ماجرای دو پرستار شجاع که کرونا را شکست دادند
سایر منابع:
سایر خبرها
حبس در خانه
شنیدن آمار های مرگ ومیر را برای خودم قدغن کرده بودم و نمی گذاشتم مخاطبان صفحه مجازی ام بفهمند من ترسیده ام یا از حبس برایشان می نویسم. این حبس اجباری به تمام کرده ها و نکرده های عمر سی و چند ساله ام فکر کردم. یک عذرخواهی به بعضی ها بدهکار بودم. بعضی ها را اشتباهی قضاوت کرده بودم. چند تا دروغ ریز و به قول معروف زنانه به همسرم گفته بودم و حالا هر کدام آتشی بود به جانم. روز های آخر حبسم به تلفن بازی و حلالیت گرفتن گذشت. هر که را می شناختم زنگ می زدم وکلی با او خاطره بازی می کردم ...
کرونایی ها زامبی نیستند/ بعد از 3 بار تست دادن باز هم کرونا مثبت بودم
ناقل نیستید ولی بخاطر امنیت خاطر خودم به پزشکان شیراز مراجعه کردم و بعد از انجام آزمایش خون و سی تی اسکن به من گفته شد که "شما اصلا کرونا نگرفتید و هر لحظه ممکن است مبتلا شوید و بدنتان شدیدا به ویروس حساس شده است." اما از نظر خودم من به کرونا مبتلا شده بودم چون اکثر علائم را داشتم. از او می پرسم: دانستن اینکه به کرونا مبتلا شدید، تاثیری در روحیه شما داشت؟ سری اول نه ولی سری دوم که آزمایش ...
نیما عالمیان: باید زودتر به فرانسه برگردم
حفظ کنم و فیزیک بدنی و فرم بازی ام را نگه دارم.ملی پوش تنیس روی میز ایران در پاسخ به این پرسش که حضور در لیگ فرانسه چقدر توانسته به پیشرفت او کمک کند، تصریح کرد: حضور در فرانسه 100 درصد کمک زیادی به من می کند چون از دو سال پیش تاکنون پیشرفت زیادی داشتم و خودم کاملا این مسئله را حس می کنم. نتایج خوبی در لیگ فرانسه هم گرفتم و همین باعث شد یکی از سه تیم برتر لیگ فرانسه من را جذب کند.عالمیان در مورد تامین هزینه های خود در شرایط تعطیلی مسابقات و اردوها نیز گفت: مجبورم از جیب بخورم و این کاری است که بیشتر مردم در این شرایط انجام می دهند. اندوخته هایی از قبل داشتیم و از آن اندوخته ها استفاده کردیم. ...
تاریخ به اندازه یک ارتش روی دوش لشکری مسئولیت نهاده بود
استخدام به ارتش آمدید. این ذوق و علاقه شما بسیار ارزشمند است. حسین بعد از استخدام در نیروی هوایی و فارغ التحصیلی به پایگاه تبریز منتقل شد و من هم بعد از ایشان به پایگاه تبریز اعزام شدم، اما کمی بعد (بعد از انقلاب) در سال 58 به پایگاه دزفول منتقل شد. چطور شد که خلبان حسین لشکری در 27 شهریور یعنی چند روز قبل از آغاز رسمی جنگ تحمیلی به اسارت بعثی ها درآمد. پاسخ این سؤال را از ...
مهدی آمد اما با کت یشمی دامادی و شلوار فرم سپاه!
دارند و باطن افراد را می بینند. دلهره ام بیشتر شد. نوبت من و مهدی رسید. اشک روی صورتم راه افتاد. انگار همه اشک های ریخته و نریخته ام را جمع کرده و آورده بودم برای امام. سر کشیدم بالا تا دستشان را ببوسم. پر چادرشب انداختند روی دستشان. از روی پارچه مشرف شدم به دست بوسی. خطبه که شروع شد دست و پایم می لرزید. یادم رفته بود دارم به عقد مهدی طریقی در می آیم. به مهدی نگاه نکردم، ولی او هم دست کمی ...
دخترم نرگس اثری موفق در تاریخ تلویزیون می شود
پیوستن به سریال دخترم نرگس افزود: در ابتدا فیلمنامه برای من ارسال شد، بعد از خواندن آن سریعاً نقش را قبول کردم، زیرا از لحاظ حال و هوا و اتمسفر کاملاً متفاوت از کار هایی بود که تاکنون بازی کرده ام. این بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون درباره احتمال موفقیت سریال دخترم نرگس در میان مخاطبان اذعان کرد: تا آنجایی که من حضور داشتم، سریال با دقتی خاص و با کیفیت ساخته شد، حالا باید دید در تدوین و ...
