سایر منابع:
سایر خبرها
تهدید و اخاذی مرد فروشنده از زن مشهدی با عکس بی حجاب
و هر روز خواسته هایش فراتر می رفت. از سوی دیگر، مجبور بودم با این مشکلات مالی، دسترنج اندک شوهرم را نیز به آن جوان شیاد بدهم. با وجود این، او به همین خواسته های مالی قناعت نکرد و آرام آرام خواسته هایی را مطرح می کرد که حتی از بیان آن شرم دارم. دیگر تحمل این وضعیت برایم امکان نداشت، به همین دلیل پلیس را امین خودم یافتم و با راهنمایی یکی از دوستانم به دایره مشاوره و مددکاری اجتماعی آمدم تا بتوانم بعد از توبه به درگاه خداوند، چاره ای برای رهایی از این مخمصه وحشتناک پیدا کنم تا زندگی من و فرزندم تباه نشود. ...
نمکی: سبدمان را در صف خرید واکسن کرونا گذاشته ایم / اتباع افغان مبتلا به کرونا رایگان درمان شدند
و نیروهای مورد نیاز نظام ارائه خدمت است. در رابطه با کارانه و اضافه کار پرسنل بهداشتی درمانی نیز روزی که بنده وزیر شدم به طور متوسط بین 18 تا 24 ماه کارانه عزیزان به تعویق افتاده بود و این در حالی بود که کارانه به اضافه کار گره خورده بود و اولین کاری که انجام دادم رساندن این معوقات به حدود 7 الی 8 ماه بود و همچنین اضافه کار را از کارانه جدا کردیم و اضافه کارها پرداخت شد. وی افزود ...
اعتیاد مرد، انگیزه زن برای همسرکشی
.... هر روز در خانه مواد می کشید، اوایل زندگی مشترکمان فقط تریاک می کشید اما بعد که مواد مختلف آمد، آنها را هم استفاده می کرد. متهم درباره اینکه آیا برای ترک اعتیاد شوهرش کاری کرده بود، گفت: من حتی اجازه نداشتم از شوهرم پیش دیگران گلایه کنم، می گفتم نمی توانم زندگی کنم اما پدرم می گفت نمی شود طلاق بگیری. خودم هم می دانستم جدایی امکان پذیر نیست چون شوهرم پسرعموی من بود و طلاق گرفتن ...
حبس در خانه
شنیدن آمار های مرگ ومیر را برای خودم قدغن کرده بودم و نمی گذاشتم مخاطبان صفحه مجازی ام بفهمند من ترسیده ام یا از حبس برایشان می نویسم. این حبس اجباری به تمام کرده ها و نکرده های عمر سی و چند ساله ام فکر کردم. یک عذرخواهی به بعضی ها بدهکار بودم. بعضی ها را اشتباهی قضاوت کرده بودم. چند تا دروغ ریز و به قول معروف زنانه به همسرم گفته بودم و حالا هر کدام آتشی بود به جانم. روز های آخر حبسم به تلفن بازی و حلالیت گرفتن گذشت. هر که را می شناختم زنگ می زدم وکلی با او خاطره بازی می کردم ...
کرونایی ها زامبی نیستند/ بعد از 3 بار تست دادن باز هم کرونا مثبت بودم
. همان روز بانک تعطیل شد و کارمندان آزمایش دادند و برای بهبودی حال یکدیگر به قرنطینه رفتند که مبادا ناقل باشند. همسر من هیچگونه علائمی نداشت، بعد از گذشت 11 روز همه کارمندان آن بانک تست دادند و نتیجه همه مثبت اعلام شد. او روزهایی که همسرش در منزل قرنطینه بود و با نگرانی از خود و فرزندانش محافظت می کرد را شرح می دهد: به دلیل اینکه همسرم دیابتی هست بسیار دلواپسش بودم. او در آن مدت همه پروتکل ...
پرستاران در برزخ کرونا
.... از همه زندگی مان گذشتیم. سخت است خانواده ات را کنار بگذاری و بروی تو دل خطر یعنی بخش کرونایی ها. به هر حال جو بدی حاکم بود و بعد هم که مرگ و میر زیاد شد عملاً همه ترسیده بودیم. این پرستار در ادامه درباره مشکلات کارش در 6 ماه گذشته می گوید: کار در بخش کرونایی از آن جهت سخت تر بود و هست که بیماران همراهی ندارند ما باید نقش خانواده را هم برایشان بازی کنیم. در عین حال مجبوریم اطلاعات ...
