ناگفته های عجیب محمدرضا مامانی از دوران افشین قطبی
سایر منابع:
سایر خبرها
به وقت حاج قاسم همراه با وصیت سردار دل ها به یکی از خدام امام رضاعلیه السلام
مزار حاجی. وی در خطاب به شهید سلیمانی بیان کرد: حیف که لباس خادمی یک ماه بیشتر تنت نبود؛همه بچه های کشیک گفتند سلام ما را برسان و از تو طلب{حاجت} دارند. همه نوکرهای امام رضا دوستت دارند. خوش احوال ادامه داد: اما حاج قاسم فهمید کجا بیاید و امام رضا هم او را به نوکری پذیرفت و دنیا برای حاج قاسم غبطه می خورد و ذکر و فکر ما در مشهد، سردار هست و من می خواهم به او سلام کنم. ...
تبریک چهره های مشهور کشور به مناسبت ولادت امام رضا(ع)
اندوه و گرفتاری رو از مردم عزیزم دور کنه هر کسی حاجت داره ، حاجت روا بشه، هر کس مریض داره شفا بده ، هر کس دلش شکسته اس شاد بشه میلاد با سعادت امام رضا (ع) بر شما بزرگواران مبارکباد خدا رو شکر میکنم که بهترین افتخار رو برام رقم زد : اینکه بتوونم خودم مادرم رو با ویلچر به زیارت ببرم ، هرچند خجالت میکشید و میگفت : مادر مردم ببیننت زشته من خجالت میکشم، در جوابش گفتم : ...
روایتی خواندنی از دو دوست؛ چادر و حجاب من زبان آنها را بند آورد
آمده بود کمی از نظر روحی و روانی بهم ریخته بود من موقعیت را عالی دیدیم به او گفتم: هانیه موافقی تابستان با هم به اردو برویم؟ ، با تعجب مرا نگاه کرد و پاسخ داد: تابستان و اردو؟ ، خنده ای کردم و گفتم: آره، فردا بیا بریم بسیج دانشگاه برای اردوهای جهادی نام نویسی کنیم، فکرت هم کمی آروم میشه بدون اینکه منتظر پاسخش بمانم از او خداحافظی کردم و قرار فردا را گذاشتم. الیاسی ادامه می دهد: شب به ...
عالیشاه: فکر کردیم خداحافظی داخل رختکن شوخی است!
از حضور تماشاگران پرشمار خود محروم هستیم. با این وجود همین هواداران انتظار دارند بعد از شکست دادن پیکان بتوانید شاهین دیگر تیم پایین جدولی را ببرید. هواداران هر انتظاری داشته باشند به حق است. ما هم هدفی جز خوشحال کردن این عزیزان نداریم، اما در نیم فصل دوم و هفته های پایانی تیم پایین جدولی و بالا جدولی معنایی ندارد. همه تیم ها با تمام وجود وارد زمین می شوند که نتیجه بگیرند. شاهین ...
سرنوشت هولناک عروس 14 ساله عرب در مشهد / جنینم را سقط نکردم! + عکس
ادامه داد. او مدتی بعد با مادرم که اهل بجنورد بود ازدواج کرد که من و خواهر و برادرم حاصل این ازدواج هستیم آن زمان پدرم در کرمانشاه مشغول کار بود و نمی توانست شغلش را رها کند به همین دلیل کمتر به ما سر می زد، اما مخارج زندگی را برایمان می فرستاد. او ماهی چند روز نزد ما می آمد و سپس برای آن که از کارش اخراج نشود دوباره به کرمانشاه باز می گشت. از همان ابتدا من و خانواده ام در حاشیه شهر مشهد ...
یاس رازقی من!
دیگری نگاه کرد: - اردل جان! آیا حتی یک بار هم آقای رضایی، ناظم مدرسه، درباره ی تقلب کردن یا نکردن سر آزمون های آنلاین، به ما تذکر داد؟ گفتم: نه! - آیا سؤال های امتحان پایانی بچه ها در آزمون آنلاین، در مدرسه متفاوت بود؟ گفتم: نه! - آیا کسی از مدرسه به تو زنگ زد که چرا در آزمون علوم، نسبت به نیم سال اول پنج نمره پیشرفت داشتی؟ گفتم: نه! همه ی جواب ها منفی بود ...
