به ما گفتند شما دیوانه اید که از این شرایط عکاسی می کنید!
سایر خبرها
دیدی بچه ها چه کردند؟
: دیدی این بچه ها چه کردند؟ در شهری سخنرانی داشتم، بعد از پایان سخنرانی، همین که خواستم سوار ماشین شوم، دیدم خانمی پشت سر پاسدار ها خطاب به من حرف میزند. گفتم راه را باز کنید تا ببینم این خانم چه کار دارد. جلو آمد و گفت: از قول من به امام بگویید بچه ام اسیر دست دشمن بود و اخیرا مطلع شدم که او را شهید کرده اند. به امام بگویید فدای سرتان، شما زنده باشید؛ من حاضرم بچه های دیگرم نیز در راه شما شهید شوند. من به تهران آمدم، خدمت امام رسیدم و آنچه را که آن خانم گفته بود، برای ایشان نقل کردم. بلافاصله دیدم آن چنان چهره امام درهم رفت و آن چنان اشک از چشم ایشان فرو ریخت، که قلب من را سخت فشرد.. ...
با ورزشی ترین خانواده تبریز آشنا شوید + تصاویر
حرفه ای مشغول به فعالیت هستند. در گزارش زیر با این خانواده ورزشی بیشتر آشنا می شویم: یدالله هوشیار: بزرگ خاندان و پدر خانواده متولد سال 1330 محله مارالان تبریز است. از سال 1346 وارد ورزش دوچرخه سواری شده و به عنوان ورزشکار، مربی، داور و عضو اجرایی بی وقفه تا به امروز در صحنه ورزش حضور داشته است. یدالله هوشیار در دوران ورزشکاری یکی از دوچرخه سواران نامی ...
به خاطر آماده شدن برای المپیک پیشنهادات باشگاه تراز اول را رد کردم/ از جنگیدن لذت می برم!
؟ حیدری: خانواده من همانند بسیاری از خانواده های ایرانی ابتدا من را به سمت ژیمناستیک راهنمایی کردند و من از سه سالگی به ورزش ژیمناستیک مشغول بودم باور کنید به مدت هشت سال در خانه ژیمناستیک به این رشته ورزشی پرداخته و حتی تا مسابقات استانی و کشوری نیز راه پیدا کردم، اما مربی خوبم سرکار خانم پروانه عباسی، با توجه به محدودیت های موجود در رشته ورزشی ژیمناستیک مرا به تالو معرفی کرد و من وارد ...
افسانه از دست ناپدری آزارگر فرار کرد / در تهران عضو خانه فساد شدم
.... من را از خانه بیرون کرد " سرنوشتی بدتر در تهران افسانه ادامه می دهد: در لحظه ورود به تهران با پسری که قبلا در فضای مجازی با او آشنا شده بودم از ترمینال رفتم به خانه اش، اما چمدان من را زد.سارق بود. فرار کردم و دوباره رفتم ترمینال چند روزی ، آنجا خوابیدم. مجبور شدم برای این که پول در بیاورم کار کنم با زنی آشنا شدم که او من را در اختیار مردان قرار می داد و من پول می گرفتم و خرج ...
شادی ترک اعتیاد سمیرا در سایه غم داستان لیلی
فرشته ندیده ام که جوابش مثبت بود و ادامه گفتگو شروع شد؛ نام او سمیرا بود. با سمیرا سال ها پیش وقتی که برای تهیه گزارش به کمپ باغ فرشته رفته بودم، آشنا شدم، دختر لاغر اندامی که در 11 سالگی ازدواج اجباری باعث شده بود، سال های نوجوانی خود را نه همچون یک دختربچه، بلکه مانند یک زن بزرگسال به سر کند. همسر اول سمیرا معتاد بود و این باعث شد که او بهترین دوران زندگی اش را نه با عروسک ...
