ماجرای جالب پاقدم فغانی که در استرالیا آتش به پا کرد!
سایر منابع:
سایر خبرها
خاطرات تکان دهنده مدیر سابق باشگاه میلان؛ از اتهام شوستر و اتفاقات بلگراد و مارسی تا راپورت هوینس
جوابش گفتم: اگر رشوه داده بودم که فقط با 5 گل شکست تان نمی دادیم. ما مثل مدیران باشگاه شما نیستیم که بارها و بارها به داوران پول داده اند . بعد هم آنجا را ترک کردم. یکی دیگر از خاطرات جالب تاوجا درباره سفری بود که به بلگراد داشت. آن ماجرا مربوط به دور دوم بازی های جام باشگاه های اروپا در فصل 89-1988 در خانه تیم ستاره سرخ بود. آن بازی همان مسابقه معروفی بود که به خاطر مه غلیظ لغو و به روز ...
پس از سال ها فغانی فاش کرد: در بچگی هوادار پرسپولیس بودم!
ورزش 11 - علیرضا فغانی از حدود شش ماه قبل تصمیم گرفت از ایران مهاجرت کند و راهی کشور استرالیا شود که این تصمیم او واکنش های زیادی را هم در پی داشت. او که سابقه قضاوت فینال های مختلف و بازی رده بندی جام جهانی را در کارنامه دارد، هم اکنون در لیگ استرالیا مشغول قضاوت است و در این مدت بسیار خبرساز بودهاست. علیرضا فغانی او دربارۀ شایعۀ هواداری اش از پرسپولیس اظهار داشت: خب شما می ...
اسمم را می شنیدند، می گفتند تو همانی که فقط تیرک می زنی؟
. درست است (باخنده)؟ راستش را بخواهید بدشانسی است بیشتر. الان دو سال است که می خواهم به تیم های لیگ برتری بیایم ولی نمی شود. سال قبل قرار بود به ماشین سازی بیایم و قرارداد هم بستیم ولی من به باشگاه مس کرمان قول داده بودم و در این تیم ماندم. من یکسال در لیگ یک بوده ام و خوب کار کردم؛ بعد هی می گفتم یک سال دیگر بمانم و همان زمان چند تا پیشنهاد لیگ برتری داشتم. دو سال پیش که ابتدا آقای حسینی بود ...
بعد از خط خوردن از تیم ملی آن هم در آستانه جام جهانی روسیه شرایط بدی داشتم
من ایستادند، چون بعد از خط خوردن از تیم ملی آن هم در آستانه جام جهانی روسیه شرایط بدی داشتم. همان بحث دلسردی و ناامیدی پیش آمده بود و خانواده ام و هواداران پرسپولیس دوباره به کمک من آمدند تا به شرایط عادی برگردم. از طرف دیگر اغلب بچه های تیم هم مصدوم بودند و بازیکن هم نداشتیم. با 12 یا نهایتاً 13 بازیکن مجبور بودیم در همه جام ها و آسیا بجنگیم ولی بچه ها همت کردند و خدا هم کمک کرد جلوی هواداران ...
بیژن طاهری : دنبال سهمیه آسیا هستیم / دلتنگ ناصر حجازی هستم
نصحیت های ایشان در ذهن خود دارم و همیشه صحبت های ایشان سرحوله زندگی من بود و من خودم را یک آدمم خوشبخت می دانم و خوشحالم که با بزرگان فوتبال هم کلام بودم و توانسته ام تا اینجا نام خوبی از خودم در فوتبال به جای بگذارم و خداروشکر به خاطر گوش دادن به صحبت های ناصر خان از من همیشه به خوبی یاد می شود. وی در ادامه گفت:ما همراه با ناصر خان در بنگلادش همه قهرمانی و جام ها را درو می کردیم و باهم ...