ما هم هستیم؛ روایتی از همدلی
در توقف کوتاهی که در زنجان داشتیم، یک سیگار گیر انداختم و کش و قوسی به خودم دادم، تمام عضلات بدنم درد می کرد. تازه قرار بود به فکر دستشویی باشم که گفتند سوار شوید راه بیفتیم به سمت تبریز برای همین بی خیال شدم. به این فکر می کردم که نباید جلوی اینها سیگار روشن می کردم و حالا اینها هر کدام یکجوری نگاه می کنند البته وقتی نشستیم باز هادی بود که حرف زدن را شروع کرد و هیچ هم ...
تبریک ولادت امام رضا 99 + عکس و اس ام اس
از این ضریح مشکل شده است. پلک خورشید به فرمان تو بر می خیزد / صبح ، از سمت خراسان تو بر می خیزد نور، هر صبح می افتد به در خانه ی تو / بعد از گوشه ی چشمان تو برمی خیزد کاش من یک بچه آهو می شدم می دویدم روز و شب در دشت ها توی کوه و دشت و صحرا روز و شب می دویدم تا که می دیدم تو را بهترین شادباش ها تقدیم به شما، از این همه انزوا مردد شده ام ...
آسمانی که زائر توست
روزها درک می کنم دل تنگی به ما نزدیک است. راستش این روزها از هرطرف نام تو را می شنوم. دارند از تولدت می گویند و من به همه ی سال های گذشته فکر می کنم. چه قدر خوب بود بی دغدغه می شد به سمت شهر تو آمد. می شد رها و آرام در صحن قدم زد و یک دل سیر با تو حرف زد. راستی چه لذتی داشت در انبوه زائران گم شدن وقتی می دانستم در نگاه تو گم نمی شوم. اما امسال همه چیز فرق کرده است و فاصله ها خودشان را به رخ ...
واکنش چهره ها به فوت سیروس گرجستانی
دنبکت کو؟؟ (دیالوگ نمایش معرکه در معرکه) کاش زمان بر میگشت به عقب سال های هفتاد ما باز هم خوشحال و خندان دور هم تئاتر کار میکردیم. من از شما بزرگتر ها باز هم یاد میگرفتم. همه بودن. عمو خسرو بود، تو بودی و همه آنهایی ک رفتن ... اداره تئاتر سر پا بود. تو آبدارخونه پیش آقای شیرازی چایی میخوردیم پاشو لوطی آخرین بار چند ماه پیش با هم صحبت کردیم قرار بود کرونا تموم شد همو ببینیم ...
وقتی امام رضا (ع) هفتاد بار به ملاقات حضوری آیت الله شیخ مرتضی حائری آمد
از کرد و پرسید: آقای حائری! ترسیدی ؟ من هم به حرف آمدم که: بله آقا ترسیدم، آن هم چه ترسی! هرگز در تمام عمرم تا به این حد نترسیده بودم. اگر یک لحظه دیرتر تشریف آورده بودید حتماً زهره ترک می شدم و خدا می داند چه بلایی بر سر من می آوردند. بعد به خودم جرأت بیشتر دادم و پرسیدم: راستی، نفرمودید که شما چه کسی هستید. و آقا که لبخند بر لب داشت و با نگاهی سرشار از عطوفت، مهرب ...
صدای رفتار بلندتر از گفتار است/ این جا حجاب را یک انتخاب می دانند
ازش محافظت میکنه ازتون مراقبت می کنه. این حرف ها با اون محیط بیشترین تاثیر رو داشت، عاطفه بغض کرده بود و اشک توی چشماش جمع شده بود. ادامه داد: شهدا باعث این چادر روی سرم هستن باعث بیداریم و تغییر مسیر زندگیم، شاید اگه اون سفر رو نمی رفتم الان شرایط اینجوری نبود. مربی سفرمون می گفت رفتید شهرتون چادر هاتونو بتکونید تا همه اوناییکه تو خواب غفلتن بیدار بشن شاید به خودشون بیان و در ...
