سایر منابع:
سایر خبرها
سه تار دلش
خدا بی خبر را هرچه زودتر از صحنه روزگار برانداز. مادر دخترت را چنان تربیت کن که تربیت زینبی باشد؛ که تربیت او پیامی از خون من باشد مخصوصا حجابش. پدرم؛ برادرانم را اخلاق حسینی بیاموز که مسئولیت آنها به گردن توست چنانچه غافل شوی دچار عذاب نزد خدا خواهی شد. کتاب سه تار دلش داستان شهیدان والا مقام سید محمود، سید علی اصغر و سید محسن میرکریمی به سفارش اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان سمنان و توسط انتشارات صریر در 120 صفحه به شمارگان 500 نسخه با قطع رقعی در سال 1398 چاپ و منتشر شده است. انتهای پیام/ ...
ماجرای اسارت پنج ساله در اردوگاه موصل 2 موضوع کتاب جدید خالق آن 23 نفر
خود به همراه دارد که توسط انتشارات سوره مهر به انتشار خواهد رسید. بیشتر بخوانید: برای مطالعه معرفی آخرین کتب منتشر شده از انتشارات سوره مهر اینجا کلیک کنید یوسف زاده در مورد زمان انتشار کتاب جدیدش بیان کرد: تلاش دارم تا نگارش کتاب جدیدم را تا هفت ماه دیگر به پایان برسانم اما با توجه به شرایط بوجود آمده در حوزه اقتصادی بازار نشر هیچ پیش بینی از زمان چاپ این اثر ندارم. ...
پولکی های بدبخت
ابتدا این واکنش را نشان داد: مطمئنی؟! ما به همه دادیما! یه بار دیگه چک کن. من چند بار دیگر چک کردم و مطمئن شدم که نداده اند. دوباره این موضوع را با مدیرعامل مطرح کردم. این بار لبخندی زد و گفت: پیگیری این کارهای جزئی و بی اهمیت به من ربطی نداره. به منشی بگو. حقیقتا من همیشه تحت تأثیر این تقسیم وظایف درست و این میزان از تخصص گرایی در شرکت مان بودم. اینکه هرکس تخصصی دارد و متناسب با آن، مسئولیت ...
باورم نمی شد مهمان خانه حاج قاسم هستم!
شهادت دوستانش را شنیده بود) گفتم: رضا تو یک بار رفتی، تکلیفت را انجام دادی. حالش را که دیدم خیلی دلم سوخت، گفتم: من جلویت را نمی گیرم برو. 5 دقیقه نشد گوشی ش زنگ خورد، جواب داد بعد سریع خوشحال شد، گفت: خانم من دارم می روم. گفتم: رضا! کجا؟! همین الان؟! (ساعت 10:30 شب بود.) پرسیدم: بچه ها را چه کار کنم؟ انگار یکی به بچه ها گفته بود بابا می خواهد برود دیگر نمی آید، دو تایی دنبال او راه افتادند و بابا ...
نگاهی به کتاب "تاریخ فلسفه اسلامی"
به آنجا می رفت. چنان که از وی حکایت می کنند، در هنگام رفتن به مدرسه، در دکان جنب مدرسه، درویشی وی را می خواند و از وطن مألوف و حرفه و نسب او جویا می شود. جهانگیرخان که شرح حال خود را کماکان با درویش در میان می گذاشت، می گوید: چون گفتار من به پایان رسید، درویش خیره در من نگریست و گفت: گرفتم از این فن فارابی وقت شوی، مطربی بیش نخواهی بود. گفتم: نیکو گفتی و مرا از خواب غفلت بیدار کردی، هان بگو چه ...