روایت حسین آقا از رنج اعتیادی 50 ساله
چشمم نرفت، توی خونه یا توی حیاط خونه مونده بودم، دردم کمتر از بی قراری و بی حالی بود، روز دوم، سوم درد و تشنج سراغ آدم میاد ولی بعد از اون تشنجای بعدی کمتر می شن، الان همه ی این مراحل رو خوب می شناسم اما اون زمان اصلا نمی دونستم بنابراین چون نمی دونستم ترس به سراغم میومد. بعد از سی روز تونستم رو پا شم و راه برم تا به جلسه NA برسم، راستش انگیزه اصلی ترک مصرف رو از NA گرفتم چون به خودم ...
سکوت حاج قاسم مقابل جمله یک مادر شهید
شروع کردند به صحبت کردن با حاج قاسم. بعد از تمام شدن صحبت های مادر و همسر شهید رادمهر سردار با ما شروع کردن به صحبت. من عکس همسرم را که لای دفتری همراهم گذاشته بودم روی میز جلوی خودم قرار دادم. سردار به من نگاه کرد و گفت: خب دخترم شما دختر کدام شهید هستی؟ با خنده ای سلام کردم و گفتم: نه من همسر شهیدم! عکس شهیدم را گرفتم نشانش دادم، گفتم: بفرمایید شهید کمالی، من همسرش هستم ...
راهنمایی زنده یاد شایقی کلید ورود من به بازیگری بود/ مرور خاطرات سیاه، سفید، خاکستری پس از درگذشت ...
باره به خبرنگار خبرگزاری آنا گفت: سال 1375 بود و من هنوز دیپلمم را نگرفته بودم و منتظر دریافت نمراتم بودم که به این مجموعه پیوستم. در سریال سیاه سفید خاکستری نقش دختری نوجوان به نام شادی را بازی می کردم. علی طالب لو، مهتاج نجومی و عمار تفتی هم به ترتیب نقش پدر، مادر و برادر من را داشتند. وی اظهار کرد: من در آن موقع هیچ تجربه ای در بازیگری نداشتم و آموزشی هم در این زمینه ندیده بودم.از طریق ...
بازیکن استقلال: ازمادرم و مادرشجاع عذرمی خواهم
اش عذرخواهی کرد. مصدومیت درخصوص مصدومیتم باید بگویم که من تا حالا اصلاً مصدوم نشده بودم و تابه حال رنگ کادر پزشکی و فیزیوتراپی را ندیده بودم. اما متأسفانه از شانس بدم امسال دچار مصدومیت شدم و انصافاً جراحت سختی هم بود. پای من از ناحیه همسترینگ دچار پارگی شد. راستش را بخواهید بعد از چند روز نتوانستم با این مشکل کنار بیایم و تمریناتم را دوباره شروع کردم و همین بی احتیاطی ...
تمرین در کاظمی؟ من هفته هاست در خانه قرنطینه ام
سال جدید چیست؟ قطعاً قهرمانی پرسپولیس از هر چیزی مهم تر است و بزرگترین آرزوی من گرفتن جام با تیم محبوبم است. با وجود رقابت شدید در خط حمله چقدر امیدواری بازی های بیشتری به تو برسد؟ همان طور که گفتید رقابت زیاد است، چون در تیم ما بازیکنان باکیفیتی حضور دارند و به طور کلی بازی کردن در تیم بزرگی مثل پرسپولیس سخت است. من هم تلاش می کنم خوب تمرین کنم و با تلاش زیاد خودم را به کادر ...
این معتادها از کرونا نمیرند، از وسواس هلاک می شوند!
...، از بین پره های دماغم یک راست رفت تو! حالا بیا و خواهش و تمنا کن که به زبان خوش بیا و برو رد کارَت! نیامد و دیدم اگر نجنبم، این آن تو ماندنی ست! رفتم هرچی سیر داشتیم توی آشپزخانه را پوست کندم و ریختم توی تابه و روغن به ش اضافه کردم و حسابی تفتش دادم و شیشه آبلیمو را خالی کردم روش و همش زدم و گذاشتم جا که افتاد، یک لیوانِ پُر ازش سر کشیدم... . و از نقل باقی ...
