بزرگترین اشتباه من کتک کاری با قلعه نویی بود!
سایر منابع:
سایر خبرها
کرمانی مقدم: من و محرمی یاغیان فوتبال هستیم
منفی دادم و چند وقت بعد با محمد پنجعلی به تمرین پرسپولیس رفتم. پنجعلی زمینه حضور شما را در پرسپولیس فراهم کرد؟ بله، او قبل از پیشنهاد استقلال با من صحبت کرده بود، روز اول هم که به تمرین پرسپولیس رفتم اتفاق جالبی افتاد. چه اتفاقی؟ علی پروین به پنجعلی گفت این پسره کیه آوردیش سر تمرین؟ او نیز مرا معرفی کرد و بعد علی آقا گفت حالا ازش تست می گیرم تا ببینم ...
رهبری فرد: پروین زمانی برای کسی سینه سپر می کند که منفعتش وسط باشد/ حیدری و خلیلی پیشکسوت پرسپولیس نیستند
این تیم بازی می کردم. باید به تیم های دیگر هم می رفتم و پولم را جمع می کردم. این اشتباه من بود و اگر الان به گذشته برگردم حداقل برای چند فصل به تیم های متمول می روم تا به زندگی ام سر و سامان بدهم. یکی 8 سال برای سایپا بازی کرده و دیگری همین مدت در ذوب آهن، آن وقت با نیم فصل حضور در پرسپولیس دنبال پست و مقام هستند و البته در نهایت هم به هدف خود می رسند. محسن خلیلی روی هم شش ماه برای پرسپولیس بازی ...
پیروانی: کی روش از من خواست علیه برانکو صحبت کنم
ایران زحمت کشید و پولی هم که گرفته نوش جان اش، ولی من اگر اختلافی پیدا کردم، بخاطر انجام ندادن آن مصاحبه بود، وگرنه هیچ مشکلی دیگری با او نداشتم. مدیر تیم فوتبال پرسپولیس با اشاره به زمان پیوستن برانکو به این تیم عنوان کرد: زمانی که آقای نژادفلاح مدیرعامل وقت پرسپولیس بود، در یک مقطع که ایام 22 بهمن و در یک مراسم حضور داشتیم، از من پرسید از بین برانکو، دنیزلی و افشین قطبی کدام یک را بیاوریم. امیر خادم هم معاون وزیر وقت شاهد ما بود که من گفتم برانکو را بیاورید. گفتم برانکو با تیم ملی به جام جهانی رفته، بچه ها او را دوست دارند و می تواند به تیم ملی کمک کند. ...
شهید عصمت نمادی از 414 شهید زن است که هیچ وقت معرفی نشدند
آنها بگویم که بعد از شهادت پسرم روی تشک و در جای گرم نخوابیدم. خجالت کشیدم بگویم چه دردی کشیدم وقتی پیکر پسرم را روی زمین می کشیدند و ... مادر شهیده عصمت می گوید: قبل از شما چند نویسنده آمده اند که کار نوشتن از شهیده عصمت را انجام دهند من خاطره می گفتم می رفتند؛ ولی تو که آمدی زبانم باز شد، چون از جنس خودم هستی و می توانم درد و دلم را به شما انتقال دهم. می توانم بگویم وقتی مادری دختر ...
افشای پشت پرده یک جدایی جنجالی بعد از 21 سال
دوستان ما که با سعید شیرینی هم رفاقت دارد و البته به محرمی علاقه مند است، خانه اش را در اختیار او قرار داده تا دو سال آن جا زندگی کند. پروین تا به حال به هیچ کس کمکی نکرده و کسی نمی تواند بگوید او این کار مثبت را برایش انجام داده. تا به حال جز این که همه می گویند شاگردش هستیم، چیزی درباره کمک پروین به پیشکسوتان شنیده اید؟ علی آقا، من و امثال من شما را خوب می شناسیم. فقط شاید به خاطر احترام حرفی نمی ...
مسعود بارزانی اعلام کرد؛ کرکوک کردستانی است و صدام خودش هم گفت که کرکوک شهری کردستانی است!
