سایر منابع:
سایر خبرها
یعقوب زاده: در مسابقه برابر سپیدرود پاهایم می لرزید!
برای همیشه از فوتبال دور می کرد باشگاه ملوان سخت خواهان جذب من بود من هم به خاطر نا ملایماتی هایی که دیده بودم تصمیم گرفتم که دیگه تو رشت فوتبال نکنم با دلخوری رفتم ملوان و قرارداد سه ساله امضا کردم. چند وقت بعد فریدون عسگرزاده شد سرمربی سپیدرود و از من خواست که برگردم به سپیدرود اما دیگه دیر شده بود و ملوان اجازه برگشت من رو نمی داد من هم به صورت شفاهی به مسئولان وقت ملوان اعلام کردم ...
صادقی: عشق بازوبند نبودم
امیرحسین صادقی بیش از 13 سال در استقلال حضور داشت و هنوز نتوانسته خاطرات سال های دوران حضورش در جمع آبی پوشان تهرانی را فراموش کند. او روز دوشنبه در مصاحبه با خبرنگار ورزشی ایرنا حرف های جالبی از دوران حضورش در استقلال بر زبان آورد. اولین باری که به تمرین بزرگسالان استقلال رفتی را به خاطر داری؟ مگر می شود آن روز خاطره انگیز و با شکوه را فراموش کنم، بازیکن امیدهای ...
پای تفسیر یک معتاد؛ خاطره یک همراه جهادی بیمارستان
بود و به زمین میرسید، گاهی از روی صندلی آرامش میکردم تا خودش را کنترل کند، بعد از کمی گریه و التماس میگفت مرا رها نکنید، بهم سر بزنید، اگر رفتم کمپ رهام نکنید، بهم سر بزنید، همه این کلمات را التماس میکرد و گریه میکرد، کنجکاو بودم بدانم حال خواهر چطورست؟ آرام شد، دائم میگفت چشم، هر چی تو بگی، نگران مدارک و پول و وسائلی بود که در آخرین خانه که از آنجا آمده بود، جا گذاشته بود، خیلی آرام شد، از اینکه ...
قرآن بخوانید و به آن عمل کنید
در نمازهای جماعت و جمعه شرکت فعال داشته باشید به دنیاپرستان بگویید اینقدر به فکر دنیا و مادیات نباشند هر آنچه در جهان است، بعنوان امانت به ما عطا شده و باید روز قیامت حساب همه چیز را بدهیم. خوشا به حال آنان که بتوانند در دنیا مال و حساب خود را تسویه کنند و چیزی را بعد از مرگ خود برای محاسبه نگذارند، یعنی امانات خود را درست تحویل دهند پول و ثروت قفل و کلید است برای باز و بسته کردن درهای بهشت و جهنم ...
سعادتمند: نه ضمانتی خواستم و نه ضمانتی گرفتم / استقلال می تواند در آسیا آقایی کند / دیاباته را حتما حفظ ...
فرجه داریم و می توانیم برنامه ریزی کنیم. یکسری هم زمان ندارند و فرصت هنوز باقی است. الان من یک هوادار هستم و شاید مدیرعامل باشم اما محترمانه عرض می کنم که همه عزیزانی که با باشگاه قرارداد داشتند به دنبال تعامل هستیم که البته خیلی از عزیزان آمدند و در حال مذاکره هستیم. اتفاقات خیلی خوبی دارد می افتد. به دنبال وصول مطالبات هستیم که یک قران و دو هزار نیست. با نفرات اول آنها گفتگو کردیم و به موقع همه ...
