برای گذران زندگی و تامین هزینه های اعتیاد، صیغه مردان متاهل می شدم/ مردی ...
سایر منابع:
سایر خبرها
فریبکاری که رودست خورد
کرد و این گونه بعد از خرید رایانه همه اوقاتم را به چت کردن با افراد غریبه و جست و جو در شبکه های مختلف می گذراندم.دیگر تقریبا همسرم را فراموش کرده بودم و با آن که باردار بودم توجهی به خانه داری و همسرم نداشتم. اعتراض های همسرم نیز بی فایده بود چرا که در یکی از همین چت کردن ها با جوانی ساکن مشهد آشنا شدم و با او ارتباط برقرار کردم اما هیچ گاه شخصیت و هویت واقعی خودم را به او نگفتم.خودم را دختری ...
فرار دختر 25ساله از خانه با پوشش پسرانه
. مادرم آن قدر گریه کرد و نگران آینده من بود که بالاخره از همین غم و غصه ها دق کرد و من و برادرم را تنها گذاشت. آن زمان، من 11سال بیشتر نداشتم و هنوز معنای اشک های مادرم را نمی فهمیدم. خلاصه دو سال بعد از این ماجرا پدرم نیز با زن دیگری ازدواج کرد و این گونه برادرم از خانه فرار کرد، چرا که نمی توانست با نامادری ام کنار بیاید ولی من نزد پدرم ماندم اما رفتارهای نامادری و تمسخر و سرزنش های ...
از ازدواج زودهنگام تا تلافی هیجانی
.... اما بعد از ازدواج، زیاد با هم جر و بحث داشتیم اصلا همدیگر را نمی شناختیم. دلم می خواست با دوستانم بیرون بروم، آزاد باشم ولی همسرم افکار و رفتارش با من فرق داشت. انتظارات همسرم رو نمی توانستم برآورده کنم. یک بار که قهر کردم به شهرستان آباده رفتم. شوهرم توسط یکی از دوستانش با دختری تماس داشته که من متوجه شدم و تصمیم گرفتم تلافی کنم. من هم با یکی از دوستان همسرم دوست شدم ...
سفر شیطانی نوعروس تهرانی با مدیرش لو رفت
بود که سهیل 30 ساله خودش را به پلیس تسلیم کرد و قتل را گردن گرفت . وی در تشریح جزئیات ماجرا گفت :من چهار سال قبل در یک رستوران کار می کردم که آنجا با یکی از کارمندان به نام نازنین آشنا شدم و دو سال قبل با هم عقد کردیم و من به محل کار دیگری رفتم. چون وضع مالی خوبی نداشتم من و نازنین ناچار شدیم دو سال عقد کرده بمانیم و پول هایمان را پس انداز کنیم. تا اینکه تیر ماه امسال با هم ازدواج کردیم ...
اعتراف به قتل قناد برای سرقت میلیاردی
او را ندیده بودم. دوستم فریبرز او را به من معرفی کرد. واقعیتش فریبرز نقشه سرقت و قتل را طراحی کرد. با فریبرز چند سال است که رابطه داری؟ سال قبل یخچالمان خراب شد و نیاز به تعمیر پیدا کرد که از طریق فضای مجازی با فریبرز که در کار تعمیرات وسایل خانه بود آشنا شدم و او برای تعمیر یخچال به خانه ام آمد و از آن روز به بعد ما با هم رفت و آمد داشتیم. فریبرز گفته که شما ...
موسوی: در شهرآورد درخشیدم به آلمان رفتم
و زمان زیادی را از دست دادم. این آسیب دیدگی به پایان رسید و تا دوباره آمدم فرصت حضور در میدان را پیدا کنم بار دیگر 6 ماه خانه نشین شدم. وقتی این شرایط تلخ برایم تکرار شد فتح الله زاده با من تماس گرفت و گفت استقلال خانه توست و هر وقت خواستی می توانی به خانه خودت برگردی. وقتی این شرایط را دیدم به استقلال برگشتم و حتی با این تیم قهرمان ایران شدم. من روزهای تلخ و شیرینی را در ...