پرسیدم یادت هست در فرودگاه آتن من را دیدی؟ گفت بله، اما تو نخواستی حرف بزنیم. من هم گفتم تو آمدە بودی کە اون راهزن هایی همراهت بودند، من را بکشند. چطور می شد به اتو حرف بزنم؟ او هم گفت درست است. انشاءلله چنین روزهایی را نخواهیم دید. ام بی سی: درگذشت مرحوم بارزانی بە پایان موضوع کردها انجامید؟ بارزانی: افق بسیار تاریک بود. سە سال باهم در یک خانه بودیم. پزشکان گفتند به سرطان ریە ...
نگاه خدایی به پدیده های طبیعی
. یک وقت ما در هواپیما نشستم، این مهماندار رفت گفت: تا چند دقیقه دیگر در فرودگاه کجا می نشینیم. آمد و من به این مهماندار گفتم: بگو انشاءالله. گفت: انشاءالله نمی خواهد. کامپیوتر نشان داد. گفتم: هواپیما که سقوط می کند کامپیوتر ندارد؟ گفت: چرا. گفتم: پس اگر بنا باشد سقوط کنیم من و شما و کامپیوتر با هم سقوط می کنیم. نگاهت به کامپیوتر خورد دیگر انشاءالله نمی گویی؟ برو بگو انشاءالله. رفت دوباره گفت ...
بن عطیه: به سود رئال مادرید در لیگ قهرمانان اتفاقات عجیب زیاد رخ می دهد
گرفته بودم. به همین دلیل بود که مجبور شدم از کولیبالی فاصله بگیرم و با او تماس فیزیکی نداشته باشم. بعد ناگهان رائول آلبیول جلو کشید و من مسیر حرکت توپ را ندیدم و کولیبالی از کنارم فرار کرد و آن گل باورنکردنی را زد. ما بازی را یک بر صفر باختیم، اما در آن لحظه من این احساس که فقط ما بازنده بازی بوده ایم را نداشتم، چون احساس می کردم همه چیز را باخته ام. به خانه رفتم و تا سه روز بعد از آن بازی خواب به ...
پیروانی: کی روش از من خواست علیه برانکو مصاحبه کنم!
، تا ساعت 4 صبح در طبقات کار می کرد و عاشق کار بود. او واقعا برای فوتبال ایران زحمت کشید و پولی هم که گرفته نوش جان اش ولی من اگر اختلافی پیدا کردم، بخاطر انجام ندادن آن مصاحبه بود، وگرنه هیچ مشکلی دیگری با او نداشتم. مدیر تیم فوتبال پرسپولیس با اشاره به زمان پیوستن برانکو به این تیم عنوان کرد: زمانی که آقای نژادفلاح مدیرعامل وقت پرسپولیس بود، در یک مقطع که ایام 22 بهمن و در یک مراسم حضور ...
افشاگری افشین پیروانی علیه کی روش
افشین پیروانی مدیر تیم فوتبال پرسپولیس که مهمان یک برنامه تلویزیونی بود درباره کارلوس کی روش گفت: آقای کی روش با سرمربی وقت پرسپولیس مشکل پیدا کردند. آقای کی روش از من خواستند تا علیه برانکو مصاحبه کنم. جواد نکونام و رئیس فدراسیون وقت هم شاهد هستند. به آقای کی روش گفتم من این کار را نمی کنم. چون اگر علیه برانکو مصاحبه کنم یعنی پرسپولیس را زدم و هیچوقت این کار را نمی کنم. پرسپولیس همیشه اولویت اول ...
اورا: بعد از توهین نژادپرستانه سوارس، زندانی ها مرا تهدید به مرگ کردند
به گزارش خبرگزاری تسنیم ، پاتریس اورا فاش کرد بعد از درگیری اش با لوئیس سوارس در سال 2011 به خاطر توهین نژادپرستانه مهاجم وقت لیورپول به او، مجبور شده برای خودش محافظ شخصی استخدام کند. آن سال سوارس به خاطر استفاده از یک لفظ نژادپرستانه علیه اورا در جریان مصاف تیم های منچستریونایتد و لیورپول، از سوی کمیته انضباطی اتحادیه فوتبال انگلیس محکوم و از حضور در هشت بازی محروم شد. بعد ...