یادداشت های علم، دوشنبه 25 فروردین 1354: صبح 15 خرداد به شاه گفتم، توپ و تفنگ در دست من است
.... سر من داد زدند که بس است، بس است، آدم کشی بس است! دولت را بیندازید، با آخوندها کنار بیایید. بعد که من حرف آن ها را شنیدم، آن ها را از اتاق بیرون کردم و تو را خواستم و آن دستور را دادم. (درست روز 18 خرداد بود که شاهنشاه مرا به کاخ سعدآباد احضار فرمودند و این اوامر را فرمودند و من تمام این سه روز از دفترم خارج نشده بودم و به سعدآباد هم با زره پوش رفتم چون هنوز شهر متشنج بود.) فرمودند: بلی خوب ...
حرف های جنجالی شاهرخ بیانی علیه پروین و امیر قلعه نویی
مصاحبه شاهرخ بیانی علیه پروین و قلعه نویی بخشهای مهم مصاحبه روزنامه ایران ورزشی با شاهرخ بیانی را برایتان انتخاب کردیم: درباره رفتن به پرسپولیس باید بگویم آن زمان پولی در باشگاه ها نبود بعد کسی مثل سعید مراغه چیان مصاحبه کرده و گفته شاهرخ پرسپولیسی است. همین مراغه چیان که وضع مالی پدرش خوب بود آن فصلی که به بازیکنان استقلال در سعادت آباد زمین می دادند از باشگاه زمین گرفته ...
روایتی ناشنیده از وصیت عجیب حاج قاسم
به گزارش سرویس سیاسی جام نیوز ، هنوز هم که هنوز است بعد از سه سال و چند ماه وقتی از سعیده خانم خواستیم خاطرات آن روز به یادماندنی را که به قول خودش بهترین روز زندگی اش بوده، را روایت کند هیجان و بغض در صدایش به وضوح مشخص می شود. انگار همان روز است که تازه می خواهد برای اولین بار آمدن مهمان ناخواند
بسامی: برای پرستاری کرونایی ها جانم را هم بدهم
علاقه داشتم تا در رشته تربیت بدنی ادامه تحصیل بدهم اما پدر و مادرم دوست داشتند من پزشکی قبول شوم. بعد انتخاب رشته، پرستاری مجاز شدم و دانشگاه رفتم و پرستار شدم. *به پرستاری علاقه داشتی؟ همانطور که گفتم در دوران دبیرستانم به شدت دوست داشتم رشته تربیت بدنی را انتخاب کنم اما مادرم با من صحبت کرد و گفت در بیرون از مدرسه هم همیشه در سالن ورزشی و باشگاه هستی، دوست دارم تو رشته تجربی ...
نبرد سخت(7): کاهش 15 درصدی لنفوسیت/ تو کرونا مثبت هستی!
. پس از چند دقیقه رفتیم جلوی در اتاق پزشک تا ببینیم نتیجه چیه؟ پزشکی در کار نبود ، ده دقیقه ای ایستادیم و آخرش با ناراحتی رفتم جلوی تریاژ گفتم: "خانم! من نفسم در نمیاد، این دکتر کجاست؟" گفت: "دکتر خودش حالش خوب نیست، رفته یه کم دراز بکشه صبر کنید الان میاد." بازم صبر کردیم و بعد از چند دقیقه یه آقای جوانی که نمی دونم اصلا دکتر بود یا نه آمد، اسمم را پرسید و رفت تو سیستم نگاه کرد و گفت ...
شکاری: پرسپولیس از عقد قرارداد با من ترسید
صبر کردم اما خبری از مدیران پرسپولیس نشد و بعد از آن با باشگاه تراکتور وارد مذاکره شدم چرا که نمی توانستم بیشتر از این صبر کنم و بلاتکلیف باشم. خیلی ها به من می گفتند که به خاطر پول به تراکتور رفتم اما من با مبلغ خیلی کمتری نسبت به توافقی که با عرب و مهدی محمدنبی داشتم، به این تیم رفتم. اما خدا را شکر می کنم در تیمی هستم که هم زبان من هستند زیرا اصالت من سرابی است. آیا انتقالت به اروپا ...
