شرح کامل وقایع شب عاشورا در خیمه های حسینی +اسناد دقیق
سایر منابع:
سایر خبرها
شهادت چهارمین اختر تابناک امامت و ولایت سیدالساجدین امام زین العابدین علیه السلام بر تمام شیعیان آن حضرت ...
امروز مصادف با سالروز شهادت امام چهارم، بزرگ مرد میدان صبر و استقامت، نمونه مردانگی و شجاعت،اسوه خداجویان و پیشوای عبادت پیشگان، حضرت سیدالساجدین امام زین العابدین علی بن الحسین علیه السلام است. شهادت این امام مظلوم و بزرگوار را به شما و به همه رهپویان حق و حقیقت، تسلیت عرض می کنیم. روابط عمومی فرمانداری شهرستان شاهین شهرو میمه ...
خطبه امام سجاد (علیه السلام) در مسجد شام
مبادا فتنه بپا شود لذا دستور داد تا مؤذن شروع به اذان کرد و سخن امام سجاد را قطع نمود. وقتی مؤذن گفت: اللَّهُ أَکْبَرُ اللَّهُ أَکْبَرُ حضرت سجاد فرمود: چیزی از خدا بزرگتر نیست. هنگامی که مؤذن گفت: أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ علی بن الحسین فرمود: مو، پوست، گوشت و خون من به یگانگی خدا شهادت می دهند. موقعی که گفت: أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً ...
مفارقت روح از سرزمین وحی
محمد بن حنفیه به شتاب آمد و عنان ناقه حضرت را گرفت و گفت: مگر قول ندادید در باره نظرم فکر کنید؟ امام(ع) اظهار داشت: دیشب رسول خدا(ص) را در خواب دیدم فرمود: یا حسین! اُخرُجْ فَاِنّ الله قَدْ شاءَ اَنْ یَراکَ قتیلاً؛ حسین جان! از مکه بیرون رو که خداوند می خواهد تو را کشته ببیند. محمد گفت: انّا لِلهِ و اِنّا اِلَیهِ راجِعون پس چرا بانوان را با خود می بری؟ گفت: پیامبر(ص) فرمودند: اَنّ اللهَ قَد ...
راهبردهای سیاسی زنده نگه داشتن عاشورا توسط امام باقر(ع) و امام صادق(ع)
...> روزی خدمت امام صادق (ع) نشسته بودم، آن حضرت آب طلبید، هنگامی که آب را نوشیدند، شروع به گریستن نمودند و فرمودند: ای داوود! خداوند لعنت کند قاتل حسین بن علی (ع) را. سپس فرمودند: هرکس آب بنوشد و به یاد حسین (ع) بیافتد و قاتلین آن حضرت را لعنت نماید، خداوند صد هزار حسنه برای او ثواب می نویسد و صد هزار گناه او را می پوشاند و صد هزار درجه او را بالا می برد و پاداش کسی را دارد که صد هزار بنده را در راه ...
شیوه های عزاداری اهل بیت برای امام حسین
لا تبرد ابدا؛ برای شهادت حسین علیه السلام، حرارت و گرمایی در دلهای مؤمنان است که هرگز سرد و خاموش نمی شود. (جامع احادیث الشیعه، ج12، ص655) امام صادق(ع) فرمود: نفس المهموم لظلمنا تسبیح و همه لنا عباده و کتمان سرنا جهاد فی سبیل الله. ثم قال یحب ان یکتب هذا الحدیث بالذهب؛ نفس کسی که به خاطر مظلومیت ما اندوهگین شود، تسبیح است و اندوهش برای ما، عبادت است و پوشاندن راز ما جهاد در راه خداست. سپس امام ...
امام سجاد (ع) اُسوه صبر و پیام آور عاشورا
ذکر گفتن منظور می شود. پس هر گاه به بستر رفت، باز همین دعا را بخواند و تسبیح را زیر بالش خود بگذارد، تا موقع برخاستن از خواب نیز برای او ثواب ذکر خدا منظور می شود. من هم به جدّم اقتدا می کنم. یزید گفت: با هیچ کدام از شما ها سخنی نگفتم، مگر اینکه جواب درستی به من می دهید. پس به او هدایایی داد و دستور داد امام را آزاد کنند. در روایت دیگری نیز چنین آمده است: بعد از خطبه حضرت زینب سلام الله ...
بررسی موضوع لعن در زیارت عاشورا
متروک شد، فرائض و واجبات دینی دگرگون شده و سنت رسول صلی الله علیه و آله مترک ماند. و یا امام صادق علیه السلام فرمودند: حکومت را خدای متعال به ما اهل بیت رسول خدا صلی الله علیه و آله داده بودند، بنی امیه آن را از ما گرفتند. بنابراین هرچند که همه مقامات تکوینی و تشریعی ائمه اطهار علیهم السلام به عنایت و توجه الهی است، اما دشمنان و غاصبان خلاقت و وصایت پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله این حق ...
"کربلا" درس عشق و دلدادگی به خانواده
قَالَ نَظَرَ النَّبِیُّ ص إِلَی الْحُسَیْنِ بْنِ عَلِیٍّ ع وَ هُوَ مُقْبِلٌ فَأَجْلَسَهُ فِی حِجْرِهِ وَ قَالَ إِنَّ لِقَتْلِ الْحُسَیْنِ حَرَارَةً فِی قُلُوبِ الْمُؤْمِنِینَ لَا تَبْرُدُ أَبَداً ثُمَّ قَالَ ع بِأَبِی قَتِیلُ کُلِّ عَبْرَةٍ قِیلَ وَ مَا قَتِیلُ کُلِّ عَبْرَةٍ یَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ لَا یَذْکُرُهُ مُؤْمِنٌ إِلَّا بَکَی؛ امام باقر علیه السلام فرمودند: پیامبر(ص) به امام حسین ...
خدا با دعای حسین(ع) گره از کارها بگشاید
به گزارش جهان نیوز ، امام جواد علیه السلام از پدرش امام حسین علیه السلام نقل می کند که آن حضرت گفت: ابی بن کعب پیش پیامبر خدا صلی الله علیه و آله بود که من وارد شدم، رسول خدا صلی الله علیه و آله به من گفت: آفرین بر تو یا اباعبدالله! ای زینت آسمان ها و زمین! ابی بن کعب به او گفت: یا رسول الله! چگونه جز تو، زینت آسمان ها و زمین، تواند بود؟ پیامبر صلی الله علیه و آله گفت:ای ابی ...
روایت جاحظ: چه کسی امام حسین (ع) را به شهادت رساند؟
256) معاصر جاحظ، به نقل از جعفر بن محمد (ع) خواب را از پیامبر (ص) دانسته که شصت سال بعد، تعبیر شده است: کسی از امام صادق پرسید: چه قدر تعبیر یک خواب می تواند به تأخیر افتد؟ حضرت این حکایت را نقل کرد: فقال: رأی رسول اللّه- صلی اللّه علیه و سلم- کأنّ کلبا أبقع یلغ فی دمه، فکان شمر 5 بن ذی الجوشن قاتل الحسین علیه السلام ذلک، و کان أبرص، و کان تأویل الرؤیا بعد ستین سنة [اخبار الموفقیات: ص 167 168، این روایت جعفر بن محمد صادق (ع) در نوادر الرسائل مدائنی م 224 ص 143 هم آمده است؛ همین طور بهجة المجالس ابن عبدالبر: 3/149.] انتهای پیام ...
امام حسین(ع) در کلام پیامبر خدا(ص)
وَعِندَهُ أبی ابنُ کَعبٍ، فَقالَ لی رسولُ الله ِ صلی الله علیه و آله مَرحَبا بِکَ یا أبا عَبدِالله ِ، یا زَینَ السَمَواتِ وَالأرَضینَ، قالَ لَهُ أبَیٌّ: وَکَیفَ یَکونُ یا رسولَ الله ِ صلی الله علیه و آله زَینُ السَّماواتِ وَالأرَضینَ أحَدٌ غَیرُکَ!؟ قالَ : یا أبَیُّ وَالَّذی بَعَثَنی بِالحَقِّ نَبیّا إنَّ الحُسَینَ بنَ عَلیٍّ فی السَّماءِ أکبَرُ مِنهُ فی الأرضِ، وَإنَّهُ لَمَکتوبٌ عَن یَمینِ عَرشِ الله ...