بخشیدن شوهرعمه قاتل به خاطر پسرعمه/ماجرای قتل در جشن تولد
عمدی بود که خانواده مقتول به شعبه یازدهم دادسرای امور جنایی پایتخت رفتند. مادر حامد و دختر نوجوان مقتول با حضور در دادسرای جنایی از قصاص قاتل تنها با یک شرط گذشت کردند. دختر مقتول در رابطه با انگیزه بخشش شوهرعمه اش گفت: وقتی این اتفاق برای پدرم افتاد، خیلی ناراحت بودم. پدرم مرد خوبی بود و از دست دادنش برایم سخت بود. درست است که به خاطر اختلافاتش با مادرم جدا از او زندگی می کردیم اما او ...
یک بعدازظهر داغ تابستان
نخواهد بود، پیگیر ماجرا نشدم. چند روز بعد در دفتر مجله بودم که زنگ تلفن به صدا درآمد. خانمی از آن سوی خط گفت می خواهد با کیکاوس زیاری صحبت کند. گفتم خودم هستم. لحن صدا مهربان تر و صمیمی تر شد و گفت: آقای زیاری ما را فراموش کردید و رفتید. مگر مصاحبه با علی را نمی خواستید؟ تازه متوجه شدم زهرا حاتمی است. خوش و بش کردم و گفتم نمی خواستم مزاحم شوم و ترجیح دادم خود استاد هر زمان مصاحبه را آماده کرد، تحویل ...
ماجرای درخواست عجیب زن خائن از شوهرش/او کجا فرار کرد؟
مینا زن 33 ساله ای که با شکایت همسرش و به اتهام فرار از منزل، با تلاش نیروهای کلانتری سپاد مشهد دستگیر شده بود، درباره ماجرای فرار از منزل به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: چندین سال بود که یک رابطه سرد عاطفی بین من و همسرم وجود داشت و او هیچ گاه به نیازهای روحی و جسمی من توجهی نداشت. در حالی که من زنی جوان بودم و به محبت های عاشقانه او احتیاج داشتم. بارها از همسرم خواستم برای درمان مشکل عاطفی اش ...
اسطوره های مقاومت و آزادگی
، انگار تازه متولد شدم، البته این حس همه آزادگان بود. همه فقط اشک می ریختند و از ذوق پایان سالهای دوری و شکنجه نمی توانستیم یک کلمه صحبت کنیم. مردم کردستان نیز همانند شهرهای دیگر کشور استقبال بی نظیری از آزادگان کردند با این تفاوت، وقتی به ورودی شهر دیواندره رسیدیم مردم شهر و روستا به استقبال آمده و بیشتر از چند کیلومتر مردم صف کشیده بودند، جالبی و تفاوتی که گفتم در این بود حتی خانواده های ضد ...
پس از 23 سال زندگی با همسرم به بن بست رسیدم
چون فردی بیمار، خودخواه و ناسپاس بود روزهای سخت را به فراموشی سپرد. حتی با وجود آمدن دومین فرزندم رابطه مان تیره و تار بود انگار رنگ خاکستری به رخ زندگیمان بپاشند و تاثیری در بهبود رابطه عاطفی مان نداشت کمترین نیش و زخم زبان همسربیمارم، تهمت، ناسزا و تحقیر بود که عایدم می شد چون خودم را مسبب این زندگی لعنتی می دانستم وسنگ فرش آنرا با دست های خودم بنا نموده بودم نه راه پیش داشتم و نه راه پس ...
حاج فیروز سردار دلسوخته روضه، اشک و بکاء بود
...، بیان کرد: من کلیپ های حاج فیروز را در مکه و مدینه دیده بودم و بسیار علاقه و آرزو داشتم از نزدیک خدمت ایشان برسم و در مدینه از خداوند خواستم که مقدماتی فراهم شود که خدمت این بزرگوار برسم. وی اظهار کرد: اردیبهشت سال 93 به مراسم دعای کمیل و ندبه ای در تبریز دعوت شدم و علی رغم پافشاری های بنده برای حضور نیافتن در این مراسم به دلیل آشنا نبودن و تسلط نداشتن بر زبان شیرین آذری و هیأت ها و ...
آرن داوودی: احساس می کردم در تیم ملی مفید نیستم | هر ثانیه بسکتبال برای اوشین زجرآور شده بود
الان 45 بازیکن عزیز داریم و با آن ها کار می کنم. 10 روز مسافرت رفته بودم دلم برای بچه ها تنگ شده بود. من احساس نمی کنم اسمم برند است بلکه احساس می کنم دارم کاری را انجام می دهم که هم برای خودم تجربه می شود و هم به کسانی که عشق بسکتبال دارند یک چیزی یاد می دهم. من عشق یاد دادن دارم و از این کار راضی هستم. اذیت شدن اوشین در این سال ها همه می گفتند من و اوشین ساهاکیان دوقلو هستیم ...