شاخه های خشک، اشک های من
.... سایه ها که از جلوی شیشه بخار گرفته رد می شدند حسرتم را بیشتر میکردند. جاشون گرم بود و حتما الانم دور بخاری حرفای آخر کارگردان را می شنیدند. آنقدر لحظه لحظه کلاس و جلسات تمرین توی وجودم نشست کرده بود که می دانستم هر دقیقه و ثانیه بچه ها چیکار می کنند. امیدم این بود آقا از تقصیرم بگذرد و همه چی عادی بشه که مونده بودم و سرما رویم تاثیر نداشت. آنقدر در رویا و خیالم عرق بودم که متوجه نشدم منصور ...
ابراز پشیمانی مرد خیابان خواب از ارتکاب قتل
به گزارش ایلنا، مرداد سال 97 خبر مرگ مرد جوانی به نام کیارش مقابل یک پارک به مأموران پلیس تهران داده شد. در تحقیقات انجام گرفته مشخص شد این مرد توسط دوستش، رامین، به قتل رسیده است. زمانی که رامین بازداشت شد، به قتل اعتراف کرد و گفت: من فقط قصد ترساندن مقتول را داشتم و هیچ قصدی برای کشتن او نداشتم. اکنون هم از کرده خودم بسیار پشیمان هستم. بعد از گفته های متهم و درخواست اولیای دم برای ...
می گفتند ناشنوا نمی تواند فیلم بسازد
...، بگویید. ازدواج نکرده ام و دغدغه همسرداری و بچه داری ندارم، اما تا قبل از کرونا خیلی سرم شلوغ بود؛ کالج می رفتم، در هیأت مدیره تئاتر و نقاشی در جشنواره ها درگیر بودم، در ورک شاپ ها شرکت می کردم و در حال حاضر هم در خانه سرگرم زندگی هستم. چون کم شنوا هستم چه در ایران، چه در کانادا با مشکلات زیادی روبه رو بوده ام. برای مردم عادی و شنوا سخت است باور کنند ناشنوا می تواند فیلم بسازد. ارتب ...
بازگشت ابوالفضل بعد از 12 سال پایانی بر چشم انتظاری خانواده بود
شهدای ایران : این بار یک برادر جانباز راوی حماسه آفرینی و مجاهدت برادر و همرزم شهیدش می شود که گوی سبقت را در شهادت از او ربود. ابوالفضل شفیعی مشغول کار و زندگی اش بود که آغاز جنگ و تجاوز دشمن بعثی او را راهی میدان جهاد کرد. همراه برادر شهید می شویم تا روایت زندگی این شهید را بشنویم. ابوالفضل در 5 خرداد 67 مفقودالاثر شد و پیکر مطهرش پس از 12 سال به آغوش خانواده برگشت. ماحصل همکلامی ما را با ...
تصمیم دولت برای افزایش نرخ گازوئیل تکذیب شد
[امین شول سیرجانی] صدای تارنوازی جلیل شهناز خانه را پر کرده است. دستگاه گرامافون قدیمی مثل ساعت کار می کند و صاحب خانه به آن می نازد. چهار گوشه خانه پر است از کتاب و وسایل عتیقه قدیمی: اینجا بازار شام است. این را صاحب خانه می گوید. گویی جمله ای اعتقادی به زبان آورده باشد. در گوشه ای از نشیمن، دیوار پر است از کلاه های شاپو مردانه: کلاه های من را ببینید. این کلاه 60 سال پیش است. می بینید که سوراخ شده است، اما جنس را ببینید، فکر می کنم متعلق به مجارستان است. کلاه را پس از امتحان کردن سرِ ...
بیابانی: شانس آوردیم کرونا همه چیز را برهم زد
: * با شیوع و گسترش کرونا، من هم مثل اکثر بچه های کشتی، فقط در خانه تمرین کردم تا از شرایط آمادگی زیاد دور نشوم. هرچند که این نرمش ها یا دویدن و انجام تمرین های معمولی و نه چندان سنگین، نمی تواند برای حضور در کورس قهرمانی موثر باشد ولی در این شرایط که حفظ سلامتی از هرچیزی مهم تر است، همین ورزش های اندک هم برای ما مهم بود. * با دو سه تا از دوستان که سابقه حضور در تیم ملی و اردو را نیز ...
