با چهل دلار ته جیبم!
سایر منابع:
سایر خبرها
کوچکترین غسال داوطلب اموات کرونایی کیست؟
...، به کرونا، به پیکر یک مرده کرونایی که همه ازش فراری اند. من به جز پیکرخواهرکوچکم که چندسال قبل وقتی دوسالش هم نشده بود از دنیا رفت، مرده ندیده بودم. به این فکر کردم که حتما پدرم این توانایی را در من دیده، خوشحال شدم که در نگاه پدرم دختر توانمندی هستم. توکل به خدا کردم و از حضرت مسلم کمک خواستم. آخه من در ایام مسلمیه به دنیا آمدم. پدرم مرا بیمه حضرت مسلم کرده است. هر وقت برایم مشکلی پیش می آید ...
گفت و گو با دکتر سید ابراهیم بهزادی پزشک شاعر
سنائی اصفهان بودم. همان سال ( 49 48 ) وارد دانشگاه اصفهان شدم. رشته دبیری شیمی، سال سوم از دانشگاه اخراج شدم. برای حفظ معافیت تحصیلی به ناچار در کنکور دانشسرای عالی دبیری برای مقطع راهنمایی اصفهان شرکت کردم و یک سال در ظاهر دانشجوی رشته تجربی دانشسرای عالی اصفهان بودم و در واقع خودم را برای شرکت در کنکور پزشکی آماده می کردم. سال 1352در دانشکده پزشکی دانشگاه جندی شاپور اهواز پذیرفته شدم ...
دوست نداشتم برگه تخصص دکتریم در باب فرهنگ ایران را از دست فرنگیان ارزان خری کنم
می افزود. در دوره دانشگاه به دوخت و دوز روایت و داستان می پرداختم. و اقتدا به نکونویسان و تازه گویان، برای هدایت شور و شوقم آموزنده بود. سال 53 یک دریچه دیگر در زندگیم گشوده شد. آن هم ورودم به رادیو در مقام تهیه کننده بود. بیشتر کنجکاو یادگیری بودم. آزمون کنکور مانندی برگزار شد. وقتی هم که قبول شدم چیزی از تهیه کنندگی رادیو نمی دانستم. 9 ماه دوره، نادانستنی ها تا حدودی زدود. کار در رادیو مرا ...
آونی دوشی، نامزد بوکر: زنان از تردیدم نسبت به مادر شدن وحشت می کردند
فهمم که این قضیه درباره سنت، ترس، خانواده و فشار است. شاید نوعی خودشیفتگی در آن نهان باشد. همه اش درباره وجوه مختلف خودم است که در طول این فرآیند با آن روبه رو می شوم که فکر می کردم هیچ ربطی به تصمیمم ندارد. دوشی می گوید: مادر بودن کلمه بزرگ و وسیعی است و شبیه هیچ چیز نیست. او هنوز کار بر روی رمان جدیدی را آغاز نکرده اما در این فکر است که در آینده چطور به دنبال موضوع خواهد رفت. او می گوید: نمی دانم. شاید الان خیلی به آن نزدیک باشم. شاید حالا بیش از زمانی که بچه نداشتم نقاط کور داشته باشم. خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) خبرگزاری کتاب ایران ...
ازدواج اشرف پهلوی و مهدی بوشهری در سفارت ایران در پاریس
. همسر دوم اشرف پهلوی، احمد شفیق بود و درباره این آشنایی می نویسد: در آغاز با مردی آشنا شدم که بعد ها شوهر دوم من شد. روزی روشن و دلپذیر بود، من در محوطه زیبای باشگاه سوارکاری سلطنتی که در یکی از جزیره های وسط رود نیل قرار دارد، با اسبم چهار نعل می تاختم. دوستی مرا به احمد شفیق، پسر وزیر دربار فاروق معرفی کرد. مادرش احمد اهل قفقاز بود و پدرش از اهالی ترکیه. در سال 1331 و زمانی که ...