حسن زاده: رکوردار حضور در فینال آسیا هستم
آسیا راه پیدا کند. این تیم یکی از بهترین های چین بود که چند سال پشت سر هم به مقام قهرمانی رسیده بود. هدایت آن تیم بر عهده مرحوم پورحیدری بود؟ جا دارد از زنده یاد منصور پورحیدری حرف بزنم که در سال 1990 هدایت استقلال را برعهده داشت، بدون شک او نقش پررنگی در این قهرمانی داشت و برای همیشه نام و یادش در باشگاه بزرگ استقلال به نیکی خواهد ماند. استقلال آن روزها تیمی ...
گفت وگوی ویژه با حمیده عباسعلی: شکوفایی ام در در المپیک ببینید
مراکش را نداشتم. ضمن اینکه شیوع ویروس کرونا باعث شد رقابت های باقیمانده لغو شود. الان که به یک ماه قبل نگاه می کنم، با خودم می گویم که چقدر همه چیز برای من به موقع اتفاق افتاد. همیشه خدا همراهم بوده و این بار هم حضورش را در تک تک لحظه های زندگی ام با تمام وجود حس کردم. سهمیه ام قطعی شد و بعد هم این همه اتفاق غیرقابل پیش بینی افتاد. اگرچه در یکی دو روز اول بعد از مصدومیت؛ چون مشخص نبود که المپیک ...
گپ و گفتی خودمانی با دبیر ریاضی که در 80 سالگی دانشجوی معماری شد
به من بدهکارید. پرسید چطور؟ گفتم در سال 1329 در این دانشکده پذیرفته شده بودم، اما اجازه ندادند درس بخوانم. بررسی کرد و دید درست است. گفت حالا حاضرید بخوانید؟ گفتم بله و از آن موقع تا سال 1393 معماری را خواندم و تمام کردم. باقری: خانواده تان با فعالیت های متنوع شما مشکلی ندارند؟ لطفاً کمی هم از خانواده تان بگویید. من در 17 سالگی ازدواج کردم. همسرم هم شش ماه از من کوچک تر بود ...
تنها پرسپولیسی سریال نون.خ:دوستان استقلالی ام می خواهند مرا با چاقو بزنند!
مجید یاسر بازیگر سینما و تلویزیون این روزها با سریال نون. خ (2) به کارگردانی سعید آقاخانی در قاب تلویزیون حضور دارد. یاسر که به شدت پرسپولیسی است می گوید عاشق کری خواندن است و همیشه با آقاخانی که از طرفداران استقلال است کل کل می کند. او همچنین با قاطعیت از قهرمانی تیم محبوبش در لیگ برتر حرف می زند. گفت وگو با این بازیگر در ادامه می خوانید. فکر می کنم بعد از مدت ها شما را در تلویزیون می بینیم درست است؟ ...
گفت وگو با سه جوان که در بحران کرونا عکاسی کرده اند
... محور کار من پوشش خبری و بازتاب دادن تلاش کادر درمانی بود. اما یکی از اتفاقات جالب برایم این بود که من زمانی که سال تحویل شد بیمارستان بقیه الله ؟عج؟ بودم. آن جا یک میز چرخ داری را خیلی زیبا تزئین کرده بودند و زمان سال تحویل می بردند کنار بیمارانی که هوشیار بودند و کنارشان دعا می کردند و عکس می گرفتند. چند دقیقه ای از سال تحویل گذشته بود و فضا خیلی شاد بود و هر کسی با خانواده اش تماس می گرفت که ...
داستان کرونا و جهادی ها(13) روایت سیزدهم؛ قناری
افتادن در پرتگاه نجات می داد، توی دستم فشار دادم و گفتم: اگه نذاری برم تو، همین امشب از غصه می میرم نگاهم کرد؛ از آن نگاه ها که توی این دو سالِ بعد از شیرین، هزار بار مثلش را دیده ام. یک جورهایی ترسید. مچش را از دستم بیرون کشید و گفت: برو اونجا لباسات رو عوض کن و بپرس باید چیکار کنی یک ساعت بعد، مثل کسی که توی هزارتویی بی پایان سرگردان شده، داشتم توی راهروها با پارچ آب راه می رفتم و برای مریض هایی که تند تند گلویشان خشک می شد آب می بردم. به قلم علی علیزاده 313/ ...
یادداشت : دروازه بانی شعبه ای از عشق و جنون!
