اورنگی در ...
ناگفته های تکان دهنده زنی خطرناک که 2 بادیگارد مسلح داشت
می برد و تاکید می کند:"یک زمانی به من می گفتند زنیکه حالا به من می گویند خانم ! خودم قهرمان خودم شدم. " دوران کودکی تان چگونه گذشت؟ دوران کودکی زیاد قشنگی نداشتم، اما آنقدر هم بد نبود که بخواهم ناراحتی داشته باشم. سرکش بودم. در خانه از من می ترسیدند. فقط حرف پدرم را می خواندم، حرف مادرم را گوش نمی کردم. هر کاری می گفت برعکسش را انجام می دادم. چندتا خواهر و برادر ...
الهام حمیدی و محافظان گردن کلفتش! + تصویر
سریال یوسف پیامبر بود. الهام حمیدی از جمله بازیگرانی است که بازی های او خیلی مورد توجه قرار می گیرد. شغل دوم الهام حمیدی الهام حمیدی تصمیم می گیرد به غیر از بازیگری شغل دیگری برای خود به عنوان شغل دوم درست کند که بهمین دلیل یه مزون لباس تاسیس می کند. و چنین می گوید زمانی قصد کردم برای اینکه حاشیه امنی از نظری اقتصادی برای خود ایجاد کنم یک مزون لباس تاسیس کردم ، اما از ...
داستان 5 ساله و حل نشده ناپدیدشدن یک پرستار خانگی
بود و هم اینکه کاملا با نگهداری از سالمندان آشنا بود. من مبلغی را با او توافق کردم و ماهانه هم به حسابش واریز می کردم. پریا گفت: من و مادرم با هم زندگی می کردیم و من می دیدم پیمان بسیار دلسوزانه با مادرم رفتار می کند. او همه کارهای مادرم را انجام می داد و مادرم خیلی راضی بود حتی رابطه دوستانه ای هم بین آن ها به وجود آمده بود، اما یک روز که پیمان بعد از کارش از خانه خارج شد دیگر برنگشت و ...
روانشناس بوشهری : در دوران کرونا به سلامت روحی و جسمی کودکان توجه شود
رفتارهایشان تغییر کرده است، بنابراین کودکان نیاز به بزرگترها دارند که شرایطی که در آن قرار گرفته اند را برای کودکان توضیح دهند. وی بیان کرد: بنابراین از لحاظ عاطفی باید بچه ها را حمایت کرد و نکته ای که خیلی اهمیت دارد صحبت کردن راجع به احساسات بچه ها است زیرا خیلی از مواقع بچه ها احساسات خود را نمی شناسند و به خاطر همین است که در شرایط کنونی از والدین می خواهیم که بچه ها را با احساسات ...
اصفهان| روایتی از زنانی که در میدان مبارزه با کرونا فعالیت می کنند؛ وقتی زن بودن محدودیت ها را کنار می ...
و مردان، جوانان و نوجوانان و تمام مردم در کنار هم قرار گرفته اند تا هرچه می توانند انجام دهند؛ ماهم سهم خود را با ماندن در خانه ادا کنیم و کاری نکنیم که زنجیره این بیماری ادامه دار باشد. انتهای پیام/164/ح
می خواست مدافع حرم شود، شهید مدافع امنیت شد
روستای ما یعنی سیدآباد بود. وقتی که به شهادت رسید جمعیت زیادی برای خاکسپاری اش آمدند. مدرسه ها که باز شد، معلمش سراغ غلامحسین را گرفته و پرسیده بود علی مرادی کجاست؟ همکلاسی هایش گفته بودند به شهادت رسیده است. معلم به همراه همه بچه ها با دسته ای گل به خانه ما آمدند و تسلیت گفتند و از همان جا طی یک مراسم نوحه خوانی به سر مزار برادرم رفتیم. منبع: ...
بچه ها که نگاه به در می کنند
این روزها سخت می گذرد. به نظرم حتی به آن هایی که می خواهند خودشان را قوی نشان بدهند و به دیگران هم روحیه بدهند سخت می گذرد. اصلاً وقتی پای اجبار در کار و رفتاری به میان می آید، تمایل آدم به انجام آن کار و رفتار کم می شود. حالا ماجرای ماست که اجبار در خانه ماندن برای همه ما نوشته شده است. بعضی ها البته انگار شامل این اجبار نیستند و این توافق جمعی جهانی را نادیده می گیرند. باز این افراد هم دو گروه می شوند. ...