تاریخ به اندازه یک ارتش روی دوش لشکری مسئولیت نهاده بود
استخدام به ارتش آمدید. این ذوق و علاقه شما بسیار ارزشمند است. حسین بعد از استخدام در نیروی هوایی و فارغ التحصیلی به پایگاه تبریز منتقل شد و من هم بعد از ایشان به پایگاه تبریز اعزام شدم، اما کمی بعد (بعد از انقلاب) در سال 58 به پایگاه دزفول منتقل شد. چطور شد که خلبان حسین لشکری در 27 شهریور یعنی چند روز قبل از آغاز رسمی جنگ تحمیلی به اسارت بعثی ها درآمد. پاسخ این سؤال را از ...
جاوید خوشابی چطور 4 نفر را از مرگ نجات داد
تصمیم ها را به همسر جاوید سپرد و این یک مسوولیت سختی بود. سید حسن از لحظات سختی که موضوع اهدا عضو را با خواهرش درمیان گذاشت برایم می گوید: از عشق و عاشقی آنها خبر داشتم و این یک کار سختی بود که باید انجام می دادم ولی خواهرم وقتی مرگ مغزی را شنید یک مهلت کوتاه از من خواست، چند ساعت بعد گفت تا اجازه دهیم عید غدیر تمام شود و اگر بهبود نیافت، اهدای عضو کنند. بذل جان در آخرین ایستگاه ...
ادبیات هم از بیان مظلومیت خانواده شهدای مدافع حرم قاصر است
خاطره نگاری کمی به روزمرگی خورده و باید طرحی نو درانداخته شود. الان آثار خیلی یکنواخت شده اند. کار های جدید نسبت به کار های قدیم جذابیتش کمتر شده و باید نوآوری و خلاقیتی وجود داشته باشد. هر مخاطبی که یک مقدار با زندگی شهدای مدافع حرم آشنایی داشته باشد ممکن است این کتاب را که بخواند بگوید این چقدر شبیه زندگی شهداست. خودم به شخصه نگاهی به زندگی هیچ شهیدی نداشتم و می خواستم یک کار نو و تازه باشد ...
مهدی آمد اما با کت یشمی دامادی و شلوار فرم سپاه!
دارند و باطن افراد را می بینند. دلهره ام بیشتر شد. نوبت من و مهدی رسید. اشک روی صورتم راه افتاد. انگار همه اشک های ریخته و نریخته ام را جمع کرده و آورده بودم برای امام. سر کشیدم بالا تا دستشان را ببوسم. پر چادرشب انداختند روی دستشان. از روی پارچه مشرف شدم به دست بوسی. خطبه که شروع شد دست و پایم می لرزید. یادم رفته بود دارم به عقد مهدی طریقی در می آیم. به مهدی نگاه نکردم، ولی او هم دست کمی ...
دخترم نرگس اثری موفق در تاریخ تلویزیون می شود
پیوستن به سریال دخترم نرگس افزود: در ابتدا فیلمنامه برای من ارسال شد، بعد از خواندن آن سریعاً نقش را قبول کردم، زیرا از لحاظ حال و هوا و اتمسفر کاملاً متفاوت از کار هایی بود که تاکنون بازی کرده ام. این بازیگر پیشکسوت سینما و تلویزیون درباره احتمال موفقیت سریال دخترم نرگس در میان مخاطبان اذعان کرد: تا آنجایی که من حضور داشتم، سریال با دقتی خاص و با کیفیت ساخته شد، حالا باید دید در تدوین و ...
پس از 23 سال زندگی با همسرم به بن بست رسیدم
چون فردی بیمار، خودخواه و ناسپاس بود روزهای سخت را به فراموشی سپرد. حتی با وجود آمدن دومین فرزندم رابطه مان تیره و تار بود انگار رنگ خاکستری به رخ زندگیمان بپاشند و تاثیری در بهبود رابطه عاطفی مان نداشت کمترین نیش و زخم زبان همسربیمارم، تهمت، ناسزا و تحقیر بود که عایدم می شد چون خودم را مسبب این زندگی لعنتی می دانستم وسنگ فرش آنرا با دست های خودم بنا نموده بودم نه راه پیش داشتم و نه راه پس ...