متن خطبه مشهور امام سجاد (ع) در مجلس یزید/ از واکنش های یزید تا سخنان عالم یهودی
بالبکاء و النحیب، و خشی یزید ان یکون فتنه فأمر المؤذن فقطع الکلام، فلما قال المؤذن: الله اکبر الله اکبر، قال علی: لا شی ء اکبر من الله، فلما قال المؤذن: اشهد ان لا اله الا الله، قال علی بن الحسین: شهد بها شعری و بشری و لحمی و دمی، فلما قال المؤذن: اشهد ان محمدا رسول الله، التفت من فوق المنبر الی یزید فقال: محمد هذا جدی ام جدک یا یزید؟ فان زعمت انه جدک فقد کذبت و کفرت و ان زعمت انه جدی فلم قتلت عترته ...
وصفی از لحظه شهادت حسین (ع) در گودال قتلگاه + روضه
شعار سال : گودال قتلگاه یا گودی قتلگاه ،محل شهادت امام حسین(ع) و محلی که سر امام به دست شمر یا سنان ، در آنجا از تن جدا شد. این مکان در حرم امام حسین(ع) نزدیک ضریح مطهر واقع شده و زیارتگاه شیعیان و محبان اهل بیت(ع) است. برخی از تاریخ پژوهان برآنند در منابع معتبر کهن و حتی منابع عصر صفویه تا قاجار، مطلبی درباره گودی قتلگاه یافت نمی شود؛ بلکه این مطلب از موضوعاتی است که در دوران پهلوی توسط خطبا و واعظان هنگام ذ ...
سخنان حسین(ع) از مدینه تا کربلا ارشاد دشمن و سخنان حضرت پیش از شهادت: به نسب و ریشه من بنگرید که من ...
بن عبدالله انصاری بپرسید یا از ابوسعید خدری یا از سهل بن سعد ساعدی یا از زید بن ارقم و یا از انس بن مالک؛ شما را خواهند که که این سخن را از رسول خدا(ص) درباره من و برادرم شنیده اند. حال این سخن، شما را باز نمی دارد که خون مرا نریزید؟! شمر که نزدیک امام(ع) بود، از آن ترسید که سپاهان تحت تأثیر کلام حضرت قرار گیرند، پس سخنان او را قطع کرد و گفت: هر کس این کلام تو را گوش کند، از جمله کسانی ...
از لحظه وداع تا بریده شدن سر مطهر بهترین بنده خدا/ مقتل جانسوز امام حسین(ع) در ظهر عاشورا
فَتَنْضَحانِ قَیْحا وَ دَما الی اءَنْ اءَهْلَکَهُ اللّهُ تعالی . قالَ: وَ لَمّا اءُثْخِنَ الْحُسَیْنُ ع بِالْجِراحِ، وَ بَقِیَ کَالْقُنْفُذِ، طَعَنَهُ صالِحُ بْنُ وَهَبِ الْمُزَنی عَلی خاصِرَتِهِ طَعْنَهً، فَسَقَطَ الْحُسَیْنُ ع عَنْ فَرَسِهِ الَی الاءرْضِ عَلی خَدِّهِ الاءیْمَنِ. ثُمَّ قامَ صلوات الله علیه . قالَ الرّاوی : پس چنین جامه ای آوردند که عرب آن را تبان می گویند امام ...
امام حسین (ع) از دیدگاه دوست و دشمن/ چارلز دیکنز از قیام سیدالشهدا چه می گوید؟
خشکی بودند، حضرت را دعوت به نشستن و خوردن غذای خود نمودند، امام حسین فورا دعوت آنان را اجابت نمود و مشغول خوردن نان آنان شدند و فرمودند: (ان الله لا یحب المستکبرین) بدرستی که خدا متکبران را دوست ندارد و سپس فرمود: من دعوت شما را پذیرفتم شماهم دعوت مرا اجابت کنید و آنان را با خود به خانه برد و همسر خود رباب را فرمود: آنچه ذخیره کرده ای بیاور، و ایشان را ضیافت و انعام فرمود. قاطعیت ...
مسیر عاقبت به خیری از اطاعت از رهبری می گذرد/ مگر نمی دانید با روضه خوان صاحب روضه هم می آید؟
.... در شب عاشورا امام حسین(ع) به اینها می گوید بروید. من از همه شما راضی هستم. یعنی امتحانتان تا اینجا بود. اینکه مقدر الهی بود که اینها بمانند به جای خود. نتیجه اینطور می شود که این اصحاب آن شب با علم به این موضوع می مانند و به مسیرخود ادامه می دهند. این استاد حوزه و دانشگاه با توصیف سخنان حضرت در شب عاشورا به اوج تعالی، تاکید کرد: هیچ فرمانده ای نمی گوید همه شما کشته می شوید. اما امام ...
واکنش امام حسین به پیشنهاد مذاکره و بیعت با یزید در شب عاشورا
بِیَدی إعطاءَ الذَّلیلِ، وَ لا أفِرُّ فِرارَ العَبیدِ. [19] نه، به خدا سوگند! من دست ذلّت به شما نمی دهم و همانند بردگان، نمی گریزم. و امام حسین در سخنرانی دوم خود در روز عاشورا، نیز فرمودند: ألا وَ إنَّ الدَّعِیَّ ابنَ الدَّعِیِّ قَد رَکَزَ بَینَ اثْنَتَین: بَینَ السِّلَّهِ وَ الذِّلَّهِ، وَ هَیهاتَ مِنَّا الذِّلَّهُ! یِأبَی اللّهُ لَنا ذلِکَ وَ رَسولُهُ وَ ...
زیارت وارث یا زیارت مطلقه امام حسین +ترجمه و صوت
حضرت و بایست نزد سر علیّ بن الحسین علیه السلام و بگو: اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ رَسُولِ سلام بر تو ای فرزند رسول اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ نَبِیِّ اللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ اَمیرِ الْمُوْمِنینَ خدا سلام بر تو ای فرزند پیامبر خدا سلام بر تو ای فرزند امیرمومنان اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یَا بْنَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِ اَلسَّلامُ ...
مقتل خوانی | کشته شدن بهتر از زندگی با ننگ است
مرکز حمله خود بازمی گشت؛ در حالی که لبانش به این ذکر مترنم بود که: لا حول ولا قوه الا بالله. راوی می گوید: امام علیه السلام در حین جنگ با لشگر ابن سعد ملعون، آنان بین حضرت و خیمه هایش حایل شدند. در این حال امام علیه السلام فرمودند: وای بر شما ای پیروان آل ابوسفیان! اگر دین ندارید و از روز قیامت هراسی به دل ندارید، در این دنیا، آزادمرد باشید و اگر آنگونه که می پندارید، عرب هستید به نسب و ...
معنا و مفهوم شعار یالثارات الحسین چیست؟
کشته شدن در راه امام حسین(ع) و گرفتن انتقام از قاتلان وی پاک نمی شود. ثار اگر به معنی دم و طلب دم (یعنی خون، خونخواهی، به شخص خونخواه ثائر گویند،) باشد، عبارت است از خون ریخته ای که قابل قصاص بوده و هدر نرفته است. سلام بر تو ای کسی که خدا خونخواه تو است وای فرزند کسی که خداوند خونخواه اوست. ثارالله برای اولین بار در زیارت های مربوط به امام حسین (ع) و زیارت عاشورا ذکر ...
کیستی ای "نام" در ابعاد دفتر نیستی؟
زبان جاری می ساخت. آنگاه به خیمه های زنان روانه شد و به خیمه فرزندش امام زین العابدین علیه السلام رفت. او را دید که بر روی پوست خشنی خوابیده و عمّه اش زینب علیهاالسلام از او پرستاری می کند. چون حضرت علی بن الحسین علیه السلام نگاهش به پدر افتاد خواست از جا برخیزد، ولی از شدّت بیماری نتوانست، پس به عمّه اش زینب گفت: کمکم کن تا بنشینم چرا که پسر پیامبر صلی الله علیه و آله آمده است ...
مقتل خوانی | حال و هوای حسین(ع) و یارانش در شب عاشورا
شود و از این جا دور گردد و مرا با این دشمنان تنها بگذارد؛ زیرا این ها غیر از من، با کس دیگری کار ندارند. برادران و فرزندان امام علیه السلام و پسران عبدالله بن جعفر عرض کردند: چرا باید این کار را انجام دهیم؟ برای اینکه بعد از شما زنده بمانیم؟ خداوند چنین چیزی را برای ما نمی خواهد. نخستین کسی که این سخن را فرمود، حضرت عباس بن علی علیه السلام بود. سپس دیگران از آن حضرت پیروی ...