جمله دختر حاج قاسم به همسر شهید مدافع حرم چه بود؟
. موهایش ژولیده روی صورتش ریخته بود عروسکش را توی بغلش فشار میداد. روی پاهایم خواباندمش و تکانش میدادم، سراغ گوشی ام رفتم. توی اینستاگرام پستی نظرم را جلب کرد: انا لله و انا الیه راجعون. کپشن اش چقدر آشنا بود، ای برادر عرب که تو به دنبال منی و من به دنبال تو. اگر مرا شهید کنی شفاعتت می کنم. یعنی چه؟ دلم نمی خواهد ادامه ی متن را بخوانم، دلم میخواهد گوشی را کنار بگذارم و تا ظهر بخوابم اصلا ...
راه کاری دقیق برای پیش گیری از دخالت های بی جا در زندگی
انتقاد کردن طبیعی است. اما به همسر دیگری می گویم: سعی کن وقتی از پدر و مادرت انتقاد می کنند همدلی کنی و دفاع نکنی. چنین وقتی همدلی کن و احساس خود را بیان کن؛ همدلی یعنی احساس خود را بیان کردن. مثلا می گوید مادرت جلو جمع حرف بدی به من زد و ناراحت شدم. در اینجا به جای اینکه بگوید: نه مادرم منظوری نداشت. بگوید: عجب مادرم این حرف را به شما زد؟ اگر من هم جای تو بودم همین حس را پیدا می کردم. من تو را درک می ...
ورزشکار اسپرت پوش چادری شد+ عکس
بی را آغاز کردم، تا اینکه اعزام راهیان نور داشتند، نام نویسی کردم، تا آن زمان چادر فقط در ظاهرم بود، در دل خودم را یک چادری نمی دانستم، تصورم از شلمچه یک کویر بود، ولی زمانی که وارد منطقه شدم، متحول شدم تمام راه را اشک ریختم... *شرکت اردوی راهیان نور مرا به یک چادری واقعی تبدیل کرد! دلیل رفتنم به شلمچه فقط این بود که از شهدا بخواهم کمک کنند در مسابقات تیم ملی کاراته رتب ...
عکس پروفایل امام رضا | عکس نوشته امام رضا علیه السلام
...، به دادم می رسی؟ باز هم مشهد، مسافرها، هیاهوی حرم ................یک نفر فریاد زد: آقا! به دادم می رسی؟ عکس نوشته برای امام رضا علیه السلام من امام رضایی ام چشمان من و صحن تو را آب گرفته پروفایل امام رضایی ام میون دستام یه کیسه گندم ... همه امیدم به شماست امام هشتم تصاویر امام رضایی ام به شوقت آسمان را دوست دارم عکس پروفایل امام رضایی ام ...
روزنامه خبرورزشی| فکر کردیم خداحافظی داخل رختکن شوخی است!
در شماره 6613 خبرورزشی می خوانید: عالیشاه: اگر می دانستم پیکان گودبای پارتی بیرانوند است، بازوبند را به او می دادم (ص4)| آمار فوق العاده طارمی در لیگ پرتغال: 13 گل زد، 7 پنالتی گرفت (ص8)| تصمیم کمیته فنی فدراسیون: منصوریان مربی جوانان، استیلی مربی امید (ص2)| فتح الله زاده: هواداران، بازیکنان و مدیران پشت مجیدی بایستند/ اگر نمی آمدم، استقلالی ها ناراحت می شدند (ص5)| سرخاب: به حرف زدن باشد من هم قهرمان آسیا می شوم/ مجیدی نباید در عصبانیت رجزخوانی می کرد (ص5)| پاشازاده: هوادار استقلال فقط قهرمانی می خواهد/ حدس می زدم مجیدی نتیجه نگیرد (ص8)| سه گانه بیرانوند، پرسپولیس و آنتورپ؛ مرغ بلژیکی ها یک پا دارد: تمرین و بازی برای پرسپولیس ممنوع! (ص1)| رادوشوویچ: متوجه خداحافظی بیرو در رختکن نشدم (ص1)| باقری: جدایی از پرسپولیس واقعا سخت است (ص1)| ویترین رکوردهای مسی درخشان تر شد (ص6) ...
