گولسیانی: با سپاهان تمدید کردم، چون اینجا خوشحالم
سایر منابع:
سایر خبرها
ینی چی چی اِشتوا شده؟ اینا نظر خدا هه
نیاورد ولی بعد از چند دقیقه به التماس افتاد... - حالا نیشه ای پولو مالِ خودُم باشه، تو حساب من بونه؟ حتماً یکی ماخاسه منه سولپیلیز کنه. نگاهی به مأمور انداخت: - ینی شما باوروتون نیشه، من اَ وختی شُنفتم همش میگم با ای پولو ایطو کمک فقیرا می کنم، ایطو خیریه می زنم، ایطو بری دخترِی که ندَرَن جهاز میسونم، حالا نیشه ای پولو تو حساب من باشه؟ ***** ...
آنان که کم می گیرند و بسیار می بخشند
ها را نگاه کن هنوز در دل خاک نرفته این همه خوشه می شوند. این مرغ ها را نگاه کن، اگر یک روز تخم مرغ ندهند ما شوخی که نداریم، سرشان را از بیخ می بُریم که مرغ های دیگر حواسشان را جمع کنند که ما موجود مصرف کننده و بخور و بخواب و بقیه داستان نمی خواهیم، بله تولید کردن خیلی مهم است. یک مرغ باید بداند اگر با یک چشم حواسش به آب و دانه است با 100 چشم باید برود نخ سفیده و زرده و حتی الامکان تخم مرغ های درشت ...
ناگفته های برنده سیمرغ بلورین جشنواره فیلم فجر از باشگاهی که امید تزریق می کند
ای م دارند. واقعا این که وقتی تو اثری –حتی خارج از باشگاه – می سازی و بچه ها جوری با تو حرف می زنند که می توانی انگیزه برای رشد خودت را توی تک تک جمله هایشان ببینی و وقتی می بینی طوری با دلسوزی و مشفقانه حرف می زنند که انگار کار خودشان است، مگر می شود چنین فضا و اتمسفری را دوست نداشت؟ بله، باشگاه فیلم سوره برای من بیشتر از هر چیز باشگاه روحیه و امید و انگیزه است. جایی که در آن حتی برای ...
ماجرای "تحکیم وحدت"، سروش و کدیور در خرم آباد
شما جانباز هستید اگر فقط در این قضیه همکاری کنید، ماجرا تمام است و حتی قابل تشویق و تقدیر هستید. من اما معتقد بودم و هستم که در حوزه سیاسی استان لرستان و به طور مشخص در جریان حوادث دفتر تحکیم وحدت آن که پای وظیفه قانونی اش ایستاد، من بودم. اگر غیر از این عمل می کردم خیانت کرده بودم. من خودم را آماده زندان یا هر اتفاق ناگوار دیگری کرده بودم. من سه پرونده در دادگاه بابت خرم آباد داشتم. نخست این که ...
ماجرای تحریم آب و کتک خوردن بازیگر شمر در خیابان +فیلم
خبرگزاری تسنیم: نقش شمر از نظر محمد فیلی کار بسیار سخت و دشواری بود، چون خودش از دوران کودکی نسبت به این شخصیت تنفر داشته و حالا بایستی با این شخصیت همزادپنداری کند تا به باورپذیری برای مخاطب برسد. خودش را دلداری می دهد که همه تقصیر ها به گردن سنان بوده و او امام حسین (ع) را به شهادت رسانده است. فیلی در ادامه این روایت ها به این نکته اشاره کرد به خودم امیدواری می دادم، ولی می دانستم شمر چقدر ...
حجت الاسلام انصاریان خطاب به بیماران کرونایی: بابت عدم حضور در مجالس محرم غصّه نخورید؛ اجرتان محفوظ است
رفت و دید 600 درهم است. به دومی هم پرداخت کرد، او هم رفت و دید 600 درهم است، تا آخرین نفر را حضرت به سرعت انجام می داد. وی افزود: حضرت فرمود: کسی نمانده؟ عرض کردند: نه. آن مقداری هم که داخل خاک ها ریخته بود 600 درهم بود، حضرت فرمود این هم برای من. یکباره کسی آه کشید، حضرت فرمود: چه شده است؟ عرض کرد: وقتی می خواستم نزد شما برای حضور در جنگ بیایم، قبلش به خانۀ برادرم رفته بودم تا او را هم ...