پلاتینی: هیچ چیزی را برای بازگشت به یوونتوس تکذیب نمی کنم
تاندون پایم مشکل اساسی داشت. به نظرم کریستیانو نباید به بازنشستگی فکر کند و باید خودش سرنوشت خودش را رقم بزند. من اصلا نمی خواستم بعد از بازنشستگی در فوتبال باشم، اما رییس برگزاری جام جهانی در فرانسه شدم. بعد آنجا با سپ بلاتر دیدار کردم و وارد، یوفا و فیفا شدم. رونالدو هم گزینه های زیادی دارد. او قوی، باهوش و یک قهرمان است. به نظرم سرنوشت همه چیز را رقم می زند و شما را مجبور می کند وارد یک مسیر ...
ماجرای عجیب حبس یک زن کارگر در خانه مرد جوان
وضعیت شش روز مرا در آن خانه حبس کرده بود و ... پاین زن جوان که بعد از طلاق از همسرش به عقد موقت مرد دیگری درآمده است در ادامه اظهاراتش افزود: بعد از این مدت که مدام گیج بودم، او مرا به پارک بوستان بسیج برد و در همان جا رها کرد تا این که بالاخره با کمک شهروندان موفق شدم خانه ام را پیدا کنم و حالا از آن جوان شکایت دارم! بنابراین گزارش، با توجه به اهمیت موضوع و با صدور دستور ویژه ای از سوی ...
از فارغ التحصیلی و بیکاری تا افسردگی و مرگ!
نقشی جز زاییدن ما نداشته و نداره، پدرم هم که راضی به ازدواج بود. چند بار شدیدا از دستشون کتک خوردم، گوشیم رو شکوندن، خیلی ناراحت شدم، تصمیم گرفتم بیام تهران، فقط به مادرم گفتم که میرم دنبال کار بگردم. اومدم خونه یکی از دوستام، خودش فرداش رفت شهرستان، یه چند روز هم دنبال کار گشتم و قیمت خونه هارو پرسیدم همه چیز ناامید کننده بود، برادرهام هم هی تهدید می کردند که می آییم میکشیمت و از این ...
قاتل: برده شیطان بودم!
از روزی که با آن زن آشنا شدم دیگر هیچ چیزی از نظر مالی کم نداشتم و هر چه می خواستم برایم فراهم می کرد اما من نمی دانستم او چه نقشه وحشتناکی را در سر می پروراند. به گزارش خراسان، بیش از دو سال با او ارتباط داشتم و در این مدت مرا آن قدر وابسته خودش کرد که دیگر برده شیطان بودم! هر چه می گفت کاملا می پذیرفتم و هر کاری از من می خواست چشم و گوش بسته انجام می دادم تا جایی که نقشه قتل شوهرش را ...
آن زن مخ مرا زد تا اینکه شوهرش را کشتم
این ها بخشی از اظهارات جوان 29 ساله ای است که در پی یک آشنایی خیابانی با یک زن 40 ساله، شوهر پژوسوار او را به طرز هولناکی کشت تا با وعده و وعیدهای پوشالی آن زن خیانتکار به دوران خوش گذرانی و خوشبختی با پول های بادآورده برسد. او که برای ارتکاب این جنایت هولناک برادر 22 ساله اش را نیز با خود همراه کرده بود هجدهم تیر گذشته مرد 44 ساله پژوسوار را در لانه مجردی خودش به قتل رساند و روز بعد جسد او را درون دو کیسه گونی در حاشیه جاده روستای سالارآباد رها کرد. آن چ ...
توبه سارق مسلح برای رهایی از اعدام +عکس
مهربان هستم و همه زندانی ها مرا دوست دارند. در این سال ها هر روز مجازات شده ام. 8سال زمان کمی نیست. هر یک روز زندان هزار سال می گذرد. بار قبلی توبه نامه نوشتم و حکم را متوقف کردند، تصور می کردم که مرا می بخشند. من دلم نمی خواهد بمیرم. دوست دارم آزاد شوم و پیش خانواده ام برگردم. برای دخترم پدری کنم و در کنار خانواده ام باشم. دخترت چند ساله است؟ 13ساله است و دلم می خواهد کنارش ...