قیام عاشورا جلوگاه حکمت و معنویت
فراهم بود و پس از بدعهدی که معاویه نسبت به امام حسن مجتبی (علیه السلام) انجام داد؛ ضروری می نمود و همان طور که امام حسین(علیه السلام) نیز فرمودند: من شما را به کتاب خدا و سنت پیامبرش فرا می خوانم، زیرا سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) از بین رفته و بدعت زنده شده است. دوره آغازین امامت امام حسین(علیه السلام) زمانی است که معاویه زنده است و پس از شهادت امام حسن (علیه السلام) خود را ...
آزاده مردی آخرین درسی که سیدالشهدا به دشمنان خود آموخت
پیشانی امام علیه السلام نشست، آن را برکند و خون بر روی و محاسن آن حضرت روان گشت. تیر از همه جانب بر آن حضرت می باریدند و بر گلو و سینه آن حضرت می نشست و می گفت: ای امت نابکار حرمت پیغمبر خود محمد را درباره اولاد او نگاه نداشتید، پس از من از کشتن هیچ یک از بندگان خدا هراسی ندارید و کشتن همه کس بر شما آسان است، به خدا سوگند که من امیدوارم مرا به عوض خوار کردن شما کرامت عطا فرماید و از شما انتقام بکشد ...
دعایی برای در امان ماندن از چشم زخم
چشم تو در خودت یا در دیگری تاثیر کند. پس اگر از تاثیر چشم می ترسی سه مرتبه بگو: چشم زخم ماشاء الله لا قوة الا بالله العلی العظیم. اگر یکی از شما زینتی بکند و خوش آیند باشد، چون از منزل خود بیرون رود سوره فلق و ناس بخواند تا از چشم به او ضرر نرسد (بحارالانوار 63/25 ح. 22، ح. 23) بنا بر این، هر وقت احساس کردید که در معرض چشم زخم دیگران هستید، می ترسید که چشم ...
شرح کامل وقایع روز تاسوعا (9 محرم سال 61 هجری) در دشت کربلا + اسناد دقیق
به گزارش بقاع خبر به نقل ازخبرگزاری برنا؛ شرح کامل وقایع روز تاسوعا در دشت کربلا عبارتند از : آمدن شمر ملعون به کربلا در منتهی الامال نیز آمده است: بیشتر بخوانید: شرح ماجرای شهادت حضرت عبدالله بن الحسن به روایت مقام معظم رهبری شرح کامل ماجرای پیوستن زهیر به کاروان امام حسین(ع) جاء شمر الی کربلاء فی یوم الخمیس الموافق للتاسع من محرم الحرام. (1) شمر ملعون روز پنج شنبه نهم محرّم الحرام به کربلا وارد شد. زمان ورود شمر (لعنه الله علیه) به کربلا در مقاتل هم قبل از ظهر و هم عصر ذکر شده است. در کتاب الامام الحسین و اصحابه در این باره چنین آمده است: خرج من النخیله و نزل کربلا فی یوم الخمیس قبل الظهر تاسع شهر محرم الحرام.(2) شمر از نخیله خارج شد و قبل از ظهر روز پنج شنبه نهم محرم به کربلا رسید. در طبقات الکبری زمان ورود عصر روز نهم محرم نقل شده است: و قدم شمر بن ذی الجوشن الضبابی علی عمر بن سعد بما أمره به عبید الله عشیه الخمیس لتسع خلون من المحرم سنه إحدی و ستین بعد العصر. (2) شمر بن ذی الجوشن ضبابی بعد از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم سال شصت و یکم هجری پس از نماز عصر با فرمانی که عبید الله به او داده بود پیش عمر بن سعد رسید. (3) طبق نقل مقاتل شمر (لعنه الله علیه) جزء اولین فرماندهانی بود که با چهار هزار لشکر پس از فرمان ابن زیاد ملعون مبنی بر اینکه همه مردم کوفه به جنگ حضرت امام حسین (علیه السّلام) بروند به کربلا رفت. در این باره در اخبار الطوال آمده است: فخرج بجمیع اصحابه الی النخیله ثم وجه الحصین بن نمیر و حجار بن ابجر و شبث بن ربعی و شمر بن ذی الجوشن لیعاونوا عمر بن سعد علی امره فاما شمر فنفذ لما وجهه له و اما شبث فاعتل بمرض. (5) ابن زیاد با یاران خود به نخیله رفت و اردو زد. آنگاه حصین بن نمیر و حجار بن أبجر و شبث بن ربعی و شمر بن ذی الجوشن را فرمان داد به لشکر ابن سعد بپیوندند و او را بر آن کار یاری دهند شمر همان دم فرمان او را اجرا کرد ولی شبث بن ربعی تظاهر به بیماری کرد و ناخوشی را بهانه آورد. (6) الفتوح نیز چنین گزارشی را نقل کرده است: فأول من خرج إلی عمر بن سعد الشمر بن ذی الجوشن السلولی (لعنه اللّه) فی أربعه آلاف فارس، فصار عمر بن سعد فی تسعه آلاف ثم أتبعه زید بن رکاب الکلبی فی ألفین و الحصین بن نمیر السکونی فی أربعه آلاف و المصاب الماری فی ثلاثه آلاف و نصر بن حربه فی ألفین فتم له عشرون ألفا. (7) اولین شخص سرشناسی که آماده جنگ حضرت امام حسین (علیه السّلام) شد شمر ذی الجوشن سلولی (لعنه الله علیه) بود. با چهار هزار مرد برفت و به عمر بن سعد پیوست و لشکر عمر بن سعد نه هزار شد. پس یزید بن رکاب الکلبی با دو هزار مرد بدو پیوست. به دنبال او حصین بن نمیر السّکونیّ با چهار هزار مرد روان شد. پس مصار بن مزینه المازنی با سه هزار نفر و دیگری با دو هزار مرد بدو پیوست. بر اثر او امیری دیگر بر عقب یکدیگر فوج فوج به عمر بن سعد پیوستند تا لشکر او بیست هزار شد. (8) اما منظور از ورود شمر (لعنه الله علیه) به کربلا این بار از نخیله با فرمان ابن زیاد (لعنه الله) مبنی بر شروع فوری جنگ و به شهادت رساندن حضرت امام حسین(علیه السّلام) و یاران ایشان (رضوان الله علیهم) است. نپذیرفتن امان ابن زیاد ملعون توسط حضرت عباس و برادران بزرگوار ایشان(علیهم السّلام) مقاتل و کتب تاریخی به اتفاق از فرستادن امان نامه ای برای فرزندان حضرت ام البنین (علیهم السّلام) سخن گفته اند. در نقلی از تاریخ طبری آمده است که فردی که از ابن زیاد (لعنه الله علیه) درخواست امان نمود عبد الله بن ابی محل بود که عمه او ام البنین دختر حزام بوده است. در کتاب الفتوح شخص درخواست کننده امان نامه عبید اللّه بن محلّ العامریّ ذکر شده است و در تذکره الخواص این فرد جریر بن عبد اللّه بن مخلد الکلابی نامبرده شده است. بنا بر نام کامل شخص درخواست کننده امان در تاریخ طبری که عبد الله بن ابی المحل بن حزام بن خالد بن ربیعه بن الوحید بن کعب بن عامر بن کلاب ذکر شده است در تاریخ طبری و الفتوح نام و نشان یک شخص واحد ذکر شده است. از متن برخی مقاتل بر می آید که شمر بن ذی الجوشن ملعون دایی فرزندان حضرت ام البنین (علیها السّلام) بوده است که این نسبت در برخی مقاتل رد شده است و ذکر نموده اند در مکالمات رد و بدل شده منظور از دایی فقط نسبت قومی بوده است. البته قابل تصور است که این امان نامه اگر توسط شمر ملعون گرفته شده باشد غرض اصلی جدا نمودن دلاور مردانی چون حضرت عباس و برادرانش (علیهم السّلام) از حضرت امام حسین (علیه السّلام) می باشد تا بر اثر جنگاوری این دلیر مردان، سپاه عمر بن سعد (لعنه الله علیه) بر هم نریزد و مقصود پلیدشان حاصل شود. در برخی منابع ذکر شده است که امان نامه در روز هشتم محرم سال 61 هجری گرفته شد و در روز نهم به حضرات ابلاغ شد اما محتمل است شمر ملعون دستور جنگ با حضرت امام حسین (علیه السّلام) و امان نامه را