میثاقیان: دنبال برج های بندرانزلی نیستم/ ملوان را به اندازه ابومسلم دوست دارم
ملوان به دست تان رسید. بله، دقیقا. بالاخره من بازیکن ملوان بودم و سال های 55 و 56 در این تیم توپ زدم. آن زمان بهمن صالح نیا مربی ما بود. به این تیم علاقه خاصی دارم و وقتی کارم را شروع کردم، همیشه دوست داشتم یک روز مربی ملوان شوم، چون این تیم را مثل ابومسلم دوست دارم. البته من استقلال هم بازی کردم، اما ابومسلم را خیلی دوست دارم، چون تیم خانوادگی من بود و تمام خاطرات زندگی من حتی زمان ازدواجم ...
عصبانی بودم، آدم کشتم!
... متهم ادامه داد: بزرگتر که شدم برای اینکه زندگی ام را بگذراندم دست به سرقت زدم اما سال 93 تحولی در زندگی من ایجاد شد که توبه کردم و تصمیم گرفتم دیگر سرقت نکنم. من برای گذران زندگی کنار پارک دستفروشی می کردم و چای و بلال می فروختم. شب ها نیز در پارک می خوابیدم. متهم در خصوص قتل گفت: آن روز در گوشه پارک خوابیده بودم که به من زنگ زدند و گفتند پسر دستفروشی کمی آن طرف تر بساطش را پهن ...
رادو: فکر نمی کردم مدت زیادی در ایران بمانم
... وی در پایان با اشاره به این که باسابقه ترین بازیکن خارجی تاریخ پرسپولیس است، توضیح داد: اگر بخواهم راستش را بگویم وقتی آمدم اینجا فکر نمی کردم مدت زیادی در ایران بمانم اما اتفاقاتی که در سال های اخیر رخ داد من را خوشحال کرد و خانواده ام نیز خوشحال هستند و این مسئله مهمی است که من از زندگی در ایران لذت ببرم. هواداران عزیز و هرچیزی که در اطراف باشگاه هست، من را مجاب کرد تا در ایران بمانم و خوشحالم و دوست دارم ماندنم در ایران را ادامه دهم. بیشتر بخوانید: حضور رادوشوویچ در باشگاه پرسپولیس رادوشویچ: برای شماره یک شدن پرسپولیس لحظه شماری می کردم ...
نیکبخت: در دربی به استقلال گل زدم، نباید شادی می کردم!
گرفتم و به پرسپولیس رفتم. به عنوان بازیکنی که هفت سال در استقلال حضور داشتم توقع این برخورد را نداشتم. به عقب برگردی باز هم این تصمیم احساسی را می گیری؟ نه. به طور حتم این تصمیم را نخواهم گرفت. من زمان زیادی برای انتخاب نداشتم. فقط 24 ساعت به پایان فصل و نقل و انتقالات وقت باقی مانده بود. پرسپولسی ها تماس گرفتند و حتی من سنگ بزرگ جلویشان انداختم اما آنها تمام شرایط مرا پذیرفتند ...
پاسخ خانم مجری به آنهایی که می گویند با پارتی وارد صداوسیما شده است/ عکس
به گزارش افکارنیوز ، ستاره سادات قطبی متنی را خطاب به کسانی که می گویند با پارتی وارد صدا و سیما شده است، منتشر کرد. اخبار چهره ها - وی نوشت: سلام به روی ماهتون این نوشته برسه به دست اونایی که گفتندباپارتی وارد صداوسیما شدی! من از15 سالگی اجراروشروع کردم وچندین بارکلاس فن بیان وگویندگی رفتم.استادهای خوبی هم داشتم،بزرگترینشون مرحوم صدرالدین شجره بودکه ...
ریحانه پارسا: دلیل اصلی حاشیه ها خودم بودم
دچار حواشی خواهم شد. وی در ادامه درباره اینکه نخستین تجربه شما در سینما با یک فیلم کمدی رقم خورد، توضیح داد: قطعا ژانر باب میل بنده کمدی نبوده است و همواره دوست داشته ام چه در تلویزیون و چه سینما کارهای جدی بازی کنم اما وقتی از طرف آقای پیمان قاسم خانی به فیلم سینمایی خوب، بد، جلف2 دعوت شدم تقریبا بدون مکث جواب مثبت دادم و حالا که فیلم در حال اکران است نیز از نتیجه آن راضی هستم. ...