دانیل گرانین : یکی از نویسنده های موفق پس از جنگ دوم روسیه
...، حتی اسلحه نداشتم. تنها بطری مخلوطی از مواد منفجره در دست هایم بود. و من آماده بودم به پیش بروم. بسیاری در نبرد نخستین کشته شدند، بی آنکه سردرآورند دوروبرشان چه می گذرد. بله آن زمان چنین وضعیت روحی بود: به هر بهایی روسیه را نجات دادند. و اما اکنون ما می بینیم: با ما چه کردند؛ با مردم خودشان! شما در رمان ستوان من می نویسید، همانطور که یکی از رفقای شما متوجه شد: در سنگر ها خداناباوری ...
با همه بدبینی ها و ناکامی ها در دنیای نشر هم چنان جای امیدواری وجود دارد
. مثلا غزل های معاصر را نگاه کنید، شعرهای شاخص همه شبیه هم هستند. مخاطب می خواهد فضای جدید تجربه کند پس کتاب پابلو نرودا می خرد. در کل داستان و رمان خارجی برای مخاطب جذاب تر است. مترجم "هر عید محبوبه منی"، افزود: بازار کتاب ترجمه در ذهنیت عموم مردم خوب است؛ ولی خودمان را با کجا مقایسه می کنیم که می گوییم خوب است؟ رمان شاهکاری فقط در 500 نسخه چاپ می شود. اگر خودمان را مثلا با 20 سال پیش ...
زیبای ناتمام
عامه پسند همخوانی دارد؛ نه آن اندازه ثقیل که فهمش دشوار افتد و نه آنقدر کم مایه که به سستی گراید. تأثیر زبان حجازی در داستان نویسان دوره بعد هویداست و بازنشرهای متعدد زیبا، برای دیگر عامه پسندنویسان راه را باز کرد. صورت حضرت آقا مثل پوستی که روی آتش بگیرند جمع شد، چشم ها را زیر انداخت و با حرکات عصبانی اسباب های روی میز را جابه جا می کرد و زیر لب با خود می گفت: چیز غریبی است، عجب شباهتی است، مثل این ...
درخواست قصاص برای ابلیس سیاه
.... پدرم همان سال ها همه اموالش را به نام من کرده بود. پس از چند سال وقتی کامبیز بزرگ شد از این موضوع ناراحت و چند بار هم با پدرم سر این موضوع بحث کرده بود. روز حادثه کامبیز با من تماس گرفت و گفت هر چه با پدرم تماس گرفته کسی پاسخ نداده است. نگران شده بودم به خانه پدرم رفتم و پس از شکستن در با جسد او روبه رو شدم. در ادامه با انتقال جسد به پزشکی قانونی کارشناسان علت مرگ را خفگی ناشی از ...
مدیرروستا: لابی کردند تا در جام جهانی بازی نکنم
بازیگری است و نفراتی که در این تیم ها حضور داشتند مورد توجه هستند و شاید به خاطر این ماجرا اگر زمان به عقب برگردد به طور حتم راهی یکی از این تیم های بزرگ می شدم. اگر بگویم نه، دروغ گفته ام. نگاه تیم ملی در برهه ای زمان خصوصا در سال های 67 تا 76 به سرخابی ها اختصاص داشت و من هم تا حدود زیادی ضرر کردم. با جرات می توانم بگویم اگر در آن سال ها بازیکن استقلال و پرسپولیس بودم، حداقل 100 بازی ملی در ...
وصیت امام محمد باقر (ع) چه بود؟
چهار انگشت از زمین بلندتر قرار دهد و در موقع دفن بند های کفن او را باز کند . سپس به شهود فرمود: بازگردید خداوند شما را رحمت کند! امام صادق (ع) گفت: به پدرم گفتم: ای پدر! در این وصیت چه بود که بر آن شاهد طلب کردی؟ فرمود: پسرم! خوش نداشتم پس از من با تو به نزاع برخیزند به این بهانه که به تو وصیت نکرده ام و می خواستم بدین وسیله حجت و دلیلی برای تو قرار داده باشم. در حقیقت امام ...