در صبح روز نهم محرم از ابن زیاد(لعنه الله علیه) گرفته باشد و تا عصر خود را به کربلا رسانیده باشد. در تاریخ طبری درباره امان نامه ابن زیاد (لعنه الله) آمده است: قال ابو مخنف عن الحارث بن حصیره عن عبد الله بن شریک العامری قال: لما قبض شمر بن ذی الجوشن الکتاب قام هو و عبد الله بن ابی المحل- و کانت عمته أم البنین ابنه حزام عند علی بن ابی طالب (ع) فولدت له العباس و عبد الله و جعفرا و عثمان- فقال عبد الله بن ابی المحل بن حزام بن خالد بن ربیعه بن الوحید بن کعب بن عامر بن کلاب: اصلح الله الأمیر، ان بنی أختنا مع الحسین فان رایت ان تکتب لهم أمانا فعلت، قال: نعم و نعمه عین فامر کاتبه فکتب لهم أمانا فبعث به عبد الله بن ابی المحل مع مولی له یقال له: کزمان فلما قدم علیهم دعاهم فقال: هذا أمان بعث به خالکم فقال له الفتیه: أقرئ خالنا السلام و قل له: ان لا حاجه لنا فی أمانکم أمان الله خیر من أمان ابن سمیه. قال: فاقبل شمر بن ذی الجوشن بکتاب عبید الله بن زیاد الی عمر بن سعد فلما قدم به علیه فقراه قال له عمر: ما لک ویلک، لا قرب الله دارک و قبح الله ما قدمت به علی و الله انی لأظنک أنت ثنیته ان یقبل ما کتبت به الیه افسدت علینا امرا کنا رجونا ان یصلح لایستسلم و الله حسین، ان نفسا ابیه لبین جنبیه فقال له شمر: أخبرنی ما أنت صانع؟ ا تمضی لامر امیرک و تقتل عدوه و الا فخل بینی و بین الجند و العسکر، قال: لا و لا کرامه لک و انا اتولی ذلک قال: فدونک و کن أنت علی الرجال قال: فنهض الیه عشیه الخمیس لتسع مضین من المحرم، قال: و جاء شمر حتی وقف علی اصحاب الحسین فقال: این بنو أختنا؟ فخرج الیه العباس و جعفر و عثمان بنو علی فقالوا له: مالک و ما ترید؟ قال:أنتم یا بنی أختی آمنون، قال له الفتیه: لعنک الله و لعن امانک. لئن کنت خالنا ا تؤمننا و ابن رسول الله لا أمان له.(9) ابومخنف از عبید الله بن شریک عامری نقل می کند: وقتی شمر بن ذی الجوشن نامه را گرفت او و عبد الله بن ابی محل که عمه اش ام البنین دختر حزام همسر علی بن ابی طالب مادر عباس و عبد الله و جعفر و عثمان بود؛ به پا خاستند. عبد الله بن ابی محل گفت: خدای امیر را قرین صلاح بدارد، فرزندان خواهر ما همراه حسین (علیه السّلام) هستند اگر مایلی امانی برای آنها بنویسی بنویس. گفت: بله، به خاطر شما. و دبیر خویش را گفت که امانی برای آنها نوشت که عبد الله آن را با غلام خویش به نام کزمان فرستاد و چون پیش آنها رسید امان نامه را بخواند و گفت: این امان را دایی شما فرستاده است. جوانان گفتند: دایی ما را سلام گوی و بگوی ما را به امان شما حاجت نیست امان خدا از امان پسر سمیه بهتر است. گوید: شمر بن ذی الجوشن با نامه عبید الله بن زیاد پیش عمر بن سعد آمد و چون نامه را بدو داد که بخواند عمر بن سعد بدو گفت: چه کردی؟ وای بر تو، خدا خانه ات را از مردم دور گرداند و چیزی را که به سبب آن پیش من آمده ای زشت بدارد. به خدا دانم که تو نگذاشتی که آنچه را به او نوشته بودم بپذیرد و کاری را که امید داشتم به صلاح آید؛ تباه کردی، به خدا حسین (علیه السّلام) تسلیم نمی شود که جانی والامنش میان دو پهلوی اوست. شمر بدو گفت: به من بگو چه خواهی کرد؟ فرمان امیرت را اجرا می کنی و دشمن او را می کشی؟ اگر نه، سپاه و اردو را به من واگذار. گفت: نه خودم این کار را بر عهده می گیرم. گفت: پس سالار تو باش. گوید: شامگاه پنجشنبه نهم محرم به سوی حضرت امام حسین (علیه السّلام) حمله برد. گوید: شمر بیامد و نزدیک یاران حضرت امام حسین (علیه السّلام) ایستاد و گفت: پسران خواهر ما بیایند. گوید: عباس و جعفر و عثمان پسران علی پیش وی آمدند و گفتند: چکار داری و چه می خواهی؟ گفت: ای پسران خواهر ما، شما در امانید. گوید جوانان بدو گفتند: خدای تو را لعنت کند، امان تو را نیز لعنت کند. اگر دایی ما بودی در این حال که پسر پیمبر خدا امان ندارد به ما امان نمی دادی. (10) در نقل ذکر شده از تاریخ طبری ابلاغ امان نامه مجددا بدون ذکر حضور غلام عبد الله بن ابی محل ذکر می شود و شمر(لعنه الله علیه) امان نامه را به اطلاع حضرت عباس و برادران ایشان (علیهم السّلام) می رساند و از شمر ملعون به عنوان دایی ایشان یاد می شود. موضوع آوردن امان نامه برای فرزندان حضرت ام البنین(علیها السّلام) در منتهی الامال، الکامل، الفتوح، تذکره الخواص، لهوف، مقتل الحسین (علیه السّلام) مقرم و مقتل الحسین (علیه السّلام) خوارزمی ذکر شده است.(11) در مقتل الحسین (علیه السّلام) مقرم علاوه بر حوادث ذکر شده به این گفتگوی بین زهیر بن قین (رضوان الله علیه) و حضرت عباس (علیه السّلام) نیز اشاره شده است: و لما رجع العباس قام إلیه زهیر بن القین و قال احدثک بحدیث وعیته قال: بلی فقال: لما أراد أبوک أن یتزوج طلب من أخیه عقیل و کان عارفا بأنساب العرب أن یختار له امرأه ولدتها الفحوله من العرب لیتزوجه فتلد غلاما شجاعا ینصر الحسین بکربلا و قد ادخرک أبوک لمثل هذا الیوم فلا تقصر عن نصره أخیک و حمایه أخواتک. فقال العباس: أتشجعنی یا زهیر فی مثل هذا الیوم و اللّه لأرینک شیئا ما رأیته فجدل أبطالا و نکس رایات فی حاله لم یکن من همه القتال و لا مجالده الأبطال بل همه إیصال الماء إلی عیال أخیه مقتل الحسین(ع). (12) هنگامی که حضرت عباس (علیه السّلام) بازگشت زهیر بن قین برخاست و فرمود: آیا حدیثی برایت بگویم؟ فرمود: بلی. زهیر گفت: هنگامی که پدرت اراده ازدواج کرد از برادرش عقیل که نسب عرب را می دانست، درخواست کرد که همسری برای او اختیار کند که از شیران عرب متولّد شده باشد تا پسری به دنیا آورد که یاور حضرت امام حسین (علیه السّلام) در کربلا باشد. برای چنین روزی پدرت تو را ذخیره کرده است. از یاری برادرت و حمایت خواهرانت دست بر مدار. حضرت عباس (علیه السّلام) فرمود: ای زهیر، آیا مرا در چنین روزی به شجاعت می خوانی؟ به خدا قسم چنان شجاعتی نشان خواهم داد که پیش از این ندیده ای. پس با دلاوری جنگید و پرچمهایی را سرنگون کرد در حالی که هدف او قتال و جنگ نبود بلکه همّ او رساندن آب به خانواده برادرش بود.