انتقاد مردم از تاخیر در صدور کارت هوشمند ملی
احوال گفتن که این رسید همه جا اعتبار داره. در جواب گفتن اینها همش در حد حرفه. من اگه انجام بدم، همراه اول مرکزی قبول نمی کنه و بعداً خودتم میوفتی تو دردسر. گفتم چه باید بکنم، گفت باید صبر کنی تا کارتت بیاد. گفتم الان یکسال و نیمه که نیومده گفت تا دو سال دیگم، ممکنه نیاد. – برای خرید لاستیک دولتی، رسید کارت ملی رو قبول نمی کنن و فقط اصل کارت ملی رو قبول می کنن که اونم نمیدن بهمون. از حقوق ...
محمد فیلی: وقتی شمر شدم، هم ناسزا شنیدم و هم نفرینم کردند
. بعضاً یک زمان می خواستم که قدری با خودم کنار بیایم. این لحظات در طول کار زیاد بود. یکجا اشاره کردید که در ابتدا پذیرفتن این نقش برای شما سخت بود، این سختی به خاطر منفور بودن شمر برای شما پیش آمد؟ نه، بیشتر نگران بازخورد این موضوع بودم، چون خیلی از موارد را در تعزیه دیده و شنیده بودم که چه اتفاقاتی برای مخالف خوان ها رخ داده بود و پیش خودم می گفتم که تعزیه را عده ای می بینند ...
بازیگر نقش زهیربن قین : برای طبیعی شدن بخش های ظهر عاشورا آب نخوردم/2 ماه خواب به چشمم نیامد
پیامبر (ص) را از وظایف خود می دانستند. زهیربن قین نیز یکی از این افراد بود، او از بزرگان قبیله بجیله بود و از مردان شریف و شجاع شهر کوفه و قوم خود شمرده می شد. زهیر به واسطه حضور در جنگ ها و فتوحات بسیار، جایگاه رفیعی به دست آورده بود. زهیر در سال 60 هجری و زمانیکه از سفر حج برمی گشت با کاروان امام حسین (ع) در مسیر برخورد کرد و بعد از دعوت امام با اصرار همسرش به سپاه امام پیوست. او در روز ...
تابوت حاج قاسم،تابوت نیامده ابراهیم هادی بود/گفته بود برنمی گردم
زمانی متوجه شدید که ابراهیم پای ثابت مبارزه و انقلاب اسلامی شده است؟ ابراهیم اجازه داد همه چیز با زمان پیش برود تا روزش برسد. آن جمعه سیاه، 17 شهریور روزش بود. بعد از این فاجعه هولناک همه چیز در خانه جا به جا شد. ابراهیم روز 17 شهریور در خیابان بود. ما ترس و دلهره داشتیم که چه پیش خواهد آمد. مردم تا آن زمان صدای تیراندازی نشنیده بودند. از جلوی کلانتری رد می شدند تنشان می لرزید. من خودم پلیس ...
بازیگر مختارنامه : 2 ماه خواب به چشمم نیامد
.... زمانیکه نقش زهیر به شما پیشنهاد شد چقدر با این شخصیت آشنا بودید؟ -در همان زمان درباره این شخصیت تحقیق هایی انجام دادم و بعد اینکه در فضای صحرای کربلا قرار گرفتم و گیرایی و جذبه این شخصیت را از نزدیک دیدم همه چیز فرق کرد. حتی برای آن سکانس ها آب نخوردم که خشکی لب ها و دهانم واقعی باشد و با اینکه خیلی سخت بود به خاطر طبیعی درآمدن نقش و اینکه واقعا دوستش داشتم، این کار را ...