محمدخانی : به خاطر دایی، فوتبال را کنار گذاشتم
بزرگان فوتبال ایران شنیده ایم. خیلی ها این جمله را به من گفته اند، همه به من می گویند ای کاش تو 2 نسل دیرتر به دنیا می آمدی آن وقت می توانستی در بهترین تیم های اروپایی بازی کنی. چقدر این جمله را قبول دارید؟ آن روزها که ما فوتبال بازی می کردیم از امکانات خبری نبود،اوج فوتبال من و خیلی دیگر از هم نسل هایم در زمان جنگ تحمیلی سپری شد، بازی ها منظم برگزار نمی شد، مثل الان ...
محمدخانی : به خاطر علی دایی فوتبال را کنار گذاشتم و شماره ام را به او دادم
ناصر محمدخانی پیشکسوت تیم فوتبال پرسپولیس : علی پروین از نظر فنی بسیار بهتر از برانکو بود. به گزارش سرویس ورزشی شبکه لحظه ، ناصر محمدخانی ، پیشکسوت تیم فوتبال پرسپولیس اظهار داشت : بازیکن تیم جوانان ایران بودم، با تیم فوتبال استقلال بازی دوستانه داشتیم، جکیچ هدایت آبی پوشان تهرانی را بر عهده داشت، من در ان بازی عالی بازی کردم، گل زدم و پاس گل دادم، او از عملکرد من خوشش آمد ...
آرفی: به جز دروغ چیزی از انصاری فر نشنیدم
کم کم به زندگی برگردیم. هر چه از کرونا بترسیم بدتر می شود و من نگران مردم هستم که افسرده نشوند. شرایط خیلی سختی است و مردم واقعا تحت فشار هستند. من تنها زندگی می کنم اما خیلی ها زن و بچه دارند و خیلی سخت است که چند ماه در خانه باشند. با برگزاری ادامه بازیهای لیگ برتر موافق هستی؟ لیگ را با یک برنامه ریزی خوب می توانند تمام کنند. خیلی وقت تلف کردند و باید از کل تیم ها تست کرونا ...
روایت عجیب جهادگر کرونایی از قاچاق مشروب تا نجات جان بیماران
اتفاقات تلخ زندگی ام را به روی من نیاورد. روزهای آخر عمرش وقتی در بستر بیماری بود گفتم مادر از من بگذر و حلالم کن. من حسین 8 سال قبل نیستم. هیچ وقت این جمله مادرم را فراموش نمی کنم با لهجه مازندرانی گفت بزرگ شدن هزینه داره. باید کوچک بشی تا بزرگ بمانی. عزت و ذلت دست بالاسریه. مادرم راست می گفت عزت و ذلت دست خداست. چند سال بعد از آن اتفاقات، من امین و معتمد کسانی شدم که یک روزی سایه ام را ...
خاطرات جالب خبرنگاران لرستان از معلمان خود در دوران تحصیل اینبار خاطره ابراهیم شریفی
از اینکه به مغازه بعدی برسم با خودم گفتم اگه اینم نداشته باشه آبروم پیشه معلم میره و میگه یه کار بهت سپردم. مغازه های دیگه بسته بودند، تو این فکر بودم و ندونستم کی رسیدم در مغازه. سلام کردم و گفتم یواش دارید؟ پیرمرد بود و گوشش سنگین گفت لواشک میخای؟ گفتم نه یواش میخام اونم تکرار می کرد لواشک؟ نمی دانستم چکار کنم باخودم گفتم من چرا نپرسیدم دقیقا آقا معلم چی میخاد؟ صاحب مغازه گفت اینو ببر منظ ...