(13) در تذکره الخواص فردی را که علاوه بر شمر (لعنه الله) از ابن زیاد (لعنه الله) برای فرزندان حضرت ام البنین(علیه السّلام) درخواست امان کرد جریر بن عبد اللّه بن مخلد الکلابی نام می برد: و ذکر ابن جریر أیضا أن جریر بن عبد اللّه بن مخلد الکلابی کانت أم البنین عمته فأخذ لهم أمانا هو و شمر بن ذی الجوشن . (14) و نیز ابن جریر نقل کرده است که جریر بن عبد اللّه بن مخلّد کلابی که ام البنین عمه وی بود، برای پسران حضرت ام البنین هم او و هم شمر بن ذی الجوشن خط امان گرفته بودند. (15) در الفتوح شخص درخواست کننده امان نامه برای فرزندان حضرت ام البنین (علیه السّلام) نزد ابن زیاد (لعنه الله) عبید اللّه بن محلّ العامریّ ذکر شده است: و طوی الکتاب و أراد أن یسلمه إلی رجل یقال له عبد اللّه بن [أبی المحل بن ] حزام العامری، فقال: أصلح اللّه الأمیر، إن علی بن أبی طالب قد کان عندنا ههنا بالکوفه فخطب إلینا فزوّجناه بنتا یقال لها أم البنین بنت حزام فولدت له عبد اللّه و جعفرا و العباس فهم بنو أختنا و هم مع الحسین أخیهم فإن رسمت لنا أن نکتب إلیهم کتابا بأمان منک علیهم متفضلا فقال عبید اللّه بن زیاد: نعم و کرامه لکم اکتبوا إلیهم بما أحببتم و لهم عندی الأمان. (16) چون عبید اللّه نامه را طیّ کرد و خواست که بفرستد، مردی از میان قوم برخاست که به او عبیداللّه بن محلّ العامریّ می گفتند؛ گفت: أصلح اللّه الأمیر، علیّ بن ابی طالب (علیه السّلام) چون به کوفه آمد دختر عمّ ما را که او را امّ البنین دختر حزام نام بود از ما خواستگاری کرد و با او ازدواج کرد. علی (علیه السّلام) را از امّ البنین سه پسر در وجود آمد؛ عبّاس، جعفر و عبد اللّه. این سه پسران خواهر ما امروز با حسین بن علی (علیه السّلام) هستند اگر دستوری دهی برای هر سه ایشان امان نامه ای نویسیم احسان عظیم نموده اید. ابن زیاد گفت: این هر سه را امان دادم. (17) در ادامه الفتوح می نویسید عبید اللّه بن محلّ العامریّ طی نامه ای که به دست غلام خویش آن را به حضرت عباس و برادارنش (علیهم السّلام) می رساند. ایشان پس از اطلاع از مضمون نامه امان نامه را نمی پذیرند و پس از او شمر (لعنه الله علیه) این امان را به محضر حضرت عباس و برادرانش (علیهم السّلام) بیان می دارد. قال: فکتب عبد اللّه بن [أبی ] المحل بن حزام إلی عبد اللّه و العباس و جعفر بنی علی (رضوان الله علیهم) عنهم بالأمان من عبید اللّه بن زیاد و دفع الکتاب إلی غلام له یقال له عرفان فقال: سر بهذا الکتاب إلی بنی أختی بنی علی بن أبی طالب (رحمه اللّه علیهم) فإنهم فی عسکر الحسین (علیه السّلام) عنه فادفع إلیهم هذا الکتاب و انظر ما ذا یردون علیک. قال: فلما ورد کتاب عبد اللّه بن أبی المحل علی بنی علی و نظروا فیه أقبلوا به إلی الحسین فقرأه و قال له: لا حاجه لنا فی أمانک فإن أمان اللّه خیر من أمان ابن مرجانه. قال: فرجع الغلام إلی الکوفه فخبر عبد اللّه بن [أبی ] المحل بما کان من جواب القوم. قال: فعلم عبد اللّه بن [أبی ] المحل أن القوم مقتولون. قال: و أقبل شمر بن ذی الجوشن حتی وقف علی معسکر الحسین (علیه السّلام) عنه فنادی بأعلی صوته: أین بنو أختنا عبد اللّه و جعفر و العباس بنو علی بن أبی طالب؟ فقال الحسین لإخوته: أجیبوه و إن کان فاسقا فإنه من أخوالکم فنادوه فقالوا: ما شأنک و ما ترید؟ فقال: یا بنی أختی أنتم آمنون فلا تقتلوا أنفسکم مع أخیکم الحسین و الزموا طاعه أمیرالمؤمنین یزید بن معاویه فقال له العباس بن علی (علیه السّلام): تبا لک یا شمر و لعنک اللّه و لعن ما جئت به من أمانک هذا یا عدو اللّه أ تأمرنا أن ندخل فی طاعه العناد و نترک نصره أخینا الحسین (علیه السّلام) عنه. قال: فرجع الشمر إلی معسکره مغتاظا.(18) پس عبید اللّه بن محلّ نامه ای به عبّاس و جعفر و عبد اللّه نوشت و ایشان را از صورت احوال خبر داد. غلامی داشت نام او عرفان. نامه را به دست او بدیشان فرستاد و عرفان را حجّت گرفت که نامه را به دست خویش بدیشان رساند و جواب گرفته به زودی باز گردد. چون عرفان این نامه را به عبّاس و اخوان رسانید، ایشان مطالعه کردند غلام را گفتند. بازگرد و دایی ما را سلام برسان و بگوی ما را به امان شما حاجت نیست؛ چه امان خدای تعالی بهتر از امان پسر مرجانه است. غلام بازگشت و به نزد عبید اللّه بن محلّ آمد و جوابی که از ایشان شنیده بود؛ تقریر کرد. راوی گوید: عبدالله بن ابی محل دانست که این خویشاوندان او کشته می شوند. راوی گوید: شمر بن ذی الجوشن تا نزدیکی خیمگاه حضرت امام حسین (علیه السّلام) جلو آمد؛ ایستاد با صدای بلند فریاد زد: فرزندان خواهر ما عبدالله، جعفر، عباس پسران علی بن ابی طالب کجا هستند؟ حضرت امام حسین (علیه السّلام) به برادرانش گفت: جواب او را بدهید اگر چه او فاسق است اما یکی از دایی های شما است. او را مورد خطاب قرار دادند و گفتند: چه کار داری و چه می خواهی؟ گفت: ای پسران خواهرم شما در امان هستید. خودتان را به همراه برادرتان حسین (علیه السّلام) به کشتن ندهید و بر شما اطاعت از یزید بن معاویه لازم است. حضرت عباس (علیه السّلام) فرمودند: لعنت ما بر تو ای شمر و لعنت خدا بر تو و لعنت بر این امانی که برای ما آوردی ای دشمن خدا. آیا ما را به عناد و لجاجت و ترک یاری برادرمان حضرت امام حسین (علیه السّلام) امر می کنی؟ راوی گوید: شمر خشمگین نزد لشکریان خویش برگشت.(19) برخلاف تاریخ طبری و مقتل ابو مخنف که از غلامی که امان نامه را برای حضرت عباس و برادرانش (علیهم السّلام) برده است کزمان نامبرده اند الفتوح و در بعضی منابع نام این غلام عرفان ذکر شده است که طبق نظر برخی مقتل نویسان کزمان موثقتر است. در نفس المهموم درباره پاسخی که حضرت عباس (علیه السّلام) در جواب این امان نامه به شمر ملعون فرموده چنین آمده است: و جاء شمر حتی وقف علی أصحاب الحسین (علیه السّلام) فقال: أین بنو أختنا؟ فخرج إلیه العباس و جعفر و عبد اللّه و عثمان بنو علی بن أبی طالب (علیه السّلام) فقالوا: ما ترید. فقال: أنتم یا بنی أختی آمنون. فقالت له الفتیه: لعنک اللّه و لعن أمانک، أ تؤمننا و ابن رسول اللّه لا أمان له. و فی روایه: فناداه العباس (علیه السلام): تبت یداک و بئس ما جئتنا به من أمانک یا عدو اللّه، أتأمرنا أن نترک أخانا و سیدنا الحسین بن فاطمه (علیهما السلام) و ندخل فی طاعه اللعناء و أولاد اللعناء. (20) شمر آمد و برابر اصحاب حضرت امام حسین (علیه السّلام) ایستاد و فریاد زد: خواهرزادگان ما کجایند؟ عباس و جعفر و عبد الله و عثمان پسران علی بن ابی طالب(علیه السّلام) پیش او رفتند و گفتند: چه می خواهی؟ گفت: شما خواهرزادگان من در امان هستید، آن جوانان به او گفتند: لعنت بر تو و بر امان تو، ما را امان می دهی و زاده رسول اللَّه در امان نیست؟ در روایتی حضرت عباس (علیه السّلام) او را مورد خطاب قرار داد: دستانت بریده باد، ای دشمن خدا بد امانی برای ما آوردی، به ما دستور می دهی که برادر و آقای خود، حسین پسر فاطمه (علیهما السّلام) را ترک کنیم و از لعینان و لعین زادگان اطاعت کنیم؟ (21) برخی از مقتل نگاران یکی از دلایل امان دادن به حضرت ابوالفضل (علیه السّلام) را ترس از شجاعت و شهامت حضرت عباس(علیه السّلام) در کنار حضرت امام حسین (علیه السّلام) می دانند: شهامت و شجاعت حضرت أبو الفضل العباس(علیه السّلام) پشت دشمن را می لرزاند و با همه آمادگی و قشون فراوانی که در میدان کربلا گرد آمده بود باز هم شجاعت او پشت دشمن را می لرزانید و برای رفع این خطر از کوفه در نظر گرفته بودند به هر نحوی که شده حضرت ابا الفضل العباس(علیه السّلام) را از حضرت امام حسین(علیه السّلام) جدا کنند و به مناسبت نسبتی که شمر با مادر او داشت این مأموریت را بر عهده گرفت و نومید و خشمناک برگشت. (22) حمله به خیام حضرت اباعبدالله (علیه السّلام)در بعد از ظهر روز تاسوعا به اتفاق نظر مقاتل در بعد از ظهر پنج شنبه نهم محرم طبق دستور موکد ابن زیاد (لعنه الله علیه) به عمر بن سعد ملعون که توسط شمر (لعنه الله علیه) رسیده بود؛ هجومی به سمت خیمه های حضرت اباعبدالله الحسین (علیه السّلام) صورت گرفت. در کتاب طبقات الکبری درباره حمله به خیام حضرت امام حسین (علیه السّلام) در عصر تاسوعا آمده است: و قدم شمر بن ذی الجوشن الضبابی علی عمر بن سعد بما أمره به عبید الله عشیه الخمیس لتسع خلون من المحرم سنه إحدی و ستین بعد العصر. فنودی فی العسکر فرکبوا. (23) شمر بن ذی الجوشن ضبابی بعد از ظهر روز پنجشنبه نهم محرم سال شصت و یکم هجرت پس از نماز عصر با فرمانی که عبید الله به او داده بود پیش عمر بن سعد رسید و همان هنگام فرمان داده شد که لشکر سوار شوند و همگان سوار شدند. (24) ابومخنف در این باره می نویسد: قال: ثم انّ عمر بن سعد نادی بعد صلاه العصر: یا خیل اللّه ارکبی و ابشری! فرکب الناس ثم زحف نحو [الحسین و اصحابه علیهم السّلام ] و [کان ] حسین (علیه السّلام) جالسا أمام بیته محتبیا بسیفه، اذ خفق برأسه علی رکبته. و سمعت اخته زینب الصیحه فدنت من أخیها فقالت: یا أخی أ ما تسمع الاصوات قد اقتربت. فرفع الحسین (علیه السّلام) رأسه فقال: انی رأیت رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) فی المنام فقال لی: انک تروح إلینا فلطمت اخته وجهها و قالت: یا ویلتا فقال: لیس لک الویل یا اخیّه، اسکتی رحمک الرّحمن. و قال العبّاس بن علی [علیه السّلام ]: یا اخی: أتاک القوم، فنهض [الحسین علیه السّلام ] ثم قال: یا عبّاس: ارکب بنفسی أنت- یا أخی- حتی تلقاهم فتقول لهم: ما لکم؟ و ما بدا لکم؟ و تسألهم عمّا جاء بهم؟ فاستقبلهم العبّاس فی نحو من عشرین فارسا فیهم زهیر بن القین و حبیب بن مظاهر فقال لهم العبّاس: ما بدا لکم؟ و ما ذا تریدون؟ قالوا: جاء أمر الأمیر بأن نعرض علیکم ان تنزلوا علی حکمه أو ننازلکم. قال: فلا تعجلوا حتی ارجع الی أبی عبد اللّه فأعرض علیه ما ذکرتم. فوقفوا [و] قالوا: القه فاعلمه ذلک ثم القنا بما یقول. فانصرف العبّاس راجعا یرکض الی الحسین یخبره بالخبر و وقف أصحابه یخاطبون القوم ... فقال حبیب بن مظاهر لزهیر بن القین: کلّم القوم ان شئت و ان شئت کلّمتهم فقال له زهیر: أنت بدأت بهذا فکن أنت تکلّمهم. فقال له حبیب بن مظاهر: أما و اللّه لبئس القوم عند اللّه غدا قوم یقدمون علیه قد قتلوا ذریه نبیّه علیه السّلام و عترته و أهل بیته صلّی اللّه علیه [و آله ] و سلّم و عبّاد أهل هذا المصر المجتهدین بالأسحار و الذاکرین اللّه کثیرا.[قال هذا لزهیر بن القین بحیث یسمعه القوم فسمعه منهم عزره بن قیس. ] فقال له عزره بن القیس: انک لتزکّی نفسک ما استطعت فقال له زهیر: یا عزره: ان اللّه قد زکّاها و هداها، فاتق اللّه- یا عزره- فانی لک من الناصحین، انشدک اللّه یا عزره- أن تکون ممن یعین الضّلال علی قتل النفوس الزکیه. قال [عزره بن قیس ]: یا زهیر، ما کنت- عندنا- من شیعه أهل هذا البیت، إنّما کنت عثمانیا. قال: افلست تستدلّ بموقفی هذا أنّی منهم أما و اللّه ما کتبت إلیه کتابا قط و لا أرسلت إلیه رسولا قط، و لا وعدته نصرتی قط و لکنّ الطریق جمع بینی و بینه فلما رأیته ذکرت به رسول اللّه (صلّی اللّه علیه و آله و سلّم) و مکانه منه و عرفت ما یقدم علیه من عدوّه و حزبکم فرأیت أن انصره و أن اکون فی حزبه و ان أجعل نفسی دون نفسه، حفظا لما ضیّعتم من حقّ اللّه و حقّ رسوله علیه السّلام. (25) حارث بن حصیره از عبد الله بن شریک عامری از حضرت امام زین العابدین (علیه السّلام) نقل می کند که فرمودند: عمر بن سعد (لعنه الله) بعد از نماز عصر صدا زد: ای سواران خدا سوار شوید شما را به بهشت مژده باد! مردم سوار شدند و به طرف حضرت امام حسین (علیه السّلام) و یارانش حمله بردند. در آن هنگام حضرت امام حسین (علیه السّلام) جلوی خیمه خویش زانوها را به بغل گرفته بودند و به شمشیر خود تکیه داده به خواب رفته بودند. خواهرش زینب فریاد سپاه ابن سعد را شنید لذا به برادر خویش نزدیک شد و گفت: برادر آیا نمی شنوی که صداها نزدیک می شود؟ حضرت امام حسین (علیه السّلام) سر خویش را بلند کردند و فرمودند: رسول الله (صلّی اللّه علیه و آله) را در خواب دیدم به من فرمودند: شما به سوی ما می آیی. در این حین خواهرش به صورت خویش سیلی زد و گفت: ای وای بر من، حضرت فرمودند: خواهرم به مصیبت گرفتار نشوی خدا رحمتت کند آرام باش در این بین حضرت عباس بن علی (علیه السّلام) آمدند و فرمودند: برادرم لشکر به طرف شما آمده است. حضرت امام حسین (علیه السّلام) از جایش بلند شدند و فرمودند: عبّاس، جانم به فدایت برادرم سوار شو با آنها ملاقات کن بگو: چه شده است؟ چه اتفاقی افتاده است؟ و بپرس برای چه به اینجا آمده اند؟ حضرت عباس (علیه السّلام) تقریبا با بیست اسب سوار که زهیر بن قین و حبیب بن مظاهر در میانشان بودند، روبروی آنان ایستادند. گفتند: چه اتفاقی افتاده است؟ و چه می خواهید؟ گفتند: فرمان أمیر عبید الله رسیده که به شما حمله کنیم تا تحت فرمان او درآیید یا شما را تحت فرمان او درآوریم. حضرت عباس (علیه السّلام) فرمودند: عجله نکنید تا نزد حضرت ابا عبدالله (علیه السّلام) برگردم و آنچه را گفتید به ایشان گزارش دهم. آنها باز ایستادند و گفتند: نزد او برو، جریان را به او گزارش بده بعد با پاسخش نزد ما بیا. حضرت عباس (علیه السّلام) به سوی حضرت امام حسین (علیه السّلام) برگشت تا خبر را به او اطلاع دهد. [در این زمان ] همراهان حضرت عباس (علیه السّلام) ایستادند و برای سپاه عمر بن سعد خطبه خواندند ... حبیب بن مظاهر به زهیر بن قین گفت: اگر مایلی با سپاه عمر بن سعد سخن بگو و اگر می خواهی من با آنها سخن بگویم؛ زهیر گفت: چون شما ابتدا این پیشنهاد را داده ای شما با آنان سخن بگو. حبیب بن مظاهر گفت: فردای قیامت بدترین قوم در نزد خدا آن قومی هستند که در حالی نزد خدا می روند که فرزندان پیامبر خود و خاندان و اهل بیت ایشان (علیهم السّلام) و بندگان عابد این شهر را که در سحرگاهان به شب زنده داری می پردازند و بسیار خدا را یاد می کنند؛ کشته اند. حبیب این را به زهیر بن قین گفت به طوری که سپاه عمر بن سعد آن را می شنیدند، لذا عزره بن قیس از سپاه عمر بن سعد این سخن را شنید. عزره بن قیس به حبیب گفت: هر چه می توانی از خودت تعریف کن. زهیر گفت: خدا نفس او را پاکیزه گردانیده و او را هدایت کرده است، آی عزره از خدا بترس، من خیرخواه شما هستم، آی عزره تو را به خدا، مبادا از کسانی باشی که گمراهان را در کشتن نفوس پاک یاری می کنند. عزره بن قیس گفت: آی زهیر تو در نزد ما جزو پیروان أهل این بیت نبوده ای، تو عثمانی بودی .