اختصاصی/ تاریخچه سینمای آماتور و سینمای آزاد اصفهان
بودن همه گروه، بعد از فیلمبرداری متوجه شدیم که متاسفانه حلقه های فیلم سیاه شده بود و تمام پول تو جیبی من و دوستان از دست رفت. در همان زمان با اکبر خواجوئی که با دروربین 16 میلیمتری تجربه هائی را شروع کرده بود آشنا شدم و با هم بیشتر دوست شدیم. از وی درخواست کردم که به ما برای فیلم های بعدی کمک کند. همزمان آقای مسعود برجیان تازه از سوی تلویزیون تهران، به اصفهان آمده بود تا تلویزیون مرکزاین شهر را راه ...
دیداری که سردار سلیمانی اجازه نداد ضبط شود
م شده ام. حاج قاسم در اسفند سال 96 در جمع فرزندان این شهدا حاضر شد و مهدیه سادات خاطره آن روز را برای ما روایت کرد: *با پیامکی به حسینیه بیت الزهرا دعوت شدیم بعد از شهادت شهدای غدیر کرمان هر چهارشنبه منزل یکی از خانواده های شهدای این سانحه هیئت برگزار می شود. یک شب که در هیئت بودیم از طرف بنیاد شهید کرمان پیامکی برایم ارسال شد که مضمون آن این بود: پنجشنبه جمعی از ...
منوچهری: گلِ من باعث قهرمانی استقلال شد
درباره جدایی ات بیشتر توضیح بدهید؟ منوچهری: خب من در زمان پیوستن به استقلال بازیکن کمی نبودم. به هرحال 8 سال سابقه بازی داشتم و اگر بخواهم به طور دقیق بگویم پیش از پیوستن به استقلال 127 بازی در لیگ برتر انجام داده بودم. اما به هرحال آن سال استقلال بازیکنان بسیارشاخصی داشت و جا افتادن در بین آن همه مهره باکیفیت بسیار سخت بود. ضمن اینکه یکسری مسائل حاشیه ای هم وجود داشت که باید رعایت می کردم ...
خاطرات پدرو آلمادوار از قرنطینه/ قسمت دوم: وارن بیتی، مدونا و من
. صبح بعد از مهمانی، تلفن هتلم زنگ خورد. صدایی زنانه که خودش متوجه تأثیرش نبود، اما بر من که تأثیر جدی گذاشت: سلام. من مدونا هستم. ما در حال فیلمبرداری دیک تریسی هستیم و دلم می خواهد صحنه فیلمبرداری را نشانت بدهم. امروز کار ندارم و می توانم همه روز را به تو اختصاص بدهم. می توانست یک مدونای الکی باشد، یا یک روانی که دلش می خواست به تأسی از داستان گویی بی نظیر جیمز اِلروی در ...
مدافع جنجالی استقلال از شجاع عذرخواهی کرد
به گزارش خبرورزشی ، این روزها به دلیل شیوع ویروس کرونا و تعطیلی مسابقات و تمرینات ورزشی، ستارگان فوتبال بیشتر از قبل به فضای مجازی روی آورده اند. سیاوش یزدانی، مدافع استقلال هم در صفحه شخصی خودش در اینستاگرام به ارتباط زنده با مخاطبانش و دادن پاسخ به سوالات آنها پرداخت که حرف های جالبی از آن بیرون آمد: مصدومیت درخصوص مصدومیتم باید بگویم که من تا حالا اصلاً مصدوم نشده بودم و ...
خاطره ای از سرلشکر بابایی/ چرا عباس لباس بسیجی می پوشید؟
...: تو پول میوه ی سالم داری می دی؟ توجیهی نمی کرد و کار خودش را انجام می داد. می رفتیم خانه اش، قسمت خراب میوه ها را جدا می کرد، سالمش را می گذاشت جلوی ما و می گفت: بخور دیگه، کوفته بخوری! سالم است دیگه! امکان نداشت وقتی چای می خورد، در نعلبکی فوت بکند. می گفت: فوت مکروه است. تمام کارهایی که خدا دستور داده را دانه به دانه انجام می داد. انتهای پیام/ 121 ...