سنگ های سخت رو از جلو پای مردم بردار
وام شما آمادهست..هم متعجب بودم هم شوکه شده بودم هم خوشحال... منتظر فردا شدم ...رفتم کارت وام رو دریافت کردم..ولی کارتم ی ایرادی داشت رفتم شعبه رفعش کنم ...منو دید و گفت:مگه واریز نشده به کارت وام؟؟؟ گفتم:چرا ولی متعجبم چرا انقدر سریع اصولا خیلی طول و تفسیر میدن کارمندای اعتبارات!!! گفت:مدارکتون بی نقص بود... گفتم:کارتم انگار مسدوده ..گرفت و مشکل رو حل کرد...ساعت آخر ...
بی قراری رجب زاده برای سرمربیگری در ذوب آهن
...، در دو تیم اماراتی به نام های الظفره و الامارات بازی کردم و بعد به مس کرمان رفتم، یکسال در فجر سپاسی حضور داشتم و بعد به اصفهان برگشتم. اما شناسنامه فوتبالی شما ذوب آهن اصفهان است؟ خب روزهای بسیار خوبی را در این تیم پشت سر گذاشتم که با هیچ کلمه ای قابل توصیف نیست، 14 سال از بهترین روزهای فوتبالی ام را در ذوب آهن پشت سر گذاشتم و لطف هواداران شامل حال من شده است و مرا ...
این ماه اجاره مهمان صاحبخانه/ تقدیر رهبر انقلاب از اقدام شیرازی ها
آیت الله خامنه ای: انصافاً مشارکت های مردمی هم مشارکت های بسیار زیبا و صحنه های جالب و شگفت انگیزی را به وجود آورده که در همه جا هست. من چند مورد را بخصوص اسم می آورم. این به معنای این نیست که این چند مورد اختصاص دارند؛ نه، حالا اینها به بنده گزارش شده، این ها را من عرض می کنم... در شیراز، معتمدین محلّی با صاحبان املاک، صاحبان خانه ها و مغازه ها، صحبت می کنند که اجاره نگیرند یا تخفیف بدهند یا ...
بازگشت قربانیان اسیدپاشی به جامعه با مدلینگ
به همه گفته ایم که اجازه نداده ایم توانایی های ما از بین برود. من تا قبل از این اتفاق صورت زیبایی داشتم اما دلیلی ندارد الان چهره ام را بپوشانم و باور دارم وجود زیبا بالاتر از صورت زیبا است. ما هر چقدر بخواهیم خودمان را مخفی کنیم این جریان ناشناخته تر و مخفی تر می شود و مخفی کردن چنین خشونتی کم از خود خشونت ندارد. کسی که باید پنهان شود قربانی اسیدپاشی نیست آن که باید از جامعه طرد شود، قربانی ...
تست کرونای ستاره والیبال صربستان مثبت شد
ایران هم بازی کرده، مثبت شده است. پشت خط زن باتجربه تیم ملی صربستان که برای پروجای ایتالیا بازی می کند، معتقد است در ایتالیا مبتلا به این ویروش شده است. آتاناسویچ در مطلبی که سایت WorldofVolley منتشر کرده، در این باره می گوید: نمی دانم چگونه به این بیماری مبتلا شدم، اما امیدوارم این ویروس را به اطرافیانم و کسانی که با آن ها در ارتباط بودم، منتقل نکرده باشم. من به خاطر عمل جراحی که در ایتالیا داشتم، سیستم ایمنی بدنم ضعیف شده بود و فکر می کنم همان جا به کرونا مبتلا شدم. سعی می کنم هر چه زودتر بهبود پیدا کنم. انتهای پیام/ ...