تعجب حاج قاسم از ازدواج یک دختر شهید/ سردار گفت: تا پیکر شهدا نیاید روی آمدن به مازندران را ندارم
نرفتم تا اینکه برگشتیم و زمان دنیا آمدن فرزندم آقا محمد گفت: خانم! میشه اسم پسرمان را بگذاریم ابوالفضل؟ من هم که الویت همه کارها و تصمیم هایم، همسرم بود با کمال میل پذیرفتم و گفتم: چرا نمی شود آقا. چند سال گذشت و خدا دامادی قسمتم کرد به نام مهدی و حالا او هم پسر سومم هست. گاهی به خودم می گویم ببین خدا چه لطفی دارد. شهید مدافع حرم محمد شالیکار حاج قاسم گفت: روی آمدن به مازندران ...
چیزی قشنگ تر از شهادت نیست
.... دلم می خواست او تا ابد در کنارم باشد. من در زندگی سختی های زیادی کشیده بودم؛ با یتیمی بزرگ شدم، داغ شهادت پدر و برادرم را دیدم، تجربه زندگی مشترک خوبی نداشتم و از همسرم جدا شدم و بعد چند سال هم بالاجبار از بودن در کنار دخترم گذشتم و او را به پدرش تحویل دادم. خلاصه قبل از دیدن محمد حال و روز خوبی نداشتم. وقتی خدا محمد را برای من فرستاد انگار دنیای جدیدی به روی من گشوده شد. من آدم دیگری ...
نخستین زنی که در ایران به مدرسه رفت
. آن وقت مدرسه دخترانه وجود نداشت فقط یک مدرسه قاجاریه در تهران بود که پسر ها می رفتند. روزی یک خانم آمریکایی به منزل ما آمد دید که من خیلی با استعداد هستم به پدرم میرمحمدباقر رضوی که ملقب به امام الحکما بود توصیه کرد که مرا به مدرسه آمریکایی ها که در خیابان قوام تازه دایر شده بود بگذارد. پدرم در اول به این پیشنهاد راضی نبود، اما در اثر اصرار و علاقه من موافقت کرد و من 9 سال در آن جا ...
قتل مرد تنها، برای سرقت میلیاردی
مأموران اعلام کند. وی گفت: پدرم قناد و آشپز است و به تنهایی در خانه ای حوالی شرق تهران زندگی می کند. برادر و خواهرم خارج از ایران هستند و من در کرج زندگی می کنم و هر از گاهی به دیدن پدرم می روم، اما این روزها به دلیل کرونا کمتر به پدرم سر می زدم و بیشتر با او تلفنی تماس می گرفتم. اما چند روزی می شد که پدرم جواب تلفن را نمی داد. من که نگرانش شده بودم از کرج به تهران آمدم، اما هرچه زنگ خانه پدرم را ...
اعترافات ناپدری خشن درباره آزار و شکنجه دادن کودک معلولش
تحت بازجویی قرار گرفت و مدعی شد تحت تأثیر موادمخدر و قرص دست به کودک آزاری زده است. او در اعترافاتش گفت: وقتی با همسرم ازدواج کردم، می دانستم که او 2 فرزند دارد که یکی از آنها معلول است. او ادامه داد: این فیلم برای مدتی قبل است. آن روز قرص مصرف کرده بودم و شرایط عادی نداشتم. نمی دانستم که چه کار می کنم به خاطر همین دختر را کتک زدم و فیلم گرفتم اما نمی دانم فیلم چطور منتشر شد و حالا هم ...
انتظار بازیگر سریال آقازاده برای اخراج از دانشگاه
باشگاه خبرنگاران جوان نوشت: مهران مدیری شب گذشته با سینا مهراد بازیگر سریال پدر درباره تحصیل،ازدواج و تفریحات او در کودکی صحبت کرد. در بخشی از برنامه مهراد درباره روزهای کرونایی گفت: من هم کرونا گرفتم، هفته اول خیلی سخت گذشت تقریبا همه علائم را داشتم، اما در هفته دوم شرایط بهتر بود. من در خانه قرنطینه بودم و درد زیادی داشتم، حتی 6 کیلو وزن کم کردم. بازیگر سریال پدر درباره ...
دسیسه شوم 3 جنایتکار برای قناد85ساله
را هم مخفیانه فروختیم. شغل ات چیست؟ سال ها در بنگاه املاک کار می کردم، با همسرم هم آنجا آشنا شدم. من متولد سال 1367 هستم و همسرم دنیا 5 سال از من بزرگ تر است او به خاطر اعتیاد همسرش با دو بچه از او جدا شده بود. خانواده ام مخالف این ازدواج بودند و من بدون رضایت آنها ازدواج کردم. بعد از مدتی هم مسافرکشی می کردم. ...