[حال چه شد که از حسین حمایت می کنی. ] زهیر گفت: مگر نه این است که شما با موضعگیری فعلی من فهمیدی من از آنان هستم. و الله من هرگز برای حسین (علیه السّلام) نامه ننوشته ام و هیچگاه فرستاده ای را به سویش نفرستاده ام و به او وعده یاری نداده ام ولی شما نامه نوشتید امّا مسیر راه، من و او را به هم رسانیده است. وقتی حسین را دیدم به یاد رسول خدا (صلّی اللّه علیه و آله) و منزلت حضرت امام حسین (علیه السّلام) نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله) افتادم و فهمیدم او به طرف دشمنانش یعنی شماها می آید لذا عاقلانه تصمیم گرفتم که او را یاری کنم و در حزب او باشم و جانم را پای جان او قرار دهم تا بدین وسیله حق خدا و رسولش (صلّی اللّه علیه و آله) را که شما ضایع کرده اید؛ ادا کرده باشم. تاریخ طبری درباره وقایع پس از این می نویسد: قال: و کان العباس بن علی حین اتی حسینا بما عرض علیه عمر بن سعد قال: ارجع الیهم، فان استطعت ان تؤخرهم الی غدوه و تدفعهم عند العشیه لعلنا نصلی لربنا اللیله و ندعوه و نستغفره فهو یعلم انی قد کنت أحب الصلاه له و تلاوه کتابه و کثره الدعاء و الاستغفار. و اقبل العباس بن علی یرکض حتی انتهی الیهم فقال: یا هؤلاء، ان أبا عبد الله یسألکم ان تنصرفوا هذه العشیه حتی ینظر فی هذا الأمر فان هذا امر لم یجر بینکم و بینه فیه منطق فإذا أصبحنا التقینا ان شاء الله فاما رضیناه فأتینا بالأمر الذی تسالونه و تسومونه او کرهنا فرددناه و انما اراد بذلک ان یردهم عنه تلک العشیه حتی یأمر بامره و یوصی اهله فلما أتاهم العباس بن علی بذلک قال عمر بن سعد: ما تری یا شمر؟ قال: ما تری أنت، أنت الأمیر و الرأی رأیک، قال: قد اردت الا أکون، ثم اقبل علی الناس فقال: ما ذا ترون؟ فقال عمرو بن الحجاج بن سلمه الزبیدی: سبحان الله و الله لو کانوا من الدیلم ثم سالوک هذه المنزله لکان ینبغی لک ان تجیبهم إلیها و قال قیس بن الاشعث: اجبهم الی ما سالوک فلعمری لیصبحنک بالقتال غدوه فقال: و الله لو اعلم ان یفعلوا ما اخرجتهم العشیه. قال ابومخنف: حدثنی الحارث بن حصیره عن عبد الله بن شریک العامری عن علی بن الحسین قال: أتانا رسول من قبل عمر بن سعد فقام مثل حیث یسمع الصوت فقال: انا قد أجلناکم الی غد فان استسلمتم سرحنا بکم الی أمیرنا عبید الله بن زیاد و ان ابیتم فلسنا تارکیکم.(26) وقتی عباس بن علی (علیه السّلام) با پیشنهادی که عمر بن سعد کرده بود پیش حضرت امام حسین(علیه السّلام) آمد و بدو گفت: پیش آنها بازگرد و اگر توانستی تا صبحدم جنگ را عقب بینداز و امشب آنان را از ما دور کن، باشد که بتوانیم امشب به درگاه پروردگار خویش نماز بخوانیم و دعا و استغفار کنیم. خدا می داند که من نماز خواندن به درگاه او و قرآن خواندن و دعا و استغفار بسیار را دوست دارم. حضرت عباس بن علی (علیه السّلام) بتاخت بیامد و به آنها رسید و گفت: ای حاضران ابوعبدالله (علیه السّلام) از شما می خواهد که امشب بروید تا در این کار بنگریم که میان شما و او در این باب سخن نرفته بود و چون صبح شود ان شاء الله همدیگر را ببینیم یا رضایت می دهیم و کاری را که می خواهید و تحمیل می کنید انجام می دهیم و اگر نخواستم آن را رد می کنیم. گوید: حضرت امام حسین (علیه السّلام) می خواست آن شب آنها را به عقب برگرداند تا دستورات خویش را بیان فرماید و به خاندان خویش وصیت کند. و چون حضرت عباس بن علی(علیه السّلام) این پیام را آورد، عمر بن سعد گفت: ای شمر رأی تو چیست؟ گفت: رأی تو چیست؟ سالار تویی و رأی تو است. گفت: می خواهم نباشم. گوید: آنگاه رو به افراد کرد و گفت: چه رأی دارید؟ عمرو بن حجاج زبیدی گفت: سبحان الله، به خدا اگر از دیلمان بودند و این را از تو می خواستند، می باید بپذیری. قیس بن اشعث گفت: آنچه را خواسته اند بپذیر. به دینم قسم که صبحگاه با تو می جنگند. گفت: به خدا اگر بدانم می جنگند، امشب را مهلتشان نمی دهم. ابو مخنف از قول الحارث بن حصیره او از عبد الله بن شریک العامری نقل می کند که حضرت امام علی بن حسین(علیه السّلام) فرمودند: فرستاده ای از جانب عمر بن سعد پیش ما آمد و جایی ایستاد که صدا رس بود و گفت: به شما تا فردا مهلت دادیم اگر تسلیم شدید، شما را پیش امیر خود عبید الله بن زیاد می فرستیم و اگر نپذیرفتید رهایتان نمی کنیم. (27) در الکامل برخلاف تاریخ طبری ذکر شده است که قیس بن اشعث بن قیس شخصی بود که به عمر بن سعد (لعنه الله علیه) گفت که پیشنهاد حضرت امام حسین (علیه السّلام) را برای تأخیر جنگ بپذیرد.(28) طبق شواهد تاریخی در همین فرصت کوتاهی که برای شروع جنگ از عمر بن سعد (لعنه الله) گرفته شد گروهی از سپاه دشمن به حضرت سیدالشهدا (علیه السّلام) پیوستند و سبب هدایت برخی از افراد اگرچه به تعداد انگشت شمار گردید. کما اینکه حضرت امام حسین (علیه السّلام) طبق فرمایش مبارک خود دوست داشتند آخرین شب زندگیشان را با دعا و نماز در درگاه الهی سپری نمایند. از سوی دیگر حضرت کوشیدند تا آن رویدادهای فاجعه آمیز در روز روشن و نه در تاریکی شب جریان یابد تا گواهان بیشتری بر آن وقایع شاهد باشند و دشمن نتواند بر این وقایع دردناک پرده بیندازد و سرپوش بنهد. بنابراین ناگزیر باید وقوع این حادثه بزرگ در روز می بود که مردم در نیمروز گرد آیند تا بر جزئیات این جنایت گواه باشند و همه پیامها، فریادها و استدلالهای الهی را از زبان امام (علیه السّلام) و یاران بزرگوارش بشنوند سپس بنگرند که چگونه فریادهای امام به جایی نمی رسد و در روز روشن ببینند که چگونه چنگالهای پستی و رذیلت بر پیکر پاک فضیلت فرو رفته است و چگونه گنجینه اسرار الهی در زیر سم اسبان در هم می شکند و چگونه جمعیت نیکان کشته می شوند و سرها بریده می شود و کودکان کشته می شوند و چگونه تیرهای کینه جوی گمراهی حتی بر گلوی کودک شیرخوار می نشیند و چگونه خیمه ها آتش زده می شود و زنان غارت می شوند و بار و بنه به تاراج می رود و جزئیات