یک بام و دو هوا کرونا برای برادران عالمیان/نیما: فقط من مبتلا شدم
دادم طوریکه از نظر بیشترین تعداد برد در صدر دیگر بازیکنان بودم. به همین دلیل برای فصل جاری پیشنهادهای زیادی داشتم اما یادم می آید بعد از دیداری که با جان پرسون بازیکن سوئدی حاضر در این لیگ داشتم و موفق به شکست او شدم، از طرف مربی جدیدم برای پیوستن به ترکیب دیگر بازیکنانش پیشنهاد گرفتم. پینگ پنگ باز ملی پوش کشورمان با تاکید بر اینکه تیم جدیدش در لیگ دسته اول فرانسه جزو سه تیم اول این ...
رنج کرونا برای معلولان
امتناع می کنند. او می گوید: من در شرایطی قرار گرفتم که ناچار شدم از خدمات پرستاری در منزل استفاده کنم. خدماتی که هزینه زیادی را بر دوش خانواده من گذاشت. به عنوان مثال پزشکی که در منزل من را ویزیت می کرد برای هربار ارائه خدمت مبلغ 400 هزار تومان می گرفت. برای هر بار تزریق و دریافت دارو هم ناچار بودیم حدود 150 تا 200 هزار تومان پرداخت کنیم. برای تست کرونا هم مبلغ 500 هزار تومان از ما گرفته شد. در ...
متهم: قبل از قتل بیهوش شدم
و می خواستم با آن شیشه از خودم محافظت کنم. متهم همچنین در پاسخ به این سؤال که مقتول چه گفت که درگیر شدید گفت: او به دخترم حرف های نامربوطی زد. چون من باید 25 سال در زندان باشم زن و بچه ام تنها هستند و دخترم که جوان و زیباست مورد توجه برخی از زندانیان که او را دیده اند، قرار گرفته بود به همین خاطر هم حرف های نامربوطی نسبت به او زد و من عصبانی شدم و موجب شد با او درگیر شوم. پس از اظهارات متهم و وکیل مدافع او قضات برای صدور حکم وارد شور شدند. ...
پشت پرده خواستگاری از دختران معلول
ویلچر آن ها به قصد کمک دست بزند. نگاه های همراه با ترحم هم در این میان از همه چیز برای آن ها بدتر است. محیا می گوید: گاهی که می دیدم مردم جلوی من سلامتی شان را به خاطر معلول بودن من شُکر می کردند ناراحت می شدم، بنابراین درمان همیشه برایم اولویت بود. می خواستم مجدد راه بروم، نمی خواستم از ویلچر استفاده کنم، همیشه می گفتم همه امور زندگی را کنار می گذارم و درمان را انجام می دهم، اما از ...
مشق مهربانی زوج عاشق اردبیلی بر دیوار قلب بیماران/ سفیدپوشان محکم ایستاده اند
بیمارستان امام(ره) بیاییم من موضوع را به خانواده ام گفتم و خدا را شکر هیچ گونه مخالفتی نکردند بلکه از این که می توانستم به بیماران کمک کنم احساس رضایت داشتند و فقط از من خواستند که مواظب خود باشم. احمدی: شاید چون به اتفاق همسرم به این بیمارستان منتقل می شدم، خوشحال هم بودم. بالاخره وظیفه انسانی ما کمک به هم نوع است و از این که می توانستم این کار را انجام بدم خوشحال بودم. به عنوان یک پزشک ...
همراه با پرستاری که لحظات آخر از چنگال کرونا گریخت
گروه جامعه خبرگزاری فارس؛ مریم شریفی: بعد از پایان فاز اول، هر روز برای ما جشن بود. احساس می کردیم هر روز عید است. مراجعه کننده با علائم مشکوک به کرونا آنقدر کم شد که ابتدا بخش آی سی یو و بعد، کل بیمارستان ما از سانتر کرونا خارج شد. بهترین روز، اواسط خرداد بود که حتی یک بیمار مبتلا به کرونا هم در بخش آی سی یو نداشتیم. دیگر خودمان را در یک قدمی پایان کار می دیدیم ...
ماجرای پرستار داوطلب باردار و بخش بیماران کرونایی +عکس
ترس از تنها ماندن فرزند دلیل اضطرابش بود. گفتم می دانی خدا حواسش به مادرها هست؟ من باردارم و پرستار داوطلب، تازه فهمیدم دوباره مادر شدم اما ماندم تا در کنار شما باشم. خودم و بچه ام را سپردم به حضرت زینب. تو هم خودت و بچت را بسپر به خانم حضرت زینب(س).همین طور که حرف های مرا می شنید اشک از گوشه چشمش سرازیر می شد. برای آرامش او و آرامش خودم چند فراز از دعای هفتم صحیفه سجادیه را که از بر کرده بودم ...