! احتمالاً اگر کسی فیلم آن لحظه را داشته باشد رکورد لایک و کامنت را در فضای مجازی می شکند. به پلی اکریل پنالتی زد، شروع به دریبل زدن مهاجمان کرد و حتی یک بار از میانه میدان مستقیم به استقلال اهواز گل زد! بعد از نزدیک به سی سال هنوز مشخص نیست چرا داور آن گل را مردود اعلام کرد! دوست داشتن یک دروازه بان و بایگانی کردنش در ذهن، به بهانه نیاز دارد. دوستش اگر داشته باشی سعی می کنی اشتباهاتش یادت برود ...
همسنگر پیکاسو
اروپا از پول های مردم درآمدسازی کردند. پدر داشت ادامه می داد. بعد از چند وقت نقاش معروف اسپانیایی یعنی پابلو پیکاسو به دیدن من آمد و از من خواست در خانه خود برای من سنگر باشد و از من محافظت کند آخر در فرانسه به من سوءقصد شده بود. با این حرف همه جا خوردند و تعجب کردند. زمانی که همسنگر پیکاسو بودم او بسیار به من احترام می گذاشت یک نقاشی هم از من کشید. دیگر تحمل چرند و پرند های پدر را نداشتم. بنابراین ...
هم شغل مان در خطر است، هم جان مان
به گزارش بخش اجتماعی سایت خبرمهم ، حسین آقا راننده خط واحد جلیلی به انقلاب است و آنقدر در این خط کار کرده که به قول خودش چشم بسته هم می تواند این مسیر را برود و برگردد. اما حال و روز او هم مثل بقیه راننده اتوبوس ها خوب نیست: خدا وکیلی این وقت سال من باید هفت تا مسافر داشته باشم؟ اوایل هفته معاون وزیر بهداشت اعلام کرد حمل و نقل عمومی با ...
خاطرات جالب روحانی جهادی در مواجهه با بیماران کرونایی؛ خدایا چه گناهی کردم که اینجا هم باید آخوند بالای ...
را با من انجام داد. بعد از 3 روز که همراهش بودم و تقریبا روحیات همدیگر را شناخته بودیم، مرا صدا کرد و گفت؛ حاج آقا شما اینجا چند نفر هستید؟ من ابتدا فکر کردم منظور ایشان بچه های قرارگاه است، برای همین گفتم ما اینجا 10 نفریم. گفت نه در کل کشور چند نفرید؟ منم با خنده گفتم ما همه جا هستیم خیلی زیادیم. یک دفعه دیدم بغض کرده و با همان حالت به من گفت؛ هر وقت دوستانت را دیدی بگو مرا حلال کنند، من خیلی از ...
هماوردی یک زنِ شاعر با کرونا
از روزهای سختی که گذرانده برایمان بگوید. یادم می آید که با مادرم برای آزمایش به آزمایشگاه رفته بودیم چون دیابت دارد باید یک آزمایش کامل می داد و مادرم از همان جا مبتلا شدند البته نمی دانم چطور این اتفاق افتاد ولی خب بالاخره پیش آمد. من هم چون کنار مادرم بودم و مراقب او مبتلا شدم. مادرم علاوه بر دیابت، ناراحتی قلبی هم دارند که همه اینها من را نگران می کرد. اصلا فکر نمی کردم که ...
مسابقه فوتبالی که سوت پایانش صدای انفجار بود
کاش غلامرضا بود و با او کری می خواندیم و کل کل میکردیم. سال پیش را به خاطر آورد که در مسابقات آموزشگاه با هم تیمی های برادرش روبه رو شده بود. تیم حمیدرضا و همسالانش تیم خیلی خوبی نبود. حتی می شد گفت تیم ضعیفی است. وقتی روبه روی هم ایستادند، غلامرضا گفت: یه نگاهی به تیم روبه روت بنداز. همه حرفه ای ها آمدند. بهترین بازیکنای استان اینجا جمع شدن. یکیش داداش شما. همیشه یه پای فینال ماییم ...