کوچه باران منتشر شد
خانه را بفروشیم و برویم جایی دیگر. از بس در و دیوار این خانه و خاطرات محمدحسن در آن به روحم فشار می آورد. حاجی هر بار به بهانه ای طفره می رفت تا یک روز به خون محمدحسن قسمش دادم که چرا دلش به رفتن رضا نمی شود... شانه هایش لرزید و گفت: حاج خانم! اگر برویم و روزی محمدحسن برگردد و ما اینجا نباشیم، بچه ام سردرگم می شود. باشیم اینجا که آمد خانه، پشت در نماند. پیکر محمد حسن سر نداشت و حاجی هنوز امید داشت ...
نخستین اظهارات پدر رومینا اشرفی عامل جنایت تالش +فیلم
به تو می دهم؛ مقدمات کار را فراهم کن. آدرس خانه خواهرش را داد. به آنجا رفتم و دخترم را که دیدم تپش قلب داشتم؛ به اتاقی رفتیم و از او پرسیدم چند سال است با این پسر رابطه داری؟ گفت: یک ماهی می شود با او تلفنی صحبت می کنم. در این مدت مادر رومینا کجا بود؟ پدر رومینا: بعد از آن، به آن ها (خانواده خاوری) گفتم مادرش بی تابی می کند و می خواهد رومینا را ببیند؛ با مادر رومینا قبلا ...
جهاد سلامت یک دهه هشتادی در قلب کرونا
من هم بروم کمک. مادرم چند بار برای رفتن من استخاره کرد. هر بار خیلی خوب آمد و بالاخره راضی شد. حدود نیمه فروردین ماه سال جاری، در کانال قم زیبا، یک پوستر فراخوان جذب نیروی جهادی از طرف خانه طلاب قم دیدم. فراخوانی برای انجام یک کار خداپسندانه با عنوان پیک مهربانی . این طرح خانه طلاب، برنامه ریزی برای کمک به سالمندان بود. قرار بود جوان ها انجام خریدها و کارهایی مثل این را انجام دهند تا رفت ...
گفتگو با پدر رومینا درباره قتل دخترش
. آدرس خانه خواهرش را داد. به آنجا رفتم و دخترم را که دیدم تپش قلب داشتم؛ به اتاقی رفتیم و از او پرسیدم چند سال است با این پسر رابطه داری؟ گفت یک ماهی می شود با او تلفنی صحبت می کنم. در این مدت مادر رومینا کجا بود؟ بعد از آن، به آن ها (خانواده خاوری) گفتم مادرش بی تابی می کند و می خواهد رومینا را ببیند؛ با مادر رومینا قبلا هماهنگ کرده بودم و گفتم وقتی تماس گرفتم با مامور بیاید ...
روایت زندگی ساده یک خانواده ایرانی در "راه خانه ام را بلدم"
مقطعی این زوج عاشق پیشه شروع می شود. جدایی های روزانه و ماهانه ای که گویا عذرا را آماده اتفاق اصلی و یک جدایی همیشگی می کنند. "فردای آن روز با گریه از هم جدا شدیم. فرید رفت. من ماندم و بچه ای که یک ماه بود در وجودم رشد می کرد. هر ساعت تماس می گرفت و جویای حالم بود. از بچه مان می پرسید و دلداری ام می داد. به سختی می توانستم دوری اش را تحمل کنم." صادق فرزند اول خانواده ای می شود ...
"کاش یک پرنده بودم"؛ قصه روزهای سخت حماسه به روایت رزمندگان رزن
ایثار و مجاهدت می توان انجام داد و خاطرات مقاومت مظلومانه آن ها با دست های خالی را برای نسل آینده ماندگار می سازد. کاش یک پرنده بودم ؛ خاطرات از رزمندگان و خانواده شهدای شهرستان رزن است که به قلم زیبای زهرا حسینی، تدوین شده و انتشارات حماسه ماندگار آن را چاپ کرده است. در پشت جلد کتاب، خاطره ای درج شده که دلیل نام گذاری کتاب را بیان می کند: شب قبل از عملیات بود؛ نشسته بودیم و ...