من در سپاهان خوشحال هستم
به گزارش ایراسین، گئورگی گولسیانی مدافع گرجستانی تیم فوتبال فولاد مبارکه سپاهان در گفتگو با خبرنگار ما پیرامون مصدومیت و شرایط کنونی خود گفت: من خیلی سخت تمرین می کنم تا بتوانم هرچه زودتر به بهترین شکل برگردم و برای تیم فعالیت داشته باشم. وی در ادامه درباره تغییرات در سپاهان اظهار داشت: وقتی شما در تیمی مانند سپاهان حضور دارید که جاه طلب است و همیشه برای حداکثرها می جنگد و این تلاش ...
نمی توانم به خاطر یک دست ناقابل جبهه را رها کنم
به سینه زنی کردند. رضا داشت نوحه سرایی می کرد. غوغای عجیبی بر پا بود. بچه ها حال و هوای عجیبی داشتند. دلم برای رضا تنگ شده بود. خیلی وقت بود با هم بودیم ولی تا آن روز آنقدر دلتنگ او نشده بودم. بعد از تمام شدن دعا منتظر ماندم از سنگر بیرون آمد. مرا که دید با عجله به طرفم دوید همدیگر را بغل کردیم و از هم حلالیت خواستیم بعد رو به من کرد و گفت داداش مواظب خودت باش. من هم به او گفتم رضا تو ...
خاطره استاد زرین کوب و روز عاشورا به روایت حافظ شیرازی
شفقنا- روز عاشورا بود و در مراسمی به همین مناسبت به عنوان سخنران دعوت داشتم، مراسمی خاص با حضور تعداد زیادی تحصیل کرده و به اصطلاح روشنفکر و البته تعدادی از مردم عادی. نگاهی به بنر تبلیغاتی که اسم و تصویرم را روی آن زده بودند انداختم و وارد مسجد شده و در گوشه ای نشستم، دنبال موضوعی برای شروع سخنرانی خودم می گشتم، موضوعی که بتواند مردم عزادار را در این روز خاص جذب کند، برای همین نمی خواستم فعلاً ...
ماجرای جالب صادق آهنگران از همبازی شدن با حسین پناهی
اصلی کارم از همین جا شروع شد. وقتی توانستم یک هیأت بزرگ را اداره کنم و نوحه ای را که خواندم سر زبان ها افتاد، این را در خودم حس کردم که می توانم مداح قابلی باشم. از آن روز به بعد، به طور دی کار خواندن و مداحی را شروع کردم و کم کم روی غلطک افتادم و در اهواز به عنوان کسی که خوب می خواند، شاخص شدم. البته بر من واجب است بیان کنم که از محضر بزرگانی مثل آقای آل مبارک و چند نفر دیگر تلمذ کرده و ...
میری: به دسته 96 کیلوگرم می روم و برای المپیک پاریس نقشه دارم
علی میری دارنده مدال نقره وزنه برداری قهرمانی جهان در گفت وگو با خبرنگار ایرنا اظهار داشت: مدتی بر سر مسائل مختلف با هیات به مشکل برخوردم اما با نشست و تعامل دوجانبه این مشکلات حل شد و اکنون در حال برگزاری تمریناتم هستم. تمریناتم به صورت انفرادی و خارجی از هیجان تمرینات گروهی است. البته تا امروز در تمرین پیشرفت خوبی داشتم و تمام توانم این است که یک رکورد جهانی را در دسته 89 کیلوگرم به نام خود ثبت ...
خاطرات دختر لژیونر ایران؛ از چیدن ترکیب تراکتور تا حضور در آذربایجان
دنیای فوتبال برای برخی دختران پیچ وخم های زیادی دارد که این بار صبا سلیمی راوی آنها است. به گزارش ایسنا، بسیاری از دختران این سرزمین عاشقانه فوتبال را دوست دارند، کودکی هایشان رنگ مستطیل سبز می گیرد، در رویای خود دریبل می زنند و توپ را به تور دروازه می چسبانند. برخی اتاق هایشان را با پوستر بازیکنان محبوبشان تزئین می کنند و اسم همه آنها را از بر هستند؛ درست مثل صبا سلیمی که نام تمام ...