خاطره ای از موشک های قرارگاه رعد اهواز و شهید بابایی
.... گفت: عجب مرد بزرگیِ این! آقا من رضایت دارم. فقط منو برسون خونه. عیبی نداره پام. اگر شکسته باشه، فوقش می رم گچ می گیرم. گفتم: پس رضایت داری خداوکیلی؟ گفت: آره به خدا؛ رضایت کامل دارم. رساندمش درِ خانه اش. در زدم، رفت داخل. بی سیم پی آرسی 66 را برداشتم، عباس را گرفتم و گفتم: عباس اُکی شد. بدبخت رضایت داد. گفت: اقلا پولی می خواستی بذاری جیبش. گفتم: بهش گفتم، قبول نکرد. پرسید: از ما راضی بود؟ ناراضی نبود؟ من می تونم اون دنیا جوابشو بدم؟ گفتم: بابا، این حرفا چیه عباس؟ مگه تو زدی بهش؟ گفت: بالاخره به دستور من بوده است دیگه؛ من ین جا بودم دیگه. انتهای پیام/ ...
رأی اولی
.... بچه ها گروه گروه توی نیم کت ها مشغول حرف زدن بودند. حرف زدنمون درباره ی انتخابات با احتیاط بود. چند باری به گوش خانم ناظم رسونده بودند و اومده بود بهمون تذکر داده بود بحث انتخاباتی نداشته باشیم. مهناز از نیم کت آخری بلند بلند دوستم فریده رو صدا زد. سرمو چرخوندم عقب و گفتم: ها چیه؟! مهناز که دولپی پفک می خورد. دهنش باز موند و گفت: آخه تو فریده ای؟! نه می خوام بدونم تو فریده ...
محرمی: اشتباه کردم قلعه نویی را زدم
پیشکسوت پرسپولیس گفت: من و امیر قلعه نویی بچه محل بودیم، با هم زندگی می کردیم، حاشیه ای تو بازی شکل گرفت و دعوا شد، یک لحظه به خون به مغزم نرسید اما نباید به قلعه نویی مشت می زدم.
میگوی سوخاری
:"خب بزار تو جدول.حلّه دیگه!" حالا پدر متوجه حرف من شد.لبخندی زد و گفت :"ای شیطون؛ حقاً که رو بابات رفتی. و بعد رفت به اتاقش تا جدول حل کنه. منم دوباره سوال کردم. بابا؛ چرا میگوها شکم و روده ندارند؟ بابام هم بلند جواب داد: تو چرا امروز گیر دادی به میگو! اینم یه رازه دخترم! بهتره در هر چیزی این قدر فکر نکنی! منم کنجکاو شده بودم. لب تاپ را روشن کردم تا راز میگو را در گوگل سرچ ...
مشق عشق در گوش دانش آموزان مدرسه عشایری/لذت معلمی جایگزین ندارد
با 15 سال سابقه کار و مدرک کارشناسی ارشد 750 هزار تومان و حقوق همسرم با 28 سال سابقه کار و مدرک کارشناسی ارشد 800 تومان افزایش یافت. عربی یادآور شد: شاید برخی تصور کنند بعد از تعطیلی مدارس و آموزش در فضای مجازی کار برای معلمان آسان شده و آنان وقت فراغت بیشتری دارند در حالی که به هیچ وجه اینگونه نیست. وی گفت: از قبل از این من ساعت 8 تا 1:30 درگیر مباحث آموزشی بودم در حال حاضر ...
ابراهیمی: بعد از شهرآورد ما را به بازداشتگاه بردند
از این شادی درگیری ها شروع شد؟ من برای صفایی فراهانی دست تکان دادم و بعد با هواداران پرسپولیس خوشحالی کردم، بعد که درگیری شکل گرفت من رفتم تا بازیکنان را از یکدیگر جدا کنم، همه فکر کردند که وارد دعوا شده ام. بازداشت هم شدید؟ بعد از بازی به هتل المپیک رفتیم، یک مینی بوس دنبال ما آمد و با چند نفر از بازیکنان پرسپولیس بردند، به آنها گفتیم ما را کجا می بیرد گفتند نمی ...
خلوت کثیف شوهرم را با دوست صمیمی ام در قرار عاشقانه دیدم / مریم طلاق خواست
رفت تا این که از چند ماه پیش متوجه تغییر رفتار او شدم. کمی دیر به خانه بازمی گشت. بهانه می آورد که در اداره جلسه دارد. زیاد با من حرف نمی زد. مدام سرش در گوشی تلفن همراهش بود. یک روز به طور اتفاقی گوشی اش را که جا گذاشته بود، نگاه کردم. از چیزی که دیده بودم، شوکه شدم. او به من خیانت کرده و حرف های این چند ماهه اش دروغ بود. او در تلگرام Telegram با زنی دوست و عاشق و شیفته او شده بود. با او قرارهای ...