ماجرای تولید نفت در دریای خزر
...؛ جشن ساز که معاون وزیر بود زنگ زد کجایید. گفتم اهواز؛ گفت ما حکم را زده ایم و نمی شود نپذیرید؛ فردا معارفه است و باید بیایید. در نهایت ما آمدیم و قول گرفته بودیم که اگر توانستیم راه اندازی کنیم برگردیم جنوب. شروع کردیم؛ دستگاه را بازدید کردم؛ 14 روز بررسی کردیم و همه جلسات مان نیز با زیرکچیان که هیئت مدیره شرکت ملی نفت خزر بود و ضیغمی، رئیس هیئت مدیره حفاری شمال بود؛ بازرسی کل ...
زندگینامه نجف دریابندری و معرفی آثار ترجمه شده او
. در همان زمان به شرکت نفت رفت و در آنجا به عنوان منشی استخدام شد. چون زبان انگلیسی را به خوبی صحبت می کرد، توجه رئیسش را برانگیخت و از اداره کارگزینی به اداره کشتی رانی منتقل شد. دریابندری دراین خصوص می گوید: داستان علاقه پیداکردن من به انگلیسی هم جالب است. یادم می آید سال دوم دبیرستان در امتحان انگلیسی تجدید شدم. این تجدیدی باعث شد که من با پشتکار زیاد شروع به خواندن انگلیسی کنم و ...
ای مردم! در کرامت ها و ارزش ها سبقت و پیشی بگیرید
بیداری ام نشسته. به پیش او رفتم، نزدیک او شدم، دیدم پرچم در دست او حالتی عجیب گرفت و آقا خود را عقب کشید. گفتم: آقا! این قدر گناهکارم که از من دور می شوید؟ آقا نزدیک شد و دستم را گرفت. گفت: برو به بچه ها بگو بیایند، ولی مانند حالت خواب، کسی بیدار نشد و همان سخنان را گفت. دیگر نمی توانم بیشتر بنویسم. دارند ما را به خط می کنند. اگر وقتی شد باز هم خواهد نوشت. خدا نگه دار شما. همه شما را از دور ...
کفاشیان: از 6 سفارت به من مربی تیم ملی پیشنهاد شد
.... حالا اگر ما می خواستیم یک مربی برای دو و میدانی انتخاب کنیم، بگویید یک نفر زنگ بزند و آدم پیشنهاد دهد! تا اسم فوتبال می شد همه پیشقدم می شدند. واکنش شما در مقابل معرفی ها چه بود؟ دست به سر می کردید یا بررسی؟ من هر بار می گفتم ما کمیته فنی داریم و آن ها باید رزومه را بررسی کنند. ما اطلاعات را می گرفتیم و به بچه های کمیته فنی می دادیم. کی روش را هم سفارتخانه به ش ...
مهدی آذر یزدی؛ نامدارترین نویسنده تاریخ ادبیات کودک و نوجوان ایران
در اینباره می گوید: پس از قبول نکردن کتاب، گریه کنان آن را پیش آقای جعفری، مدیر انتشارات امیرکبیر بردم. ایشان حاضر شد، آن را چاپ کند. از آن پس بود که آذر یزدی به نگارش دوباره داستان های کهن ایرانی با قلمی روان و ساده برای کودکان پرداخت و حاصل آن در قالب مجموعه کتاب های قصه های خوب برای بچه های خوب به چاپ رسید. او برای قصه های خوب برای بچه های خوب در 1342 خورشیدی، برنده جایزه یونسکو شد و در 1345 ...
تا اروند
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از اردبیل، کتاب تا اروند به مرور خاطرات علی غفاری رزمنده و پیشکسوت بهداری دفاع مقدس استان اردبیل پرداخته که به کوشش لیلا نظری گیلانده به نگارش در آمده است. این کتاب 232 صفحه ای را انتشارات ساوالان ایگیدلری در سال 1392 به سفارش و حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس استان چاپ و منتشر کرده است. برشی از متن کتاب: هنوز هم درگیری ...