کرامات باقرالعلوم(س) در ملکوت
. پس دیدم که دست مبارک خود را به جانب آسمان برداشت و به من فرمود: نگاه کن تا چه می بینی؟ من نوری دیدم که از دست باقرالعلوم(ع)به آسمان متصل شده بود، چنانکه چشم ها خیره می شد. آنگاه به من فرمود: ابراهیم علیه السلام ملکوت آسمان و زمین را چنین دید. امام باقر علیه السلام در این لحظه دست مرا گرفته و به درون خانه برد. لباس خود را عوض کرده و فرمود: چشم برهم بگذار! بعد از لحظاتی گفت: می دانی در کجا ...
نویسنده کتاب خاطرات شهید ماهینی: یک عکس جرقه ای برای نوشتن کتاب شد
باشم این اتفاق افتاده بود. خیلی خوشحال شدم. دو نفر از آنها خاطرات شان را تعریف کردند و من ضبط کردم و با موبایلم از آنها عکس و فیلم گرفتم. خاطرات یکی از آنها که اسمش آقای ترک زاده بود باقی ماند. گفت: تا زمانی که شما بوشهر هستی خاطراتم را می گویم. فردای آن روز زنگ زد و گفت: من با تعدادی از دوستان شهید صحبت کرده ام و در دفتر فرهنگی بهشت صادق قرار گذاشته ایم. می توانید به آنجا بیایید و خاطرات ما را ضبط ...
زندگی سالار عقیلی به روایت همسرش/ پسرم پزشکی را به موسیقی ترجیح می دهد!
! مادر حریر شریعت زاده عاشق موسیقی سنتی بوده و این اصلی ترین دلیل پا گذاشتن او به دنیای موسیقی است. وی درباره کودکی و فضای خانه پدری اش می گوید: من از بچگی عاشق موسیقی بودم. مادرم علاقه زیادی به موسیقی داشت و همیشه در خانه ما نوای موسیقی سنتی می پیچید؛ به خصوص استاد بنان و محجوبی. من هم با این نوا ها و صدا ها بزرگ شدم. در کودکی استادی داشتم که نابینا بود. استاد محمود رضایی، خدا رحمتش کند. او ...
محاکمه سارقان اجیرشده به اتهام قتل مرد ثروتمند
هم ریختگی های خانه فرضیه سرقت را قوت بخشید و مأموران دریافتند احتمالا عامل جنایت یک آشناست. پسر جعفر به مأموران گفت: سال 78 مادرم فوت شد و پدرم ازدواج کرد، اما نامادری ام هم چند سال بعد به خاطر بیماری فوت شد. به همین دلیل پدرم برای سومین بار با زنی جوان ازدواج کرد که یک پسر به نام شایان داشت. پدرم همان سال ها همه اموالش را به نام من سند زد. پس از چند سال وقتی شایان بزرگ شد، از این موضوع ناراحت بود ...
یک رمان عجیب که باید برسد به دست لیلا حاتمی
زودی برمی گردد. شما سال ها پس از مرگ دوست تان به صرافت نوشتن این رمان افتادید. معنایش این است که در این سال ها روایت ناگفته خود از زندگی او را با خود حمل کرده اید. از کجا به صرافت نوشتن قصه ای براساس ماجرای او افتادید؟ روایت ناگفته ای نداشت زیستن علی. مرگ علی بود که مرا با مفهوم بی واسطه مرگ روبه رو کرد. بعد مرگ او بود که باور کردم مرگ همین دور و بر ها در حال پرسه زدن است ...
زن مطلقه: همه همسایگان من را بدون حجاب دیده بودند
، پدرم گفت خواستگارت کریستالی است ولی او می گفت من فقط شیره و تریاک مصرف می کنم! این بود که من فرار کردم و به همراه خانواده ام به چکنه بازنگشتم سپس به خواستگارم زنگ زدم و گفتم بیا با هم فرار کنیم؟ اما او به دنبالم آمد و صیغه محرمیت جاری کردیم و با مهریه 72 سکه طلا به عقد او درآمدم. بله! بعد از سه ماه وقتی النگوهایم را فروختم تا مرا عقد رسمی کند متوجه این موضوع شدم! ...