حاج فیروز سردار دلسوخته روضه، اشک و بکاء بود
...، بیان کرد: من کلیپ های حاج فیروز را در مکه و مدینه دیده بودم و بسیار علاقه و آرزو داشتم از نزدیک خدمت ایشان برسم و در مدینه از خداوند خواستم که مقدماتی فراهم شود که خدمت این بزرگوار برسم. وی اظهار کرد: اردیبهشت سال 93 به مراسم دعای کمیل و ندبه ای در تبریز دعوت شدم و علی رغم پافشاری های بنده برای حضور نیافتن در این مراسم به دلیل آشنا نبودن و تسلط نداشتن بر زبان شیرین آذری و هیأت ها و ...
آرن داوودی: احساس می کردم در تیم ملی مفید نیستم | هر ثانیه بسکتبال برای اوشین زجرآور شده بود
الان 45 بازیکن عزیز داریم و با آن ها کار می کنم. 10 روز مسافرت رفته بودم دلم برای بچه ها تنگ شده بود. من احساس نمی کنم اسمم برند است بلکه احساس می کنم دارم کاری را انجام می دهم که هم برای خودم تجربه می شود و هم به کسانی که عشق بسکتبال دارند یک چیزی یاد می دهم. من عشق یاد دادن دارم و از این کار راضی هستم. اذیت شدن اوشین در این سال ها همه می گفتند من و اوشین ساهاکیان دوقلو هستیم ...
حاضرم جانم را فدای کشورم می کنم/ کارمند بنیاد شهید سردشت افشاگر جنایات شیمیایی صدام شد
روزها به گفتگو نشسته ایم. لطفا در ابتدا خودتان را معرفی کنید بنده لیلا معروف زاده، در سال 1346 در شهرستان سردشت به دنیا آمده ام، تا مقطع دیپلم تحصیل کردم و پس از آن در سال 1360 وارد دوره آموزشی هلال احمر شدم.دو سال آموزشیار نهضت سواد آموزی بودم و چند سال بعد کارمند بنیاد شهید شدم و سال 1366 ازدواج کردم. همسرتان نیز در جنگ حضور داشته است؟ بله. ایشان سال ...
همراه با پرستاری که لحظات آخر از چنگال کرونا گریخت
گروه جامعه خبرگزاری فارس؛ مریم شریفی: بعد از پایان فاز اول، هر روز برای ما جشن بود. احساس می کردیم هر روز عید است. مراجعه کننده با علائم مشکوک به کرونا آنقدر کم شد که ابتدا بخش آی سی یو و بعد، کل بیمارستان ما از سانتر کرونا خارج شد. بهترین روز، اواسط خرداد بود که حتی یک بیمار مبتلا به کرونا هم در بخش آی سی یو نداشتیم. دیگر خودمان را در یک قدمی پایان کار می د ...
بخشیدن قاتل به خاطر پسر عمه
این اتفاق برای پدرم افتاد خیلی ناراحت بودم. پدرم مرد خوبی بود و به من محبت می کرد و از دست دادنش برایم سخت بود. درست است که به خاطر اختلافاتش با مادرم جدا از او زندگی می کردیم، اما او خیلی به من محبت می کرد. برای همین ابتدا می خواستم که قاتل پدرم را قصاص کنند. دختر نوجوان ادامه داد: در این مدت چندباری خواب پدرم را دیدم. او حال خوبی داشت و به من می گفت که شوهرعمه ام را ببخشم. از طرفی دلم ...
قبل از قتل بیهوش شدم
می ترسیدم و می خواستم با آن شیشه از خودم محافظت کنم. متهم همچنین در پاسخ به این سؤال که مقتول چه گفت که درگیر شدید گفت: او به دخترم حرف های نامربوطی زد. چون من باید 25 سال در زندان باشم زن و بچه ام تنها هستند و دخترم که جوان و زیباست مورد توجه برخی از زندانیان که او را دیده اند، قرار گرفته بود به همین خاطر هم حرف های نامربوطی نسبت به او زد و من عصبانی شدم و موجب شد با او درگیر شوم. پس از اظهارات متهم و وکیل مدافع او قضات برای صدور حکم وارد شور شدند. منبع: ایران ...