کتاب ما یک عمر قلعه نشین بوده ایم – نوشته شرلی جکسون
.... این مسیر چرخی دایره وار دور املاک وسیع بلک وود میزند و قدم به قدم بلک وودرد را پدرمان حصار سیمی کشیده است. کمی بعد از تالار اجتماعات تخته سنگ بزرگ سیاهی قرار دارد. تخته سنگ علامت ورود به مسیری است که در آغازش قفل دروازه را باز می کنم و پشت سرم دوباره میبندم، وارد درخت زار می شوم و دیگر در خانه هستم. مردم دهکده همیشه از ما متنفر بوده اند. وقت هایی که به خرید می رفتم، با ...
زنم پس از ازدواج مهریه اش را اجرا گذاشت و با مرد غریبه ارتباط گرفت/پس از قتل همسرم خودکشی کردم اما زنده ...
ازدواج کرده اند و نوه هم دارم. در این مدت گاهی نزد یکی از دوستانم در شمال کشور می رفتم و به او سر می زدم. وی گفت:در این سفرها با یکی از آشناهای دوستم که زنی متولد سال 1353 بود و در داروخانه کار می کرد آشنا شدم. سال 92 پس از آشنایی با او ازدواج کردم و برای زندگی به تهران آمدیم و در خانه من که در محدوده امام حسین (ع) است زندگی می کردیم. اوایل شرایط خوب بود، اما بعد از مدتی همسرم با بچه هایم ...
مهری و مازیار: چت شبانه
چند سال شاید دو سه بار دوئیده باشه." علی آقا: " من ادب همسایگی رو رعایت کردم و گفتم در خونه ی زن مطلقه نرم." خانم خلیلی: " چه ربطی به مطلقه و غیر مطلقه بودن داره آقای محترم؟ الآن این ادبه که تو گروه اینجوری حرف می زنید؟ خوب اگه شما مشکل دارید می گفتید خانم تون میامد در خونه یا زنگ میزد حرف می زد." این جر و بحث ساعت شش عصر اتفاق افتاده بود اما مازیار ندیده بود و حالا ...
وقتی ماهی ها قهر می کنند
کردم چی شد! با چه رویی برمی گشتم عسلویه، چشم توی چشم حسام می انداختم و می گفتم:"حق با تو بود." فاز سیزده شده بود همه چیزمان. چشممان را عادت داده بودیم به تماشای زیبایی خیره کننده اش. دریایی-خاکی بودن این فاز را، جذاب تر از بقیه فازها می دانستیم. سه چهار سالی می شد که با هزار دوز وکلک، تو فاز سیزده پالایشگاه عسلویه، کاری دست و پا کرده بودیم، کله ی سحر، باحسام می زدیم بیرون، اذان غروب ...
مهر مادر
...> پرستاری از اتاقش بیرون آمد. رو به من کرد و گفت:"پس تویی که هر روز زنگ می زنی و سراغ خانم دکتر گل مارو می گیری! بدون توجه به حرف های پرستار، نگاهم را برگرداندم. سرم را به شیشه ای که چهره مادرم در آن نمایان بود؛ تکیه دادم و زیر لب این چنین گفتم: تو نیستی! وتمام خاطرات چون آینه در نگاهم جا خوش کرده است تو نیستی! وتمام حرف هایت چون باران در سکوتم مرا به ...
وصیت نامه طلبه شهید محسن مظفری
به مقام یقین نائل آئید. و از شما می خواهم که اگر در خانه از اخلاق من بدتان می آمد مرا ببخشید زیرا که تمام این کارهائی که می کردم برای خیرخواهی شما بود و ای خواهران عزیز از شما می خواهم که از بدحجابی حتی در خانه به شدت پرهیز کنید زیرا که سهل انگاری در آن باعث گرفتار شدن در دوزخ است و ای مادران عزیز از شما می خواهم مبادا از رفتن پسرانتان به جبهه جلوگیری کنید که فردا در محضر خدا نمی توانید ...