یک عمر جهاد برای ویروس زدایی از جهان
قیام پیوستم. بعد از آن هم جنگ شروع شد و با عضویت در بسیج به جبهه رفتم. سال 1359 وقتی به جبهه اعزام شدم فقط 15 سال سن داشتم. در دورانی که اوج جنایات کومله ها بود به سردشت و سقز رفتم و در عملیات های پاکسازی کردستان شرکت کردم. در جنوب هم، در عملیات بیت المقدس و فتح خرمشهر بودم. از سال 61 تا 63 به سپاه قدس گیلان پیوستم و به سنندج رفتم. مأموریت ما برگزاری جنگ های نامنظم علیه کومله ها و دموکرات ها بود ...
صعود به جام جهانی خیلی سخت است | ازدواج باید در زمان مناسب باشد
ولی برایتون از همه جدی تر شد. در مورد لستر سیتی هم مباحثی مطرح شد. آیا این اسم ها صحت داشت؟ من سال اولی که به آلکمار رفتم می خواستم در یک فصل بالاتر خودم را محک بزنم. در نایمیخن که بودم پیشنهادات خوبی داشت که یکی از این تیم ها برایتون بود. آلکمار باشگاهی بود که به جوان ها بها می داد و از نظر دیسیپلین در هلند زبانزد خاص و عام است. این باشگاه همیشه بازیکنان زیادی را به تیم های بزرگ داده ...
تلخ و شیرین های کرونایی
، مادر غذای مورد علاقه من را پخته است همه در سکوت غذا می خورند و هیچ کس حرفی برای گفتن ندارد، بعد شام پای پله ها می نشینم مادر که نگرانی را بی هیچ حرفی از نگاهم خوانده، حالا آمده تا دلداری بدهد. -مادر نکنه بچه ها ازم دلخور بشن؟! نگرانشون هستم -نگران نباش من هستم، حواسم به همه چی هست، از پس تو برومدم از پس اونام برمیام. این حرف مادر دلم را قرص می کند مهدی را پشت پنجره ...
اولین و شیرین ترین گل تاریخ فوتبالم را به استقلال زدم
فوتبالم را در زمین های گل کوچک آغاز کردم. در زمان هنگام زنگ تفریح و اوقات فراغت فوتبال بازی می کردیم. همچنین بزرگترها هم هنگام فوتبال مرا با خود می بردند. پس از آن در سال 73 تیم نوجوانان پاس تست گذاشته بود که من در آن شرکت کرده و قبول شدم و رفته رفته به تیم اصلی رسیدم. بعد از پاس هم به تیم جوانان بانک ملی رفتم و در آنجا آقای گل مسابقات تهران شدم که همین موضوع موجب شد تا مسوولان سایپا برای جذب من ...
خذیراوی: ای کاش به جای محرومیت اعدامم می کردند
2 تیم حضور داشتند. من هم رفتم. بعد چه شد؟ اتفاق خاصی رخ نداد اما چند روز بعد یک فرد ناشناس با من تماس گرفت و گفت باید مبلغ 20 میلیون تومان پول بدهی تا آبرویت را نبریم وگرنه کاری می کنیم تا از فوتبال نابود شوی. جواب تو چه بود؟ مگر من در آن سال از استقلال چقدر پول گرفته بودم که بخواهم 20 میلیون تومان بدهم؛ تازه اگر پول هم داشتم باج نمی دادم، کاری نکرده ...
پورحیدری دوست نداشت انتقام 6 تایی ها را از پرسپولیس بگیرد!