حرف های نامادری سنگدلی که دختر 10 ساله را کشت
. آن ها با من مشکل دارند! چون کرایه منزل یک بار دیر شد! یعنی همه افرادی که در حضور قاضی از رفتار های هولناک تو سخن گفتند، دروغ می گویند؟ نمی دانم! چرا عسل را به بهزیستی بردند؟ یک روز خانم معلم صورت کبود او را دیده و با بهزیستی تماس گرفته بود، چون همسرم یک سیلی به او زده بود برای یک سیلی که کودکی را از خانواده اش جدا نمی کنند البته جا های دیگری از بدنش هم کبود شده ...
سکوت خود را به زودی می شکنم
...> قبول دارید که در جریان بازی مقابل اتلتیکومادرید تحقیر شده اید؟ بله، این یک تحقیر هدفمند است و واقعا متاسفم که شاهد تن دادن بارسلونا به دستورات یک مافیای رسانه ای هستم. این را نمی شود ثابت کرد اما مسئولیت حرف خود را قبول می کنم. به نظر من ستین تحت فشار بود و اگر خودش تصمیم گیرنده بود، من را به عنوان بازیکن ثابت در این بازی به زمین می فرستاد. در تمرین های قبلی پیش از بازی من مهره کلیدی در اجرای تاکتیک ها بودم اما هنگام بازی خبری از من نبود و جای خالی خود را تماشا می کردم. * مترجم: بابک سرانی آذر ...
نگاهی به مفاهیم و مضامین غزلیات فارسی دیوان اشعار علیرضا تیانی خیابانی
روشن و وسیع شاعر دارد. او وجود کائنات و خود را از کلام حق می بیند: مرا به باده چه حاجت، که از کلام تو مستم من از کلام تو مستم ، من از کلام تو هستم اندیشة وحدت وجود هم گاهی خود را نشان میدهد: پیش دریای بودِ تو، ای جان کن فکان را حباب می بینم و در جایی دیگر: ذوقِ جنان و عشرت ِ فردوس نیستم کانها به دیدِ دیده وران بی تو هیچ نیست باد است بی حضور تو ...
کارت زرد از دستم در رفت!
آنها بعد از درخشش در قضاوت بازی صربستان و برزیل، خیلی زود برای داوری بازی آرژانتین-فرانسه انتخاب شدند؛ دیداری با عنوان فینال زودرس. در جریان این بازی بسیار مهیج و البته درگیرانه، دو تیم 36 بار خطا کردند، فغانی 8 کارت زرد داد و تنها یک آفساید گرفته شد. این بازی مملو از زد و خورد و درگیری بود اما علیرضا فغانی و کمک هایش به شکل فوق العاده ای همه چیز را کنترل کردند، حتی درگیری اواخر بازی ...
لواندوفسکی: امکان زدن 40 گل زده در یک فصل بوندس لیگا نیست
بیشتر از قبل بازی می کنیم. خود من همین فصل 31 بازی کردم و 34 گل زدم. 3 بازی هم از دست دادم. فکر نمی کنم بازیکنی بتواند در بوندس لیگای کنونی به حدود 40 گل زده برسد. او تصریح کرد: اگر به عنوان مثال در بوندس لیگا 38 بازی می کردیم، شاید می شد به این رکورد رسید. انتهای پیام/
سعید لطفی: ترسی ندارم و اگر جواد نکونام از من شکایت کند، در دادگاه پاسخگو خواهم بود
ای که به این تیم داشتم گفتم قرارداد امضا می کنم. چند فصل در استقلال حضور داشتی؟ پنج فصل بازیکن استقلال بودم. آنچه در توان داشتم برای استقلال انجام دادم و حالا وقتی به آن روزها فکر می کنم به خوبی می بینم کوچک ترین کم کاری نداشتم. همینکه هواداران به نیکی از من یاد می کنند، برایم یک دنیا ارزش دارد. فقط ... فقط چی؟ مقطعی در استقلال بازی نمی کردم و این برایم ...
2 جوان برادرکش پای میز محاکمه
تاپم را تو باز کردی و اطلاعاتم را از روی آن برداشتی، گفتم من این کار را نکردم و اصلا اطلاعات تو هم به درد من نمی خورد. متهم گفت: برادرم عصبانی بود و فحاشی می کرد و می گفت هیچ کس به جز تو به لپ تاپ من دسترسی نداشته است و تو این کار را کرده ای. بعد که دید موفق نمی شود من را عصبانی کند به دختر مورد علاقه ام فحش داد. او حرف های خیلی زشتی زد، من هم جوابش را دادم و گفتم حق ندارد این کار را بکند. به من ...