جنایتکارانه و فاجعه آمیزی دیگری که مردم در نیمروز دیدند و گواهان ثبت نمودند و در تاریخ ماندگار شد. (29) پانوشتها (1) منتهی الآمال (عربی)، جلد 1، صفحه 623 (2)الامام الحسین و اصحابه، صفحه 249 (3)الطبقات الکبری، جلد 10، صفحه 466 (4) ترجمه الطبقات الکبری، جلد 5 ، صفحه 98 (5) الأخبارالطوال، صفحه 254 (6)ترجمه اخبارالطوال، صفحه 301 – 300 (7) الفتوح، جلد 5، صفحه 89 (8)ترجمه الفتوح، صفحه 891 (9) تاریخ الطبری، جلد 5، صفحه 416 – 415 (10) ترجمه تاریخ الطبری، جلد 7، صفحه 3011 (11) تذکره الخواص، صفحه 224 – 223 – الکامل، جلد 4، صفحه 57 – 56 – الفتوح، جلد 5، صفحه 94 – مقتل الحسین (علیه السّلام) مقرم، صفحه216 – مقتل الحسین(علیه السّلام) خوارزمی، جلد 1، صفحه 348 – نفس المهموم، صفحه201 – اللهوف علی قتلی الطفوف، صفحه 89 – 88 (12) المقرم، صفحه 217 – 216 (13) ترجمه مقتل مقرم، صفحه 127 – 126 (14) تذکره الخواص، صفحه 224 – 223 (15)شرح حال و فضائل خاندان نبوت، صفحه 334 (16) الفتوح، جلد 5، صفحه 94 – 93 (17) ترجمه الفتوح، صفحه 896 – 895 (18) الفتوح، جلد 5، صفحه 94 (19)ترجمه الفتوح، صفحه 896 (20) نفس المهموم، صفحه 202 (21)در کربلا چه گذشت، صفحه 276 (22)در کربلا چه گذشت، صفحه 277 (23) الطبقات الکبری، جلد 10، صفحه 466 – الأخبارالطوال، صفحه 256 (24) ترجمه الطبقات الکبری، جلد 5، صفحه 98 (25) وقعه الطف، صفحه 195 – 194 – تاریخ الطبری، جلد 5، صفحه 417 – الکامل، جلد 4، صفحه 57 – 56 – نفس المهموم، صفحه 203 (26)تاریخ الطبری، جلد 5، صفحه 418 – 417 – الکامل، جلد 4، صفحه 57 – 56 – اللهوف علی قتلی الطفوف، صفحه 89 – نفس المهموم، صفحه 204 (27) ترجمه تاریخ طبری، جلد 7، صفحه 3014 – 3013 – ترجمه الکامل، جلد 11، صفحه 163- 162 (28) الکامل، صفحه 4، صفحه 57 – ترجمه الکامل، جلد 11، صفحه 163 (29) با کاروان حسینی، جلد 4، صفحه 126 منابع – اخبار الطوال، ابو حنیفه احمد بن داود دینوری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نشر نی، 1371ش. – الأخبار الطوال، ابوحنیفه احمد بن داود الدینوری، تحقیق عبد المنعم عامر مراجعه جمال الدین شیال، قم، منشورات الرضی، 1368ش. – الامام الحسین علیه السلام و اصحابه: عرض تاریخی معمق لواقعه الطف و استشهاد الامام الحسین علیه السلام و تراجم تحقیقیه لمن حضر الواقعه من الاصحاب رجالا و نساء، فضل علی قزوینی، قم، محمود شریعت المهدوی، 1415ق. – با کاروان حسینی از مدینه تا مدینه (ترجمه)، علی شاوی، قم، زمزم هدایت، 1386ش. – تاریخ الطبری (تاریخ الأمم و الملوک)، محمد بن جریر طبری، تحقیق محمد أبو الفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، 1387/1967 – تاریخ طبری، محمد بن جریر طبری، ترجمه ابو القاسم پاینده، تهران، اساطیر، 1375 – تذکره الخواص من الأمه بذکر خصائص الأئمه، یوسف بن قزاوغلی ابن جوزی ، محقق: حسین تقی زاده، قم، المجمع العالمی لاهل البیت علیهم السلام، مرکز الطباعه و النشر، 1426 ق. -در کربلا چه گذشت (ترجمه نفس المهموم )، شیخ عباس قمی، مترجم محمد باقر کمره ای ، قم، مسجد جمکران ، 1381 ش . – شرح حال و فضائل خاندان نبوت ، سبط بن جوزی، مترجم محمدرضا عطائی، مشهد، آستان قدس رضوی، 1379 ش . – طبقات الکبری، محمد ابن سعد، تحقیق محمد عبدالقادر عطاء، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، 1990 – طبقات کبری، ابن سعد کاتب واقدی، مترجم محمود مهدوی دامغانی، تهران ، 1374 – الفتوح، ابن اعثم کوفی، مترجم: محمد بن احمد مستوفی هروی، مصحح: غلامرضا طباطبایی مجد، تهران ، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامی ، 1372 ش. – الفتوح، محمد بن علی ابن اعثم کوفی، بیروت، دار الأضواء، 1411 ه.ق. – کامل تاریخ بزرگ اسلام و ایران، عز الدین علی بن اثیر، ترجمه ابو القاسم حالت و عباس خلیلی، تهران، مؤسسه مطبوعاتی علمی، 1371 – الکامل فی التاریخ، عز الدین أبو الحسن علی بن ابی الکرم المعروف بابن الأثیر، بیروت، دار صادر، 1385/1965 – اللهوف علی قتلی الطفوف، علی بن موسی ابن طاووس، ترجمه احمد فهری زنجانی، تهران ، جهان ، 1348 ش . – مقتل الحسین (علیه السلام) مقرم، عبد الرزاق مقرّم، مترجم محمد مهدی عزیز الهی کرمانی ، قم ، نوید اسلام ، 1381ش . – مقتل الحسین (علیه السّلام)، عبدالرزاق مقرم، بیروت، موسسه الخرسان للمطبوعات، 1426ق. – مقتل الحسین علیه السلام خوارزمی، موفق بن احمد اخطب خوارزم، جلد 2، قم، أنوار الهدی، 1381ش. – منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل علیهم السلام (عربی)، حاج شیخ عباس قمی، قم، جامعه مدرسین (موسسه النشر الاسلامی)، 1422ق. – منتهی الآمال فی تواریخ النبی و الآل علیهم السلام (فارسی)، حاج شیخ عباس قمی ، قم ، دلیل ، 1379ش. – نفس المهموم ، حاج شیخ عباس قمی، نجف، المکتبه الحیدریه ، 1421 ق./ 1379ش. – وقعه الطفّ، لوط بن یحیی ابو مخنف کوفی، قم، جامعه مدرسین، 1417ق. ...
مقتل شب دهم؛ شرح کامل نحوه شهادت امام حسین(ع) در کربلا +اسناد دقیق
هَاشِمٍ الْأَبْیَاتَ ثُمَّ حَمَلَ عَلَی الْمَیْمَنَةِ وَ قَالَ الْمَوْتُ خَیْرٌ مِنْ رُکُوبِ الْعَارِ وَ الْعَارُ أَوْلَی مِنْ دُخُولِ النَّارِ ثُمَّ حَمَلَ عَلَی الْمَیْسَرَةِ وَ قَالَ: أَنَا الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍ أَحْمِی عِیَالاتِ أَبِی آلَیْتُ أَنْ لَا أَنْثَنِی أَمْضِی عَلَی دِینِ النَّبِیِ .(3) در ینابع الموده درباره سخن حضرت امام حسین ...
وقایع روز نهم محرم| از رد کردن امان نامه از سوی حضرت عباس(ع) تا تعویق جنگ تا صبح عاشورا
؟ خداوند تو و امان نامه ات را لعنت کند. این دشمن خدا! از ما می خواهی که برادرمان حسین علیه السلام فرزند فاطمه زهرا سلام الله علیها و رسول خدا صلوات الله علیه را رها کنیم و به فرمان لعنت شدگان و فرزند لعنت شدگان درآییم؟ هرگز! آیا ما در امان باشیم و فرزند پیغمبر را امانی نباشد؟! شمر با شنیدن پاسخ کوبنده حضرت عباس علیه السلام و برادرانش در حالی که خشمگین بود و ناسزا می گفت، به لشکرگاه خودش ...
روضه روز تاسوعا توسل به دامان حضرت ابوالفضل العباس(ع)
به گمان شما، ما گناهکاریم، زنان و اطفال ما چه گناه دارند؟ بر ایشان ترحم کنید و شربت آبی به ایشان بدهید. چون دید که نصیحت و پند در آن کافران اثر نمی کند، به خدمت حضرت برگشت. عطش، بسیاری از اهل حرم را در برگرفته بود. حضرت امام حسین (ع) بر شتر مُسَنَاة سوار شد، به سوی فرات به راه افتاد و برادرش عباس نیز با او همراه بود پس سوارگان لشگر پسر سعد لعنه اللّه راه بر او گرفتند و مردی از ...