پشت پرده خواستگاری از دختران معلول
ویلچر آن ها به قصد کمک دست بزند. نگاه های همراه با ترحم هم در این میان از همه چیز برای آن ها بدتر است. محیا می گوید: گاهی که می دیدم مردم جلوی من سلامتی شان را به خاطر معلول بودن من شُکر می کردند ناراحت می شدم، بنابراین درمان همیشه برایم اولویت بود. می خواستم مجدد راه بروم، نمی خواستم از ویلچر استفاده کنم، همیشه می گفتم همه امور زندگی را کنار می گذارم و درمان را انجام می دهم، اما از ...
ماجرای درخواست عجیب زن خائن از شوهرش/او کجا فرار کرد؟
مینا زن 33 ساله ای که با شکایت همسرش و به اتهام فرار از منزل، با تلاش نیروهای کلانتری سپاد مشهد دستگیر شده بود، درباره ماجرای فرار از منزل به کارشناس اجتماعی کلانتری گفت: چندین سال بود که یک رابطه سرد عاطفی بین من و همسرم وجود داشت و او هیچ گاه به نیازهای روحی و جسمی من توجهی نداشت. در حالی که من زنی جوان بودم و به محبت های عاشقانه او احتیاج داشتم. بارها از همسرم خواستم برای درمان مشکل عاطفی اش ...
اسطوره های مقاومت و آزادگی
، انگار تازه متولد شدم، البته این حس همه آزادگان بود. همه فقط اشک می ریختند و از ذوق پایان سالهای دوری و شکنجه نمی توانستیم یک کلمه صحبت کنیم. مردم کردستان نیز همانند شهرهای دیگر کشور استقبال بی نظیری از آزادگان کردند با این تفاوت، وقتی به ورودی شهر دیواندره رسیدیم مردم شهر و روستا به استقبال آمده و بیشتر از چند کیلومتر مردم صف کشیده بودند، جالبی و تفاوتی که گفتم در این بود حتی خانواده های ضد ...
مشق مهربانی زوج عاشق اردبیلی بر دیوار قلب بیماران/ سفیدپوشان محکم ایستاده اند
بیمارستان امام(ره) بیاییم من موضوع را به خانواده ام گفتم و خدا را شکر هیچ گونه مخالفتی نکردند بلکه از این که می توانستم به بیماران کمک کنم احساس رضایت داشتند و فقط از من خواستند که مواظب خود باشم. احمدی: شاید چون به اتفاق همسرم به این بیمارستان منتقل می شدم، خوشحال هم بودم. بالاخره وظیفه انسانی ما کمک به هم نوع است و از این که می توانستم این کار را انجام بدم خوشحال بودم. به عنوان یک پزشک ...
یک بام و دو هوا کرونا برای برادران عالمیان/نیما: فقط من مبتلا شدم
دادم طوریکه از نظر بیشترین تعداد برد در صدر دیگر بازیکنان بودم. به همین دلیل برای فصل جاری پیشنهادهای زیادی داشتم اما یادم می آید بعد از دیداری که با جان پرسون بازیکن سوئدی حاضر در این لیگ داشتم و موفق به شکست او شدم، از طرف مربی جدیدم برای پیوستن به ترکیب دیگر بازیکنانش پیشنهاد گرفتم. پینگ پنگ باز ملی پوش کشورمان با تاکید بر اینکه تیم جدیدش در لیگ دسته اول فرانسه جزو سه تیم اول این ...
چشم انتظار حمایت خیرین هستیم زندگی بی درآمد با دو کودک سخت است
دوستامون بهترین لباس و کیف و کفش داشتند، ولی ما نه.مخصوصا وقتی که دیگه آخرای مبلغ مستمری اندک بهزیستی می شد ، گرسنگی می کشیدیم. بالاخره بزرگ شدم و پسرخاله ام اومد خواستگاری. باورتون می شه خونه شون که داخل شهر بود وما روستا زندگی می کردیم، را ندیده بودم. از بندرعباس تصور دیگه ای داشتم و فکر می کردم خونه هاشون خیلی خوبه و شیک هستند و همه پول دارند و وضعیت مالی شان خیلی خوبه و خلاصه جواب بله را به ...