پوپک بسامی : برای پرستاری از بیماران مبتلا به کرونا جانم را هم بدهم، باز هم خوشحالم
بطور جدی پیگیری می کنم، چون قلباً وزنه برداری دوست دارم. *نظر بچه های تیم ملی درباره تو چیست؟ وقتی از فعالیت پرستاری ات باخبر شدند، چه واکنشی داشتند؟ بچه های تیم ملی شغل من را از اول هم می دانستند و نظرات همه آنها بدون استثنا مثبت و روحیه بخش است. آنها خیلی از من تعریف می کنند و اعتقاد دارند که پرستار خوب و مهربانی هستم. در این روزهای کرونایی بیشتر با آنها در تماسم و در صحفه مجازی ...
پای تفسیر یک معتاد؛ خاطره یک همراه جهادی بیمارستان
بود و به زمین میرسید، گاهی از روی صندلی آرامش میکردم تا خودش را کنترل کند، بعد از کمی گریه و التماس میگفت مرا رها نکنید، بهم سر بزنید، اگر رفتم کمپ رهام نکنید، بهم سر بزنید، همه این کلمات را التماس میکرد و گریه میکرد، کنجکاو بودم بدانم حال خواهر چطورست؟ آرام شد، دائم میگفت چشم، هر چی تو بگی، نگران مدارک و پول و وسائلی بود که در آخرین خانه که از آنجا آمده بود، جا گذاشته بود، خیلی آرام شد، از اینکه ...
برخی می ترسند خطوط تلفن، ناقل کرونا باشند!
باب شده، به فکر قبر و قیامتش افتاده و هر دو روز یک بار زنگ می زند به تأکید که اگر زد و کرونا گرفتم و مُردم، حواست باشد که فلان جای فلان گوستان تاریخی برای خودم قبر کنده ام و آماده است و مرا بگو یک راست ببرند آن جا دفن کنند و هی از زیر دعوتم در رفته که با ابواب جمعی نهاد اجتماعی ای که ریش سفید آن جمع هم هست، یک سر بیاید آرامستان و خسته نباشید بگوید به همکاران و کارگران. یا مسئول امور ...
خواندن فصوص الحکم با ریه های کرونایی
فیلم ببینی یا کتاب بخوانی نیست. من تنها چیزی که با خودم برده بودم، قرآن بود. اگر چیزی می خواندم، قرآن بود و مطالعه مطالبی در فضای مجازی. ولی دوستانی که در اتاق ما بودند، کتاب هم می خواندند ولی من نه. اما بعد که در 14 روز قرنطینه خانگی بودم و به کتاب های خودم دسترسی داشتم، پس از سال ها شروع کردم به خواندن کتاب فصوص الحکم چند نفر از دوستان تاکید می کردند که در این دوران یادداشت های روزانه ...
روایت 55 روز برزخی در “قلب کرونا”/دلتنگ توام مادر
بیشتر از همه نگران مادرم بودم، عادت نداشت که منو نبینه یا صدامو نشنوه حتی تو سخت ترین شیفت های کاری یک ساعتی مرخصی می گرفتم و بهش سرمی زدم ولی الان شرایط غیرعادی و حتی رفتن به خونه ممکن مشکلی ایجاد کنه، نمی دونم ساعت چند بود که روی صندلی خوابم برد و با صدای آه و ناله یک نفر از خواب بیدار شدم، نمی تونستم باور کنم تا به امروز تو این 7 سال کاری با همچین وضعیتی روبه رو نشده بودم؛ تمام بخش ...
ساختمان های یک شهر کویری را شیشه ای می سازند!/ نامه های هوایی روس ها برای مردم سمنان!/ مردم از ترس روس ...
که چاه، نفت ندارد و خشک شده. از اینجا به بعد، روس ها رفتند. روس ها که رفتند نگهبان های سمنان از آن جا نگهبانی می کردند که تیر و چوب و تخته را نبرند. (توضیحات استاد عزیزالدین: روس ها در سال های 1330 و 1331 ایران را ترک کردند.) مرآت: ظاهرا یادگارهایی هم از ذوب آهن دارید؛ درست است؟ بله. ذوب آهن را هم اولین بار روس ها در ایران پایه گذاری کردند. از اولین خروجی های آن ...