نامهربانی تهرانسر با توانیابان
می گوید: در چند سال نخست، از اینکه چه امکانات و شرایطی برای معلولان وجود دارد، بی اطلاع بودم تا اینکه سال 1396 با فدراسیون ورزش های جانبازان و معلولان آشنا شدم. در آن زمان خانم مهدی زاده ، رئیس هیئت جانبازان و معلولان استان تهران بود که ورزش تنیس روی میز یا همان پینگ پنگ را به من پیشنهاد داد. حدود 2 ماه در این رشته فعالیت کردم و به مجموعه ورزشی آرمان شایان در محله اباذر و اشرفی اصفهانی می رفتم که ...
دستبرد سرایدار خیانتکار به خانه همسایه
فیلم دوربین مداربسته مواجه شد، چاره ای جز اعتراف نداشت. متهم گفت: من از شش سال قبل هر روز برای انجام کار خدماتی به خانه شاکی می رفتم و حق و حقوقم را هم به صورت کامل دریافت کرده ام. وی ادامه داد: من می دانستم که در ورودی خانه شاکی ایراد دارد و می شود به راحتی وارد ساختمان شد. شب حادثه وقتی متوجه شدم شاکی و همسرش خانه را ترک کردند، تصمیم گرفتم به خانه شان دستبرد بزنم. در فرصت مناسب در را هل دادم و ...
هادی چوپان: به من نقش منفی ندهید
را با کش می بستم و به مدرسه می رفتم. گذشته جلوی چشم هایم است و هیچ وقت آن را فراموش نمی کنم. گذشته من فقط زجر بود. پدرم خسته و خرد از سرکار می آمد. وقتی به او می گفتی فلان چیز را می خواهم به او فشار می آمد. خانواده ای 9 نفره بودیم. با حقوقی که می گرفت نمی توانست همه ما را راه بیاندازد و خواسته های همه ما را برآورده کند. این بود که از برادرهای بزرگم تا کوچک ترها یکی یکی از مدرسه دست کشیدیم و به ...
قصاص 2 برادر به خاطر قتل در بوتیک
نقشی در قتل نداشت و فقط برای کمک به من آمده بود. در ادامه رسیدگی به این پرونده حسن 35 ساله با انکار اتهام قتل گفت: من در نزدیکی بوتیک مجید مغازه قصابی دارم. آن روز در حال کار بودم که برادرزاده ام هراسان به سراغم آمد و گفت پدرش با مجید درگیر شده من هم بلافاصله به آنجا رفتم تا مانع درگیری شوم و قتلی مرتکب نشده ام. اما در پایان جلسه دادگاه قضات براساس مدارک و شواهد و فیلم موجود از صحنه قتل 2 برادر را به قصاص و پرداخت دیه به خاطر ضرباتی که به مقتول وارد کرده بودند محکوم کردند. منبع: ایران انتهای پیام/ ...
درد دل با شهید و عنایتش، بیماری دخترم را مداوا کرد
به گزارش خبرنگار دفاع پرس از گرگان، همسر شهید محمداسماعیل صلبی در کتاب در امتداد اروند که به همت اداره کل حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس گلستان در سال جاری و به قلم زهرا اسمعیلی به رشته تحریر در آمده، یکی از خاطرات ماندگار خود در اوایل زندگی مشترک با همسرش را این طور بیان می کند که در ادامه آن را می خوانید. بعد از شهادتش هم بارها و بارها با مشکلات زیادی مواجه شدیم و هر بار گره ای تو ...
خانم معاون بانک، خواستگار قلابی را به دام انداخت
می شوم اما خیلی زود متوجه شدم که این اتفاق فقط باعث تحقیر بیشتر من می شود. به همین خاطر تصمیم گرفتم برای خودم پول و ثروتی به دست بیاورم. بهترین شیوه هم فریب زنان به بهانه ازدواج بود. آنها وقتی خودروی شاسی بلند و سرو وضعم را می دیدند فکر می کردند پولدارم و به من اعتماد می کردند. با طلاهای سرقتی چه کردی؟ از قدیم گفته اند باد آورده را باد می برد حالا حکایت من است دزد همه طلاها را برد ...