چشم انتظار حمایت خیرین هستیم زندگی بی درآمد با دو کودک سخت است
...: کوچک که بودم، یادم می آید که پدرم دکه ای داشت داخل شهر که لباس می فروخت. پدرم کلا دست و پاهاش مشکل داشت وبخاطر معلولیت نمی تونست کارگری کنه.از کوچکی که یادم می آید پدرم خیلی دست و دل باز ودل رحم بود. اگه می دید یکی از همسایه ها نیازی داشت و چیزی ندارند، اگه شده بود از شام ما میزد و به اونا می داد. به خاطر همینم که به همه کمک می کرد و پس اندازی نداشت. تا چند سال که دیگه قلبش مشکل پیدا ...
سقوط مرگبار دختر 16 ساله از پشت بام مدرسه
به گزارش آژانس خبری ریحان به نقل از روزنامه ایران، وقتی مأموران به محل حادثه رفتند مادر دختر نوجوان در بررسی ها گفت: چند وقتی است که دخترم المیرا با پسر 21 ساله ای به نام اشکان آشنا شده است؛ بعد از مدتی هم خانواده ها با هم آشنا شدند و آن ها به خواستگاری دخترم آمدند، چون دخترم اشکان را دوست داشت و به نظر می آمد که او پسر خوبی باشد با این ازدواج موافقت کردیم و قرار شد که روز عید غدیر آن ها باهم عقد ...
راننده اتوبوسی که رئیس آتش نشانی یاسوج شد
، فهمیدم که خدا مرا برای این کار ساخته و به همین خاطر وقتی 24 ساعت کار و 24 ساعت هم مرخصی بودم، همان 24 ساعت را هم در کنار دوستانم در آتش نشانی بودم. همین روحیه کار و عشق و علاقه موجب شد که آقای امیریان با این که نیروی شرکتی بودم مسئولیت 2 ایستگاه را با 15 نیروی رسمی به من واگذار کند و بعد از آن هم به دلیل لیاقتی که از خودم نشان دادم و لطفی که آقای امیریان داشت مسئول 3 ایستگاه شدم. ...
زندگی تلخ زن 31 ساله در خانه شوهر 71 ساله
تنها خانواده ای معتاد و آشفته دارد بلکه بی مسئولیت و رفیق باز است تا جایی که دیگر سر کار نمی رفت و من حتی برای تامین یک وعده غذای خانواده ام دچار مشکل می شدم. در حالی که دخترم اولین بهار عمرش را می گذراند و پسرم نیز به 5سالگی رسیده بود، به ناچار از عبدا... طلاق گرفتم و به همراه دختر کوچکم نزد پدرم بازگشتم اما به خاطر این که پدرم نمی توانست مخارج من و فرزندم را تامین کند، خیلی زود مرا به عقد پیرمرد ...
دستانی که 60 سال پیش جراحی قلب کرد 19 مرداد 1399 ساعت: 14:5
بازنشر مصاحبه اختصاصی سپید با داوود کاظمی در تاریخ 27 خرداد 1396 کاظمی اولین جراحی قلب را در سال 1337 و درست یک سال بعد از برگشتش از امریکا در بیمارستان شیبانی انجام می دهد ، او برای تثبیت جایگاه جراحی قلب به عنوان یک تخصص جداگانه با مقاومت ها و مخالفت های زیادی مواجهه می شود اما در نهایت با وجود کم بودن امکانات و تجهیزات راه خود را ادامه می دهد. داوود کاظمی با وجودی که از خانواده ای ...
نویسنده ضد کرونا هم کرونایی شد
تصور و گفته می شد. من سرطان روده داشتم و وقتی دستگاه گوارشم بهم ریخت، گمان کردم که مربوط به بیماری سرطانم است. چند روز حتی آب هم نمی توانستم بخورم. تب شدید داشتم و تب خال زدم. بدنم دچار بی حالی و سستی شدید شده بود. خودم، همسرم و دخترم هر سه مبتلا شدیم. همسر و دخترم بدنشان قوی تر بود و وضعیت بهتری داشتند و زودتر هم بهبود یافتند. من چون بیماری زمینه ای (سرطان) داشتم، بیشتر درگیر بیماری شدم. ...
دروازه شهادت هیچ وقت در کردستان بسته نشد
را داشتم. مگر چه خصوصیات اخلاقی داشتند؟ شهید ذات خوبی داشت. مردم دوست و خصوصاً خانواده دوست بود. به پدر و مادرش علاقه زیادی داشت و، چون همه خواهر ها و برادرش در تهران بودند و تنها ایشان در منطقه مانده بود، مرتب به والدینش در روستا سر می زد و اجازه نمی داد آن ها تنها بمانند. محبت آقا جواد به من و دخترمان نازگل، زبانزد دوست و آشنا بود. کم کم با زوایای دیگری از خصوصیات اخلاقی او ...