راننده اتوبوسی که رئیس آتش نشانی یاسوج شد
، فهمیدم که خدا مرا برای این کار ساخته و به همین خاطر وقتی 24 ساعت کار و 24 ساعت هم مرخصی بودم، همان 24 ساعت را هم در کنار دوستانم در آتش نشانی بودم. همین روحیه کار و عشق و علاقه موجب شد که آقای امیریان با این که نیروی شرکتی بودم مسئولیت 2 ایستگاه را با 15 نیروی رسمی به من واگذار کند و بعد از آن هم به دلیل لیاقتی که از خودم نشان دادم و لطفی که آقای امیریان داشت مسئول 3 ایستگاه شدم. ...
کلوپ: نمی توانستم با همسرم حرف بزنم!
به گزارش خبرورزشی ، لیورپول بعد از قهرمانی در لیگ قهرمانان، سوپرجام اروپا، جام باشگاه های جهان و این آخری لیگ برتر پس از 30 سال انتظار، اکنون در آرام ترین لحظات است. این آرامش در روح و روان یورگن کلوپ هم وجود دارد. کسی که خالق این افتخارات بود و حالا پس از فروکش کردن احساس قهرمانی مقابل دوربین تلویزیونی باشگاه از این موفقیت بزرگ صحبت کرد. موفقیتی که جلوی تلویزیون با تماشای شکست منچسترسیتی مقابل ...
رنج کرونا برای معلولان
...> مژده اولین هفته بعد از تعطیلات عید با وجود همه مراقبت ها و قرنطینه ای که از روز اول شیوع ویروس رعایت می کند، باز هم مبتلا به این بیماری می شود. شرایط تنفسی اش که پیش تر هم در وضعیت خوبی قرار نداشت حالا بدتر و بدتر می شود با اینحال وقتی به دلیل وخامت شدید شرایط تنفسی و جسمی اش به بیمارستان امام خمینی مراجعه می کند او را برای پیگیری درمان راهی قرنطینه در خانه کرده و از بستری کردن مژده در بیمارستان ...
محاکمه 3 نوجوان داعشی در تهران / آنها با ابوخدیجه برای عملیات تروریستی وارد ایران شده بودند + عکس
خواست علیه متهمان خوانده شد. متهم 14 ساله که اهل عراق بود در جایگاه قرار گرفت او اتهام محاربه را قبول نکرد و در دفاع از خود گفت: عضو داعش بودم در پایگاهی بودیم که نیروهای آسایش(اطلاعات کردستان عراق) به ما حمله کردند و ما فرار کردیم همه چیز را رها کردیم و فرار کردیم هیچ غذایی نداشتیم در بیابان رها شده بودیم که به روستایی رسیدیم 4 روز بود غذا نخورده بودیم در آن روستا بعد از اینکه غذا خوردیم محاصره ...
مراسم خاکسپاری ماه چهره خلیلی سه شنبه برگزار می شود
. من هم امانت دار دوستم بودم و این موضوع را به کسی نگفتم. در این 10 ماه پیگیر حالش بودم؛ اما خودم هم حال خوبی نداشتم. همیشه از خدا می خواستم که سلامتی اش را به دست آورد و اتفاق خوبی برای او رخ بدهد. نظام دوست عنوان کرد: ماه چهره قرار بود در ایران جراحی شود؛ اما به خاطر خانواده اش به لندن رفت تا دیداری با آن ها داشته باشد. بعد هم که درگیر کرونا شدیم و مراحل شیمی درمانی را در آنجا سپری ...
روایت فارس من | از رنجی که بانوان سرپرست خانوار می برند
به اشتراک بگذاریم. نهمین روایت فارس من درباره زندگی زنان سرپرست خانوار است؛ کسانی که باید به تنهایی جور یک خانواده را به دوش بکشند. 1 | در یکی از روستاهای شیراز به دنیا آمدم. پدرم کشاورز بود. بیشتر وقت ها امتحانات مدرسه همزمان می شد با زمان نشاکاری برنج در شالیزار و من نمی توانستم درست درس بخوانم. با این همه به هر بدبختی که بود دیپلمم را گرفتم. ما 9 تا خواهر برادر بودیم. در روستای ما به ...