قتل صاحبکار بعد از افشای رابطه پنهانی
رستوران که فرهاد صاحب آن بود، مشغول به کار شدم. مدتی بعد از من دختری به نام شبنم در آن رستوران مشغول به کار شد. من به شبنم علاقه مند شدم و از او خواستگاری کردم. بعد از مدتی با هم عقد کردیم. ما دو سال بود عقد کرده بودیم. در این مدت من محل کارم را عوض کردم و در جای دیگری مشغول شدم، اما همسرم همچنان در آن رستوران بود. تا اینکه متوجه شدم همسرم با فرهاد رابطه دارد. همه پیامک هایش را دیدم و ...
دلایل افزایش طلاق های زودهنگام
هم همکار بودیم، به نظرم پسر متین و موقری می آمد، وقتی درخواست دوستی داد، با خودم فکر کردم حالا که دیگر مرز 30 سالگی را رد کره ام، خوب است کم کم فکر یک رابطه جدی که منجر به ازدواج می شود، باشم، حدود 4 ماه با حمید دوست بودم او هم مثل من متولد سال 67 بود البته من چند ماهی بزرگتر بودم، به هم علاقه مند شده بودیم و به نظرم همه چیز برای شروع یک زندگی مشترک خوب و منطقی می آمد، سریع موضوع را رسمی کردیم و ...
قتل مدیر رستوران برای ارتباط پنهانی
همسرم نازی آشنا شدم. آن زمان شرایط ازدواج نداشتم به همین خاطر چند سالی صبر کردم تا اینکه دو سال قبل به خواستگاری نازی رفتم و با هم عقد کردیم. دو سال هم نامزد بودیم و تیرماه امسال ازدواج کردیم. متهم ادامه داد: نازی در یک رستوران مشغول کار بود. دو ماه از ازدواج ما گذشت تا اینکه متوجه شدم او با مدیر رستوران رابطه پنهانی دارد، حتی با هم یک سفر هم به شمال رفته بودند. در این رابطه با او صحبت ...
اعترافات وحشتناک مردی که جسد همسر دومش را پنهانی دفن کرد/ متهم به قتل: می خواستم مرده را زنده کنم!
خبرمهم: مرد 52 ساله ای که بعد از دو روز زندگی در کنار جسد همسرش، او را به طور پنهانی دفن کرده بود، در بازجویی ها مدعی شد چون در فیلم های سینمایی دیده بودم که برخی مردگان بعد از چند ساعت دوباره زنده شده اند، من هم احتمال دادم شاید همسرم زنده شود!
خواستگار قلابی با خودروی همسرش دختران را فریب می داد
سرویس حوادث جوان آنلاین: آبان ماه امسال زن جوانی وارد اداره پلیس تهران شد و گزارش یک سرقت را اعلام کرد. او گفت: در یک داروخانه کار می کنم. یک روز هنگام برگشت به خانه منتظر تاکسی بودم که یک خودروی سواری جک توقف کرد و سوار شدم. در مسیر سر صحبت باز شد و راننده شماره ام را گرفت. بعد از چند بار صحبت او گفت قصد ازدواج دارد و به من علاقه مند است. در یکی از ملاقات ها او از طلاهایم تعریف کرد و خواست که ...
بانویی که بابت از دست دادن شغلش باکی ندارد/ وقتی انسان بودن مهم تر از شغل داشتن است
مرتب حوزه می رفتم ولی بعد از بچه دار شدن مرتب نرفتم و ساعت هایی در منزل آیت الله زاهد حضور می یافتم، گفت: در این یک ساعت بچه ام را نزد مادرم می گذاشتم، با توجه به شرایط زندگی، استادی را پیدا می کردم که هم مطالعه و یادگیری درس داشته باشم هم بچه داری کنم و سال 75 دانشگاه قبول شدم، بچه اول را که داشتم تصمیم داشتم الزاما پزشکی قبول شوم ولی با آمدن بچه دوم رشته برق را که انتخاب کرده بودم؛ در نهایت تغییر ...
زنم با پرویی از عشق بازی با دوست صمیمی من گفت / سیما آرایشگر بود
صمیمی ام مسعود مشکوک شدم. وقتی خودش نیز این موضوع را تأیید کرد از هم جدا شدیم. با این حال به خاطر پسرمان همدیگر را می دیدیم و من سعی داشتم او را به زندگی مشترک برگردانم. مدتی بعد هم موفق شدم و رجوع کردیم اما چند ماه بعد او دوباره به من گفت که می خواهد با مسعود ازدواج کند. از شنیدن این حرف خیلی عصبانی شدم و او را کشتم. تصمیم به خودکشی داشتم اما چون نمی دانستم پسرم بدون پدر و مادر چه زندگی خواهد داشت ...