آن فضا را به خاطر دارم. فروردین سال 1349. در آن زمان در قسمت نوجوانان باشگاه تاج (استقلال) ورزش می کردم. اتفاقاً از 11 سالگی هم همراه با خانواده راهی ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی) می شدم ولی یادم نمی آید که چرا نتوانستم بازی فینال را از نزدیک ببینم. پیروزی استقلال در آن مسابقه یکی از خاطرات فراموش نشدنی دوران نوجوانی من است. دقیقاً به خاطر دارم که در بازی فینال مقابل نماینده رژیم اشغالگر قدس پیروز ...
حقیقی: آقای اسطوره زیرابم را پیش علی دایی زد
شهرداری ماهشهر یکی از انتخاب های اشتباهم بود. در آن زمان از گسترش فولاد و توسط فیروز کریمی پیشنهاد داشتم اما آقای مرزبان اجازه نداد. گفت زمانی که کسی به تو اعتماد نداشت جذبت کردیم و الان که آماده شدی نامردی است بروی و اینقدر گفت که نرفتم. انتخاب اشتباه کردم و بعد از آن دیگر رفتم خانه! در جام جهانی 2014 بازیکن ثابت تیم ملی بودی و الان در 31 سالگی چرا به پایان رسیدی؟ اگر الان ...
وزیر فرهنگ ازبکستان درباره کرونا ترانه خواند + نماهنگ
مادر می گرید دلش چون مساجد خالی، پدر می گرید، مارا ببخشا یگانه ام ، ما را ببخشا یگانه ام ما را ببخشا یگانه ام الله من، ما را ببخشا، ما را ببخشا ********* این بلا را طبیبان بی مدد تو نمی توانند درمان کنند چرا همه توانمندان عالم سکوت کرده اند؟ هر شجاعی شجاعتش را از یاد برده است مارا ببخشا یگانه ام، ما را ...
اعترافات جالب و حرف های جنجالی اسطوره / مارادونا: زامبی شده بودم
دیه گو مارادونا در دوران بازیگری اش بهترین بازیکن دنیا بود و هنوز هم خیلی ها او را به عنوان بهترین بازیکن تمام ادوار می شناسند. اگرچه او خیلی وقت است که کفش هایش را آویزان کرده اما از همان زمان که بازنشسته شده با کارها و حرف هایش اجازه نداده جذابیتش برای رسانه ها کمتر از زمانی باشد که در زمین بازی همه را مجذوب خود می کرد. با اینکه اکثر حرف ها و حرکات دیه گو به دلیل عجیب و غریب بودن شان جذابیت ...
سختی مخصوص یک شغل نیست!
پوستشان خط نیفتد یک وقت... دوستان عزیزم همه میدونیم: در زمانی نه-خیلی-دور که پول دست مستضعفین نبود.. این ها همون هایی بودند که از قدیم چاق و چله ترین مرغ مون رو به همراه بیست سی تا تخم مرغ به همراه یک کاسه عسل تقدیم می کردیم بهشون به عنوان حق ویزیت!..!! حالا چطور دلمون اومد اونقدر کار بکشیم ازشون که کش ماسک کبود کنه صورت نازنین و لطیف شون رو؟.. چه شده است ما را..؟..!! ...
واکنش امام خمینی(س) به نامه تند و انتقادآمیز یکی از علمای مشهور به روایت آیت الله موسوی اردبیلی
ارجمند حجت الاسلام والمسلمین محمد سروش محلاتی که زحمت این مصاحبه را تقبل نمودند، توجه خوانندگان گرامی را به آن جلب می نمائیم. آیت الله موسوی اردبیلی: من در سال 1322 به قم آمدم، آن موقع 17 ساله بودم. حوزه علمیه قم آن روز ها بسیط بود و طلبه زیادی نداشت، فکر می کنم حداکثر دو هزار و پانصد تا سه هزار طلبه و روحانی در قم بودند. از کسانی که اسم آن ها در آن روز ها در حوزه برده می شد سه نفر در ...