گفت و گوی شبانه حسین (ع) و زینب (س)
در زمان نزدیکی دنیا را مفارقت خواهد کرد. امام سجاد می گوید من این شعر را شنیدم پیام و معنای این شعر را هم درک کردم، فهمیدم امام حسین دارد خبر مرگ خودش را می دهد. اما خودم را نگه داشتم ناگهان نگاه کردم، دیدم عمه ام زینب به شدت ناراحت شد. برخاست رفت به خیمه ی برادر، گفت برادر جان! می بینم خبر مرگ خودت را می دهی. ما تا به حال دلمان به تو خوش بود، وقتی پدرمان از دنیا رفت، گفتیم برادرانمان هستند .برادرم امام حسن وقتی به شهادت رسید، من گفتم برادرم امام حسین هست، سالها به تو دل خوش کردم، به اتکاء تو بودم، امروز می بینم تو هم خبر مرگ می دهی ...
تقدیر همسر و پسرم شهادت در حرم امام رضا(ع) بود
راهی تهران کردند و گفتند: شما بروید مقدمات استقبال شهدا را فراهم کنید تا ما بیاییم. شوهرخواهرم گفت: شما برو من قول می دهم هر دوی آنها را برایت بیاورم. بنیاد شهید عکس پسرتان را نزده بود، معنی اش این بوده که چیزی از پیکر او باقی نمانده بود؟ بله. تا چند سال اخیر جرأت نکردم از پدرم در مورد پیکر وحید بپرسم. اما یک روز به خودم جسارت دادم و از او پرسیدم چرا اجازه ندادید بچه را برای ...
حجازی: برای ایفای نقش خولی چشم و گوشم را بستم/ مختارنامه کلاس درس است
که شخصیتی ویژه و خاص است و آدم معمولی نیست و به همین دلیل به آقای میرباقری گفتم من نقش خولی را می خواهم بازی کنم. او گفت این نقش فقط یک اپیزود است و کوتاه است اما آن نقش هایی که به تو پیشنهاد دادم کل قسمت های سریال را بازی دارند اما من پای حرفم بودم و گفتم من این نقش را می خواهم. آقای میرباقری گفت زمانی که داشتم متن های سریال را می نوشتم هر جا به خولی رسیدم کنار اسمش نوشتم صدرا، یعنی خودم هم وقتی ...
برسد به دست آقا تختی
سلماسی اصلا با هم خوب نبودند. تو هم اگر بودی، شاید لای این همه پیشکسوت، ساب می رفتی و ته نشین می شدی. کسی چه می داند؟ به هر حال، ماها همگی مان یک ژن بد مرده_پرست داریم که فقط گاهی به درد می خورد. نگاه به خودت یا محمد جهان آرا نکن. امثال شماها هم اگر ناغافل نرفته بودید شاید الان نه، تختی، غلامرضا تختی بود و نه جهان، محمد جهان آرا. بگذریم. راستی تا یادم نرفته برایت بنویسم که از بچگی حس خوبی داشتم هم اسم پسرت بودم. هنوز هم دارم. هر جا که هستی شاد باشی آقا. باز هم تولد نود سالگی ات مبارک. 251 251 کد خبر 1426788 ...
بدون سر و صدا از استقلال جدا شدم
.... باقری ادامه داد: در دیدار برابر سپاهان پای من ضربه خورد و مصدوم شدم. می توانستم به بازی ادامه ندهم اما چون مهره نداشتیم، در زمین ماندم و بازی کردم. 10 دقیقه بعد رباطم پاره شد. وقتی از زمین بیرون آمدم، رضائیان که هر جا می نشیند و می گوید من مدیر فوتبالی ام، به من گفت نگران نباش صفر تا صد تو با من. حالم را هم نپرسیدند اما همه جا گفتند پول عملش را دادیم مدافع ...
شهادت آرام بخش دل مدافعان حرم/ دینمان را به بانو ادا نکرده ایم
...: در یکی از عملیات ها سمت شب باید حرکت می کردیم. آنقدر لباس پوشیده بودم که گرما زده شدم. با اینکه پوتین داشتم ولی بعد از مقداری راه رفتن، پایم تاول زده بود. من بعد از دو سه ساعت حالم بد شده و پایم تاول زده بود اما اهل بیت امام حسین (ع) خار در پا داشتند و دو سه روز راه می رفتند آن هم دست بسته و... هنوز دینمان را به حضرت زینب (س) ادا نکرده ایم و تا زمانی که خون در رگ هایمان است، این ...