سخت ترین روز اسارت در بند بعثی ها
که به آسایشگاه جوش کرده بودند چسبیده بودم و می گفتم ما در حال آزاد شدن هستیم مگر می شود ما برویم وشما بمانید. و با آن حال گریه فریاد زدم که بچه ها بیایید که حاج آقا ابوترابی را اینجا نگه داشته اند. همه بچه ها سراسیمه از اتوبوس ها پیاده شدند و عراقی ها نتوانستند جلوی آنها را بگیرند بچه ها آمدند و صف کشیدیم. جمله حاج آقا این بود من اگر ده سال نماز شب خوانده بودم، اگر ده سال سجده کرده بودم منتظر ...
روایت دوشکاچی از عملیات مرصاد
. شاید بعضی ها فکر می کنند که شهید شده، ولی زنده است و الان هم توی کرمانشاه زندگی می کنه. این را که شنیدم، کنجکاوی ام بیشتر شد و دوست داشتم این رزمنده دلاور را از نزدیک ببینم. یک بار دیگر نگاهم به تصویر روی دیوار دوخته شد. سعی کردم آن لحظه نبرد سنگین را در ذهنم تصور کنم، اما تنها خود آن رزمنده می توانست روایتگر آن لحظات باشد. ... در بخش هایی از این کتاب می خوانیم: ظهر شده بود. با اینکه ...
تیر خوردم، عاشق تر شدم/ لحظات ناب با حیوانات وحشی و خزنده های سمی
... بالاخره محیط بانان آمدند، از صبح تا عصر پایم خونریزی داشت تا اینکه به بیمارستان منتقل شدم، گفتم به خانواده ام اطلاع ندهید نمی خواهم آنها مرا در این وضعیت ببینند، خدا را شکر پایم ماند هرچند دردش هنوز هست و این باعث نشد حسرت ادامه کار را داشته باشم و همچنان عشق بورزم تا امروز که در خدمت شما هستم . آنچه خواندیم شرح حال تنها یک روز سخت یک محیط بان است، او سال ها در عرصه محیط بانی و ...
سرگذشت تلخ زنی که پس از 39 سال پسرش را پیدا کرد!
پسرهایم را به همه جا سپرده بودم و به دنبال خانواده شوهرم همه جا را گشتم، ولی اثری از آن ها نبود تا اینکه در پیج گمشدگان در اینستاگرام توانستم نخستین سرنخ را پیدا کنم. برادر ناتنی پسرم این آگهی را دیده و تماس گرفته بود. برادری که تا 5، 6 سال پیش از وجود برادرش هیچ اطلاعی نداشت، اما به محض اینکه فهمیده بود، پدرش قبلا دو پسر داشته که هر دو را رها کرده، تصمیم گرفته بود به دنبال شان بگردد. او ...
فقط امام زمان اعمال ما را می بیند یا همه معصومین؟
بی مقدمه فرمود : ای داوود! روز پنجشنبه اعمال شما به من عرضه شد. در میان کارهایی که از تو به رؤیت من رسید، کمکی بود که به پسر عمویت، فلانی، کردی و من از این کار خوشحال شدم. این صله و کمک تو نابودی عمر او و کوتاه شدن اجلش را سرعت بخشید. داوود می گوید : پسر عمویی داشتم که فردی معاند و دشمن اهل بیت و پلید بود. خبردار شدم که او و خانواده اش در وضع مالی بدی به سر می برند. لذا پیش از آن که راهی مکّه شوم ...
حق خانواده ام را از استقلال می گیرم/ آنهایی که فحاشی کردند را نمی بخشم
بخشم و حلال شان نمی کنم. همان سالی که در استقلال حضور داشتم بازیکنانی بودند که قرارداد میلیاردی بستند و تمام و کمال هم پول شان را دریافت کردند اما من نه تنها فقط نیمی از مبلغ قراردادم را گرفتم بلکه مجبور شدم 140 میلیون تومان هم از جیب خودم مالیات بدهم در صورتی که من تمام مبلغ قراردادم را نگرفته بودم. نظری با بیان اینکه استقلال به خاطر بدهکاری اش به او دچار دردسر خواهد شد، ادامه داد ...