خادمان آسمانی
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از اردبیل، کتاب خادمان آسمانی به سرگذشت شهدای کارمند استان اردبیل پرداخته که به کوشش لیلا نظری گیلانده به نگارش در آمده است. این کتاب 384 صفحه ای را انتشارات خط هشت در سال 1398 به سفارش و حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس چاپ و منتشر کرده است. برشی از متن کتاب: شهید نادر اصغری اردبیلی، فرزند عزیز متولد پنجم تیر 1342 در ...
روایت عجیب خانم مجری از دعوتش به یک پارتی!
درب وداغون برگشت.هیچی نگفت.رفتم روتختم و هنزفری گذاشتم توگوشم.اومدکنارتختم و گفت ستاره ببخشیدغلط کردم.من اگه تورونمیبردم باید از ینجا میرفتم چون پول نداشتم اجاره بدم. نگاهم به سقف دوخته شدو هیچی بهش نگفتم سرش رو انداخت پایین و رفت. یکماه گذشت. ازون شب دیگه نه ازنازنین خبری شدونه ازپولی که سرمن شرط بندی کردند. و در آخریه روز گردنبند گرون قیمت یکی از بچه ها همراه مهربان گم شد و قصه مهربان ناتمام موند ... ...
رمان مهدوی پشت صحنه یک رویا چاپ شد
...> رامین کلی کاغذ ریخته بود روی میز بزرگ سرسرا و داشت دکمه های ماشین حساب را تندوتند می زد و گوهرتاج به چند ورق نگاه می کرد. - خب جمعش شد سیصد و پنج میلیون و صد. گوهرتاج دسته چِکش را برداشت و عدد را نوشت و امضا کرد. - به مهندس بگو کارها درست پیش نمی ره. فقط هر روز، هر روز، واسه من صورت حساب می فرسته و پول عمله و بنا و سنگ و آجر می گیره. بگو دیگه تمومش کنه... خسته ...
تماس تلفنی جهانگیر با بقال سر کوچه! + عکس
شهدای ایران: بعد از ظهر یک روز تابستان بود. خوابیده بودم. با صدای در از خواب پریدم، در را که باز کردم جهان با عجله وارد خانه شد. با خوشحالی کارت مرخصی چند ساعته اش را که بعداً فهمیدم امضای اصغر وصالی پایینش بود نشانم داد و گفت من از فرمانده مان مرخصی گرفتم که بیایم وسایلم را بردارم. لطفا ساکم را همین الان آماده کن. با تعجب پرسیدم کجا؟ خندید و گفت دارم می روم کردستان. مثل دوران سربازی ...
کتاب های تازه ای از مرحوم طاقدیس منتشر می شود
سعی داشته با ترکیب فرم بندی پویا و رنگ های گرم، نوعی خیال انگیزی خاص برای مخاطبان کتاب به ارمغان آورده شود. خدایا....خدایا ! در24 صفحه و در قطع خشتی از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است. جلد دوم و سوم کتاب نیز که توسط مرحوم طاقدیس نگارش یافته مراحل تصویرگری و آماده سازی را طی می کند و درآینده نزدیک به بازار نشر کودک و نوجوان عرضه خواهد شد. انتهای پیام/ ...
4 ماه و 2 روز عاشقی به روایت همسر شهید حسین هریری/ قمر فاطمیون
، اما فقط قول بده مراقب چهره ت باشی. دقیقا سه ماهی از عقدمان گذشته بود که محرم شروع شد. آن سال شهرداری در طرحی با عنوان همه خادم الرضاییم عکس تعدادی از مشاغل و مردم مشهد را روی بیلبورد های شهری نصب کرد. یکی از آدم های داخل آن عکس، حسین من بود. آن روز ها و قبل از آنکه حسین برای آخرین بار به سوریه برود، عکسی از چهره اش با همان لباس دفاع مقدس گرفتند. آن تصویر تا مدتی روی بیلبورد های شهر بود. حسین رفت و ...