سعادتمند: شفر به استقلال تخفیف نداد
است و شاید فکر کرده اند با آنها برای بازگشت به استقلال مذاکره کرده ایم، در صورتی که برای تخفیف، تعامل و اقاله رفته بودیم. از سه ماه پیش اعلام کرده بودیم که قرار است با استراماچونی مذاکره کنیم. این مسئله ربطی به دربی ندارد. روز دربی بالای سر تیم بودم و همه با متحد و یکدل شدیم تا با انگیزه کارمان را انجام دهیم. با فرهاد مجیدی در این باره صحبت کردید؟ بله، با فرهاد در ارتباط بودم ...
حکایت قوچ مراد کاکل بسر و کاشت درختان گردو/ محمد شریفی
تا حالا خودم و بچه هایم از گرسنگی پوست و استخوان بودیم...گردوهایت بخوره تو سرت من و بچه هایم حالا لخت و پتی هستیم ، صبر کنیم تا ده سال دیگه تا گردوهای تو به ثمر بنشینند ... خدا لعنتت کند مرد... حکایت آخر: چند سال دیگه باید صبر کنیم که گردوها ثمری بشوند. این حکایت شما را یاد وعده و وعید های چه کسانی می اندازد. ...
سارقی که تصور می کرد ماسک هویتش را فاش نمی کند
مغازه دار متوجه شد و صبر کرد تا پلیس برسد. مرضیه اظهار کرد: پس از آن مدتی زندانی شدم. دیگر می ترسیدم به سرقت بروم، اما ماسک زدن در ایام شیوع ویروس کرونا باعث شد کمی جرات پیدا کنم و به خودم امید بدهم که شناسایی نمی شوم، اما دوباره گیر افتادم. وی درباره سرقت جدیدش گفت: بعد از 5 سال دوباره به همان روش دست به سرقت زدم و دوباره به سراغ گوشواره دزدی رفتم. این متهم درباره ...
از همان دوران کودکی عاشق بوی بنزین بودم
ادامه داده ام و از همان دوران بچگی در کنار فعالیت های یدی، علاقه به کتاب خوانی و نوشتن کتاب داشتم. من از همان دوران کودکی عاشق بوی بنزین بودم خیلی جالب است که بدانید من از همان دوران کودکی عاشق بوی بنزین بودم و شاید این علاقه مندی من به بوی بنزین باعث شد تا در زمینه جایگاه های سوخت فعالیت داشته باشم. البته پیشتر پدرم در شرکت نفت و فرآورده های سوختی فعالیت داشتند و این بی ...
وقتی بخواهی همه چیزهایی را که داری نگه داری، نابود می شوی/ آغاز سقوط فرد و جامعه امساک از پرداخت است/ ...
...، که آقا بفرماید تو که شیعه نیستی! شیعه مقامش بالاتر است، گفت ما از دوستان شما هستیم. آقا فرمود از کدام دسته از دوستان هستید؟ گفت آقا مگر دوستان چند گروه هستند؟ فرمود بله چند نوع دوست داریم. (قَالَ لَهُ مِنْ أَیِّ مُحِبِّینَا أَنْتَ ...؛ تحف العقول/ ص325) چه می شود، انسانی که همه چیزخواه است ساقط می شود؟ وقتی یک کمی به او دادند، یا غرور پیدا می کند، یا زکاتش را نمی دهد، یا نگرانش می ...
نمی توانم برای حسین عزاداری نکنم
تونه یک ساعت تو ماشین بشینه ، بخاطر همین مزاحم خواهر گلم شدم. لبخندی می زنم و دستم را روی شانه اش می گذارم، اما نگرانش هستم. به خاطر ناراحتی محسن نمی توانم حرفی بزنم. از خانه ی ما تا هیئت شهدای گمنام پنج دقیقه راه است که پانزده دقیقه طول می کشد. محسن، ماشین را جلوی در ورودی پارک می کند و می گوید: خودت بهتر میدونی دکتر قدغن کرده که راه بری و نباید مدت طولانی بشینی . پس فقط چند ...