ماجرای پسر خوش تیپ و موبلند مشهدی که طلبه شد / وقتی حاج آقا قید محاسنش را زد!
...> اما اتفاقی که حسابی تکانم داد را مادرم باعث شد. اوایل آشنایی با آقا هادی، یک روز وقتی صبح اول وقت می خواستم سر کار بروم، مادرم راهم را سد کرد. یک دفعه زد زیر گریه و گفت: "محمد! داری چه کار می کنی؟! " گفتم: چطور مگه؟ چی شده؟! گفت: "خواب دیدم در همین کوچه، مردم دو طرف ایستاده اند و آقا امام زمان (عج) سوار بر اسب دارند عبور می کنند. به جلوی خانه ما که رسیدند، رکاب اسبشان را گرفتم و گفتم: آقا! هوای ...
قاضی: من زلاتان فوتبال ایران هستم نه مارکوپولو
هماهنگ بودم تیم داشت. تو چندین سال در کورس آقای گلی بودی اما رفتن به نساجی همه چیز را برای تو به یکباره عوض کرد؟ نساجی تیم خوبی بود و به نظرم انتخاب خوبی هم داشتم. هواداران پرشور و دوست داشتنی که هنوز هم به من لطف دارند اما یک اتفاق که به هیچ عنوان ربطی به من نداشت باعث شد تا یک فصل من را تحت الشعاع قرار دهد. با این حال الان در شهر خودرو هستم و تمام تمرکزم روی موفقیت در این ...
پیامک تبریک میلاد امام رضا + عکس نوشته
اومده جزر آمده و حال مرا مد کرده بغض آمده، از حنجره ام رد کرده من این چمدان، تو ساک ها را بردار بدجور دلم هوای مشهد کرده دلم حرم امام رضا (ع) می خواد _-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ زائری بارانی ام آقا به دادم میرسی؟ بی پناهم خسته ام تنها بدادم میرسی؟ گرچه آهو نیستم اما پر از دلتنگیم ضامن چشمان آهوها بدادم ...
مهدی عبدی: تا زمانی که قهرمانی مسجل نشده باشد دست از تلاش برنمی داریم
من شد که این توپ ها در دروازه حریف قرار گرفت. بعد از دربی فشار زیادی را تحمل کردی و حتی به نظر می رسید که دیگر نتوانی در پرسپولیس بمانی. در دربی رفت یک گل 3 امتیازی زدم و بعد از آن خیلی ها گفتند که این گل اتفاقی بوده و من زودتر از چیزی که فکرش را بکنم از نظرها محو می شوم. البته بدشانس هم بودم و مقابل نفت مسجدسلیمان دو بار توپ را به تیر دروازه زدم. این حرف ها و اتفاقات باعث شد ...
پلیس ترکیه پناهجوی ایرانی را به کام مرگ فرستاد
خواست شکست را بپذیرد. به مادرش هم گفته بود که می خواهم مسیر را ادامه بدهم و به کشور مقصدم می رسم و در راه از خطر های مسیر استقبال می کنم. کامران تصمیمش را گرفته بود... دایی هایش به او گفته بودند صبر کن تا ما برایت دعوت نامه بفرستیم، اما من نمی دانم چرا کامران به استقبال مرگ می رفت. بلندپروازی و شجاعتش این بلا را سر ما آورد و متأسفانه نترسیدنش باعث مرگش شد. می خواست آلمان درس بخواند، زندگی اش و همه ...
بازداشت قهرمان پاورلیفتینگ در سرقت 43هزاریورویی
سمتم هجوم آوردند. دست و پا و دهانم را با چسب نواری بستند و مرا در اتاقی زندانی کردند. آنها با تهدید همه یوروها به همراه 2گوشی موبایلم را سرقت کردند و بعد از رفتن در اتاق را قفل کردند. نیم ساعتی گذشت و وقتی دیدم سروصدایی نمی آید حدس زدم که دزدان رفته اند. به سختی دست و پایم را باز کردم و به پلیس زنگ زدم. یک سرنخ تحقیقات کارآگاهان حکایت از این داشت که متهمان این محل را برای چند روز ...