پشیمانم درباره فرهنگ ایرانی بیشتر کار نکردم
.... درباره تحصیل در دانشگاه وضع به کلی فرق کرد. برای ادامه تحصیل در دانشگاه، به امریکا رفتم و آنجا درس خواندم. چرا امریکا را برای تحصیل انتخاب کردید؟ (چه سالی رفتید، چه سالی برگشتید؟) به این دلیل که زبان انگلیسی یاد گرفته بودم و آن موقع اغلب همسن و سال های من علاقه داشتند در امریکا تحصیل کنند و من نیز همراه این موجی شدم که علاقه داشت برای ادامه تحصیل به امریکا برود، بنابراین ...
دنیا هنوز زیباست / مرتضی حاتمی
نظر می رسید. راستش موفقیت های نویسنده در مسابقات داستان نویسی و آشنایی نسبی با قلم و نوع نگارشش، مرا مجاب کرد که کتاب را بخرم، زیرا مطمئن بودم که در آن داستان های برگزیده و تقدیری اش را خواهم خواند.پیش از این تمام کتاب های استاد اسماعیل زرعی را از نمایش گاه کتاب خریده و خوانده بودم و کتاب نیوکاسل را با انگیزه ای تازه خریدم. کتاب از 9 داستان کوتاه تشکیل شده با موضوعات اجتماعی و سیاسی ...
راز سارقی که در خواب حرف می زد
...> یکی از مالباخته ها به مأموران گفت: برای خرید دلار به یک صرافی در مرکز تهران رفته بودم و بعد از خرید، دلارها را داخل کیفم گذاشتم و از آنجا خارج شدم. هنوز مسافت زیادی طی نکرده بودم که جوان موتورسواری به سمتم هجوم آورد. او لاغر و قدبلند بود و ظاهرا از مقابل صرافی مرا تعقیب کرده بود و ناگهان کیفم را از دستم قاپید و فرار کرد. وی ادامه داد: داخل کیفم کارت های عابربانکم، مقداری پول و حدود 800 ...
ریحانه از پدرم آتو داشت!
. پدرم به خانه آمد و همگی با هم ناهار خوردیم، پدرم چایی هم خورد بعد به اتاقش رفت و خوابید و من هم در سالن خواب بودم که ناگهان با جیغ و فریادهای مادرم از خواب بیدار شدم. پدرم همیشه در پارکینگ را قفل می کرد و هیچ کس نمی توانست از آنجا وارد یا خارج شود اما آن روز پدرم فراموش کرده بود در را قفل کند و مادرم وقتی به پارکینگ می رود با پتوی خونی و رد خونی که روی زمین و در زیر صندوق عقب خودرو بود ...
فقط در 1 روز خرید و فروش خودرو خود را انجام دهید
مثلا توسان یا سانتافه جایگزین کنم. اما بعد از کمی بررسی بازار متوجه شدم اگر چه سانتافه آپشن های خیلی جذابی داره ولی خیلی گران شده و با مبلغ پس انداز امکان خرید آن را ندارم، اما توسان حدود 200 میلیون تومان از ماشین من گران تر بود و گزینه قابل بررسی ای بود. باز هم فکر کردم، اگر می خواستم توسان بخرم باید 50 میلیون تومان مابقی را قرض می گرفتم. در آن زمان با توجه به تحقیقاتی که انجام داده بودم پژو 2008 ...
کودکانه هایی که فدای قهرمانی شد / نه بزرگ به حریف صهیونیست
به عنوان ستاره مسابقات انتخاب شدم، نماینده وزن سوم تیم ملی تکواندو بانوان کشورمان در سال 86 بودم که اولین مدال نقره را در رقابت های آسیایی برای بانوان ایران کسب کردم، دو مدال نقره از مسابقات آسیایی اردن و جهانی پادشاهی هلند دارم که در مسابقه آخری به علت اسرائیلی بودن حریف به میدان نرفتم و نقره گرفتم. این تکواندو کار تبریزی می گوید: 4 سال تحت تعلیم استاد بزرگ عابدی بودم که استاد هزینه ای ...