دوست دارم تنها باشم
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از اردبیل، کتاب دوست دارم تنها باشم به مرور خاطرات شهید عقیل عرش نشین از سرداران شهید استان اردبیل پرداخته که به کوشش سیدسعید اطهر نیاری به نگارش در آمده است. این کتاب 120 صفحه ای را انتشارات خط هشت در سال 1394 به سفارش و حمایت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس اردبیل چاپ و منتشر کرده است. برشی از متن کتاب: سال 1360 مسئول اعزام ...
آخرین مجموعه مرحوم سوسن طاقدیس در مسیر نشر
راهنمایی کند. این کتاب با تصویرگری های جذابی از سارا کثیری نیز همراه است که در آن سعی داشته با ترکیب فرم بندی پویا و رنگ های گرم، نوعی خیال انگیزی خاص برای مخاطبان کتاب به ارمغان آورده شود. خدایا....خدایا ! در 24 صفحه و در قطع خشتی از سوی انتشارات کتاب نیستان منتشر شده است. جلد دوم و سوم کتاب نیز که توسط مرحوم طاقدیس نگارش یافته مراحل تصویرگری و آماده سازی را طی می کند و درآینده نزدیک به بازار نشر کودک و نوجوان عرضه خواهد شد. انتهای پیام/ ...
پاسخ خانم مجری به آنهایی که می گویند با پارتی وارد صداوسیما شده است؟
....شماره ی پدرم روداده بودم برای تماس ولی ایشون 6 ماه بعدبهم گفت که ازصداو سیما زنگ زدندبری پیششون.گویا فراموش کردندویامیخواستندحالا که تهران رو انتخاب کردم برای زندگی همینجاتلاش کنم وبه نتیجه برسم ازطریق دوستام فهمیدم داخل صداو سیمای تهران کلاس های گویندگی و مهارت ارتباطات تشکیل میشه خیلی زودثبت نام کردم واونجا هم بااساتیدبنامی آشناشدم وبه موقع سرکلاس میرفتم وکلی فعالیت انجام میدادم عین این ...
شاخه های خشک، اشک های من
شاخه های خشک، اشک های من غلامرضا رمضانی. نویسنده و کارگردان خانه فرهنگ شماره 2 اراک انتهای خیابون عباس آباد بود. یک خانه کلنگی دو طبقه. بچه های تئاتر و سینمای آزاد در دو طبقه اش مستقر بودند. سرایداری هم داشت که تقریبا همه کاره بود. یک وقت هایی سر به سر هاشم آقا می ذاشتیم و به او می گفتیم تو اصلا رییس خانه فرهنگ 2 هستی. گروه تئاتر ما هفته ای سه روز تمرین داشت. هر جلسه با نرمش ...
مضامین رضوی می توانند جهانی شوند
سربچه معلولی در حرم مطهر روبه رو می شود که اشتیاق او را برای نوشتن این کتاب برانگیخته است. جایی نزدیک بهشت در قالب داستان بلند نوشته شده است. این اثر در چند جشنواره از جمله جشنواره داستان رضوی و جشنواره بین المللی کتاب سال رضوی که توسط آستان قدس رضوی برگزار می شود، برگزیده شد. در صفحه امروز با حمزه ولی پور در خصوص ادبیات رضوی به گفت وگو نشسته ایم که می خوانید. * چ ...
پاسخ قلعه نویی به این سوال؛ چرا برانکو را دوست دارم؟
: من در سال 1985 در قطر بازی می کردم. از آن زمان تا الان چندین بار قطر رفته ام هر بار که رفته ام افسوس خوردم و هر دفعه قطر را نشناختم. فکر نمی کردم این قطر همان قطری باشد که من در آن بازی می کردم. یا قطری باشد که یک سال پیش آنجا بودم. حیف است با این نیروی انسانی و ثروتی که داریم، باید شرایطمان بهتر از این باشد . ما قانونمند نیستیم و به دنبال منافع شخصی هستیم. مهم این است که به فکر مردم و دغدغه های ...